موضوع : مسايل فرهنگ عمومي

خلاء اعتقادي يكي از عوامل مهم‌گرايش به فرهنگ مبتذل اخلاقي و پذيرش الگوهاي ناهنجار وارداتي است. اگر جوانه‌هاي معنويت از چشمه زلال فطرت متبلور نشوند، بهار زندگي در تنگناي عاطفه به خزان ايمان مبدل خواهد شد، و محيطي هولناك از هواي نفساني و ضد ارزشها ، فضاي معنويت را آلوده خواهند نمود، برخي از آثار ضد ارزشها در رفتار انساني عبارتند از :
شنبه، 12 بهمن 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
موضوع : مسايل فرهنگ عمومي
موضوع : مسايل فرهنگ عمومي
موضوع : مسايل فرهنگ عمومي

نويسنده:طاهره شالچيان

آثار تخريبي ضد ارزشها

خلاء اعتقادي يكي از عوامل مهم‌گرايش به فرهنگ مبتذل اخلاقي و پذيرش الگوهاي ناهنجار وارداتي است. اگر جوانه‌هاي معنويت از چشمه زلال فطرت متبلور نشوند، بهار زندگي در تنگناي عاطفه به خزان ايمان مبدل خواهد شد، و محيطي هولناك از هواي نفساني و ضد ارزشها ، فضاي معنويت را آلوده خواهند نمود، برخي از آثار ضد ارزشها در رفتار انساني عبارتند از :
ـ از خود بيگانيگي و بحران هويت
ـ تزلزل فكري و عقيدتي
ـ انحراف از مسير هدايت و بياعتنايي به اصول مكتب
ـ از دست دادن كرامت و صيانت نفس
ـ ضعف اراده و انفعالي شدن رفتارها
ـ احساس ضعف در انجام كارها و پوچي و ناتواني
ـ بردگي و اسارت در برابر زر و زور
ـ نگرش به بعد مادي حيات
ـ غالب شدن هواي نفساني بر قواي عقلاني
ـ عدم ثبات در تصميم‌گيري براي انتخاب شغل، همسرو.....
ـ تن دادن به ذلت وروي آوردن به فسق و فجور
ـ اعتياد
ـ تخريب ، همكاري با گروههاي مخرب
ـ سرقت ، قتل و جنايت
ـ.....

هويت فرهنگي و بحران هويت .

هويت فرهنگي عبارت است از مجموعه رفتارها و عكس‌العملهاي انسان در برابر كنشهاي فرهنگي و اجتماعي كه مبين طرز تفكر و اعتقادات ملي، سنتي و مذهبي وي بوده و موضعگيري او را نسبت به پديده ها و رويدادهاي محيطي نشان مي‌دهد.
همچنين هويت فرهنگي نمودي از نظام ارزشي معين است كه براساس آداب و رسوم و القائات جامعه، بافت فكري و رفتاري انسان را پايه‌گذاري نموده و معيارها و موازين ، زيبايي و زشتي ، خوب و بد ، بايد و نبايد در آن مفهوم و معنا مي‌يابد بنابراين هويت فرهنگي و جه تمايز هر شخص از ديگران و در مقياس وسيعتر، هر جامعه‌از ساير جوامع است . و از نشانه‌هاي بي‌هويتي، عدم موضعگيري خاص نسبت به تحولات و وقايع جامعه و يا بي‌تفاوتي در برابر رخدادهاي اجتماعي، سياسي ، اقتصادي و... است.
از پيامدهاي اين حالت ، ايجاد دوگانگي و تزلزل فكري و تضاد روحي است . به عبارت ديگر فرد، دچار بحران هويت مي‌شود .
بحران هويت يا آشفتگي شخصيتي ، ويژگي ناهنجاري است كه بستر و زمينه‌هاي نفوذ فرهنگ بيگانگان را جهت نفي آداب و سنن ملي و عقيدتي فراهم مي‌سازد . در چنين شرايطي ، ساده‌ترين راه براي وابسته كردن يك جامعه از بين بردن استقلال فرهنگي مقدمه‌اي براي اضمحلال استقلال سياسي، اقتصادي و استعمار جامعه است .
ساير مشكلات ناشي از بحران هويت از دست رفتن ارزشهاي والاي انساني، قداست مياني خانواده ، بي‌اعتنايي نسبت به اصول اخلاقي و معيارهاي مذهبي و نهايتا سقوط فرهنگي است
از تبعات بحران هويت، از خود بيگانگي فرهنگي و پيدايش عادات نامطلوب و نيز شكاف و فاصله بين نسل هاست. . زيرا نسل گذشته ، اين گروه از جوانان را افرادي سنت شكن و بي‌تعهد نسبت به هويت ملي و شعائر عقيدتي مي‌دانند، و نسل جوان نيز كه تبعيت از فرهنگ غرب ، ارزش و اعتقادات منحرفانه خود ر تجدد مي‌پندارند، افكار و نظرات نسل گذشته را تحجر و فرهنگ ارتجاعي مي‌خواند . تقابل دو نسل و پراكندگي ميان آنها كه از برنامه‌ها توطئه استكبار و اجانب طاغوتي است، حاصلي جز تشتت و از دست رفتن اتحاد و بيگانگي بين مسلمين ندارد .
علل پيدايش بحران هويت :
از نظر تربيتي، مسخ شدن فرهنگ ملي و عقيدتي جامعه مبتني بر دور كن است.
1ـ خانواده .
2ـ جامعه .

نقش خانواده در بحران هويت فرهنگي

خانواده‌ها با توجه به ويژگيهاي تربيتي و نحوه رفتار اعضاي خود «به سامان»و «نابسمان » معرفي مي‌شوند . در فرهنگ خانواده‌هاي «به سامان »، سازگاري و تعامل منطقي و رعايت هنجارهاي تربيتي حاكم است . ولي خانواده‌هاي نابسامان از مجموعه رفتارهاي غير متعادل برخوردار بوده و اعضاي آن به خلق و خويي مفاير با فطرت پاك انساني عادت مينمايند .
باندورا روان‌شناس مشهور آمريكايي، در بررسي‌هاي خود پيرامون يادگيري اجتماعي، معتقد است كه حاكميت فرهنگ هنجار يا ناهنجار در افراد، اصولاً از طريق مشاهده و تقليد صورت مي‌پذيرد .
فرهنگ خانواده‌ها، معمولا سينه به سينه از گذشتگان به آيندگان منتقل مي‌شود و در نتيجه رفتارهاي عمومي جامعه را تحت تأثير قرار مي‌دهد .
معمولاً موازين و معيارهايي كه سبب بوجود آمدن قيود و اصول انضباطي مي‌شود با دشواري توأم است . و انسان در پاره‌اي از موارد نسبت به آن واكنش امساك و گريز از مقررات را نشان مي‌دهد. حال آنكه فرهنگ تبعيت از قوانين و مقررات اجتماعي ، اهميت و نظم را در جامعه برقرار نموده و رفاه عمومي را به همراه خواهد داشت . درمقابل اين مساله انجام مسائلي كه در آن ارضاي تمنيات نفساني مطرح باشد، جاذبه زيادب را در ميان اشخاص غافل به ويژه نوجوانان و جوانان ايجاد مي‌كند . و توسط افراد زياده‌طلب و افراطي ، فرهنگ اصيل و بنيادي ، دچارتغييرات مي‌گردد. به اين ترتيب ، بسياري از شئونات اخلاقي و معيارهاي قراردادي، در هر دوره و يا براي هر نسل دگرگون مي‌شود. به طوريكه اغب در سه نسل فرزند، والدين و جد سه شيوه رفتاري مشاهده مي‌شود براي مثال پوشش لباس دختران با مادر بزرگ ها وجه تشابهي ندارد. و اين از اثرات انعطاف پذيري و القائات خانواده است .
اگر انسان تابعي از متغييرهاي فرهنگ بيگانگان باشد ، هرگز مليت‌ها حفظ نخواهند شد. و فكر و انديشه و نيز رفتار آدمي بازيچه طراحان مدو دنيا پرستان سود جو خواهد گرديد. در حاليكه قرآن كتاب آسماني و انسان ساز مكتب اسلام، منشاء تجليات نيكي‌ها را فطرت دانست و فرموده كه در دين پايدار و استوار هرگز تغييري براي خلقت خدا نخواهيد يافت و بشر به واسطه فطرت پاكش ، در نتيجه اطاعت از دين محكم و پابرجا تغيير ماهوي در راه و روش خود نخواهد داد.

نقش جامعه در بحران هويت فرهنگي

جامعه بايد پاسدار قداستهاي فرهنگي و راهنماي مردم براي ني به منزلگه كمال باشد و يا بالعكس منفعل از فرهنگهاي غير اصيل ووارداتي بوده و عامل انحطاط سجاياي اخلاقي و رفتارهاي انساني شود .
جامعه با توجه به سلاحهاي قوي و موثر مي‌تواند بستر رشد و بالندگي باشد و يا آنكه مخرب مباني عقيدتي و مخدر عقل وهوش گردد.
جامعه از سويي همان خانواده است ، زيرا از مجموعه آحاد خانواده بنا مي‌شود، و از سوي ديگر جهان است چون ارتباط بين‌المللي با اقوام، ملتها و دولتها دارد.
جامعه هم پذيرنده ويژگيها، صفات و خلق و خوي انساني است و هم تغذيه دهنده مدلها ، ارزشها و فرهنگ عمومي است. انتقال و مبادله فرهنگ از طريق جامعه صورت مي‌گيرد زيرا اساس جامعه را رسانه‌ها و انتقال دهندگان پيام شكل مي‌دهند.
فرهنگ عمومي يك جامعه حامل پيامهايي است كه از طريق رفتارها و عملكردهاي عمومي مردم يك جامعه به نمايش گذارده مي‌شود و رسانه‌هاي جمعي ، ابزارهايي هستند كه ناقل اين پيامها به ديگران مي‌باشند.
اول پيام رسان براي تحقق فرهنگ غني بشري ، معلم كائنات، حضرت باريتعالي است كه پيام حق توسط انبياء الهي به عنوان پيامبر ، به بشر آموخته شد. و ظرف جان آدمي را بدان مشعوف نمود. انسان نيز از اين روش نظام دار ، بهره جست و بنا به ضرورتها به انتشار پيام خود از طريق نوشته‌ها، صدا و سيما و يا ديگر ابراز و تجهيزات پرداخت . حال بايد برمحتواي اين پيامها نگريست كه با چه اهدافي تنظيم و ارائه مي‌شوند؟
همانگونه كه غذاي فاسد و مسموم جسم را مبتلا به بيماري نموده و گاه سبب مرگ مي‌شود، پيامهاي مستهجن و ناباب ، چه نوشتاري باسند يا تصويري ، ساكن باشند يا متحرك، روح‌را آلوده ونابودي و فناي جان را به دنبال دارند. بيمار مبتلا به ميكروب سل يا هر ويروس مسري، محل اطرافش را آلوده مي‌كند . انتقال پيامهاي محرك و فاسد نيز فكر انسان را مسخ و بيمار كرده، و اين فساد در جامعه تسري خواهد يافت و فرهنگ عمومي جامعه منعطف از طرز تفكرهاي بيمارگونه و سياق ناهنجاريها مي‌گردد و ضد ارزشها جايگزين و عواطف ، وجدان انساني و دريافتهاي اخلاقي مي‌گردند.
در تئوريهاي دانشمندان غرب مشاهد شده كه به دليل محدوديتهاي حس تجربه و استدلالات عقلي و يا ديگر دستگاههاي شناخت، نبايد از وجود ساختهايي چون عواطف ووجودان غفلت نمود و به صراحت اعلام مي‌دارند كه بايد براي دريافت‌هاي اخلاقي در فرهنگ عمومي جامعه همانند دريافتهاي ذهن ارزش قائل شد.
بايد جامعه را شناخت و حافظ منابع انساني و هدفهاي زندگي شد . و عوامل نفوذ فرهنگ بيمار را شناسايي نمود و پيام فرهنگ سالم و انسان ساز را با شيوه‌هاي صحيح تبليغ به گوش جهانيان رساند .

شيوه‌هاي استكبار در هجوم فرهنگي

مي‌دانيم در اثر عدم صحيح خطر ورود ميكرب براي ابتلا به بيماري تن وجود دارد . و زمانيكه بدن به بيماري رنجور شد بايد با شناسايي ميكرب به مقابله با آن پرداخت .
جوامع مفسدي كه با مكر و فريبندگي ، انسانيت انسان را با مسخ فرهنگي به مخاطره مي‌افكنند و مردم ناهشياري ملتي را به تباهي و فساد مي‌سپارند، دشمن قدار بشريت هستند .
در جنگ اخير كشور ايران با استكبار جهاني، هنگامي كه شياطين زبون درميادين مبارزه و نبرد، مقاومت دليرانه سربازان اسلام را تجربه كردند، موضع استكباري خويش را از صحنه‌هاي ستيز حق عليه باطل ترك نموده و طريق ديگري را براي يورش برگزيدند . وفكر و روان و عقايد ملي و مكتبي آنان هجوم بردند. و فرهنگ اصيل آنانرا آماج اهداف شوم خود قرار دادند. يكي از شيوه‌هاي هجوم فرهنگي ، بي‌ارزش نمودن اعتقادات، ئ تحقيرارزشهاي مورد احترام جامعه است . اين روشي بود كه فرعون در زمان حضرت موسي (ص) به آن متمسك گرديد. وقرآن مي‌فرمايد واستخف قومه فاطاعوه
فرعون قوم بني اسرائيل را خفيف و خار ، و از ارزشهاي والاي عقيدتي تهي نمود و شخصيت فرهنگي آنا را مسخ كرد، و فرهنگ طاغوت و ابتذال را جايگزين آن ساخت، در نتيجه اين قوم مطيع و فرمانبرش شدند.
قبل از انقلاب اسلامي نيز، قدرتهاي يغماگر ، شخصيت زنان را تضعيف مي‌نمودند و نشانه‌هاي عفت و پاكدامني را در آنان تحقير مي‌كردند تا زنان سست عنصر و فاقد اعتقادات مكتبي را مطيع سرمايه‌داران و مدسازان نمايد و اين نيز روش استكباري طاغوتيان فرعون صفت رژيم منحط و منحوس گذشته بود . آنان تلاش دربي اعتقاد جلوه دادن مردم به انجام فرايض ديني و احكام كه سبب كرامت و شرافت مسلمين مي‌شود داشتند و به جاي ان فرهنگ غربيو بي‌بند و باري و فرهنگ مبتذل را به روح وروان مردم تحميل مي‌نمودند. اكنون نيز جاي هشياري است كه ديگر بار طاغوتيان شيطان صفت، مترصد اشاعه فرهنگ پوشالي و فريبنده خود از طريق فيلم‌هاي سينمايي و ويدئويي و پخش تصاوير مبتذل به واسطه ماهواره وارسال عكسهاي پليد براي سرگرم ساختن مغزهاي متفكر و خلاق و متعهد جوانان هستند.
همچنين آنان با بي‌بها نمودن قداست خانواده و ضربه‌هاي مهلك بركيان فرهنگي و عقايدشان، كه همانا احترام بروالدين و رعايت حقوق اعضاي اين كانون فرهنگي و انساني است. ستونهاي محكم جامعه را سست مي‌نمايند . و در راه تحقق اهداف شوم و پليد خود از هر گونه كوششي براي مسخ عقايد اصيل مسلمانان فرو گذار نخواهند شد.
يكي ديگر از شگردهاي فرهنگ استعماري ، ايجاد تشتت وخدشه‌دار نمودن وحدت و وفاق اجتماعي است به نحوي كه مروجان فساد با پديد آوردن جو تضاد، تئوريهاي انحرافي خود را در زمينه نيازهاي مادي جوانان عرضه نمود و بافت فكري و عقلاني آنانرا تحت‌الاشعاع مسائل مادي و لذات آني قرار مي‌دهند و درنتيجه قضاوتهاي اين گروه از افراد. دچار شبهه و ترديد شده و موازين اخلاقي و ارزشهاي فرهنگي در نزد اين فريب خوردگان رنگ باخته وتابعي از متعييرات ضد ارزشي مي‌شوند .
همچنين طريق ديگر براي فناي فرهنگ اصيل مظلوم و تحت ستم، و ممنوعيت كسب معلومات و آگاهي‌هاي اجتماعي است . استكبار جهاني با هدف سلطه‌گري و سود جويي‌هاي ددمنشانه، تلاش برهدايت گروه ناآگاه به جانب خرافه پرستي و روي آوردن به موهبات و اعمال فاقد مباني علمي و مذهبي دارد. تا بدين وسيله تسلط خود رابر آنها ممكن سازد .
موضوع ديگر شياطين، جدا نمودن مسلمين از اعتادات عبادي سياسي است. آنان تلاش برايجاد فاصله بين مردم از كتاب الهي وحكمت آموز قرآن دارند. كتابي كه جامع تمام دستورات اخلاقي، اجتماعي، فرهنگي و سياسي براي تمام ملل است وبه همه زمانها ازصدراسلام تا قيام قيامت اختصاص دارد. و نيز تفرقه بين اتحاد و اجتماعات مسلمين در صفوف عباداتي چون نماز و حج ويا رهپيمايي‌هاي سياسي فرهنگي دارند .

توصيه‌هاو راهكارهاي علمي

در پي اشاعه مادي غربي، به جاي فرهنگ اصي ديني و سنتي ، و جايگزين ساختن انسان به جاي خدا در محور بينش و نگرش افراد، موجب زيده طلبي و سرگشتگي و از دست رفتن مفهوم و معناي زندگي مي‌شود . و آرمانهاي والاي حيات به پوچ گرايي بدل مي‌گردد.
در فرهنگ غربي، ملاك تمدن وابستگي انديشه و تقليد كوركورانه ومصرف‌گرايي غربي است . آدمي غرب‌زده شخصيت ندارد. و بر اساس الگوهاي عرضه شده، خواستارنوجويي است، و گاه براينيل به اهداف خود با سنتها به مبارزه برخاسته و هنجارهاي مورد تأييد اجتماع را خرافه مي انگارد .
برخي از مظاهر چنين فرهنگي ، خود باختگي، احساس حقارت، تلّون رفتار ، افراط و تفريط در دوستي‌ها، تجمل‌پرستي و....است . در اين حا بايد ريشه‌هاي نقض و قصر را شناسايي و مورد تفحض قرار داد .
قبل از ابتلا به شبيخون فرهنگي ، بايد مانع بروز نفوذ گرديدو به چاره انديشي براي دفع بلايا پرداخت . شروع برخي از اقدامات به شرح ذيل پيشنهاد مي‌شود .
ـ خانواده به عنوان اولين كانون تربيتي بايد نسبت به مسئوليتهاي خويش آگاه باشد. بايد اعضاي اين تجليگاه پرورش و تربيت ، پاسدار حريم مقدس آن و داراي اعتدال رفتار باشند. زيرا محيط خانواده بستر رشد فضايل و ملكات اخلاقي و تحكيم مباني عقيدتي و فرهنگي است . امروزه اكثر دانشمندانبه نقش و جايگاه خانواده در تربيت معتقدند . از جمله ژان فوراستيه معتقداست ، خوشبختي و بدبختي ، حاصل نحوه وتعامل اعضاي خانواده، با يكديگر است او در نتايج تحقيق خود چنين مي‌نويسد كه، 60 درصد ژاپني‌ها خود را بدبخت‌تر از زمان قبل از پيشرفت صنعت مي‌دانند . همچنين 90 درصد از فرانسوي ‌ها معتقدندكه، خوشبخت نيستند و هرگز طعم آنرا هم نچشيده‌اند .
آلبرت انيشتن راه حل گريز از خلاء رواني و فقدان خوشبختي را،رفع ابهام آشفتگي از هدفهاي زندگي در خانواده مي‌داند.
ـ والدين بايد به نحو غير مستقيم آموزش رفتارهاي صحيح را با اعمال خود به فرزندان انتقال دهند، و با شناخت مقتضاي حالات روحي و رواني سنين مختلف و مراحل زندگي فرزندان خود، تربيت متناسب بايان سنينرا اعمال نمايند.
ـ والدين بايد خود با مقررات و قوانين عمومي جامعه آشنا و نسبت به رعايت آن احساس تعهد نمايند و نيز عقايد ملي و مذهبي را تعظيم نموده و كرامي و شرافت انساني را منوط به پيروي و اقبال از شعائر مذهبي بدانند .
- خانواده ها بايد روش‌هاي تربيتي خودرا با فرهنگ غني اسلامي عجين نمايند. آنگونه كه خصايل برجسته انساني در فرهنگ اعضاي آن تجلي نمايد . و در حفظ و استمرار شئونات اخلاقي كوشش و مراقبت نمايند .
وظايف و تعهدات جامعه نيز در اشاعه فرهنگ سالم و غني اسلام كمتر از خانواده نيست جامعه به كمك رسانه‌هاي ديداري، شنيداري و نوشتاري در القاء و انتشار فرهنگ اصيل ديني و آيين مذهبي و رشد و بالندگي جامعه بسيار نوثر است . برخي از مسئوليتهاي جامعه عبارت است از :
ـ تبليغ پيام انسان ساز اسلام و مداومت در ابلاغ، كه جامعه را از گزند نفوذ فرهنگ‌هاي بي‌پايه و وارداتي مصون مي‌دارد. و بنيه اعتقادي افراد را تقويت مي‌نمايد.
ـ رسانه‌ها بايد ، جامع را به دانشگاهي مبدل نمايند كه بستر تبادل افكار باشد و در فضاي باز فرهنگي ارائه الگوهاي پسنديده معني‌دار شود.
ـ آموزشهاي فرهنگي از سوي رسانه‌هاي جمعي بايد به صورت مستقيم و غيرمستقيم باشد و نيز مطابق نيازهاي عمومي افراد جامعه در تمام زمينه‌هاي فرهنگي صورت پذيرد .
ـ آوزشهاي فرهنگي بايد با مقتضات زمان همراه بوده و طرحها و برنامه‌هاي نوين ارائه دهد .
ـ لازمه دروني شدن ارزشها وجود انگيزه‌هاي قوياست. بايد انگيزه‌ها توسط متخصصين تعليم و تربيت شناسايي، كشف و ارائه شود.
ـ فرآيند يادگيري بر تعامل فرد با محيط استوار است . براي ايجاد موقعيت يادگيري ارزشها هرگز از روش تحميل و يا نصايح لفظي نبايد استفاده كرد. زيرا نتايج آن خرج از واقعيات و عملكرد ريا كارانه است .
ـ تبليغ معنويت‌گرايي وتاكيد برنيازهاي رواني و روحاني جوانان و اصلاح افكار موهوم و پرهيزاز خرافه‌پرستي همه از مسايلي است كه رسانه هاي گروهي قادر به اجراي آن در شرايط مناسب زماني مي‌باشند و بايد به آن مبادرت ورزند .
ـ يكي از معضلات جوامع اسلامي مواجهه ناخواسته با فرهنگ منحط بيگانگان است: رسانه ها بايد ضمن شناخت و ايجاد بينش جهاني نسبت به انواع شيوه‌هاي هجوم فرهنگي و پيامد حاصل از نفوذ سرطاني و هدفدار اين گونه فرهنگها، دانش لازم براي مقابله با آن را در اختيار مردم به ويژه جوانان بگذارند. و توصيه بر عدم خود باختگي ، و تقويت اراده، استقامت و پايداري با توجه به فرهنگ اصيل و غني عقيدتي و مذهبي خود به آنان عرضه نمايند .
ـ حفظ ميراث فرهنگي، و فرهنگ پيشينيان كه منطبق با آرمانهاي اسلامي و اصول اخلاقي بوده و اثرات سازنده‌اي در تكامل شخصيت انسانها دارد از وظايف جامعه است . و بايد چنين فرهنگي تبليغ و اشاعه گردد.
ـ رسانه‌ها بايد زمينه‌هاي برخورد آراء و انديشه‌ها و تعاطي افكار را جهت برقراري ارتباط بهتر با مردم فراهم نمايند. اين امر نه تنها سبب رشد و بالندگي استعدادهاي نهفته جامعه مي‌شود ، بلكه اثرات بين‌المللي داشته و بر فرهنگ جهاني و تحولات آن موثر خواهد بود . .و ضمن تسريع در روند معنويت‌گرايي، پيوند اخلاقي و عقيدتي بين‌المللي ايجاد خواهد كرد.
بايد دانست كه فرهنگ جهاني صرفاً برخاسته از فرهنگ غرب و شياطين وابسته نيست، بسياري از مردم جهان و جوامع مستعد ، آمادگي پذيرش حقايق اخلاقي و اسلامي را داشته و با فكري آزاد در انتظار دريافت هستند .
ـ رسانه‌ها بايد رسالت خود را در تبليغ معنويت‌گرايي همسو با نيازهاي جهاني نمايند و همه انديشمنداني كه خواهان دريافت حقايق و موضع مشترك با فرهنگ اسلامي را دارند به محتواي فرهنگي غني قرآن و اسلام ناب محمدي (ص) توجه دهند. كه متضمن امنيت رواني در سطح جهاني خواهند بود.
ـ رسانه‌ها بايد انگيزه‌هاي تحقيق و پژوهش را براي شناسايي فرهنگ مخرب بيگانه ايجاد نموده و از نتايج اين تحقيقات راههاي كاربردي استقامت و مقابله را آموزش دهد.
پي‌نوشتها
1ـ معين ، محمد، فرهنگ لغات فارسي ، جلد 4، تهران ، انتشارات كبير
2_ simon 8 schuter Websters New world Dictionary 1984
3ـ مكارم شيرازي ، حميد ، غربزدگي جوانان ، تهران مركز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامي 1372
4ـ سوره نحل، آيه : 96
5ـ سوره حجرات ، آيه 13
6ـ سوره افعام ، آيه : 59
7ـ سوره زخرف ، آيه : 53
8ـ آل احمد، جلال ، غربزدگي ، تهران ، انتشارات رواق ، 1342
9_ Lean Fourastie
10ـ نشريه نامه فرهنگي ، دانشگاه شريف ، شماره صفر، سال 1371

منابع: 1. امام خميني ، صحيفه نور ، جلد 11، 1358>
2. ورطه هاي سقوط دامها و شگردهاي شيطاني ، معاونت پژوهشي وزارت آموزش و پروش .
3. شرقي ، محمد رضا ، دنياي نوجوانان ، انتشارات تربيت ، 1372
4. رواندي ، مرتضي ،سير فرهنگ و تاريخ تعليم و تربيت در ايران و اروپا ، انتشارات نگاه ، 1367
5. آشوري ، داريوش ، تعريف مفهوم فرهنگ ، تهران، مركز اسناد فرهنگي آسيا
6. 6_ Parker M. c Graw_ Hill Dictionary of science 8 Technical Terms 1989
7. استادشهيد مطهري ، مرتضي ، تعليم و تربيت ، تهران ، انتشارات صدرا 1362
8. .احمدي ، سيد احمد ، روانشناسينوجوانان ، تهران ، رودكي ، 1369
9. موريس ديس ، مراحل تربيت ، ترجمه : علي محمد كاردان
10. قائمي، علي ، زمينه‌تربيت ، تهران ، چاپ شفق،‌1363
11. اميري، علي ، حلول انتقال ارزشها ، 1371




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط