چکیده
طرح موضوع ولایتعهدی امام رضا (علیهالسلام) به توسط مأمون عباسی، یکی از حوادث بسیار مهم تاریخی است که به شدت با مسئلهی امامت، حاکمیت و حکومت اسلامی مرتبط بوده و نیازمند تحلیل گفتمانی ویژه میباشد. دورهی مأمون یک دوره استثنایی در تاریخ عباسیان است که با جریانهای مختلف سیاسی - اجتماعی و فرهنگی - دینی روبرو بوده که نیازمند ظهور گفتمانی شده است که بر پایهی «ولایتعهدی» مبنی میباشد. این مقاله درصد است تا « گفتمان ولایتعهدی» را به مثابه یک گفتمان موثر در طرح دیدگاههای مریوط به «سلطه» و «تدبیر» بر اساس رویکردهای «زیست - قدرت» و «زیست - سیاست» مورد تحلیل قرار داده و برخوردهای مأمون عباسی (رویکرد سلطه) و حضرت امام رضا (علیهالسلام) (رویکرد تدبیر) را بر پایهی آن و با روش «پدام» مورد ارزیابی قرار دهد.مقدمه
کشف گفتمان امامان معصوم (علیهالسلام) نیازمند مطالعات مختلفی است که بخشی از آن بر متن روایی نقل شده و بخشی دیگر بر زمینههای خلق گفتمان تکیه دارد. گرچه پذیرش متون روایی با مشکلاتی روبرو میباشد، اما نهایتاً میتوان بر مبنای تحقیقات صورت گرفته به بخشی از روایتها و احادیث استناد کرد و متن مورد تحلیل را تعیین کرد. اما این موضوع در مورد زمینه خلق روایت به شدت با ابهامهای گوناگون روبرو است. در حقیقت، تاریخ نگاران و حتی راویان روایتها توضیح کافی و گویا در مورد شرایط و موقعیتهای گفتمان روایی در لحظهی تولد ندادهاند. اگر هم برخی از شرایط و موقعیتها تا اندازهای روشن بودهاند، به دلیل ملازمت آنها با متن است که به گونهای جزئی از متن شمرده میشوند.ضایعهی عدم انعکاس و ضبط شرایط و موقعیتهای خلق گفتمان روایی یکی از ضایعههای بزرگی است که نمیتوان از تأثیرهای منفی آن بر روی تحلیل بیانات، رفتارها و اقدام امامان معصوم (علیهالسلام) چشم پوشی کرد. در حقیقت، «غیاب زمینهای» در گفتمان روایی در لحظهی تولد، اصل فهم این گفتمان را با مشکل مواجه ساخته و گاهی آن را به انحراف میکشاند.
آنچه که به نظر میرسد میتواند بخشی از این ضایعهی بزرگ را جبران کند، بهرهبرداری از رویکردهای «بینامتنی» و «بین گفتمانی» است که حداقل متن روایی را به مثابه یک متن واحد تلقی کند که این متن در مکانها و زمانهای متفاوت ظهور و بروزی داشته که با شرایط و موقعیتهای هم زمان خلق روایت، همسو بوده، اما از یک ماهیت واحد برخوردار است.
بنابراین «بینامتنیتها» و «بینا گفتمانیها» رویکردهایی هستند که میتوانند به عنوان حلقهی وصل معنایی میان گذشته، حال و آینده تلقی شوند که روایت را در جایگاه خاص خود قرار میدهند تا بتوان جهتگیری آن را مشخص و به مثابه یک زمینهی متصل برای خلق آن تلقی کرد (یورگنسن و فیلیپس، 1389).
تحلیل گفتمان با شیوههای مختلف عمدتاً ناظر به تحلیل متون رسانهای و غیردینی است که دارای پیام خاصی بوده و معمولاً توسط افراد مختلف به صورتهای متفاوتی قرائت میشوند.
تحلیل گفتمان با شیوهی معمول برای متون دینی - روایی، با مشکلاتی روبرو بوده و اصول حاکم بر آن یعنی سیال یا نسبی بودن حقیقت و امکانپذیر نبودن کشف آن، اساساً با حقایق ثابت دینی و عدم سیالیت معنایی آنها متناقض میباشد.
با توجه به این معضل اساسی در فهم حقیقت و معنای واقعی و دور شدن از اشکالهای مبتنی بر «سیالیت معنا» یا (عدم امکان درک حقیقت» تلاش شده است که در این مقاله، رویکردی برای تحلیل گفتمان متون دینی پیشنهاد شود که با روش معمول تا اندازهای متفاوت میباشد.
متن دینی (به ویژه روایی) بر خلاف متن رسانهای، متنی است که معنای آن تا اندازهی زیادی صریح، آشکار و غیر قابل تأویل به معنای خروج از معنای اصلی و گسست جدی با معنای ظاهری یا اولیه است. به عبارت دیگر، رسایی و بلاغت ساختاری متن، اجازهی سیالیت معنایی به متن را تا اندازهی زیادی نمیدهد. یکی از دلایل، این است که متن روایی، عمدتاً برای تعیین تکلیف یا توضیح یک تکلیف مطرح میشود و اگر این تعیین و توضیح دارای ابهام باشد، نمیتواند منشأ عمل شود.
در روشهای معمولی تحلیل گفتمان، معنا محصول «متن»، «زمینه» و «فرامتن» و «قرائت تحلیلگر» است. این شیوه خود «مساحت آزاد» گستردهای برای تحلیل به وجود میآورد که طبیعتاً میتواند معنای وسیعتری از حقیقت منعکس کند که محصول فهم انسانی از شرایط محیطی و موقعیتی است که بخشی از آن در قراردادهای اجتماعی نهفته است.
در روش تحلیل گفتمان متون دینی روایی، با شیوهای که نگارنده پیشنهاد میکند، آنچه که به شدت در فرایند تحلیلی غایب است عنصر اساسی «زمینه و بافت خلق متن» است که تا اندازهی زیادی، تقریباً در نقل روایات معصومین (علیهالسلام) ذکر نشده است. بنابراین، متن، مهمترین اثری است که باید مورد توجه قرار گیرد. این توجه نه به معنای محصور شدن در معنای تحت اللفظی است بلکه به معنای این است که ملاک فهم اصلی ما از روایت، متن باقیمانده یا نقل شده از معصومین (علیهالسلام) است.
با «غیاب زمینه» جایگزینی اساسی که برای این گونه تحلیل پیشنهاد شده، که در روشهای معمولی نیز از آن به شکل وسیع استفاده میشود، تکیه بر «بینامتنیتهای درونی و بیرونی متن» است. در حقیقت، در اینجا، متن با متون دیگر تفسیر میشود و «مساحت تحلیل» با گسترهی روابط بینامتنی تعیین میشود. با چنین رویکردی عناصر اصلی تحلیل «متن»، «بینامتنیتهای درونی و بیرونی»، «گفتمانهای مرتبط» و «تحلیلگر» میباشند که در این رابطه، «تحلیلگر» بیش از داشتن نقش «قرائت کننده»، نقش «ارتباط دهندهی» متون با همدیگر را به عهده دارد. این نقش نه تنها تقلیل دهندهی سطح تحلیل یا نقش تحلیلگر نمیباشد، بلکه به شدت نقش هر دو را به دلیل ضرورت بالای «شناخت متون»، «گزینش متون»، «شیوهی ارتباطی دهی متون» و نیز توجه به «معناهای همزمانی» و «معناهای درزمانی» که همهی این موارد به نحوی با تعریف فضاهای مختلفی که متعاقباً مورد اشاره قرار خواهند گرفت، افزایش میدهد.
گفتمان امامان معصوم (علیهالسلام) در دورههای مختلف سیاسی - اجتماعی
در تحقیقات صورت گرفته برای تقسیم بندی دوره سیاسی - اجتماعی و گفتمانهای امامان معصوم (علیهالسلام) حاکم بر این دورهها، 9 دوره مورد شناسایی قرار گرفتهاند (بشیر، 1391- ب) که در نمودار شمارهی (1) نشان داده شدهاند.نمودار 1. گفتمان امامان معصوم (علیهالسلام) در دورههای مختلف سیاسی - اجتماعی
طرح این انتقال حاکمیتی، یکی از مهمترین رویدادهای دوران امام رضا (علیهالسلام) است و بیش از آنکه به عنوان یک توطئه یا یک ظاهرسازی از طرف مأمون مطرح و مورد تحلیل قرار گیرد، باید آن را به مثابه یک «تحول گفتمانی» اساسی در حوزهی سیاسی اسلامی دانست. طبیعی است که حرکت مأمون در این زمینه قطعاً، یک ظاهرسازی تاریخی و یک جریان انحرافی است که خود نیز قابل بحث و بررسی میباشد؛ اما، فراتر از آن، چرایی، چیستی و چگونگی این حادثه میتواند، بسیاری از ناگفته تاریخی و گفتمانی در حوزهی امامت و حاکمیت اسلامی را کشف کند.
نظریهی حکومتی اسلام
تجربهی حکومتی اسلام در جامعهی اسلامی، فراز و نشیبهای فراوانی داشته است. در اینجا هدف این نیست که این تحولات را در گسترهی وسیع تاریخی آن مورد بحث و بررسی قرار دهیم، اما آنچه که در این زمینه در رابطه با پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و امامان معصوم (علیهالسلام) اتفاق افتاده قابل تأمل است که میتوان آن را به مثابه یک رویکرد نظری و در حقیقت یک «نظریهی حکومتی اسلام» یا «نظریهی کلان امامت» تلقی کرد که بخشی از تحقق عملی آن با اختیار امامان معصوم (علیهالسلام) شکل گرفته و بخش دیگری از آن ناخواسته و با تسخیر قدرت و حاکمیت از طرف گروههای دیگر روبرو بوده است. نتیجهی هر دو بخش، به وجود آمدن نوعی از فرایند قدرت - حاکمیت اسلام است که میتوان آن را در نمودار شمارهی (2) نشان داد.نمودار 2. فرایند قدرت - حاکمیت اسلامی در رابطه با پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و امامان معصوم (علیهالسلام)
در اینجا به دلیل اینکه مقاله ناظر به دورهی امام رضا (علیهالسلام) میباشد، لذا این دوره به اختصار مورد تشریح قرار میگیرد تا به مثابه زمینهای برای تحلیل فرایندهای بعدی باشد.
پذیرش ولایتعهدی رضوی، زمینه سازی برای انتقال حاکمیت
پذیرش ولایتعهدی توسط امام رضا (علیهالسلام)، گرچه در شرایط غیرمطلوب و با فشار و تهدید مأمون صورت گرفت، اما نشان دهندهی ضرورت بازگشت حکومت اسلامی به اولاد پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) است. این حرکت نیز به نوعی نیمه اختیاری به معنای ایجاد شرایط اجباری برای پذیرش ولایتعهدی از یک سو و از سوی دیگر، پذیرشی است که به هر دلیل امام معصوم (علیهالسلام)، حداقل در انظار عموم مردم، آن را پذیرفته بود.کشف گفتمان امامان معصوم (علیهالسلام)
یکی از مهمترین اقدامهایی که باید در حوزهی شناخت امامان معصوم (علیهالسلام) صورت گیرد، کشف گفتمان آنان از طریق شناخت زمینههای خلق گفتمان و فهم عناصر اصلی آن است. شناخت زمینههای خلق گفتمان، همان گونه که گفته شد، به شدت به قدرت - حاکمیت اسلام در دورهی هر امام معصوم (علیهالسلام) بستگی دارد. قدرت حاکم یا در حقیقت شرایط به وجود آمده توسط حاکمیت، ترسیم کننده بخش مهمی از نقشهی حرکت امامان معصوم (علیهالسلام) در دوران زندگی بوده است. بر پایهی همین شرایط و اقتضائات آن، گفتمانهای گوناگونی خلق میشوند که کاملاً بر پایهی تدبیر، درایت، بصیرت و سیاست هر امام معصوم (علیهالسلام) با توجه به شناخت کامل وی از شرایط زمان استوار میباشد.قطعاً گفتمانهای مربوط به هر دوره شامل گفتمانهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و دینی به عنوان مهمترین حوزههای گفتمانی است. چنانچه گفتمانهای حاکم بر این چهار حوزه، برای هر امام معصوم (علیهالسلام) مشخص شود، میتوان با کشف عناصر و دالهای اساسی حاکم بر هر گفتمان «نقشهی گفتمانی» هر دوره را نیز مشخص کرد.
چارچوب روشی، تحلیل گفتمان
تحلیل گفتمان، یک روش کیفی ساده نیست، در این روش رابطهی میان متن و زمینه، معناهای زبرین و زیرین و گفتهها و ناگفتهها که در بسیاری از مواقع کشف آنها به شدت سخت و نیازمند دقت و ظرافت ویژهای است، مورد مطالعه و بررسی قرار میگیرند. این رابطه اهمیت بسزایی در کشف ناگفتهها بر اساس فهم گفتهها دارد. در حقیقت، مطالعهی گفتمانها به شدت به زمینه یا بافت (2)، موقعیت (3)، شرایط (4) و عوامل مؤثر (5) در خلق متن بستگی دارد. به عبارت دیگر، چرایی، چگونگی و چیستی متن در سایهی فهم زمینه یا کشف رابطهی آن با زمینه تبیین میشود. این تبیین، نه تنها دالهای اساسی، روابط درون متنی، مفصل بندیهای ممکن، بینامتنیتهای درون و بیرون گفتمانی را مشخص میکند، بلکه فراتر از آن، قدرت ورای گفتمان را که تأثیر زیادی در خلق گفتمان دارد شناسایی میکند. قدرت در این فرایند گفتمانی، عنصر اصلی تولد گفتمان است (فوکو، 1391).تاکنون روشهای مختلفی برای تحلیل گفتمان ارائه شدهاند، اما نگارنده روشی به نام «روش عملیاتی تحلیل گفتمان» (پدام) (6) ارائه داده که معتقد است این روش میتواند به شکل فرایندی و منظم، تحلیل مزبور را انجام و به نتایج مشخص و با روایی کافی برساند که برای متون دینی و غیردینی با تفاوتهایی پیشنهاد شده است.
1. روش عملیاتی تحلیل گفتمان «پدام»
دربارهی تحلیل گفتمان، روشهای گوناگونی ارائه شده است. روش ون دایک (1389)، روش فرکلاف (1379) و روش لاکلاو و موفه (1985) از مهمترین این روشها هستند. هر یک از این روشها، رویکردی خاص برای خود دارد منتهی نوعی ابهام در شیوهی عمل در آنها وجود دارد و به تعبیر دیگر نمیتوانند نوعی از عینیت را بازنمایی کنند.روشی که در اینجا برای تحلیل پیشنهاد میشود، روش تحلیل به شیوهی پدام (7) (روش عملیاتی تحلیل گفتمان) میباشد.
روش پدام از سه مرحلهی کلان توصیف، تفسیر و تبیین و پنج سطح تحلیل که عبارتاند از سطح - سطح، سطح - عمق، عمق - سطح، عمیق و عمیقتر تشکیل شده است (بشیر، 1391- الف: 11).
سه سطح اول در حقیقت نوعی از توصیف است اما این توصیف، با تکیه به اصل متن، معناهای هژمونیک و ضمنی متن با انتخاب جملههای همسو با هدف تحلیل، کشف رابطهی میان معناهای مشترک در جمله همگرا در متن و نهایتاً قرائت معنای جملههای همسو در متن با سایر معناهای مستخرج از جملههای دیگر متن، به طور کلی، صورت میگیرد. این مرحله، حرکت در داخل متن از سه جهت: متن هدفدار، متن همسو و متن مورد تحلیل است.
روایی تحلیل گفتمان نیز در صورتی است که ناگفته کشف شده بتواند میان سه عنصر اصلی، «متن»، «زمینه» و «فرامتن» یک رابطهی منطقی و مورد قبول ایجاد کند، کشف معناهای پنهانی و ناگفته میتوانند از روایی لازم برخوردار باشند، در غیر این صورت تحلیل با مشکل جدی روبرو میشود (همان: 15).
نمودار شمارهی (3) و جدول شمارهی (1) نمایانگر مراحل اجرایی روش پدام میباشند.
نمودار3. پنج سطح تحلیلی در روش پدام
جدول 1. ستونهای پنجگانه در روش اجرایی پدام
سطح – سطح |
سطح ـ عمق |
عمق - سطح |
عمیق |
عمیقتر |
برداشت از اصل متن |
جهت گیری و گرایش متن |
تحلیل توجیهی با توجه به سایر گرایشهای متن |
تحلیل بینامتنیت ذهنی تحلیلگر و بینامتنیتهای مرتبط |
تحلیل فرا گفتمانیهای بین متنی |
2. روش «پدام» برای تحلیل متون دینی
در روش تحلیل گفتمان بر پایهی پدام دو عنصر «زمینه» یا «بافت» و «فرامتن» نقش اساسی در خلق و کشف گفتهها و ناگفتهها که فراتر از معناهای زبرین و زیرین متن است، دارد. بینامتنیتها و گفتمان گونگیها، اگرچه در فرایند تحلیل گفتمان بسیار حائز اهمیتاند، اما به عنوان تکمیل کنندهی رابطهای است که بر اساسی مفصلبندیهای ایجاد شده میانِ درون و بیرون متن استوار میباشند. به عبارت دیگر، بینامتنیتهای درون و بیرون گفتمانی، بیش از آنکه در تعیین دالهای اساسی یا عناصر محوری گفتمان نقش داشته باشند، در تبیین چگونگی دخالت آنها در خلق معنا و در حقیقت «توسعهی معنایی» به ویژه در ذهن مخاطبان که اساس کلیهی رویکردهای مربوط به «قرائتهای گوناگون» است، نقش محوری دارند.بر خلاف آنچه که در تحلیل متون غیردینی، بحث زمینه حائز اهمیت اساسی است، در تحلیل متون روایی به عنوان مصداقی از متون دینی، بینامتنیتهای درون متنی و بیرون متنی، حائز اهمیت اساسی بوده و در حقیقت، میتوانند به دلیل عدم ثبت زمینههای خلق گفتمان مربوط به روایتها، به مثابه جایگزینی نه کامل بلکه نسبی تلقی شوند.
اگر در روش پدام برای تحلیل متون غیردینی، تبیین رابطهی متن و فرامتن در زمینههای مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و غیره پنج سطح تعیین شده، در تحلیل گفتمان متون دینی این پنج سطح به پنج فضا نام گذاری شده است که منعکس کنندهی «فضای متنی و بینامتنی» مؤثر در خلق گفتمان روایی است. این پنج فضا عبارتاند از: فضای ساختاری، معنایی، ارتباطی، گفتمانی و فراگفتمانی.
در فضای ساختاری، زبان، ساختارهای زبانی، روابط دستوری و عوامل مؤثر بلاغی (8) مورد توجه قرار میگیرند.
در فضای معنایی، معنای زبرین و زیرین مورد توجه است. این معنا، نه تنها در ظاهر و باطن الفاظ و جملهها نهفته است، بلکه در اجزاء و نیز معنای کلی متن مستتر میباشد. فضای معنایی، منعکس کنندهی جهتگیریهای متن برای تحقق اهداف گفتمانی است که مورد توجه قرار میگیرد.
در فضای ارتباطی، روابط بینامتنی میان ساختار و معنای موجود در متن با ساختارها و معناهای بیرونی متن مورد بررسی قرار میگیرند. کشف این روابط، شاید مهمترین مرحلهای است که در تحلیل گفتمان روایی مورد توجه میباشد.
در فضای گفتمانی، شرایط قدرت - حاکمیت، که مهمترین عنصر مؤثر در خلق گفتمان روایی است، مورد مطالعه و بحث قرار میگیرند. این شرایط، تعیینکنندهی رویکرد گفتمانی متون روایی است.
در فضای فراگفتمانی، میتوان با رابطهی میان «فضای گفتمانی» و «گفتمان روایی» در سطوح هم زمانی و درزمانی آشنا شد. این فضا، بیش از آنکه به سطح هم زمانی گفتمان توجه داشته باشد، به سطح درزمانی و به عبارت دیگر به فرایند تحول گفتمانی در دورههای مختلف توجه دارد. فضای فراگفتمانی، فضای ترسیم کنندهی شرایط قدرت - حاکمیت برای بروز گفتمانهای مختلف روایی در دوره مختلف است که با کشف این فضای فرا گفتمانی میتوان نسبت به فهم روایتهای مختلف و تعیین معانی، جهت گیریها و اهداف آنها اقدام کرد.
این پنج گام در تحلیل متون روایی به روش پدام، فرایندی را ترسیم میکند که در سایهی آن میتوان نسبت به تحلیل گفتمانی روایی اقدام کرد. نمودار شمارهی (4) نشان دهندهی این مراحل و معنای هر مرحله برای تحقق این فرایند است.
نمودار4. سطوح تحلیل متون روایی
چارچوب نظری، نظریهی زیست – قدرت (9) و زیست – سیاست (10)
گرچه نظریه و مفاهیم پیرامون زیست - قدرت و زیست - سیاست عمدتاً در قرن بیستم ظهور و بروز یافتهاند، اما این رویکرد مهم نظری میتواند به دورانهای گذشته نیز بسط داده شود. با تغییراتی در جهتگیری آن میتوان آن را به یک پارادایم ممتد زمانی تبدیل کرد.در اینجا برای رعایت اختصار و بومی سازی این نظریه برای به کار گرفتن آن در تحلیل موضوع «امامت - ولایت» در تحلیل فرایندی قدرت - حاکمیت اسلام در جامعهی اسلامی، لازم است مفهوم سازی ویژهای صورت گیرد تا بتوان از نظریهی مزبور به شکل مناسب بهره جست.
پایههای اصلی مربوط به نظریهی مزبور، ایجاد تلفیقی از «محیط زیست (حیات انسانی)»، «محیط حاکمیت (قدرت)» و «محیط سیاست (تدبیر)» است که در اینجا میتوان سیاست را به طور کلی «چگونگی ادارهی حیات توسط جامعه» و قدرت را «چگونگی ادارهی حیات توسط دولت» دانست.
اگر بپذیریم که تحول مفاهیم فرهنگی و اجتماعی، تابعی از تحول وضعیت واقعی فرهنگ و جامعه است، بنابراین میتوان گفت که هرگونه تغییر یا تحول ایجادشده از هر دو سوی «دولت» و «جامعه» در سطح فردی و اجتماعی، میتواند مفاهیم فرهنگی و اجتماعی را متحول سازد.
در عصر کنونی نیز میتوان تحول دیدگاه اندیشمندان غربی را، به عنوان مثال، به مفاهیم قدرت، فرهنگ و جامعه با تغییر و تحول ایجاد شده در فرایند جامعه سازی که از مراحل مختلفی گذشته است، مشاهده کرد. مفاهیم قدرت، سیاست، جامعه، فرهنگ و غیره در عصر فئودالیته، با سرمایهداری و جهانی شدن کاملاً متفاوت است. این تحول، یک تحول ساختاری - مفهومی است که اگرچه تشابه لفظی نیز وجود داشته باشد، اما معنا در حقیقت دچار تغییر جدی و اساسی شده است. به عنوان مثال قطعاً مفاهیم برساختهی فوکو در حوزهی فرهنگ، جامعه، سیاست و غیره با ورود جامعهی سرمایهداری غرب به عصر اطلاعات و ارتباطات دچار تحول شده است (فوکو، 1390).
مطالعات مربوط به زیست - سیاست عمدتاً به رویکرد داروینیسم اجتماعی (دیلینی، 1388؛ گیدنز، 1386) مرتبط میشود که از اواسط دههی 1960 آغاز و ادبیات اولیهی آن از سال 1972 در قالب مقالههای گوناگون تدوین شد. در این زمینه نیز گفته میشود مفهوم زیست - سیاست برای اولین بار توسط جی. اچ. هریس (1911) به کار گرفته شده است. هریس در مقالهای با همین عنوان چنین میگوید:
«... زیست - سیاست، سیاستی است که باید دو بُعد از ملت را در نظر گیرد: نخست، افزایش جمعیت و رقابت؛ دوم، خصلتهای فردی مردانی که برای به عهده گرفتن مناصب و مسئولیتهای دولت آمادهاند» (1911: 197).
به عبارت دیگر، زیست - سیاست به نوعی «رقابت» را برای «شیفت قدرت» به کار میگیرد. این «جابهجایی در قدرت» میتواند به اشکال گوناگون نمود کند که یکی از مصادیق آن (جابهجایی در حاکمیت» است.
در اینجا باید تأکید کرد آنچه مقصود از «قدرت» و «سیاست» به کار رفته، قدرت حاکمه (دولت، حکومت) و «سیاست» رفتارهای اجتماعی به اشکال مختلف آن برای ادامهی حیات است که میتواند توسط قدرتمندان دیگر، غیر از قدرت حاکمه، با ایجاد گفتمانهای مختلف ظهور و بروز کند.
در تاریخ اسلامی، ما با دو رویکرد مهم زیست - قدرت و زیست - سیاست روبرو هستیم. اولی رویکردی است که عموماً به همهی حکومتهای اسلامی تا سقوط دولت عثمانی اطلاق میشود که خصلت عمدهی آنان، به کارگیری قدرت بیش از شریعت برای تثبیت و استمرار حاکمیتی بود که نام اسلام بر آن نهاده بودند. البته تنها استثنایی که در این زمینه میتوان مشاهده کرد، حکومت حضرت علی (علیهالسلام) بود که به اعتراف دوست و دشمن، اسلام و شریعت را بر همه چیز، از قدرت و حکومت و نفس و امثالهم مقدم داشته است (جرداق، 1958).
دومی، زیست - سیاست است که به معنای تنظیم حیات اجتماعی، بر پایهی سیاست زندگی است و توسط رهبران دینی، به ویژه آنچه که در اینجا مهم است رویکرد امامان معصوم (علیهالسلام) در تنظیم زندگی جامعهی اسلامی و خارج کردن آن از بن بستهایی است که قدرتمندان حاکم بر آن جامعه در تلاش بودهاند که آن را از نظم اسلامی خارج سازند.
در حقیقت، در اینجا با نوعی از مبارزهی «سلطه - تدبیر» برای «تنظم زندگی» روبرو هستیم که در دو گونه، یکی توسط حکومتهای اسلامی در گذشته و دیگری توسط امامان معصوم (علیهالسلام) در جامعهی اسلامی نمود داشته که در شرایط کنونی به وسعت جامعهی انسانی گسترش یافته است.
به همین دلیل مشاهده میشود که این مبارزهی «سلطه - تدبیر» یا «قدرت - سیاست»، به اشکال مختلف در جامعهی اسلامی ظهورهای گوناگونی در طول تاریخ داشته است. گاهی قدرت - سیاست، به نوعی ادغام زیست - قدرت با زیست - سیاست است که تجلی حکومت عدل علوی در آن برجسته است و گاهی نیز زیست - سیاست بر علیه زیست - قدرت در حال مبارزه است که اشکال گوناگونی از «صلح حسنی» و «قیام حسینی» تا «مبارزهی منفی عسکریین» را در اینجا میتوان نام برد یا در مراحلی، زیست - سیاست شیوههای «تدبیر علمی» را به عنوان راه ادامهی حیات اسلامی در مقابل زیست - قدرت منحرف کنندهی اسلام به کار میگیرد، مانند «سیاستهای فرهنگی - علمی» صادقین (علیهالسلام) در طول حیات خود و گاهی نیز پذیرش نوعی از قدرت، برای ادامهی حیات اسلامی که میتوان آن را «آگاهسازی قدرتمند» نامید که در پذیرش ولایتعهدی توسط حضرت امام رضا (علیهالسلام) تجلی مییابد. همهی این تلاشها، به گونهای مبارزهی میان حق و باطل، نیروهای صالح با نیروهای فاسد، قدرتهای آزادیخواه با قدرتهای سلطهگر، دین داران شریعتمحور با ریاکاران دیننما، صالحان با طالحان، مصلحان با مفسدان و غیره است که نمونه آن در طول تاریخ تاکنون مشاهده میشود.
بنابراین میتوان رویکردهای امامان معصوم (علیهالسلام) در دورهی حیات خود را به دورههایی از زیست - سیاست با تفسیری که از سیاست به معنای «تدبیر حیات» و «روشی برای ساماندهی جامعه» داشتیم تقسیم نمود که در آن (زیست - فرهنگی» «زیست - سیاسی»، «زیست - اجتماعی»، «زیست - اقتصادی»، «زیست - دینی» برجستگیهایی را چه به شکل مستقل و چه به شکل ترکیبی در مبارزه با زیست - قدرت حاکم و دفاع از «استمرار حیات جامعهی اسلامی» از خود نشان داده است.
این ترکیب زیست - سیاست در حیات هر امام، نشانههای مرجح و غالبی را نشان داده که معمولاً با رویکرد کلی آن امام در دوران حیات خود همراه بوده است.
در مورد ولایتعهدی باید تأکید کرد که این موضوع به دلیل ارتباط آن با قدرت - حاکمیت و تلاش آن حضرت برای به کارگیری رویکردهای مختلف زیست - سیاست برای ادامهی هدایت جامعه و انعکاس برخی از تعارضهای ممکن برای افشای رویکردهای سلطه محور زیست - قدرت در حکومت مأمون عباسی و نیز محافظت از جامعهی اسلامی از گزند سقوط نهایی و پیوستن به تاریخ گذشته، از اهمیت ویژهای برخوردار است که به همین دلیل «سیاست رضوی» در این زمینه به مثابه نمونهای از تعارض و تقابل دو رویکرد زیست - سیاست با زیست - قدرت مورد مطالعه قرار خواهد گرفت.
ولایتعهدی امام رضا (علیهالسلام) و موقعیت شناسی سلطه و تدبیر
ولایتعهدی امام رضا (علیهالسلام) مسئلهای نیست که به طور دفعی و دلبخواهی در ذهن مأمون شکل گرفته باشد. این مسئله، به شدت به موقعیتها و شرایط حاکم بر دوران مأمون بستگی دارد. به عبارت دیگر، موقعیتهای عملیاتی و شرایط تعیینکنندهی اجتماعی - سیاسی به شدت بر به کارگیری رویکرد زیست - قدرت یا سلطه از طرف مأمون و زیست - سیاست یا تدبیر از طرف امام رضا (علیهالسلام) تأثیرگذار بودهاند. این موقعیتها در حقیقت همان زمینه یا بافت مؤثر در خلق گفتمان ولایتعهدی به شمار میآیند که در تحلیل گفتمان به شدت به آنها توجه میشود. گرچه همان گونه که گفته شد در تحلیل گفتمان متون روایی در بسیاری از مواقع با خلأ اطلاعات مربوط به زمینه مواجه هستیم که نوعی از غیاب موقعیتی را به معرض نمایش قرار میدهد و تحلیل را تا اندازهی زیادی به متن محصور میسازد، اما در برخی از مواقع میتوان «قرائت تاریخی» از واقعیتهای موجود را به مثابه، نوعی از زمینه یا فهم زمینهای دانست که میتواند در تحلیل متون روایی به روش مزبور مفید فایده باشد.مسئلهی ولایتعهدی نیز از آن مسائلی است که میتوان به برخی از زمینههای تاریخی آنکه در خلق گفتمان مزبور تأثیرگذار است دست یافت تا تحلیل مرتبط با آن را با عمق بیشتری همراه سازد.
در همین رابطه میتوان به بافتهای مختلف موقعیتی - اجتماعی که تأثیر قابل توجهی بر خلق گفتمان ولایتعهدی دارد، اشاره کرد:
1. بافت موقعیتی - اجتماعی اول: ظهور عباسیان و رویکرد نجات بخشی و عربگریزی
انحطاط امویان به دلایل مختلف اجتماعی و سیاسی، زمینه را برای ظهور عباسیان آماده کرد. عباسیان برای تحقق این تغییر و تحول از امویان به سمت عباسیان سه رویکرد سیاسی - اجتماعی به کار گرفتند:رویکرد نجات بخشی:
تلاش برای اظهار نجات بخشی مردم از حکومت ظالم و مستبد امویان؛رویکرد عربگریزی:
توجه و تکیه نکردن به عربها که در آن زمان گرفتار گروهبندیها و چند دستگیهای داخلی بوده و توجه و تکیه کردن بر غیراعراب که در دوران اموی به شدت مورد تحقیر قرار گرفته و مطرود و مظلوم بودند . در دورهی عباسیان «ایرانیان و ملل غیرعرب جایگاهی یافتند که قابل مقایسه با گذشته نبود» (پاکتچی، 1391: 32).1-1-3. رویکرد اهل بیت مداری:
«عباسیان در آغاز امر کوشش کردند دعوت و انقلاب خویش را به اهل بیت اطهار (علیهالسلام) مربوط سازند» (عاملی، 1368: 22).2. بافت موقعیتی - اجتماعی دوم: خطرناک سازی علویان برای استمرار حاکمیت عباسیان
عباسیان با پیشرفت در استقرار حاکمیت خود، علویان را کانون خطر برای ادامهی حیات سیاسی خود دانستند و به هر وسیلهی ممکن تلاش کردند آنان را از حاکمیت دور سازند. این حرکت دورسازی، عاملی برای مخالفتها، بحران سازیها و درگیریهای گوناگون علویان با عباسیان شد که نمونههای آن در کتابهای تاریخ مشاهده میشوند. در همین زمینه باید گفت که علاوه بر گرایشهای دینی در تصاحب خلافت، عوامل «خود باوری» علویان از یک سو به دلیل ارتباط آنان با اهل بیت (علیهالسلام) و «خوار خویشتنی» (11) عباسیان به دلیل گمنامی، حقارت و خواری از سوی دیگر در دورسازی علویان توسط عباسیان به شدت تأثیرگذار بود.3. بافت موقعیتی - اجتماعی سوم: تقابل همه جانبه با علویان
هنگامی که عباسیان خطر اساسی را از جانب علویان دانستند و تهدید آنان را به شکل جدی احساس کردند، در تلاش برآمدند که به هر وسیله تقابل خود را با استفاده از شیوههای سخت افزارانه و نرم افزارانه ابراز داشته و آنان را از هرگونه قدرت نمایی دور سازند (ابوصالح، 1996).اولین حرکت عباسیان در این زمینه، تغییر «نظریهی ارث» بود. این نظریه تا زمانی به نفع عباسیان به شمار میرفت که در فرایند قدرتگیری بودند، اما زمانی که قدرت فراگیر را به دست آوردند، برای اینکه نظریهی ارث را در مورد علویان نیز ناکارآمد سازند، این رویکرد را کاملاً در ظهور حاکمیت خود منتفی دانستند.
4. بافت موقعیتی - اجتماعی چهارم: استبداد محوری و گسترش دیکتاتوری
عباسیان برای استقرار هر چه بیشتر حاکمیت خود نه تنها علویان را به شدت سرکوب کردند، بلکه با گسترش استبداد و دیکتاتوری خود از هرگونه حرکت بر علیه خود از سوی مردم جلوگیری کردند.برخی از مورخان به این جمله اشاره کردهاند: «در حالی که امیری از عباسیان بر مردم مسلط است، گمان نمیبرم که ظلم و ستم سپری شود» (المسعودی، 1404ق، ج3: 435؛ امین، 1933، ج2: 38؛ قلقشندی، بیتا، ج8: 175؛ ابن المعتز، 1973: 378).
5. بافت موقعیتی - اجتماعی پنجم: مقابلهی علویان با عباسیان و گسترش مقاومت
فشار و ظلم و ستم بیحد عباسیان نسبت به علویان و عموم مردم بالاخره باعث ظهور قیامهای مختلف برای مقابله با قدرت عباسیان شد. یکی از نمونههای معروف این حوادث، واقعهی مشهور «فخ» بود.قیامها و مخالفتها به گونهای بر علیه عباسیان گسترش یافت که گفته میشود:
انقلابهای علوی (به رهبری مستقیم آنان) که بین عهد سفاح و اوایل عهد مأمون و دقیقاً تا حدود سال 200هجری، یعنی ظرف کمتر از 70 سال روی داده نزدیک به 30 انقلاب بوده است؛ صرف نظر از انقلابهای دیگری که در آنها برای علویان و دوستی نسبت به ایشانی تبلیغ و دعوت میشد (عاملی، 1368: 128).
وضعیت بحرانی عباسیان در اثر قیام مختلف و مخالفت گستردهی علویان و مردم در زمان مأمون به حدی بود که میتوان گفت این وضعیت بیشباهت به وضعیت اواخر عهد امویان نبود. به همین دلیل خواهیم دید که رویکرد سیاستمدارانهی ولایتعهدی به مثابه یک حرکت نجات دهنده از طرف مأمون برای خروج از بن بست سیاسی - اجتماعی آن دوره به شمار میآید.
6. بافت موقعیتی - اجتماعی ششم: گسترش بحران و راه حل ولایتعهدی
گسترش بحران در روزگار مأمون بسیار فراتر، ناگوارتر و فراگیرتر از حاکمان قبل بود. بنابراین مأمون به دنبال راه حلی بود که بتواند وی را از این بحران گسترده نجات دهد. به همین دلیل بازگشت به دلداری از علویان، ایرانیان، شیعیان و پیروان اهل بیت (علیهالسلام) همچون روزهای اول عباسیان برای جذاب علویان برای پیشبرد اهداف خود برای پیروزی و به دست آوردن حکومت را بهترین راه حل برای نجات خود و حکومت لرزان خود میدید.طرح بازگشت خلافت به امام رضا (علیهالسلام) در آغاز کار و سپس تبدیل آن به ولایتعهدی، حرکت زیرکانهای بود که مأمون تصور میکرد با چنین حرکتی بتواند بسیاری از مخالفتها را خاموش و دل علویان و شیعیان را به دست آورد. در حقیقت، طرح «بازگشت خلافت به جایگاه اصلی» یک طرح سیاسی اضطراری بود که در شرایط اضطراری متولد شد و علی رغم اینکه ظاهر آن «بازگشت حق حاکمیت به اولاد علی بن ابیطالب (علیهالسلام)» بود، اما در حقیقت، خروج از بن بست سیاسی و نظامی مأمون تلقی میشود.
مأمون با هر وسیلهی ممکن زمانی که تحمیل خلافت را بر امام ناممکن میبیند، موضوع ولایتعهدی را مطرح و با طرح پذیرش ولایتعهدی یا آمادگی برای کشته شدن، اجرای برنامههای خود برای خروج از بحران را ممکن میسازد (کمپانی، 1365).
7. بافت موقعیتی - اجتماعی هفتم: شکست سیاسی و بازگشت به مواضع قبلی
واگذاری ولایتعهدی به امام رضا (علیهالسلام) یک هدف بزرگ و چندین هدف کوچکتر را به دنبال داشت. هدف بزرگ، همان به دست آوردن دل علویان، خاموش ساختن قیامها و انقلابهای آنان و بازگشت به شرایط اولیه در تحقق حاکمیت عباسیان بود. اهداف دیگر نیز که قبلاً به برخی از آنها اشاره شده، کنترل امام و نظارت بر فعالیت وی، منزوی سازی امام از ارتباط با مردم به ویژه قطع ارتباط ایشان با شیعیان و دوستداران اهل بیت (علیهالسلام) و بهرهگیری از علم و دانش ایشان در مباحث مختلف و موارد مشابه دیگری است که مأمون توانست در این مدت از آنها بهرهمند شود.اما شهادت امام رضا (علیهالسلام) پایانی بر نقشهی توطئه آمیز مأمون در طراحی ولایتعهدی به عنوان راهی برای خروج از بن بست سیاسی و بحران ایجاد شده توسط علویان و پیروان اهل بیت (علیهالسلام) و اعتمادسازی مجدد میان خود و عباسیان مخالف وی به دلیل همان ولایتعهدی بود. به عبارت دیگر، علی رغم همهی اقدامهایی که مأمون در این زمینه انجام داد، اما اقدامها و برنامههای امام در کشف توطئههای وی، در حقیقت، شکستی بزرگ از نظر سیاسی - اجتماعی بود که این شکست خود عاملی برای بازگشت مأمون به مواضع و رویکردهای قبلی در اتکا به عباسیان و دور شدن مجدد از علویان و پیروان اهل بیت (علیهالسلام) شد که شیوهی غالب حاکمان عباسی قبل از وی بوده است.
تقابل رویکردهای زیست - قدرت با زیست - سیاست در تصمیم مأمون و اقدامهای امام رضا (علیهالسلام)
دوران مأمون یکی از دورانهای استثنایی عباسیان به شمار میآید. در این دوره، علاوه بر تحولات سیاسی، پیشرفتهای علمی، مباحثهها و مناظرهها در حوزه اعتقادی و دینی نیز گسترش یافت. در همهی این تحولها، شخصیت ویژهی مأمون، نقش برجستهای دارد. این نقش در مقایسه با همهی خلفای دیگر عباسی قابل توجه و متفاوت بود (سپهر، 1348).مأمون بر خلاف برادرش مردی دانشمند، خوش فهم، زیرک، کاردان و مدبر بود و شاید در این صفات بر تمام خلفای بنیعباس برتری داشت. او در زمان خود به ترویج علم کوشید، مجالس علمی، مباحثهها و مناظرههای آزاد بسیار داشت و خود نیز در غالب این مباحثهها صاحبنظر و اطلاع بود (محقق، 1357: 63).
اما نقش مأمون تنها در حوزهی گسترش علم و مباحثه آزاد علمی و دینی نبود، بلکه تحولهای ارتباطات جهان اسلام با جهان غرب به ویژه در حوزهی ترجمه نیز یکی از مواردی است که مورد توجه وی قرار گرفت و باعث گسترش حرکت ترجمه از یونانی به عربی در آن دوران شد (Gutas, 1998). علاوه بر آن، تحولها و تغییرهای سیاسی چه در کشتن برادر خود، جذب ایرانیان، به کارگیری برخی از چهرههای مهم ایرانی در ساختار حکومتی و بالاخره موضوع ولایتعهدی امام هشتم علی بن موسی الرضا (علیهالسلام) دوران حکومت مأمون را یک دورهی استثنایی کرده است.
موضوع ولایتعهدی مأمون در زمان حکومت امین که توسط هارون الرشید تعیین شده بود تا در صورت «مرگ امین، به خلافت برسد» (محقق، 1357: 61) نیز در فرایند رویکردهای بعدی وی تأثیرگذار بود. علی رغم تصمیم هارون الرشید اما نزدیکان و دوستان امین همچون فضل بن ربیع و علی بن عیسی بن ماهان فرماندهی لشکر از این تصمیم ناخشنود بودند و با اغوای وی باعث حذف مأمون از ولایتعهدی شدند (المدرسی، 1410ق: 37).
عزل مأمون از مقام ولایتعهد[ی] برای رجال ایرانی که دل پرخونی از حکومت بغداد داشتند و همواره مترصد فرصت بودند، بهانهی مناسبی بود که به عنوان دفاع از حق مأمون به بغداد بتازند. مأمون نیز با زیرکی خاصی که داشت از این موقعیت بهرهبرداری کرد و از آنجا که دوستی و محبت ایرانیان را به خاندان پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و آل علی (علیهالسلام) میدانست هر چه بیشتر رنگ تشیع به خود گرفت (محقق، 1357: 61-62).
هر چه مأمون به اهمیت قدرت ایرانیان، علویان و طرفداران اهل بیت (علیهالسلام) بیشتر پی میبرد، جهتگیری سیاسی وی برای بهرهبرداری از این موقعیت پررنگتر میشد. این حرکت تا جایی ادامه یافت که بحث ولایتعهدی امام در ذهن مأمون شکل گرفت.
اما تحمیل ولایتعهدی به امام رضا (علیهالسلام) همراه با مسائلی بود که بیانگر سیاست مبتنی بر قدرت و نه بر اساس اعتقاد و خلوص بود. قرائت آنچه که میان مأمون و امام رضا (علیهالسلام) در این زمینه رخ داد نشان دهندهی وضعیتی است که رویکرد زیست - قدرت، برای تحقق سلطهی بیشتر خود میباشد که متوسل به راه مختلف از جمله طرح ولایتعهدی شد.
مأمون پس از تصمیم گیری برای ولایتعهدی امام؛
دستور داد حضرت رضا (علیهالسلام) را از مدینه به خراسان منتقل کنند و در ضمن دستور، از جهت سیاسی، چگونگی حرکت، مسیری را که میپیمایند و شهرهایی را که از آنها عبور خواهند نمود، تعیین کرد. حضرت با بیمیلی و کراهت باطنی به این سفر الزامی تن داد و پس از زیارت قبر رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و دیگر مشاهده مشرفه با خانوادهی خود وداع نمود و راه خراسان را در پیش گرفت. امام منازل و شهرهای بین راه را پشت سر گذارد و به خراسان وارد شد. مأمون خویشتن را برای مذاکره و گفتگو مهیا کرد. روز ملاقات تعیین شد و سخنانی که بین آن دو رد و بدل شد به شرحی است که توضیح داده میشود (فلسفی، 1404ق: 7).
ای فرزند رسول خدا من از مراتب علم، فضل، زهد، تقوا و عبادتتان آگاهم و شما را برای امر خلافت از خود شایستهتر میدانم. پیش از آنکه مأمون به سخن ادامه دهد و حضرت را با مشکلی مواجه سازد به پاسخ مبادرت نمود و فرمود: به بندگی خداوند مباهات مینمایم، با زهد در دنیا امیدوارم، از شر دنیا مصنون بمانم، با ورع و پرهیز از گناهان به فواید و منافع ورع امیدوارم و با تواضع در دنیا امید ترفیع مقام در پیشگاه الهی دارم. (12)
مأمون گفت: «به نظرم آماده است که من خویشتن را از خلافت عزل نمایم و این مقام را برای شما قرار دهم و خودم با شما بیعت کنم.» حضرت فرمود: اگر خلافت به شما تعلق دارد و خداوند آن منصب را مخصوص شما قرار داده جایز نیست لباسی را که باری تعالی بر شما پوشانده از بر بدرآوری و به دیگری بپوشانی و اگر خلافت متعلق به شما نیست حقی نداری چیزی که به شما ارتباط ندارد به من واگذار نمایی. (13)
مأمون گفت: «جز پذیرش مقام خلافت چارهای ندارید.» حضرت فرمود: «مایل نیستم و آن را قبول نمیکنم.» مأمون چندین روز به اصرار خویش ادامه داد و علی بن موسی همچنان در نفی خود مقاوم بود و پاسخ منفی میداد. (14) وقتی مأمون ناامید شد به حضرت عرض کرد اگر خلافت را نمیپذیری و دستم را برای بیعت رد میکنی پس ولایتعهدی مرا پذیرا باش (15) تا که مقام خلافت بعد از من برای شما باشد.(16)
حضرت رضا (علیهالسلام) قسم یاد کرد که پدرم از پدران خود از علی (علیهالسلام) از رسول گرامی(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) حدیث نمود که من پیش از مرگ تو با سم کشته میشوم و مظلوم از دنیا میروم، فرشتگان آسمان ورزمین برمن گریه میکنند و در سرزمین غریت پهلوی هارون الرشسید دفن خواهم شد. مأمون از شنیدن سخن حضرت گریست و گفت در ایام حیات من کیست که بتواند شما را بکشد یا بدرفتاری نماید، حنصرت فرمود: «اگر بخواهم میتوانم بگویم قاتل من کیست.»(17)
مأمون گفت: مقصود شما از آنچه میگویید آن است که زیر بار مسئولیت نروید و این مقام را از خود بگردانید تا مردم بگویند شما زاهد و به دنیا بیاعتنا هستید. حضرت رضا (علیهالسلام) قسم یاد کرد. از روزی که خداوند مرا آفریده هرگز دروغ نگفتهام و بیاعتنایی من به عناوین دنیوی برای دنیا طلبی نیست و من مقصود شما را از این همه اصرار میدانم. مأمون گفت: چه قصدی دارم؟ حضرت فرمود: اگر بگویم در امانم؟ گفت: در امان. فرمود: منظور شما این است که مردم دربارهی من بگویند این علی بن موسی نبود که به دنیا اعتنا نداشت؛ بلکه دنیا بود که در دسترس اور قرار نمیگرفت. آیا نمیبینید اکنون که دنیا با او مساعد شده چگونه ولایتعهدی را به طمع خلافت قبول کرده است. (18)
مأمون از سخن حضرت رضا (علیهالسلام) به خشم آمد و گفت از این پس برخورد من با شما به گونهای خواهد بود که بر وفق میلم نیست. شما از قهر من، خویشتن را در امان یافتی، به خدا قسم باید ولایتعهدی را بپذیری اگر قبول نکنی مجبورت خواهم نمود و اگر باز هم از پذیرش ابا نمودی شما را خواهم کشت. حضرت رضا (علیهالسلام) فرمود خداوند مرا نهی نموده از اینکه با دست خویش خود را به هلاکت افکنم اگر کار بدین منوال باشد ناچار ولایتعهدی را قبول میکنم به شرط آنکه نه کسی را به کاری بگمارم، نه کسی را از کاری که دارد عزل کنم و نه رسم و سنتی که معمول است نقض نمایم فقط دورادور طرف مشاوره باشم. مأمون به شرایط آن حضرت، رضایت داد و امام با بیمیلی ولایتعهدی را قبول نمود (19) (ابن بابویه، 1404، باب 39، حدیث3 و حدیث4 به نقل از فلسفی، 1404ق: 7-11).
پذیرش ولایتعهدی توسط امام رضا (علیهالسلام)، شبهههایی را برای شیعیان ایجاد کرد و لذا علت این امر را جویا شدند. امام ضمن پاسخ، به گونهای موضوع تهدید به قتل را به آنان فهماندند.
«محمد بن عرفه میگوید به حضرت رضا (علیهالسلام) عرض کردم چه چیز شما را واداشت که در امر ولایتعهدی وارد شوید؟ در پاسخ فرمود: همان چیزی که جدم علی (علیهالسلام) را واداشت که در شورا وارد شود. (20) یعنی خطر قتل» (ابن بابویه، 1404، باب 39 حدیث3 و4).
تحلیل گفتمانی تحمیل ولایتعهدی
تحلیل گفتمانی فرایند تحمیل ولایتعهدی به امام رضا (علیهالسلام) توسط مأمون عباسی، بیانگر تفاوت اساسی میان شیوهی سلطه و تدبیر است که در رویکردهای زیست - قدرت و زیست - سیاست به خوبی نشان داده میشوند. امام در همهی زمینهها به ویژه مباحث مربوط به امامت و ولایت همان صراحت و روشنی قبل از ولایتعهدی را ادامه دادند.آن حضرت پس از قبول مقام ولایتعهدی همانند پیش از آن با صراحت صحبت میکرد و کمترین تغییری در روشش خود نداد. او در مقام بیان شرایط و اوصاف امام، تمام گفتنیها را بیپروا در حضور و غیاب مأمون بیان مینمود و ابا نداشت از اینکه سخنانش برای مقام خلافت سنگین و گران باشد (فلسفی،1404ق: 12).
تحلیل سخنان رد و بدل شده میان مأمون و امام رضا (علیهالسلام) در مورد واگذاری خلافت و سپس تحمیل ولایتعهدی از دیدگاه سلطه و تدبیر بیانگر تقابل دو رویکرد متفاوتی است که بر اساس رویکردهای زیست - قدرت و زیست - سیاست قابل تفسیر است.
تحلیل گفتمانی مذاکرههای ولایتعهدی با روش پدام و با استفاده از پنج فضای تعریف شده برای این روش برای مواردی که به هر حال در فضای دینی مطرح شدهاند، انجام میگیرد. جداول شماره (2) و (3) پنج سطح مربوط به فضاهای تحلیلی مزبور را برای موارد مطرح شده توسط مأمون و نیز آنچه که امام رضا (علیهالسلام) در پاسخ به مأمون مطرح کردهاند، نشان میدهند.
جدول2. پنج سطح تحلیل گفتمانی سخنان مأمون در مذاکرههای ولایتعهدی
برداشت از متن- مأمون |
فضای ساختاری |
فضای معنایی |
فضای ارتباطی |
فضای گفتمانی |
فضای فرا گفتمانی |
«شما را برای امر خلافت از خود شایستهتر میدانم» |
فضای احترام و آرامش بر گفتگو |
پذیرش ظاهری برتری در امر خلافت |
ضرورت استمرار امام در اهل بیت (علیهالسلام) |
جذب امام، زمینه سازی ظهور گفتمان جذب علویان و شیعیان |
تقویت اساس حاکمیت با طرح خلافت امام در برابر امین و دیگران |
«من خویشتن را از خلافت عزل نمایم و این مقام را برای شما قرار دهم.» |
فضای درخواست و تصمیم گیری |
اعتراف به عدم شایستگی برای مقام خلافت |
«من این مقام را به شما اعطا میکنم.» |
ایجاد گفتمان جاذبیت حاکمیت برای امام |
تخریب امام با پذیرش حاکمیت در شرایط نامطلوب |
ادامه جدول2. پنج سطح تحلیل گفتمانی سخنان مأمون در مذاکرههای ولایتعهدی
برداشت از متن- مأمون |
فضای ساختاری |
فضای معنایی |
فضای ارتباطی |
فضای گفتمانی |
فضای فرا گفتمانی |
«جز پذیرش مقام خلافت چارهای ندارید.» |
فضای دستوری و تحمیل |
ایجاد فضای تهدید و ارعاب در انتقال خلافت به امام |
پذیرش خلافت در شرایط تهدید و تحمیل |
گفتمان سازی پذیرش خلافت از طرف مأمون |
حذف مخالفان با قدرت امام و جذب علویان و شیعیان |
«پس ولایتعهدی مرا پذیرا باش.» |
فضای تدریجی در تحمیل دستور |
امام باید زیر نظر مأمون فعالیت نماید |
وابستگی ارتباطی امام به مأمون |
گفتمان فردوستی امامت نسبت به خلافت |
امام شایستگی خلافت را ندارد |
«در ایام حیات من کیست که بتواند شما را بکشد؟ یا بدرفتاری نماید.» |
فضای دلسوزانه پس از تهدید |
تظاهر به حفاظت از امام در شرایط ارعاب |
«من (مأمون) شما را مخافظت مینمایم.» |
گفتمان سازی برای ایجاد تفاوت میان کشتار امامان توسط خلفای دیگر و محافظت از امام |
حفظ امام در کوتاه مدت تقویت ارکان خلافت مأمون است. |
«مقصود شما این است که زیر بار مسئولیت نروید تا مردم بگویند شما زاهد و به دنیا بی اعتنا هستید.» |
ایجاد فضای تفهیم اهداف مورد نظر امام |
«شما (امام) به اهدافتان نخواهید رسید.» |
تخریب رابطهی شیعیان با امام یا تحمیل ولایتعهدی |
گفتمان سازی برای وجود جاذبیتهای دنیایی برای پذیرش ولایتعهدی و قدرت |
دنیاگرایی و قدرت مداری میتواند امامت را تحت الشعاع قرار دهد. |
«از این پس برخورد من با شما به گونهای خواهد بود که بر وفق میلم نیست. اگر قبول نکنی مجبورت خواهم نمود و اگر باز هم از پذیرش ابا نمودی شما را خواهم کشت.» |
فضای به شدت ارعاب آمیز و غیر قابل تغییر |
تأکید بر وجود شرایط اضطراری در پذیرش ولایتعهدی یا شهادت |
رابطهی احترامآمیز بعدی مبتنی بر پذیرش ولایتعهدی است. |
معناسازی برخورد با امامان در همان فرایند کشتن و شهادت |
هدف پایانی، حذف امامان با شهادت برای حذف هر گونه مخالفت |
ادامه جدول2. پنج سطح تحلیل گفتمانی سخنان مأمون در مذاکرههای ولایتعهدی
برداشت از متن- مأمون |
فضای ساختاری |
فضای معنایی |
فضای ارتباطی |
فضای گفتمانی |
فضای فرا گفتمانی |
«مأمون به شرایط آن حضرت رضایت داد.» |
فضای توافق و پذیرش |
مأمون در راستای هدف امام حرکت میکند. |
تلاش برای تقویت رابطه با امام در جهت کاهش مخالفتها |
گفتمان سازی یکسو بودن مأمون و امام |
امام با خلافت عباسیان مخالف نیست. |
جدول3. پنج سطح تحلیل گفتمانی سخنان امام رضا (علیهالسلام) در مذاکرههای ولایتعهدی
برداشت از متن- امام رضا (علیهالسلام) |
فضای ساختاری |
فضای معنایی |
فضای ارتباطی |
فضای گفتمانی |
فضای فرا گفتمانی |
« به بندگی خداوند مباهات مینمایم، با زهد در دنیا امیدوارم، از شر دنیا مصنون بمانم.» |
فضای بینیازی از دیگران و پذیرش بندی خداوند |
«بندهی دیگران (مأمون) یا اسیر حکومت تحمیلی نخواهم شد.» |
«رابطهی من (امام) با شما (مأمون) هرگز مستحکم نمیشود.» |
امامت تحمیلی انسانها نیست. |
امام منصوب خداوند است. |
«جایز نیست لباسی را که باری تعالی بر شما پوشانده از بر بدرآوری و اگر متعلق به نو نیست حق نداری واگذار نمایی.» |
فضای استدلالی و عقلانیت |
امامت مقام غصبی نیست |
امامت، رابطهی خداوند با بندگان برگزیده است. |
«شما (مأون) خلافت را غضب کردهاید.» |
همهی خلفای قبلی غاصب مقام امامت هستند. |
«علی بن موسی همچنان در نفی خود مقاوم بود و پاسخ منفی میداد.» |
فضای مقاومت منفی و آرام |
ظاهرسازی اهداف غیر مطلوب در درخواست مأمون |
تلاش امام برای تبیین گسست ارتباطی و حکومتی با مأمون |
گفتمان سازی برای امامت بر حق |
امامت فقط مقام دنیایی - حکومتی نیست. |
«من پیش از مرگ تو با سم کشته میشوم و مظلوم از دنیا میروم.» |
اطمینان بخشی به مأمون برای ادامهی زندگی |
ولایتعهدی تحمیلی ادامه نخواهد یافت. |
ولایتعهدی، مشکل ارتباطی شما با شیعیان را حل نخواهد کرد. |
گفتمان سازی برای تعیین قاتل امام |
همهی خلفای قبلی، قاتلان امام بودند. |
ادامه جدول3. پنج سطح تحلیل گفتمانی سخنان امام رضا (علیهالسلام) در مذاکرههای ولایتعهدی
برداشت از متن- امام رضا (علیهالسلام) |
فضای ساختاری |
فضای معنایی |
فضای ارتباطی |
فضای گفتمانی |
فضای فرا گفتمانی |
«اگر بخواهم میتوانم بگویم قاتل من کیست.» |
تهدید مأمون توسط امام برای کشف هویت قاتل خود (یعنی مأمون) |
با توجه به شهادت امامات قبلی توسط خلفا، مأمون متوجه مقصود امام شد. |
ایجاد رابطه میان خلافت دیگران و امامت امامان بر اساس شهید کردن امامان |
گفتمان سازی میان امامت و شهادت |
امام در صورت نیاز، بر غیب آگاه است. |
« مقصود شما را از این همه اصرار میدانم.» |
فضای کشف ناگفتهها و مکنونات قلبی مأمون |
تبیین اینکه مأمون اهداف دیگری غیر از انتقال خلافت دارد. |
تبیین گسست ارتباطی میان گفتههای مأمون و اهداف وی |
گفتمان سازی برای تبیین اهداف غایی مأمون |
عباسیان هرگز درصدد انتقال حکومت به امامان بر حق نیستند. |
«مردم دربارهی من بگویند ولایتعهدی را به طمع خلافت قبول کرده است.» |
تبیین فضای توطئه آمیز مأمون |
تخریب سیاست، هدف امامت تحصیل قدرت است. |
تبیین اینکه امامان برای تصاحب قدرت مبارزه نمیکردند. |
گفتمان سازی برای امامت با قدرت همسو نیست. |
امامت، هدایت و رهبری است نه قدرت طلبی |
« خداوند مرا نهی نموده از اینکه با دست خویش خود را به هلاکت افکنم. ناچار ولایتعهدی را قبول میکنم به شرط آنکه نه کسی را به کاری بگمارم...» |
فضای رسواسازی مأمون |
تبیین شرایط عدم اختیار در پذیرش ولایتعهدی |
کشف رابطهی اختیاری و اجباری در پذیرش امور برای حفاظت از اسلام |
گفتمان سازی برای تحمیل کامل ولایتعهدی در شرایط غیرمطلوب |
فضاسازی برای ولایتعهدی، بدون اختیار نشان دادن و غیرشرعی بودن خلافت مأمون |
«امام با بی میلی ولایتعهدی را قبول کرد.» |
ایجاد فضا برای ادامهی حیات برای حمیات از جامعهی اسلامی |
بیمیلی امام نشان دهندهی تحمیلی و غیر قابل قبول بودن ولایتعهدی است. |
رابطهی امام با مأمون در شرایط تحمیل، همکاری در حاکمیت نیست. |
حاکمیت تحمیلی، مخالف اسلام است. |
مشروعیت حاکمیت در جامعهی اسلامی از آن خداوند است. |
گرچه ستون پنجم در جداول شمارههای (2) و (3) بیانگر مرحلهای از تحلیل عمیقتر است اما مقایسهی دو ستون «برداشت از متن» و «فضای فراگفتمانی» رویکردهای مربوط به سلطه و تدبیر در گفتمان مأمون و امام رضا (علیهالسلام) را نشان میدهد که در جداول شمارههای (4) و (5) نشان داده شدهاند.
برای تبیین هر چه بهتر رویکردهای مزبور همچنین نمودارهای شماره (5) و (6) ترسیم شدهاند.
جدول4. مقایسهی دو ستون برداشت از متن و فضای فرا گفتمانی برای کشف رویکردهای
برداشت از متن- مأمون |
فضای فراگفتمانی |
رویکردهای زیست - قدرت (سلطه) مأمون |
«شما را برای امر خلافت از خود شایستهتر میدانم.» |
تقویت اساس حاکمیت با طرح خلافت امام در برابر امین و دیگران |
ریکاری در اظهار برتری امام برای خلافت |
»من خویشتن را از خلافت عزل نمایم و این مقام را برای شما قرار دهم.» |
تخریب امام با پذیرش حاکمیت در شرایط نامطلوب |
ارزیابی از موقعیت فراتر(برتری طلبی) |
«جز پذیرش مقام خلافت چارهای ندارید.» |
حذف مخالفان با قدرت امام و جذب علویان و شیعیان |
قدرت طلبی در تحمیل خواستهها |
«پس ولایتعهدی مرا پذیرا باش.» |
امام شایستگی خلافت را ندارد. |
انعطاف در تحمیل قدرت (قدرت خواهی انعطافی) |
«در ایام حیات من کیست که بتواند شما را بکشد؟ یا بدرفتاری نماید.» |
حفظ امام در کوتاه مدت تقویت ارکان خلافت مأمون است. |
زیرکی در قدرت نمایی (زیرکی قدرت محور) |
«مقصود شما این است که زیر بار مسئولیت نروید تا مردم بگویند شما زاهد و به دنیا بیاعتنا هستید.» |
دنیاگرایی و قدرت مداری میتواند امامت را تحت الشعاع قرار دهد. |
اتهام زدن برای تمکین واداشتن |
«چه قصدی دارم؟» |
هدف پایانی حذف امامان با شهادت برای حذف هرگونه مخالفت |
تحمیل پاسخگویی (پاسخ خواهی قدرت مدار) |
ادامه جدول4. مقایسهی دو ستون برداشت از متن و فضای فراگفتمانی برای کشف رویکردهای سلطه در گفتمان مأمون
برداشت از متن- مأمون |
فضای فراگفتمانی |
رویکردهای زیست - قدرت (سلطه) مأمون |
«از این پس برخورد من با شما به گونهای خواهد بود که به وفق میلم نیست. اگر قبول نکنی مجبورت خواهم نمود و اگر باز هم از پذیرش ابا نمودی شما را خواهم کشت.» |
امام با خلافت عباسیان مخالف نیست. |
قدرت نمایی قهرآمیز در تحمیل هدف |
«مأمون به شرایط آن حضرت رضایت داد.» |
|
تحمیل هدف به هر وسیله |
جدول5. مقایسهی دو ستون برداشت از متن و فضای فراگفتمانی برای کشف رویکردهای تدبیر در گفتمان امام رضا (علیهالسلام)
برداشت از متن - امام رضا (علیهالسلام) |
فضای فراگفتمانی |
رویکردهای زیست - سیاست (تدبیر) امام رضا (علیهالسلام) |
«به بندگی خداوند مباهان میکنم، با زهد در دنیا امیدوارم از شر دنیا مصون بمانم.» |
امام منصوب خداوند است. |
مباهات به بندگی خداوند و زهد در دنیا (خدامحوری و دنیادوری) |
«جایز نیست لباسی را که باری تعالی بر شما پوشانده از بر بدرآوری و اگر متعلق به تو نیست حقی نداری واگذار نمایی.» |
همهی خلفای قبلی غاصب مقام امامت هستند. |
تحلیل از موقعیت مشروعیت خلافت (مشروعیت مداری خلافت) |
«علی بن موسی همچنان در نفی خود مقاوم بود و پاسخ منفی میداد.» |
امامت فقط مقام دنیایی - حکومتی نیست. |
نفی آرام و مقاومت منفی (مقاومت منفی) |
«من پیش از مرگ تو با سم کشته میشوم و مظلوم از دنیا میروم.» |
همهی خلفای قبلی قاتلان امامان بودند. |
آیندهنگری در پذیرش (آیندهنگری) |
«اگر بخواهم میتوانم بگویم قاتل من کیست.» |
امام در صورت نیاز بر غیب آگاه است. |
تبیین در برابر قدرت نمایی (قدرت شکنی) |
«مقصود شما را از این همه اصرار میدانم.» |
عباسیان هرگز درصدد انتقال حکومت به امامان بر حق نیستند. |
مقابله با طرح هدف غایی «تقابلگرایی هدفمند) |
»مردم دربارهی من بگویند ولایتعهدی را به طمع خلافت قبول کرده است.» |
امامت، هدایت و رهبری است نه قدرت طلبی. |
افشای هدف غایی (افشاگری هوشمندانه) |
ادامه جدول5. مقایسهی دو ستون برداشت از متن و فضای فراگفتمانی برای کشف رویکردهای تدبیر در گفتمان امام رضا (علیهالسلام)
برداشت از متن - امام رضا (علیهالسلام) |
فضای فراگفتمانی |
رویکردهای زیست - سیاست (تدبیر) امام رضا (علیهالسلام) |
« خداوند مرا نهی نموده از اینکه با دست خویش خود را به هلاکت افکنم. ناچار ولایتعهدی را قبول میکنم به شرط آنکه نه کسی را به کاری بگمارم...» |
فضاسازی برای ولایتعهدی، بدون اختیار نشان دادن و غیرشرعی بودن خلافت مأمون |
شرع محوری در پذیرش موقعیت، اما با تعیین شرایط (شرع مداری موقعیتها) |
«امام با بیمیلی ولایتعهدی را قبول کرد.» |
مشروعیت حاکمیت در جامعهی اسلامی از آن خداوند است. |
پذیرش موقعیت بر اساس دستور الهی (تدبیر مشروع) |
نمودار5. محورهای سلطه در رویکرد زیست - قدرت مأمون
نمودار6. محورهای تدبیر در رویکرد زیست - سیاست امام رضا (علیهالسلام)
امام رضا (علیهالسلام) با به کارگیری شیوهی تدبیر نه تنها از موقعیت نسبی در «امان بودن» از شر مأمون، به دلیل ولایتعهدی بهرهگیری نمودند، بلکه تلاش کردند علی رغم شرایط سخت کنترل و نظارت دستگاه مأمون، به گسترش علم و دین اقدام کنند.
خلاصه حضرت رضا (علیهالسلام) با سمت ولایتعهدی مأمون گفتنیها را با صراحت میفرمود و واقعیتها را آشکار میساخت. مدتی جریان امر بدین منوال گذشت. سرانجام مأمون متوجه شد که با اصرار و تهدید، ولایتعهدی را به حضرت رضا (علیهالسلام) قبولانده اما از این کار نفعی نبرده است، چه با این انتصاب، نتوانست دستگاه خلافت را در افکار عمومی تنزیه کند و زمینهی خوشبینی مردم را نسبت به مقام خلافت فراهم آورد و نتوانست از محبوییت حضرت رضا (علیهالسلام) بکاهد و شیعیان اهل بیت (علیهالسلام) را از بدبینی و انتقاد نسبت به حکومت عباسی باز دارد، لذا به فکر افتاد علی ابن موسی الرضا (علیهالسلام) را مسموم کند و با قتل آن حضرت از گسترش مذهب تشیّع و ازدیاد روزافزون محبان و دوستداران اهل بیت (علیهالسلام) جلوگیری نماید. او پنهانی به این عمل خائنانه دست زد و به حیات پربرکت آن امام بزرگوار خاتمه داد (فلسفی،1404ق: 21-22).
نتیجهگیری
موضوع ولایتعهدی امام رضا (علیهالسلام) یکی از موارد مهم تاریخ اسلامی است (موحدی ساوجی، 1350) که در این مقاله با تحلیل گفتمانی مذاکرههایی که میان مأمون و امام رضا (علیهالسلام) در زمان واگذاری خلافت و سپس تأکید بر پذیرش ولایتعهدی یا شهادت با روش پدام و با تأکید بر نظریههای مربوط به رویکردهای زیست - قدرت یا سلطه و زیست - سیاست یا تدبیر مورد تحلیل قرار گرفته است.نتایج تحلیل گفتمانی نشان دهندهی دو رویکرد متفاوت بر پایهی سلطه و تدبیر است که اولی در برخوردهای مأمون و دومی در مقابلهی امام رضا (علیهالسلام) به خوبی نمایان است.
برخوردهای سلطه محور مأمون با محورهای: ریاکاری، برتریطلبی، قدرتطلبی، قدرتخواهی انعطافی، زیرکی قدرتمحور، اتهام زدن، پاسخخواهی قدرت مدار، قدرت نمایی قهرآمیز و تحمیل هدف به هر وسیله از یک سو و رویکردهای تدبیر مرتبط با عکس العمل امام رضا (علیهالسلام) در محورهای خدا محوری و دنیادوری، مشروعیت مداری خلافت، مقاومت منفی، آیندهنگری، قدرت شکنی، تقابلگرایی هدفمند، افشاگری هوشمندانه، شرع مداری موقعیتها و تدبیر مشروع بیانگر این دو رویکرد متفاوت میباشد.
پینوشتها
1- دانشیار فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق (علیهالسلام) bashir@isu.ac.ir
2- Context.
3- Situation.
4- Conditions.
5- Effctive factors.
6- Practical Discourse Analysis Mehtod (PDAM).
7- PDAM.
8- Retoric.
9- Biopower.
10- Biopolitics.
11- «اصطلاح «خوار خویشتنی» را امام محمد غزالی در کیمیای سعادت آورده که به درستی معادل «عقده حقارت» است» (عاملی، 1368: 64، عبارت از مترجم کتاب است).
12- عن ابی الصلت الهروی، ان المامون قال للرضا (علیهالسلام) یابن رسول الله قد عرفت علمک و زهدک و ورعک و عبادتک و اراک احق بالخلافه منى. فقال الرضا (علیهالسلام) بالعبودیه لله عزوجل افتخر و بالزهد فى الدنیا ارجو النجاه من شر الدنیا و بالورع عن المحارم ارجو الفوز بالمغانم و بالتواضع فی الدنیا ارجو الرفعه عند الله عزوجل.
13- «فقال المامون فانی قد رایت ان اعزل نفسی عن الخلافه و اجعلها لک و ابایعک، فقال الرضا (علیهالسلام) ان کانت هذه الخلافه لک و الله جعلها لک فلا یجوز لک ان تخلع لباسا البسک الله و تجعله لغیرک و ان کانت الخلافه لیست لک فلا تجوز لک ان تجعل لی مالیس لک.»
14- «برخی منابع مینویسند: تا دو ماه تلاش مأمون برای وادار کردن امام به پذیرش خلافت و ولایتعهدی در مرو ادامه یافت. شیخ صدوق نیز مینویسد: «آن جناب را از بصره، اهواز و فارس به مرو آوردند. مأمون به آن جناب خلافت و امارت را عرضه کرد. حضرت امتناع کرد و در این باب تا دو ماه گفتگوهای بسیار جریان یافت» (1363، ج2: 389) (عرفان منش، 1374: 163-164).
15- صدوق، 1363، ج2: 379؛ عطاردی الخبوشانی، 1406، ج1: 66-8؛ ابن شهر آشوب، 1375ق/1956م، ج3: 471-2.
16- «فقال له المامون یا بن رسول الله فلابد لک من قبول هذا الامر فقال لست افعل ذلک طائعا ابدا. فما زال یجهد به ایاما حتی یئس من قبوله فقال له فان لم تقبل الخلافه و لم تجب مبایعتی لک فکن ولی عهدی لتکون لک الخلافه بعدی.»
17- فقال الرضا (علیهالسلام) و االله لقد حدثنی ابی عن آبائه عن امیرالمؤمنین (علیهالسلام) عن رسول االله (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)؛ انی اخرج من الدنیا قبلک مسموما مقتولا بالسم مظلوما تبکی علّی ملائکه السماء و ملائکه الارض، و اُدفن فی ارض غربه الی جنب هارون الرشید، فبکی المامون ثم قال له یا بن رسول الله و من ذا الذی یقتلک او یقدر علی الاسائه الیک و أنا حیّ؟ فقال الرضا (علیهالسلام): اما انی لو أشاء ان اقول لقلت من ذا الذی یقتلنی.
18- فقال المامون یا بن رسول الله انما ترید بقولک التخفیف عن نفسک و دفع هذا الامر عنک لیقول الناس انک زاهد فی الدنیا. فقال الرضا (علیهالسلام): و الله ما کذبت منذ خلقنی ربی عزوجل و ما زهدت فی الدنیا للدنیا و انی لاعلم ماترید فقال المامون و ما ارید؟ قال الامان علی الصدق، قال: لک الامان. قال ترید بذلک ان یقول الناس ان علی بن موسی الرضا لم یزهد فی الدنیا بل زهدت الدنیا فیه الا ترون کیف قبل ولایه العهد طمعا فی الخلافه.
19- فغضب المامون ثم قال انک تتلقانی ابدا بما اکره و قد امنت سطوتی، فبالله أقسم لن قبلت ولایه العهد و الا اجبرتک علی ذلک فان فعلت و الا ضربت عنقک. فقال الرضا (علیهالسلام) قد نهانی الله تعالی ان القی بیدی الی الهلکه فان کان الامر علی هذا فافعل ما بدالک و انا اقبل ذلک علی ان لا اولّی احدا و لا اعزل احدا و لا انقض رسما و لا سنه و اکون فی الامر من بعید مشیرا. فرضی منه بذلک و جعهل ولی عهده علی کراهه منه (علیهالسلام) بذلک (ابن بابویه، 1404، باب 39، حدیث 3 و 4).
20- «عن محمد بن عرفه قال قلت للرضا (علیهالسلام): یا ابن رسول الله ما حملک علی الدخول فی ولایه العهد؟ فقال: ما حمل جدی امیر المؤمنین علی الدخول فی الشوری» (همان).
منابع فارسی
ابن بابویه، محمدبن علی، (1404). عیون اخبار الرضا (علیهالسلام). بیروت: مؤسسه الاعلمی.
ابن شهر آشوب، بن ابی نصر بن ابی حبیشی السوری المازندرانی، (1375ق/1956م.). مناقب آل ابیطالب. نجف: المطبعه الحیدریه.
بشیر، حسن، (1391- الف). «رسانههای بیگانه: قرائتی با تحلیل گفتمان». از مجموعه: تحلیل گفتمان رسانههای جهان (کتاب دوم)، تهران: سیمای شرق.
بشیر، حسن، (1391- ب)، «رویکردهای اجتماعی در گفتمان روایی امام صادق (علیهالسلام): مقدمهای بر گفتمان دینی روایی». در کتاب: ابعاد شخصیت و زندگی امام صادق (علیهالسلام)، تألیف: جمعی از نویسندگان، به کوشش: احمد پاکتچی، چاپ اول، تهران: انتشارات دانشگاه امام صادق (علیهالسلام).
پاکتچی، احمد، (1391). «شرایط علمی و فرهنگی در عصر امام صادق (علیهالسلام) و بستر شکلگیری مذهب جعفری». در کتاب: ابعاد شخصیت و زندگی امام صادق (علیهالسلام)، تألیف: جمعی از نویسندگان، به کوشش: احمد پاکتچی، چاپ اول، تهران: انتشارات دانشگاه امام صادق (علیهالسلام).
دیلینی، تیم، (1388). نظریه کلاسیک جامعه شناسی. مترجمان بهرنگ صدیقی و وحید طلوعی، چاپ دوم، تهران: نی.
زورق، محمد حسن، (1390). دو حرکت در تاریخ. چاپ اول، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
سپهر، عباسقلی خان، (1348). ناسخ التواریخ تهران: انتشارات اسلامیه.
صدوق، محمدبن علی بن بابویه، (1363). عیون اخبار الرضا (علیهالسلام). قم: جهان.
طباطبایی، سید محمدحسین، (1396ق). المیزان فی تفسیر القرآن. چاپ سوم، تهران: دارالکتب الاسلامیه.
عرفانمنش، جلیل، (1374). جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا(علیهالسلام) از مدینه تا مرو. چاپ اول، مشهد: آستان قدس رضوی، بنیاد پژوهشهای اسلامی.
عطاردی الخبوشانی، عزیزالله، (1406ق). مسند الامام الرضا (علیهالسلام). مشهد: آستان قدس رضوی.
فرکلاف، نورمن، (1379). تحلیل انتقادی گفتمان. مترجمان فاطمه شایسته پیران و دیگران، چاپ اول، تهران: دفتر مطالعات و تحقیقات رسانهها.
فلسفی، محمدتقی، (1404ق). فرصت ولایتعهدی امام در نشر معارف اسلامی. مشهد: کنگره جهانی حضرت رضا (علیهالسلام).
فوکو، میشل، (1390). تولد زیست سیاست. مترجم رضا نجفزاده، تهران: نی.
فوکو، میشل، (1391)، سوژه و قدرت. در کتاب میشل فوکو، فراسوی ساختگرایی و هرمنوتیک با مؤخرهای به قلم میشل فوکو، نوشته هیوبرت ال. دریفوس و پل رابینو، مترجم حسین بشیریه، چاپ هشتم، تهران: نی.
کمپانی، فضل الله، (1365). حضرت رضا (علیهالسلام). چاپ سوم، تهران: مفید.
گیدنز، آنتونی، (1386). جامعهشناسی. مترجم منوچهر صبوری، چاپ بیستم، تهران: نی.
محقق، سید علی، (1357)، زندگانی پیشوای هشتم امام علی ابن موسی الرضا (علیهالسلام). قم: نسل جوان.
مرتضی عاملی، سید جعفر، (1368)، زندگانی سیاسی امام رضا (علیهالسلام). ترجمه و تحقیق: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوز، علمیه قم، چاپ دوم، قم: کنگرهی جهانی حضرت امام رضا (علیهالسلام).
موحدی ساوجی، علی، (1350). ولایتعهدی حضرت رضا (علیهالسلام). قم: حکمت.
وندایک، تئون ای، (1389). مطالعاتی در تحلیل گفتمان: از دستور متن تا گفتمان کاوی انتقادی. مترجمان پیروز ایزدی و دیگران، چاپ سوم، تهران: دفتر مطالعات و تحقیقات رسانهها.
یورگنسن، ماریان و لوئیز فیلیپس، (1389). نظریه و روش در تحلیل گفتمان. مترجم هادی جلیلی، چاپ اول، تهران: نی.
منابع عربی
ابن المعتز، عبدالله بن محمد، (1976م). طبقات الشعرای لابن المعتز، بیروت : دارالمعارف.
ابوصالح، حسن عبدالله، (1996). فی رحات الامام علی الرضا، عالم آل محمد، عرض و تحلیل، بیروت : دار الهدایه للطباعه و النشر.
امین، احمد، (1933). ضحی الاسلام. بیروت: دارالکتب العربی.
جرداق، جورج، (1958). الامام علی صوت العداله الانسانیه. بیروت : دارالفکر العربی.
قلقشندی، احمد بن علی، (بیتا). نهایه الارب فی معرفه انساب العرب. بیروت: دارالکتب العلمیه.
المدرسی، محمدتقی، (1410ق)، الامام الرضا (علیهالسلام) قدوه و اسوه. الطبعه الاولی، بیجا: مکتب العلامه المدرسی.
المسعودی، علی بن الحسین، (1404ق). مروج الدهب و معادن الجوهر. بیروت: دار المعرفه.
منابع انگلیسی
Gutas, D. (1998). Greek Thought, Arabic Culture. The Graeco-Arabic Translation Movement in Baghdad and Early "Abbāsid Society (2"- 4" - 10" Centuries), Routledge.
Harris, G.H. (1911), "Bio-Politics". in The New Age: A Weekly Review of Politics, Literature, and Art, Vol. X, No.9, December 28, p. 197.
Laclau, E. and Mouffe, C. (1985). Hegemony and Socialist Strategy, Toward a radical Democratic Politics. London: Verso.
منبع مقاله :
فصلنامهی فرهنگ رضوی، سال اول، شمارهی سوم، پاییز 1392