نگاهى به نظارت و كنترل در آموزههاى نهجالبلاغه
نويسنده: ابوالحسن مولائى
چكيده
كليد واژهها: ناظر، نظارت، كنترل، عدالت، نظارت در نهجالبلاغه.
مقدمه
نظارت و كنترل، ابزار كار مديران از ردههاى عالى تا ردههاى سرپرستى است و لزوم اين امر را در مراتب مختلف سازمان به سادگى مىتوان لمس كرد. همچنين بدون وجود يك سيستم كنترل و نظارت، هر سازمان در دسترسى به اهدافش با مشكل رو به رو خواهد شد.
مهمترين مسألهاى كه لزوم كنترل و نظارت را در سازمان ايجاب مىكند، وجود درصدى خطا در امور سازمان است كه در راه رسيدن به هدف وجود دارد و براى جلوگيرى از اين خطا و رفع اشكالات احتمالى، لزوم كنترل و نظارت ضرورى به نظر مىرسد.
مسأله نظارت و كنترل در امور حكومتى نيز از ضروريات است و حاكمان براى رسيدگى دقيق به امور كاركنان و مديران در ردههاى مختلف، ناچار به نظارت و كنترل دقيق و مستمر مىباشند و اگر اين نظارت در ردههاى مختلف سازمانها و دستگاههاى حكومتى صورت نپذيرد، چه بسا زيانهاى جبران ناپذيرى به بار خواهد آورد و نتيجه آن بى عدالتى، رشوه خوارى و حيف و ميل بيتالمال و ايجاد مفاسد اقتصادى خواهد بود.
در مقالهاى كه پيش رو داريد، نظارت و كنترل در حكومت حضرت على(ع) و ديدگاههاى آن حضرت درباره نظارت بر امور زيردستان و كاركنان و مديران و استانداران و تعامل آنان با مردم مورد توجه قرار گرفته است.
اميد آنكه مديران نظام اسلامى با پيروى از فرامين آن حضرت، بتوانند آن نظارتى را كه شايسته يك مدير مسلمان است مورد توجه قرار داده و دستورات آن حضرت را سرمشق خويش قرار دهند.
واژه ناظر
نظارت در اصطلاح تعاريف متعددى دارد كه به برخى از آنها اشاره مىشود:
نظارت عبارت است از: «فعاليتى كه كارها و برنامهها را در مقايسه با هدفهاى سازمان همسو مىكند.»
ـ كنترل، فعاليتى است كه ضمن آن، عمليات پيش بينى شده با عمليات انجام شده مقايسه مىشوند و در صورت وجود اختلاف و انحراف بين آنچه بايد باشد و آنچه هست به رفع و اصلاح آنها اقدام مىشود. بدين ترتيب كنترل فعاليتى است كه بايدها را با هستها، مطلوبها را با موجودها، و پيشبينىها را با عملكردها مقايسه كرده و تصوير واضحى از اختلاف يا تشابه بين اين دو گروه از عوامل در اختيار مدير و مسئول مربوطه قرار مىدهند.
در تعريف ديگرى، جريان و فرآيند كنترل نيز ارائه شده است:
كنترل عبارت است از فعاليتى منظم كه ضمن آن نتايج مورد انتظار در قالب استانداردهاى انجام عمليات معين مىشوند، سيستم دريافت اطلاعات طراحى مىگردد، عمليات پيش بينى شده و انجام شده با هم مقايسه مىگردند، اختلافات و انحرافات مشاهده شده، ارزيابى و ميزان اهميت آنها مشخص مىشوند و سرانجام اصلاحات لازم براى تحقق هدفها و تأمين مأموريتهاى سازمان انجام مىگيرد.
اهميت نظارت
در حكومت علوى، نظارت متقابل مردم و حاكمان يك اصل بنيادى در نظام اجتماعى شمرده شده و حكومت پويا و ملت آگاه را بر اين امر مهم فرا خواندهاند. سيره نظرى و مبنايى حضرت اشاره به اين معنا دارد و همانطور كه سيره عملى ايشان در مدت زمامدارى در موقعيتهاى زيادى آن را نشان داده است و نتايج آن، اصلاح امور، پاكسازى نظام، تنبيه متخلفان، دلگرمى مردم، اميدوارى ملت، و همبستگى و پيوند ملت و امام مىباشد، و اين امر ميسر نمىشود مگر با حضور ملت در صحنه و آگاهى آنان از عملكرد و برنامههاى حكومت.
بنابراين، اگر نظارت وكنترل به طور اصولى و دقيق انجام شود اثرات مثبت آن در جامعه و زندگى افراد آن به ظهور خواهد رسيد و ديگر كسى جرئت نخواهد كرد برخلاف نظام و قانون عمل نموده و با اين كار ناشايست خويش، نظام و يا سازمان را در رسيدن به هدف ترسيم شده با مشكل رو به رو نمايد.
حضرت على(ع) براى جلوگيرى از هر گونه ظلم و ستم و كمكارى و نيز جريان امور در مجراى صحيح خويش ساز و كارهايى را در امر مهم نظارت به كار بستهاند تا ضمن جلوگيرى از هر گونه ايجاد اشكال در مجارى امور، سرمشقى نيز براى آيندگان باشد. اميد است با تأسى به آن امام معصوم(ع) شاهد رشد و ترقى و اجراى عدالت در جامعه خويش باشيم.
انواع نظارت
2. نظارت در حين عمل: نظارتى است كه در زمان اجراى برنامه و مأموريت، برابر شرح وظايف انجام پذيرد تا قانون و مأموريت محوله به نحو مطلوب انجام پذيرد.
3. نظارت بعد از عمل: اين نظارت بعداز دو مرحله فوق انجام مىگيرد تا ارزيابى صحيح از قانون و پروژه براى به دست آوردن نتايج مطلوب از آن صورت پذيرد.
4. نظارت فوقالعاده: نظارت و بازرسى است كه حسب مورد در امورى كه نيازمند نظارت و بازرسى است از طريق زمامدار يا مسئول يا دستگاه نظارت انجام مىپذيرد.
عناصر نظام نظارتى
2. نظارت شونده: فرد، دستگاه يا سازمانى است كه با دريافت پيامهاى ارتباطى رفتارش در جهت اهداف مورد نظر تغيير مىيابد.
3. عوامل ارتباطى: كليه افراد يا عواملى كه بين آن دو ارتباط برقرار مىنمايند.
شيوههاى نظارت
2. حسابرسى: مقايسه عملكرد و آنچه بايد انجام مىشد.
مسئولان و زمامداران مسئوليت دارند عملكرد دستگاههاى دولتى را، بنابر برنامه اعلان شده و مأموريت واگذار شده بررسى كنند و كوتاهى و كمبودها و پيشرفتها را ريشهيابى نمايند و مغايرت در برنامهها و عملكردها را ارزيابى كنند و مردم همه مطالبات خود را برابر آن، از مسئولان بخواهند.
3. اصلاح: سومين اصل، اصلاح در برنامه ريزى و اصلاح عملكردهاست.
پس از طى دو مرحله قبل، مسئولان و متوليان بايد نقصها و معايب در برنامه ريزى را شناسايى و اصلاحيهاى بر آن انجام دهند و برنامههايى را كه فاقد صلاحيت اجرا بوده و يا با موانع قانونى روبه رو بودهاند بازنگرى نموده و اصلاحات لازم را انجام دهند.
اصلاح بعدى، اصلاح در عملكردهاست؛ اگر برنامهاى فاقد موانع قانونى و داراى صلاحيت اجرايى بوده، و مديران و مسئولان در عملكردها به برنامه عمل نكرده باشند، نسبت به اصلاح مديران اقدام لازم را به عمل آورند و پيشنهادهاى اصلاحى هم در برنامهها و هم در عملكردها بايد توسط ناظران يا بازرسان به مسئولان ارائه گردد.
امانتدارى نتيجه نظارت آگاهانه
بازرسانى از انسانهاى صداقت پيشه و وفادار را بر آنان بگمار، چون پىگيرى تو در پنهانى نسبت به امورشان مايه سوق دادن آنها به امانتدارى و مهربانى با مردم مىگردد.
بنابراين، نظارت از نظر حضرت امير(ع) توجه و يارى كردن براى رسيدن به امانتدارى است؛ چنان كه بايد توسط انسانهاى صادق و وفادار صورت گيرد تا ارزيابى آنها عادلانه باشد و هوا و هوسشان در امور تأثيرگذار نباشد.
پس نظارت عامل مساعدى براى پيشرفت و واداشتن افراد به حركت و اخلاص در كار است.
نظارت، زمينه ساز برقرارى عدالت
قال عبداللّه بن عباس ـ رضى اللّه عنه ـ دخلت على امير المؤمنين(ع) بذى قار و هو يخصف نعله، فقال لى ما قيمة هذا النعل؟ فقلت لاقيمة لها! فقال(ع) واللّه لهى احبّ الىّ من امرتكم، الا ان اقم حقا أو أدفع باطلاً.
عبداللّه بن عباس مىگويد: در ذى قار ـ بر اميرمؤمنان وارد شدم هنگامى كه مشغول وصله كردن كفش خود بود! به من فرمود: «قيمت اين كفش چقدر است؟ گفتم بهايى ندارد!» فرمود: «به خدا سوگند همين كفش بى ارزش برايم از حكومت بر شما محبوبتر است؛ مگر اينكه با اين حكومت، حقى رابه پا دارم و يا باطلى را دفع نمايم.»
آرى هيچ حكومتى قادر به برپايى عدالت نخواهد بود، مگر اينكه در آن، ملت حق حكومت را به جا آورند و حكومت هم حق ملت را ادا نمايد. يك چنين حكومتى جز با رهبرى صحيح و هدايت حساب شده افراد به سوى كمال و عدالتطلبى مقدور نخواهد بود. نظارت درست رهبران و مجريان حكومت بر كار زيردستان نيز در اين امر مهم بسيار ضرورى است و در حكومت آن حضرت نيز مورد تأكيد بوده است. به همين جهت ايشان براى اجراى اين امر خطير به فرمانداران و استانداران توصيه به عدل و داد و رفتار شايسته با مردم مىنمود.
لازم به يادآورى است؛ آنچه از فحواى كلام حضرت به صراحت فهميده مىشود، تحقق عدالت در حكومت آن حضرت مىباشد، ولى بدون شك يكى از لوازم اصلى اجراى عدالت، اعمال نظارت و كنترل است، كه اگر به كار گرفته نشود، عدالت فردى و اجتماعى نيز محقق نخواهد شد.
اعمال نظارت در اعطاى مسئوليت
سپس در كارهاى كارمندانت بنگر! و آنها را با آزمايش و امتحان به كار وادار! و از روى ميل و استبداد آنها را به كارواندار، زيرا استبداد و تسليم تمايل شدن، كانونى از شعبههاى جور و خيانت است. و از ميان آنها افرادى كه با تجربهتر و پاكتر و پيشگامتر در اسلام اند برگزين؛ زيرا اخلاق آنها برتر و خانواده آنها پاكتر و همچنين كم طمعتر و در سنجش عواقب كارها بيناترند.
با دقت در جمله اول به خوبى روشن مىشود كه نظارت بر امور كاركنان در پيشبرد كارها، مورد تأكيد و دقت آن حضرت بوده است.
بر خلاف اعتقاد عدهاى از نويسندگان بىاطلاع از متون اسلامى، كه مديريت را رهآورد غرب دانسته و آنها را در اين زمينه پيشگام مىانگارند، بايد گفت كه ما مسلمانان از گنجينههاى گرانسنگى برخورداريم ولازم است آنها را در چارچوبهاى مدون و قانونمند در آوريم و از اين دستورات و فرامين ارزشمند در سازماندهى مديريت بهره بردارى نماييم. آن حضرت در ادامه مىفرمايد: آنها را با آزمايش و امتحان به كار وادار و از روى ميل خود و استبداد آنها را به كار مگمار؛ كه اين در واقع همان خود كنترلى است.
به تعبير يكى از نويسندگان:
در اسلام زمينههاى اعتقادى به گونهاى است كه بهترين بستر رشد براى خود كنترل ساختن افراد معتقد فراهم است و اعتقادات فرد مسلمان، بهترين كنترل كننده درونى براى او به شمار مىآيد. مسلمان معتقد با اعتقاد به معاد و روز جزا، مسلّماً دست به انجام عملى نخواهد زد كه انجام آن منع شده است. او خود را در مقابل خداى خود مسئول مىپندارد، نه در مقابل رئيس خود و سازمان خود و كنترلهاى اين جهانى. او به كنترلهاى عاقبت كار و آن جهانى مىانديشد و بر اين پايه و اساس است كه خود كنترل مىگردد. فرد مسلمان معتقد، خدا را همواره حاضر و ناظر بر امور مىداند. بنابراين چه كنترل باشد و چه نباشد، او احساس مىكند كه بايد بر نفس خود مسلط باشد و از جاده صحت و درستى منحرف نگردد.
امير مؤمنان(ع) در ادامه مىفرمايد:
افرادى كه با تجربهتر و پاكتر و پيشگامتر در اسلاماند برگزين؛ زيرا اخلاق آنها بهتر و خانواده آنها پاكتر و همچنين كمطمعتر و در سنجش عواقب كار بيناترند.
بسيار واضح است كه در امر گزينش افراد هرچه دقت بيشترى صورت پذيرد، و انسانهايى انتخاب شوند كه از اعتقادات قوىترى برخوردارند و از خانوادهاى پاك و متشرع هستند، تعهد آنان نسبت به كار بيشتر خواهد بود و هزينه نظارت به حداقل رسيده و بازدهى آنان بيشتر است. اين دستورالعمل مىتواند راهكارى براى انتخاب افراد باشد تا امر نظارت آسانتر شده و دسترسى به هدف سازمان در زمان تعيين شده ميسور گردد.
مطلب ديگر اينكه در باور دينى ما مسلمانان، بر نظارت فرشتگان بر اعمال ما تأكيد شده است و در قرآن كريم آمده است كه فرشتگانى بر اعمال ما نظارت دارند و مىدانند آنچه را ما انجام مىدهيم. با توجه به اين باور اصيل دينى، اگر انسانهايى انتخاب شوند كه بنيان اعتقادى استوارترى دارند، امر نظارت آسان و هزينه آن كاهش خواهد يافت. و قطعاً تأكيد مولاى متقيان در امر گزينش انسانهاى پاك، نشأت گرفته از اين دستور خداوند متعال است، زيرا اين گونه كاركنان براساس باور خويش و حاضر و ناظر ديدن خداى سبحان در همه امور، به نظارتى درونى مجهزند و كار نظارت بيرونى را آسانتر مىكنند.
راهكار پيشگيرانه در امر نظارت
سپس حقوق كافى به آنها بده زيرا اين كار آنها را در اصلاح خويش تقويت مىكند و از خيانت در اموالى كه زيردست آنهاست بى نياز مىنمايد.
نظارت زمانى كارگر خواهد افتاد كه نيازهاى مشروع كاركنان از طرف سازمان تأمين شود. اگر مديرى تنها به اهداف سازمان فكر كند و به اصطلاح سازمانگرا باشد، و به انسانگرايى و حقوق و نيازهاى مشروع آنان توجه ننمايد، بىشك، نظارتِ تنها كارگر نخواهد افتاد و تنها زمانى كه كاركنان مورد نظارت مستقيم قرار داشته باشند، تظاهر به كار خواهند كرد و در وقتى كه نظارت كارفرما يا ناظر را دور از خود ببينند از زير كار و وظيفه اصلى شانه خالى خواهند كرد، و شايد نظر حضرت در دادن حقوق كافى به كاركنان ناظر به اين مسأله باشد، كه امر نظارت را آسان نموده و از خيانت آنان جلوگيرى مىكند.
بنابراين، مديران در سازمانها وظيفه دارند كه افزون بر اعمال نظارت كه لازمه هر سازمانى است، به حقوق مادى و معنوى كارمندان و نيازهاى واقعى آنان نيز توجه داشته باشند، تا نظارت معناى واقعى و اثر حقيقى خويش را داشته باشد.
بهكارگيرى ناظران راستگو و وفادار
وَابْعَثِ الْعُيُونَ مِنْ اَهْلِ الصِّدْقِ وَالْوفاءِ عَلَيهم.
سپس با فرستادن مأموران مخفى و راستگو و با وفا كارهاى آنان را زير نظر بگير!
با توجه به سخنان دُرَر بار امام(ع) نخست بايد كارگزاران وظايف خويش را دانسته باشند و بدانند كه كاركنان كسانى نيستند كه كارفرمايان و مديران صرفاً براى رسيدن به هدف سازمان از آنان بهرهكشى نمايند، بلكه لازم است با آنها به عنوان يك انسان كه حقوقهاى مشخصى دارد برخورد نموده و در تأمين نيازهاى آنان كوشا باشند و سپس از آنان انتظار داشته باشند تا به وظايف محوله عمل نموده و به دقت و كامل آن را انجام دهند. بنابراين از ديدگاه دينى، نظارت زمانى معنا پيدا مىكند كه كارگزاران حقوق كاركنان را رعايت نمايند. آنگاه نوبت به ناظران صادق مىرسد كه به وظايف خويش عمل نمايند، البته هر كسى نمىتواند عمل نظارت و كنترل را انجام دهد، بلكه كسانى مىتوانند از عهده اين وظايف برآيند كه بنا به فرموده امام على(ع)، راستگو، وفادار به نظام و متعهد باشند. اين بدان معنا است كه استخدام ناظران منوط به خصوصيات بالاست؛ زيرا قرار دادن ناظران غير متعهد مشكلات نظارت را دو چندان خواهد نمود و گزارش آنان از اتقان و استحكام كافى برخوردار نخواهد بود و چه بسا اغراض شخصى و تسويه حسابها به جاى نظارت لحاظ گرديده و سازمان را به جاى رسيدن به اهداف با شكست رو به رو كند.
عدم تبعيض در نظارت
اعوان و انصار خويش را سخت زير نظر بگير، اگر يكى از آنها دست به خيانت زد و مأموران سرى تو متفقاً چنين گزارشى دادند، به همين مقدار از شهادت قناعت كن و او را زير تازيانه كيفر بگير! و به مقدار خيانتى كه انجام داده او را كيفر نما! سپس وى را در مقام خوارى و مذلت بنشان! و نشانه خيانت را بر او بند! و گردنبند ننگ و تهمت را به گردنش بيفكن (و او را به جامعه چنان معرفى كن كه عبرت ديگران گردد.)
آينه تمام نماى عدالت و عدل مجسم، در امر نظارت بر اعمال اعوان و انصار، و حراست و پاسدارى از اجراى فرامين و احكام حكومتى كه صادر مىفرمودند، اين گونه به مالك فرمان مىدهد كه با قاطعيت تمام بر رفتار زير دستان خود مراقبت كن، مبادا آنان با سوء استفاده از نزديك بودن به تو بر مردم و رعيت ظلم نمايند و مرتكب خيانت گردند. اگر آنان دست به خيانت زدند، و ناظران و بازرسان سرّى تو در امر خيانت آنان اتفاق نظر داشتند؛ بدون مسامحه و اغماض به مقدار خيانتى كه انجام دادهاند، آنان را مجازات كن. شايان توجه است، كه حضرت مىفرمايد به مقدار خيانتى كه انجام دادهاند مجازاتشان كن، نه بيشتر از آن، كه اين خود بيانگر اجراى عدالت در تمام زمينهها مىباشد. پس روشن است كه براى اجراى عدالت اجتماعى و برپايى حكومتى براساس عدل و داد، بهكارگيرى ناظران حتى بر اعمال ياران و دوستان نزديك نيز بدون اغماض و گذشت بايد انجام شود و گريزى از آن نيست.
ابلاغ وظايف، تسهيل در امر نظارت
وَاجْعَل لكل اِنسان من خدمك عملاً تأخذه به، فانه اَحْرى اَن لا يتواكلوا فى خدمتك.
براى هر يك از خدمتكاران خود كارى ويژه تعيين كن تا بتوانى بازخواستش كنى كه اين، زمينه بىمسئوليتى و وانهادن كارها را به اميد يكديگر، بيش از پيش نفى مىكند.
نظارت بر كار اميران و كارگزاران
آن حضرت بر كارهاى اميران و كارمندان خويش نظارت مىكرد و دخل و خرج آنها را محاسبه مىفرمود و هنگامى كه به خيانتِ شخصى از آنان پى مىبرد، بىدرنگ وى را عزل مىكرد و اموالى را كه اختلاس كرده بود از وى مىگرفت. وقتى متوجه شد كه يكى از كارگزاران آن حضرت مقدارى از اموال مسلمانان را براى استفاده شخصى برداشته، به وى چنين نوشت:
پس از حمد خدا و درود بر پيامبر(ص) به من خبر رسيده كه تو كار زشتى انجام دادهاى! اگر واقعاً انجام دادهاى، خدا را به خشم آورده و اِمامت را نافرمانى، و امانت را خيانت كردهاى، به من خبر رسيده كه تو زمين را برهنه كردهاى (محصول درختها و زراعت را براى خود برده و به رعيّت ندادهاى) به طورى كه هر چه زير دو پايت بود گرفته و هر چه در دو دستت بوده خوردهاى (اموال بيتالمال را براى خود اندوختهاى) اكنون حساب دخل و خرج خود را براى من بفرست و بدان كه محاسبه و حسابرسى خداوند از محاسبه مردم بزرگتر و دقيقتر است.
نظارت بر بازار و جلوگيرى از احتكار
با همه سفارشها كه درباره ايشان [بازرگانان] شد، بدان كه در بسيارى از آنان، سختگيرى بىاندازه و بخلورزى نكوهيده، احتكار كالا براى گرانفروشى و اجحاف در قيمت كالا وجود دارد و اينگونه كارها سبب زيان رساندن به همگان و زشت نمودن حكمرانان است. بنابراين از احتكار جلوگيرى كن كه رسول خدا(ص) از آن منع فرموده است.
داد و ستد بايد آسان و با ترازوهاى دقيق و به قيمتهايى باشد كه به فروشنده و خريدار اجحاف نشود و اگر كسى پس از نهى، احتكار كند، او را به كيفر سختى برسان، ولى بيش از اندازه كيفرش نكن.
علىرغم تأكيد و سفارش بسيار حضرت بر امر نظارت و كنترل، لكن هيچگاه از محور عدالتورزى خارج نشده و ديگران را هم سفارش به عدل و داد مىكرد.
نظارت در اجراى عدالت
سوده، دختر عماره هَمْدانى، بعد از شهادت على(ع)، نزد معاويه رفت. معاويه به سبب اينكه سوده در جنگ صفّين، مردم را عليه او شورانده بود، او را مورد سرزنش قرار داد و سپس از او پرسيد، حاجت تو چيست؟ سوده گفت: به درستى كه خداوند از وضع ما و آنچه از حق ما بر تو واجب كرده است از تو سؤال مىكند. همواره از طرف تو افرادى مىآيند و با اتكاى به سلطنت تو ما را به سان گندم درو مىكنند، مانند پايمال كردن گياه، به ما سختى و مرگ را مىچشانند. بُسر بن ارطات به سوى ما آمد، مردان ما را كُشت و اموال ما را گرفت. اگر مسأله اطاعت نبود، به خاطر عزت خود، در مقابل او مىايستاديم. پس اگر او را از حكومت بر ما عزل كنى، شكرگزار تو خواهيم بود و اگر او را عزل نكنى، به تو كفر مىورزيم. معاويه از شهامت او به خشم آمد و گفت: اى سوده! با قوم خود مرا تهديد مىكنى؟ همانا تصميم گرفتهام تو را بر شتر بزرگى بسته، به سوى او (بُسْر) بازگردانم تا حكمش را درباره تو جارى سازد. سوده پس از كمى سكوت با شعر گفت: درود خدا بر روحى كه قبر آن را دربرگرفت؛ پس عدل در آن مدفون گرديد. همانا همپيمان حق بود، به گونهاى كه به جاى آن بدلى نجست؛ پس با حق و ايمان، همراه و مقرون گرديد.
معاويه پرسيد: اين اشعار درباره چه كسى است؟ سوده گفت: به خدا قسم! اين اشعار درباره امير المؤمنين على بن ابيطالب(ع) است. به خدا سوگند! همانا نزد او رفتم و در مورد مردى كه او را بر صدقات (ماليات زكات) ولايت داده بود شكايت بردم. آن حضرت در آن موقع به نماز ايستاده بود، چون مرا ديد، از نمازش منصرف شد و با مهربانى و مدارا رو به من كرد و گفت: آيا حاجتى دارى؟ گفتم: آرى. و گزارشى از كارگزارش را به وى دادم. حضرت گريه كرد و فرمود:
بار الها! تو بر من و آنان گواهى و اين كه من آنها را به ستم بر بندگانت فرمان ندادهام. و سپس قطعه پوستى بيرون آورد و بر آن نوشت:
به نام خداوند بخشنده و مهربان، همانا دليل روشنى از جانب پروردگارتان آمد. پس تمام كنيد پيمانه و ترازو را و كم نكنيد از مردمان چيزهاى ايشان را (به بهاى اندك از آنها نخريد.) و در زمين فساد نكنيد بعد از اصلاح آن. اين بهتر است براى شما اگر از مؤمنان باشيد. هر گاه نامه مرا خواندى، آنچه در دست تو مىباشد از جهت كارگزارى ما (ماليات و زكات) حفظ كن تا به سوى تو بيايد كسى كه آن را از تو بگيرد. والسلام.
سپس نوشته را به من داد، بدون اين كه به خدا قسم آن را سر به مُهر كند. پس من نامه را به صاحبش رساندم و او در حالى كه عزل شده بود، از ميان ما رفت.
از داستان فوق به روشنى پيداست كه آن حضرت به خوبى و با دقت در امر نظارت اهتمام مىورزيد و در اين راه از هيچ كوششى فروگذار نمىنمود. آن حضرت از اين بيم داشت كه نكند بر اثر لحظهاى بىتوجهى و عدم نظارت بر امور كاركنان، احكام الهى زمين مانده و حقوقى از رعيت و زيردستان ضايع شود، از اين رو، آن حضرت هيچگاه از نظارت در امور غافل نمىشد و حتى ناظرانى را براى رسيدگى به امور و گزارش آن به آن حضرت، به كار مىگمارد، ناظرانى راستگو، متعهد و باوفا.
نتيجه: