هیپنوتیزم
اولین کوششهای هیپنوتیزم عملا به قبل ازتاریخ مکتوب بشری می رسد.درمراسم مذهبی ودرمانی تمام اقوام بدوی روی کره زمین، عناصری دیده می شود که شباهت زیادی به خلسه هیپنوتیزمی دارند.با مطالعه روی مراسم اقوام بدوی که هنوزهم دراین کره خاکی ،درآفریقاواسترالیا،می زیند تصورمی شودکه تلقین همراه باآوازموسیقائی،ضربه های کوبه ای یکنواخت،توام با تثبیت چشم وکاتالپسی بدن انجام می گرفته است.
مراسم بدوی دراصل مبتنی برتمرکزتوجه همراه با مهار اعصاب محیطی است ،سهم ایند وبرای تلقین خلسه هیپنوتیک به 95% میرسد.حال مهم نیست که این عمل رامراسم مذهبی ،مراسم درمانی ،یا ترکیبی ازمراسم مذهبی ودرمانی بنامیم.مهم آن است که فرایند خلسه وجودداشته وماهیت آن نیز هیپنوتیک بوده است ،گرچه واژه "هیپنوزیس" قرنها بعد بسال1842توسط برید(Braid )ابداع گردید.همه با هندوها،فاکیرها،یوگی ها،دراویش ومغان شرقی آشنا ئیم.می دانیم که این افراد ازطریق تثبیت چشم و سایر روشهای مسمری می توانستند و می توانند ازطریق ایجاد حالت کاتالپسی ،اعمال غیرعادی فیزیکی انجام دهند وبه درما ن بیماری کمک کنند.
پدیده هیپنوتیزم چندین هزارسال قبل درمیان مغهای ایرانی وهم اکنون بین یوگی ها وفاکیرهای هندی دیده شده ومی شود. پاپیروسهای ابه رس(the Ebers Papyrus ) کهن ترین مکتوب درمان با هیپنوز هستند که نظریات وروشهای عملی طب مصری رادر15 قرن قبل ازمیلاد مسیح نشان می دهند.دراین پاپیروسها نوعی درمان توصیف شده که طی آن طبیب ،دستهایش راروی سر بیمارگذاشته وبا ادعای اینکه توانائیهای درمانی فوق انسانی دارد شروع به تلقین بیمارکرده وسوژه رادرمان می نموده است. فیروس حاکم مصری (King Pyrrhus of Egypt ) ، وسپاسیان فرانسیس اول شاه فرانسه ودیگر سلاطین فرانسه تا چارلزدهم باهمین شیوه درمان می نمودند.
تصورمی شودکه مصریان قدیم بنیانگذار "معبد خواب" بوده اند. روحانیون مصری دراین محل بیماران خودرابکمک تلقین درمان می کرده اند.این معابد درمصرعمومیت داشت ودرسرتاسر یونان وآسیای صغیر گسترده شده بود.هیپوکرات که بعنوان پدرطب شناخته می شودو قسم نامه پزشکی وی شهره خاص وعام است، پدیده " ابتلاء جسمانی به بیماری ،ودرمان روان با چشمان بسته"راتوصیف نموده است.رومی ها درمان باخلسه راازیونانی ها فراگرفتند.درعصرامپراتوری بزرگ روم ،بسیاری ازمردان فرهیخته یونانی بعنوان برده به روم منتقل وملزم به آموزش جوانان رومی شدند.درمیان رومی ها،اسکولاپیوس( Aesculapius ) ، غالبادرد بیمارانش راباتلقین آنها به"خواب عمیق" وضربات آرام بادست درمان می نمود.
در1600قبل ازمیلاد ،وونگ تای( Wong Tai) پدرطب چینی ازذکراورادهمراه باتکان دادن دست جهت درمان استفاده می کرده است.
هرچند که بسیاری ازمعجزات عیسی مسیح لاجرم با هیپنوزصورت می گرفته ،اما با گسترش مسیحیت ،استفاده درمانی ازهیپنوزوخلسه ، بشدت روبه افول گذارد.زیرا این روشها ،اعمالی شیطانی خوانده می شدند ودرمان باخلسه اگرهم انجام می گرفته درخفا بوده است..درقرن ده میلادی، ابن سینا پزشک بزرگ ایرانی بیان داشته : تخیلات می تواند جسم انسان رابگونه ای دچارجرح وتعدیل کند که سبب بروزبیماری ویا بهبودی گردد.ازمیانه قرن شانزدهم تئوفراستوس پاراسلسوس (Theophrastus Paracelsus) فرضیه جدیدی برای بیماریها ارائه داد.وی معتقد بود که بسیاری ازاجرام آسمانی بخصوص ستارگان، بررفتارانسان تاثیرمی گذارند. به اعتقاد اوحتی انسانها بریکدیگرتاثیرگذارند.این عقیده امروزه نیزدر"روانشناسی رفتار" مورد بررسی قرارمی گیرد.حدود سال1600،وان هلموت ،ماکسول اسکاتلندی وسانتانلی (Santanelli )ایتالیائی ، بیانات مشابهی داشته ومبانی مانیتیسم حیوانی را که بعدها توسط مسمر(Mesmer) به شهرت رسید، برپانمودند.تقریبا می توان گفت که همه تمدنهای باستانی بگونه ای با هیپنوزآشنا بوده اند.له کرون( LeCron ) نوشته است که دربرخی ازمانتراهای هندی عهد باستان، درفرهنگ مغولها،تبتی ها و چینی هاونیزباتوصیف کامل درشعرحماسی کاله والا( Kalevala)فین ها، به هیپنوزاشاره شده است.
برخی هیپنوتیزم را نوعی «تلقین » می پندارند . به هر حال حتی اگر اینچنین باشد نکته جالب توجه این است که به این روش توانسته ایم روی سیستم عصب خودکار بدن - که ظاهرا هیچ تأثیری از فرد نمی گیرد - کنترل داشته باشیم. این فرآیند هر اسمی که داشته باشد بسیار ارزشمند است و اولین طریقه تماس مستقیم با ناخودآگاه گریزپای انسان را در اختیار می گذارد.
بار ها دیده ایم یا شنیده ایم که با حرکاتی خاص و منظم می توان افراد را به حالت خلسه مانند فرو برد و از آنها خواست کاری انجام دهند یا چیزهایی بگویند.به این کار هیپنوتیزم می گویند. اما هیپتونیزم چیست و چگونه رخ می دهد!؟
یک روانپزشک فرانسوی که مدیر موسسه روان پزشکی پاریس نیز هست معتقد است این حالت به اضافه حالت های بیداری ،خواب یا رویا ۴ حالت حیات هستند .اما برخی دیگر از پزشکان می گویند هیپنوتیزم واکنشی هیجانی است که بر اساس یک ضربه ، مثل شلیک ناگهانی یک تفنگ یا به دلیل انگیزه های آرامش بخش مثل نوازش یا آواز ملایم ایجاد می شود.برخی هم این حالات را انعکاسی از شرایط بسیار ابتدایی حیات می دانند و معتقدند در رشد جنین ، بدن انسان در فضایی محدود قرار گرفته است و باید نسبتا بی حرکت بماند .به همین دلیل وقتی نوعی محدودیت شدید در زندگی رخ می دهد ، موجب بازگشت به همان بی حرکتی می شود.این موضوع می تواند درست باشد ، چون اکثر حیوانات در هنگام خطر و برای تظاهر به مرگ همان حیات جنینی را به خود می گیرند . در ضمن به کمک این نظریه می توان علت وقوع پدیده هیپنوتیزم را به وسیله تحریکات موزون هم توضیح داد. صدا و احساس غالب در طول زندگی جنینی ، ضربان پیوسته و موزون قلب مادر است و دیده ایم که بعد از تولد هم نوزاد را با خوابانیدن در آغوش چپ مادر یا به کمک ساعتی که تیک تاک می کند یا گهواره ای که حدود هفتاد و دو حرکت در دقیقه دارد -چیزی شبیه ضربان قلب - آرام می کنند.
بهترین راه بررسی هیپتونیزم، بررسی اندک اطلاعاتی است که از فیزیولوژی این حالت به دست آمده است. بارها برایتان پیش آمده است که در فکر فرو رفته اید و صفحات متوالی یک کتاب را بدون آن که چیزی از آن بفهمید ، خوانده ایدو یا به یک گفتگو بدون شنیدن آن گوش داده اید. از نظر دانشمندان این ها حالت های شبه هیپنوتیزمی هستند که در زندگی روزمره رخ می دهند .
خواب و رویا را می توان از روی طرح های موج نگاری مغز از بیداری تشخیص داد.اما امواج مغز شخصی که به خواب مصنوعی فرو رفته -یعنی هیپنوتیزم شده - با حالت بیداری یکسان است.شخصی که به یک دستگاه موج نگار مغز وصل شده و چشمانش را بسته است ، همان طرح های امواج را دارد که وقتی بعد از چند دقیقه هیپنوتیزم می شود نشان می دهد .
ظاهرا در پتانسیل لایه خاکستری مغز ،ضربان قلب ،مقاومت پوست یا پتانسیل های الکتریکی کف دست تغییری روی نمی دهد و فقط دمای بدن اندکی به دلیل اتساع رگها افزایش می یابد.
هدف اين گونه تمركزها و خلسههاى القايىِ بعد از آن، شل كردن عضلات و رفتن به حالت خلسه و تلقین پذیری می باشد. هیپنوتیست ها سعی نمی کنند شخص هيپنوتيسم شده را وادار به كارى خاص كنند و فقط با او گفتگو مىكنند تا نكات و مسائل پنهان روان او يا تجربههاى تلخ زندگى او و به عبارت دقيقتر ريشه ناراحتى يا نگرانى يا درد و بيمارى او را آشكار سازند.
در این بخش شما با این 11 دستور می توانید به صورت مقدماتی عمل هیپنوتیزم را انجام دهید :
1 - شروع خواب مصنوعي: مکاني ساکت و دنج پيدا کنيد ، آرام روي صندلي اي راحت بنشينيد و يا در جايي نرم دراز بکشيد (گذاشتن موسيقي اي آرام يا صداي طبيعت مي تواند کيفيت کار را بهتر کند). سپس چشمها را بسته و از 10 تا 1 به صورت معکوس بشماريد به طوريکه شماره ها يک در ميان با دم و بازدم تنظيم شوند ، مثلا با شماره 10 ،نفسي عميق بکشيد و 15 ثانيه نگهداريد سپس با شماره 9 بيرون دهيد و همينطور الي آخر. . . در ضمن تصور کنيد لحظه به لحظه و با هر شماره بدن شما سنگينتر مي شود.
2 - رها سازي پاها: ابتدا پاي راست خود را از انگشتانش تا کمر(يا تا زانو)در ذهن مجسم کنيد . آن را احساس کنيد و در ذهن خود تصور کنيد که تمام اجزاي آن مثل خمير شل ، گرم و سنگين شود ؛ سنگين سنگين ،اين کلمه را 5 بار تکرار کنيد ؛ وارد جزئيات شويد و سعي کنيد به ترتيب عمل کنيد يعني به خود القا کنيد که پاي راستتان تا کمر از نوک انگشتان ، پاشنه پا ، کف پا، ساق پا، ران و... همه و همه شل ، سنگين و گرم شده اند بعد همينطور پاي چپ(براي اينکار مي توانيد در ذهن خود 5 بار به پاهايتان دستور بدهيد که آرام سنگين و گرم شو و بگوييد لحظه به لحظه پاهايم گرمتر و سنگينتر و شل تر مي شوند . احساس سه کلمهً گرم ، سنگين و شل را مدام در ذهن خود تکرار کنيد .)
3 - رها سازي تنه: يک نفس نيمه عميق و آرام بکشيد و همه بدنتان را رها کنيد.حالا عضلات شکم ، سينه ، سرسينه ها و پهلوها را رها کنيد ؛ تصور کنيد تمام قسمتهاي بدنتان شل شده اند لذا اين قسمتها را ، راحت ، آسوده ، شل ، سنگين و گرم شده باور کنيد ، مي توانيد 5 بار ذهني بگوييد از کمر تا کتفم شل و سنگين شده و لحظه به لحظه گرمتر و شل تر و روانتر مي شود .(به تصوير کشيدن اجزاء بدن در ذهن به صورت ماده اي مثل خمير يا هر ماده اي که در حال وارفتن و روان شدن باشد بسيار کمکتان مي کند)
4 - رها سازي دستها: منظور ، قسمت مچ دست تا انگشتان مي باشد ؛ پس ابتدا دست راست و سپس چپ خود را رها و شل کنيد ،دقيقا مانند مراحل قبل ؛يعني تصورکنيد تمام اجزاي دست مورد نظر شل و سنگين شده .بهتر است از نوک انگشتان شروع کنيد و 5 بار به خود بگوييد دست چپم شل و سنگين شده است ،آرام و رها .
5 - رها سازي کتفها و بازوها: کتفها و بازوهايتان را شل ، سنگين و بدون هيچ انقباضي قرار دهيد (همانطور که با اعضاي قبلي رفتار کرديد) ، مي توانيد تصور کنيد همينطور که بازوهاي شما سنگين، شل و گرم مي شوند به تدريج مثل خميري نرم ، روان به سوي پاهايتان در جريان است .
6 - رها سازي سر: حال نوبت عضلات گردن ، فک ، چانه ، صورت ، لبها ، گونه ها ، پيشاني ، گوشها ، ماهيچه هاي زير چشم و موها رسيده است .تصور کنيد اختيار اين قسمتها دست شما نيست و همه شان شل ، گرم ، سنگين و مايع شده اند ؛ رهايشان کنيد و در ذهن ببينيد صورتتان آرام و آسوده شل شده است .
7 - چسباندن پلکها: اکنون تصور کنيد پلکهايتان شديداً به هم چسبيده اند ، يعني تصور کنيد آنها را با قويترين چسب دنيا به هم چسبانده اند و شما در ذهن خود مجسم کنيد که نمي توانيد چشمهايتانرا باز کنيد آرام آرام عضلات صورت را شل کرده و رهايشان کنيد .
8 - پاکسازي آلودگيها: در اين مرحله در ذهن و خيال خود تصور کنيد هوايي زلال و شفاف (ترجيحا قابل رويت) به درون ريه هايتان مي فرستيد به طوريکه اين هوا علاوه بر ريه ها ، به تمام سلولها و اتمهاي اجزاي ديگربدن نيز وارد شده و همه عضلات داخلي و ماهيچه ها و مغزتان را پاک پاک پاک ، صاف و زلال و شفاف مي کند و به همين دليل هواي وارد شده سياه رنگ مي شود ؛ پس در بازدم ، آن رنگ سياه که در واقع بيماريها ، نقطه ضعفها ، ناراحتي ها و مشکلاتتان است بيرون مي رود . اين تنفس شامل دم پاک و بازدم سياه رنگ را مرتب تکرار کنيد و تصور کنيد که با بيرون رفتن تنشها و بيماريها به صورت دود سياه ، لحظه به لحظه شادابتر و سرحالتر مي شويد و رفته رفته رنگ سِاه بازدمها نيز کمتر مي شود تا آنجا که هم دم و هم بازدمتان زلال و شفاف و پاک مي شوند و در واقع تمام سلولهاي بدنتان را پاک و تميز و جوانتر شده مي بينيد .
9 - افزايش کيفيت آرامش: تصور کنيد کنار دريا در ساحلي بسيار زيبا يا کنار رودخانه اي جنگلي يا در باغي سرسبز و آرام يا روي تشکي نرم و لطيف يا قايقي راحت در وسط اقيانوسي آرام زير گرماي مطلوب خورشيد ونسيم خنک پرطراوتي(و خلاصه هر مکان و فضاي آرامشبخشي که بودن در آنجا را دوست داريد )دراز کشيده ايد ؛ احساس کنيد که نسيم دريا يا صداي آب شما را آرام و آرامتر مي کند ، خورشيد به صورت حرارتي مطبوع بر شما مي تابد و بدنتان را نوازش و گرم مي کند . حالا در ذهن بگوييد لحظه به لحظه آرامتر مي شوم ، دستهايم ، پاهايم ،کمرم ،سينه ام ،شکمم ،عضلات صورتم همه سنگين و سنگين تر مي شوند .دست چپم ، سنگين شده سنگين سنگين ، دست راستم شل و آرام شده سنگين سنگين ، گرم گرم ؛ هر نفسي که مي کشم مشکلات ، تنشها ،بيماريها و انقباضها از بدنم حذف ميشود و من آرام و راحتم ، پاهايم ، سينه ام و سرم سنگين و گرمند ، من راحتم من آرامم . در اوج نشاط وآرامش ، آسوده و راحت ، رها و آزاد و شاد و اميدوار .(دقت کنيد که تکرار اين کلمات و تصور کردن دوباره اجزاي بدن به صورتي آرام در افزايش کيفت آرامش شما بسيار مهم است).
10 - تلقين خواسته ها: اين مرحله ، مرحله تلقين دقيقتر آمال است ؛ هر چه مي خواهيد و هر آرزوئي که داريد به صورت جمله اي کوتاه در ذهن خود بيان کنيد مثلا بگوئيد من هر لحظه به لحظه و روز به روز از هر لحاظ بهتر مي شوم يا من در درسها يا کارم موفق هستم ،يا من ثروتمندم ،يا من سالمم . حتما اين جملات را به زبان حال (نه اينکه از اين به بعد مي خواهم باشم)و با ساختاري مثبت بيان کنيد (ا زکلمات منفي و کلمه نه خودداري کنيد) . جملات را چندين بار تکرار کنيد و تصور کنيد که به هدف خود رسيده ايد .دوستان را ببينيد که برايتان شادماني مي کنند ، صداها را بشنويد که به شما تبريک مي گويند ، افراد و دوستان شما را در بغل کرده مي بوسند و موفقيتتان را تبريک ميگويند ، احساس بسيار بسيار خوبي داريد .خوش به حالتان.
11 - بيدار شدن از خواب مصنوعي: آرام آرام از 1 تا 10 بشماريد ، با هر شماره تنفس را تندتر کنيد کوتاه و سريع ، و به خود بگوييد وقتي به 10 رسيدم چشمهايم را باز مي کنم ، شاداب و سر حالم ، کاملا با نشاط و سرحال ، خوشحال و پر انرژي . انگشتان پاي راست را تکان بدهيد ، آنگاه انگشتان پاي چپ ،ساق پاي راست و ساق پاي چپ ؛رانها را به حرکت درآوريد ؛ پاها را بالا بياوريد ؛ دستهايتان را تکان دهيد ؛ گردنتان و عضلات صورت را منقبض کنيد ، تکان بخوريد ، شاد و سر حال چشمها را باز کنيد و بعد از 30 ثانيه بنشينيد با اين عمل شما امواج آلفا مغز خود را فعال مي کنيد .( تذکر مهم اينکه در مرحله 11 حتما با تلقين معکوس ، حالت سنگيني و کرختي بدنتان را حذف کنيد مثلا بگوييد پاي چپم سبک شده ، دمايش عاليست و راحتم ، همچنين حتما تلقين کنيد من بعد از بيداري شاد و سرحال و پر انرژي مي شوم ، تمام اعضاي بدنم در حالت عادي راحتتر و پر انرژي اند.)
_ مثالها ، ترتيب و جملاتي که در اين مراحل آورده شده بود بي شک ثابت نيستند ؛ بخصوص در مراحل 8 ،9 و 10 تا آنجا که مي توانيد قوه تخيلتان را به کار بگيرد .طبيعتا پس از انجام يکي دو بار مي توانيد متناسب سيستم روحي ، جسمي و نيازهاي خود آنها را تغيير دهيد و سعي کنيد تمام مراحل را براي خود سفارشي(Customize)کنيد .
_ با توجه به تکنيکهاي NAC (علم تداعي عصبي شرطي ) در ابتداي مرحله 11 که شروع به برگشت به حالت عادي مي کنيد در ذهن خود تصور کنيد مثلا دست چپتان را مشت کرده ايد . بعدها در مواقع ضروري ، هر وقت و هر جا ، در جمع ، ماشين و محيطي شلوغ يا پرتنش که شما اين کار يعني مشت کردن دست چپتان را انجام دهيد و چشمهايتان را ببنديد ، بلافاصله احساس آرامش مي کنيد و امواج آلفا ، مغز شما را شاد مي کنند.
_ در ضمن ذکر اين نکته نيز لازم است که منظور از گفتن فلان جمله در مراحل مذکور آن نيست که آنها را به زبان بياوريد بلکه بايد طوري بيان و احساس شود که کل وجود شما جملات مورد نظر را فرياد کند.
_ مي توانيد جملات مورد نظر را با تنظيم زمانبندي مناسب ،همراه موسيقي اي ملايم بر روي يک نوار کاست ذخيره کرده و از آن در حين انجام دادن مراحل استفاده کنيد .
_ مسلما رفتن به حالت Relaxation و اعمال مشابه براي عوض کردن اجتماع يا آدمهاي اطرافتان نيست بلکه روشي است تا شما را با روحتان آشتي دهد و قدرتهاي نامتناهي اي که خداوند متعال در اختيارتان قرار داده را به کنترل شما درآورد تا بوسيله آنها بتوانيد در برابر محيط ، موقعيتها ، فرصتها و افراد پيرامونتان بهترين تصميم و عکس العمل را به کا بنديد ...
در ادامه به معرفی بزرگان علم هیپنوتیزم و روشهای کاری آنان می پردازیم :
جالب است که بنیانگذار هیپنوتیزم نوین ، یک روحانی ونه یک پزشک است.پدرگاسنربراساس باورهای آنزمان معتقدبود که بیماریها ناشی ازتاثیرات شیطانی است وتنها زمانی بهبودی حاصل خواهد شد که وجود بیمارازشیاطین تخلیه شود.این روحانی کلیسا را مجاب نمود که خداوند به اودستورداده تا روح بیماران بدبخت راازوجود شیطان پاکسازی کند.پدرگاسنربرخلاف بسیاری دیگرازمعاصران خود اهل مخفی سازی نبود وبه اطباء اجازه می داد برکارش نظارت کنند.ازپزشکان درخواست می گردید تا درون اتاقی شبیه تئاتربنشینند ،آنگاه بیماران بسوی سکوئی درمیانه اتاق هدایت می شدند ودرانتظارورود پدر گاسنرمی ماندند.دیدنی ترین لحظه مربوط به ورود پدرگاسنر بود،وی باکلاهی بلند وسیاه درحالیکه صلیب طلایی پیشاپیش خود دردست داشت ،وارد می گردید.بیماران ازقبل توجیه شده بودند که پس ازتماس صلیب بابدنشان ،آنها روی زمین سقوط می کنند ودرهمان حال باید بمانندتا دستورات بیشتربه آنها داده شود. همچنین گفته شده بودکه سقوط آنها بروی زمین چیزی شبیه مردن است وطی این مرگ ، پدرگاسنرشیطان را ازوجودشان خارج نموده وسلامتی راجایگزین خواهد کرد . پس ازاین ،پزشکان حاظردرجلسه می توانستند بیماران رامعاینه کنند.آنها(ظاهرا) هیچ علائمی ازنبض ،تنفس وفشارخون مشاهده نمی کردند .آنگاه شیطان بکمک پدرازتن بیمارخارج می شد وحیات دوباره دروی دمیده می گشت.گفته شده که مسمردراوایل 1770 میلادی بسیاری ازاینمواردراازنزدیک مشاهده کرده وبدینگونه پدیده هیپنوتیزم رابه دنیای طب معرفی نموده است.
درسال 1784 حکومت فرانسه برکارهای مسمر تحقیق نمودواورایک شیادخواند. مهذا بنیامین فرانکلین که عضو کمیته تحقیق بود، گزارش کوتاهی نوشته و مدعی شد که فعالیت مسمرارزش توجه بیشتررادارد.درنتیجه مخالفتهای پاریس وافول شهرت مسمر،وی ملزم به ترک آنجا وسفر به انگلیس ،ایتالیا وآلمان ومجددا اقامت کوتاهی درپاریس تاقبل ازانقلاب فرانسه گردید.آنگاه تا 1814 ساکن سویس شد ، وسرانجام در5 مارس 1815 درمورسبورگ ازدنیا رفت.
اشتفن سوايگ مينويسد :
اتاق معاينة مسمر كه در كاخ مجلل و زيباي خودش واقع بود، تزئينات خاصي داشت. پرده های کلفتی جلوی پنجره ها آویخته شده بودتامانع نفوذ پرتوهای نوربداخل اتاق شود. در كف اتاق نیز فرشهاي ضخيم انداخته بود كه صداي پا بلند نشود. ديوارهای اتاق پوشیده از آينه بود و بالاي آينهها نقشهاي عجيب و غريبي به چشم ميخورد كه حسّ كنجكاوي بينندگان را تحريك ميكرد. كساني كه وارد اين اتاق ميشدند، احساس ميكردند وارد مکان اسرارآمیزی شدهاند وازآنجائیکه ازشیوه درمان هیچگونه اطلاعی نداشتند،لاجرم دچار اضطراب می شدند. دروسط اتاق حوضی چوبی قرارداشت وبیماران درسکوت کامل اطراف آن حلقه میزدند.هیچیک نیزحق صحبت نداشتند تا بدینوسیله نیروی مغناطیس آسیب نبیند.درسکوت مطلق،ازاتاق مجاورنیزصدای موسیقی آرامی می آمد که گهگاهی همراه با آوازگروهی بود.دراین لحظه مسمر با قامت کشیده ملبس به ردائی آبی رنگ ،با متانت کامل وباوقار وارد اتاق می شد ودرحالی که چشم درچشم بیماران دوخته بود ،میله ای را روی سرآنها به گردش در می آورد .اندکی بعد بیماران یکی پس از دیگری دچار بحرانهای شدید عصبی (تشنج) می شدند.بااتمام این مرحله ،بسیاری بطورکامل بهبودی حاصل می کردند.مسمر معتقد بود که چیزی بنام مغناطیس حیوانی وجوددارد که شدت وضعف آن درافرادمختلف، متفاوت است.گرچه وی نتوانست این نیرورا به سایر پزشکان نشان دهد اما قویا معتقد بودکه برای ایجادهیپنوتیزم ،وجود بحران ضروری است..سرانجام شهرت وی درمعالجه بیماران ،حسادت سایرین را تحریک نمود وازآنجائیکه درقرن 18میلادی ،جادووخرافات بین مردم اروپا بشدت رواج داشت،درنهایت کاروی توسط هیئت تحقیق لوئی شانزدهم درپاریس مردود اعلام ومسمرمجبوربه ترک پاریس شد.
شاگرد او مارکی دپوسگور،که تلقین بیماران را( که دچاربحران خواهندشد) قبل ازشروع بکارفراموش کرده بود، دریافت که بیماران می توانندبطورمستقیم وارد خلسه شوند ،وی این حالت راخواب مصنوعی ( سومنامبولیسم مصنوعی) نامید.
1) هیپنوز ،ابزارقدرتمندی است که باید منحصر به پزشکان ودندانپزشکان باشد.
2) گرچه هیپنوتیزم به درمان اختلالات بسیاری که سابق براین علاج ناپذیربوده اند،کمک نموده ولی باید برای حصول نتیجه مطلوب با سایر شیوه های درمانی نظیردارو،همراه شود.
3) هیپنوتیزم دردستان افرادمجرب،هیچگونه خطر،دردویاناراحتی ایجادنمی کند.
4) جهت فهم کامل هیپنوتیزم نیازبه مطالعه وپژوهش کافی است.
این نکات که امروزه ازاجزاء محتوم هیپنوتیزم بشمارمی روند ،برای گوینده آن که دراواسط قرن نوزدهم می زیسته است،بسیارمایه افتخاراست.
برخلاف پارکر وپیروانش که اصولا درزمینه جراحی بدون درد کارمی نمودند، لیبلت درهمه زمینه ها فعالیت داشت ودرواقع اولین پزشکی است که هیپنوتیزم رابرای همه بیماریهای طبی وجراحی بکارگرفت.لیبلت درهیپنوزسریع متبحرشده بود و دریافته بود که برای اکثربیماران نیازی به خلسه عمیق نیست.همان زمانیکه لیبلت تنها با بیان کلمه "بخواب" همراه با تکان دست ، بیمارانش رابه خلسه می برد، شارکوبکمک پرتوهای نورانی وصدای زنگ کارمی کرد.پزشکان آلمانی ، وینهولد ( Weinhold ) و هایدنهاین( Heidenhain ) ، با پوشانیدن ساعت وبرگر بکمک صفحات گرم فلزی درمان می کردند. درآنزمان هنوز عقیده مانیتیسم وفرایند مغناطیسی پابرجا بود وعلیرغم توصیف سابژکتیو بودن هیپنوتیزم ازسوی لیبلت ،برخی مثل پیترز( Piteres ) باورداشتند که نقاطی ازبدن به تحریکات پوستی حساسند ولذا آن نواحی راحوزه های هیپنوتیزمی نامیدند.مثلا بسیاری ازآنها تنها با لمس پیشانی بیماران رابه هیپنوز وارد می کردند.
.یکی ازاین افراد که دانش هیپنوتیزم به وی مدیون است دکترکارلو مارچزی (انگلیسی ) است.وی که درزندانهای نظامی آلمان به اسارت درآمده بود،جهت درمان بیماریهای جسمی وعصبی زندانیان بویژه آندسته که تحت شکنجه ویا محکوم به اعدام بودند ،ازهیپنوتیزم استفاده می کرد.گرچه دکتر مارچزی بعلت معالجه یک زندانی آمریکائی محکوم به اعدام شده بود ،اما با اتمام جنگ وی نیزازمرگ حتمی نجات یافت.
بنا به اعتقاد مارچزی ،هیپنوتیزم خواب نیست بلکه نوعی تمرکز فکر همراه با افزایش ادراک حواس است.وچون ادراک شدید حواس مربوط به دنیا ی ناخودآگاه است ،پس هیپنوتیزم نیزبه ساختار ناخودآگاه ارتباط دارد.
هادفیلد( Hadfield ) ازانگلیس ، واژه هیپنوآنالیز راابداع کرد.که مفهوم آ ن استفاده ازبازگشت سنی جهت اطلاع ازتجارب تلخ و آنگاه برطرف کردن آنها تحت هیپنوتیزم به منظور بهبودی بیماراست.آموزش هیپنوتیزم ازسال1955 درانگلستان برای دانشجویان طب اجباری و سازماندهی گروههای آموزشی و جمعیتهای هیپنوتیزمی شروع شد.دکترویلیام جی.برایان .جونیورموسسه هیپنوزآمریکا رابسال 1955 برپاکرد، زیراتاآنزمان هیچ سازمان وموسسه ای کارآموزش وپیشبرد تمامی جوانب هیپنوتیزم رابرای جامعه پزشکان ودندانپزشکان آمریکا بعهده نداشت.ازآنزمان تابحال ، موسسه هیپنوزآمریکا( American Institute of Hypnosis ) ، ازمشهورترین مراکزآموزش وگسترش هیپنوزدردنیا می باشد.آآرون آ.موس( Aaron A. Moss ) ، سومین رئیس موسسه هیپنوزآمریکا، مشهورترین فرد درزمینه هیپنوزدندانپزشکی است.
منابع :
هیپنوتیزم و کاربردهایی برای درمان www.parsiteb.com
بزرگان هیپنوتیزم www.parsiteb.com
درباره هیپنوتیزم www.parsiteb.com
آموزش هیپنوتیزم www.parsiteb.com
مراسم بدوی دراصل مبتنی برتمرکزتوجه همراه با مهار اعصاب محیطی است ،سهم ایند وبرای تلقین خلسه هیپنوتیک به 95% میرسد.حال مهم نیست که این عمل رامراسم مذهبی ،مراسم درمانی ،یا ترکیبی ازمراسم مذهبی ودرمانی بنامیم.مهم آن است که فرایند خلسه وجودداشته وماهیت آن نیز هیپنوتیک بوده است ،گرچه واژه "هیپنوزیس" قرنها بعد بسال1842توسط برید(Braid )ابداع گردید.همه با هندوها،فاکیرها،یوگی ها،دراویش ومغان شرقی آشنا ئیم.می دانیم که این افراد ازطریق تثبیت چشم و سایر روشهای مسمری می توانستند و می توانند ازطریق ایجاد حالت کاتالپسی ،اعمال غیرعادی فیزیکی انجام دهند وبه درما ن بیماری کمک کنند.
پدیده هیپنوتیزم چندین هزارسال قبل درمیان مغهای ایرانی وهم اکنون بین یوگی ها وفاکیرهای هندی دیده شده ومی شود. پاپیروسهای ابه رس(the Ebers Papyrus ) کهن ترین مکتوب درمان با هیپنوز هستند که نظریات وروشهای عملی طب مصری رادر15 قرن قبل ازمیلاد مسیح نشان می دهند.دراین پاپیروسها نوعی درمان توصیف شده که طی آن طبیب ،دستهایش راروی سر بیمارگذاشته وبا ادعای اینکه توانائیهای درمانی فوق انسانی دارد شروع به تلقین بیمارکرده وسوژه رادرمان می نموده است. فیروس حاکم مصری (King Pyrrhus of Egypt ) ، وسپاسیان فرانسیس اول شاه فرانسه ودیگر سلاطین فرانسه تا چارلزدهم باهمین شیوه درمان می نمودند.
تصورمی شودکه مصریان قدیم بنیانگذار "معبد خواب" بوده اند. روحانیون مصری دراین محل بیماران خودرابکمک تلقین درمان می کرده اند.این معابد درمصرعمومیت داشت ودرسرتاسر یونان وآسیای صغیر گسترده شده بود.هیپوکرات که بعنوان پدرطب شناخته می شودو قسم نامه پزشکی وی شهره خاص وعام است، پدیده " ابتلاء جسمانی به بیماری ،ودرمان روان با چشمان بسته"راتوصیف نموده است.رومی ها درمان باخلسه راازیونانی ها فراگرفتند.درعصرامپراتوری بزرگ روم ،بسیاری ازمردان فرهیخته یونانی بعنوان برده به روم منتقل وملزم به آموزش جوانان رومی شدند.درمیان رومی ها،اسکولاپیوس( Aesculapius ) ، غالبادرد بیمارانش راباتلقین آنها به"خواب عمیق" وضربات آرام بادست درمان می نمود.
در1600قبل ازمیلاد ،وونگ تای( Wong Tai) پدرطب چینی ازذکراورادهمراه باتکان دادن دست جهت درمان استفاده می کرده است.
هرچند که بسیاری ازمعجزات عیسی مسیح لاجرم با هیپنوزصورت می گرفته ،اما با گسترش مسیحیت ،استفاده درمانی ازهیپنوزوخلسه ، بشدت روبه افول گذارد.زیرا این روشها ،اعمالی شیطانی خوانده می شدند ودرمان باخلسه اگرهم انجام می گرفته درخفا بوده است..درقرن ده میلادی، ابن سینا پزشک بزرگ ایرانی بیان داشته : تخیلات می تواند جسم انسان رابگونه ای دچارجرح وتعدیل کند که سبب بروزبیماری ویا بهبودی گردد.ازمیانه قرن شانزدهم تئوفراستوس پاراسلسوس (Theophrastus Paracelsus) فرضیه جدیدی برای بیماریها ارائه داد.وی معتقد بود که بسیاری ازاجرام آسمانی بخصوص ستارگان، بررفتارانسان تاثیرمی گذارند. به اعتقاد اوحتی انسانها بریکدیگرتاثیرگذارند.این عقیده امروزه نیزدر"روانشناسی رفتار" مورد بررسی قرارمی گیرد.حدود سال1600،وان هلموت ،ماکسول اسکاتلندی وسانتانلی (Santanelli )ایتالیائی ، بیانات مشابهی داشته ومبانی مانیتیسم حیوانی را که بعدها توسط مسمر(Mesmer) به شهرت رسید، برپانمودند.تقریبا می توان گفت که همه تمدنهای باستانی بگونه ای با هیپنوزآشنا بوده اند.له کرون( LeCron ) نوشته است که دربرخی ازمانتراهای هندی عهد باستان، درفرهنگ مغولها،تبتی ها و چینی هاونیزباتوصیف کامل درشعرحماسی کاله والا( Kalevala)فین ها، به هیپنوزاشاره شده است.
برخی هیپنوتیزم را نوعی «تلقین » می پندارند . به هر حال حتی اگر اینچنین باشد نکته جالب توجه این است که به این روش توانسته ایم روی سیستم عصب خودکار بدن - که ظاهرا هیچ تأثیری از فرد نمی گیرد - کنترل داشته باشیم. این فرآیند هر اسمی که داشته باشد بسیار ارزشمند است و اولین طریقه تماس مستقیم با ناخودآگاه گریزپای انسان را در اختیار می گذارد.
بار ها دیده ایم یا شنیده ایم که با حرکاتی خاص و منظم می توان افراد را به حالت خلسه مانند فرو برد و از آنها خواست کاری انجام دهند یا چیزهایی بگویند.به این کار هیپنوتیزم می گویند. اما هیپتونیزم چیست و چگونه رخ می دهد!؟
یک روانپزشک فرانسوی که مدیر موسسه روان پزشکی پاریس نیز هست معتقد است این حالت به اضافه حالت های بیداری ،خواب یا رویا ۴ حالت حیات هستند .اما برخی دیگر از پزشکان می گویند هیپنوتیزم واکنشی هیجانی است که بر اساس یک ضربه ، مثل شلیک ناگهانی یک تفنگ یا به دلیل انگیزه های آرامش بخش مثل نوازش یا آواز ملایم ایجاد می شود.برخی هم این حالات را انعکاسی از شرایط بسیار ابتدایی حیات می دانند و معتقدند در رشد جنین ، بدن انسان در فضایی محدود قرار گرفته است و باید نسبتا بی حرکت بماند .به همین دلیل وقتی نوعی محدودیت شدید در زندگی رخ می دهد ، موجب بازگشت به همان بی حرکتی می شود.این موضوع می تواند درست باشد ، چون اکثر حیوانات در هنگام خطر و برای تظاهر به مرگ همان حیات جنینی را به خود می گیرند . در ضمن به کمک این نظریه می توان علت وقوع پدیده هیپنوتیزم را به وسیله تحریکات موزون هم توضیح داد. صدا و احساس غالب در طول زندگی جنینی ، ضربان پیوسته و موزون قلب مادر است و دیده ایم که بعد از تولد هم نوزاد را با خوابانیدن در آغوش چپ مادر یا به کمک ساعتی که تیک تاک می کند یا گهواره ای که حدود هفتاد و دو حرکت در دقیقه دارد -چیزی شبیه ضربان قلب - آرام می کنند.
بهترین راه بررسی هیپتونیزم، بررسی اندک اطلاعاتی است که از فیزیولوژی این حالت به دست آمده است. بارها برایتان پیش آمده است که در فکر فرو رفته اید و صفحات متوالی یک کتاب را بدون آن که چیزی از آن بفهمید ، خوانده ایدو یا به یک گفتگو بدون شنیدن آن گوش داده اید. از نظر دانشمندان این ها حالت های شبه هیپنوتیزمی هستند که در زندگی روزمره رخ می دهند .
خواب و رویا را می توان از روی طرح های موج نگاری مغز از بیداری تشخیص داد.اما امواج مغز شخصی که به خواب مصنوعی فرو رفته -یعنی هیپنوتیزم شده - با حالت بیداری یکسان است.شخصی که به یک دستگاه موج نگار مغز وصل شده و چشمانش را بسته است ، همان طرح های امواج را دارد که وقتی بعد از چند دقیقه هیپنوتیزم می شود نشان می دهد .
ظاهرا در پتانسیل لایه خاکستری مغز ،ضربان قلب ،مقاومت پوست یا پتانسیل های الکتریکی کف دست تغییری روی نمی دهد و فقط دمای بدن اندکی به دلیل اتساع رگها افزایش می یابد.
اين روش چگونه عمل می کند؟
روش اجرا چگونه است؟
هدف اين گونه تمركزها و خلسههاى القايىِ بعد از آن، شل كردن عضلات و رفتن به حالت خلسه و تلقین پذیری می باشد. هیپنوتیست ها سعی نمی کنند شخص هيپنوتيسم شده را وادار به كارى خاص كنند و فقط با او گفتگو مىكنند تا نكات و مسائل پنهان روان او يا تجربههاى تلخ زندگى او و به عبارت دقيقتر ريشه ناراحتى يا نگرانى يا درد و بيمارى او را آشكار سازند.
اين روش چه کاربردی دارد؟
چه انتقاداتی به این روش وارد است؟
در این بخش شما با این 11 دستور می توانید به صورت مقدماتی عمل هیپنوتیزم را انجام دهید :
1 - شروع خواب مصنوعي: مکاني ساکت و دنج پيدا کنيد ، آرام روي صندلي اي راحت بنشينيد و يا در جايي نرم دراز بکشيد (گذاشتن موسيقي اي آرام يا صداي طبيعت مي تواند کيفيت کار را بهتر کند). سپس چشمها را بسته و از 10 تا 1 به صورت معکوس بشماريد به طوريکه شماره ها يک در ميان با دم و بازدم تنظيم شوند ، مثلا با شماره 10 ،نفسي عميق بکشيد و 15 ثانيه نگهداريد سپس با شماره 9 بيرون دهيد و همينطور الي آخر. . . در ضمن تصور کنيد لحظه به لحظه و با هر شماره بدن شما سنگينتر مي شود.
2 - رها سازي پاها: ابتدا پاي راست خود را از انگشتانش تا کمر(يا تا زانو)در ذهن مجسم کنيد . آن را احساس کنيد و در ذهن خود تصور کنيد که تمام اجزاي آن مثل خمير شل ، گرم و سنگين شود ؛ سنگين سنگين ،اين کلمه را 5 بار تکرار کنيد ؛ وارد جزئيات شويد و سعي کنيد به ترتيب عمل کنيد يعني به خود القا کنيد که پاي راستتان تا کمر از نوک انگشتان ، پاشنه پا ، کف پا، ساق پا، ران و... همه و همه شل ، سنگين و گرم شده اند بعد همينطور پاي چپ(براي اينکار مي توانيد در ذهن خود 5 بار به پاهايتان دستور بدهيد که آرام سنگين و گرم شو و بگوييد لحظه به لحظه پاهايم گرمتر و سنگينتر و شل تر مي شوند . احساس سه کلمهً گرم ، سنگين و شل را مدام در ذهن خود تکرار کنيد .)
3 - رها سازي تنه: يک نفس نيمه عميق و آرام بکشيد و همه بدنتان را رها کنيد.حالا عضلات شکم ، سينه ، سرسينه ها و پهلوها را رها کنيد ؛ تصور کنيد تمام قسمتهاي بدنتان شل شده اند لذا اين قسمتها را ، راحت ، آسوده ، شل ، سنگين و گرم شده باور کنيد ، مي توانيد 5 بار ذهني بگوييد از کمر تا کتفم شل و سنگين شده و لحظه به لحظه گرمتر و شل تر و روانتر مي شود .(به تصوير کشيدن اجزاء بدن در ذهن به صورت ماده اي مثل خمير يا هر ماده اي که در حال وارفتن و روان شدن باشد بسيار کمکتان مي کند)
4 - رها سازي دستها: منظور ، قسمت مچ دست تا انگشتان مي باشد ؛ پس ابتدا دست راست و سپس چپ خود را رها و شل کنيد ،دقيقا مانند مراحل قبل ؛يعني تصورکنيد تمام اجزاي دست مورد نظر شل و سنگين شده .بهتر است از نوک انگشتان شروع کنيد و 5 بار به خود بگوييد دست چپم شل و سنگين شده است ،آرام و رها .
5 - رها سازي کتفها و بازوها: کتفها و بازوهايتان را شل ، سنگين و بدون هيچ انقباضي قرار دهيد (همانطور که با اعضاي قبلي رفتار کرديد) ، مي توانيد تصور کنيد همينطور که بازوهاي شما سنگين، شل و گرم مي شوند به تدريج مثل خميري نرم ، روان به سوي پاهايتان در جريان است .
6 - رها سازي سر: حال نوبت عضلات گردن ، فک ، چانه ، صورت ، لبها ، گونه ها ، پيشاني ، گوشها ، ماهيچه هاي زير چشم و موها رسيده است .تصور کنيد اختيار اين قسمتها دست شما نيست و همه شان شل ، گرم ، سنگين و مايع شده اند ؛ رهايشان کنيد و در ذهن ببينيد صورتتان آرام و آسوده شل شده است .
7 - چسباندن پلکها: اکنون تصور کنيد پلکهايتان شديداً به هم چسبيده اند ، يعني تصور کنيد آنها را با قويترين چسب دنيا به هم چسبانده اند و شما در ذهن خود مجسم کنيد که نمي توانيد چشمهايتانرا باز کنيد آرام آرام عضلات صورت را شل کرده و رهايشان کنيد .
8 - پاکسازي آلودگيها: در اين مرحله در ذهن و خيال خود تصور کنيد هوايي زلال و شفاف (ترجيحا قابل رويت) به درون ريه هايتان مي فرستيد به طوريکه اين هوا علاوه بر ريه ها ، به تمام سلولها و اتمهاي اجزاي ديگربدن نيز وارد شده و همه عضلات داخلي و ماهيچه ها و مغزتان را پاک پاک پاک ، صاف و زلال و شفاف مي کند و به همين دليل هواي وارد شده سياه رنگ مي شود ؛ پس در بازدم ، آن رنگ سياه که در واقع بيماريها ، نقطه ضعفها ، ناراحتي ها و مشکلاتتان است بيرون مي رود . اين تنفس شامل دم پاک و بازدم سياه رنگ را مرتب تکرار کنيد و تصور کنيد که با بيرون رفتن تنشها و بيماريها به صورت دود سياه ، لحظه به لحظه شادابتر و سرحالتر مي شويد و رفته رفته رنگ سِاه بازدمها نيز کمتر مي شود تا آنجا که هم دم و هم بازدمتان زلال و شفاف و پاک مي شوند و در واقع تمام سلولهاي بدنتان را پاک و تميز و جوانتر شده مي بينيد .
9 - افزايش کيفيت آرامش: تصور کنيد کنار دريا در ساحلي بسيار زيبا يا کنار رودخانه اي جنگلي يا در باغي سرسبز و آرام يا روي تشکي نرم و لطيف يا قايقي راحت در وسط اقيانوسي آرام زير گرماي مطلوب خورشيد ونسيم خنک پرطراوتي(و خلاصه هر مکان و فضاي آرامشبخشي که بودن در آنجا را دوست داريد )دراز کشيده ايد ؛ احساس کنيد که نسيم دريا يا صداي آب شما را آرام و آرامتر مي کند ، خورشيد به صورت حرارتي مطبوع بر شما مي تابد و بدنتان را نوازش و گرم مي کند . حالا در ذهن بگوييد لحظه به لحظه آرامتر مي شوم ، دستهايم ، پاهايم ،کمرم ،سينه ام ،شکمم ،عضلات صورتم همه سنگين و سنگين تر مي شوند .دست چپم ، سنگين شده سنگين سنگين ، دست راستم شل و آرام شده سنگين سنگين ، گرم گرم ؛ هر نفسي که مي کشم مشکلات ، تنشها ،بيماريها و انقباضها از بدنم حذف ميشود و من آرام و راحتم ، پاهايم ، سينه ام و سرم سنگين و گرمند ، من راحتم من آرامم . در اوج نشاط وآرامش ، آسوده و راحت ، رها و آزاد و شاد و اميدوار .(دقت کنيد که تکرار اين کلمات و تصور کردن دوباره اجزاي بدن به صورتي آرام در افزايش کيفت آرامش شما بسيار مهم است).
10 - تلقين خواسته ها: اين مرحله ، مرحله تلقين دقيقتر آمال است ؛ هر چه مي خواهيد و هر آرزوئي که داريد به صورت جمله اي کوتاه در ذهن خود بيان کنيد مثلا بگوئيد من هر لحظه به لحظه و روز به روز از هر لحاظ بهتر مي شوم يا من در درسها يا کارم موفق هستم ،يا من ثروتمندم ،يا من سالمم . حتما اين جملات را به زبان حال (نه اينکه از اين به بعد مي خواهم باشم)و با ساختاري مثبت بيان کنيد (ا زکلمات منفي و کلمه نه خودداري کنيد) . جملات را چندين بار تکرار کنيد و تصور کنيد که به هدف خود رسيده ايد .دوستان را ببينيد که برايتان شادماني مي کنند ، صداها را بشنويد که به شما تبريک مي گويند ، افراد و دوستان شما را در بغل کرده مي بوسند و موفقيتتان را تبريک ميگويند ، احساس بسيار بسيار خوبي داريد .خوش به حالتان.
11 - بيدار شدن از خواب مصنوعي: آرام آرام از 1 تا 10 بشماريد ، با هر شماره تنفس را تندتر کنيد کوتاه و سريع ، و به خود بگوييد وقتي به 10 رسيدم چشمهايم را باز مي کنم ، شاداب و سر حالم ، کاملا با نشاط و سرحال ، خوشحال و پر انرژي . انگشتان پاي راست را تکان بدهيد ، آنگاه انگشتان پاي چپ ،ساق پاي راست و ساق پاي چپ ؛رانها را به حرکت درآوريد ؛ پاها را بالا بياوريد ؛ دستهايتان را تکان دهيد ؛ گردنتان و عضلات صورت را منقبض کنيد ، تکان بخوريد ، شاد و سر حال چشمها را باز کنيد و بعد از 30 ثانيه بنشينيد با اين عمل شما امواج آلفا مغز خود را فعال مي کنيد .( تذکر مهم اينکه در مرحله 11 حتما با تلقين معکوس ، حالت سنگيني و کرختي بدنتان را حذف کنيد مثلا بگوييد پاي چپم سبک شده ، دمايش عاليست و راحتم ، همچنين حتما تلقين کنيد من بعد از بيداري شاد و سرحال و پر انرژي مي شوم ، تمام اعضاي بدنم در حالت عادي راحتتر و پر انرژي اند.)
نکاتي بيشتر:
_ مثالها ، ترتيب و جملاتي که در اين مراحل آورده شده بود بي شک ثابت نيستند ؛ بخصوص در مراحل 8 ،9 و 10 تا آنجا که مي توانيد قوه تخيلتان را به کار بگيرد .طبيعتا پس از انجام يکي دو بار مي توانيد متناسب سيستم روحي ، جسمي و نيازهاي خود آنها را تغيير دهيد و سعي کنيد تمام مراحل را براي خود سفارشي(Customize)کنيد .
_ با توجه به تکنيکهاي NAC (علم تداعي عصبي شرطي ) در ابتداي مرحله 11 که شروع به برگشت به حالت عادي مي کنيد در ذهن خود تصور کنيد مثلا دست چپتان را مشت کرده ايد . بعدها در مواقع ضروري ، هر وقت و هر جا ، در جمع ، ماشين و محيطي شلوغ يا پرتنش که شما اين کار يعني مشت کردن دست چپتان را انجام دهيد و چشمهايتان را ببنديد ، بلافاصله احساس آرامش مي کنيد و امواج آلفا ، مغز شما را شاد مي کنند.
_ در ضمن ذکر اين نکته نيز لازم است که منظور از گفتن فلان جمله در مراحل مذکور آن نيست که آنها را به زبان بياوريد بلکه بايد طوري بيان و احساس شود که کل وجود شما جملات مورد نظر را فرياد کند.
_ مي توانيد جملات مورد نظر را با تنظيم زمانبندي مناسب ،همراه موسيقي اي ملايم بر روي يک نوار کاست ذخيره کرده و از آن در حين انجام دادن مراحل استفاده کنيد .
_ مسلما رفتن به حالت Relaxation و اعمال مشابه براي عوض کردن اجتماع يا آدمهاي اطرافتان نيست بلکه روشي است تا شما را با روحتان آشتي دهد و قدرتهاي نامتناهي اي که خداوند متعال در اختيارتان قرار داده را به کنترل شما درآورد تا بوسيله آنها بتوانيد در برابر محيط ، موقعيتها ، فرصتها و افراد پيرامونتان بهترين تصميم و عکس العمل را به کا بنديد ...
در ادامه به معرفی بزرگان علم هیپنوتیزم و روشهای کاری آنان می پردازیم :
جالب است که بنیانگذار هیپنوتیزم نوین ، یک روحانی ونه یک پزشک است.پدرگاسنربراساس باورهای آنزمان معتقدبود که بیماریها ناشی ازتاثیرات شیطانی است وتنها زمانی بهبودی حاصل خواهد شد که وجود بیمارازشیاطین تخلیه شود.این روحانی کلیسا را مجاب نمود که خداوند به اودستورداده تا روح بیماران بدبخت راازوجود شیطان پاکسازی کند.پدرگاسنربرخلاف بسیاری دیگرازمعاصران خود اهل مخفی سازی نبود وبه اطباء اجازه می داد برکارش نظارت کنند.ازپزشکان درخواست می گردید تا درون اتاقی شبیه تئاتربنشینند ،آنگاه بیماران بسوی سکوئی درمیانه اتاق هدایت می شدند ودرانتظارورود پدر گاسنرمی ماندند.دیدنی ترین لحظه مربوط به ورود پدرگاسنر بود،وی باکلاهی بلند وسیاه درحالیکه صلیب طلایی پیشاپیش خود دردست داشت ،وارد می گردید.بیماران ازقبل توجیه شده بودند که پس ازتماس صلیب بابدنشان ،آنها روی زمین سقوط می کنند ودرهمان حال باید بمانندتا دستورات بیشتربه آنها داده شود. همچنین گفته شده بودکه سقوط آنها بروی زمین چیزی شبیه مردن است وطی این مرگ ، پدرگاسنرشیطان را ازوجودشان خارج نموده وسلامتی راجایگزین خواهد کرد . پس ازاین ،پزشکان حاظردرجلسه می توانستند بیماران رامعاینه کنند.آنها(ظاهرا) هیچ علائمی ازنبض ،تنفس وفشارخون مشاهده نمی کردند .آنگاه شیطان بکمک پدرازتن بیمارخارج می شد وحیات دوباره دروی دمیده می گشت.گفته شده که مسمردراوایل 1770 میلادی بسیاری ازاینمواردراازنزدیک مشاهده کرده وبدینگونه پدیده هیپنوتیزم رابه دنیای طب معرفی نموده است.
فرانز آنتون مسمر( Mesmer Franz Anton )
درسال 1784 حکومت فرانسه برکارهای مسمر تحقیق نمودواورایک شیادخواند. مهذا بنیامین فرانکلین که عضو کمیته تحقیق بود، گزارش کوتاهی نوشته و مدعی شد که فعالیت مسمرارزش توجه بیشتررادارد.درنتیجه مخالفتهای پاریس وافول شهرت مسمر،وی ملزم به ترک آنجا وسفر به انگلیس ،ایتالیا وآلمان ومجددا اقامت کوتاهی درپاریس تاقبل ازانقلاب فرانسه گردید.آنگاه تا 1814 ساکن سویس شد ، وسرانجام در5 مارس 1815 درمورسبورگ ازدنیا رفت.
اشتفن سوايگ مينويسد :
اتاق معاينة مسمر كه در كاخ مجلل و زيباي خودش واقع بود، تزئينات خاصي داشت. پرده های کلفتی جلوی پنجره ها آویخته شده بودتامانع نفوذ پرتوهای نوربداخل اتاق شود. در كف اتاق نیز فرشهاي ضخيم انداخته بود كه صداي پا بلند نشود. ديوارهای اتاق پوشیده از آينه بود و بالاي آينهها نقشهاي عجيب و غريبي به چشم ميخورد كه حسّ كنجكاوي بينندگان را تحريك ميكرد. كساني كه وارد اين اتاق ميشدند، احساس ميكردند وارد مکان اسرارآمیزی شدهاند وازآنجائیکه ازشیوه درمان هیچگونه اطلاعی نداشتند،لاجرم دچار اضطراب می شدند. دروسط اتاق حوضی چوبی قرارداشت وبیماران درسکوت کامل اطراف آن حلقه میزدند.هیچیک نیزحق صحبت نداشتند تا بدینوسیله نیروی مغناطیس آسیب نبیند.درسکوت مطلق،ازاتاق مجاورنیزصدای موسیقی آرامی می آمد که گهگاهی همراه با آوازگروهی بود.دراین لحظه مسمر با قامت کشیده ملبس به ردائی آبی رنگ ،با متانت کامل وباوقار وارد اتاق می شد ودرحالی که چشم درچشم بیماران دوخته بود ،میله ای را روی سرآنها به گردش در می آورد .اندکی بعد بیماران یکی پس از دیگری دچار بحرانهای شدید عصبی (تشنج) می شدند.بااتمام این مرحله ،بسیاری بطورکامل بهبودی حاصل می کردند.مسمر معتقد بود که چیزی بنام مغناطیس حیوانی وجوددارد که شدت وضعف آن درافرادمختلف، متفاوت است.گرچه وی نتوانست این نیرورا به سایر پزشکان نشان دهد اما قویا معتقد بودکه برای ایجادهیپنوتیزم ،وجود بحران ضروری است..سرانجام شهرت وی درمعالجه بیماران ،حسادت سایرین را تحریک نمود وازآنجائیکه درقرن 18میلادی ،جادووخرافات بین مردم اروپا بشدت رواج داشت،درنهایت کاروی توسط هیئت تحقیق لوئی شانزدهم درپاریس مردود اعلام ومسمرمجبوربه ترک پاریس شد.
شاگرد او مارکی دپوسگور،که تلقین بیماران را( که دچاربحران خواهندشد) قبل ازشروع بکارفراموش کرده بود، دریافت که بیماران می توانندبطورمستقیم وارد خلسه شوند ،وی این حالت راخواب مصنوعی ( سومنامبولیسم مصنوعی) نامید.
مارکی دپوسگور( Marquis de Puysegur )
آبه فاریا( Abbe Faria )
جمزبرید( James Braid)
1) هیپنوز ،ابزارقدرتمندی است که باید منحصر به پزشکان ودندانپزشکان باشد.
2) گرچه هیپنوتیزم به درمان اختلالات بسیاری که سابق براین علاج ناپذیربوده اند،کمک نموده ولی باید برای حصول نتیجه مطلوب با سایر شیوه های درمانی نظیردارو،همراه شود.
3) هیپنوتیزم دردستان افرادمجرب،هیچگونه خطر،دردویاناراحتی ایجادنمی کند.
4) جهت فهم کامل هیپنوتیزم نیازبه مطالعه وپژوهش کافی است.
این نکات که امروزه ازاجزاء محتوم هیپنوتیزم بشمارمی روند ،برای گوینده آن که دراواسط قرن نوزدهم می زیسته است،بسیارمایه افتخاراست.
جان الیوتسون(John Elliotson )
جمزاسدالی( Esdalie James )
دکتر آمبرویزآگوسته لیبلت(Dr. Ambroise-Auguste Liebeault)
برخلاف پارکر وپیروانش که اصولا درزمینه جراحی بدون درد کارمی نمودند، لیبلت درهمه زمینه ها فعالیت داشت ودرواقع اولین پزشکی است که هیپنوتیزم رابرای همه بیماریهای طبی وجراحی بکارگرفت.لیبلت درهیپنوزسریع متبحرشده بود و دریافته بود که برای اکثربیماران نیازی به خلسه عمیق نیست.همان زمانیکه لیبلت تنها با بیان کلمه "بخواب" همراه با تکان دست ، بیمارانش رابه خلسه می برد، شارکوبکمک پرتوهای نورانی وصدای زنگ کارمی کرد.پزشکان آلمانی ، وینهولد ( Weinhold ) و هایدنهاین( Heidenhain ) ، با پوشانیدن ساعت وبرگر بکمک صفحات گرم فلزی درمان می کردند. درآنزمان هنوز عقیده مانیتیسم وفرایند مغناطیسی پابرجا بود وعلیرغم توصیف سابژکتیو بودن هیپنوتیزم ازسوی لیبلت ،برخی مثل پیترز( Piteres ) باورداشتند که نقاطی ازبدن به تحریکات پوستی حساسند ولذا آن نواحی راحوزه های هیپنوتیزمی نامیدند.مثلا بسیاری ازآنها تنها با لمس پیشانی بیماران رابه هیپنوز وارد می کردند.
ژان مارتین شارکو( Charcot Martin Jean)
امیل کوئه( Emile Couè )
ژوزف بروئر( Josef Breuer)
دکتراوژنه آزام ( Dr. Eugene Azam )
زیگموند فروید( Freud Sigmund )
میلنه برامول( Milne Bramwell )
سایرپزشکان این عرصه
کوششهای نهایی
دانشمندان معاصر
.یکی ازاین افراد که دانش هیپنوتیزم به وی مدیون است دکترکارلو مارچزی (انگلیسی ) است.وی که درزندانهای نظامی آلمان به اسارت درآمده بود،جهت درمان بیماریهای جسمی وعصبی زندانیان بویژه آندسته که تحت شکنجه ویا محکوم به اعدام بودند ،ازهیپنوتیزم استفاده می کرد.گرچه دکتر مارچزی بعلت معالجه یک زندانی آمریکائی محکوم به اعدام شده بود ،اما با اتمام جنگ وی نیزازمرگ حتمی نجات یافت.
بنا به اعتقاد مارچزی ،هیپنوتیزم خواب نیست بلکه نوعی تمرکز فکر همراه با افزایش ادراک حواس است.وچون ادراک شدید حواس مربوط به دنیا ی ناخودآگاه است ،پس هیپنوتیزم نیزبه ساختار ناخودآگاه ارتباط دارد.
هادفیلد( Hadfield ) ازانگلیس ، واژه هیپنوآنالیز راابداع کرد.که مفهوم آ ن استفاده ازبازگشت سنی جهت اطلاع ازتجارب تلخ و آنگاه برطرف کردن آنها تحت هیپنوتیزم به منظور بهبودی بیماراست.آموزش هیپنوتیزم ازسال1955 درانگلستان برای دانشجویان طب اجباری و سازماندهی گروههای آموزشی و جمعیتهای هیپنوتیزمی شروع شد.دکترویلیام جی.برایان .جونیورموسسه هیپنوزآمریکا رابسال 1955 برپاکرد، زیراتاآنزمان هیچ سازمان وموسسه ای کارآموزش وپیشبرد تمامی جوانب هیپنوتیزم رابرای جامعه پزشکان ودندانپزشکان آمریکا بعهده نداشت.ازآنزمان تابحال ، موسسه هیپنوزآمریکا( American Institute of Hypnosis ) ، ازمشهورترین مراکزآموزش وگسترش هیپنوزدردنیا می باشد.آآرون آ.موس( Aaron A. Moss ) ، سومین رئیس موسسه هیپنوزآمریکا، مشهورترین فرد درزمینه هیپنوزدندانپزشکی است.
دکترسیدنی وان پلت(Dr. Sydney Van Pelt)
داوالمن(Dave Elman )
میلتون اریکسون(Milton Erickson )
ان – ال - پی
منابع :
هیپنوتیزم و کاربردهایی برای درمان www.parsiteb.com
بزرگان هیپنوتیزم www.parsiteb.com
درباره هیپنوتیزم www.parsiteb.com
آموزش هیپنوتیزم www.parsiteb.com