انديشه مهدويت و آسيب ها(2)
3.طرح مباحث غير ضروري
معرفت امام، وظيفه ما نسبت به امام، تبيين و ترسيم استراتژي آينده و ارائه آن براي زمينه سازي و فراهم آوردن شرايط ظهور و ... مسايلي است كه پرداختن به آن اهميت فراواني دارد.
پيامدها
2. بستر سازي براي ورود خرافات و سخنان بي دليل و غير مستند كه در نتيجه، سوداگران براي مطرح كردن خويش يا فريفتن مردم از بازار گرم اين مباحث بهره ميجويند.
خاستگاه
2. هواي نفس كه در عوامفريبي بروز مييابد.
3. توهم و خيالپردازي كه زمينه داستان سراييهايي چون جزيره خضرا و... است.
4. عدم بررسي سندي و دلالي روايات (چنانكه تأمل و بررسي، به خوبي جزيره خضرا را نفي ميكند و با نفي آن، بطلان وجود هزاران فرزند براي حضرت يا تطبيق خضرا بر مثلث برمودا، كاملا روشن ميگردد).[26]
5. عدم تبيين و روشنگري انديشمندان و عالمان ديني.
مبارزه و درمان
2. روشنگري توسط انديشمندان در موضوعات مرتبط با مهدويت و ذكر مسايل مهم و كاربردي و تبيين وظايف.
3. حساسيت علما نسبت به عوامفريبان و ورود خرافات به ساحت دين و مقولههاي ديني نظير مهدويت.
4. تقوا در مقابل هواي نفس و عوامفريبي.
4. تعجيل
مرحوم صدوق در كمالالدين نقل كرده كه امام جواد(ع) فرمود: ((يهلك فيها المستعجلون[27]؛ در دوران غيبت، شتابزدگان در امر ظهور هلاك ميشوند.))
امام صادق(ع) فرمود:
انما هلك الناس من استعجالهم لهذا الامر. ان الله لايعجل لعجلة العباد ان لهذا الامر غاية ينتهي اليها فلو قد بَلَغوها لم يستقدموا ساعة و لم يستأخروا.[28]
شتاب مردم براي اين كار، آنها را هلاك ساخت. خداوند به جهت شتاب مردم، شتاب نميكند. براي اين امر مدتي است كه بايد پايان پذيرد. اگر پايانش فرا رسد، آن را ساعتي پيش و پس نيفكنند.
پيامدها
2. رويكرد به منحرفان و مدعيان دروغين مهدويت
3. يأس و نااميدي در اثر عدم تحقق ظهور
4. شك و ترديد
5. دست به اقدام ناشايست زدن
6. استهزا و تمسخر آيات و روايات و معتقدان به غيبت و ظهور.
خاستگاه
2. عدم تسليم نسبت به اراده خدا
3. بي طاقتي و بي ظرفيتي و عدم صبر در سختيها، اذيتها و طعنههاي دشمنان
4. تنها خود را معيار ديدن. لذا پايان عمر و زندگي خود را ملاك ميداند، نه سير تاريخ را.
مبارزه و درمان
امام جواد(ع) فرمودند: ((...يهلك فيها المستعجلون و ينجو فيها المُسلِمون[29]؛ در دوره غيبت، شتابزدگان در امر ظهور هلاك ميشوند و اهل تسليم نجات مييابند.))
ايمان به غيب و ايمان به حكمت الهي، سبب صبر و تسليم به جاي تعجيل خواهد شد.
طوبي للصابرين في غيبته، طوبي للمقيمين علي محبته، الذين وصفهم الله في كتابه وقال: هدي للمتقين الذين يؤمنون بالغيب.[30]
خوشا به حال صابران در دورة غيبت او، و استواران در محبت او! همانان كه خداي تبارك و تعالي در كتابش چنين توصيفشان فرموده است: اين قرآن، هدايت است براي پرهيزگاران، همان كساني كه به غيب ايمان دارند.
در روايت ديگر آمده است:
... و متي علمنا انه عزوجل حكيم، صدقنا بان افعاله كلها حكمة و ان كان وجهها غير منكشف لنا.[31]
هنگامي كه خداي تبارك و تعالي را حكيم بدانيم، همه افعال خدا را مطابق حكمت و مصلحت خواهيم دانست، گرچه سبب آنها براي ما روشن نباشد.
در روايت ديگر آمده كه امام سجاد(ع) فرمودند:
و ان للقائم منّا غيبتين ... و امّا الاخري فيطول امدها حتي يرجع عن هذا الامر اكثر من يقول به، فلا يثبت عليه اِلاّ من قوي يقينه و صحت معرفته و لم يجد في نفسه حرجا مما قضينا و سلّم لنا اهل البيت.[32]
براي قائم ما دو گونه غيبت است:... امّا زمان غيبت دوم به درازا ميكشد تا جايي كه بيشتر كساني كه به او ايمان داشتند، از اعتقاد خود بر ميگردند. فقط كساني در اعتقاد خود ثابت قدم ميمانند كه يقيني محكم و استوار و شناختي صحيح داشته و تسليم ما اهل بيت باشند و سخنان ما بر آنها گران نباشد.
2. علم و بصيرت در دين:
در دو مقولة عواقب تعجيل و آثار صبر، روايات بسياري آمده است. به مناسبت، به برخي از آنها اشاره ميشود:
الف) عاقبت عجله ، پشيماني است: ((لا تعاجلوا الامر قبل بلوغه فتندموا؛[33] پيش از رسيدن اين امر، شتاب مكنيد كه پشيمان ميشويد.))
ب) فضيلت صبر و شتابزده نبودن:
1. جهاد در كنار رسول خدا (صلي الله عليه و آله) :
...اما ان الصّابر في غيبته علي الاذي و التكذيب بمنزلة المجاهد بالسيف بين يدي رسولالله.[34]
آنها كه در زمان غيبت او برآزار و طعنه و تكذيب دشمنان صبر كنند، مانند كساني هستند كه در حضور رسول خدا 9 شمشير زدهاند)).
2. در زمره اهلبيت: و در عليين بودن:
ان من انتظر امرنا و صبر علي ما يُري من الاذي و الخوف، هو غداً في زمرتنا[35].
كسي كه منتظر امر ما باشد و در اين راه، بر آزار و ترس و وحشت صبر كند، روز رستاخيز در جرگه ما خواهد بود.
امام حسن عسكري(ع) فرمودند:
يا احمد بن اسحاق ، هذا امر من امر الله و سرّ من سرّالله و غيب من غيب الله فخذ ما آتيتك و اكتمه و كن من الشاكرين ، تكن معنا غدا في علّيين.[36]
اي احمد بن اسحاق، اينْ امر و سرّ و غيبي است از جانب خداوند. آنچه به تو ارزاني داشتيم فراگير و از نااهل پوشيدهدار و سپاسگزار باش، تا فرداي قيامت در مقامات علّيين با ما باشي.
3. تبيين و روشنگري انديشمندان نسبت به عواقب تعجيل و آثار صبر و تسليم و رضا و تذكر به اين نكته كه مهم، انجام وظيفه است و حركت در اين مسير و معرفت به امام و راه و مرام او با چنين حالتي، ظهور مقدّم شود يا به تأخير افتد، هيچ ضرر نكرده و در ركاب و در زمره اهل بيت: قرار داريم.
امام باقر(ع) در تفسير آيه شريفه: »يا ايها الذين آمنوا اصبروا و صابروا و رابطو[37] فرمودند:
يا ايها الذين آمنوا اصبروا علي اداء الفرائض و صابروا علي عدوكم و رابطوا امامكم المنتظر[38].
اي مؤمنان، در بجا آوردن امور واجب خود، صبر و تحمل داشته باشيد و در برابر دشمنانتان، پايداري ورزيد و يك ديگر را به شكيبايي سفارش كنيد و با امام منتظَر خود، پيوند و رابطه ناگسستني داشته باشيد.
همچنين فرمودهاند:
من مات و هو عارف لامامه، لا يضرّه تقدّم هذا الامر او تأخّر و من مات و هو عارف لامامه كان كمن هو مع القائم في فسطاطه.[39]
هر كس با شناخت امامش بميرد، پيش افتادن اين امر يا به عقب افتادن آن به او ضرري نرساند. كسي كه با معرفت امامش بميرد مانند كسي است كه با حضرت قائم(ع) در خيمهاش باشد.
نكته : تعجيل، يكي از آفتها و آسيبهايي است كه فرا روي منتظر قرار دارد، اما برخي در نقطه مقابل دچار آسيب شدهاند و آن دور شمردن وقت ظهور است كه پيامد آن،
بيتفاوتي و قساوت قلب ميباشد. در روايتي فرمودهاند:
لا تعاجلوا الامر قبل بلوغه فتندموا ولا يطولن عليكم الامد فتقسو قلوبكم.[40]
پيش از رسيدن اين امر شتاب نكنيد كه پشيمان ميشويد و آن را دور نشماريد كه دلتان قساوت ميگيرد.
در روايات ديگر، تكليف مشخص شده است: ((اهل عجله هلاكند. اهل نجات، كسانياند كه تسليم اراده خدايند[41]، و امر ظهور را نزديك ميشمارند.[42] (و آنكه امر ظهور را نزديك داند، خويشتن را آماده ميسازد).
5. توقيت:
هل للمأمور المنتظر المهديّ(ع) من وقت موقّت يعلمه الناس؟ فقال: حاشلله أن يوقّت ظهوره بوقت يعلمه شيعتنا... فقال: يا مفضل، لا اوقّت له وقتا ولا يوقّتُ له وقت، انّ من وقّت لمهديّنا وقتاً فقد شارك الله تعالي في علمه وادّعي انّه ظهر علي سِرّه ...[43]
آيا ظهور حضرت مهدي(ع) وقت معيني دارد كه مردم آن را بدانند؟ فرمودند: اين چنين نيست كه خداوند براي آن وقتي تعيين كرده باشد كه شيعيان ما آن را بدانند. اي مفضل، براي آن وقتي تعيين نميكنم. وقتي هم نميشود براي آن معين كرد. آنكه براي ظهور ما وقتي تعيين كند، خود را در علم خداوند شريك دانسته و مدعي شده كه از اسرار خداوند آگاه گشته است.
فضيل از امام باقر(ع) پرسيد:
هل لهذا الامر وقت؟ فقال: كذب الوقاتون، كذب الوقاتون، كذب الوقاتون[44] .
آيا براي اين امر وقتي معيّن است؟ آن حضرت سه مرتبه فرمود: آنان كه وقتي براي آن تعيين ميكنند، دروغ ميگويند.
ابي بصير گويد: از امام صادق(ع) درباره امام زمان(ع) پرسيدم. فرمود:
كذب الوقاتون، انا اهل بيت لانوقّت، ثم قال: اَبي الله الاّ أن يخلف وقت الموقّتين.[45]
آنان كه وقتي براي آن تعيين ميكنند، دروغ ميگويند. ما اهل بيت، زماني براي آن تعيين نميكنيم. آنگاه فرمود: خداوند چنين اراده كرده است كه با هر وقتي كه تعيين كنند، حتما مخالفت نمايد و ظهور را در آن وقت قرار ندهد.
در روايت ديگر فرمودهاند:
((كذب الموقتون، ما وقّتنا فيما مضي ولا نوقّت فيما يستقبل؛[46]
آنكه براي آن وقتي تعيين كند دروغ گفته است... ما در گذشته وقتي تعيين نكردهايم و در آينده نيز هرگز وقتي براي آن تعيين نخواهيم كرد)).
در برخي روايات، علت عدم تعيين وقت ، چنين بيان شده است: امام جواد(ع) فرمودند:
لو عُيّن لهذا الامر وقت لقست القلوب و لرجع عامّة الناس عن الاسلام و لكن قالوا: ما اسرعه! ما اقربه! تألفاً لقلوب الناس و تقريبا للفرج[47]؛
اگر براي اين امر وقتي تعيين شود دلها را قساوت ميگيرد و توده مردم از اسلام بر ميگردند. بگوييد: چه زود است! چقدر نزديك است! تا دل مردم آرام گيرد و فرج نزديك شود.
پيامدها
اهلبيت فرمودهاند: كسي از زمان آن آگاه نيست. ـ پيامدهاي متفاوتي دارد كه به ذكر آن ميپردازيم:
1. ايجاد يأس و نااميدي به سبب عدم تحقق ظهور در وقت تعيين شده.
2. ايجاد بدبيني نسبت به اصل ظهور.
3. ايجاد بدبيني به شخصيت امام در اثر عدم تحقق ظهور.
4. قساوت قلبها.
5. برگشتن مردم سست ايمان از دين.
خاستگاه
2. عوامفريبي در اثر هوي و هوس.
3. توهم و خيال پردازي.
4. عدم تطبيق صحيح آثاري كه بر اثر قدرتهاي روحي و رياضتها بهدست ميآورند. يعني چيزهايي را در آينده پيشبيني ميكنند، امّا در تطبيق آنها اشتباه نموده و خيال ميكنند ظهور است. لذا وقتي تعيين ميكنند.
مبارزه و درمان
محمد بن مسلم گويد: امام صادق(ع) فرمود:
يا محمد، من اخبرك عنا توقيتا فلاتهابن ان تكذبه فانا لانوقت لاحد وقتا. [48]
اي محمد، هر كس از جانب ما به تو خبر دهد كه ما وقتي براي ظهور تعيين كردهايم، بي مهابا و ترس او را تكذيب كن. زيرا ما براي هيچ كس [حتي خواص] وقتي تعيين نميكنيم.
نكته قابل توجه اين است كه در روايت آمده است: ((بي مهابا او را تكذيب كن.)) از اين تفسير به خوبي بر ميآيد كه نبايد شخصيت زده شد. ابهت و بزرگي افراد نبايد مانع تكذيب شود. هر كس با هر مقام و جايگاهي كه دارد اگر براي ظهور وقتي معين كرد، بايستي تكذيب گردد.[49]
2. نزديك دانستن ظهور همراه با تسليم.
راه چاره اين است كه انسان ظهور را نزديك بداند، هر لحظه منتظر ظهور باشد و با اين حال، تسليم اراده و امر الهي باشد و هيچ امري، پرده صبر او را ندرد كه: ((نجي المقربون))[50] و ((نجا المسلمون)).[51]
3. روشنگري و تبيين علما و انديشمندان ديني.
6. تطبيق
ميدهند. البته خودِ تطبيق روايات بر حوادث، آفت و آسيب نيست، بلكه آفت، مطالب و ادعاهايي است كه افرادي به صرف خواندن يك يا دو روايت و بدون بررسي آيات و روايات و مطالب تاريخي و قدرت تشخيص صحيح و سقيمِ روايات مطرح ميكنند، يعني بدون داشتن تخصص به اظهار نظر ميپردازند.
اين تذكر لازم است كه در روايات، تشخيص مؤلّفهها و علايم سپاه حق و باطل به عهده علماي راستين گذاشته شده است؛ همانها كه در عصر غيبت كبرا به عنوان ((نواب عام)) عهده دار امور گشتهاند.
پيامدها
2. نوميدي و يأس در اثر عدم اتفاق ظهور.
3. به دليل عدم تحقق تطبيقهاي مطرح شده، باعث بياعتقادي افراد نسبت به اصل ظهور ميگردد و افراد در اصل ظهور و روايات به شك و ترديد ميافتند.
خاستگاه
2. هوي و هوس و مشكل مطرح سازي خود (بيماري رواني هيستري).
3. دخالت افراد غير متخصص در مطالب كاملا فنّي و تخصصي.
4. عدم روشنگري كافي توسط علما:
الف) عدم تبيين علايم حتمي و غير حتمي، عدم طرح مسأله بداء و مسايل مرتبط با علايم ظهور.
ب) نداشتن عكسالعمل مناسب در مقابل مدّعيان.
راه درمان
2. تكذيب و مبارزه با انحرافات.
3. كار كارشناسي در مورد علايم و ويژگيها توسط علما.
7. افراط و تفريط در تبيين مفهوم غيبت
برخي غيبت حضرت را به معناي عدم حضور معنا كردهاند. گروهي از اينان عالَمي توهم كرده و آن را ((هورقليا))[52] نام گذارده و حضرت را در آنجا مكان دادهاند. برخي ديگر حضرت را در دور دستها (جزيره خضرا[53] و...) پنداشتهاند. برخي هر گونه ديداري با حضرت را نفي كردهاند.[54]
اين ديدگاهها نادرست است و با روايات ما سازگار نيست. مطابق روايات، حضرت بر خلاف عيساي پيامبر(ع) به آسمان نرفته، در ميان مردمان است، در شهرها و بازارها و... قدم مينهد:
... صاحب هذا الامر يتردد بينهم و يمشي في اسواقهم و يطأ فرشهم
ولايعرفونه ... .[55]
صاحب الامر در ميان مردم رفت و آمد ميكند، به بازارهايشان ميرود و بر فرشهايشان قدم مينهد، ولي او را نميشناسند.
هر ساله در مراسم حج حاضر ميشود، مردم را ميبيند و ميشناسد و مردم هم او را
ميبينند ولي نميشناسند:
والله ان صاحب هذا الامر ليحضر الموسم كل سنة فيري الناس و يعرفهم و يرونه و لايعرفونه[56].
به خدا سوگند كه صاحب الامر، هر سال در مراسم حج حاضر ميشود، مردم را ميبيند و
آنها را ميشناسد، ولي مردم او را با آنكه ميبينند نميشناسند.[57]
جزيره خضرا،[58] عالم هور قليا[59] و مانند اينها توهمهايي هستند رد شده و افسانههايي هستند بي دليل.
پيامدها
2. كم رنگ جلوه كردن تأثير وجود امام، در اثر عدم اعتقاد به حضور ملموس ايشان.
خاستگاه
2. دوري از آيات و روايات.
3. هواي نفس.
4. اطمينان به برخي نقلهاي غير معتبر مثل جزيره خضرا.
5. عدم بصيرت كافي و تفقّه در دين.
6. بدگماني و عدم اطمينان به نقلهاي معتبر. (كساني كه هر نوع ديداري را نفي ميكنند).
7-2. نظريه افراطي
در مقابل اين ديدگاه، ديدگاه ديگر هيچ تفاوتي بين غيبت و حضور قائل نيست. توقع دارد حضرت در هر امري دخالت نمايد. اين ديدگاه نيز به خطا راه پيموده است. اگر قرار بود حضرت مستقيماً در هر كاري دخالت كنند يا همه به محضرشان مشرف شوند، ديگر غيبت معنايي نداشت.
پيامدها
2. توهم زدگي و خيالپردازي.
3. نااميدي و يأس در اثر عدم ملاقات.
خاستگاه
2. توهم و خيالپردازي.
3. عدم درك جايگاه معجزات، امدادهاي غيبي و اسباب و علل مادي.
4. عدم تفقّه و تخصّص در دين.
5. هواي نفس.
راه درمان افراط و تفريط
2. رويكرد به معارف ناب ديني و علماي ربّاني.
3. مقابله با انحرافات و بدعتها و توهم گراها.
4. تبيين و روشنگري توسط علماي دين.
پی نوشتها:
[24] . صدوق، من لا يحضره الفقيه ، ج 4، ص 418.
[25] . طوسي، الغيبة، فصل 4، ص 290.
[26] . براي توضيح بيشتر مراجعه كنيد: جعفر مرتضي عاملي، جزيره خضراء، افسانه يا واقعيت، مترجم: ابوالفضل طريقهدار؛ فصلنامه انتظار، ش 1 و 2 و 3 و 4، مجتبي كلباسي، بررسي افسانه جزيره خضراء.
[27] . صدوق، كمالالدين ، ج 2 ، باب 36 ، ص 378.
[28] . كليني، الكافي، ج1، ص 369.
[29] . صدوق ، كمالالدين، ج 2، باب 36، ص 378.
[30] . محمد بن خزاز قمي، كفاية الاثر، ص 56؛ بحارالانوار، ج 52، باب 22، ص 143.
[31] . صدوق، علل الشرايع، ج 1، ص 245.
[32] . همو، كمالالدين، ج 1، باب 31، ص 323.
[33] . همو، الخصال، ج 2، ص 622.
[34] . صدوق، كمالالدين ، ج 1، باب 30 ، ص 317.
[35] . الكافي، ج 8، ص 36.
[36] . صدوق، كمالالدّين، ج 2، باب 38، ص 384.
[37] . آل عمران، 200.
[38] . نعماني، الغيبة، باب 25، ص 330.
[39] . همان، باب 26، المقدمه، ص 17 و باب 25، ص 330.
[40] . صدوق، الخصال ، ج 2، ص 622.
[41] . نعماني، الغيبة، باب 11، ص 197.
[42] . كليني ، الكافي ، ج 3، ص 132.
[43] . مجلسي، بحارالانوار ، ج 53، ص 2، باب 28.
[44] . طوسي، الغيبة، ص 425.
[45] . نعماني، الغيبة، ص 293.
[46] . طوسي، الغيبة، فصل 7 ، ص 426.
[47] . الكافي، ج 1، باب كراهية التوقيت، ص 389؛ نعماني، الغيبة، ص 296.
[48] . نعماني، الغيبة، ص 289 ، في النهي عن التوقيت و التسمية.
[49] . گاهي حرفهايي از برخي بزرگان و علما نقل ميشود كه نشانگر توقيت است، در حالي كه با كمي تحقيق معلوم ميگردد اين مطلب صرفاً شايعه بوده و هيچ پايه و اساسي ندارد. يعني آن بزرگواران اصلا چنين چيزي نگفتهاند.
[50] . الكافي، ج 3، ص 131.
[51] . همان، ج 1، ص 368.
[52] . شيخ احمد احسايي ،جوامع الكلم، رساله رشتيه، قسمت 2، ص 103.
[53] . ناجي نجار، جزيره خضراء وتحقيقي پيرامون مثلث برمودا، مترجم: علي اكبر مهدي پور.
[54] . علي اكبر ذاكري، چشم به راه مهدي، مقاله ارتباط با امام در عصر غيبت.
[55] . نعماني، الغيبة، ص 164.
[56] . صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج 2 ، باب نوادر الحج، ص 520.
[57] . گرچه برخي روايات گفتهاند: حضرت ديده نميشود، ولي راه جمع اين روايات با رواياتي كه در آنها به ديده شدن حضرت اشاره شده اين است كه حضرت ديده ميشود ولي توسط مردم شناخته نميگردد، چنانكه سيد صدرالدين صدر (المهدي، ص 206 و 207 ) مرحوم مجلسي (ذيل روايت) شهيد سيد محمد صدر (تاريخ الغيبة الكبري، ص 31) همين وجه را پذيرفتهاند.
[58] . سيد جعفر مرتضي عاملي، جزيره خضراء افسانه يا واقعيت، مترجم: ابوالفضل طريقهدار.
[59] . فصلنامه انتظار، ش 2، مقاله فرقه شيخيه، احمد عابدي.