![گسترهی كاركرد و كاربرد عقل در تفهم و تحقق دین گسترهی كاركرد و كاربرد عقل در تفهم و تحقق دین](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images700/article/Aghl11.jpg)
چكیده
عقل در مقام تحقیق در «دین» و «دربارهی دین» و نیز در دین داری و مقام تحقق دین، كاركردها و كاربردهای بسیاری دارد كه این كاركردها به اقسام مختلف و متنوعی قابل تقسیم است. (2) در مقالهی حاضر، ضمن ارائه هشت تقسیم براساس یكی از فراگیرترین تقسیمات كاركرد عقل، یعنی كاركردهای عام و كاركردهای خاص، به شرح مختصر موارد پرداخته میشود. نویسنده ضمن اذعان به این نكته كه بحث مستوفا از این موضوع در یك مقاله به انجام نمیرسد، در ادامهی مقاله، طرح نامهای را با عنوان «ساختار تفصیلی كاركرد و كاربرد عقل در دین پژوهی» كه میتواند دستمایهای برای پژوهشی جامع و كامل باشد، پیشنهاد داده است.كلیدواژهها:
عقل، منابع دین، دین پژوهی، روش شناسی اكتشاف دین، كاركردهای دین
مقدمه
مراد ما از كاركردهای عقل در باب دین، انواع سهم گذاری و نقش آفرینی عقل در قلمرو دین پژوهی و دین داری است. عقل در مقام تحقیق «در دین» و «دربارهی دین» و نیز در امر دین داری و مقام تحقق دین، كاركردها و دستاوردهای بسیاری دارد. كاركرد و كاربرد عقل در دین پژوهی، یكی از مباحث اساسی منطق كشف گزارهها و آموزههای دینی به شمار میرود. مجموع كاركردهای عقل از جمله به صورتهای سه گانهی زیر قابل دسته بندی است:1. معرفت زایی؛ 2. معناگری؛ 3. سنجشگری.
معرفت زایی عقل در فهم دین- كه نخستین و مهمترین نقش آن است- به این معناست كه پارهای از معارف دینی را عقل، تولید میكند و در اختیار ما قرار میدهد. «خدا موجود است»، یك گزارهی معرفتی است كه از حقیقتی نفس الامری حكایت میكند، این گزاره به ما میگوید: در خارج از ذهن آدمی، حقیقتی به نام خدا وجود دارد. به رغم آنكه «خدا موجود است»، یك گزارهی پایهی دینی است، دستاورد نقل- آیات قرآن و روایات معصومان (علیه السلام) - نیست.
پیش از اثبات مبدأ دین و نبوت عامه و خاصه، و قبل از احراز حجیت كتاب مُنزَل و كلام و كردار معصوم، تمسك به نقل، مستلزم دور است. نخست باید وجود خدایی كه نبی از ناحیهی او مبعوث گشته و كتاب از جناب او آورده است ثابت گردد، سپس برای تبیین اثبات گزاره های دینی به نقل تمسك شود. چنان كه ملاحظه میكنید گزارهی «خدا موجود است»، اصل الاصول دین است، و همهی گزارههای حكمی دین مبتنی بر آن است و اگر مبدأ و ماورایی نباشد، باید و نباید قدسی، و شاید و نشاید ارزشی، بیمعنا خواهد بود. همهی آموزههای حُكمی و خُلقی دین، جملگی معنی داری و ارزشمندی خود را وامدار آنند و به مدد عقل ادراك و اثبات میشوند.
اینكه شمار اصول دین، سه یا پنج و گاه افزونتر انگاشته میشود، تنها یك تقسیم تعلیمی مسامحی است، والا اصل اصیل دین، یكی است و آن گزارهی «الله موجود» است. اما میگوییم: از آنجا كه خداوند، حكیم، عادل، رحیم و لطیف است، مخلوق خود را به مسیر كمال هدایت میكند؛ بدین سان نبوت و نزول وحی ثابت می شود. بدكاران و نیك كاران را كیفر میكند و پاداش می دهد؛ پس معاد لازم است.
انبیای الهی (علیه السلام) نیز احراز اصل الاصول دین را به عقل یا فطرت آدمیان ارجاع میدهند؛ منكران وجود خدا را مورد خطاب قرار میدهند كه: «أَ فِی اللَّهِ شَکٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ» (ابراهیم:10)؛ آیا در وجود خدایی كه آسمانها و زمین را پدید آورده شكی هست؟ یعنی شما به عقلتان و فطرتتان رجوع كنید و ببینید آیا امكان دارد كه خدا نباشد. بنابراین عقل و فطرت نقش معرفت زایی دارند و خود رأساً بخشهایی از معرفت دینی را تولید میكنند.
پارهای از آیات مانند «کَذلِکَ یُحْیِی اللَّهُ الْمَوْتَى وَ یُرِیکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ» (بقره:73)؛ «أُفٍّ لَکُمْ وَ لِمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَ فَلاَ تَعْقِلُونَ» (انبیا: 67)، همچنین آیات 164 و 170 و 171 سورهی بقره و نیز آیهی 22 سورهی انفال، بر معرفت زایی عقل تأكید میورزند؛ كما اینكه برخی از آیات، علم را به عنوان منبع یا مدرك حقیقت شناسی و معرفت یابی، عدل كتاب وحیانی میانگارند، مانند «ائْتُونِی بِکِتَابٍ مِنْ قَبْلِ هذَا أَوْ أَثَارَةٍ مِنْ عِلْمٍ» (احقاف: 4). برخی دیگر نیز سمع (نقل) و عقل را در عرض همدیگر حجت میدانند و بر منكران، احتجاج می نمایند، مانند «وَ قَالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا کُنَّا فِی أَصْحَابِ السَّعِیرِ »(ملك:10). (3)
نقش دوم عقل در دین پژوهی، معناگری و گویانندگی دیگر مدارك است؛ بدون كاربرد عقل، درك نقل ممكن نمی گردد. اگر مخاطب دین، دارای عقل نبود، مخاطب دین نیز نمیبود؛ علت آنكه انسان بر جایگاه مخاطب دین تكیه زده است، همان مراتب خردمندی اوست و نیز آدمی با كاربست همین موهبت، به فهم خطابات قدسی نایل میشود.
برخی آیات شریف، به نقش معناگری عقل اشاره دارد، مانند: «یَسْمَعُونَ کَلاَمَ اللَّهِ ثُمَّ یُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ» (بقره:75). این آیه، سمع كلام خدا را مایه و مقدمهی ادراك آن میداند، و آیاتی نظیر «إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ قُرْآناً عَرَبِیّاً لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ » (یوسف: 2) و «إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآناً عَرَبِیّاً لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ» (زخرف: 3) سرّ فصاحت لسان قرآن را ممكن ساختن تعقل و تفهم آن میانگارد.
سومین نقش عقل، درستی آزمایی و معناسنجی است؛ یعنی هنگامی كه معرفت و معنای خاصی از طریق مدارك و دوالّ دیگر به دست میآید، عقل آن معنا را مورد سنجش قرار میدهد، تا صواب و ناصواب را از همدیگر باز شناسد، و اگر از ظاهر آیه یا كلام معصوم، آموزه و گزارهای ناسازگار با شاخصها و معیارهای عقلانی به دست آید، عقل، ما را به بازنگری در آن وامی دارد تا معنای دقیق و درست آیه و روایت را بازیابیم، و اگر دستیابی به معنای معقول و مقبول میسر نگشت، ضمن اذعان به ناتوانی، همان جا متوقف میگردیم.
در صحت استناد آیات به مبدأ وحیانی، تردیدی نیست، اما اگر ظاهر سنت، مدعایی غیرعقلانی القا كرد، در درستی استناد آن به مبدأ معصوم میتوان تردید روا داشت.
نقش معرفت زایانه، معناگرانه و معناسنجانهی عقل در قلمرو دین، هم در مقام كشف دین، و هم در مقام كاربرد سایر دوالّ و مدارك- مثلاً در كمك به كاربرد قرآن و سنت قولی و فعلی، برای كشف مرادات الهی- و هم در مقام تحقق و كاربست دین بروز میكند.
كاركردهای عقل، در قلمرو دین، تقسیمات و اقسام بسیاری دارد. از جمله فراگیرترین تقسیمات كاركرد عقل، تقسیم به دو قسم 1. كاركردهای عام 2. كاركردهای خاص است. گستره و انواع كاركردهای عقل، فعلاً براساس همین تقسیم،با ذكر حدود سی و پنج كاركرد طی چند فصل فشرده توضیح داده میشود. مطالب این نوشتار با كاركردهای عام (بند اول) آغاز و سپس از كاركردهای خاص (بند دوم) بحث میشود و درنهایت نوشتار با طرح نامهای به عنوان «ساختار تفصیلی كاركرد و كاربرد عقل در دین پژوهی» (بند سوم) به پایان میرسد.
گفتار اول: كاركردهای عام عقل، در كشف و كاربرد دین
كاركرد عام عقل به آن كاركردی اطلاق میشود كه اختصاص به حوزهی خاصی از دین ندارد؛ كاركرد دین در حوزهای خاص را كاركرد خاص تلقی میكنند.كاركردهای عام عقل بسیار گسترده است و از جملهی آنها مواردی است كه در ذیل به شرح آنها پرداخته میشود.
1. ادراك پیش انگارههای بایستگی دین
پیش از پذیرش دین باید به مدد دوالّ و منابع معرفتی غیرنقلی، مبانی و مناشی دین تبیین شود. عقل به استناد تجارب انباشته میگوید: انسان موجودی مدنی الطبع است و چون عقل و سایر منابع معرفتی در اختیار بشر بر تمامی حقایق عالم و همهی مصالح آدم اشراف ندارد، خود نمیتواند همهی قوانینی را كه به نحو شایسته و بایسته، همهی منافع حقیقی او را تأمین كند جعل نماید. پس مبدأ قانون باید كسی باشد كه انسان و مصالح او را كما هو بشناسد. او نیز كسی نیست جز خالق آدمیان. بدین صورت است كه مبانی ضرورت دین و طبعاً فلسفهی نبوت به مدد عقل اثبات میشود و به تبع آن ضرورت پذیرش دین از سوی انسانها و لزوم دین داری نیز ثابت می گردد. به نظر عقل، تنها اعتقاد به دین كافی نیست، بلكه التزام بدان و محقق ساختن دین در صحنهی زندگی فردی و اجتماعی آدمی نیز ضروری است والا لغو لازم می آید. پس عقل، علاوه بر اثبات مبدأ دین، و تبیین مبانی و مناشی آن، اثبات ضرورت دین و دین باوری و دین داری را نیز بر عهده دارد.2. مبناسازی برای درك نظامهای معرفتی دین
علاوه بر اثبات پیش انگارههای پذیرش دین، و باورداشت آن، عقل براساس مبانی گوناگون، از جمله با اثبات «مبادی عزیمت برای كشف- فهم دین»، مبانی فهم هركدام از حوزهها و نظامهای معرفتی پنج گانه (یعنی بینش، كنش، ارزش، پرورش و دانش) دینی را مشخص می كند.از باب مثال، عقل اثبات میكند كه خداوند، حكیم و عادل است. در نتیجه ثابت میشود كه گفتار و كردار او باید حكیمانه و عادلانه باشد. بنابراین احكام الزامی و ارزشی الهی نیز حكیمانه و عادلانه خواهند بود و بدین صورت اعتقاد به حكمت و عدالت الهی را برای درك هویت نظام های معرفتی دین، مبناسازی میكند و در اختیار فهمنده می گذارد. لهذا مفسر درك فروع را براساس اقتضائات این صفات سامان میدهد و اگر در خلال احكام مستنبطه، به آموزهای برخورد كه برخلاف حكمت بود یا ظالمانه مینمود، به دلیل ناهمخوانی با اصول و اوصاف عدل و حكمت، آن را مخدوش یا مشتبه میانگارد یا به عجز از فهم اذعان میدارد. البته همین اظهار عجز، در حد خود فهمی از مسئله است.
3. اثبات امكان فهم دین
اهمیت این پرسش كه «آیا دستیابی به فهم درست و دقیق ممكن است؟» زمانی آشكارتر خواهد شد كه به منازعات موجود بر سر امكان یا عدم امكان فهم حاق دین و دین حق توجه شود. برخی بر آناند كه متن دینی به خاطر قرائت پذیر بودن، فاقد تعین معنایی است و تفسیر عینی و نهایی ندارد! اینان قرائت پذیری را گاه حتی جزء خصایص دین به شمار میآورند! به اعتقاد ایشان، قرائت پذیری دین تا آنجاست كه یك متن قرائتهای حتی متناقض را برمی تابد. به نظر آنان متون مقدس همهی ادیان محكوم به این حكم كلیاند.عقل، به استناد دلایل و شواهد روشن، قرائت پذیری متن وحیانی را ابطال میكند و فهم پذیری دین را اثبات میدارد. اینكه برخی از نصوص (آیات و روایات) از سوی افراد مختلف گاه متفاوت فهمیده میشوند، قابل انكار نیست. اما این بدان معنا نیست كه همهی نصوص دینی را، همهی افراد، یكسره متفاوت میفهمند و این فهمهای متفاوت همگی با یكدیگر متناقض و متهافت هستند. بلكه این ادعا، در حد موجبهی جزئیه صادق است نه به نحو موجبهی كلیه؛ زیرا غیرقابل فهم بودن دین با صفات حكمت، عدل مبدأ و ماتن و نیز هدایتگری حق و حكیمانگی و هدایت مالی متن دین مغایرت و معارضت دارد.
بسیاری از پرسشهای معطوف به امكان و روشمندی فهم دین، تنها با كاربرد عقل پاسخ مییابند. (4)
4. مساهمت در هویت شناسی حوزههای معرفتی دین
عقل به ما كمك میكند خصائل و خصائص هریك از حوزههای معرفتی دین را شناسایی كنیم. شناخت اینكه مباحث و مسائل هریك از حكمت نظری و حكمت عملی دارای چه ویژگیهایی است و اختصاصات حوزههای علم، عقاید، اخلاق؛ احكام دینی كدام است، در روند و فرایند كشف دین و طراحی و تأسیس قواعد و ضوابط متناظر بر كشف گزارهها و آموزههای دینی هریك از حوزههای معرفتی تأثیر تعیین كنندهای دارد.5. مشاركت در تنسیق منطق كشف- فهم دین
یكی دیگر از كاركردهای عام عقل در حوزهی دین، كمك به ساماندهی مجموعهی ضوابط و قواعد عقلانی كشف- فهم دین و نیز نظام بخشی قواعدی است كه از طرق منابع و مدارك دیگر از جمله قرآن و سنت دریافت میشوند؛ اگر امداد عقل نمیبود، این ساماندهی ممكن نمیشد. انسان در غیاب عقل- به فرض اینكه آدمی قادر به تأسیس قواعد كشف میبود و میتوانستیم لفظ «قواعد»را بر آنها اطلاق كنیم- هرگز نمیتوانست این قواعد را به گونهای دستگاه واره انسجام بخشد تا در كشف دین و قضایای آن به كار بندد. بنابراین دستگاهواره كردن مجموعهی آنچه تحت عنوان منطق كشف- فهم دین از آن یاد میكنیم، به مدد عقل صورت میبندد.6. ضابطه گذاری و قاعده سازی برای كشف- فهم دین
پارهای از قواعد و ضوابط كشف- فهم دین را عقل ارائه می كند. برخی از این قواعد، دارای كاربرد عاماند و در درك چند حوزه به كار میروند. برخی از آنها نیز دارای كاربرد محدودند و در درك حوزهی خاص یا حتی بخش مشخصی از یك حوزه، كارآیی دارند.از جملهی قواعد عام كه در همهی حوزهها دارای كاربرد است، قاعدهی لطف است كه هم در كلام و هم در فقه از كارآیی شایانی برخوردار است. در حوزهی عقاید می گوییم: از خدا توقع میرود كه ازباب لطف، پیامبرانی را ارسال دارد تا آدمیان توفیق هدایت یابند و به این ترتیب نبوت عامه اثبات می گردد. برای اثبات لزوم حجت و نصب امام معصوم نیز به قاعدهی لطف تمسك می شود؛ كما اینكه برای اثبات لزوم تشریع آموزههای حُكمی و حُكومی، به این قاعده استناد میشود، میگویند: از باب لطف، خداوند باید قوانین حكومتی و آموزه های سیاستی كارآمدی را در اختیار بشر قرار دهد تا براساس آن آدمی به هدایت و نجات دست پیدا كند.
علاوه بر حوزهی عقاید و احكام، قاعدهی لطف در حوزهی ادلهی احكام نیز كاربرد دارد. مثلاً برخی برای اثبات حجیت اجماع به این قاعده تمسك كرده اند. متمسكان به این قاعده در اجماع، معتقدند اگر همهی فقها و علمای حاضر در یك عصر بر حكمی اجماع كردند و همهی آنان فتوای واحد اما خطا ابراز داشتند، از آنجا كه در اثر حكم خطای آنان همهی امت به خطا خواهند رفت، بر معصوم و حجت خداست كه اجازه ندهد
همهی فقها خطا کنند تا به تبع آن همهی امت به خطا بروند؛ بلکه وی به نحوی از انحا باید به یكی از فقها رأی درست را القا كند و یا خود به گونهای در هیئت یك فقیه، رأی صحیح را ارائه كند تا یكپارچگی بر سر حكم خطا از بین برود و همهی مؤمنان به خطا نیفتند.
كاربرد و كارآیی یك مدرك یا روش یا قاعده، منوط به تحقق پارهای شرایط و رعایت پارهای شروط است. منظور ما از ضوابط كشف، شروط و شرایط كارایی و كاربرد یك مدرك و دال، همچنین روش و قاعده در كشف گزارهها و آموزههای دینی است. عقل میتواند بسیاری از این شروط و شرایط را شناسایی و تعیین كند.
7. اكتشاف و اثبات حجیت مدارك و دوالّ دینی
كشف حجج دینی و اثبات حجیت دوالّ و مدارك، عمدتاً با مدد عقل صورت میبندد. بررسی این كاركرد عقل، بخش عمدهی علم اصول فقه را تشكیل میدهد. حجم بزرگی از مباحث اصول حتی در مبحث الفاظ عقلانی است.8. قاعده گذاری و ضابطه پردازی برای احراز مدارك دینی
علاوه بر اثبات حجیت مدارك و دوالّ معتبر (منابع دینی)، شناسایی و تشخیص آنها نیز از جمله كاركردهای بسیار پر اهمیت عقل است. عقل با قواعد، ضوابط و روشهایی كه ارائه میدارد، به مفسر و فهمنده كمك می كند مدارك حجت را احراز نماید و مثلاً سنت را از غیر سنت باز بشناسد. بدون مدد عقل نه قادر به اثبات حجیت و نه قادر به احراز حجج و مدارك كشف دین هستیم.9. نسبت سنجی میان دوالّ و مدارك معتبر
تعیین نسبت كلی میان هریك از مدارك و دوالّ با دیگری، از مباحث بسیار حاد و حساس منطق اكتشاف دین است. اینكه به لحاظ ترتیب میان عقل، فطرت، كتاب، سنت قولی و سنت فعلی، كدام مهیمن و كدام تابع و پیرو است، كدام مقدم و كدام مؤخر است و در مقام مقارنه، كدام راجح است و كدام مرجوح، از مسائل تعیین كنندهی درك و دریافت دین است و عقل در این معركه نقش نمایانی دارد. این مسئله غیر از مسئلهی تعارض ادله است؛ در تعارض ادله ممكن است چاره جویی حل تعارض میان دو دلیلی كه از افراد یك نوع از مدارك و دوالّ باشند، مورد بررسی قرارگیرند.10. معناگری و ابراز مدارك
یكی از كاركردهای دیگر عقل، معناگری و گویانندگی آیات و روایات است. ابراز معنا (فهم و تفسیر) كتاب، سنت قولی و سنت فعلی، عمدتاً به كمك عقل صورت میبندد. این نقش عقل نیز از تعیین كنندهترین كاركردهای آن به شمار میرود.11. سنجشگری و بازشناخت صواب و ناصواب در معرفت دینی
علاوه بر آنكه عقل در كشف حجج و اثبات حجیت و نیز احراز مدارك و دوالّ و همچنین در ابراز معانی آنها نقش آفرینی میكند، به ما كمك میكند كه معرفت سره از ناسره را نیز بازبشناسیم. عقل با جعل ضوابط و قواعد و طراحی روشگانهای مناسب این امكان را برای مفسر فراهم میسازد.12. آسیب زدایی و علاج خطاهای معرفت دینی
علاوه بر تمامی كاركردهایی كه برای عقل برشمرده شد، یكی دیگر از كاركردهای عقل در قلمرو دین پژوهی، علاج خطاهای واقع شده در معرفت دینی است. زمانی كه معرفتی را به هر طریقی- چه از طریق عقل، چه دیگر مدارك- به دست آوردیم، سپس دریافتیم كه در تحصیل معرفت خطا كردهایم، باز این عقل است كه راه رفع و جبران خطا را به ما میآموزد. توضیح اینكه علاوه بر آسیب شناسی معرفت دینی (كه در بالا از آن یاد كردیم) عقل از معرفت دینی آسیب زدایی میكند- و این توانایی خود كاركرد مستقلی قلمداد میگردد- و میتوان بلكه میباید این دو كاركرد را دو كارآیی جداگانه به شمار آورد. از این رو در ذیل منطق كشف- فهم دین، طرح بحثی تحت عنوان راهكارهای علاج و آسیب زدایی از فهم دین و كاربرد مدارك كشف، ضرورت مییابد؛ این راهكارها عمدتاً عقلانی است.13. چاره جویی برای انواع تقابل ها
سه نوع تقابل، در حوزهی منطق كشف و معرفت دینی، ممكن است رخ دهد:1. تقابل میان دو حكم، كه اصطلاحاً به آن تزاحم حكمین می گویند؛ یعنی دو حكم با هم تزاحم مییابند. آن سان كه نمی توان هر دو را همزمان اجرا كرد مانند وجوب نجات همزمان دو غریق.
2. تقابل بین دو دلیل، كه به آن تعارض دلیلین اطلاق میشود؛ مبحث تعادل و تراجیح در اصول به این مسئله میپردازد.
3. تقابل در مصداق متعلق دو حكم (یعنی گاه مصداق متعلق دو حكم، متحد میشوند) كه از آن میتوان به تصادق متعلقین تعبیر كرد. اینجا، خود حكمها یا دلایل، با هم تزاحم و تعارض ندارند، بلكه مصداق پیش روی ما، هم مصداق متعلق نهی و هم مصداق متعلق امر است؛ گویی یك فعل توأماً هم مصداق «منهی عنه» و هم مصداق «مأمور به» است. در اصطلاح علم اصول به آن «اجتماع الامر و النهی فی متعلق واحد» گفته میشود.
مثال معروف این مسئله كه نوعاً در كتب اصولی ذكر می شود، این است كه فردی در مكانی غصبی قرار دارد و هم اكنون باید نماز هم بخواند. از سویی به حكم امر «صلِّ» اقامهی نماز بر او واجب است و از دیگر سو، به حكم نهی «لا تَغْصبْ» باید از تصرف در مكان غصبی خودداری كند. چنین فردی وقتی مثلاً به ركوع می رود، فعل او از حیثی حركت صلاتیه است و متعلق وجوب، و از حیث دیگر همین حركت، مصداق تصرف در مال غیر و فعل غصبی است و متعلق حرمت. اینجا تزاحم حكمین رخ نداده است- بلكه نماز واجب است به جای خود، و غصب نیز حرام است به جای خود- و دو دلیل نیز با هم تعارض نكرده است؛ چرا كه یكی از ادله، بر وجوب نماز دلالت دارد و دلیل دیگر نهی از غصب می كند و بر حرمت غصب دلالت دارد؛ تنها متعلق دو حكم، از لحاظ مصداق با هم تصادق و تطابق كردهاند.
البته مسئله به این سادگی كه بیان شد، نیست. این مبحث معركه آراست؛ چنان كه بزگرانی چون آخوند خراسانی (خراسانی، [بیتا]، ص89-160) و میرزای نائینی (ره) -م1355ق- (كاظمینی، 1404، ص394-453) كه از اصولیان سترگ و فقهای بزرگ و معاصر همدیگرند، در این مسئله با هم تقابل تام دارند. این نزاع قبل و بعد از آن دو بزرگوار هم جریان داشته است و همچنان ادامه دارد.
راهكاریابی و چاره جویی برای هریك از سه تقابل پیش گفته (تزاحم حكمین، تعارض دلیلین، تصادق متعلقین) میتواند سه مورد از كاركردهای مهم عقل- به ویژه در قلمرو استنباط احكام- قلمداد شود. البته فرض برخی از این تقابلها، در حوزهی استنباط گزارههای عقیدتی دین كه حل آن بر عهدهی عقل باشد، نیز ممكن است. بدین ترتیب سیزدهمین، چهاردهمین و پانزدهمین كاركرد عقل را با هم مورد اشاره قرار دادیم.
14. حكم به ضرورت التزام به مفاد قضایای دینی
عقل همان طور كه در حوزهی احكام، آدمی را به پایبندی جوارحی و احیاناً جوانحی به آموزههای حُكمی و كنشی وامی دارد، در حوزهی اخلاق نیز آدمی را به تبعیت از آموزههای اخلاقی و منشی فرا میخواند. این كاركرد، در حوزهی عقاید، به صورت توجیه ضرورت اعتقاد یعنی تنها التزام قلبی (جوانحی) بروز مییابد. عقل میگوید: اگر گزارهی لاهوتی به ادلهی معتبر اثبات شد، اعتقاد و اعتراف بدان بایسته است؛ هرچند آنگاه كه یك گزاره با ادلهی عقلی ثابت شود، خود به خود موجب اقناع عقل میشود و لاجرم موجب اعتقاد میگردد. اینجا اثبات گزاره همان و تثبیت آن در قلب آدمی نیز همان؛ در نتیجه، انسان وقتی مثلاً با عقل به وجود خدا پی میبرد، همزمان به خدا معتقد نیز شده است و میان «شناخت» و «باور»، میان ادراك و ایمان فاصلهای نیست.در شمارش و شرح كاركردهای عام عقل به همین عدد و حدود بسنده میكنیم، هرچند كاركردهای عام عقل افزون تر از موارد برشمرده شده است. در ادامه، پارهای از كاركردهای خاص عقل توضیح داده میشود.
گفتار دوم: كاركردهای خاص عقل در تحقیق و تحقق هریك از حوزههای دین
پیشتر گفتیم: از میان تقسیمات هشت گانهی كاركردهای عقل، مهمترین تقسیم، تقسیم كاركردها به عام و خاص است. تا اینجا كاركردهای عام عقل در قلمرو اكتشاف دین را به اختصار مورد بحث قرار دادیم. اكنون به شرح مختصر كاركردهای خاص عقل در دو مقام تحقیق و تحقق هریك از نظامها و حوزههای معرفتی معیشتی دین میپردازیم. اگر كاركردهای عام را فقط به آن دسته از كاركردهایی كه در اكثر حوزههای پنج گانهی دین یا دست كم در دو حوزه به كار میروند اطلاق كنیم، كاركردهای خاص را باید به كاركردهایی اطلاق كرد كه تنها در یك حوزه بروز مییابد.در میان اقسام كاركردهای خاص، بیشترین كاربرد را عقل در حوزهی عقاید و علم دینی (1-2) داراست؛ حوزه های احكام (2-2)، اخلاق (2-3)، تربیت (2-4) در مراتب بعدی قرار میگیرند.
1. كاركردهای خاص عقل در حوزهی عقاید (باورها- گزارههای لاهوتی)
1-1. ادراك استقلالی اصول عقاید
از جمله كاركردهای خاص عقل، در حوزهی عقاید، ادراك استقلالی امهات گزارههای لاهوتی است. عقل، باورهای اصلی و پایهای مانند وجود واجب، توحید، معاد، ضرورت دین و نبوت عامه را مستقلاً درك میكند.ادراك استقلالی، ادراكی است كه همهی مقدمات یا دست كم كبرای استدلال مولّد معرفت، عقلی باشد. اما استدلالی كه كبرای آن نقلی باشد، ادراك مستقل عقلی به دست نخواهد داد.
1-2. ادراك و اثبات گزارههای فرعی لاهوتی دین
ادراك و اثبات پارهای از گزارههای فرعی نیز از عهدهی عقل ساخته است. مثلاً علاوه بر اثبات «ضرورت نبوت»، پارهای از فروع این اصل مانند عصمت نبی نیز به مدد عقل درك میشود. عقل میگوید: اگر نبی معصوم نباشد، احتمال خطا در تلقی یا تعبیر یا تبلیغ وحی یا اجرای شریعت منتفی نخواهد بود؛ نیز در مقام التزام به شریعت امكان ارتكاب خلاف از سوی او وجود دارد و اینها موجب تعارض و احیاناً باعث حیرت مؤمنان خواهد گشت. اگر نبی معصوم نباشد وحی را درست دریافت نخواهد كرد و یا غیر وحی را وحی خواهد انگاشت، یا قادر به تعبیر صحیح یافتهی وحیانی نخواهد شد و در مقام انتقال و تبلیغ دچار خطا خواهد شد و این همه به نقض غرض از نبوت منجر خواهد گشت.«پیامبر باید معصوم باشد» یا «نبی معصوم است»، یك گزارهی لاهوتی فرعی است، اما مُدرَك و مدلول عقل است. فهرست گزارههای لاهوتی فرعی كه عقل آنها را ادراك میكند، فهرست بسیار بلندی است.
الهیات بالمعنی الاخص در فلسفهی اسلامی میكوشد عقاید دینی را حتی به زبان فلسفه (عقل برهانی محض) كشف و اثبات كند. وقتی از الهیات بالمعنی الاخص در فلسفه بحث میشود، طبعاً ما با مجموعهای از گزاره های عقلی سروكار داریم كه با مقدمات عقلی ادراك و اثبات میشوند. در علم كلام نیز وضع چنین است. كلام- گرچه دانش چند افزاری و چند روشگانی است- اما در زمرهی علوم عقلی به شمار میرود؛ زیرا عقل، اصلی ترین دالّ و روش عقلی مهمترین روش كشف گزاره های عقیدتی یا دفاع از آنهاست. از این رو عمدهی مباحث و مفاهیم مورد بحث در كلام عقلیاند.
2. كاركردهای خاص عقل در حوزهی احكام (بایدها)
كاركرد عقل در حوزهی احكام بسیار گسترده است. اكنون به برخی نمونهها و موارد بارز اشاره میكنیم.2-1. ادراك پارهای از امهات قضایا و احكام عمده
بخش قابل توجهی از اصول و امهات احكام الهی عقلانی است. این احكام بدون ابلاغ شارع نیز قابل درك بود و همین امر موجب آن شده است كه عقل به عنوان یكی از منابع فقه قلمداد شود. مراجعه به قواعد فقهیه كه احكام كلی فقهیاند، به وضوح این كاركرد عقل را تأیید میكند.2-2. ادراك استقلالی پارهای از علل و حكم احكام دینی
در حوزهی احكام ما با بایدها (امر و نهی: طلب انجام دادن فعل و طلب ترك كردن فعل) سروكار داریم. از این جهت از احكام به «بایدها» تعبیر میكنیم. اما در اخلاق، سروكار ما با شایدها و نشایدهاست؛ زیرا آنجا سخن از خوب و بد، شایست و ناشایست است.در تفكر دینی، تفكیك میان «شایدها» و «بایدها» را مسلمانان انجام دادهاند و این كار بسیار دقیق و درستی است و مرهون جامعیت و غنای دین اسلام است. در ادیان دیگر نظیر مسیحیت موجود و یا در دین وارههایی مثل بودیسم، این تفكیك ممكن نیست. از این رو در این ادیان و دینواره ها، حوزهای معرفتی به عنوان «احكام» وجود ندارد، بلكه مجموعهی معارف آنها به عقاید و اخلاق تقسیم میشود. اگر بایدهایی هم در این مسالك باشد، در ذیل اخلاق گنجانده میشود. چون بخش احكام اسلام غنی است، ما مسلمانان این بخش را از اخلاق جدا كردهایم. البته دریغا كه در مقام تولید معارف، در مقایسه با بخش احكام، در بخش اخلاق، كم كاری فاحشی به چشم میخورد.
در حوزهی احكام، منبع اول قرآن است، منبع دوم، سوم، چهارم و پنجم به ترتیب سنت قولی، عقل و سنت فعلی و احیاناً فطرت هستند، اجماع نیز جزء منابع فقه قلمداد شده است. بخش عمدهی اصول و قواعدی كه در مقام استنباط احكام به كار میرود، اصول و قواعد عقلیاند؛ هرچند در مقام بحث، قائل به تشریعی بودن آنها باشیم و بكوشیم حجیت آنها را مستند به تشریع نماییم كه رویكرد شایع در اصول فقه كنونی چنین است. قواعد فقهیه عمدتاً عقلیاند؛ زیرا این قواعد به دو قسم تقسیم میشوند:
1. ناشی از رویّهی عقلانیهاند، اما به دلیل عدم ردع شارع حجت قلمداد شده اند. اگر بنیه و باطن برخی موارد حتی این گروه را بكاویم، میبینیم در متن آن یك استدلال عقلی نهفته است و عقلاً نیز به لحاظ وجود چنین پشتوانه ای است كه بر وفق آن عمل كردهاند.
2. متكی به دلیل یا ادلهی عقلیاند و قواعد كاملاً عقلی محسوب میشوند.
از این رو ادراك و اثبات عمده و امهات قضایای فقهی به كمك عقل صورت میبندد. البته حضور و نفوذ عقل در فروع عبادی كمرنگ است.
2-3. مساهمت در تشخیص صغریات و مصادیق احكام كلی شرعی (حكم شناسی)
تشخیص صغریات و مصادیق احكام كلی شرعی، یكی از كاركردهای عمدهی عقل است. رد فروع بر اصول بدون كاربرد عقل ممكن نیست. مثلاً این عقل است كه میتواند ضرر را از غیر ضرر تشخیص دهد و امكان كاربست قاعدهی لاضرر را در موارد و مصادیق فراهم آورد.2-4. تشخیص موضوعات احكام (موضوع شناسی)
موضوعات احكام، سه قسماند: شرعیه، عرفیه، علمیه:1. موضوعات شرعیه: موضوعاتی كه مخترَع شارع است، و شارع آنها را جعل كرده است، مانند صلات و صوم.
2. موضوعات عرفیه: موضوعاتی كه تابع تلقی عرف عام است و شارع نیز آنها را از عرف گرفته است. وقتی در میان مردم، نوعی از فعل و انفعال مالی و ملكی، و دادو ستد كالایی، «بیع» نامیده میشود، و شارع نیز آن را تلقی به قبول میكند، احكام صادر از سوی او بدان موضوع با همان تلقی عرفیاش تعلق میگیرد.
3. موضوعات علمیه: گاه موضوع نه از آن قسمی است كه شارع آن را جعل كرده است و نه از آن نوعی است كه عرف و عامهی مردم بتوانند آن را درك كنند، بلكه شناخت آن حاجتمند تخصص و خبرویت خاصی است، و باید در چارچوب رشتهی علمی خاص و با مهارت ویژه ای تشخیص داده شود. این گروه را موضوعات علمیه می نامیم.
تقسیم ثلاثی فوق، تقسیمی است كه نویسندهی این مقاله پیشنهاد میكند؛ زیرا به نظر اینجانب، موضوعات عرفی را باید به دستهای اطلاق كرد كه عموم و عرف مردم آن را بشناسند. اما موضوعاتی كه دقیق و پیچیدهاند و تشخیص آنها نیازمند مطالعهی تخصصی و مداقهی علمی است، باید در ذیل گروه مستقلی تحت عنوان «موضوعات علمیه» قرار گیرند. تشخیص این گروه، گاه مستلزم اجتهاد جدی است كه كار فقیه است و گاه كار متخصصان دیگر علوم مانند طبیعیات و جامعه شناسی، مردم شناسی و. . . است. اینكه گفته میشود: فقیه را كاری به موضوعات احكام نیست، به نحو مطلق درست نیست؛ چرا كه موضوعات مخترعهی شرعیه را فقط فقیه می تواند استنباط كند و نیز اینكه مشهور، موضوعات عرفیه را، با این استدلال كه این موضوعات غیر شرعی هستند، مطلقاً از عهدهی فقیه خارج میدانند، صحیح نیست؛ زیرا برخی موضوعات گرچه شرعی نیستند، تشخیص آنها به تخصص و علم نیاز دارد و این تشخیص، گاه فقط با تخصص فقهی میسر است.
عقل در تشخیص موضوعات علمی ذی دخل است؛ زیرا علم، حتی علم تجربی، دستاورد عقل است؛ چون حس جزء بین است و حكم صادر نمیكند و ادراك كلی یا صدور حكم كلی از او برنمی آید. استنباط موضوعات مخترعهی شرعیه نیز مانند سایر مسائل اجتهادی بدون دخالت عقل میسر نمیگردد.
2-5. ادراك فلسفهی احكام
احكام، مبتنی بر مصالح و مفاسد و عقل قادر به تشخیص بسیاری از این مصالح و مفاسد است. تبیین فلسفهی فقه به معنای فلسفهی احكام (و نه فلسفهی علم فقه، كه جزئی از فلسفهی معرفت دینی است) كه شامل مقاصد الشریعه و علل الشرایع نیز میشود و بخشی از فلسفهی دین قلمداد میگردد، برعهدهی عقل است. اصولاً فلسفههای مضاف از سنخ فلسفه و در زمرهی علوم عقلیاند.2-6. درك آثار مترتب بر اجرای احكام
علاوه بر درك مصالح و مفاسد مقام نظر و نفس الأمر، تشخیص مصالح و مفاسد مقام اجرا نیز از عقل برمی آید. این عقل است كه تشخیص میدهد وقتی حكم تحقق یافت، چه نتیجهای به بار میآورد؛ سود یا زیان. این كاركرد، بر نوع حكم تعلق گرفته بر موضوع، تأثیر تعیین كننده دارد؛ آن سان گاه موجب تبدیل حكم میگردد. بنا به برخی روایات گاه به جهاتی و در بعضی ظروف و شرایط، اجرای بعضی از احكام باید تعطیل شوند (حرعاملی، 1403، ص318). این را كدام قوه جز عقل تشخیص میدهد؟ البته ممكن است تشخیص مفاسد مترتب بر احكام در مقام اجرا، گاه مصداق كاركرد عقل در حل تزاحم احكام قلمداد گردد.2-7. حكم به تأمین و یا ترخیص و بلكه حق تقنین، در موارد مسكوت عنها
در پارهای موارد كه به آنها «مالانصّ فیه» به تعبیر میرزای نائینی، «منطقةالفراغ» به تعبیر شهید صدر یا «مَفَّوض التّشریع» به تعبیر ما، میتوان اطلاق كرد، عقل حكم به تأمین یا ترخیص و بلكه حق تقنین برای بشر می كند؛ در برخی روایات نیز از این امر ذكر صریح شده است. از جمله امیر حكمت و بلاغت (سلام الله علیه) فرموده است: «انَ اللهَ تعالی سَكَتْ عَنْ اشیاء و لمْ یَسْكُت عَنها نسیاناً» (صدوق، 1404، ج15، ص53/ حرعاملی، پیشین، ج61، ص129). با الهام از این بیان شریف، میتوان از آن به موارد «مسكوت عنها» نیز تعبیر كرد؛ البته همین سكوت میتواند به معنای تفویض حكم باشد و تفویض، خود حكم این موارد به شمار آید.اینجا برخی نیز بر آناند كه در این موارد عقل حكم به ترخیص میدهد؛ یعنی چون نصی در نهی از مورد وارد نشده پس حكمش اباحه است. برخی نیز میگویند: شارع باید حكمش را به هر نحو ممكن به مكلف ابلاغ میفرمود، اما حال كه ابلاغ نفرموده است اگر مكلف مرتكب آن شد، نمیتواند او را مجازات كند؛ زیرا خدا حكیم است و عقاب بلا بیان قبیح است و حكیم هرگز مرتكب قبیح نمیشود، پس مكلف در امان است.
مباح دارای سه معنا یا كاربرد است: 1. فاقد حكم 2. مجاز (محكوم به جواز)؛ مباح بالمعنی الاخص، 3. مقابل حرام كه شامل واجب، مستحب، مجاز و مكروه میشود؛ یعنی آنچه حرام نیست؛ مباح بالمعنی الاعم. البته باید در جای خود و با فراغت كافی بحث شود كه معنا یا مقتضی فقدان نص یا سكوت شارع چیست.
2-8. تعیین سازكار تحقق احكام اجتماعی دین (برنامه، سازمان، روش) (5)
یكی از ساحات مشیت تشریعی الهی، مقام اجرای شریعت است كه مستلزم برنامه ریزی و سازماندهی و روش گزینی (تخطیط، تنسیق و تنهیج) است. مراد از این سه عنصر، مجموعهی تمهیدات عملی شدن دین و به تعبیر دیگر، عملیاتی كردن شریعت به حسب ظروف عصری و مصری، قومی و اقلیمی است.بخشی از این عناصر سه گانه، ذاتی حكومت و جامعهی دینیاند و جایگزین پذیر نیستند و باید از مدارك شرعی اخذ و استنباط گردند. بخشی از آنها عَرَضی اند. اصولاً احكامی كه در شئون حكومت با آنها سروكار داریم سه دستهاند: 1. احكام مصرحه 2. احكام مستنبطه 3. احكام مفوّضه. عناصر ذاتی حكومت دینی از نوع اول و دوم اند و عناصر غیرذاتی در زمرهی دستهی سوم اند. عقل در باب دستهی اول و دوم نقش معناگری و سنجشگری را ایفا میكند و دربارهی دستهی سوم سهم گذار است، یعنی در جایگاه منبع معرفت زا مینشیند و مرجع تشریع است.
شارع معلوم داشته است كه به هنگام حضور معصوم، باید امور حكومت، تحت امر او سامان یابد و به هنگام عدم حضور معصوم، به جای وی باید فقیه جامع به اجرای احكام قیام كند. این از ذاتیات دینی است. اما آیا تفكیك قوا لازم است یا نه و در صورت لزوم، آیا فقیه میتواند خود نقش ریاست قوهی مقننه را نیز عهدهدار گردد و در كنار او رئیس قوهی قضائیه و رئیس قوهی مجریه (با حفظ تفكیك قوا)، با هماهنگی و نظارت او ادارهی دو بخش دیگر نظام را عهدهدار باشند، یا اینكه قوهی مقننه جداگانه اداره شود اما قوهی مجریه و قضائیه در قالب یك قوه سامان یابد، یعنی یك قوه وظیفهی قضاوت و اجرا را توأمان برعهده بگیرد و قوهی دیگر نیز قانون بگذارد و فقیه نیز ولایت و هدایت مجموعه را عهدهدار باشد.
همچنین ممكن است گفته شود قوای حكومت باید از سه قوه به چهار، بلكه پنج قوه، تجزیه و توسعه پیدا كند، مثلاً قوهی قهریه (نیروی نظامی) باید مستقل از سه قوهی دیگر سامان گیرد تا قوهی مجریه یا دیگر قوا با تسلط بر قدرت قهریه، ارادهی خود را بر دیگر بخشهای نظام تحمیل نكنند. نیز علاوه بر قوای اربعه، باید قوهی مستقل دیگری به عنوان قوهی ثقافیه در نظام تعبیه شود؛ زیرا اگر یكی از قوای ثلاثه، فكرپردازی و ذهنیت سازی را منحصراً در اختیار داشته باشد، رأی سازی را نیز در اختیار خواهد داشت. چنان كه در الگوی كنونی جمهوری اسلامی قوهی نظامی و ثقافی، در اختیار هیچ یك از سه قوه قرار نگرفته، بلكه تحت اشراف رهبری است و این تصمیمی كاملاً عاقلانه و واقع بینانه است. بنابراین مستقل بودن قوهی ثقافیه و قوهی قهریه با همان مبنا و ملاك اصل نظریهی تفكیك قوا، قابل دفاع است. در نتیجه سازماندهی حكومت میتواند منعطف و تابع ظروف متغیر متفاوت باشد و به شیوهی علمی صورت بندد و علم نیز فرآوردهای عقلانی است. چون تعیین بخش ذاتیات حكومت دینی كاری اجتهادی است، عقل در این بخش، نقش تفسیرگری و سنجشگری ایفا میكند.
ممكن است این كاركرد عقل بخشی و مصداقی از مصداق كاركرد پیشین قلمداد شود، و ذكر مستقل آن را دست كم به مثابهی ذكر خاص بعد از عام و از باب تأكید ویژه بر مورد خاص بینگاریم.
3. كاركردهای عقل در حوزهی اخلاق (ارزشها و نظام منشی دین)
كاركردهای عقل در حوزهی اخلاق، كمابیش شبیه كاركردهای آن در حوزهی احكام و نظام كنشی دین است و راز این شباهت در آن است كه دو حوزهی احكام و اخلاق، در قلمرو حكمت عملی دین تعریف میشوند. از این جهت یكی از تقسیمات كاركرد عقل، تقسیم به تبع دو قلمرو كلی: 1. حكمت نظری (عقاید و علم دینی) 2. حكمت عملی (احكام، اخلاق و تربیت دینی) است. خصائل منشی آدمی در رفتار او بروز پیدا میكند. هرچند براساس اصطلاح دیگر، حكمت عملی فقط به اخلاق اطلاق میشود.در اینجا به برخی از كاركردهای عقل در حوزهی اخلاق اشاره میكنیم:
1-3. ادراك مبانی اخلاق و علل و حكَم قضایای اخلاقی
ادراك حسن و قبح، یكی از كاركردهای عقل در حوزهی نظام معرفتی معطوف به اخلاق است.خواجه نصیر طوسی (597-672ق) احكام فعل را از حیث حسن و قبح به صورت حصر عقلی تبیین كرده، سپس برای اثبات عقلی بودن تشخیص و ادراك حسن و قبح افعال، به ادلهی زیر تمسك نموده است:
یك) بالوجدان درك میكنیم كه بعضی از افعال قبیح و برخی دیگر حسن هستند و اگر شارع هم ظلم را قبیح و عدل را حسن قلمداد نمیكرد، ما به طور وجدانی به حسن عدل و قبح ظلم، واقف میشدیم.
دو) اگر ما حسن و قبح افعالی را كه ذاتاً قبیح و حسن هستند، در گرو حكم شارع بدانیم (نظیر آنچه اشعریین می پندارند)، منكر حسن و قبح شرعی نیز شدهایم.
توضیح اینكه اگر معتقد باشیم فعل قبیح و حسن را به عقل نمی توانیم درك كنیم، آن موقع جایز خواهد بود كه شارع همان طور كه مرتكب فعل حسن میشود (العیاذ بالله)، مرتكب فعل قبیح (مثلاً دروغ) نیز بشود و اگر عقلاً جایز باشد كه شارع دروغ بگوید، ما نمیتوانیم به صدق اعلام ها و ابلاغهای او جزم پیدا كنیم، چون همیشه احتمال خواهیم داد كه او به دروغ بگوید: «این خوب است و آن بد است»! از این جهت است كه اگر ما عقلاً حسن و قبح را انكار كردیم، درواقع شرعاً هم آن را انكار كردهایم.
سه) اگر حسن و قبح قابل ادراك عقلی نباشند، پس این دو باید بتوانند جایگزین همدیگر بشوند؛ یعنی چیزی كه قبیح است، به جای حسن و چیزی كه حسن است به جای قبیح بنشیند! در حالی كه همگان میدانند امكان ندارد كذب جای صدق بنشیند و بگوییم كذب خوب است؛ یا صدق به جای كذب بنشیند و سپس بگوییم صدق بد است. پس معلوم میشود كه حسن و قبح عقلاً درك شده است. (6)
از آنجا كه عقل غیر از فطرت است و مرتبهای از نفس نیست، و نفس، مفطور و سرشته به فطرت الهی است، وجه نخست از سه وجه مذكور را میتوان دلیل فطری قلمداد كرد.
با این توضیحات، روشن گردید كه یكی از مهمترین كاركردهای عقل، ادراك و اثبات حسن و قبح افعال است؛ این ادراك هم مبنای اخلاق میباشد و هم پایهی بسیاری از مباحث فقهی و تربیتی؛ زیرا دین واحد نمیتواند در دو نظام كنشی و منشی خود دو حكم موازی متعارض صادر كند؛ كاری در اخلاق ناروا اما در فقه روا باشد یا بالعكس. لااقل در موارد شدت حسن و قبح، كه حكم اخلاقی را به حد الزام میرساند، تعارض حكمهای دو نظام و حوزهی معرفتی دین قابل دفاع نخواهد بود.
2-3. ادراك استقلالی امهات قضایای اخلاقی
عقل، علاوه بر آنكه چرایی حكم اخلاقی را ادراك میكند، هستی و چیستی عمده و امهات قضایای اخلاقی را نیز درك میكند. وقتی ذهن و زندگی، كنش و كردار اقوام و ملل مختلف، اعم از دین دار و غیر دین دار، را می كاویم، متوجه میشویم در میان آحاد و اجتماعات بشری، اشتراكات ارزشی و منشی بسیاری وجود دارد.گزارههایی مانند «كذب، قبیح است»، «صدق حسن است»، «امانت داری، حسن است» و «خیانت در امانت، قبیح است» و. . . كه مورد اجماع همهی جوامع و مجامع بشریاند بسیارند، و اگر دین هم ابلاغ نكرده بود، می توانستیم آنها را به مدد عقل و فطرت ادراك و اثبات كنیم.
3-3. تشخیص صغریات و مصادیق قضایای اخلاقی
علاوه بر شناخت مبادی و مبانی و كلیات و كبریات، عقل افعالی را كه مصداق و صغرای كلیات و كبراهای اخلاقی است میشناسد؛ یعنی نه تنها میگوید: كذب بد است، بلكه فعلی را كه مصداق كذب است، تشخیص میدهد.4-3. تشخیص مفاسد و مصالح مترتب بر اجرای احكام اخلاقی و درك اولویتها
اگر پیامبر خدا تحت تعقیب عدهای جانی باشد، آیا من باید به كسانی كه به قصد قتل نبی خدا، در پیاش هستند، و محل اختفای او را از من میپرسند، بگویم كه او در كجا پنهان شده است؟ در اینجا عقل میبیند كه اگر حكم اخلاقی رعایت شود یك حكم اولی و اهم، پایمال میگردد و قتل نفس، آن هم قتل نفس نبی، اتفاق میافتد. لذا ترجیح میدهد برای تحفظ حكم اهم حكم مهم ترك شود، چرا كه راست گفتن در اینجا عملاً نوعی معاضدت و مساعدت در قتل نبی كه اكبر كبائر و اقبح قبایح است، محسوب میشود. عقل مفاسد و مصالح مترتب بر اجرای احكام اخلاقی را تشخیص میدهد و براساس آن اولویتها را تعیین میكند و از این رو به حكم عقل، قادر میگردیم اولی را بر غیر اولی و اهم را بر مهم ترجیح دهیم.5-3. ترخیص یا جعل حكم اخلاقی در موارد خلأ
آنجا كه شارع حكم اخلاقی صادر نكرده باشد، عقل به تشخیص خود جعل حكم میكند. نقش عقل در قلمرو اخلاق پر رنگتر از قلمرو احكام است؛ زیرا جولان عقل در بخش عبادیات احكام محدود است، و در بخش معاملات نیز مصرحات فراوانی مانند ابواب حدود، دیات، قصاص و امثال اینها وجود دارد؛ از همین روست كه وفاق میان آدمیان در حوزهی اخلاق افزونتر از حوزهی احكام و حقوق است؛ چرا كه همهی آنها حكم اخلاقی را بیشتر از منابع مشترك عقل و فطرت آدمی اخذ میكنند. اما در احكام، از آنجا كه دین داران از منبع شریعت نیز بهره مندند و ملحدان به این منبع بیاعتنایند، اختلاف میان جوامع دین دار و بیدین چشمگیر است.6-3. تحریك به فعل و كسب فضایل و نیز تحریص به دفع و ترك رذایل
واداشت و تحریك به كسب فضائل و فعل حسنات و همچنین دفع و ترك رذایل و قبایح نیز یكی دیگر از كاركردهای عقل در حوزهی اخلاق به شمار میرود.7-3. تعیین سازكار تحقق اخلاق دینی
تعیین عمدهی سازكار (برنامه، سازمان و روش) تحقق اخلاق نیز از دیگر كاركردهای عقل است.تذكر: در صورتی كه كاركردهای عام را به كاركرد مشترك بین حوزه ها- هرچند میان دو حوزه- اطلاق كنیم، عمدهی كاركردهای عقل در قلمرو حكمت عملی، در زمرهی كاركردهای عام قرار خواهند گرفت.
4. كاركردهای اختصاصی عقل در حوزهی تربیت دینی و علم دینی
كاركرد عقل در حوزهی معرفت تربیتی دین نیز نظیر سه حوزهی عقاید، احكام و اخلاق قابل بسط و بحث است و برای این حوزه نیز میتوان زیرمجموعهای همانند حوزههای سه گانهی مذكور طراحی كرد؛ همان طور كه در حوزهی علم دینی نیز عقل كاركردهای بسیاری دارد. به لحاظ رعایت اختصار، اكنون از طرح و تفصیل كاركردهای عقل در این دو حوزه صرف نظر میكنیم.آنچه تا اینجا بیان شد، ارائهی چشم اندازی از تلقی ما در باب گستره و انواع كاركردها و كاربردهای عقل در ساحت كشف و كاربرد گزارهها و آموزههای دینی بود. ادای حق مطلب، حاجتمند تحقیق و تشریح تفصیلی است. در ذیل، ساختار كامل تحقیق تفصیلی این چشم انداز را ارائه میكنیم و از بارگاه الهی توفیق پرداختن بدان را مسئلت داریم.
گفتار سوم: ساختار تفصیلی «كاركرد و كاربرد عقل در دین پژوهی»
درآمد: طرح مسئلهبخش اول. كلیات
فصل اول. معانی و مراتب عقل و روش شناسی احراز آن
گفتار اول. معانی و اطلاقات عقل
1-1. ریشه كاوی و تبارشناسی واژه و تحقیق معانی و اطلاقات عقل در لغت
2-1. اطلاقات عقل در قرآن و سنت و نزد مفسران و محدثان
3-1. اطلاقات عقل در نزد فیلسوفان مسلمان
4-1. اطلاقات عقل در نزد متكلمان
5-1. اطلاقات عقل در نزد اصولیان
6-1. نظر برگزیده
گفتار دوم. انواع و مراتب عقل
1-2. عقل نظری و عقل عملی
2-2. عقل طبیعی و عقل تجربی
گفتار سوم. روش شناسی احراز عقل
1-3. روش ها
2-3. قواعد
بخش دوم. مبانی و دلایل حجیت عقل
مقدمه-معانی حجیت عقل
فصل اول. مبانی حجیت عقل در دین پژوهی
فصل دوم. دلایل حجیت عمومی عقل در دین پژوهی
بخش سوم. گستره و انواع كاركرد و كاربرد عقل در دین پژوهی (7).
مقدمه
فصل اول. كاركردهای «عام» و مشترك عقل
گفتار اول. ادراك پیش انگارههای بایستگی دین
گفتار دوم. مبناسازی برای درك نظامها و حوزههای معرفتی معیشتی پنج گانهی دین (تأمین مواد و مفاهیم فلسفهی مضاف هریك از حوزه ها)
گفتار سوم. اثبات امكان فهم دین
گفتار چهارم. مساهمت در شناسایی هویت حوزههای دین (اقتضائات مؤثر بر استنباط در هریك از آنها)
گفتار پنجم. مشاركت در تنسیق «منطق كشف- فهم دین»
گفتار ششم. ضابطه گذاری و قاعده سازی برای كشف- فهم دین
گفتار هفتم. كشف مدارك و دوالّ دینی و اثبات حجیت آنها
گفتار هشتم. قاعده گذاری و ضابطه پردازی برای احراز حجج
گفتار نهم. نسبت سنجی میان دوالّ و مدارك
گفتار دهم. معناگری و كمك به درك و كاربرد مدارك دیگر دین (فطرت، وحی، سنت قولی و فعلی)
گفتار یازدهم. ارزیابی و سنجش صواب و ناصواب در معرفت دینی و كاربرد صحیح و ناصحیح سایر دوالّ دینی
گفتار دوازدهم. آسیب زدایی و علاج خطا در معرفت دینی و كاربرد مدارك
گفتار سیزدهم. چاره جویی در تعارض ادله، تزاحم احكام و تصادق متعلقها
گفتار چهاردهم. حكم به ضرورت التزام جوارحی و جوانحی به مفاد و مقتضای قضایای دینی
فصل دوم. كاركردهای «خاص» عقل، در حوزهها و نظامهای دین
گفتار اول. كاركردهای خاص عقل در حوزهی باورها (عقاید)
1-1. ادراك استقلالی امهات عقاید و گزارههای اصلی لاهوتی (مانند وجود واجب، توحید و. . . )
2-1. ادراك بسیاری از گزارههای فرعی لاهوتی
گفتار دوم. كاركردهای خاص عقل در حوزهی بایدها (احكام)
1-2. ادراك پارهای از امهات قواعد و قضایای فقهی (عقلانیت عمدهی قواعد فقهیه غیرعبادی)،
2-2. ادراك استقلالی پارهای از علل و حكَم احكام دین
3-2. مساهمت در تشخیص صغریات و مصادیق احكام كلی شرعی (حكم شناسی)
4-2. مساهمت در تعیین موضوعات احكام (موضوع شناسی)
5-2. تشخیص اولویت میان برخی احكام با برخی دیگر و ارائهی راههای رفع تزاحم بین احكام و تصادق متعلقات
6-2. ادراك مصالح و مفاسد مترتب بر احكام در مقام تحقق (مؤثر بر استنباط)
7-2. حكم به تأمین، ترخیص یا عهده داری تقنین در مباحات (با توجه به نظرهای مختلفی كه دربارهی ماهیت «مالانص فیه»و «منطقة الفراغ» و «مفوّض التشریع» مطرح است)
8-2. تعیین سازكارهای تحقق احكام اجتماعی و حكومی دین (ارائهی برنامه، سازمان و روش اجرا، جز در موارد مصرح)
گفتار سوم. كاركردهای خاص عقل در حوزهی ارزشها (اخلاق)
1-3. ادراك حسن و قبح افعال و علل و حكَم قضایای اخلاقی
2-3. ادراك استقلالی امهات قضایای اخلاقی
3-3. تشخیص عمدهی صغریات و مصادیق قضایای اخلاقی
4-3. تشخیص مفاسد و مصالح مترتب بر احكام اخلاقی در مقام عمل
5-3. ادراك اولویتها و راههای رفع تزاحم میان احكام اخلاقی
6-3. جعل حكم اخلاقی، در موارد خلأ و فراغ
7-3. تحریك به كسب فضایل و فعل حسنات و نیز دفع و ترك رذایل و قبایح
8-3. ارائهی سازكارهای تحقق اخلاق دینی
فصل سوم. كاركردهای عقل در حوزهی «تربیت دینی»
فصل چهارم. كاركردهای عقل در حوزهی علم دینی
فصل پنجم. كاركردهای عقل در باب مبادی كشف دین. (8)
گفتار اول. كاركرد عقل در زمینهی درك مبادی «مصدرشناختی» دین (اوصاف شارع)
گفتار دوم. كاركردهای عقل در باب شناخت ماهیت و مختصات ذاتی دین
گفتار سوم. كاركرد عقل در قلمرو تشخیص مبادی معرفت شناختی دین (دوالّ و مدارك دریافت و درك دین)
گفتار چهارم. كاركرد عقل دربارهی توصیف مبادی مخاطب شناختی دین (خصائص و خصائل انسان به مثابهی مفسر- مكلف)
گفتار پنجم. كاركرد عقل در عرصهی شناخت مبادی هویت شناختی قلمرو و نظامات دین و حوزههای معرفتی آن (خصائص و اقتضائات هریك از حوزههای پنج گانه كه در اكتشاف دین تأثیرگذار است)
فصل ششم. دیگر تقسیمات
گفتار اول. كاركرد عقل، از نظر سهم كاربرد عقل در كشف قضایای حوزههای پنج گانه
1-1. به مثابهی تمام الدلیل (و علت تامه برای ادراك و اثبات گزاره و آموزه بودن)
2-1. به مثابهی جزء الدلیل (و شریك العله در ادراك و اثبات بودن)
گفتار دوم. از حیث معرفت زایی، معناگری یا معناسنجی
1-2. معرفت زایی (مباشرت آن در دریافت گزارهها و آموزههای دین)
2-2. معناگری (وساطت آن در كشف دین، از رهگذر كمك به كاربرد مدارك فهم دین)
3-2. یا معناسنجی (ارزیابی و آسیب شناسی دادههای دیگر مدارك دین)
گفتار سوم. كاركرد عقل، از جهت تفكیك به كاربردهای عقل
1-3. «دربارهی دین»
2-3. «در دین»
گفتار چهارم. به تبع تقسیم عقل به نظری و عملی، كاركرد عقل در دو قلمرو علمی و عملی دین نیز میتواند به دو دسته تقسیم شود.
گفتار پنجم. از حیث كاربردهای گوناگونی كه عقل در زمینهی هریك از دوالّ چهارگانهی دیگر دارد نیز كاركرد عقل به چهار قسم قابل تقسیم است.
گفتار ششم. طبقه بندی كاركرد عقل براساس ساحات چهارگانهی اجتهاد دینی (یعنی ساحات: تفهم، مفهوم سازی، تفهیم و تحقق دین) (9).
تذكار: مبانی تقسیمات هشت گانه و معانی و مصادیق هریك از اقسام و نیز دلایل اختصاصی اثبات هركدام، برحسب مورد، ذیل هر تقسیم و قسم، باید طرح و شرح گردد.
بخش چهارم. روش شناسی كاربرد عقل در دین پژوهی
مقدمه. معنای كاربرد عقل
فصل اول. روشها و قواعد كاربرد عقل در كشف- فهم دین
فصل دوم. ضوابط حاكم بر روشها و قواعد (شروط و شرایط كاربرد و كارآیی آنها)
فصل سوم. موانع كاربرد و كارآیی عقل در دین پژوهی (آسیب شناسی)
فصل چهارم. نسبت و مناسبات عقل با دیگر دوالّ و مدارك
پینوشتها:
1. دانشیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشهی اسلامی؛ مدرس سطوح عالی حوزهی علمیه.
2. مطلب فوق، ویراستهی قسمتی از دروس مؤلف برای جمعی از فضلای دانشگاهی است.
3. بحث هرچند فشرده اما مشبعی، دربارهی منزلت موهبت عقل در منظر قرآن، در فصلی از مقالهی نهادهای راهنمای فهم قرآن آمده است كه از خلال آن، نسبت و مناسبات عقل و وحی در نگاهی قرآنی، به وضوح روشن میگردد (رشاد، 1383، ص101-120).
4. در بحث مقارنهی اجتهادگرایی و قرائت پذیر انگاری كتاب در دست انتشار درآمدی بر منطق كشف دین، به نقد اجمالی نظریهی قرائت پذیری پرداخته شده است.
5. این كاركرد عقل را در دموكراسی قدسی، توضیح دادهام. (رك: رشاد، 1382).
6. الفعل المتصف بالزائد، اما حسن او قبیح؛ و الحسن اربعة؛ و هما عقلیان؛ للعلم بحسن الاحسان و قبح الظلم- من غیر شرع- و لا نتفاعهما مطلقاً، لو ثبتا شرعاً؛ و لجاز التعاكس» (طوسی، 1407، ص197).
7. توضیح كاركرد عقل در دین پژوهی، ایفای نقش معرفت زایانه، معناگرانه و معناسنجانهی آن در زمینهی كشف دین و كاربرد دوالّ دینی دیگر در دین فهمی است.
8. مبادی كشف دین عبارتاند از پیش انگارهها و اصولی كه بدون منظورداشت آنها تفهم دین و احیاناً تحقق آن میسر نخواهد گشت. از آنجا كه مبادی فهم دین به پنج گروه تقسیم میشوند، كاركرد عقل در این باب نیز به پنج دسته قابل تقسیم است.
9. این طبقه بندی میتواند شاملترین و وسیعترین تقسیم قلمداد شود. شرح این تقسیم حاجتمند مجال درخور است كه آن را به مرحلهی تفصیل تحقیق موكول میكنیم.
1. حرّعاملی، محمد بن حسن؛ وسائل الشیعه؛ تصحیح و تحقیق عبدالرحیم ربانی، ج18، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1403ق.
2. خراسانی، محمدكاظم؛ كفایة الاصول، ج1، تهران: انتشارات علمیه اسلامیه، [بیتا].
3. رشاد، علی اكبر؛ «نهادهای راهنمای فهم قرآن»، مجلهی قبسات، ش32، س نهم، تابستان 1383.
4. __؛ دموكراسی قدسی، چ2، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشهی اسلامی، 1382.
5. صدوق، محمد بن علی بن الحسین؛ من لا یحضره الفقیه، ج4، چ2، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، 1404ق.
6. طوسی، خواجه نصیرالدین؛ تجرید الاعتقاد؛ تحقیق محمد جواد حسینی جلالی؛ [بیجا]؛ مركز النشر مكتب الاعلام الاسلامی، 1407ق.
7. كاظمینی، محمدعلی؛ فوائد الاصول، ج1-2، قم: مؤسسه النشر الاسلامی، 1404ق.
منبع مقاله :
بای، حسینعلی؛ (1394)، فلسفهی فقه، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول.
&nbsh2;