آرا و اندیشه‌های جورج زیمل (2)

به نظر می رسد که جامعه شناسی تفهمی زیمل، اختصاصاً تأویلی- تفسیری است و نه تبیینی. جامعه شناسی زیمل پیوسته با یک رهیافت دیالکتیکی همراه است. رهیافتی که ارتباط متقابل و پویا و نیز درگیری های واحدهای اجتماعی مورد تحلیل
دوشنبه، 4 بهمن 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
آرا و اندیشه‌های جورج زیمل (2)

آرا و اندیشه‌های جورج زیمل 2

 

نویسنده: زینب مقتدایی

 

روش دیالکتیکی در جامعه‌شناسی زیمل

به نظر می رسد که جامعه شناسی تفهمی زیمل، اختصاصاً تأویلی- تفسیری است و نه تبیینی. جامعه شناسی زیمل پیوسته با یک رهیافت دیالکتیکی همراه است. رهیافتی که ارتباط متقابل و پویا و نیز درگیری های واحدهای اجتماعی مورد تحلیل او را نشان می دهد. او در سراسر کارهایش بر پیوستگی ها و نیز تنش های میان فرد و جامعه تأکید می ورزید. از منظر وی فرد اجتماعی شده همواره در ارتباطی دوگانه با جامعه باقی می ماند. از یک سو در جامعه عجین شده و از سوی دیگر در برابر آن می ایستد. فرد هم درون جامعه قرار دارد و هم بیرون آن. او هم برای خود زندگی می کند و هم برای جامعه. انسان اجتماعی چنان نیست که بخشی از او اجتماعی و بخشی دیگر فردی باشد، بلکه وجود او با یک وحدت بنیادین شکل می گیرد که نمی توان آن را، جز با روشی دیالکتیکی و ترکیب و تطابق دو بعد به ظاهر متناقض و متضاد دریافت. او معتقد است انسان هم محصول جامعه است و هم زندگی اش از یک کانون مستقل و خود مختار سرچشمه می گیرد. تأکید زیمل بر رابطه دیالکتیکی همه جایی میان فرد و جامعه، تمامی اندیشه جامعه شناختی او را تحت تأثیر خود دارد. او عجین شدن در شبکه روابط اجتماعی را سرنوشت گریز ناپذیر بشر می داند و می گوید: جامعه هم پیدایش فردیت و خودمختاری انسان را روا می دارد و هم از آن جلوگیری می کند. از دید او ، اجتماع همیشه با هماهنگی و کشمکش، جذب و دفع، عشق و نفرت همراه است و این خود نیازمند فهمی دیالکتیکال است.
زیمل هیچگاه یک جهان اجتماعی بدون درگیری و بدور از برخورد را تصور نکرده بود که در آن، کشمکش میان افراد و گروه ها برای همیشه محو شده باشد. به نظر او ستیز در ذات زندگی اجتماعی نهفته است و نمی توان آن را از زندگی اجتماعی ریشه کن کرد.
او می گوید: یک جامعه خوب، جامعه بدون کشمکش نیست، بلکه برعکس، چنین جامعه ای سرشار از انواع درگیری های متقاطع میان اعضایش است.صلح و دشمنی، درگیری و آرامش ملازم یکدیگرند. سنت شکنی و سنت خواهی، هردو بخش های سازنده دیالکتیک ازلی زندگی اجتماعی اند. به نظر وی تفاوت قایل شدن میان جامعه شناسی نظم و جامعه شناسی بی سامانی و تفکیک الگوی هماهنگی از الگوی درگیری، کار درستی نیست. زیرا این ها در واقعیت امر جدا از هم نیستند، بلکه تنها جنبه های صوری متفاوتی از یک واقعیت اند. او معتقد است که تضاد باید شکلی از جامعه زیستی شناخته شود، زیرا که حداقل دو نفر را به هم مرتبط می کند. تضاد نتیجه «عوامل جداکننده» مانند عشق و تنفر ، حسادت و ایثار است و تلاشی ست برای حل اختلافات پدید آمده و حفظ وحدت جامعه، حتی اگر از طریق حذف یکی از دو طرف باشد. واگرایی(تضاد) و هم گرایی (همکاری) هردو شکل های جامعه زیستی اند، که نقطه مقابل هر دوی آن ها، بی اعتنایی است. تضاد، خود جنبه های مثبت و منفی را ترکیب می کند، و جامعه لزوماً محصول نیروهای همگرا و واگراست. تضاد اگرچه در سطح فردی ممکن است در مواردی مخرب باشد، ولی در سطح اجتماعی، لزوماً مخرب نیست.
نوع نگاه زیمل به جامعه متفاوت از هم عصران و اخلاف فکری اش است. او برخلاف دوست هم عصرش، ماکس وبر از سنت فایده گرایانه تبعیت نمی کند بلکه بیشتر به دیلتای، هوسرل وریکرت نزدیک می شود.
زیمل پدیدار بودن پدیده های اجتماعی را قبول دارد و برخلاف امیل دورکیم آن ها را به مثابه اشیاء ملاحظه نمی کند و به ارادی و اختیاری بودن رفتار انسان ها اعتقاد کامل دارد. او پدیده های اجتماعی را به عنوان نتیجه کنش های متقابل روزمره ای که افراد را با هم مرتبط می کند، تفسیر می نماید.
او معتقد است با الهام از روش های انسان شناسی، جامعه شناسی نیز باید مفاهیم اش را به گونه ای تصریح یا آشکار نماید که مصادیق عینی شان چونان دستاوردهای پیوسته فعالیت های هماهنگ شده زندگی روزمره جلوه کند. اگر مفاهیم جامعه شناسی مصادیق تجربی نداشته باشد، باید آن ها را از سنخ توهمات دانست و از گفتارهای جامعه شناختی حذف کرد. همچنین او می گوید: «همانطورکه هندسه ، هستی اش را مدیون توانایی انتزاع کردن اشکال فضایی از چیزهای عادی است، جامعه شناسی هم اگر می خواهد چیزی جز و بیشتر از یک نام کلی برای تمامی علوم انسانی بشود، اگر می خواهد یک علم تخصصی و مستقل بشود، باید با روش استقرایی به طور منظم به انتزاع و استخراج صورت های جامعه زیستی از محتواهایشان بپردازد.»
در مجموع در آثار زیمل، (دیالکتیک بدون سنتز، تضاد، دوگانه گرایی، کنش متقابل، استقراء، قیاس، تفسیرگرایی و تفهم گرایی، تاریخ گرایی، عینیت گرایی، نسبی گرایی) از واژه ها و مفاهیم پرکاربرد به لحاظ معرفت شناسی و روش شناسی برای فهم پدیده های اجتماعی هستند.

متدلوژی زیمل

دکتر کاظمی در پاسخ به سؤالی درباره متدلوژی زیمل افزود: اشخاصی تأثیرپذیر از زیمل مانند کوزر با تأکید بر این که علم یعنی علم تجربی و این علم نیز روش خاص خود را دارد، نوعی روش تعاملگرا و تفسیری غیر پوزیتیو را به زیمل نسبت داده اند. اما در کل وی به جای توجه به امور کلان و انتزاعی از امور پیش پا افتاده و روزمره شروع می کند و در تقسیم بندی ریمون بودون که روش دورکیم را جمع گرایی روش شناختی برمی شمارد، متدلوژی زیمل برای شناخت اجتماعی نوعی فردگرایی روش شناختی است. مبنای تحلیل او فرد است و برای درک تجربه زندگی روزمره نه از روش های اثباتی مثل پرسشنامه و مصاحبه که از روشی نزدیک به شیوه تفهمی وبر استفاده می کند با این تأکید که وی در پی فهم ذهنیت کنشگران نیست. برای مثال زیمل برای شناخت شهر، شهر را به مثابه متن و پرسه زن را به مانند خواننده متن می داند و این پرسه زن است که به زعم زیمل شهر را در متن کنش متقابل می شناسد و با سنخ سازی های اجتماعی به درک تیپلوژی های گوناگون در شهر از جمله قاضی، غریبه، ماجراجو، خسیس، فقیر، ولخرج و... دست می زند.

جامعه

زیمل هر دو مکتب ارگانیسم و ایده‌آلیسم را رد کرد. او برخلاف کنت یا اسپنسر، جامعه را به گونه یک چیز یا ارگانیسم در نظر نمی گرفت و نیز آن را برچسبی برای پدیده ای نمی دانست که وجود "واقعی" ندارد. به نظر او، جامعه بافت پیچیده ای از روابط گوناگون افرادی است که پیوسته در کنش متقابل یکدیگرند. «جامعه، همان نامی است برای تعدادی از افرادی که از طریق کنش متقابل به یکدیگر پیوست شده اند.» ساختارهای فرافردی مانند دولت، خانواده، کلان، شهر یا اتحادیه کارگری، تنها تبلورهایی از این کنش متقابل اند که ممکن است حتی صورتی مستقل و پایدار به خود گیرند و به گونه قدرت های بیگانه با افراد روبرو شوند. مفهوم جامعه از نظر زیمل به‌روشنی مفهوم آن از نظر دورکیم یا مارکس نیست، ولی با این حال از برخی جهات واضح تر از مفهوم جامعه از نظر وبر است. گاه چنان می نویسد که گویی جامعه ترکیبی از مناسبات میان مردم، موضعی کم و بیش وبری می باشد، ولی به نظر می آید به این ترکیب واقعیتی از آن خود می دهد. در یک جامعه دشوار او راجع به جامعه ای صحبت می کند که «مجموع صورت هایی از رابطه است که به واسطه آن افراد، دقیقاً، به "جامعه" در مفهوم اول آن تبدیل می شوند» یعنی ترکیب مناسبات میان افراد. در این عبارت تصور جامعه ای وجود دارد که خود را با جامعه‌پذیری افراد عضو آن به صورت مناسبات کم و بیش معین که باهم جامعه مورد نظر را می سازند تولید یا بازتولید می نماید. به عبارت دیگر، در اینجا نیز تصوری از جامعه گذشته از تک تک اعضای آن وجود دارد.

جامعه و فرد

زیمل با مفهوم آن چه ما ممکن است جامعه«بدوی»، شبیه به تصور دورکیم از همبستگی مکانیکی، بنامیم آغاز می کند. در چنین جامعه هایی پیوندهای نسبتاً کمی وجود دارد که فرد را به گروه متصل می کند، ولی این پیوندها فرد را به گروه شدیداً نزدیک می سازد. زیمل این جا به طور کاملاً واضح از تمثیل ارگانیسم استفاده می کند. ولی تأکید می کند که این نیروها مستقل از افراد جامعه وجود ندارد بلکه بیان تعامل آن هاست. در این سطح ادغام فرد و گروه به نحوی وجود دارد که مجازات دشوار است و مسئولیتی جمعی برای اعمال وجود دارد. همین که جوامع متمایزتر می گردند، تفرد ممکن و با اهمیت می شود. در عین حال برای فرد کسب مقاصد دلخواه دشوارتر می گردد. به این ترتیب اخلاقی جمعی ایجاد می شود که تعقیب نفع شخصی را تنظیم می کند. هر چقدر که فرد مهم تر شود هنجارهای هادی رفتار عمومی تر می شوند.
زیمل در اینجا درباره اصل ذخیره انرژی صحبت می کند، که افراد و گروه های اجتماعی کوچکتر را تشویق می کند تا کارکردهایی را برای جمع وسیعتری انجام دهد. بنابراین، هر چه فرد مهم تر می شود، جامعه قوی تر می شود.
هنگامی که زیمل درباره تقسیم کار صحبت می کند، بحث او این است که، اولاً تقسیم کار گستره های مجزایی خلق می کند و این ها در سطح انتزاعی تر گرد هم آمده و گستره اجتماعی جدیدی نمایان می گردد. این با نظریه تحول اجتماعی تالکوت پارسونز که نیم قرن بعد بسط بافت همانند است.

جامعه پذیری

زیمل جامعه پذیری را شکل نمایشی- جامعه زیستی تعریف کرده است . جامعه پذیری یعنی معاشرت با دیگران برای خود معاشرت و برای دلپذیر کردن کنش متقابل با دیگران .
مشخصه های جامعه پذیری در کتاب مسائل بنیادین جامعه شناسی :
الف: رفتارهای مدبرانه و غیر مدبرانه؛ رفتارهای سرد که افراد اجتماعی عمل نمی کنند.
ب: آستانه های جامعه پذیری؛ انسان ها کلیتی پویا هستند که شکیبایی را در حشر و نشر با دیگران در خود به وجودمی آورند.
ج: ماهیت دموکراتیک جامعه پذیری؛ قانون کانت با هر فرد تا اندازه ای از آزادی برخوردار است که با آزادی فرد دیگر سازگار باشد.
د: عالم ساختگی جامعه پذیری؛ جامعه پذیری عالم ساختگی است که فقط از طریق کنش متقابل اختیاری افراد حفظ می شود.
ه : بازی های اجتماعی؛ بسیاری از افراد جامعه به این علت در کنش متقابل شرکت می کنند که از دیگران پیشی گیرند، افراد به واقع جامعه بازی می کنند.
و: عشوه گری؛ عشوه گری شکل بازی گونه غریزه جنسی است. مسئله جنسی بین زن و مرد، مسئله میل و امتناع تام با یکدیگر است.
ز: گفت و گو؛ گفت و گو عام ترین شیوه معاشرت است، دانستن شیوه کسب این تبحر امتیاز بزرگی در جامعه پذیری است.
ح: جامعه پذیری به مثابه شکل بازی گونه مسائل اخلاقی و راه حل آن ها؛ اغلب ارزش های مشخص با مجموعه ارزش های جامعه در تعارض هستند، جامعه پذیری این امکان را فراهم می کند که فرد موقتاً از تعارض فوق در امان بماند.
ط: نمونه تاریخی؛ انجمن اخوت شوالیه ها در آلمان قرون وسطا.
ی: ویزگی مصنوعی بودن جامعه پذیری؛ افراد با هر انگیزه که گروه ها و جوامع را تشکیل دهند، همواره آزادند و می توانند از آن کناره گیری کنند.

روش زیمل

گرچه زیمل ساختارهای نهادی بزرگ‌تر را موضوع شایسته بررسی های جامعه شناختی می دانست، اما باز ترجیح داده بود که بیشتر کارش را به بررسی پدیده هایی اختصاص دهد که خود آن‌ها را "کنش های متقابل اتم های جامعه" خوانده بود. او بیشتر به بررسی الگوهای بنیادی کنش های متقابل افراد پرداخته بود و معتقد بود که این الگوها پایه های تشکل های اجتماعی بزرگ‌تر را می سازند (همان بررسی ای که امروزه جامعه شناسی خرد نامیده می شود). روشی که او دوست داشت و به کارش برده بود، همان تأکید بر یک رشته صورت های محدود و بادوام کنش های متقابل بشری است. زیمل در سراسر کارهایش، کنش های اجتماعی فرد را نه جداگانه بلکه در ارتباط با کنش های افراد دیگر و ساختارها یا فراگردهای خاص مورد بررسی قرار می دهد.
روش زیمل انتخاب پدیده ای خاص از جریان تجربه و بررسی ساختار و تاریخ آن است. این روش بی شباهت به تحلیل نوع مثالی وبر نیست که آن را همچون تولید مجموعه ای از عکس های فوری بی حرکت از واقعیت های اجتماعی از زوایای گوناگون در نظر می گرفت، ولی تعبیر زیمل گسیخته تر و فاقد انسجامی است که وبر از طریق مفهوم عقلانیت حاصل می کند.

کلان شهر

زیمل مانند دورکیم به پدیده تمایز اجتماعی علاقمند بود. و بر خلاف دورکیم که بیشتر به تقسیم کار توجه می‌کرد، به شیوه‌های نفوذ تمایز اجتماعی در همه جنبه‌های روابط اجتماعی هر روزه علاقه‌مند بود. او می‌گفت در جوامع نخستین، افراد هویت خود را از گروه می‌گرفتند و از این رو، بسیار همگن بودند. جهان مدرن این ارتباط را به گونه ای قطعی تغییر داد. جامعه مدرن به طور ذاتی کثرت گراست. به این معنا که افراد در نقطه تقاطع محافل متعدد اجتماعی زندگی می کنند.
زیمل به فضایی که در آن زندگی مدرن جریان داشت علاقمند بود؛ زیرا جامعه مدرن در مادر شهر شکل گرفت و در آنجا تکامل یافت. زیمل نخستین جامعه شناس زندگی شهری مدرن- مادر شهر- بود. شاید به سبب زندگی در مرکز برلین- تقاطع تجاری خیابان های لاپیزیک و فردریش- که با میدان تمایز نیویورک مقایسه گردیده است. از آنجاکه اقتصاد پولی در شکل دادن به فرهنگ مدرن نقش اساسی داشت و از آن جا که اقتصاد پولی در مادر شهر به حداکثر توسعه دست یافت؛ در شهر بود که فرهنگ مدرن در آشکارترین صورت دیده می شد.
زیمل در نگرانی بابت سرنوشت فرد در برابر عقلانی شدن فزاینده جهان با نوشته های وبر هم نواست اما بدبین نبود او مانند وبر وقت شناسی، محاسبه پذیری و دقت را ناشی از نیروهای جهان مدرن می دانست که در شهر تأکید بیشتری بر عقلانیت می توان یافت. زیرا درک می کرد که جامعه مدرن به گونه ای ریشخند آمیز هم فردگرایی را ممکن می سازد و هم به تضعیف آن کمک می کند. آنچه را که برخی سردی یا بی اعتنایی شهرنشینان می انگاشتند او وسیله ای ضروری برای حفاظت در مقابل تهدید شدن فردیت می دانست.

کلان شهر و حیات ذهنی

مقاله زیمل در باب «کلان شهر و حیات ذهنی »، یکی از بهترین و مشهورترین کارهای اوست و غالباً اساس و مبنای جامعه شناسی شهری می شود. مراکز بزرگ شهری در جهان مدرن موجب تغییری در زندگی انسان می شود، مستلزم قابلیت های متفاوتی اند با قابلیت هایی که حومه و شهر کوچک ایجاد می کند و در این یک زندگی نسبتاً کند است و ایجاد و ایجاد پیوند هایی عاطفی با دیگران و در سطحی ناخود آگاه امکان پذیر است.در شهر بزرگ ما دائماً با تغییرات حسی و دگرگون کننده بمباران می شویم، هزاران انسان در حال گذر، سریع، ترافیک سنگین، فعالیت های بیشمار، تابلو های فروشگاه ها، آگهی ها و همه توجه ما را جلب می کند. بقاء در چنین جهانی بدون شکل دادن به نیروی عقلانی امکان پذیر نیست.
کلان شهر و ذهن شهری با اقتصاد پولی عمیقاً پیوند یافته اند. پیچیدگی زندگی شهری ما را مجبور به وقت شناسی، حسابگری و دقت می کند و جهان را به یک مسئله ریاضی تبدیل می کند. در شهر افراد از لحاظ فیزیکی به هم نزدیکند ولی از لحاظ روانشناختی از دیگران جدا و مستقل است. به جای توجه و فکر به ساختارهای زندگی بهتر است به تجربه های افراد توجه کنیم. (تأمل بیشتر به تجربه های زندگی روزمره ) نکته دیگر این که صرفاً توصیف تجربه ها نیست بلکه به نقد زندگی روزمره نیز بپردازیم تا از طریق تجربه ها به کلیت زندگی برسیم.
زیمل می گوید کلان شهر خیلی خوب است، موجب آزادی ما شده برای ما فردگرایی آورده، ما را از قیود سنت ها رها می سازد، نقش های متفاوتی بازی می کنیم، اما در عین حال حیات ذهنی ما را تهدید می کند. بیگانگی و فقر و فحشا آورده، به عبارتی کلان شهر هم زیبا، هم زشت، هم خوب وهم بد، هم سازنده و هم بازدارنده است، حالت دوگانه دارد. در نهایت ما در جامعه مدرن دچار تراژدی فرهنگی شدیم. از نظر زیمل در جامعه سنتی انسان تحت سلطه است در همه جا اما در شهر ممکن است به دلیل تعدد نقش ها ما در چند جا ارباب باشیم اما در چند جای دیگر رعیت باشیم.
بنابراین میتوان گفت؛ یکی از معروف ترین نوشته های زیمل "کلان شهر و زندگی معنوی" است که در ابتدا به عنوان سخنرانی در موزه درسدن آغاز گردید که البته به خوبی مورد استقبال قرار نگرفت چرا که برگزارکنندگان نمایشگاه از منفی نگری آن در خصوص زندگی درکلان شهرها بیمناک شدند به طوری که امیل دورکیم به شدت آن را مورد نقد قرار داد. این مقاله در سال 1950 به انگلیسی ترجمه شد و از آن پس در لیست مطالعات شهری قرار گرفت.
زیمل در این نظریه از رابطه متقابل آگاهی فردی و شهر مدرن، طرحی تحلیلی به دست می دهد. او همچون فردیناند تونیز و نظریه پردازان پیش از او، توجه خود را به تضاد زندگی شهری به معنای مدرن آن با سنت جلب کرده است و می گوید در شهر روابط رسمی جای پیوندهای عاطفی را می گیرد. با ظهور دیوان سالاری و علم، زندگی بس تخصصی می شود یعنی دیگر هیچ محتوای ثابتی وجود ندارد بلکه وجه مشخصه آن صور انتزاعی است که مهم ترین آن پول است.
زیمل بیان می دارد تأثیر پذیری در کلان شهرها امری بدیهی است. انسان در معرض تأثیرات اتفاقات و رویدادهای بی شماری است که در شهرها رخ می دهد و این امر دائم ، موجب می شود فرد مسیری سرد و دور را پیش گیرد تا در برابر تمام این پدیده ها مجبور به واکنش نباشد و حالت بی تفاوتی را ایجاد می نماید به عبارتی فرد با آن که در شهر دارای آزادی در طیف وسیعی از مسائل است لیک این آزادی لزومأ بازتاب سعادت او نیست چرا که آزادی او بسیار ذهنی به نظر می آید و فرد در شهر تنهاتر و رها شده تر از هر جای دیگرو وابسته به اقتصاد پول است. مجموعه شهر بزرگ با حضور بی شماری از معادلات حسابگرایانه و اقتصاد پول و مبارزه بر سر انسان ( به عنوان مصرف کننده ) و نقش دائمی ارزشیابی ، کمی کردن و کاهش دادن ارزش های کیفی نیازمند دقت و انتظام میان انسان ها و فعالیت ها است به عبارتی ساعت شهر بایستی دقیق بوده تا از اغتشاش میان این همه انسان و فعالیت جلوگیری نماید. شهر بزرگ محدوده هایش را فراتر از مرزهایش تعریف می کند به عبارتی در همه زمان ها کلان شهرها مکان انتخاب جهان گرایی بوده اند به همان روالی که ثروت بعد از آن که از یک حد معینی گذشت بیش از پیش و با سرعتی خودانگیخته افزون می شود؛ روابط اقتصادی، شخصی و ذهنی شهر و حوزه نفوذ آن به محض آن که از محدوده های معینی عبور کرد با تصاعد هندسی افزایش می یابد و زندگی در این شهرها از طریق موج های شعاعی مرکزی در محدوده جهانی گسترده می گردد. شهر بزرگ مواجه با فرهنگ شئ ای است به عبارت واضح تر مقایسه پیشرفت تمدن و فرهنگ با یکدیگر نشان از آن دارد آهنگ پیشرفت فرهنگ در کلان شهرها نه تنها هراس آور بلکه حتی گاهی نوعی پس رفت در معنویت، خلوص و آرمانگرایی را به همراه داشته است. و در نهایت می توان نتیجه گرفت زندگی در کلان شهر دارای ویژگی های زیر است:
• شهر بزرگ تأییدی بر تأثیرپذیری
• بی تفاوتی محصول شهرهای بزرگ
• فرهنگ و خود مختاری
• تردید
• طیف وسیعی از آزادی در شهر که لزوماً مبین سعادت نیست
• بعد جهانی شهرهای بزرگ
• فرهنگ شئ ای در شهرهای بزرگ
• نماد ساعت
• شهروند با انتزاعی گری عمل می کند.

مدرنیته

مدرنیته رشد منظم فرهنگ عینی است، که بر فرایند زندگی فرد مسلط می گردد. زیمل در باب مدرنیته، در مورد کلان‌شهر و مد چنین می نویسد:
الف) کلان‌شهر؛ مقاله زیمل در باب کلان‌شهر یکی از بهترین و مشهورترین کار‌‌های اوست و غالباً اساس و مبنای جامعه شناسی شهری ذکر می شود. مراکز بزرگ شهری در جهان مدرن موجب تغییری در زندگی انسانی می شوند، و مستلزم قابلیت ‌‌های متفاوتی اند با قابلیت ‌‌هایی که حومه و شهر کوچک ایجاب می کند. در شهر کوچک، زندگی نسبتاً کند است و ایجاد پیوند‌‌های عاطفی عمیق با دیگران در سطحی ناخودآگاه امکان‌پذیر است. در شهر بزرگ ما دائماً با تأثیرات حسی دگرگون کننده بمباران می شویم، هزاران انسان در حال گذر سریع، ترافیک سنگین، فعالیت ‌‌های بی شمار، تابلو‌‌های فروشگاه ها، آگهی ها، همه توجه ما را جلب می کنند. بقا در چنین جهانی بدون شکل دادن به نیروی عقلانی امکان‌پذیر نیست. شهرنشین، به جای قلب، با سر- عضوی که کمتر از همه اعضا حساس است و از عمق شخصیت کاملاً دور است- واکنش نشان می دهد، و خود را از ضربه ها و دگرگونی ‌‌هایی که زندگی شهری به همراه دارد دور می کند.
ب‌) مد؛ زیمل با اشاره به گرایش تناقض آمیز به یکسان گرفتن فرد با جامعه و جدایی فرد از جامعه آغاز می کند. این تناقض بر سطوح متفاوت اثر می گذارد. در سطح زیست شناختی تناقض میان توارث و دگرگونی است. هیچ شیوه زندگی و هیچ شکلی از جامعه نیست که امیال را ارضا کند. به زبان روان‌شناختی، سویه سازگاری اجتماعی به وسیله گرایش به تقلید تقویت می گردد، که این فایده را دارد که مانع خواست خلاقیت و خواست مسئولیت در برابر عمل می شود و آن را به دیگری حواله می دهد. وی شاید تا اندازه‌ای تناقض‌آمیز قصد داشت که نشان دهد مد یکی از شیوه ‌‌هایی است که به کمک آن افراد می کوشند آزادی درونی شان را حفظ کنند. آمادگی برای تبعیت از عوامل تعیین‌کننده بیرونی مد‌‌های جاری و وابسته بودن به آن‌ها بازتاب آمادگی برای صرف‌نظر کردن از استقلال خود است. اما این تنها به عوامل بیرونی زندگی مربوط می شود. این آمادگی به فرد اجازه می دهد توجه خود را بر حفظ آزادی درونی متمرکز سازد.
منابع مقاله :
- ریترز، جورج (1384)، نظریه جامعه شناسی در دوران معاصر،ترجمه محسن ثلاثی، تهران، انتشارات علمی، چاپ دهم.
- ریتزر، جورج (1373)، نظریه های جامعه شناسی، ترجمه احمد رضا غروی زاد، تهران، ماجد.
- كوزر، لیوئیس(1383)، زندگی و اندیشه بزرگان جامعه شناسی، ترجمه محسن ثلاثی، تهران، انتشارات علمی، چاپ یازدهم.
- واندنبرگ، فردریك (1386)، جامعه شناسی جورج زیمل، ترجمه عبدالحسین نیك گهر، تهران، توتیا.
- زیمل، جورج (1386)، مقالاتی درباره تفسیر در علم اجتماعی، ترجمه شهناز مسمی پرست، تهران، شركت سهامی انتشار.
- لوین، دونالد ان(1381)، آینده بنیانگذاران جامعه شناسی، ترجمه غلامعباس توسلی، تهران، نشر قومس.
- استونز، راب (1383)، متفکران بزرگ جامعه شناسی، ترجمه مهرداد میردامادی، تهران، نشر مرکز.
- ترند، جاناتان اچ(1371)، پیدایش نظریه جامعه‌شناسی، ترجمه عبدالعلی لهسایی‌زاده، شیراز، نشرفرهنگ.
- فریزبی، دیوید (1386)، جورج زیمل، ترجمه شهناز مسمی پرست، تهران، ققنوس.
- دیلینی، تیم (1388)، نظریه های كلاسیك جامعه شناسی، ترجمه بهرنگ صدیقی و وحید طلوعی، تهران، نشر نی، چاپ دوم.
- بودن، ریمون (1384)، مطالعاتی در آثار جامعه شناسان کلاسیک2 و1، ترجمه باقر پرهام، تهران، نشر مرکز.
- کرایب، یان (1382) ، نظریه اجتماعی کلاسیک، ترجمه شهناز مسمی پرست، تهران، نشر آگه.
- کیویستو، پیتر (1384)، اندیشه های بنیادی در جامعه شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، تهران، نشر نی.
- دیوید فریز‌بی، جورج زیمل، ترجمه جواد گنجی.
- ادیبی سده، مهدی و رشیدی، محمود (1389)، زیمل (پرسه زنی خوشه چین)، فصلنامه تخصصی علوم اجتماعی دانشگاه آزاد اسلامی- واحد شوشتر، سال چهارم، شماره نهم، تابستان 1389.
- ابوالحسن تنهایی،حسین (1377) ،درآمدی بر مکاتب و نظریه های جامعه شناسی، گناباد، نشر مرندیز.

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط