وزیر خارجه بانو؟
مقالهای از توماس فریدمن، ستوننویس معروف روزنامه نیویورکتایمز
آنچه که مرا نگران می کند این است که بخش اعظم رسانه های امروز روی رابطه ای نادرست متمرکز شده اند. همه این سوال را می پرسند که هیلاری کلینتون چگونه رابطه میان بیل کلینتون، رئیس جمهور اسبق آمریکا و مباحث جهانی که و مطرح می کند مدیریت خواهد کرد. حدس می زنم که رسانه های پاسخ این سوال را پیدا خواهند کرد. بیل کلینتون از سخنرانی در قبال پرداخت وجه برای خارجی ها دست خواهد برداشت.
سوال مهمی که جوابش برای من روشن نیست، در مورد رابطه ای است که برای یک وزیر خارجه اهمیت دارد. سوالی در مورد رابطه ای که وزیر خارجه جدید با رئیس جمهور جدید خواهد داشت: آیا اوباما کلینتون را انتخاب خواهد کرد تا زمینه انتقاد از او را فراهم آورد، یا آن که این انتخاب مقدمه ای برای آغاز حمایت از او خواهد بود؟
من تمام مسائل مربوط به دوران جیمز بکر، یکی از بهترین وزرای خارجه آمریکا را به مدت 4 سال پوشش دادم. یکی از چیزهایی که در آن دوران یاد گرفتم این بود که آنچه جیمز بیکر را به دیپلماتی موثر تبدیل کرد نه تنها مهارت های وی به عنوان یک مذاکره کننده بود، بلکه حمایت های همیشگی رئیسش یعنی جورج بوش پدر از وی نیز عاملی موثر در این موفقیت به حساب می آمد. هنگامی که رهبران خارجی با بیکر دیدار داشتند، احساس می کردند که در حال گفت و گو با جورج بوش هستند. آنها می دانستند که بوش در مقابل رقبای داخلی بیکر و دسیسه چینی دولت های خارجی از وی حمایت می کند.
این نوع حمایت برای دستیابی یک وزیر خارجه به موفقیت بسیار ضروری است. اوباما می تواند زنی را به عنوان وزیر خارجه آمریکا انتخاب کند و اگر به دنیا نشان دهد که این زن نماینده او است، این نماینده می تواند بسیار بیشتر از هر سفیر سابقی که هیچ رابطه ای با رئیس جمهور ندارد، موثر واقع شود.
رئیس جمهور کنونی آمریکا هرگز به این مسئله توجهی نداشته است، به همین دلیل هیچ یک از وزرای خارجه وی فردی تاثیرگذار نبودند. جورج بوش به جای این که از کالین پاول حمایت کند، دیک چنی، معاون رئیس جمهور و دونالد رامسفلد این اجازه را داشتند به وزیر خارجه به ویژه زمانی که او در سفر بود، از پشت خنجر بزنند. اما حتی نزدیک بودن به رئیس جمهور هم کافی نیست. کاندولیزا رایس رابطه نزدیکی با بوش داشت، با این حال برای اجرای دیپلماسی مورد نظر خود فاقد انسجام در رویکرد جهانی بود. بنابراین تمام سفرهای خارجی اش بی ثمر بود.
در واقع جیمز بیکر و هنری کیسینجر، موثرترین روسای جمهور آمریکا طی 50 سال اخیر محسوب می شوند. هر دو آنها از روسای جمهور وقتشان قدرت می گرفتند و از جایگاه روسای خود حرف می زدند.
رهبران خارجی با وجود فاصله هزار مایلی از یک رئیس جمهور می توانند احساس کنند که میان وی و وزیر خارجه اش فاصله ای وجود ندارد. آنها تفاوت گفت و گوی تنها با یک وزیر خارجه و دیدار یک رئیس جمهور از طریق یک وزیر را تشخیص می دهند. هنگامی که تصور کنند در حال گفت و گو با یک رئیس جمهور هستند، جدی تر خواهند بود و زمانی که احساس کنند فقط با یک وزیر خارجه دیدار دارند، خیلی موضوع را جدی نخواهند گرفت. آنها هنگامی که احساس کنند با نماینده ویژه رئیس جمهور مواجه هستند به تشریفات خواهند افزود.
آرون میلر، مشاور اسبق وزارت خارجه آمریکا در امور خاورمیانه می نویسد: برای دوستان و دشمنان آمریکا تنها 5 دقیقه کافی است تا بدانند که چه کسی واقعا از سوی کاخ سفید با آنها حرف می زند و چه کسی نه. اگر یک وزیر خارجه چندان از سوی میزبانانش جدی گرفته نشود، شانس زیادی برای اعمال یک دیپلماسی موثر در مورد مباحث مهم نخواهد داشت. درست مثل تفاوتی که میان یک ویولون کاملا کوک شده و ویولونی که فقط می خواهد رفع تکلیف کند، وجود دارد.
میلر در یادداشت اخیر خود در لوس آنجلس تایمز می نویسد: هنگامی که یک وزیر خارجه آمریکایی در اتاق مذاکره صحبت می کند، همراهان او به جای آن که راحت روی صندلی هایشان بنشینند و سعی کنند راهی برای کنترل وزیر خارجه پیدا کنند، باید به گونه ای باشند که احساس شود کاملا گوش به فرمان هستند و آرام و قرار ندارند.
سوال من این است که آیا رئیس جمهور و وزیر خارجه ای مثل کلینتون با توجه به تمام اتفاقاتی که میان آنها و یارانشان گذشته است، می توانند چنین رابطه ای با هم داشته باشند، مخصوصا اگر بدانیم که کلینتون همیشه 4 تا 8 سال جلوتر فکر می کند و احتمالا باردیگر نامزد پست ریاست جمهوری خواهد شد. من که نمی دانم.
تمام حرف و حدیث هایی که میان آنها رد و بدل شده و تمام اخباری که در مورد این دو به بیرون درز پیدا کرده است، رابطه سیاسی آنها را در آینده از خود متاثر خواهد کرد. این دلیل بر عدم انتخاب کلینتون نیست، اما این در عین حال باعث خواهد شد که تمام اطرافیان رئیس جمهور منتخب آمریکا نفس عمیقی بکشند و از خود بپرسند که باید آماده ایجاد رابطه ای نفس گیر با کلینتونی باشند که باید دیپلماسی موثری داشته باشد.
زمانی که نوبت به انتخاب یک وزیر خارجه می شود، شما نیز داشتن تیمی از رقبا را نخواهید پسندید.