وحدت و برادري در نهج البلاغه (2)
نويسنده: سيد جواد مصطفوي
مطلب هفتم: كيفر تفرقه انداز.
مطلب هشتم و نهم: عوامل اتحاد و عوامل اختلاف.
اينها و دهها مانند آن از اموري است كه اسلام نسبت به آن امر كرده است.
اما امور منهيه (دقت كنيد): نهي از گمان بد تجسس دروغ غيبت (ارتباط اينها را در ايجاد اختلاف مي توانيد خودتان فكر كنيد) تكبر خودخواهي تحقير استخفاف شماتت قطع رحم عاق والدين سخن چيني خدعه تزوير كم فروشي احتكار طمع ريا نفاق كينه توزي درگوشي صحبت كردن در برابر ديگران خلف وعده تعصب بيجا و دهها عنوان ديگر.
اما از ديدگاه نهج البلاغه: يكي از مطالبي كه خود عامل اختلاف است مطرح كردن مطالب اختلافي است نام بردن از اشخاصي است كه سابق بوده اند و مرده اند و حساب آنها با خداست. «خطبه شقشقيه» را در نظر آوريد. امير المومنين (عليه السلام) در چند جمله متن تاريخ را بيان ميكند. گله و شكايت ميكند از كساني كه از ابتدا نسبت به اسلام و مسلمين كم لطفي كردند. در بين سخنراني يك نفر برمي خيزد و نامه اي بدست امير المومنين (عليه السلام) مي دهد. حضرت مشغول خواندن نامه شده و از سخن منصرف مي شوند ابن عباس برخاسته تمنا ميكند كه سخن را ادامه دهيد. حضرت مي فرمايند: «شقشقه هدرت ثم قرت» چند كلمه بر خلاف سبك و روش هميشگي سخن گفتم ديگر تعقيب مكن. در باره عثمان بن عفان قضاوتي ميكند و حتي قاتلينش را مجرم و گناهكار ميداند و مي فرمايد: «استاثر فاسا الره و جزعتم فاساتم الجزع و لله حكم واقع في المستاثر و الجازع» روز قيامتي هست كه خدا بين عثمان و قاتلين او حكم ميكند. شما بهشت و دوزخ آنها را معين نكنيد.
در باره عايشه قضاوتي مي فرمايد و در آخر اضافه ميكند: «و لها بعد حرمتها الاولي و الحساب علي الله» بهر حال بعد از همه حرفها فراموش نميكنم كه او چند سالي همسر پيامبر بوده است (و بعد با كمال احترام او را فرستاد) و حسابش با خداست. شما بهشت و دوزخ او را معين نكنيد از اين روشنتر خطبه اي است كه حضرت در پاسخ فردي كه مي گويد: با وجود اين كه شما استحقاقتان براي خلافت بيشتر بود چرا شما را عقب زدند مي فرمايد: تو عنان زبان از كف داده اي سوال بيجا ميكني حالا وقت اين سوال نيست وقت جنگ صفين است اما چون سوال كردي برايت مي گويم: خلافت چيزي است كه همه دوستش دارند. يك عده بخل ورزيدند عده اي سخاوت كردند عده اي هم گفتند نمي خواهيم و در آخر مي فرمايد: «و الحكم لله و المعود اليه يوم القيمه» روز قيامتي هست و تو بفكر آنجا باش. امروز سخن از جنگ صفين است. در اين باره كن نه موضوعي كه سي و پنج سال پيش بوده است. اين خطبه كوتاه را لازم است مراجعه نمائيد.
به عقيده من اگر امروز امير المومنين (ع) تشريف بياورند در ميان ما و ما از ايشان سوال كنيم قضيه جنگ شما در صفين چه بود مي فرمايد: آن قضيه گذشت خداوند در روز قيامت به حسابها رسيدگي ميكند. آنچه كه امروز مهم است موضوع روز شما يعني ذلت مسلمين بعد از عزتشان است خيانتها و جنايتهاي عده اي صهيونيست و اخراج مسلمين از كشورشان است شما نشسته ايد و نگاه مي كنيد شما كه بهترين منابع ثروت را داريد بهترين مراكز سوق الجيشي مثل كانال سوئز باب المندب تنگه داردانل مالاكار هرمز و جبل الطارق را داريد بهترين كتاب يعني قرآن را داريد روح زندگي در دست شماست. چرا بايد ذليل باشيد من از آن جواب امير المومنين عليه السلام اين طور مي فهمم كه به قضيه روز خود بپردازيد. به اين فكر باشيد كه يك عده در رياض مي نشينند و كارشان اختلاف اندازي بين شيعه و سني است. اين را كوچك نگيريد. آنها شيطان مجسم هستند. پنجاه سال درس شيطنت سياي آمريكا را خوانده اند و حالا مي بينند منافع آمريكا اين طور حفظ مي شود. اما آن رحمت مجسم خدا يعني حضرت امام خميني (ره) بارها به اتحاد توصيه فرموده اند. اتحاد بين دانشگاه و فيضيه بين ارگانها و نهادها و بين همه اقشار مردم. اين مسئله را هم نبايد به سادگي از كنارش گذشت.
من فكر ميكنم از زماني كه نوجوان بوده اوضاع تاسف بار مسلمين را مي ديده و غصه مي خورده و بعد از هفتاد سال فكر به اين نتيجه رسيده كه عامل عزت مسلمين اتحاد است. لذا مي فرمايد: «اگر اتحاد داشته باشيد هيچ صدمه و آزاري بشما نمي رسد و آمريكا نمي تواند هيچ غلطي بكند.»
مطلب دهم: در مورد سيره و اخلاق علي (ع) در زمان حكومت حضرت