مقدمه
در روند جامعه و تحولات تاریخ یک سلسله قوانین و سننی حاکم است و تغییرات و تحولات و شکست و کامیابی جامعه تصادفی نیست. این مسأله زیربنای علم جامعهشناسی است و آنان برای پی بردن به قوانین اجتماعی تلاش میکنند.امیرالمؤمنین (علیه السلام) میفرماید:
«إنّ الدهر یجری بالباقین کجریه بالماضین»؛ (1) روزگار در مورد آیندگان همان گونه سپری میشود که در مورد گذشتگان سپری شده است.
قرآن کریم نیز برای جامعه قوانینی را مطرح میکند، قوانینی که در همه جامعهها حاکم است و تبدیل و تحویل در آنها راه ندارد (2) و از آنها به سنن الهی تعبیر شده است.
برای شناخت بهتر جامعه و تأثیرگذاری در آن و پیشبینی روند تغییرات اجتماعی، آشنایی با قوانین حاکم بر جامعه و سنتهای اجتماعی ضروری است. بسیار مهم است که از منظر امام خمینی (رحمةالله علیه) به عنوان یک شخصیتی که بزرگترین انقلاب قرن را پیریزی کرد و به ثمر نشاند و مهمترین تغییرات اجتماعی را ایجاد کرد، سنتهای اجتماعی قرآن مورد مطالعه قرار گیرد.
از آنجا که حضرت امام باعث تحقق برخی از سنتهای الهی نظیر سنت پیروزی مؤمنین شد و سنتی را که خداوند به روش وحیانی به بشر معرفی کرده بود، حضرت امام آن را محقق ساخت تا به روش تجربی هم به همه جهان معرفی شود. لذا نگاه امام به ابعاد مختلف سنت پیروزی مؤمنین و شرایط تحقق این سنت مهم الهی بسیار پر اهمیت است. در این نوشتار ابتدا واژه سنت مورد بررسی قرار گرفته، سپس برخی از سنتهای اجتماعی که در آثار و کلمات حضرت امام (رحمةالله علیه) مورد توجه قرار گرفته است را مطرح میکنیم.
بررسی واژه سنت
سنت در لغت به معنای راه، روش و طریقه است. (3) همین معنا در کلمات مفسرین نیز آمده است.علامه طباطبائی (رحمةالله علیه) میگوید:
سنن جمع سنت به معنای طریقهای است که جامعه در آن سیر میکند.(4)
امین الاسلام طبرسی میفرماید:
سنت راه و مسیری است که باید از آن پیروی شود و به همین معنا است سنت پیامبر... اصل سنت به معنی استمرار در جهتی است.(5)
در قرآن نیز در مواردی که این واژه مطرح شده است، کاملاً متناسب با همین معنا است.
تفسیر نمونه بعد از ذکر آیاتی که این واژه در آنها آمده است، میگوید:
از مجموع این آیات به خوبی استفاده میشود که منظور از سنت در این گونه موارد قوانین ثابت و اساسی ـ تکوینی یا تشریعی ـ الهی است که هرگز دگرگونی در آن روی نمیدهد.(6)
برخی دیگر از دانشمندان اسلامی چنین میگویند:
ما میتوانیم اصطلاح سنن الهی را بر ضوابطی که در افعال الهی وجود دارد یا روشهایی که خدای متعال امور عالم و آدم را بر پایه آن تدبیر و اداره میکند، اطلاق کنیم.(7)
پس سنت الهی عبارت است از: روش خدا در تدبیر امور عالم.
سنتهای الهی انواع مختلفی دارند برخی مربوط به امور آن جهانی است و مربوط به پاداش و کیفر انسانها در آخرت است؛ برخی مربوط به امور فردی و برخی مربوط به امور اجتماعی است. سنتهای مورد بحث ما همین سنتهای اجتماعی است. سنتهای اجتماعی یعنی قوانینی که بر همه جوامع حاکم است و در هر جامعهای که شرایط تحقق آن باشد، آن قانون حاکم خواهد شد.
سنتهای الهی سه ویژگی اساسی دارند:
اول، عمومیت داشتن و عدم تغییر و تبدیل این سنتها که عمومیت، به آنها جنبه علمی میبخشد.
دوم، خدایی بودن این سنتها است. قرآن نیز از آنها تعبیر به سنت الله میکند.
سوم، نقش اراده و اختیار انسان در آنها است.(8)
حضرت امام به سنتهای الهی به عنوان قوانین جامعهشناختی توجه داشتند. ایشان درباره این آیه شریفه: (إِنَّ اللهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْم حَتّی یُغَیِّرُوا ما بِأنْفُسِهِمْ)؛(9) میفرمایند:
یک واقعیتی است... به این معنا که تغییراتی که در یک ملتی، یک قومی، حاصل بشود، این منشأ یک تغییرات تکوینی، تغییرات جهانی، تغییرات موسمی میشود... این یک سنت الهی است که کارهایی که میشود روی اسباب و مسبّبات، خدای تبارک و تعالی کار میکند.(10)
برخی از سنتهای اجتماعی مطلقند؛ یعنی مقید به رفتار خاص از سوی جامعه نیستند، مانند: سنت هدایت توسط انبیا و برخی مشروطند؛ یعنی واکنش رفتار جامعه هستند.
سنتهای مشروط، برخی عام است و شامل مؤمنین و پیروان باطل هر دو میشود، مثل: سنت امداد؛ و برخی از سنتهای مشروط مخصوص پیروان حق است و برخی نیز مخصوص پیروان باطل. از منظر امام از هر کدام از این اقسام یک مورد را مورد مطالعه قرار دادیم که عبارت است از:
1. سنت آزمایش که از سنتهای مطلق است.
2. سنت همبستگی تحولات برونی با تحولات درونی جوامع که از سنتهای مشروط و عام است.
3. سنت پیروزی مؤمنین که سنتی است مشروط و مخصوص پیروان حق.
4. سنت استدراج که سنتی است مشروط و مخصوص پیروان باطل.
سنت آزمایش
سنت آزمایش هم جنبه اجتماعی دارد و هم در امور فردی جاری است برای اینکه آزمایش تحقق یابد، باید زمینه ارتکاب افعال اختیاری و انتخاب راه و روش برای انسان فراهم گردد و چیزهایی در دسترس آنها قرار گیرد و به وسیله آنها آزموده شوند.این ابزارهای آزمایش میتواند خوشیها و لذتها باشد یا ناخوشیها و ناآرامیها. انسان باید از برخی خوشیها صرف نظر کند و بر پارهای از ناخوشیها صبر و شکیبایی ورزد تا در آزمایش سربلند باشد.
حضرت امام (رحمةالله علیه) میفرمایند:
بشر در معرض امتحان است (أحَسِبَ النّاسُ أنْ یُتْرَکُوا أنْ یَقُولُوا آمَنّا وَهُمْ لا یُفْتَنُونَ)؛(11) شما گمان میکنید. مردم گمان میکنند که همین که گفتند من مؤمنم رهایشان میکنند؟ امتحانشان نمیکنند؟ همین که گفتید ما آزادیخواهیم رهایتان میکنند؟ بر مسند مینشانند تا بفهمند که راست میگویید یا نه و بفهمانند. به مجرد اینکه ادعا کردید که من برای این ملت و برای این کشور خدمتگزارم رها میشوید؟ امتحان خواهید شد و در امتحان هستید. از من طلبه تا تمام افراد این مملکت و تمام افراد بشر و تمام انبیا و اولیا، همه در معرض امتحانند، به ادعا و گفتار رها نمیشوند. فرموده است که: «سابقین را ما امتحان کردیم تا اینکه معلوم بشود کی مؤمن است و کی منافق».(12)
همه گروهها، همه مردمیکه در این مملکت... هستند؛ همه بدانند که در محضر خدا هستند و در معرض امتحان.(13)
در فرمایش حضرت امام (رحمةالله علیه) چند نکته قابل توجه است:
1. سنت آزمایش هم در شئون فردی جاری است و هم در شئون اجتماعی انسان؛ ایشان، هم گروههای اجتماعی و هم تکتک افراد را مخاطب آیه میدانند.
2. سنت آزمایش قطعی است و جامعه و افراد همواره در معرض این سنت الهی هستند. «امتحان خواهید شد و در امتحان هستید.»
3. سنت آزمایش برای این است که معلوم شود چه کسی راست میگوید، چه کسی دروغ، چه کسی مؤمن است و چه کسی منافق.
سنت همبستگی تحولات برونی با تحولات درونی جوامع
این سنت یک سنت عام است که همه سنتهای مشروط، به نوعی تحت این سنت قرار میگیرند. از جمله آیاتی که با صراحت بیشتری این سنت را بیان میکنند دو آیه ذیل هستند ـ که آیه دوم صراحت بیشتری نسبت به آیه اول دارد:(ذلِکَ بِأنَّ اللهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّراً نِعْمَةً أنْعَمَها عَلی قَوْم حَتّی یُغَیِّرُوا ما بِأنْفُسِهِمْ)؛(14) این به خاطر آن است که خداوند، هیچ نعمتی را که به گروهی داده، تغییر نمیدهد، جز آن که آنها خودشان را تغییر دهند.
(إِنَّ اللهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْم حَتّی یُغَیِّرُوا ما بِأنْفُسِهِمْ)؛(15) خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملتی) را تغییر نمیدهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان هست تغییر دهند.
علامه طباطبائی میفرماید:
خداوند چنین قضا رانده که بین نعمتهایی که به بندگان ارزانی میکند و حالات نفسانی و درونی خود انسان، نوعی تلازم است. پس اگر قومی و ملتی بر فطرتشان بمانند و ایمان به خدا آورند و عمل صالح انجام دهند نعمتهای دنیا و آخرت به سراغشان میآید و این نعمتها همچنان در میانشان هست مادامی که این حال معنوی را حفظ میکنند و اگر این حالشان تغییر کند خداوند هم حال ظاهریشان را تغییر میدهد و نعمت را به نقمت و بلا مبدل میسازد.(16)
تفسیر نمونه این حقیقت قرآنی را از پایههای اساسی جهانبینی و جامعهشناسی اسلام معرفی میکند و میگوید:
این قانون که یکی از پایههای اساسی جهانبینی و جامعهشناسی در اسلام است به ما میگوید که مقدرات شما قبل از هر چیز و هر کس در دست خود شما است و هر گونه تغییر و دگرگونی در خوشبختی و بدبختی اقوام در درجه اول به خود آنها باز میگردد... آنچه اساس و پایه است این است که ملتی خود بخواهد سربلند و سرافراز و پیروز و پیش رو باشد و یا به عکس، خود تن به ذلت و زبونی و شکست در دهد. حتی لطف خداوند یا مجازات او بیمقدمه دامان هیچ ملتی را نخواهد گرفت، بلکه این اراده و خواست ملتها و تغییرات درونی آنها است که آنها را مستحق لطف یا مستوجب عذاب خدا میسازد.(17)
این سنت یک سنت اجتماعی است نه فردی. صاحب المنیر میگوید:
معنای آیه 11 سوره رعد نزد مفسرین این است که: خدای متعال نعمتی را از مردم نمیگیرد و منتقل نمیکند، مگر به خاطر گناهان و فساد و این معنا فقط در مورد اجتماع قابل توجیه است؛ چون در فرد گاهی مشکلاتی گریبانگیرش میشود آن هم به خاطر گناه دیگران همانطور که در قرآن میفرماید: (وَاتّقُوا فِتْنَةً لا تُصِیبَنَّ الّذِینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّةً)(18).(19)
ممکن است فردی حالات معنوی خودش را اصلاح کند، اما در دنیا نعمتهای ظاهری به خاطر کوتاهی عمر یا شرایط دیگر نصیبش نشود؛ پس این سنت یک سنت اجتماعی است و آن رهبرانی موفق و پیروزند که ملت خود را بر اساس این سنت الهی رهبری کنند؛
همان کاری که حضرت امام (رحمةالله علیه) انجام دادند. ایشان در تفسیر آیه 11 سوره رعد میفرماید:
یک واقعیتی است و دستوری. واقعیت به این معنا که تغییراتی که در یک ملتی، یک قومی حاصل بشود، این منشأ یک تغییرات تکوینی، تغییرات جهانی، تغییرات موسمی میشود و دستور است به اینکه تغییراتی که شما میدهید تغییراتی باشد که آن تغییرات دنبالش یک تغییراتی به نفع شما باشد. شما ملاحظه کردید که این پیشرفتی که ملت ایران کرد مرهون آن تغییری بود، تحولی بود که در نفوس پیدا شد... این تحول روحی بود... تغییر دادید «ما بأنفس» خودتان را یعنی آن حال پذیرش ظلم متبدل شد به حال عدم پذیرش؛ یک حال اینکه دیگر زیر بار این ظلم نمیخواهیم برویم، اینطور که شد، تأیید کرد خدای تبارک و تعالی و شما ظالم را بیرون کردید. این حال را حفظ کنید. الآن متوجه باشید که این حال حفظ بشود؛ یعنی این تغییری که به سبب توفیق الهی حاصل شد و نفوس شما تغییر کرد به یک نفوسی که شهادت را برای خودتان فوز میدانید. و ذلت و تبعیت را برای خودتان ننگ میدانید، این حال حفظ بشود.
مادامی که این حال حفظ شد؛ خداوند همین را حفظش میکند اگر خدای نخواسته «ما بأنفس» ما دوباره برگردد به حال اول، باز دوباره حال اول میشویم. این یک سنت الهی است که کارهایی که میشود روی اسباب و مسببات خدای تبارک و تعالی کار میکند... این سنت الهی است، و مطلبی بود که با تجربه، خود شما ثابت کردید.(20)
حضرت امام (رحمةالله علیه) با بیان این مطلب که تغییرات در یک ملت، منشأ تغییرات تکوینی، جهانی و موسمی میشود، به ابعاد مختلف این سنت الهی اشاره میکند. وقتی یک ملتی حال خودش را تغییر داد و اهل ایمان و تقوا شد یک سری تغییرات تکوینی، جهانی یا موسمی حاصل میشود، مانند: عمران و آبادانی: (وَ لَوْ أنَّ أهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکات مِنَ السَّماءِ وَ اْلأرْضِ وَ لکِنْ کَذّبُوا فَأخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ).(21) یا مثل پیروزی بر دشمنان: (وَکانَ حَقًّا عَلَیْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنِینَ).(22)
اگر ملتی اهل ظلم و عصیان شد تغییراتی تکوینی یا جهانی یا موسمی در او حاصل میشود. مانند: از دست رفتن نور هدایت: (فَلَمّا زاغُوا أزاغَ اللهُ قُلُوبَهُمْ وَ اللهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ).(23) و یا شکست از دشمنان که نتیجه همان ظلم و عصیان است: (وَلَوْ قاتَلَکُمُ الّذِینَ کَفَرُوا لَوَلّوُا اْلأدْبارَ ثُمَّ لا یَجِدُونَ وَلِیّاً وَ لا نَصِیراً * سُنَّةَ اللهِ الّتِی قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللهِ تَبْدِیلاً).(24)
نکته پایانی کلام حضرت امام (رحمةالله علیه) نیز قابل توجه است که فرمود: این سنتی است الهی و مطلبی بود که با تجربه خود شما ثابت کردید. همانطور که ایشان فرمودند این سنت در هر اجتماعی با روش تجربی قابل اثبات است و با مطالعه در تاریخ میتوان به روش تجربی هم این سنت الهی را به اثبات رساند و بدین ترتیب سنتهای اجتماعی قرآن را به عنوان اعجاز علمی در مسائل جامعهشناسی مطرح کرد.
سنت پیروزی مؤمنین
آیات متعددی از قرآن کریم بیانگر این سنت الهی است که به هفت دسته تقسیم میشوند:1. آیاتی که دال بر پیروزی حق بر باطل است، مانند: انفال، آیه 8، بنیاسرائیل آیه 81 و انبیاء آیه 18.
2. آیاتی که دال بر این است که خدای متعال پیامبران خود و پیروان آنها را یاری میکند و چیرگی میبخشد، مانند: مائده آیه 56، یونس آیه 103 و حج آیه 40.
3. آیاتی که نشان دهنده مصادیق و نمونههایی از کمک و یاری خدای متعال به انبیا و مؤمنان است، مانند: اعراف آیههای 128 و 137.
4. آیاتی که اهل حق را وعده خیر دنیا و آخرت میدهد، مانند: فصلت آیههای 30 و 31.
5. آیاتی که اهل حق را وعده پیروزی در همین دنیا میدهد، مانند: آل عمران آیه 139 و نور آیههای 55 و 56.
6. آیاتی که بر تعلق اراده الهی به غلبه و جهانگیری دین حق؛ یعنی اسلام دلالت دارد، مانند: توبه آیههای 32 و 33.
7. آیاتی که اهل حق را وارثان زمین میداند، مانند: اعراف آیه 128 و انبیاء آیه 105.(25)
حضرت امام (رحمةالله علیه) برخی از این آیات را مورد توجه قرار دادهاند و این سنت الهی را در قالب آنها بیان کردهاند:
(یا أیُّهَا الّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللهَ یَنْصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أقْدامَکُمْ)؛(26) «چنانچه یاری کنید خدا را خدا هم شما را یاری میکند. این یک قضیه که یاری میکند و شما این قضیه را در عین دیدید. که شما یاری کردید اسلام را... و یاری کردید نهضت اسلامی را، جمهوری اسلامی را و خداوند یاری کرد شما را».(27)
(وَقُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً).(28) «ما باید کوشش کنیم که مفاد این آیه شریفه را متحقق کنیم و همه ملتهای اسلامی باید کوشش کنند که حق را در جامعه خودشان پیاده کنند که مصداق (جاءَ الْحَقُّ) متحقق بشود. اگر حق آمد باطل خود به خود زاهق خواهد شد».(29)
(وَلا تَهِنُوا وَلا تَحْزَنُوا وَأنْتُمُ اْلأعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ).(30) «نه سستی کنید و نه محزون باشید اگر مؤمن هستید علو رتبه دارید و از همه بالاترید. لکن مهم ایمان است... یک جلوهای از این ایمان در شما پیدا شد و به واسطه همین جلوه ایمان این سد عظیمی که باورکردنی نبود شکست... و تا این قدرت ایمان هست. شما (أنْتُمُ اْلأعْلَوْنَ) تا این قدرت ایمان را حفظ کردید، شما بالاترین موجودات هستید».(31)
من امیدوارم که ان شاءالله برسد روزی که آن وعده مسلم خدا تحقق پیدا کند و مستضعفان مالک ارض بشوند. این مطلب وعده خداست و تخلف ندارد.(32)
(وَنُرِیدُ أنْ نَمُنَّ عَلَی الّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی اْلأرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ).(33)
شرایط تحقق سنت پیروزی در نگاه امام
این سنت از سنتهای مشروط است و شرایطی برای تحقق پیروزی در آیات قرآن مطرح شده است، اما مهمترین شرایط در نگاه حضرت امام عبارت است از:1. یاری خدا
عمومیترین شرط برای تحقق سنت پیروزی این است که مؤمنین باید خدا را یاری کنند: (إِنْ تَنْصُرُوا اللهَ یَنْصُرْکُمْ)، اما اینکه بنده چگونه میتواند خدا را یاری کند مفسرین میگویند: منظور از نصرت خدا، نصرت و یاری دین خدا و پیامبر خداست.(34)حضرت امام (رحمةالله علیه) میفرماید:
نصرت خدا به نصرت دین اوست، به نصرت بندگان اوست، به نصرت مظلومین است.(35)
یا در جایی دیگر میفرماید:
ما بنده ضعیف، نصرت بندگان خدا را برای او میکنیم و او به واسطه عنایات زیادش این را نصرت خودش حساب کرده است، با اینکه غنی از همه عالم است، نصرت ضعفا را، نصرت مظلومین را، نصرت خودش حساب کرده... ما شک نداریم که خدا ـ غنی مطلق ـ که گفته است که نصرت من را بکنید و نصرتتان میکنیم، اگر ما ضعفا، نصرت او را کردیم، او نصرت ما را میکند این مسأله عقلی است.(36)
نکتهای که ایشان به آن تصریح میکند و تأکید دارد این است که یاری کردن بندگان خدا و مظلومین از مصادیق نصرت خدا است. مفسرین دیگر به این نکته تصریح نکردهاند و احتمالاً این را از معانی نصرت دین خدا میدانند، اما حضرت امام خمینی (رحمةالله علیه) به خاطر اهمیت این مسأله در نگاه ایشان، آن را مورد تأکید قرار میدهد.
2. ایمان
همان طور که گذشت، ایشان ایمان را عامل پیروزی ملت ایران میداند و تأکید میکند تا این قدرت را حفظ کنید؛ این پیروزیها و سربلندیها برقرار است. در جای دیگر با اشاره به آیه (اللهُ وَلِیُّ الّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظّلُماتِ إِلَی النُّورِ)؛(37) ایمان را عامل نجات مؤمنین از همه ظلمها و ظلمتها میدانند:کسانی که با خدا باشند توجه به خدا و ایمان به خدا داشته باشند، خداوند آنها را از تمام ظلمتها، از تمام تاریکیها خارج میکند و به حقیقت نور میرساند. ایمان به خدا نور است؛ ایمان به خدا باعث میشود که تمام تاریکیها از پیش پای مؤمنین برداشته بشود؛ ایمان به خدا باعث میشود که مؤمنین در نور خدا غرق شوند، ظلمتهای استبداد، ظلمتهای اختناق؛ ظلمتهای وابستگی به غیر؛ ظلمتهای ظلم، مؤمنین از این ظلمتها نجات پیدا میکنند... و در دریای نور غرق میشوند.(38)
3. وحدت
یکی از شرایط اساسی تحقق سنت پیروزی، مسأله وحدت و عدم تفرقه است، قرآن کریم به این مسأله تأکید دارد و با بیانات مختلف امر به وحدت و عدم تفرقه میکند.نظیر آیه شریفه: (وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِیعاً وَلا تَفَرَّقُوا)؛(39) همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید.
و آیه شریفه: (وَلا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ)؛(40) و با هم نزاع نکنید که سست شوید و مهابت شما از بین برود.
حضرت امام (رحمةالله علیه) نیز با حساسیت خاص بر این مسأله تأکید میکند و مسلمین را دعوت به وحدت مینماید و نسبت به تفرقه و نزاع هشدار میدهد. ایشان با اشاره به آیه 103 سوره آل عمران میفرماید:
همه با هم دست به هم بدهید و اعتصام به حبل خدا بکنید و برای خدا اجتماع کنید و تفرقه نباشد در کار، از تفرقه بترسید؛ همهمان. این مسأله واضحی است که امروز آنچه ما را پیش برد این وحدت کلمه بود. تفرقه این وحدت کلمه را از بین میبرد، وقتی که از بین برد آن رمزی که رمز پیروزی ما بود از دستمان گرفته میشود، گرفته شد شکست میخوریم.(41)
یا در جایی دیگر میفرماید:
این دو تا کلمه: همه با هم وحدت کلمه و همه با اسلام. این دو تا کلمه رمز پیروزی شما بود و عمل به آیه کریمه (وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا)، در این آیه همین رمز است که همهتان با هم به خدا بپیوندید و جدا از هم نباشید؛ اجتماع با هم باشد و توجه به خدا باشد و تفرقه هم نباشد در کارهایتان.(42)
در جایی دیگر ایشان به این مهم اشاره میکند که آن وحدتی رمز پیروزی است که بر محور «حبلالله» باشد نه هر اجتماعی:
آیه فقط امر به اجتماع نیست تمام دستورهای مردم عادی و رژیمهای غیر الهی این است که همه با هم باشید، فقط دستور به اجتماع است لکن دستور خدا دستور (وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ) است. اینکه مهم است این است که تنها این نباشد که همه با هم در یک امری مجتمع باشید و متفرق نباشید، امر این است که همه با هم اعتصام به «حبلالله» بکنید... شما دیدید که در این اجتماعاتی که این اخیراً کردید همه با هم مجتمع شدید آنکه واقع رمز بوده از برای پیروزی شما همان جهت الهیت مسأله بود... همه اجتماع، اعتصام به حق کرده بودند... همه توجه پیدا کرده بودند به اسلام... این شد که ما پیروز شدیم.(43)
همچنین حضرت امام (رحمةالله علیه) با اشاره به آیه 46 سوره انفال نسبت به تفرقه و نزاع بین مؤمنین هشدار میدهد:
از مسائل مهم سیاسی قرآن دعوت به وحدت و منع از اختلاف است... نکتهاش را هم فرموده است که (لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ). ما بررسی کنیم به اینکه آیا این دو اصل مهمی که دو اصل سیاسی مهم اسلامی است در بین مسلمین چه وضعی دارد... آیا تبعیتی کردهاند از این دو اصل مهمی که اگر اطاعت از آن بکنند تمام مشکلات مسلمین حل میشود و اگر اطاعت نکنند فشل میشوند و رنگ و بویشان از بین میرود؟(44)
در بیان دیگری میفرماید:
از تفرق و تنازع بپرهیزید (وَلا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ)،(45) رنگ و بوی ایمان و اسلام که اساس پیروزی و قدرت است با تنازع و دسته بندیهای موافق با هواهای نفسانیه و مخالف با دستور حقتعالی زدوده میشود، و اجتماع در حق و توحید کلمه و کلمه توحید که سرچشمه عظمت امت اسلامی است به پیروزی میرسد.(46)
ایشان آنقدر به این مسأله توجه دارند که توجه نکردن به مسأله وحدت را باعث مهجوریت قرآن میدانند:
قرآن وقتی میفرماید: (وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِیعاً وَلا تَفَرَّقُوا)، میفرماید: (وَلا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ)؛ اینطور احکام مترقی سیاسی که اگر به آن عمل بشود، سیادت عالم مال شماست. این قرآن را مهجور کردیم همه و اعتنا نکردیم به این مسائل.(47)
به هر حال حضرت امام خمینی (رحمةالله علیه) در جاهای مختلف و با بیانات گوناگون وحدت و اعتصام به حبلالله را رمز پیروزی مردم ایران میدانند.(48)
سنت استدراج
کافران، اهل ظلم و فساد و تمام کسانی که در مقابل حق میایستند در همین دنیا در معرض عذاب و عقاب الهیاند؛ یعنی ظلم و فساد اقتضای نزول عذاب را دارد و خداوند نیز در آیات مختلف قرآن این مطلب را بیان فرموده است که نتیجه ظلم و فساد عذاب است. نظیر آیاتی که از انسان میخواهد که در زمین سیر کند و فرجام کارهای باطل را ببیند:(قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِکُمْ سُنَنٌ فَسِیرُوا فِی اْلأرْضِ فَانْظُروا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ)؛(49) قطعاً پیش از شما سنتهایی بوده و سپری شده در زمین بگردید و بنگرید که فرجام تکذیب کنندگان چگونه بوده است.
یا آیاتی که خبر از نابودی اقوام گذشته میدهد:
(فَکَأیِّنْ مِنْ قَرْیَة أهْلَکْناها وَهِیَ ظالِمَةٌ فَهِیَ خاوِیَةٌ عَلی عُرُوشِها وَبِئْر مُعَطّلَة وَ قَصْر مَشِید)؛(50)چه بسا شهرها که ستمکار بودند هلاکشان کردیم و اینک آن شهرها سقفهایش فرو ریخته است و چه بسیار چاههای متروک و قصرهای استوار ]و مرتفع که بیصاحب مانده است[.
و نیز آیاتی که سرگذشت هر یک از اقوام گذشته را بیان میکند. همه این آیات حاکی از یک سنت الهی است و آن مجازات ظالمین در دنیا است، اما چنین نیست که خداوند مجرمان را به مجرد اینکه گناهی مرتکب شوند فوراً مجازات کند، بلکه گاهی در جامعهای عوامل عذاب به ظاهر پدید میآید، اما خداوند آنها را عقاب نمیکند، بلکه آنان را فرصت و مهلت میدهد شاید همه یا بعضیشان پشیمان و نادم شوند و بازگردند و توبه کنند یا از نسلشان انسانهایی حقطلب و مؤمن و صالح پدید آیند.(51) که این سنت امهال است. و گاهی خداوند آنها را عقاب نمیکند، بلکه مهلت میدهد، بدان جهت که ظالمان بیشتر گناه کنند تا به عذابی سختتر و دردناکتر گرفتار شوند که این، سنت استدراج است.
این سنت که میتوان آن را یکی از مصادیق «زیادت ضلالت» و امهال اهل باطل در جهت باطل هم قلمداد کرد، بدین معنا است که خدای متعال بر نعمتهای مادی و دنیوی اهل باطل میافزاید تا فریفته و مغرور گردند و در راه خود پابرجاتر و استوارتر شوند و بر کفر و کفران و ظلم و عصیان خود بیفزایند و استحقاق عذاب و عقاب بزرگتر و دردناکتری را بیابند.(52)
حضرت امام (رحمةالله علیه) در این باره میفرمایند:
اینجا دار تکلیف و «مزرعه آخرت» و عالم کسب است و عالم آخرت دار جزا و سزا و ثواب و عقاب است. آنها که متوقعند که حق تعالی هر کس را که در این عالم مرتکب معصیت و فحشایی شد یا ظلم و تعدی به کسی، فوراً جلو او را بگیرد و دست او را منقطع کند و او را قلع و قمع فرماید؛ غافل از آن هستند که خلاف ترتیب و مخالف سنة الله جاریه است. اینجا دار امتحان و امتیاز شقی از سعید و مطیع از عاصی است؛ و عالم ظهور فعلیات است، نه دار بروز نتایج اعمال و ملکات و اگر نادراً حق تعالی ظالمی را گرفتار کند، میتوان گفت از عنایات حقتعالی به آن ظالم است. اگر اهل معصیت و ظلم را به حال خودشان واگذار فرماید «استدراج» است؛ چنانچه خدای تعالی میفرماید: (سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ*وَاُمْلِی لَهُمْ إِنَّ کَیْدِی مَتِینٌ)؛(53) یعنی «زود است که نعمت دهیم آنها ]را[ درجه درجه از جهتی که نمیدانند و مهلت دهیم آنها را، همانا اخذ من شدید است». و میفرماید: (وَلا یَحْسَبَنَّ الّذِینَ کَفَرُوا أنَّما نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لاِنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَلَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ)؛(54) یعنی «گمان نکنند آنان که کافر شدند، اینکه مهلت ما برای آنها خیر است؛ همانا چنین است که مهلت دادیم آنها را تا زیاد کنند گناه را و از برای آنها عذاب دردناک است».(55)
گرچه ایشان میفرماید اگر اهل معصیت را به حال خود واگذار فرماید استدراج است، اما با توضیحی که ایشان مرقوم میفرماید معلوم میشود که نظرشان آن واگذاری است که شرایطی را برای زیاد شدن بار گناهان ایجاد کند، لذا فرق میگذارند بین سنت استدراج و سنت امهال.
پینوشتها:
1- نهج البلاغه، خطبه 152.
2- (فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللهِ تَبْدِیلاً وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللهِ تَحْوِیلاً)؛ فاطر (35): 43.
3- مجمع البحرین، ج 6، ص 268.
4- المیزان، ج 7، ص 34.
5- مجمع البیان، ج 4، ص 263.
6- تفسیر نمونه، ج 17، ص 435.
7- جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، ص 425.
8- ر.ک: سنتهای تاریخ در قرآن، ص 139 ـ 147.
9- رعد (13): 11.
10- صحیفه امام، ج 10، ص 128 و 130.
11- عنکبوت (29): 2.
12- (وَلَقَدْ فَتَنَّا الَذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَلَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبِینَ)؛ عنکبوت (29): 3.
13- صحیفه امام، ج 13، ص 460.
14- انفال (8): 53.
15- رعد (13): 11.
16- المیزان، ج 11، ص 340.
17- تفسیر نمونه، ج 10، ص 147.
18- «از فتنهای که تنها ستمکاران شما را نمیرسد، بترسید»؛ انفال (8): 25.
19- المنیر، ج 7، ص 138.
20- صحیفه امام، ج 10، ص 128 ـ 131.
21- «اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند، برکات آسمان و زمین را بر آنها میگشودیم، ولی آنها حق را تکذیب کردند، ما هم آنها را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم»؛ اعراف (7): 96.
22- «و یاری کردن مؤمنان بر ما فرض است»؛ روم (30): 47.
23- «هنگامی که آنها از حق منحرف شدند، خداوند قلوبشان را منحرف ساخت. و خدا فاسقان را هدایت نمیکند»؛ صف (61): 5.
24- «اگر کسانی که کافر شدند به جنگ با شما برخیزند قطعاً پشت خواهند کرد و دیگر یار و یاوری نخواهند داشت؛ سنت الهی از پیش همین بوده است و در سنت الهی هرگز تغییری نخواهی یافت»؛ فتح (48): 22 ـ 23.
25- ر.ک: جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، ص 429 ـ 449.
26- محمد (47): 7.
27- صحیفه امام، ج 10، ص 216.
28- اسراء (17): 81.
29- صحیفه امام، ج 13، ص 163.
30- آل عمران (3): 139.
31- صحیفه امام، ج 8، ص 165 ـ 166.
32- همان، ج 19، ص 246.
33- قصص (28): 5.
34- ر.ک: مجمع البیان، ج 5، ص 98؛ المیزان، ج 18، ص 248؛ تفسیر نمونه، ج 21، ص 425.
35- صحیفه امام، ج 16، ص 38.
36- همان، ج 19، ص 207 ـ 208.
37- بقره (2): 257.
38- صحیفه امام، ج 7، ص 135.
39- آل عمران (3): 103.
40- انفال (8): 46.
41- صحیفه امام، ج 7، ص 348.
42- همان، ج 8، ص 505.
43- همان، ج 9، ص 131 ـ 132.
44- همان، ج 16، ص 34.
45- انفال (8): 46.
46- صحیفه امام، ج 10، ص 339.
47- همان، ص 39.
48- ر.ک: همان، ج 3، ص 318 ـ 319؛ ج 7، ص 169 ـ 170؛ ج 8، ص 316 و 477؛ ج 9، ص 187؛ ج 10، ص 160؛ ج 12، ص 76 و 363؛ ج 13، ص 275 و... .
49- آل عمران(3): 137.
50- حج (22): 45.
51- ر.ک: جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، ص 450 ـ 451.
52- همان، ص 449.
53- قلم (68): 44 ـ 45.
54- آل عمران (3): 178.
55- شرح چهل حدیث، ص 245 ـ 246.
1. تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، دار الکتب الاسلامی، تهران، 1374.
2. جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، محمدتقی مصباح یزدی، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، 1372.
3. سنتهای تاریخ در قرآن، محمد باقر صدر، انتشارات تفاهم، چاپ سوم، تهران، 1381.
4. شرح چهل حدیث، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1372.
5. صحیفه امام، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1379.
6. مجمع البحرین، فخرالدین طریحی، انتشارات کتابفروشی مرتضوی، تهران، 1365.
7. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، فضل بن الحسن الطبرسی، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت، 1415ق.
8. المنیر، وهبة الزحیلی، دار الفکر، بیروت، 1411ق.
9. المیزان فی تفسیر القرآن، سید محمدحسین طباطبائی، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1379.
10. نهج البلاغه، سید رضی، تعلیق دکتر صبحی صالح، مؤسسه دار الهجرة، قم، 1407ق.
منبع مقاله :
مجموعه مقالات همایش اندیشههای قرآنی امام خمینی(س)، جلد اول.