شکوه غدیر(2)
بركهاى از نور
من غديرم! بركه آرميده در دل صحرا. اما جارى تا عمق تاريخ از اين كران تا آن كران، و تا همه بيكرانهها! چشمه جوشان عشق و ايمانم. پيام آزادى انسانم .
من غديرم! طنين «آواز حقيقت»، بركهاى از نور، ناى سبزه زاران حيات.
من غديرم! سايه سار اميدرهايى بشر، روح ماندگار معنى، حديث حادثهاى والا.
من غديرم! يادگار يادها و تلاوت ارزشهاى تاريخ، تداوم رسالت و توحيد، بازتاب فريادهاى خورشيدى!
من غديرم! مضربى از مهبط آدم و بهشت، حاصل جمع عشق و ايمان و استقامت و ظفر.
من غديرم! سر شار از انديشه روشن تاريخ، و صداى شادى آب در مهتاب.
من غديرم! دل مايه ابراهيم خليل، در پى ريزى كعبه ايمان و فرابردن پايههاى اسلام، تا عرش خداوندى و بارگاه كبريايى.
من غديرم! خطى از خدا تا امتداد همه تاريخ.
من غديرم! سرشار از بركت نوحههاى نوح، و مددكار رهايى كشتى او، در تلاطم طوفان.
من غديرم! عرصه و آبشخور آهوان رميده دلها، آهوانى كه به عزم رهايش، وادى به وادى به شوق مىپويند و بيابان تجلى و نور و طور را، مىجويند.
من غديرم! فرزند سعى ساره و هجر هاجر و زمزمه زمزم.
من غديرم! پارهاى از نيل كه موسائيان، به نشانه فرو رفتن در رحمت و بركت پروردگار، د رآن گام نهادند و به سلامت و ميمنت و بركت، از آن فراز آمدند .
من غديرم! جان بخش دلها، همچون دم عيساى مسيح، و متبرك از زهد و زكرياى پيامبر.
من غديرم! ياد آيه ميثاق و كمال، بركهاى فزونتر از دريا، مشعل جاودانسوز مبارك.
من غديرم! معبد همه ديدگان نافذ حق بين و رستنگاه برگ و گل و باد و آفتاب.
من غديرم! نظرگاه «شبان وادى ايمن»، قلبه گاه و راهنماى خضر نبى.
من غديرم! كرامت دستان سبز تاريخ، سنگ نشان دهنده دلدادگان دريا دل!
من غديرم! تبلور متن متينى از راهبرى همه رهروان حق جوى عدالت مدار ايمان پناه.
من غديرم! پايگاه عرفان، خوشههاى پر ثمر ايثار و عشق و تجلى و آرمان و جايگاه فرود فرشتگان و فرشته سانان و سبكباران.
من غديرم! تداوم رسالت «گل سرخ»، در «باغستان توحيد».
من غديرم! استمرار روزهاى آفتابين و شبهاى ماهتابى.
من غديرم! بهاى هر چه بهاران است، طراوت قطره قطرهاى كه از باران است.
من غديرم!
عطر دلانگيز نعمت ولايت.
و... موهبت هدايت!
*******
بركه آفتاب
غدير، خاكى سوخته، ملتهب، در عمق صحراى «جحفه» نيست تا از چهار سوى تا هر جا كه چشم كار مىكند گسترده و نا پيدا باشد.
غدير درخشان چون گوهرى در تابش آفتاب است، وسيع به وسعت ابديت است و جارى در لحظه لحظه كائنات است، صبور چون ايمان و لطيف چون عشق است، برنده چون شمشير، كوبنده چون طوفان است، خاشع چون واژه صداقت و سرافراز چون افلاك است.
هيچ دست سياه كارى در طول تاريخ نتوانسته است نامش را از لوح دلها و صفحه خاطرهها بزدايد. هر چند كه هزاران بار نامش را از كتابها حذف كردند. كتابى را به خاطر اين نام به آتش كشيدند و زبانهايى را كه در دفاع از اين واقعه باز مىشد بريدند. لكن نتوانستند ياد آن بركه زلال تنهاى در دامن دشت خفته را از خاطر خدا جويان محو كنند. هر روز نامش بلند آوازهتر و هر سال خاطرهاش شگفتهتر و هر زمان روشنى و جذابيتش مضاعف گشت.
تا اكنون كه 1400 سال از آن شيرين خاطره صدر اسلام مىگذرد و شيعيان به يادش شادان و از ايمان به آن مفتخرند.
تاريخ شيعه و گراميداشت «عيد غدير» در هر سال گواه اين مدعاست.
آرى، خورشيد را نمىتوان با گل اندود.
آفتابى در آن بركه كوچك طلوع كرد كه جهانى را روشنى بخشيد. نورى از آن مكان غريب به كوير خفته برخاست كه انسانها را راهبر و راهنمود شد.
غدير، شمشير برنده حق است كه آتش به هستى باطل مىكشد، فارق حق و باطل است، هنگام تعالى انسان از پلشتى خاك به رفعت افلاك است، ترازوى عدل است، خورشيد حقانيت است. باغبان دشت هماره سبز سيادت است، غايت آمال انبياست، جلوهاى از وجه الله است، معناى زندگى است و شرافت آزادى. حكايت راستى است و روايت درستى، معناى صلات است و تأويل جهاد.
غدير صراط است، با ايمان به آن مىتوان از آن گذشت، وگرنه لبه شمشيرى است كه هر منافق و ملحدى را به دو نيمه خواهد ساخت.
غدير نه فراموش شدنى است و نه كهنه شدنى، ماندگار است و پويا و زندگى ساز. غدير تجلى ولايت است كه ركن حيات معنوى انسان است. آبى است كه ريشه همه درختان و گل بوتههاى باغستانهاى توحيد براى تغذيه و رشد به آن نيازمند است .
انسان به ولايت اميرالمؤمنين همان گونه نيازمند است كه سلولهاى زنده به اكسيژن هوا. اگر لحظهاى اين جريان حياتبخش از طبيعت حيات ما برخيزد تمامى محكوم به زواليم.
{- لولا الحجة لساخت الارض باهلها - اگر امام نبود زمين اهلش را فرو مىبرد.}
در دواير مختلف هستى، هر شعاعى به دور محورى مىچرخد و هر پديدهاى حول قطب وجودى كه وابسته به اوست دور مىزند، امام معصوم محور هستى، قطب عالم وجود، تكيه گاه آفرينش، واسطه فيض الهى به جهان هستى و نگهدارنده كائنات باذن الله است.
ولايت ائمه نور، مربى همه موجودات، سبب دوام و قوام تمامى پديدهها از جماد تا انسان است. راستى چه كسى قادر است امام را به حقيقت معنوىاش بشناسد؟ علم محدود ما چگونه توانايى درك عظمت وجودى امام را دارد؟
ما از اقيانوس بيكران ولايت عظما همان قدر مىدانيم كه آن ايستاده بر ساحل اقيانوس محيط از عمق و وسعت و عجايب آن مىداند، جز هيمنهاى از امواج آن چيزى به گوش نداريم و جز به قدر وسعت ديدمان نمىبينيم.
دريغا گمراه آدميزادگانى كه با جهالت خويش، آتش به كانون سعادت ابدى خود مىكشند، دريغا غافلانى كه آفتاب عالم تو را ناديده مىگيرند. تا چند بايد خفته در گورهاى جهالت خويش باشند؟
تا چند بايد دل در گروه شيطان بنهند؟ تا چند بايد از آستانه خانه آل محمد به مغاك تيره منافقان و ملحدان دل بندند؟
هان! به خود آييد و راه تحقيق پيماييد و پرده تعصب و تكيه به سنت اجدادى را بردريد، خطبه رسول را در روز غدير باز خوانيد و حقايقش را دريابيد، چشم دل بگشاييد تا ببينيد روز غدير هنگام جدا شدن حق از باطل است، هنگام تمييز خبيث از طيب است، وقت انتخاب راه است.
در غدير مىتوان همه خلايق را در دو صف ديد: آنانى كه امانت الهى را به جان پذيرفتند و آن گروهى كه از وظايف انسانىشان شانه خالى كردند و راه جباران و ستمگران را برگزيدند.
بركه غدير، بركه نيست، گودالى پر آب از بارانهاى بهارى نيست. بوته آزمايش حق است كه فلز آدميت را در آن به آتش آسمانى مىسپارند تا طلاى خالص از خار و خاشاكها و كثافتها جدا شود. «تا گريزد هر كه بيرونى بود.» (1)
ولايت اميرالمؤمنين (ع) مظهر جمال و جلال خداوند است. آئينه خدا نماست، معرفى حاكم عدل و قاضى بر حق است. اكمال دين و اتمام نعمت حق است.
على اميرالمؤمنين (ع) وارث علوم همه انبياست، عالم به تفسير و تأويل قرآن است. آگاه به ظاهر و باطن كلام الله است. خورشيد، نگينى برانگشترى ولايت او و ماه گوهرى بر افسر كرامت او، مريخ مهرهاى از تسبيح دستان او و عرش الرحمن حقيقى قلب مقدس اوست. اميرالمؤمنين (ع) خود در خطبهاى روز غدير را چنين وصف مىفرمايد:
«امروز روز روشن كردن احق است و از مقام پاك (رهبر معصوم). به صراحت و «نص» سخت گفتن.
امروز روز كامل شدن دين است.
امروز روز عهد و پيمان است.
امروز روز گواهى و گواهان است.
امروز روز نماياندن بنيادهاى نفاق و انكار است.
امروز روز بيان حقايق ايمان است.
امروز روز راندن شيطان است.
امروز روز موعود فيصله دادن حق است.
امروز روز فراموش گشته بلند گرايان است.
امروز روز راه نشان دادن و ارشاد است.
امروز روز آزمون مردمان است.
امروز روز رهنمونى به رهنمايان است.
امروز روز آشكار ساختن مقاصد پوشيدن و زمينه سازىها و تمهيدهاى ديگران است.
امروز روز نص (تصريح) بر شخص است. يعنى آنان كه ويژهاند رهبرى را...
اكنون در اعمالتان مراقب خداى عزوجل باشيد و از او بپرهيزيد و با او مكر مكنيد و از راه فريب در مياييد. با اعتقاد به توحيد و يگانگى خداوند و با اطاعت آن كس كه شما را به اطاعت او امر كرده است به خدا تقرب جوييد، راه گمراهى مىسپريد و از پى آنان كه گمراه شدند و ديگران را گمراه كردند مرويد.» (2)
بارى آن كس كه به رويداد غدير در سال دهم هجران دل بست، به خدا دل بست و آن كه آن رإ؛ ح نپذيرفت خود را محروم ساخت. در آييينه آن بركه زلال، خورشيدى درخشيد كه ميليونها ميليون ستاره از دامن فرو ريخت، و همه تاريخ را ستاره باران كرد .
در آن روز آفرينش به انتظار آغاز امامت عظما از رفتار باز ماند .
در آن رو جهان به نعمت ولايت علوى سرافراز و دين رسول الله تكميل و رضاى حضرت حق علنى گرديد .
در آن روز تمامت هستى گوش به كلام خدا گون آخرين پيامبر سپرد.
در آن روز على اميرالمؤمنين (ع) دومين شخصيت بزرگ هستى به فرمان حق، پرده از چره ملكوتى فرو هشت و خورشيد قبايل انسان شد و اين چنين:
«بركه غدير بركه آفتاب شد».
*******
شکوه غدیر
غدیر علی ، هنوز هم چشمه ای لبریز از آب حیات و دریایی مواج از کرامتهاست.
"غدیر" ، دریایی از باور و بصیرت ، در کویر حیرت و هامون ضلالت است ، تا کام جان ها از آن سیراب شود.
"غدیر" ، یک " کتاب مبین" است.
سندی برای تداوم خط "رسالت" در جلوه "امامت"
"غدیر" ، برای تشنگان ، چشمه زلال هدایت است ، و برای ره گم کردگان ، صراطی است که به "سنت پیامبر" منتهی می شود.
غدیر ، عید ولایت است.
و ... غدیر علی ، هنوز هم چشمه ای لبریز از " آب حیات " و دریایی مواج از فضایل است.
"غدیر" ، روز اکمال دین و اتمام نعمت بود.
"غدیر" ، برنامه ای الهی برای حیرت زدایی از اذهان و اعمال امت ، در افقهای آینده تاریخ بود.
"غدیر" ، تداوم خط رسالت ، در جلوه "امامت " است.
پس ... "عاشورا" با "امامت" پیوند دارد ، و "غدیر" با "کربلا" پیوسته است.
اگر امت ، "غدیر" ها را پاس بدارند ، "عاشورا" های مظلومیت و کربلاهای خون و شهادت پیش نمی آید و خورشید امامت ، در محاق خلافت قرار نمی گیرد.
امت بی امام ، رمه بی چوپان است و گله بی شبان و راه بی علامت و ... شب بی چراغ ، کشتی بی ناخدا ، دشت بی چشمه ، و ... قنات خشکیده و بی آب!... رهشناس تر از "مولود کعبه" کیست؟ و قاطع تر از "ابو تراب" و پسندیده تر از "مرتضی" و والاتر از "علی" کدام است؟
علی (علیه السلام) ، "غدیر خم" را از دریای فضائلش به موج نشانده است و رسول گرامی اسلام ، دست روی چهره خوب و شایسته ای گذاشته است ، علی ، برگزیده محمد نیست ، بلکه منتخب خداست و پیامبر فقط ابلاغگر پیام الهی نسبت به امامت اوست.
غدیر ، کاشتن بذر ولایت در جان هاست.
غدیر ، نشان دادن خورشید به گرفتاران ظلمت هاست.
غدیر ، روز تکمیل دین و اتمام نعمت است.
غدیر ، "عید الله الاکبر" است، عید آل محمد (ص) ، عید هواداران حق و وفاداران به پیامبر.
غدیر ، عید عدالت و رهبری است ، عید انسانیت و کمال طلبی است ، عید شعله افکنی بر اندیشه هاست.
غدیر ، روز بشریت و روز "انسان" است ، غدیر ، "تداوم رسالت محمد" در "ولایت علی" است.
غدیر عید "پیمان" و "میثاق" و "عهد" است.
*******
غدير، پيامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت على(علیه السلام)
هنوز بوى خوش محمد(ص) به مشام مىرسد. هنوز ردپاى جبرييل ديده مىشود. هنوز نور على(ع) غوغا مىكند.
نمىدانم در غدير چه سرّى است كه جمعه با همه زيباييش، فطر با همه عظمتش و اضحى با همه شكوهش پيش غدير، سر فرو مىآورند. گويى غدير با صد زبان بندبند ولايت را واژه به واژه زمزمه مىكند،
غدير مصداق »إنّما يريد اللَّه ليذهب عنكم الرجس أهل البيت«3 است.
غدير تجلى »الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة و هم راكعون«4 است.
غدير تأكيد »و بعثنا منهم اثنى عشر نقيباً«5 است.
غدير خود »اليوم يئس الذين كفروا من دينكم«6 است.
غدير دعوت به »تعالوا ندع أبناءيّة نا و أبناءكم«7 است.
غدير معرفى »أولئك هم خير البرية«8 است.
غدير گواه »فإذا فرغت فانصب«9 است.
غدير واقعيت »ابتغاء مرضات اللَّه«10 است.
غدير نشانه »أتوا البيوت من أبوابها«11 است.
غدير شعار »أطيعوا اللَّه و أطيعوا الرسول و أولى الأمر منكم«12 است.
آرى، اينجا غدير است و غدير عيد ملكوت است. شادمانى آسمان و زمين است.
همه لذت هستى است. نمايش كوثرى است از »بفصرى« تا »صنعا« با جامهايى به شمار ستارگان.
غدير روز نيكى است. روز مهربانى است، روز بركت است، روز گشادهرويى است.
روز عبادت و نماز و شكر است. روز عرضه ولايت بر اهل آسمان و بقعههاى زمين و جارى آب و نبات پرندگان زيباى خداست.
راستى كه غدير دگرگونى عالم است.
*******
غدير توحيد است و نبوت محمد(ص)، ولايت على(ص) است و ذكر دوازده معصوم.
فضايل اهل بيت است و لقب اميرالمؤمنين، علم اهلبيت است و اشاره به حضرت مهدى(ع). ياد محبّان و شيعيان اهل بيت است و دشمنانشان.
نفرت از ائمه ضلالت است و اتمام حجت حق؛
قرآن است و تفسير؛
حلال و حرام خداست؛
نماز است و زكات؛
حج است و عمره.
امريست به معروف و بازداشتنى است از منكر؛
قيامت است و معاد؛
بيعت است و بيعت است و بيعت...
*******
يا أيّها الرسول بلّغ ما أنزل إليك من ربّك.13
غدير اعترافى بر تلاشهاى بيست و چند ساله پيامبر است:
أشهد أنّك قد بلّغتَ رسالات ربّك و نصحت لأمّتك و جاهدت فى سبيل اللَّه.14
غدير مظلومانهترين پرسش تاريخ است:
أيّها الناس من أولى الناس بالمؤمنين من أنفسهم15
غدير دعاى خير پيامبر است در حق على(ع):
أللّهم وال من والاه وعاد من عاداه.16
غدير پايان جاودانه اكمال دين است:
أليوم أكملت لكم دينكم.17
غدير فرياد رساى »اللَّهاكبر« پيامبر است.
*******
غدير ناله ابليس است در جمع يارانش، آنگاه كه گفت:
اگر كار پيامبر به نتيجه برسد هرگز معصيت خداوند انجام نخواهد شد.
غدير تلاش اهريمن است براى به گناه كشاندن شيعيان، آنگاه كه گفت:
خداوندا! به عزت و جلالت قسم، گروههاى هدايت يافته را هم به بقيه ملحق خواهم كرد.
غدير زمزمه شيطان است در گوش پيامبر(ص) آنگاه كه گفت:
اى محمد! چقدر كماند آنانكه واقعاً طبق گفتههايت با تو بيعت مىكنند.
*******
سوگند به مركبهاى ايستاده و مردم پياده،
سوگند به جهازهاى شتران و سنگهاى برهم چيده،
سوگند به آب و دستان بيعت كننده،
سوگند به عمامه پيامبر(ص) و دوش على(ع)،
سوگند به شعر و شعور حسان،
سوگند به غدير و ايام ولايت،
سوگند به محمد، به على
سوگند به على، به محمد
كه دين خدا جز با ولايت، جز با غدير ولايت پايانى ندارد.
الحمد للَّه الذى جعلنا من المتمسّكين بولاية أميرالمؤمنين والأئمة عليهمالسلام.
پى نوشت ها:
1. مصراعى از مولوى.
2. برگزيده از: حماسه غدير، محمد رضا حكيمى، دفتر نشر فرهنگ اسلامى: 70 - 69.
3 . سوره احزاب (33) آيه 33 .
4 . سوره مائده(5) آيه 55 .
5 . همان، آيه 12 .
6. همان، آيه 3 .
7 . سوره العمران(3) آيه 61 .
8 . سوره بينه (98) آيه 6 .
9 . سوره انشراح(94) آيه 7 .
10 . سوره بقره(2)، آيه 207 .
11 . همان، آيه 189 .
12. سوره نساء (4) آيه 59 .
13. سوره مائده (5) آيه 67 .
14. مفاتيحالجنان، زيارت حضرت رسول(ص) در روز شنبه.
15. از خطبه غدير.
16. همان.
17. سوره مائده (5) آيه 3 .
روزنامه كيهان
كتاب «تپش قلم».
مؤ سسه فرهنگى تحقيقاتى اميرالمؤ منين (علیه السلام )، محمد دشتى
ماهنامه موعود
كتاب «غدير، بركهاى و دريايى از نور »، انتشارات سازمان تبليغات اسلامى
بركه آفتاب، انتشارات آستان قدس رضوى
شکوه غدیر، حجت الاسلام جواد محدثی
www.balagh.net