نویسنده: زینب مقتدایی
منبع:راسخون
منبع:راسخون
درآمد
کنت یک متفکر فرانسوی قرن نوزدهم، مؤسس و واضع جامعه شناسی، پدر اثبات گرایی و پوزیتیویسم و گسترش دهنده اومانیسم بود.وی بی شک یک ساختار شکن بزرگ در محیط هرج و مرج زده فرانسه قرن ۱۹ بود، او مصداق بارز آن نقش هایی است که در جدول فشار اجتماعی رابرت مرتون ناهمنوا، ناهنجار و نوآور تلقی شده اند. کنت در زمانی که فرانسه کودتاها و دیکتاتوری ها و ناپلئون ها را تحمل می کرد و در حالی که خود با شکست های عشقی و واخوردگی های دانشگاهی مواجه بود، در عین حال تدریس می کرد و می نوشت و ایده پردازی می کرد. او در مراحل مختلف اندیشه اش، بر ضدیت با مذهب که مد عصر روشنگری است دامن می زند. اگوست کنت واضع نام جامعه شناسی (Sociology) و به عبارتی اولین جامعه شناس محسوب می شود. هرچند پیش از او دانشمند مسلمان ابن خلدون به جامعه و یا افرادی چون مونتسکیو، توکویل و ماکیاول نیز به واقعیت اجتماعی اشاره نموده اند، اما کنت با توجه به شرایط زمانی خود که مصادف با بحران های انقلاب فرانسه بود، دنبال علم اجتماعی جدیدی رفت که منطبق با علوم طبیعی دیگر باشد. وی نیز بنیانگذار مکتب فلسفی اثبات گرایی و دانش جامعه شناسی شناخته می شود. علوم اجتماعی را لایق روش و وظیفه اثباتی می داند و جامعه شناسی و علوم طبیعی، هر دو را دارای ویژگی مشترک در روش تلقی می کند، علوم اجتماعی را سرآمد همه علوم و پیچیده ترین و اثباتی ترین علوم برمی شمرد، این علم و در کنار آن بشریت را تا عرش بالا می برد تا آنجا که باید پرستیده شود! خود را نه تنها دانشمند که پیامبر عصر مدرن می داند و با حتمیتی بی مثال از آینده روشن بشریت در سایه مذهب اثباتی انسانیت دم می زند.
سیر تکامل ذهنی بشر، طبقه بندی علوم، توجه به جنبه های پویا و ایستای جامعه و آئین رهنمودی از اندیشه های برجسته اوست.کنت با اعتقاد راسخ به فلسفه اثبات گرایی (پوزیتیویسم - positivism) معتقد بود باید برای علوم انسانی نیز حیثیتی مشابه علوم تجربی قائل شد، به این معنی که علوم انسانی نیز باید از ابزار پژوهش تجربی استفاده کنند. کنت بر این باور بود که جوامع انسانی از سه مرحله الهی، فلسفی و علمی عبور کرده اند (بعضاً مرحله اساطیری را نیز می افزایند). در جوامع اساطیری، کاهنان رهبران جامعه به شمار می روند، در جوامع الهی که تبلور تاریخی آن قرون وسطی است، پیامبران، و در عصر رنسانس و پس از آن فیلسوفان. اما در دوره کنونی (عصر علمی) دانشمندان و جامعه شناسان رهبران جامعه خواهند بود. البته ممکن است در هر جامعه ای بازمانده های فکری اعصار گذشته رسوب کرده باشد.
گرچه کنت بیش از آن که سعی کند عالم علم اثباتی باشد، خواهان پیامبری مذهب اثباتی بود و گرچه تلقی اش از جامعه شناسی همان فیزیک اجتماعی بود که ابتدا به کار می برد، اما اگر تنها به خاطر همان ساختار شکنی های مورد اشاره و تأثیراتش بر اثبات گرایی دنباله دار علوم اجتماعی، اومانیسم رسوخ کرده اش در اندیشه حقوق بشر امروزی، نگاه کل گرایانه به جامعه و منظر تکامل گرایانه به تاریخ، توجه به ایستایی و پویایی جامعه، وضع اصطلاح «جامعه شناسی» و شعار هنوز باقی مانده اثباتی اش روی پرچم کشور برزیل و... اگر به واسطه همین تأثیرات هم او را لایق شناختن بدانیم، کافی است. کنت را باید شناخت اگر می خواهیم جامعه شناسی و ریشه هایش را بشناسیم.
زندگینامه مشروح اگوست کنت
اگوست کنت در 19 ژانویه ی سال 1798 در شهر مون پلیه ی فرانسه در خانواده ای کاتولیک و طرفدار سلطنت متولد شد. پدرش کارمند متوسطی بود. اگوست کنت در ماه اوت 1814، در آزمون ورودی اکول پلی تکنیک از بین داوطلبان جنوب فرانسه، نفر چهارم شد و به تحصیل مشغول گردید. کنت به افکار آزادی خواهانه و انقلابی روی آورده و از مذهب کاتولیک دست می کشد. در سال 1816 حکومت فرانسه، در دوره ی احیای سلطنت، مدرسه ی پلی تکنیک را می بندد؛ زیرا مدرسه مذکور مظنون به ترویج ژاکوبن های انقلابی جمهوری خواه است. کنت که برای چند ماه به مون پلیه برگشته بود؛ در دانشکده ی این شهر چند درس پزشکی و فیزیولوژی را دنبال می کند. آنگاه، مجدداً به پاریس می رود و برای امرار معاش به تدریس خصوصی و کمک معلمی ریاضیات روی می آورد. با آن که کنت دانشجویی استثنایی بود اما هرگز موفق به اخذ درجه ی دانشگاهی نشد.
در ماه اوت سال 1817 منشی و دستیار فیلسوف مشهور و مدیر مجله صنعت، هانری سن سیمون شد؛ فیلسوفی که چهل سال مُسن تر از او بود. آن ها هفت سال با هم کار کردند. سن سیمون پس از یك رشته كارهای ماجراجویانه در فرانسه و كشورهای دیگر، در نیمه زندگی همه نیروهای گسترده و فارغ از نظم خود را وقف بازسازی جامعه اروپایی كرده بود. این پیوند كوتاه با سن سیمون در زندگی كنت اثر اساسی داشت، زیرا به یقین گفته می شود كه كار كمال یافته كنت در واقع همان گسترش عقاید سن سیمون است. در سال هایی كه كنار هم بودند، كنت كمبودهای سن سیمون را جبران می كرد؛ سن سیمون یكی از آن ذهن هایی را داشت كه در آن نطفه های اولیه عقاید چنان سریع درپی هم قرار می گرفتند كه هیچ یك قبل از ظهور نطفه جدید، توسعه و تكامل لازم را نمی یافت. وی قادر نبود كه زحمت آن شرح و تفصیل هایی كه برای تأیید نظرات كلی درخشان او لازم بود برخود هموار سازد. كنت، در حد خود، انجام پژوهش گسترده ای را لازم دید و چون فوق العاده در این كار كوشا و علاقمند بود به طور شایسته ای می توانست این مهم را برعهده گیرد.کنت در این مدت در تألیف آثار گوناگون سن سیمون مانند: صنعت، سیاستمدار، سازمان دهنده، درباره سیستم صنعتی و شرعیات صنعتداران با وی همکاری نموده است. در سال 1824 رابطه این دو به هم خورد، چون که کنت به این نتیجه رسیده بود که سن سیمون قدر کارهایش را نمی داند و ظاهراً بر سر تالیف یك جزوه درباره "كار لازم برای تجدید سازمان اجتماع" اختلاف نظر یافتند، لیكن علت اصلی اش این بود كه هر دو بیش از آن خودپسند بودند كه بتوانند یك كار مشترك را دنبال كنند.کنت بعدها رابطه اش را با سن سیمون به عنوان «درس تلخی که در نوجوانی از یک شیاد منحط گرفته بود» یاد کرد.کنت با وجود دشمنی بعدی اش با سن سیمون، غالباً می پذیرفت که سن سیمون دین بزرگی به گردنش دارد و درباره او نوشته است: «من از نظر فکری بی گمان مدیون سن سیمون هستم ... او در کشاندنم به مسیری فلسفی که امروزه خودم برای خودم خلق کردم و بدون تردید تا پایان زندگی دنبالش خواهم کرد، نقش مؤثری داشت.»
آن اندیشه بدیعی كه سن سیمون و كنت هر دو به نشرش علاقمند بودند، به سادگی قابل تبیین است. آنان در روزگاری می زیستند كه در آن كشفیات بزرگی در شیمی، زیست شناسی و ریاضیات صورت گرفته و به سرعت به وسیله كارخانه داران و بازرگانان در عمل مورد استفاده قرار گرفته بود. در آن سوی دریای مانش{یعنی در انگلستان} انقلاب صنعتی در گسترش اعلای خود بود، ثروت را انباشته می كرد و راحتی بشر را می افزود. حتی اقتصاد داخلی و سنتی فرانسه رفته رفته از این تحولات اثر می پذیرفت. چون این دو اصلاحگر به اطراف خود می نگریستند ناسازگاری شگفت آوری را میان سرشت پویای علم و صنعت از یك سو و ماهیت ایستای سیاست از سوی دیگر مشاهده می كردند. حكومت، با وجود دگرگونی ها سطحی در رژیم های سیاسی پی درپی، چونان گذشته دست ناطقان، حقوقدانان، روزنامه نگاران و دولتمردان باقی مانده بود- یعنی همه موجودات بی ارزش و «غیر علمی»، آموزش ناپذیر در برابر درس های ساده پیشرفت و مشغول به برپائی و سرنگونی حكومت های نامناسب با مختصات زمان. سن سیمون به جای چنین مردانی، دانشمندان را برمی نشاند كه حكومتشان به اعتبار یك مسیحیت «نوین» و «علمی» مشروعیت و اخلاقیت می یافت.
اگوست کنت در آستانه 25 سالگی اش در سال 1822 جزوه ای درباره ی کارهای علمی لازم برای تجدید سازمان جامعه می نویسد که در نشریه سیستم صنعتی سن سیمون منتشر می شود. کنت در سال 1824 مطالب دیگری تحت عنوان سیستم سیاست اثباتی که نسخه تجدید نظر شده ای از جزوه قبلی بود را برای انتشار در اختیار سن سیمون گذاشت. اما سن سیمون آن را بدون ذکر نام مؤلف (اگوست کنت) در نشریه شرعیات اهل صنعت منتشر کرد. این مسئله موجب اعتراض و دعوای این دو دانشمند جوان و مسن می شود. کنت در سال 1825 دو مقاله تحت عناوین: ملاحظات فلسفی درباره علوم و دانشمندان، و ملاحظاتی درباره قدرت معنوی، می نویسد. این دو اثر در نشریه ی تولید کننده متعلق به سن سیمون هم منتشر شده اند. در فوریه 1825 اگوست کنت تصمیم گرفت با کارولین ماسن ازدواج کند.کنت این زن جوان را که در این زمان مالک کتاب فروشی کوچک شده بود و قبلاً در محله پاله رویال پاریس روسپی خیابانی بود، از سال ها پیش می شناخت. کنت در این باره نوشته است: این ازدواج که بر اساس «محاسبه ی جوانمردانه ای» انجام گرفت، «تنها اشتباه حقیقتاً مهم زندگی من بود.» کارولین ماسن چند بار کانون خانوادگی مشترک خود را ترک گفت. کنت جوان در آوریل 1826 شروع به تدریس اندیشه هایش تحت عنوان: فلسفه اثباتی می کند. کنت در این سال ها طرحی را به ابتکار خود ارائه کرد که طی آن می بایست هفتاد و دو سخنرانی درباره ی فلسفه ی زندگی اش انجام دهد. این دوره از سخنرانی ها شنوندگان سر شناسی را به خود جلب کرد، اما بعد از اجرای سه سخنرانی به علت دچار شدن کنت به یک ناراحتی عصبی متوقف شد. کنت که به علل این بیماری کاملاً آگاه است، برای جلوگیری از هر گونه بحران جدید، رژیم جسمی و روحی بسیار سختی را بر خود هموار می کند.
ترک خانه توسط نوع عروس این دانشمند احتمالاً انقلابی و پرکار در سال 1827 وی را دچار بحران روحی شدید می کند. فشار زندگی و زن و مشکلات روحی، آنچنان بر کنت تأثیر گذاشت که به دستور پزشکان مدتی را در یک مرکز پزشکی روانی به استراحت مطلق پرداخت اما بعد از ۸ ماه با وجود مخالفت دکترش از آنجا خارج شد و البته بعد از مدتی دچار حالت مالیخولیایی شده و با انداختن خویش در رودخانه سن خودکشی کرد، این وضعیت ادامه داشت تا آن که در سال 1827، پس از سفری دوباره به زادگاهش مون پلیه، تا حدودی بهبودی یافت. او در ماه اوت 1828 با نوشتن نقدی بر کتاب موسوم به رنجش و حماقت، پیروزی اش را بر بیماری یاد شده اعلام کرد. در سال 1829، کنت دروس فلسفه ی اثباتی را از سر می گیرد. در همین سال ها مقام کوچکی به عنوان سخنران در مدرسه پلی تکنیک پیدا کرد. اندکی بعد سمت دیگری هم به عنوان ممتحن ورودی در این مدرسه به دست آورد که این سمت برای نخستین بار در آمد کافی برایش فراهم کرد. جدایی از سن سیمون موجب شده بود كه كنت به عنوان یك اصلاحگر در مسیر مستقل خویش قرار گیرد. وظیفه او به رغم خودش این بود كه مردم را به منطقی بودن و گریز ناپذیر بودن حاكمیت علم براجتماع متقاعد سازد. وی در گام نخست به شالوده ریزی پایه های علمی یك اجتماع نوین همت گماشت و بر این باور بود كه چون آدمیان این پایه ها را درك كنند نظم نوین را پذیرا خواهند شد. بین سال های 1830 تا 1842 كنت به این كار پردامنه پرداخت. نتایج زحماتش در شش كتاب مفصل تحت عنوان دوره فلسفه اثباتی انتشار یافت. در این اثر كنت در پی آن برآمد كه قوانین اجتماع بشری را كشف كند، طرحی كه در اندیشه او مستلزم نظام بخشیدن به همه علوم و مرور تاریخ بشر- یا دست كم مرور تاریخ دنیای غرب- بود. در سال 1830 جلد اول کتاب تاریخی و اصلی کنت یعنی دروس فلسفه ی اثباتی منتشر می شود. جلدهای 5 گانه بعدی یکی پس از دیگری در سال های 1835،1838 ، 1839 ، 1841 و 1842 منتشر می شوند.کنت با انتشار جلد ششم فلسفه اثباتی در سال 1842 پس از 17 سال دست از سر همسرش بر داشته و او را طلاق می دهد.
در همین اثر است که او برای نخستین بار اصطلاح "جامعه شناسی" را به کار برد. در این اثر، همچنین این نظر را مطرح کرد که جامعه شناسی علم نهایی است. کنت قبلاً این علم نوین را "فیزیک اجتماعی" نامیده بود ولی بعد به عللی اصطلاح "جامعه شناسی" را برای آن انتخاب کرد. کنت در این اثر به مسئولان مدرسه پلی تکنیک حمله کرد و در نتیجه، در سال 1844 قراردادش به عنوان سخنران تمدید نشد و از دانشگاه اخراج شد.اگوست کنت در این اثر، جامعه شناسی را دانشی نو و علمی مستقل خواند. هدف کنت آفریدن یک علم طبیعی جامعه بود که بتواند دگرگونی های گذشته نوع بشر را تبیین و آینده او را پیش بینی کند. او سعی داشت با بررسی "پویایی اجتماعی" یعنی بررسی دگرگونی و پیشرفت، همچنین "ایستایی اجتماعی" یا نظم و ثبات جامعه را در هر زمان تاریخی معین نماید. کنت درصدد حیثیت علمی برای جامعه شناسی بود، لذا به اثبات گرایی روی آورد. او از هرج ومرج رمیده بود ودیدگاه "اثبات گرایی" خود را برای مقابله با آنچه خود فلسفه ویرانگر روشن اندیشی می پنداشت، ساخته و پرداخته بود. او با بانیان روشن اندیشی و انقلاب مخالفت می کرد و حتی با کاتولیک های ضد انقلابی (بویژه دوبونالد و دومیستر) هم آواز بود، اما جهت کارش را می توان از آن ها جدا کرد.
1- اول اینکه او تصور نمی کرد که بازگشت به قرون وسطی امکان پذیر است، زیرا پیشرفت علم و صنعت این امر را امکان پذیر ساخته بود.
2- کنت نوعی نظام نظری بسیارپیچیده تر و کارآمدتر را ساخته و پرداخته کرد که برای شکل گیری بخش مهمی از جامعه شناسی کفایت می کرد.کنت احساس می کرد که پویایی اجتماعی از ایستایی اجتماعی مهمتر است و همین تأکید کنت بر دگرگونی، علاقه اش را به اصلاح اجتماعی نشان می دهد.
مصاحبت سن سیمون و نظرات متفکرانی چون "کندرسه و منتسکیو" در افکار کنت اثر عمیقی به جای گذاشت و او را به اندیشه ژرفی واداشت که "جامعه بشری نیز باید با روش امور طبیعی مورد بررسی قرار گیرد." او دریافته بود که نظم و توافق اجتماعی، تصادفی نیستند، بلکه مانند پدیده های دیگر تابع قوانین تغییر ناپذیر طبیعی هستند.
علم جدید اجتماعی مورد نظر وی می بایست در کارکردهایش برای نوع بشر، از الگوهای علوم طبیعی پیروی کند، و برای بشر نفع ملموس داشته و در بهبود زندگی اجتماعی انسان نقش عمده ای داشته باشد. اگوست کنت بر خلاف علمای پیشین خود، که در نظریه ها به فلسفه متکی بودند، مسائل اجتماعی را با روش عملی "مشاهده، آزمایش و مقایسه" مورد مطالعه دقیق و تحقیق قرارداد. او جامعه شناسی را "علم علوم" تفکیک کننده "علم از فن" خواند و گفت "علم موجب پیش بینی و پیش بینی موجب عمل است". به عقیده کنت "منشاء علوم در فنون و روش های فنی است، و علوم زائیده نیازهای عملی انسان هستند. به عهده جامعه شناسی است که صمیمانه ترین هماهنگی پاینده و خود انگیخته را میان عمل و نظر، و میان منظورهای عملی و نظری بوجود آورد.کنت با اعتقادی راسخ به بنیانگذاری فلسفه اثباتی (پوزیتیویسم - positivism) پرداخت. وی معتقد بود باید برای علوم انسانی نیز حیثیتی مشابه علوم تجربی قائل شد، به این معنی که علوم انسانی نیز باید از ابزار پژوهش تجربی استفاده کنند.
هر چند فلسفه اثباتی برای خواننده این روزگار همچون اثری بش از حد مفصل و پرپیچ وخم خوشایند نیست، در نظر كنت فقط وسیله روشن كردن زمینه مقدماتی توصیف وی از سامان اجتماعی نوین بود. وی این سخن را در "نظام حكومت اثباتی" (The System of Positive Polity) یعنی جلد اول از اثر خود كه در 1851 انتشار یافت، عنوان كرد. این اثر با تفصیلات جامع، آن دولت اثباتی را توصیف می كند كه كنت معتقد بود بعد از امپراتوری دوم ناپلئون سوم تأسیس خواهد شد.
هر چند آثار كنت پیراسته از نقائص سبك و ذوق ادبی نیست، موضوعات درخود توجهی در سخنان او وجود دارد. وی به چند دلیل شایسته این توجه است. نخست آنكه به مسائلی می پردازد كه از ما جدایی ناپذیرند، از جمله مسأله قدرت دولت و رضایت افراد در اجتماع، تضاد میان روش های دانشمندان و بازرگانان، ابتكارات غیر منتظره دولتمردان، و ضرورت وجود یك افسانه مشروعیت بخش در امور اجتماع. دوم آنكه وی در روزگار خود و در دوره های بعد فوق العاده اثر گذار بوده است. در دوران حیاتش اثر او درباره روش علمی در میان اندیشمندان اروپایی كه به طور كلی فارغ از مدهای اجتماعی دوران خود بودند- كسانی چون استوارت میل، لكی (Lecky)، گروته و مولی (Morley)- بسیار مهم تلقی می شد. نفوذ او همچنین در «برنامه ریزی اجتماعی» كه رسم زمان بود، و در حركت هایی كه علمیت بیشتری به حكومت و اداره امور عمومی می بخشید، آشكار است. نیز، پاره ای از دیگر عقاید وی هنوز بسیار جاندار است. برای مثال بهره گیری از افكار عمومی و مهار آن به وسیله حكومت و سازمان های خصوصی تبلیغات و القائات را می توان در این ارتباط ذكر كرد. هنگامی كه یك «رایزن روابط عمومی» به ما می گوید كه رضایت افراد چیزی است كه می توان آن را «مهندسی كرد» از امكانی سخن می گوید كه كنت با تفصیلات عملی در كتاب نظام حكومت اثباتی به آن پرداخته است. علاوه بر آن، پرستش نوین «علم» نتیجه مستقیم كج راه كردن بحث با ارزش كنت درباره روش علمی است.
کنت در ماه اکتبر سال 1844 به کلوتیلد دو وو خواهر یکی از دوستانش، بر می خوردکه سی سال دارد و جدا از شوهرش زندگی می کند و می داند که به بیماری شفا ناپذیری دچار است.کنت، عشقش را به کلوتید دو وو اظهار می دارد و وی او را فقط به دوستی بر می گزیند زیرا خود را در مورد آنچه از حد محبت بگذرد ناتوان می داند. در 5 آوریل 1846کلوتیلد دو وو در برابر چشمان کنت می میرد و کنت دو باره دچار بحران روحی می شود. کنت که طی این سال ها توانسته بود کرسی تدریس ریاضیات را در مدرسه پلی تکنیک به دست آورد. در سال 1851 این مقام را از دست می دهد. وی در همین سال موفق به انتشار جلد اول نظام سیاست اثباتی یا رساله ی جامعه شناسی در تأسیس مذهب بشریت می شود. سه جلد دیگر این اثر در سال های 1853-1852 و 1854 منتشر شده است. کنت در این اثر بیشتر از آثار دیگرش قصدش را در ارائه طرحی بزرگ برای تجدید سازمان جامعه، آشکار ساخت.
کنت در سال1854 در نامه ای نوشته است: «یقین دارم که پیش از سال 1860 پوزیتیویسم را، به عنوان تنها مذهب واقعی و کامل، در کلیسای نتردام تبلیغ خواهم کرد.» در همین ایام چندین تن از شاگردانش، که از تأیید آگوست کنت از کودتای لویی ناپلئون منقلب شده و از جهت گیری فلسفه ی جدید نگران گردیده بودند، از انجمن پوزیتیویست ها کناره می گیرند.کنت درپنجم سپتامبر 1857 در کوچه ی موسیولوپرنس پاریس در آغوش شاگردانش می میرد.
مرور زندگی و شرح احوال کنت نشان می دهد که او در عصر خویش از ابعاد مختلف فردی نابهنجار بوده تا جایی که یک بار خود را به رودخانه سن پرتاپ و قصد خود کشی داشته است!! در زندگی خانوادگی به خاطر جوانب اخلاقی یک روسپی را به همسری بر می گزیند که زندگی ناموفقی با او داشته است که به جدایی می انجامد، بعد ها به یک دختر جوان و بیمار دل می بندد که با عدم آمادگی او برای ازدواج و مرگ او کنت بار دیگر دچار ناراحتی روحی می شود. در زندگی حرفه ای وی نتوانسته است شغل با ثباتی در طول حیاتش داشته باشد و درگیری های زیادی با همکارانش به دلائل گوناگون داشته است. در فعالیت سیاسی زمانی مبارز جمهوری خواه و زمانی حامی سلطنت طلبان بوده است.آنچه بُعد موفق زندگی اگوست کنت به حساب می آید؛ فعالیت ها و آثار علمی او ست که مسلماً با توجه به سایر ابعاد خانوادگی،حرفه ای و سیاسی کار های علمی او با تحمل مشقت و صبر و تحمل زیاد امکان پذیر شده است.
برخی کتاب های او:
▪ سیستم سیاست اثباتی (۱۸۲۴)
▪ ملاحظات فلسفی درباره علوم و دانشمندان (۱۸۲۵)
▪ ملاحظاتی درباره قدرت معنوی (۱۸۲۵)
▪ دروس فلسفه اثباتی (۱۸۳۰)
▪ رساله مقدماتی در هندسه تحلیلی (۱۸۴۳)
▪ گفتارهایی درباره ذهن اثباتی (۱۸۴۴)
▪ رساله فلسفی در ستاره شناسی برای همه (۱۸۴۴)
▪ سیاست اثباتی یا رساله جامعه شناسی در تاسیس مذهب بشریت (۱۸۵۱)
▪ شرعیات اثباتی یا شرح مختصری از مذهب همگانی (۱۸۵۲)
▪ ترکیب ذهنی یا سیستم همگانی تلقی های خاص حال عادی بشریت (۱۸۵۴).