قشری با عنوان زنان شاغل
چکیده
امروزه شاغل بودن زنان، یکی از مسائلی است که در اجتماع مطرح است و زنان به علل گوناگون به کار روی میآورند و حتی مجبور گشتهاند علاوه بر مسئولیتهای خود در خانه و تربیت فرزندان، مسئولیتهای اجتماعی را نیز پذیرا گردند. در اینجاست که ما با قشری به عنوان «زنان شاغل» روبهرو میشویم. افرادی که در دو جبهه مهم یعنی جامعه و خانواده مشغول خدمت و انجام وظیفه میباشند.
تعداد کلمات 2818/ تخمین زمان مطالعه 14 دقیقه
امروزه شاغل بودن زنان، یکی از مسائلی است که در اجتماع مطرح است و زنان به علل گوناگون به کار روی میآورند و حتی مجبور گشتهاند علاوه بر مسئولیتهای خود در خانه و تربیت فرزندان، مسئولیتهای اجتماعی را نیز پذیرا گردند. در اینجاست که ما با قشری به عنوان «زنان شاغل» روبهرو میشویم. افرادی که در دو جبهه مهم یعنی جامعه و خانواده مشغول خدمت و انجام وظیفه میباشند.
تعداد کلمات 2818/ تخمین زمان مطالعه 14 دقیقه
نویسنده: نادیا مدنیپور
عوامل مؤثر، موانع و دیدگاهها
در گذشته، زن، غالبا نقش مادر و همسر را به عهده داشت و به انجام امور خانه میپرداخت. اگر هم در اموری مانند کشاورزی و دامداری و امثال آن شرکت داشت، دامنه چنین مشارکتهایی در حدی بسیار محدود و منحصر به تأمین نیازهای خانواده بود اما با تغییر شرایط اقتصادی و اجتماعی و پیچیدهتر شدن تقسیم کار، امروزه زنان علاوه بر ایفای نقشهای فوق، پذیرای مسئولیتهای عمدهتر نظیر اشتغال در بیرون از خانه میباشند.
منظور از اشتغال، حرفه یا کار است که فرد در عوض آن حقوق یا خدمتی دریافت میکند.
اشتغال زنان با پیشرفت جوامع، تغییر و تحول پیدا کرده است. ورود ماشین و صنعت بر اشتغال زنان اثر گذاشته و آنان را از مشاغل سنتی به سوی بخشهای صنعتی سوق داده است.
نیل به تعادلهای اساسی جغرافیایی، افزایش مشارکتهای آگاهانه سیاسی و اجتماعی در برنامهریزیهای توسعه اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی کشور، ریشهکن کردن بیسوادی و گسترش آموزشهای فنی و حرفهای با افزایش میزان اشتغال زنان و مشارکتهای اقتصادی آنان، رابطه تنگاتنگ و در هم تنیده دارد و همین طور بهبود الگوی معیشتی خانواده، نحوه تنظیم روابط درون خانواده و تربیت فرزندان از جمله مواردی است که ارتباط نزدیک با میزان سواد و تحصیلات و مشارکتهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی زنان در بیرون از خانوار دارد.
زنان باید در تصمیمگیری، به ویژه در امور مربوط به توزیع کار، منابع، درآمد و هزینه، مشارکت بیشتری پیدا کنند. چنین مشارکتی را باید هم از طریق سازمانهایی که خودِ زنان تشکیل میدهند و هم از راه عضویت آنها در سازمانهای دیگر تشویق کرد.
در تقسیمبندی مشاغل، به مشاغل بخشهای سنتی و کمتر توسعهیافته و بخشهای نوین، مشاهده میشود که هر گاه مشاغل مربوط به امور آموزشی و درمانی را از قلمرو مقایسه خارج کنیم، اکثریت قریب به اتفاق فرصتهای شغلی زنان در مشاغل سنتی و غیر متشکل است. منظور از اشتغال، حرفه یا کار است که فرد در عوض آن حقوق یا خدمتی دریافت میکند.
اشتغال زنان با پیشرفت جوامع، تغییر و تحول پیدا کرده است. ورود ماشین و صنعت بر اشتغال زنان اثر گذاشته و آنان را از مشاغل سنتی به سوی بخشهای صنعتی سوق داده است.آنچه در تحولات اخیر اشتغال زنان، بیش از هر نکته دیگر چشمگیر و قابل توجه میباشد، استقبال زنان از افزایش سطح تحصیلی و دسترسی به مشاغل جدید حرفهای و فنی میباشد. گرایش زنان و دختران به تحصیلات و تخصصهای فنی و حرفهای، فرصتی است که میتوان با استفاده صحیح از آن نه تنها مشکلات فعلی اشتغال را حل کرد، بلکه در جهت ایجاد تعادل بیشتر اجتماعی و فرهنگی از نظر تساوی حقوق زن و مرد و بهبود روابط خانوادگی، گامهای بزرگی برداشت.
اشتغال زنان در مشاغل فنی و حرفهای و تولیدات صنعتی جدید رو به افزایش است. این امر نشان میدهد که زنان به تعدادی از مشاغل که تا زمانهای گذشته در قلمرو مردان بوده، دسترسی پیدا کردهاند.
بر اساس بررسیهای آماری انجام شده 38/82 درصد زنانِ شاغل در بخش آموزشی و فرهنگی کار میکنند و در بخشهای خدمات فنی، مهندسی، حرفهای و کشاورزی، کمتر از 5 درصد اشتغال دارند. به عبارت دیگر، زنان در مشاغل فنی و مهندسی، خدمات فنی و حرفهای و کشاورزی کمتر تمرکز یافتهاند؛ (البته لازم به ذکر است که این آمار مربوط به مشمولین استخدام رسمی کشور میباشد و بنابراین گروه کثیری که در امر کشاورزی و صنایع روستایی دستاندرکارند را شامل نمیشود.)
منظور از اشتغال، حرفه یا کار است که فرد در عوض آن حقوق یا خدمتی دریافت میکند.
اشتغال زنان با پیشرفت جوامع، تغییر و تحول پیدا کرده است. ورود ماشین و صنعت بر اشتغال زنان اثر گذاشته و آنان را از مشاغل سنتی به سوی بخشهای صنعتی سوق داده است.
نیل به تعادلهای اساسی جغرافیایی، افزایش مشارکتهای آگاهانه سیاسی و اجتماعی در برنامهریزیهای توسعه اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی کشور، ریشهکن کردن بیسوادی و گسترش آموزشهای فنی و حرفهای با افزایش میزان اشتغال زنان و مشارکتهای اقتصادی آنان، رابطه تنگاتنگ و در هم تنیده دارد و همین طور بهبود الگوی معیشتی خانواده، نحوه تنظیم روابط درون خانواده و تربیت فرزندان از جمله مواردی است که ارتباط نزدیک با میزان سواد و تحصیلات و مشارکتهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی زنان در بیرون از خانوار دارد.
زنان باید در تصمیمگیری، به ویژه در امور مربوط به توزیع کار، منابع، درآمد و هزینه، مشارکت بیشتری پیدا کنند. چنین مشارکتی را باید هم از طریق سازمانهایی که خودِ زنان تشکیل میدهند و هم از راه عضویت آنها در سازمانهای دیگر تشویق کرد.
در تقسیمبندی مشاغل، به مشاغل بخشهای سنتی و کمتر توسعهیافته و بخشهای نوین، مشاهده میشود که هر گاه مشاغل مربوط به امور آموزشی و درمانی را از قلمرو مقایسه خارج کنیم، اکثریت قریب به اتفاق فرصتهای شغلی زنان در مشاغل سنتی و غیر متشکل است. منظور از اشتغال، حرفه یا کار است که فرد در عوض آن حقوق یا خدمتی دریافت میکند.
اشتغال زنان با پیشرفت جوامع، تغییر و تحول پیدا کرده است. ورود ماشین و صنعت بر اشتغال زنان اثر گذاشته و آنان را از مشاغل سنتی به سوی بخشهای صنعتی سوق داده است.آنچه در تحولات اخیر اشتغال زنان، بیش از هر نکته دیگر چشمگیر و قابل توجه میباشد، استقبال زنان از افزایش سطح تحصیلی و دسترسی به مشاغل جدید حرفهای و فنی میباشد. گرایش زنان و دختران به تحصیلات و تخصصهای فنی و حرفهای، فرصتی است که میتوان با استفاده صحیح از آن نه تنها مشکلات فعلی اشتغال را حل کرد، بلکه در جهت ایجاد تعادل بیشتر اجتماعی و فرهنگی از نظر تساوی حقوق زن و مرد و بهبود روابط خانوادگی، گامهای بزرگی برداشت.
اشتغال زنان در مشاغل فنی و حرفهای و تولیدات صنعتی جدید رو به افزایش است. این امر نشان میدهد که زنان به تعدادی از مشاغل که تا زمانهای گذشته در قلمرو مردان بوده، دسترسی پیدا کردهاند.
بر اساس بررسیهای آماری انجام شده 38/82 درصد زنانِ شاغل در بخش آموزشی و فرهنگی کار میکنند و در بخشهای خدمات فنی، مهندسی، حرفهای و کشاورزی، کمتر از 5 درصد اشتغال دارند. به عبارت دیگر، زنان در مشاغل فنی و مهندسی، خدمات فنی و حرفهای و کشاورزی کمتر تمرکز یافتهاند؛ (البته لازم به ذکر است که این آمار مربوط به مشمولین استخدام رسمی کشور میباشد و بنابراین گروه کثیری که در امر کشاورزی و صنایع روستایی دستاندرکارند را شامل نمیشود.)
تاریخچه اشتغال زنان در ایران
در گذشته در ایران نیز، کوشش مربیان بیشتر این بود که دختران را فقط برای زندگی سالم خانوادگی آماده کنند و به کارهای علمی و فکری آنان توجه لازم نمیشد، زیرا تصور میکردند که زن تنها برای خانهداری و تولید مثل و پرورش کودک خلق شده است و حضور اجتماعی او مفید نبوده یا مضر میباشد. در دوران قاجار، بریدگی زنان مرفه شهری از اجتماع به درجهای بود که تنها هنگام حمام رفتن، شرکت در جلسات مذهبی یا میهمانیهای زنانه میتوانستند در کوچه و بازار ظاهر شوند. در میان زنان طبقات محروم و متوسط جامعه، برای تأمین هزینه زندگی و رفع ضروریات، کار در مزارع جالیز و شالی و یا
کارگاههای بافندگی و صنایع کوچک دستی الزامی بوده است.
«کلارا رایس» در کتاب «زنان ایرانی و راه و رسم زندگی آنها» میگوید: «ضمن کارهای مربوط به داخل خانه، بافتن و پشمریسی، پختن نان، تهیه لبنیات و غیره به عهده آنان بود. زنان وابسته به طبقات پایین بنا به نوع تولیدات منطقه زیستی خویش در کارگاههای خانوادگی مشغول کار بودند و از این طریق به اقتصاد بیجان خانواده کمک میکردند. » و همچنین اضافه میکند: «هیچ گونه قانونی برای کار وجود ندارد. کارگران مزد بسیار ناچیزی میگیرند، لذا زنان بسیاری باید به کسب معاش خود بپردازند و آنچه را به اجبار به آنها میدهند، دریافت و تحمل کنند. » گشایش جامعه ایران به سوی آوردههای تمدن جدید، دگرگونیهای بسیار به بار آورده است که از مهمترین آنها حضور اجتماعی محسوس و دستیابی به بازار اشتغال است.
ورود زنان به بازار کار و صنعت و اشتغال در ایران یک قرن بعد از حضور گسترده زنان غربی بود زیرا ورود فنآوری به ایران با این فاصله صورت گرفت. البته سیر صعودی اشتغال زنان در ایران به کُندی و آهسته پیش میرفت زیرا شرایط برای تولید انبوه که با ساخت یا ورود فنآوری ارتباط مستقیم دارد، تا مدتها مهیا نبوده و بازار کار ظرفیت جذب نیروی کار زنان بیشتری را نداشت. تحولات کُند و آهسته اقتصادی، توأم با ریشههای تناور سنتی که همواره در ایران روند ضد اشتغال زنان را طی کرده است، زن را از بازار کار دور نگه داشتهاند و در مراحلی که زن به طور جدی در بازار کار جلوهگر شده و جمعی از مدیران به افزایش حضور او تأکید ورزیدهاند، ناگهان سدها و موانع سنتی و حقوقی به شکلها و صورتهای خاص بر سر راهش قرار گرفته و گاهی او را تا قهقرا پس راندهاند.
در کشور ما، گرایش زنان به اشتغال همگام با دسترسی بیشتر آنان به سازمانهای آموزشی (مدارس و دانشگاهها) در طی مدت به نسبت کوتاه در اغلب شهرهای بزرگ شدت یافت. اما از آنجا که این امر با شتابزدگی در میان برخی از گروهها مطرح گردید، در عین حال شرایط اجتماعی ـ فرهنگی جامعه در خیلی از موارد پویایی متناسب با آن را نداشت، اشتغال زنان از سویی با مسائل حاد مواجه گردید و اختلاف عقیده را در میان تودههای مختلف مردم موجب شد.
مردان از زمانی که وارد بازار کار میشوند معمولاً تا هنگام بازنشستگی به صورت پیوسته در بازار کار باقی میمانند و تحولات زندگی، این حضور پیوسته را مختل نمیکند در صورتی که زنان دارای مشارکت ناپیوسته و قطعه قطعه هستند و تحت تأثیر تغییرات زندگی مثل وضع تأهل، تعداد فرزندان و غیره، الگوی مشارکتشان تغییر میکند.
«گری بکر» میگوید: «اگر یک کارفرما به طور مستقیم یا غیر مستقیم تمایل داشته باشد که به یک کارکن نسبت به کارکن دیگر، بیشتر حقوق پرداخت کند میگوییم تبعیض وجود دارد. » و این در حالی است که در قانون کار مصوب 1337، ماده 23 و مصوب 1369 ماده 38 عنوان شده «تبعیض در تعیین میزان فرد فرد بر اساس سن، جنس، نژاد، قومیت و اعتقادات سیاسی و مذهبی ممنوع است. »
وجود تبعیض در بازار کار، موجب کاهش کارآیی نیروی فعال و ایجاد محدودیت اشتغال زنان و نهایتا کاهش رشد اقتصادی است.
اعتقاد به نابرابری مردان و زنان از نظر قوای بدنی و فکری سبب شده است که درهای بسیاری از مشاغل به روی زنان بسته شود و حتی خودِ زنان نیز در بسته بودن این
بر اساس بررسیهای آماری انجام شده 38/82 درصد زنانِ شاغل در بخش آموزشی و فرهنگی کار میکنند و در بخشهای خدمات فنی، مهندسی، حرفهای و کشاورزی، کمتر از 5 درصد اشتغال دارند.
درها بیتأثیر نیستند.
تغییرات بافت اقتصادی اشتغال زنان در سالهای اخیر نشان میدهد که اشتغال زنان کشور توسعه نمییابد مگر اینکه فعالیتهای صنعتی رشد و پیشرفت اقتصادی مناسبی پیدا کند. یعنی اگر در جستجوی این هستیم که زنان سهم و جایگاه مناسبی در تولید کشور داشته باشند و به نرخهای مشارکت درخور توجهی دست پیدا کنند، بایستی فعالیتهای کشور توسعه پیدا کند و متناسب با آن سهم زنان از مجموعه فعالیتهای صنعتی افزایش یابد. در شرایط قرار گرفتن در مسیر توسعه، هر گاه فقط انتظار ایفای نقشهای سنتی از زنان داشته باشیم، تفکر مردود و غیر منطقی خواهیم داشت.
کارگاههای بافندگی و صنایع کوچک دستی الزامی بوده است.
«کلارا رایس» در کتاب «زنان ایرانی و راه و رسم زندگی آنها» میگوید: «ضمن کارهای مربوط به داخل خانه، بافتن و پشمریسی، پختن نان، تهیه لبنیات و غیره به عهده آنان بود. زنان وابسته به طبقات پایین بنا به نوع تولیدات منطقه زیستی خویش در کارگاههای خانوادگی مشغول کار بودند و از این طریق به اقتصاد بیجان خانواده کمک میکردند. » و همچنین اضافه میکند: «هیچ گونه قانونی برای کار وجود ندارد. کارگران مزد بسیار ناچیزی میگیرند، لذا زنان بسیاری باید به کسب معاش خود بپردازند و آنچه را به اجبار به آنها میدهند، دریافت و تحمل کنند. » گشایش جامعه ایران به سوی آوردههای تمدن جدید، دگرگونیهای بسیار به بار آورده است که از مهمترین آنها حضور اجتماعی محسوس و دستیابی به بازار اشتغال است.
ورود زنان به بازار کار و صنعت و اشتغال در ایران یک قرن بعد از حضور گسترده زنان غربی بود زیرا ورود فنآوری به ایران با این فاصله صورت گرفت. البته سیر صعودی اشتغال زنان در ایران به کُندی و آهسته پیش میرفت زیرا شرایط برای تولید انبوه که با ساخت یا ورود فنآوری ارتباط مستقیم دارد، تا مدتها مهیا نبوده و بازار کار ظرفیت جذب نیروی کار زنان بیشتری را نداشت. تحولات کُند و آهسته اقتصادی، توأم با ریشههای تناور سنتی که همواره در ایران روند ضد اشتغال زنان را طی کرده است، زن را از بازار کار دور نگه داشتهاند و در مراحلی که زن به طور جدی در بازار کار جلوهگر شده و جمعی از مدیران به افزایش حضور او تأکید ورزیدهاند، ناگهان سدها و موانع سنتی و حقوقی به شکلها و صورتهای خاص بر سر راهش قرار گرفته و گاهی او را تا قهقرا پس راندهاند.
در کشور ما، گرایش زنان به اشتغال همگام با دسترسی بیشتر آنان به سازمانهای آموزشی (مدارس و دانشگاهها) در طی مدت به نسبت کوتاه در اغلب شهرهای بزرگ شدت یافت. اما از آنجا که این امر با شتابزدگی در میان برخی از گروهها مطرح گردید، در عین حال شرایط اجتماعی ـ فرهنگی جامعه در خیلی از موارد پویایی متناسب با آن را نداشت، اشتغال زنان از سویی با مسائل حاد مواجه گردید و اختلاف عقیده را در میان تودههای مختلف مردم موجب شد.
مردان از زمانی که وارد بازار کار میشوند معمولاً تا هنگام بازنشستگی به صورت پیوسته در بازار کار باقی میمانند و تحولات زندگی، این حضور پیوسته را مختل نمیکند در صورتی که زنان دارای مشارکت ناپیوسته و قطعه قطعه هستند و تحت تأثیر تغییرات زندگی مثل وضع تأهل، تعداد فرزندان و غیره، الگوی مشارکتشان تغییر میکند.
«گری بکر» میگوید: «اگر یک کارفرما به طور مستقیم یا غیر مستقیم تمایل داشته باشد که به یک کارکن نسبت به کارکن دیگر، بیشتر حقوق پرداخت کند میگوییم تبعیض وجود دارد. » و این در حالی است که در قانون کار مصوب 1337، ماده 23 و مصوب 1369 ماده 38 عنوان شده «تبعیض در تعیین میزان فرد فرد بر اساس سن، جنس، نژاد، قومیت و اعتقادات سیاسی و مذهبی ممنوع است. »
وجود تبعیض در بازار کار، موجب کاهش کارآیی نیروی فعال و ایجاد محدودیت اشتغال زنان و نهایتا کاهش رشد اقتصادی است.
اعتقاد به نابرابری مردان و زنان از نظر قوای بدنی و فکری سبب شده است که درهای بسیاری از مشاغل به روی زنان بسته شود و حتی خودِ زنان نیز در بسته بودن این
بر اساس بررسیهای آماری انجام شده 38/82 درصد زنانِ شاغل در بخش آموزشی و فرهنگی کار میکنند و در بخشهای خدمات فنی، مهندسی، حرفهای و کشاورزی، کمتر از 5 درصد اشتغال دارند.
درها بیتأثیر نیستند.
تغییرات بافت اقتصادی اشتغال زنان در سالهای اخیر نشان میدهد که اشتغال زنان کشور توسعه نمییابد مگر اینکه فعالیتهای صنعتی رشد و پیشرفت اقتصادی مناسبی پیدا کند. یعنی اگر در جستجوی این هستیم که زنان سهم و جایگاه مناسبی در تولید کشور داشته باشند و به نرخهای مشارکت درخور توجهی دست پیدا کنند، بایستی فعالیتهای کشور توسعه پیدا کند و متناسب با آن سهم زنان از مجموعه فعالیتهای صنعتی افزایش یابد. در شرایط قرار گرفتن در مسیر توسعه، هر گاه فقط انتظار ایفای نقشهای سنتی از زنان داشته باشیم، تفکر مردود و غیر منطقی خواهیم داشت.
بیشتر بخوانید: مروری کوتاه بر وضعیت اشتغال زنان در دورههای مختلف
عوامل مؤثر در نرخ اشتغال زنان
الف ـ شرایط اجتماعی و فرهنگی: سطح اقتصادی کشور، چگونگی رشد و عوامل ناشی از آن از قبیل شهرنشینی، احتیاج به کارهای مخصوص زنان و غیره از عوامل مؤثر در اشتغالزایی زنان میباشند.
ب ـ شرایط ازدواج: نرخ اشتغال زنان مجرد خیلی بیشتر از زنان متأهل است. زنان شوهردار معمولاً خودشان هم رغبت کمتری به کار خارج از خانه نشان میدهند و شرایط زندگی هم فرصت و اجازه چنین اشتغالی را به آنها نمیدهد.
ج ـ سطح تحصیلات: هر قدر میزان تحصیلات زنان بالاتر رفته، سطح اشتغال آنها نیز بالاتر رفته است. دسترسی داشتن به فرصتهای تحصیلی و آموزشی نه تنها وضعیت اشتغال زنان را ارتقا داده، بلکه در زمینه بهداشت، حقوق زناشویی و خانوادگی نیز برای آنان دستاوردهای مثبتی داشته است.
د ـ تعداد موالید: در اینکه نرخ اشتغال زنان و نرخ موالید با یکدیگر رابطه معکوس دارند، تردیدی نیست ولی باید به این نکته هم توجه کرد که میزان باروری و حاملگی زنان، ارتباط با معلومات آنها دارد و سواد و معلومات زنان هم به میزان زیاد ارتباط به این دارد که آیا آنها مشغول به کاری هستند یا فقط در چارچوب خانه به سر میبرند. سطح اشتغال زنان شوهرداری که بچه ندارند حتی از آنهایی که یک بچه هم دارند خیلی بالاتر است.
ب ـ شرایط ازدواج: نرخ اشتغال زنان مجرد خیلی بیشتر از زنان متأهل است. زنان شوهردار معمولاً خودشان هم رغبت کمتری به کار خارج از خانه نشان میدهند و شرایط زندگی هم فرصت و اجازه چنین اشتغالی را به آنها نمیدهد.
ج ـ سطح تحصیلات: هر قدر میزان تحصیلات زنان بالاتر رفته، سطح اشتغال آنها نیز بالاتر رفته است. دسترسی داشتن به فرصتهای تحصیلی و آموزشی نه تنها وضعیت اشتغال زنان را ارتقا داده، بلکه در زمینه بهداشت، حقوق زناشویی و خانوادگی نیز برای آنان دستاوردهای مثبتی داشته است.
د ـ تعداد موالید: در اینکه نرخ اشتغال زنان و نرخ موالید با یکدیگر رابطه معکوس دارند، تردیدی نیست ولی باید به این نکته هم توجه کرد که میزان باروری و حاملگی زنان، ارتباط با معلومات آنها دارد و سواد و معلومات زنان هم به میزان زیاد ارتباط به این دارد که آیا آنها مشغول به کاری هستند یا فقط در چارچوب خانه به سر میبرند. سطح اشتغال زنان شوهرداری که بچه ندارند حتی از آنهایی که یک بچه هم دارند خیلی بالاتر است.
موانع اشتغال زنان
1ـ پایین بودن سطح تحصیلات و مهارت زنان
2ـ عوامل اجتماعی و خانوادگی
مانند میزان درآمد شوهر (در صورت ازدواج)، تعداد فرزندان، سن بچهها و سطح فکر افراد خانواده از عوامل مؤثر در اشتغال زنان است. در اشتغال زنان جوان (کمتر از 20 سال) بیش از هر چیز درآمد پدر و مادر آنها مؤثر بوده است و خانوادههایی که توانایی مالی کافی ندارند، غالبا ناچار میشوند که دختران خود را به جای تحصیل، به کار بگمارند. در مورد زنانی که دارای شوهر و فرزند هستند، مسئولیت نگهداری و تربیت بچهها به زنان محول میشود و آنها دیگر فرصت کار کردن را نخواهند داشت. علاوه بر آن اگر زنی فرصت اشتغال داشته باشد ولی درآمد شوهرش کافی باشد، نگهداری بچهها و شوهر خود را به کار کردن در خارج از خانه ترجیح میدهد.
2ـ عوامل اجتماعی و خانوادگی
مانند میزان درآمد شوهر (در صورت ازدواج)، تعداد فرزندان، سن بچهها و سطح فکر افراد خانواده از عوامل مؤثر در اشتغال زنان است. در اشتغال زنان جوان (کمتر از 20 سال) بیش از هر چیز درآمد پدر و مادر آنها مؤثر بوده است و خانوادههایی که توانایی مالی کافی ندارند، غالبا ناچار میشوند که دختران خود را به جای تحصیل، به کار بگمارند. در مورد زنانی که دارای شوهر و فرزند هستند، مسئولیت نگهداری و تربیت بچهها به زنان محول میشود و آنها دیگر فرصت کار کردن را نخواهند داشت. علاوه بر آن اگر زنی فرصت اشتغال داشته باشد ولی درآمد شوهرش کافی باشد، نگهداری بچهها و شوهر خود را به کار کردن در خارج از خانه ترجیح میدهد.
3ـ بحرانهای اقتصادی
در شرایط عادی اقتصادی و روند کند توسعه، زنان به عنوان نیروی کار ذخیره بالقوه تلقی میشوند و در شرایط بحران اقتصادی، این محدودیت برای زنان بیش از پیش مطرح خواهد بود زیرا تأمین شرایط کار مساوی (با مردان) برای زنان بسیار مشکل است. در بین این عوامل باید گرایش عمومی کارفرمایان را به ویژه در بخش خصوصی جهت به کارگیری نیروی کار مردان و ارجحیتی که برای آنان قائلند را اضافه کرد.
البته کارفرمایان کوچک که خارج از شمول قانون کار هستند، مشتاق به کارگیری زنان هستند زیرا آنان هم بیشتر و طولانی مدتتر کار میکنند و هم با مزد کمتری قانع میشوند و. . . .
البته کارفرمایان کوچک که خارج از شمول قانون کار هستند، مشتاق به کارگیری زنان هستند زیرا آنان هم بیشتر و طولانی مدتتر کار میکنند و هم با مزد کمتری قانع میشوند و. . . .
4ـ عادات، رسوم، سنتها
والدین مخصوصا در جوامعی نظیر ایران بخصوص در شهرستانها و روستاها دوست ندارند فرزندان دخترشان بیش از حد مجاز که سنتها در هر منطقه و محله آن را تعیین میکنند، از خانه دور شوند، لذا هر چند آمار مدارس در روستاها و شهرستانهای دورافتاده امیدوارکننده است، در صورتی که در دسترس دختران قرار نگیرد، نمیتواند زنان آینده را برای ورود به بازار کار و تحقق مشارکت با مفهوم تخصصی آن آماده سازد.
5ـ قوانین ناظر بر خانواده
زنان بر اساس قوانین ناظر بر خانواده، نمیتوانند بدون طلب رضایت شوهر، به کار اشتغال ورزند. در قانون 1117 قانون مدنی آمده است: «شوهر میتواند زن خود را از حرفه یا صنعتی که منافی مصالح خانوادگی یا حیثیات خود یا زن باشد منع کند.»
6ـ میزان سواد زنان شاغل
یکی از علل کاهش میزان اشتغال زنان، عمومیت یافتن سواد و بالا رفتن میزان تحصیلات آنان میباشد. 60 درصد زنان شاغل باسوادند که اکثریت در سطح دبیرستان تحصیل کردهاند. در حالی که 50% مردان شاغل، باسوادند.
یافتههای پژوهشی حاکی از این است که نرخ اشتغال زنانی که شوهرانشان تحصیلات دانشگاهی دارند نسبت به زنانی که شوهرانشان فاقد تحصیلات دانشگاهی میباشند، سه برابر بیشتر است.
بنا بر توضیحات ارائه شده در مورد عوامل مؤثر در اشتغال زنان، همان طور که اشاره کردیم شرایط اجتماعی و فرهنگی یک جامعه ایجاب میکند گاهی زنان به اشتغال رو بیاورند و با توجه به وضعیت کنونی اقتصادی و اجتماعی جامعه ما، درصد موافقت مردان با اشتغال زنان افزایش یافته و این حاکی از نیاز به فعالیت اقتصادی زن جهت تأمین مخارج خانواده است؛ احتمال دیگری که میرود، تغییر دیدگاه مردان و مثبتاندیشی بیشتر در آنان در مورد اشتغال زنان میباشد.
به طوری که 72 درصد از مردان دارای تحصیلات دانشگاهی و فاقد تحصیلات دانشگاهی با اشتغال همسران خود موافقند و این در حالی است که فقط 28 درصد مردان هر دو گروه فوقالذکر با اشتغال همسران خود مخالف میباشند. البته جای این سؤال باقی است که با توجه به اینکه بسیاری از افراد مورد نمونهگیری را مردان مجرد (27 نفر) تشکیل میدهند، در مقابل (23 نفر متأهل) هنوز مشخص نیست آیا این مردان هنگام و پس از ازدواج با اشتغال همسر خود موافق باشند یا خیر؟
22 درصد از مردان معتقدند زن برای کمک به خانواده باید کار کند، 28 درصد اعتقاد دارند که کار باعث نشاط در زندگی زنان میشود و 26 درصد اعتقاد دارند که اشتغال زن باعث میشود زن وظایف خود را به خوبی انجام ندهد. 24 درصد اعتقاد دارند زن برای استقلال باید کار کند. 52 درصد از مردان مناسبترین شغل برای زن را فعالیت فرهنگی میدانند. 18 درصد فعالیت هنری، 6 درصد فعالیت اداری و 24 درصد خانهداری و بچهداری را مناسبترین شغل برای زنان میدانند.
همچنین 56 درصد از کل مردان اعتقاد دارند که زن وظیفهای در تأمین مخارج ندارد و 44 درصد از کل مردان معتقدند که بهتر است زن همپای مرد در تأمین مخارج بکوشد.
38 درصد از کل مردان اعتقاد دارند که اشتغال زن تأثیر مثبتی به همراه دارد. 25 درصد معتقدند اشتغال زن تا حدودی تأثیر مثبت دارد و 10 درصد معتقدند اشتغال زنان هیچ گونه تأثیر مثبتی ندارد.
بعد از مقایسه توصیفی پاسخهای مردان در مورد اشتغال زنان، اکنون نوبت مقایسه توصیفی پاسخهای زنان میرسد:
46 درصد شوهران زنان با اشتغال زنان خود موافقند و این در حالی است که 54 درصد از شوهران آنها با اشتغال زنان خود مخالف میباشند.
18 درصد زنان معتقدند زن برای کمک به خانواده باید کار کند، 14 درصد معتقدند کار باعث نشاط در زندگی زنان میشود، 4 درصد معتقدند اشتغال زن باعث میشود وظایف خانوادگی خود را به خوبی انجام ندهد و 64 درصد زنان معتقدند زنان برای استقلال باید کار کنند.
56 درصد زنان مناسبترین شغل را برای زنان فعالیت فرهنگی، 16 درصد فعالیت هنری، 10 درصد فعالیت اداری و 18 درصد خانهداری و بچهداری میدانند.
46 درصد از زنان معتقدند زن وظیفهای در تأمین مخارج خانه ندارد، 54 درصد معتقدند زن باید همپای مرد در تأمین مخارج بکوشد.
68 درصد زنان هر دو گروه معتقدند اشتغال زنان تأثیر مثبتی دارد و 30 درصد این تأثیر را تا حدودی میدانند و این در حالی است که فقط 2 درصد زنان این تأثیر را مثبت ارزیابی نمیکنند.
با توجه به تمامی مطالب عنوان شده و نظرسنجی که در مورد اشتغال زنان از مردان و زنان دارای تحصیلات دانشگاهی و فاقد تحصیلات دانشگاهی به عمل آمد، گویای این است که با تحولات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، نوع برخورد و دید مردان و زنان در مورد اشتغال زنان تغییر مثبتی را نمایان میسازد هر چند در بعضی جوانب تضاد فاحشی بین دیدگاه زنان و مردان وجود دارد؛ مثلاً در حالی که 28 درصد مردان مخالف با اشتغال زنان میباشند، زنان در 54 درصد موارد موافق با اشتغالند و این موارد همچنان
اگر در جستجوی این هستیم که زنان سهم و جایگاه مناسبی در تولید کشور داشته باشند و به نرخهای مشارکت درخور توجهی دست پیدا کنند، بایستی فعالیتهای کشور توسعه پیدا کند.
نشاندهنده وجود موانع اشتغال زنان میباشد. همین طور بر اساس نتایج مذکور متوجه میشویم زنان در جهت تحول و شرکت در فعالیتهای اجتماعی گامهایی را برداشتهاند، اما با این وجود هنوز به خودباوری لازم برای استقلال نرسیدهاند. مثلاً 2 درصد زنان معتقدند اشتغال زنان تأثیری ندارد در حالی که اشتغال زنان از نظر مردان دارای تأثیر مثبتتری میباشد.
یا زنان معتقدند اشتغال مانع انجام وظایف آنها میشود (4 درصد موارد) در حالی که دیدگاه مردان نسبت به سؤال مذکور مثبتتر میباشد و با اینکه دیدگاه مردان نسبت به اشتغال زنان مثبتتر گشته (72 درصد) هنوز درصد نه چندان اندکی از زنان با اشتغال خود مخالفند. (54 درصد)
پیام زن: در جامعه و در شرایطی که نرخ بالای بیکاری دشواریهای فراوانی را برای جامعه و خانوادهها فراهم ساخته، و در حالی که در نظام حقوقی ما که کاملاً نیز درست است، مرد مسئولیت تأمین مخارج زندگی را دارد، طبعا اولویت با اشتغال مردان و تلاش برای کاهش خیل بیکاران مرد است.
منبع: پیام زن
یافتههای پژوهشی حاکی از این است که نرخ اشتغال زنانی که شوهرانشان تحصیلات دانشگاهی دارند نسبت به زنانی که شوهرانشان فاقد تحصیلات دانشگاهی میباشند، سه برابر بیشتر است.
بنا بر توضیحات ارائه شده در مورد عوامل مؤثر در اشتغال زنان، همان طور که اشاره کردیم شرایط اجتماعی و فرهنگی یک جامعه ایجاب میکند گاهی زنان به اشتغال رو بیاورند و با توجه به وضعیت کنونی اقتصادی و اجتماعی جامعه ما، درصد موافقت مردان با اشتغال زنان افزایش یافته و این حاکی از نیاز به فعالیت اقتصادی زن جهت تأمین مخارج خانواده است؛ احتمال دیگری که میرود، تغییر دیدگاه مردان و مثبتاندیشی بیشتر در آنان در مورد اشتغال زنان میباشد.
به طوری که 72 درصد از مردان دارای تحصیلات دانشگاهی و فاقد تحصیلات دانشگاهی با اشتغال همسران خود موافقند و این در حالی است که فقط 28 درصد مردان هر دو گروه فوقالذکر با اشتغال همسران خود مخالف میباشند. البته جای این سؤال باقی است که با توجه به اینکه بسیاری از افراد مورد نمونهگیری را مردان مجرد (27 نفر) تشکیل میدهند، در مقابل (23 نفر متأهل) هنوز مشخص نیست آیا این مردان هنگام و پس از ازدواج با اشتغال همسر خود موافق باشند یا خیر؟
22 درصد از مردان معتقدند زن برای کمک به خانواده باید کار کند، 28 درصد اعتقاد دارند که کار باعث نشاط در زندگی زنان میشود و 26 درصد اعتقاد دارند که اشتغال زن باعث میشود زن وظایف خود را به خوبی انجام ندهد. 24 درصد اعتقاد دارند زن برای استقلال باید کار کند. 52 درصد از مردان مناسبترین شغل برای زن را فعالیت فرهنگی میدانند. 18 درصد فعالیت هنری، 6 درصد فعالیت اداری و 24 درصد خانهداری و بچهداری را مناسبترین شغل برای زنان میدانند.
همچنین 56 درصد از کل مردان اعتقاد دارند که زن وظیفهای در تأمین مخارج ندارد و 44 درصد از کل مردان معتقدند که بهتر است زن همپای مرد در تأمین مخارج بکوشد.
38 درصد از کل مردان اعتقاد دارند که اشتغال زن تأثیر مثبتی به همراه دارد. 25 درصد معتقدند اشتغال زن تا حدودی تأثیر مثبت دارد و 10 درصد معتقدند اشتغال زنان هیچ گونه تأثیر مثبتی ندارد.
بعد از مقایسه توصیفی پاسخهای مردان در مورد اشتغال زنان، اکنون نوبت مقایسه توصیفی پاسخهای زنان میرسد:
46 درصد شوهران زنان با اشتغال زنان خود موافقند و این در حالی است که 54 درصد از شوهران آنها با اشتغال زنان خود مخالف میباشند.
18 درصد زنان معتقدند زن برای کمک به خانواده باید کار کند، 14 درصد معتقدند کار باعث نشاط در زندگی زنان میشود، 4 درصد معتقدند اشتغال زن باعث میشود وظایف خانوادگی خود را به خوبی انجام ندهد و 64 درصد زنان معتقدند زنان برای استقلال باید کار کنند.
56 درصد زنان مناسبترین شغل را برای زنان فعالیت فرهنگی، 16 درصد فعالیت هنری، 10 درصد فعالیت اداری و 18 درصد خانهداری و بچهداری میدانند.
46 درصد از زنان معتقدند زن وظیفهای در تأمین مخارج خانه ندارد، 54 درصد معتقدند زن باید همپای مرد در تأمین مخارج بکوشد.
68 درصد زنان هر دو گروه معتقدند اشتغال زنان تأثیر مثبتی دارد و 30 درصد این تأثیر را تا حدودی میدانند و این در حالی است که فقط 2 درصد زنان این تأثیر را مثبت ارزیابی نمیکنند.
با توجه به تمامی مطالب عنوان شده و نظرسنجی که در مورد اشتغال زنان از مردان و زنان دارای تحصیلات دانشگاهی و فاقد تحصیلات دانشگاهی به عمل آمد، گویای این است که با تحولات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، نوع برخورد و دید مردان و زنان در مورد اشتغال زنان تغییر مثبتی را نمایان میسازد هر چند در بعضی جوانب تضاد فاحشی بین دیدگاه زنان و مردان وجود دارد؛ مثلاً در حالی که 28 درصد مردان مخالف با اشتغال زنان میباشند، زنان در 54 درصد موارد موافق با اشتغالند و این موارد همچنان
اگر در جستجوی این هستیم که زنان سهم و جایگاه مناسبی در تولید کشور داشته باشند و به نرخهای مشارکت درخور توجهی دست پیدا کنند، بایستی فعالیتهای کشور توسعه پیدا کند.
نشاندهنده وجود موانع اشتغال زنان میباشد. همین طور بر اساس نتایج مذکور متوجه میشویم زنان در جهت تحول و شرکت در فعالیتهای اجتماعی گامهایی را برداشتهاند، اما با این وجود هنوز به خودباوری لازم برای استقلال نرسیدهاند. مثلاً 2 درصد زنان معتقدند اشتغال زنان تأثیری ندارد در حالی که اشتغال زنان از نظر مردان دارای تأثیر مثبتتری میباشد.
یا زنان معتقدند اشتغال مانع انجام وظایف آنها میشود (4 درصد موارد) در حالی که دیدگاه مردان نسبت به سؤال مذکور مثبتتر میباشد و با اینکه دیدگاه مردان نسبت به اشتغال زنان مثبتتر گشته (72 درصد) هنوز درصد نه چندان اندکی از زنان با اشتغال خود مخالفند. (54 درصد)
پیام زن: در جامعه و در شرایطی که نرخ بالای بیکاری دشواریهای فراوانی را برای جامعه و خانوادهها فراهم ساخته، و در حالی که در نظام حقوقی ما که کاملاً نیز درست است، مرد مسئولیت تأمین مخارج زندگی را دارد، طبعا اولویت با اشتغال مردان و تلاش برای کاهش خیل بیکاران مرد است.
منبع: پیام زن