ده‌نمکی درباره ابراهیم حاتمی‌کیا می نویسد

فکر می‌کنم اگر به جای سلیقه، قانون حاکم باشد جلوی بسیاری از سوءتفاهمات گرفته می‌شود. مشکل ما در بسیاری از موارد سوءتفاهماتی است که از رفتارهای سلیقه‌ای ناشی می‌شود. معمولا با تغییر مدیران، متد و ملاک فیلم‌ها هم تغییر می‌کند. و با اینکه ممیزی در همه جوامع وجود دارد، ولی اینکه ممیزی صورت گرفته براساس سلیقه افراد باشد یا در چارچوب قانون، مساله‌ای است که می‌تواند در موردش بحث کرد. در مورد فیلم «به رنگ ارغوان» هم من خیلی در مناسبات پشت
شنبه، 5 بهمن 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ده‌نمکی درباره ابراهیم حاتمی‌کیا می نویسد
ده‌نمکی درباره ابراهیم حاتمی‌کیا می نویسد
ده‌نمکی درباره ابراهیم حاتمی‌کیا می نویسد

فکر می‌کنم اگر به جای سلیقه، قانون حاکم باشد جلوی بسیاری از سوءتفاهمات گرفته می‌شود. مشکل ما در بسیاری از موارد سوءتفاهماتی است که از رفتارهای سلیقه‌ای ناشی می‌شود. معمولا با تغییر مدیران، متد و ملاک فیلم‌ها هم تغییر می‌کند. و با اینکه ممیزی در همه جوامع وجود دارد، ولی اینکه ممیزی صورت گرفته براساس سلیقه افراد باشد یا در چارچوب قانون، مساله‌ای است که می‌تواند در موردش بحث کرد. در مورد فیلم «به رنگ ارغوان» هم من خیلی در مناسبات پشت صحنه‌اش نیستم که ببینم آیا این نمایش به ارشاد برمی‌گردد یا به عدم تعامل دو طرف تولیدکننده و سازنده.
بايد در مورد سينما و مخاطبش يك فايل ويژه باز کرد. کما اینکه تلویزیون مخاطب عام دارد و بیننده‌اش مختار است که کانال تلویزیون را عوض کند و برنامه و فیلمی که دلخواهش است را ببیند، ولی مخاطب سینما فرق می‌کند و خاص است. این مخاطب هزینه پرداخت می‌کند و برای دیدن فیلم مورد علاقه‌اش مسافت طی می‌کند و به سینما می‌رود.
حرفی که در مدیوم سینما زده می‌شود با‌لطبع باید متفاوت با آن چیزی باشد که در رسانه ملی و تلویزیون مطرح می‌شود؛ آنجا مخاطب عام و رسانه عام داریم؛ اینجا مخاطب خاص وجود دارد و حرف‌های خاص زده می‌شود. در سینما حرف‌هایی زده می‌شود که معمولا نمی‌شود زد و شاید هم اصلا نباید زد. به خاطر همین، من فکر می‌کنم سینما در انتخاب سوژه‌ها و مسائل اجتماعی و مسائل ملتهب باید با دست بازتری نسبت به تلویزیون عمل کند. این رقابت بین سینما و تلویزیون در جذب مخاطب وجود دارد و اگر سینما نتواند در پرداخت به موضوع‌های خاص از تلویزیون پیشی بگیرد، به ریزش مخاطب می‌انجامد. اما خود سینما هم علاوه بر اینکه مخاطب خاص دارد، در بین سینماروهای حرفه ای،

ده‌نمکی درباره ابراهیم حاتمی‌کیا می نویسد

دست اندرکاران سینما و منتقدین، یک مخاطب خاص تری هم وجود دارد. آن مخاطب خاص تر به نظر من مخاطبی نیست که مثلا با دیدن یک فیلم، سررشته افکار و ایدئولوژی از دستش دربرود و یا دچار انحراف فکری شود. این نوع مخاطب اینقدر فرهنگی و فرهیخته شده که یک اثر را تمام و کمال با همه جزئیاتش بپذیرد و در جایگاه نقد قرار ندهد. من چندان در جریان جلوگیری از نمایش فیلم «به رنگ ارغوان» نیستم و نمی دانم دقیقا چه دستگاهی، دست به توقیف این فیلم زده است به خاطر همین قضاوتی نمی توانم انجام بدهم ولی معتقدم که به هر حال، سینمای ما در پرداخت به مضامین باید دستش بازتر باشد یعنی اگر آن جاذبه های عوام پسند را نمی پذیریم که نباید هم بپذیریم، جاذبه هایی که سینمای غرب با آن، مخاطب عام را جذب می کند
باید به سینما تزریق کنیم. فکر می کنم این سینمای انسانی، اخلاقی و ایرانی ما و به تعبیر بعضی ها سینمای ملی ما، که مولفه های دیگری هم دارد و باید در پرداخت به مضامین سیاسی و نزدیک شدن به خطوط قرمز و تابوهایی که وجود دارد، آزادتر باشیم. به عقیده من این سیل مخاطبان را خودمان و با دست خودمان هل می دهیم به سمت رسانه های فراگیر دیگری از قبیل ماهواره ها و .... .
فکر نمی کنم آقای حاتمی کیا کسی باشد که با بوجود آمدن مشکل برای یک فیلمش بخواهد از میدان خارج شود و کار نکند. کما اینکه فکر هم نمی کنم اثری از حاتمی کیا بدون مشکل بوده باشد. همه کارهای ایشان حواشی خاص خودش را داشته و اصلا جنس کار حاتمی کیا، «متفاوت حرف زدن» است. این حرف متفاوت، حاشیه ها و واکنش هایی ایجاد می کند که برای «به رنگ ارغوان» به این شکل است، و برای یک فیلم دیگرش به شکل دیگری.مهم این است که او پویاست و زنده است و دارد کار خودش را انجام می دهد. به نظر من حاتمی کیا،حاتمی کیاست. این یعنی کسی نمی تواند او را مجاب به این کند که باید آن چیزی را که من دوست دارم بسازی و آنطور که من می گویم باشی. حاتمی کیا، آدم کسی نیست که بخواهد باب میل کسی فیلم بسازد. اساسا هنرمند اینگونه است. هیچکس نمی تواند بگوید من فلان اثر یک هنرمند را از خودش بیشتر می پسندم. فیلمهای حاتمی کیا قطعات پازلی از شخصیت و تفکرات او هستند. «دعوت»، «آژانس شیشه ای»، «از کرخه تا راین» و «دیده بان»، قطعاتی از پازل یک هنرمند هستند که از سرشت او به وجود آمده اند. فکر می کنم اگر حاتمی کیا در سینمای جنگ نباشد، یک عده ای از رقبا خوشحال می شوند. البته من فکر نمی کنم اصلا رفتی در کار باشد، که بخواهیم راجع به رجعتش حرفی بزنیم. اصلا به نظر من خلاصه کردن آدم در یک ژانر، ظلم به هنرمند است و به نظرم اصلا خیلی از کسانی که حاتمی کیا را محکوم به این می کنند که چرا «دعوت»را ساخته ای، شاید خیلی از اینها همان کسانی هستند که از این حرفها می زدند که چرا مثلا «آژانس شیشه ای» یا فلان فیلم دیگر را ساخته است. چرخه روزگار بر این است که هنرمند، اثرش را تولید کند و مخاطب ببیند و در موردش فکر کند، حرف بزند و بنویسد. نه کسی که می نویسد و انتقاد می کند باید توقع داشته باشد که هنرمند باب میل او عمل کند، نه کسی که اثری را تولید می کند می تواند توقع داشته باشد که دیگران از اثرش تعریف و تمجید کنند.
منبع: فرهنگ آشتی




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط