بررسی و نقد شبهاتِ امامت

کلامی انگاری امامت بدعت‌آمیز

اهل سنت مسئله امامت را یک مسئله فرعی فقهی تفسیر نموده که به ادله مختلف از جمله دلیل سمعی معتقدند که بر مردم واجب است که به امر حکومت و تعیین حاکم اقدام نمایند، چنان که مسلمانان صدر اسلام بعد از رحلت پیامبر (صلی الله
پنجشنبه، 11 آذر 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
کلامی انگاری امامت بدعت‌آمیز
 کلامی انگاری امامت بدعت‌آمیز

 

نویسنده: محمدحسن قدردان قراملکی

 

بررسی و نقد شبهاتِ امامت

اهل سنت مسئله امامت را یک مسئله فرعی فقهی تفسیر نموده که به ادله مختلف از جمله دلیل سمعی معتقدند که بر مردم واجب است که به امر حکومت و تعیین حاکم اقدام نمایند، چنان که مسلمانان صدر اسلام بعد از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین نمودند. اما شیعه امامت را از بحث فرعی فقهی خارج نموده و آن را داخل مباحث کلامی و عقیدتی نموده‌اند و معتقدند اصل امامت از معارف اعتقادی و کلامی است و این خود موجب بدعت می‌شود.
این شبهه را ابن خلدون ذکر کرده و متذکر شده اهل سنت امامت را در مباحث فقهی بحث نموده و نهایت آن را به مباحث اعتقادی الحاق کرده‌اند، یکی از دلایل توصیف شیعه به بدعت قول آنان در امامت است که آن را از عقاید اعتقادی و ایمانی دانستند. «ظهر من بدعة الامامیة من قولهم انها من عقاید الإیمان ...؛ و لا تلحق بالعقاید». (1)

نقد و نظر

پاسخ این شبهه از تحلیل شبهه پیشین روشن می‌شود، اینجا به نکات دیگر اشاره می‌شود.

1. بدعت در تعریف بدعت:

در پاسخ شبهه پیشین تعریف بدعت ذکر و تحلیل شد، اما این سخن ابن خلدون که چون امامت بحث فرعی و فقهی است، اما امامیه آن را در ذیل بحث عقد و کلام گنجانیده‌اند، و لذا مشمول بدعت می‌شود، یک تعریف و ملاک جدیدی از بدعت است که فاقد آن مبنا و توجیه است. اینکه یک مسئله کلامی، فقهی، اصولی، اخلاقی است؟ ممکن است دیدگاه‌های مختلفی مطرح باشد و هر دیدگاهی برای خود توجیه و مبنایی داشته باشد و صرف بردن مسئله‌ای به یک علم دیگر موجب بدعت نمی‌شود.
به دیگر سخن ابن خلدون با این نگره خود در تعریف بدعت- که مورد اتفاق فریقین است- بدعت جدیدی احداث کرده است که فاقد مبنا و توجیه است.

2. لازمه تعریف فوق جری بدعت بر بعض اهل سنت:

اینکه اکثریت عالمان اهل سنت امامت را یک مسئله فرعی فقهی تفسیر نموده‌اند، جای شبهه نیست، اما برخی از آنان مانند بیضاوی در کتاب المنهاج و محشّین آن نه تنها امامت را از مباحث عقایدی بلکه آن را از اصول دین انگاشتند. (2)
لازمه تعریف جدید ابن خلدون شمول بدعت بر امثال امام بیضاوی است، چرا که وی نیز امامت را از مسئله فرعی فقهی به مسئله اصلی بلکه از اصول دین برده است.

پی‌نوشت‌ها:

1. تاریخ ابن خلدون، ج1، ص 588 و نیز: ابوالفضل برقعی، تضاد مفاتیح الجنان با قرآن، ص 196.
2. ر. ک: بیضاوی، کتاب المنهاج، مبحث‌الأخبار، و نیز: ابجد العلوم، ج2، ص 450.

منبع مقاله :
زرشناس، زهره؛ (1391)، درآمدی بر ایران‌شناسی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ اوّل

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط