جامعه اطلاعاتي؛ چالشها و فرصتها
نويسنده: رحمان - سعيدي
بسياري از انديشمندان و صاحبنظران علوم اجتماعي بر اين باورند كه تركيب و همگرايي فناوريهاي نوين ارتباطي و تجديد ساختار نظام سرمايهداري در دهههاي اخير سبب گشايش مرحله تازهاي در جوامع بشري شده است، مرحلهاي كه با اصطلاحاتي نظير جامعه فراصنعتي (دانيل بل)، جامعه شبكهاي (مانوئل كاستلز) و جامعه اطلاعاتي توصيف و تبيين شده است. در شناسه اين جامعه، ميتوان پديدههايي از جمله اقتصاد اطلاعاتي جهاني، هندسه متغير شبكهاي، فرهنگ مجاز واقعي، توسعه حيرتانگيز فناوريهاي ديجيتال خدمات پيوسته، و نيز فشردگي زمان و مكان را برشمرد. ورود به جامعه اطلاعاتي، همچون مرحله گذر از جامعه كشاورزي به جامعه صنعتي، تمامي جنبههاي حيات بشري را تحت تأثير قرار داده و عرصههاي سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي را با انبوهي از فرصتها و چالشهاي اساسي مواجه ساخته است.
هم از اين روست كه مفهوم جامعه اطلاعاتي، امروزه، به سرچشمهاي از مباحثهها و گفتمانهاي فراوان تبديل گرديده است، به گونهاي كه ميتوان گفت برخي از اين مباحثهها موضوعاتي از جمله اهميت دانش نظري در مقايسه با تجربهگرايي، حق دسترسي شهروندان به اطلاعات، دموكراسي مشاركتي و اقتصاد اطلاعاتي جهاني را به عنوان برخي از پيامدهاي جامعه اطلاعاتي طرف توجه قرار دادهاند؛ و پارهاي ديگر به پيامدهايي چون نقش نظارتي، دستكاري افكار و نابودي گستره عمومي و نيز شكاف و نابرابريهاي اجتماعي در سطوح ملي و بينالمللي نظر دارند.
به هر حال، چه آنان كه رويكرد بدبينانه و چه آنان كه نگاه خوشبينانهاي به مقوله جامعه اطلاعاتي دارند همگي به نقش و اهميت كليدي اطلاعات در جهان كنوني اذعان ميكنند. با اين فرض، اين پرسشها مطرح ميشوند كه اولاً ويژگيهاي جامعه اطلاعاتي كدامند؟ ثانياً، آيا جامعه اطلاعاتي فرصتها و امكانات مناسبي براي توسعه همه جانبه پيشرو مينهد يا حامل چالشهاي اجتماعي، اقتصادي، سياسي و فرهنگي خواهد بود؟ ثالثاً، در مديريت فرصتها و به حداقل رساندن تهديدهاي اجتماعي با تأكيد بر سياستگذاري مطلوب، چالشها و آسيبها كدامند؟ و، به طور كلي، در مورد پديده جامعه اطلاعاتي چه رويكردي بايد اتخاذ كرد؟
در پاسخ ميتوان گفت كه راهبرد مؤثر نه برخورد منفعلانه، نه جبههگيري بدبينانه و نه پذيرش خوشبينانه بلكه موضع فعال و نقادانه توأم با تعامل منطقي و هوشيارانه است؛ به گونهاي كه نخست به شناخت و تعريف درستي از اين پديده دست يابيم و آنگاه با توجه به شرايط موجود به بهرهگيري از دستاوردهاي مثبت همت گماريم.
بنابراين، در نوشته حاضر، سعي ميشود كه ابتدا به تعريف جامعه اطلاعاتي از ابعاد فناورانه، اقتصادي و فرهنگي از ديدگاه نظريهپردازان علوم اجتماعي پرداخته شود؛ سپس فرصتها و تهديدها و نيز قوتها و ضعفهاي اين پديده مورد تجزيه و تحليل قرار گيرد. همچنين، در پايان، به جمعبندي محورهايي خواهيم پرداخت كه بسترساز سياستگذاري و برنامهريزي صحيح براي دستيابي به موارد پيش گفته باشد.
از اين رو مطالب اين مقاله در چهار بخش به شرح زير تدوين ميشود:
1. تعريف و تبيين جامعه اطلاعاتي در عصر حاضر،
2. چالشهاي ناشي از حضور جامعه اطلاعاتي،
3. فرصتها و دستاوردهاي ناشي از جامعه اطلاعاتي،
4. محورهاي مورد توجه در سياستگذاري و برنامهريزي صحيح در جامعه اطلاعاتي.
بخش اول ـ تعاريف «جامعه اطلاعاتي»
نقش و اهميت فزاينده كاربرد اطلاعات در فرايند توليد، پردازش و توزيع فعاليتهاي جوامع باعث شده است تا برخي از كشورهاي صنعتي جهان در رديف جوامع اطلاعاتي به حساب آيند. در اين جوامع، برخلاف كشورهاي صنعتي كه اساساً به قدرت مكانيكي وابسته بودند، همه چيز نيازمند رايانه و عنصر اطلاعات است. در مورد جامعه اطلاعاتي، ويليام مارتين (W.J.Martin)، كه در رديف اولين افرادي قرار دارد كه موضوع جامعه اطلاعاتي را مطرح كردهاند. وي در بحث اول يكي از كتابهاي خود يادآور ميشود كه «هرچند واژه جامعه اطلاعاتي از چند سال پيش متداول بوده است اما هنوز درباره مفهوم و محتواي آن تفاهم عمومي حاصل نشده است. حتي گاهي مشروعيت كاربرد اين واژه نيز مورد ترديد قرار گرفته است» (محسني؛ 1380، ص 17).
به اعتقاد او، انكار چنين نمودي به اين معناست كه اين پديده بيش از آنچه كه يك فاجعه و يا واقعيت تلقي شود در حكم يك نيروي عظيم است. اما، با اين حال، ميتوان گفت كه از سال 1980 به بعد، بروز تغييرات اجتماعي، اقتصادي و فناورانة ناشي از اطلاعات در پارهاي از كشورها باعث شده است تا اين كشورها نه تنها از جوامع در حال توسعه بلكه از جوامع توسعهيافته نيز متمايز شوند. (همان، ص 18) بنابراين، بسياري از نظريهپردازان و صاحبنظران علوم اجتماعي به تبيين و تعريف نوع جديدي از جامعه پرداختهاند كه، در آن، اطلاعات نقش جادويي را ايفا كرده است.
اين تعاريف، جامعه اطلاعاتي را از جنبههاي فناورانه، جغرافيايي، اقتصادي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي طرف توجه قرار دادهاند. از جمله اين تعاريف، ميتوان به نظريات ويليام مارتين و فرانك وبستر اشاره كرد. در اين مقاله، سعي ميشود تا، با بهرهگيري از آراي اين پژوهشگران، جامعه اطلاعاتي را از جنبههاي مختلف به اختصار مورد بحث قرار داد.
1. تعريف فناورانه (تكنولوژيك)
مقبولترين تعريف «جامعه اطلاعاتي» بر نوآوري فوقالعاده فناورانه بنا شده است. همگرايي و پيوند رايانه و مخابرات در تمام اركان زندگي همچون نظام ماليات، تأمين اجتماعي، كارتهاي اعتباري، امنيت داخلي و خارجي وارد شده و انواع گوناگوني از اطلاعات را كه به حالت رقمي در آمده است، ايجاد كردهاند. (همان ص 42-41) در اين ميان، «پيشرفتهاي خيرهكننده در پردازش، نگهداري و انتقال اطلاعات در واقع به كاربرد فناوريهاي (تكنولوژي)هاي اطلاعاتي در تمام زواياي حيات اجتماعي انجاميده است. همچنين ارزاني تكنولوژيهاي پردازش و نگهداري اطلاعات موجب شده است تا گستره آنها در ابعاد جهاني وسعت يابد.» (وبستر؛ 1380، ص 21) به هر حال، اين رويكرد معتقد است كه جامعه اطلاعاتي از عوارض توسعه شتابان فناوري اطلاعات است. امروزه، پديدههاي كم و بيش آشنايي همچون تجارت الكترونيكي، دولت الكترونيكي، آموزش مجازي، بانكداري الكترونيكي و حتي جنگ الكترونيكي و نيز جرائم سايبر، كه از علائم جامعه اطلاعاتي محسوب ميشوند، همگي نشان ميدهند كه فناوري با يك تغيير بنيادين منجر به شكلگيري نوع جديدي از جوامع تحت عنوان جامعه اطلاعاتي شده است.
2. تعريف اقتصادي
جامعه اطلاعاتي، از بعد اقتصادي، با اقتصاد مبتني بر اطلاعات تعريف ميشود. اقتصاد مبتني بر اطلاعات اساساً نوعي اقتصاد خدماتي است كه با اقتصاد صنعتي و كشاورزي كه در زمره اقتصادهاي توليدي هستند تفاوتهاي كلي دارد. پديده صنعتزدايي در كشورهاي پيشرفته صنعتي، بازتابي از ظهور اقتصادهاي اطلاعاتي در اين كشورهاست. همانگونه كه شاهديم، در نظامهاي اقتصادي پيشرفته، كسب و كارهاي خدماتي مبتني بر اطلاعات و دانش، روز به روز در موقعيت بهتري قرار ميگيرد. به گونهاي كه ميتوان گفت «امروزه براي بازارهاي جهاني ادامه فعاليت بدون مدد گرفتن از قدرت رايانهها (كامپيوترها) و سيستم مخابرات امكانپذير نيست. صنايع كارخانهاي مبتني بر شبكههاي جهاني گروههاي مختلف مديران، مهندسان و كاركنان خط توليد، همانند خدمات مالي شركتهاي بزرگ كه در مبادلات خارجي فعاليت دارند، نميتوانند خارج از شبكههاي نوين اطلاعات و ارتباطات به فعاليت بپردازند. ثروتمندترين كشورهاي امروز جهان آنهايي هستند كه بيش از ديگران از ساختار نوين اطلاعاتي جهان بهرهمند ميباشند. (محسني، 1375،ص 40)
3. تعريف فرهنگي «جامعه اطلاعاتي»
پيداست كه در جهان كنوني، از نظر حجم اطلاعات در گردش، افزايش شگفتانگيزي رخ داده است به حدي كه انديشمندي نظير ژان بودريار فرهنگ معاصر را معطوف به انفجار نشانههاي ميداند. فرانك وبستر در اين خصوص مينويسد: «در دهههاي اخير انفجاري از تنوع رخ داده و باعث شده است بسياري از مردم به صورت قابل توجه به آنها دسترسي پيدا كنند. بر اثر اين رويداد، چشمانداز حيرتآوري از نشانهسازي به وجود آمده است.
فرهنگ كنوني، به طور آشكار، نسبت به تمامي دورههاي پيشين سرشارتر از اطلاعات است. ما در محيطي لبريز از رسانهها زندگي ميكنيم، به اين معنا كه زندگي امروزي اصولاً پيرامون نمادسازي امور، مبادله و دريافت و ... [پيامهايي درباره خود و اطرافيانمان] دور ميزند. اين امر به خاطر تأييد پديده انفجار نشانهسازي است كه براساس آن، برداشت بسياري از نويسندگان اين است كه ما در حال ورود به «جامعه اطلاعاتي هستيم».( وبستر، 1380،ص53-52)
بخش دوم: چالشهاي ناشي از جامعه اطلاعاتي
1. نظارت و كنترل بيشتر بر جمعيتهاي وسيع
نيكلاس ابركرامبي (Nicholas Abercrombie) و همكارانش (1986) مينويسند: «تفرد افراد از راه پيشبرد حقوق فردي آنان به نظارت و كنترل بسيار بيشتر بر جمعيتهاي وسيع ميانجامد». براي روشن شدن مطلب لازم است كه نخست به شرح تفاوت ميان «تفرد افراد»(Individualization) و «فرديت افراد»(Individuality) بپردازيم تا معلوم شود كه چگونه در جامعه اطلاعاتي از طريق جمعآوري اطلاعات بسيار در مورد افراد و جمعيتها، در واقع، به شكلي پيچيده بر حيطه كنترل و نظارت سازمانها و نهادهاي مختلف اجتماعي و از جمله دولتها بر زندگي فردي و اجتماعي افراد و جمعيتها افزوده ميشود و، در مقابل، آزادي عمل آنها محدود ميگردد.
فرق تفرد و فرديت افراد
«تفرد افراد» به حالتي باز ميگردد كه يك شخص يا همه اشخاص در آن شناخته ميشوند. اين شناسايي از طريق پيشينه فردي، نام، تاريخ تولد، محل سكونت، سوابق شغلي، مدارك تحصيلي و انتخابهاي سبك زندگي صورت ميگيرد.
اما «فرديت افراد» كه بسياري از مفسران معتقدند براثر افزايش سازماندهي اجتماعي و مراقبتي كه همراه آن به وجود ميآيد مورد تهديد قرار گرفته است، درباره اختيار حق سرنوشت و دارا بودن گزينههاي معتبر (در كنترل) زندگي شخصي است.
البته، فرصتهاي بينظيري كه اين امر ميتواند براي نهادهاي مداخلهگر و تقويت انگيزههاي آنان در گردآوري اطلاعات به همراه داشته باشد همواره با تفرد و فرديت افراد خلط شدهاند. افزايش غيرقابل ترديد فعاليتها در مورد اول به معناي تضعيف فرديت افراد تلقي شده است. اكنون ترديدي وجود ندارد كه تفرد ميطلبد كه مردم زيرنظر و مورد توجه قرار گيرند. اما افزايش فهرست اسناد مربوط به درآمدها، محلهاي سكونت و امثالهم شايد، در حقيقت، لازمه ارتقاي فرديت آنان نيز باشد زيرا همان قدر كه اين امر به مورد توجه قرار گرفتن افراد به عنوان فرد خاص بستگي دارد، سبب اطمينان از احقاق حقوق آنها ميشود كه بدون آن افراد در احراز صلاحيت قانوني خود براي انتخابهاي صحيح و امثالهم دچار محدوديت ميشوند. به عبارت ديگر، اگر ما به فرديت اعضاي تشكيلدهنده جامعه احترام ميگذاريم و از آن حمايت ميكنيم پس يكي از شروط كسب آگاهي درباره آنهاست. (همان، صص 118-117)
در مجموع، اگر ما نتوانيم به طور صريح ميان به دست آوردن اطلاعات زياد درباره مردم و نابودي فرديت آنها توازن برقرار كنيم، با پارادوكس ديگري مواجه خواهيم شد.
اين پارادوكس خروج از دنياي همسايه و ورود به دنياي رو به گسترش بيگانه است به اين معنا كه در جوامع اطلاعاتي از يك سو، با تغيير سبك زندگي، كنترلهاي اجتماعي (نظير مراقبتهاي همسايگان) كاهش مييابد و، از سوي ديگر به خاطر سازمانيافتگي سبك جديد، اطلاعات بيشتري از زندگي خصوصي افراد گردآوري و نگهداي ميشود و اين خود موجب نظارت و كنترل بيشتري ميگردد. البته، نبايد فراموش كرد كه چنين مراقبتهاي امروزه بيشتر غيرشخصي است واطلاعات آنها به طور جداگانه و نظاممند نگهداري ميشود. (همان، صص 121-120)
2. از دست رفتن مشاغل و افزايش بيكاري
يكي ديگر از چالشهاي ناشي از «جامعه اطلاعاتي» و گسترش اطلاعات، از دست رفتن مشاغل و افزايش بيكاري است. به علاوه، تا قبل از اين، مردم نگران آسيبپذيري فزاينده خود در برابر مداخلات تصادفي يا بزهكارانه و خطرهاي جدي بودند كه خلوت تنهايي آنها را تهديد ميكرد. حتي دولتها ميترسيدند كه تمركز بيش از حد قدرت اقتصادي در دست تعداد اندكي از بنگاههاي صنعتي فرامرزي حقوق حاكميت آنها را به خطر اندازد. در طول دهه گذشته، اين گونه هراسها در نتيجه به گردش درآمدن گردونه رشد اقتصادي ديگري به صورت سابق وجود ندارد. اگر چه خودكار شدن بسياري از فعاليتهاي معمولي و تكراري موجب از دست رفتن مشاغل دفتري شده است، ولي ديگر كسي تصور احتمال بروز بيكاري انبوه در سطح جهان را به ذهن خود راه نميدهد. رفتهرفته، فناوري اطلاعات سرچشمه ايجاد مشاغل مهارتي به ويژه در بخش خدمات شد. از اين گذشته، بخش مزبور در نتيجه مستقيم گسترش فناوري اطلاعات به نحو چشمگيري شكوفا شد. اكنون نوعي «صنعت اطلاعات» در حال تكوين است كه براي ارائه خدمات تازه به افراد و صنايع، روي زيرساختهاي جديد ارتباطات دور سرمايهگذاري ميكند. يك نمونه آن از نسل اول اين گونه خدمات كه قابل عرضه به همگان است «ميني تل»( Minitel) فرانسه است.
اما، در دهه 1990، نگراني از بابت اشتغال بار ديگر در چهره جديد نمايان شد. ديگر فناوري اطلاعات را ماهيتاً منشأ از دست رفتن مشاغل نميدانستند. شيوههاي استفاده از فناوري اطلاعات را نظام اجتماعي مشخص ميٍسازد و ميتوان كاربردهاي آن را براي «صرفهجويي» در تعداد كارمندان سازماندهي كرد. در كشورهاي صنعتي بزرگ، ساختارها و الگوهاي رفتاري، دههها است كه تحت تأثير دورههاي طولاني كمبود نيروي كار ماهر و نيمه ماهر شكل گرفته است. دورههايي كه، طي آنها، براي انجام دادن مشاغلي كه كسي براي انجام دادن آنها پيدا نميشد، بايد از ماشين استفاده ميكردند، اما اكنون براي غلبه بر مشكل بيكاري و آشفتگي دنياي كار به نوع متفاوتي از تسلط بر پيشرفت فناورانه نياز داريم كه از پيامدهاي اجتماعي به شدت بيثباتكننده دور باشند. بنابراين، اگر ميگوييم كه به نظر ميرسد فناوري اطلاعات در ميانمدت و بلندمدت مشوق ايجاد اشتغال در سطح جهان خواهد شد، در عين حال، بايد اذعان كنيم كه اين فناوري ميتواند از لحاظ اشتغال آثار نامطلوبي دربرداشته باشد. (طيب؛ 1379، صص 25-24)
توانايي پردازش اطلاعات، با اتكا به زيرساختهاي نوين ارتباط دور برد، به اشتغال از راه دور(Tele Working) انجاميده است كه ظاهراً هم پهنه ملي و هم صحنه بينالمللي را پوشش ميدهد. يك شركت اروپايي يا امريكايي ميتواند متخصصان طراحي با كارمندان اداري را كه در چهار گوشه جهان زندگي ميكنند، به كار گيرد. در اين وضعيت، آشكار است كه رقابت رونق مييابد و بايد به مسأله انسجام بخشيدن به سيستمهاي ملي فناوري اطلاعات و كارامدتر كردن و يكپارچهتر كردن اين سيستمها توجه بيشتري كرد تا شركتها به هوس صدور مشاغل نيفتند. در عين حال، همانطوري كه در بالا اشاره شد توسل به فناوريهاي جديد، بازسازي عميق سازمانها را ضروري ميسازد و اين ميتواند به از ميان رفتن تمامي بخشهاي فعاليت سنتي در عرصه تجارت و مديريت منجر شود. (همان، ص 25)
3. كماهميت شمردن مرزها
فراگيرترين چالش عملي جهانگستري كه خود حاصل جامعه اطلاعاتي و پيشرفت شگرف فناوري اطلاعات و ارتباطات است گرايش به كم اهميت شمردن مرزها و ترغيب كردن ردم به ابراز هر گونه موضعي و توليد هر گونه محصولي است كه بازار بتواند آن را جذب كند. (رجايي، 1380، ص 153) به گفته رجايي، انفجار بازيهاي ويديوئي و بازيهاي مهمل در اينترنت كه هر كسي ميتوان آنها را بازي كند و همه تقليد تجربههاي زندگي حقيقي است، مورد بحث است. اينها ترويجگر فروترين عادتهاي رايج و بدترين ميانمايگي است. لئواستراوس (1958- Leo Strauss)، فيلسوف سياسي، گفته است كه ماكياولي دست يافتن به فضيلت را بدانسان كه سنتهاي قديم و فيلسوفان تعريف كرده بودند دشوار يافت، پس آن را براساس مهارت دستاورد مادي و برتري دنيوي دگرباره تعريف كرد. بسياري جهانگستري را در همين و حتي به منزله بزرگنمايي همان فرايند ميبينند. (همان، صص 154-153)
4. شالودهشكني نهادهايي نظير دولت
چالش ديگر جامعه اطلاعاتي، و جهانگستري ناشي از آن شالودهشكني بسياري از نهادهاي آشنا است. ريشهايترين اين گونه شالوده شكنيها شكستن ساختار آمريت دولت به عنوان داور نهايي شهروندان است كه تا بدان پايه پيش ميرود كه بسياري، از پايان كار دولت سخن به ميان ميآورند.
صاحبنظران معتقدند كه اين فرايند با ظهور پاراديم نوين فناورانه و شكلگيري جامعه اطلاعاتي در دهههاي اخير پديد آمده است. آنها ميگويند از آن جايي كه دولتها از طريق منابعي همچون نمادها، سرودهاي ملي، جشنها، آموزش و نيز حوزه عمومي كسب هويت كردهاند اكنون پايههاي اين هويت تحت تأثير فشردگي زماني و مكاني، كه ديويدهاروي آن را برآيند جوامع نوين ميداند، متزلزل شده است، زيرا برخي از منابع مشروعيت بخش دولتها نظير هويت افراد با چالشهاي اساسي مواجه شدهاند. در زمينه انجام وظايف دولتها نيز بايد گفت كه با وجود عمليات الكترونيكي و استقرار دولت الكترونيكي، تصدي دولت در بسياري از مسائل سياسي، اجتماعي و اقتصادي كاهش يافته و لاجرم باعث كوچكتر شدن دولتها شده است.
5. گسترش نابرابريهاي اجتماعي
اگر توسعه كمي و چگونگي استفاده از اينترنت را يكي از شاخصهاي مهم حركت به سوي جامعه اطلاعاتي بدانيم، شرايط متفاوت كشورهاي مختلف و نيز افراد به عنوان يك شهروند در هر كشور سبب تشديد نابرابريهاي اجتماعي خواهد شد. به ويژه، اگر اين منطق را بپذيريم كه در عصر حاضر قدرت و ثروت در دانايي است و دانايي بيشتر مترادف با داشتن اطلاعات گسترده در زمينههاي گسترده و مختلف و امكان تجزيه و تحليل اطلاعات است. شرايط نامتعادل و محدوديتهايي كه در جهت دسترسي به اطلاعات براي كشورها در سطح جهان و افراد در درون كشورها به عنوان شهروند موجود است سبب گسترش نابرابريها اجتماعي در سطح بينالمللي و ملي ميِشود.
الف) گسترش نابرابريهاي اجتماعي در سطح بينالمللي
اولاً در كشورهاي در حال توسعه، به علت فقدان زيرساختهاي ملي مخابرات و فقدان رونق اقتصادي، توسعه اينترنت بسيار گرانتر و پرهزينهتر از كشورهاي توسعه يافته است. به عنوان مثال، در امريكا هر كاربر براي يك ماه اتصال به اينترنت بايد 2 دلار بپردازد در حالي كه در اوگاندا همين كاربر بايد 92 دلار بابت اتصال ماهانه به اينترنت بپردازد. ثانياً اين كشورها با مشكلات اساسيتر همچون كمبود تغذيه، ارتباطات جادهاي، اشتغال، برق، جنگ و نظامهاي سياسي بيثبات نيز مواجه هستند. بودجه براي هزينه سنگين تجهيزات كامپيوتري وجود ندارد و اين گونه امكانات به لحاظ اقتصادي صرفاً در اختيار طبقات بالا و مستقل قرار ميگيرد. ثالثاً در اين كشورها از جمله كشور ما ايران، به خاطر آنكه لايه فيزيكي را مخابرات در اختيار دارد، اين فناوري در انحصار مراكز دولتي است و دولت متصدي خطوط ارتباطي دادهها نيز هست. از اين رو، عدم امكان رقابت ناشي از اين جنبه سبب افت شديد كيفيت خدمات اينترنتي ميشود. زيرا مهمترين دل مشغولي است دولت انطباق يا عدم تطابق محتواي ارائه شده توسط اينترنت با ارزشهاي اخلاق ديني و فرهنگي كشور است. (كوشا؛ 1379)
علاوه بر مطالب ذكر شده، از آنجا كه اكثر اطلاعات در شبكه اينترنت به زبان انگليسي ارائه ميشود عدم آگاهي از اين زبان به منزله عدم امكان دسترسي به اطلاعات تلقي ميِشود.
مطالعهاي كه توسط Global Internet Statistics در زمينه زبانهاي استفادهكنندگان از اينترنت صورت گرفته است نشان ميدهد كه 50 درصد كاربران اينترنتي انگليسي زبان، 6/7 درصد چيني زبان، 2/7 درصد ژاپني زبان و سرانجام 9/5 درصد آلماني زبان هستند.
در تحقيقي كه كيوان كوشا در زمينه حضور فرهنگي كشورهاي مختلف جهان در شبكه جهاني وب (WEB) انجام داده است آمار و اطلاعاتي به شرح زير ارائه شده است: كشور چين در مقام نخست و تركمنستان در مقام آخر از نظر استفاده از (وب) قرار دارد. ايران نيز در ميان 35 كشور آسيا، خاورميانه و اقيانوسيه در رتبه دوازدهم جاي گرفته است. كشورهاي حوزه خليجفارس نيز حضور كمرنگي در اين زمينه دارند. براساس پژوهش يادشده، 69 سايت فرهنگي متعلق به كشور امريكا و 8 سايت متعلق به ايران نمايانگر حضور منفعل نهادهاي فرهنگي كشور در اشاعه اطلاعات فرهنگي است. از بين 105 سايت بررسي شده، 87 سايت به زبان انگليسي، 2 سايت به فارسي، 7 سايت به فارسي ـ انگليسي، و يك سايت به زبان فارسي ـ انگليسي عربي تعلق دارد. از ميان 11 سايت فارسي بررسي شده، 7 سايت متعلق به امريكا، 2 سايت متعلق به ايران و يك سايت متعلق به ژاپن و يك سايت بدون هويت است.
بررسي 8 سايت متعلق به نهادهاي دولتي و غيردولتي ايران حاكي از آن است كه 6 سايت به زبان انگليسي و 2 سايت به ترتيب به زبان انگليسي، عربي، فارسي (سه زبانه) و فارسي ـ انگليسي ـ چيني (سه زبانه) اختصاص دارد. (همان) تعمق در مباحث فوق حاكي از نوعي عدم توازن كمي و كيفي در استفاده از دستاوردهاي جامعه اطلاعاتي در كشورهاي، مختلف به ويژه در كشورهاي شمال و جنوب است. وجود اين شرايط خود سبب تشديد نابرابريهاي اجتماعي در سطح كشورهاي جهان ميگردد.
ب) گسترش نابرابريهاي اجتماعي در سطح ملي
شرايط اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي متفاوت در سطح كشور و عدم برخورداري متناسب و متعادل در كلان شهرها و شهرهاي حاشيهاي و نقاط محروم از توزيع بودجههاي عمراني و اجتماعي و فرهنگي، سطح درآمدهاي مختلف كه در محدوده خرده فرهنگهاي درون يك كشور وجود دارد، فضايي را تدارك ميبينند كه عدهاي به امكانات مناسب و از جمله دسترسي به اطلاعات روز مجهز باشند و، در مقابل، عدهاي به رغم داشتن صلاحيت و استعداد كافي، به دليل نبود امكانات مالي و آموزشي، امكانات سختافزاري و نرمافزاري نداشته باشند و اين موضوع، به خودي خود، سبب تعميق و گسترش نابرابريهاي اجتماعي در سطح كشورها و بين شهروندان خواهد شد.
بخش سوم: پتانسيلها و فرصتهاي ناشي از جامعه اطلاعاتي
1. تمركززدايي رسانههاي ديجيتالي
«اينترنت [در حال حاضر] به عنوان يك رسانه پست مدرن تداعيگر مرگ فاصلهها در جغرافياي ذهني برخاسته از راهآهن است. با احداث راهآهن، انسان بر فاصله و مسافت غلبه كرد. تكوين زيرساخت اينترنت نيز بيانگر همان اتفاق است. انسان امروز بر مكان و زمان غلبه يافته است. به عبارت بهتر، صداهايي كه شنيده نميشدند حالا شنيده ميشوند. ميتوان گفت كه آن تمركزگرايي شديد در رسانههاي حاكم سنتي با تمركززدايي شديدتري در رسانههاي ديجيتالي و پست مدرن به چالش كشيده شده است. وقتي بيل گيتس ـ مردي كه در سال 1998 حدود 10 ميليارد دلار در جهان فروش داشت ـ يك روز قبل از اجلاس سياتل در نيويورك تايمز در مقالهاش نوشت «اگر سازمان تجارت جهاني وجود نداشت، ملل جهان بايد آن را اختراع ميكردند». گمان نميكرد كه آن ماجراها فردا در سياتل رخ دهد و اجلاس سازمان تجارت جهاني به شكست بينجامد. او حساب رسانههاي كوچك اينترنتي را نكرده بود. در واقع، همين صفآرايي رسانههاي پست مدرن اينترنتي در برابر رسانههاي حاكم است كه باعث تشتت آرا در سطح نخبگان وابسته به قدرت شده است. واقعاً تشتت از اين آشكارتر كه امروز شاهد چنين نظريههايي هستيم. از پايان تاريخ فوكوياما گرفته تا آغاز جنگ تمدنهاي هانتينگتون! (شكرخواه؛ 1380، صص 117-116)
همان روز، شركتكنندگان در اجلاس سياتل شاهد تلاشهاي مخالفان در سايتهايي بودند كه نه تنها لحظه به لحظه خبرهاي درگيريهاي خياباني را ميدادند بلكه يكديگر را در برخورد با پليس سياتل نيز راهنمايي ميكردند. «... سايتهاي كوچك حكم جوامع كوچك همفكر را دارند. سايتهاي كوچك اينترنتي حكم آتليههاي قديم روزنامهنگاري را دارند. آتليههايي كه با يك دستگاه تكثير كپي در تاريخ روزنامهنگاري جايگاه احترام برانگيزي دارند. آتليهها احتياج به ماشين چاپ نداشتند و لذا چند همفكر دور هم جمع ميشدند و افكار انقلابي را تكثير ميكردند. آن موقع هنوز سرمايهداري جاي پايش را با ماشين گرانقيمت چاپ در جهان روزنامهنگاري تثبيت نكرده بود. سايتهاي كوچك اينترنتي امروز هم حكم همان آتليههاي ارزان ديروز را دارند، با اين تفاوت كه حوزه پخش آنها بسيار وسيع است و شايد با توجه به قدرت شگرف آنها ميتوان گفت كه انقلابي بزرگ به وسيله «رسانههاي كوچك» اتفاق افتاده است».( همان، صص 118-117)
2. نقش اينترنت در پژوهش، خلاقيت و علم
از جمله مهمترين اقداماتي كه ميتوان از طريق اينترنت سازمان داد، عضويت استادان و متخصصان رشتههاي مختلف در گروههاي تخصصي است. با عضو شدن «كاربران» اينترنت در اين گروهها، آنها ميتوانند در جريان آخرين اطلاعات موجود در رشتههاي تخصصي خود قرار گيرند زيرا همه اعضا در جريان پيامهاي علمي كه توسط يك نفر صادر ميشود قرار دارند. در شرايطي كه خطوط ارتباطي از كيفيت لازم برخوردار باشد و در ايستگاههاي محل كار هر دو يا چند طرف با امكانات لازم (دوربين ويدئويي ...) به سيستم اتصال داشته باشد، آنان ميتوانند تصوير يكديگر و فعاليتهاي هر كدام را نيز مشاهده كنند. هم اكنون انجام عملهاي مهم جراحي به شكل هدايت از راه دور و با شركت چند متخصص كه هر كدام در گوشهاي از دنيا به كار مشغول هستند و ميتوانند در يك آن ناظر عمل جراحي يا راهنماييكننده آن باشند، در تعدادي از مراكز مجهز درماني متداول شده است. يكي ديگر از شكلهاي تا حدودي رايج فعاليتهاي پژوهشي كه در سطح كشورهاي اروپاي غربي و امريكا مورد استفاده قرار ميگيرد، كنفرانس از راه دور است كه در آن تعدادي از متخصصان (كه هر كدام در يك گوشه از كره زمين زندگي ميكنند) با يكديگر درباره موضوع مورد علاقه خود به تبادل نظر ميپردازند. اين نوع كنفرانسهاي الكترونيك در آينده رواج زياد خواهد يافت و احتمال ميرود كه در مقياس وسيعي از اهميت كنفرانسهاي حضوري (كه بسيار پرهزينهتر است) كاسته شود. (محسني، 1375، ص 139ـ138)
در طول چند دهة اخير، مجلههاي علمي، در ميان پژوهشگران، جايگاه ويژهاي در برقراري ارتباطات علمي ايفا كردهاند و تعداد اين مجلهها در سطح جهان همواره رو به افزايش بوده است. اما با توجه به گسترش شبكه اينترنت، به ويژه در طول 5 سال گذشته، به نظر ميرسد كه در سالهاي آينده نتوان افزايش تعداد اين مجلات را مانند سالهاي گذشته انتظار داشت. همه روزه بر تعداد پژوهشگراني كه براي انتشار نتايج پژوهشهاي خود از اين شبكه استفاده مي كنند، افزوده ميشود. آنان ميتوانند اطلاعات توليدي خود را در اختيار تمامي افرادي كه امكان دسترسي به اين شبكه را دارند قرار دهند و از آنان نيز بخواهند، علاوه بر نظرخواهي، برايشان مدارك علمي مشابهي از همين رهگذر ارسال دارند يا با خود آنان همكاري مستمر داشته باشند. (همان، ص 138)
از آنجا كه زمينه هر گونه نوآوري و خلاقيت در پژوهش علمي تبلور مييابد، بنابراين پيشرفت فناوريهاي جديد و خلاقيتها از دستاوردهاي جامعه اطلاعاتي محسوب ميشود.
3. تعامل و همزيستي جهاني: شكلگيري هويت سيال و بينسيارهاي
واقعيت اين است كه پيشرفت ارتباطات و تكوين جامعه اطلاعاتي فاصلهها را كم كرده و به ايجاد نوعي تشابه، به ويژه در جوانان، انجاميده است. اعضاي كميسيون توسعه سازمان ملل متحد گزارش دادهاند كه در گردهماييهاي خود در شهرهاي قارههاي گوناگون، شاهد بودهاند كه جوانان خيلي شبيه به هم شدهاند و اين شباهت، با رنگ باختن مرز جوامع و رفتن به سوي نوعي جامعه اطلاعاتي و شبكهاي، بيشتر شده است.
اما بايد توجه داشت كه به يمن گسترش وسايل ارتباطي و رسانهها، جوامع مختلف اگر آگاهانه و با برنامهريزي عمل كنند، ميتوانند براي تحولات مثبت از آن استفاده كنند و به نوعي همزيستي سالم جهاني نيز دست يابند.
مبارزه با مواد مخدر در سطح جهاني، حفظ محيط زيست، همبستگي انسانها، احترام به حق حيات، محترم بودن حريم زندگي خصوصي افراد، احياي حقوق مادران و كودكان، تأكيد بر عدالت جهاني، گرامي داشتن كرامت انسانها و توجه به حقوق اقليتهاي ديني و اجتماعي، توسعه پايدار و اجازه مطرح شدن ساير فرهنگها و ارزشها مباحثي هستند كه ميتوانند با بهرهگيري از همين فضاي موجود جامعه اطلاعاتي، وجه ديگري را در تعامل فرهنگها نشان دهند.
4. كثرتگرايي سياسي، چند سويگي
از جمله دستاوردهاي جامعه پساصنعتي و جامعه اطلاعاتي، كثرتگرايي سياسي در سطح جهان است. در گذشته، در قلمرو عمومي، بازيگري از آن واحدهايي بود كه از استقلال و حاكميت برخوردار بودند. جهانگستري تكثر بازيگران را باب كرده است. ديگر، حاكميت به معناي ويژگي درجه اول مناسبات بينالمللي نيست. مرزها معناي سنتي خود را از دست دادهاند. حاكميت بينالمللي به معناي اراده جمعي قدرتهاي بزرگ بود كه با مفاهيمي چون «بازي بزرگ» و «سياست قدرت» بيان ميشد.
دادستان دادگاه بينالمللي كيفري براي يوگسلاوي، روز پنجشنبه 27 مه 1999، گروه حاكم بر كشور را با استناد به بند 18 كيفر خواست دادگاه به نقض «قوانين يا عرف» جنگ محكوم كرد. اين تصميم تاريخي وي، از جهاتي، غيرمعمول بسيار مهم است.
لوئيس آربور(Louise Arbour) ، قاضي كانادايي و دادستان كل جنايات جنگ، نه تنها اسلوبودان ميلو سوئيچ (Slov Bodan Milo Sowich)، رئيسجمهور وقت يوگسلاوي، بلكه چهار عضو ديگر هيأت حاكم بلگراد را به ارتكاب جنايت عليه بشريت، به ويژه 340 قرباني كوزوويي آلبانيايي تبار در منازعات قومي و 000,740 هزار آواره، و تعقيب و آزار گسترده و برنامهريزيشده متهم كرد. دولت از حرمتي كه برخوردار بود ديگر بهرهمند نيست. معيارهاي سلوك مناسب را ديگر دولتها وضع نميكنند. حاكميت جهاني به كوشش هماهنگ بازيگران دولتي و غيردولتي نيازمند است. گفتگوي ملي و بينالمللي ميان دولتها و سازمانها نخستين گام به سوي چالشهاي عمومي است. اين نتيجهاي بود كه كنفرانس دوروزه اتاوا (اول و دوم اكتبر 1998) با عنوان «پژوهش در سياستگذاري، برقراري پيوندها»، كه بيش از 500 تن از علماي دانشگاهي و حقوقدانان در آن شركت كردند، به آن رسيد. يادآوري اين نكته نيز جالب توجه است كه پيمان مربوط به منع مينهاي زميني، كه در دسامبر 1997 در اتاوا امضا شد، براثر كوشش مشترك سازمانهاي غيردولتي (NGOS) و دولتهاي با قدرت متوسط به دست آمد. لويداكس ورثي، وزير امور خارجه كانادا، در نسبت دادن اين موفقيت و شتاب اين فرايند به «ائتلاف بيمانند دولتها، جامعه مدني و گروههاي بينالمللي» كاملاً صريح بود.
5. كثرتگرايي فرهنگي
اصطلاح پديده چندفرهنگي(Multiculturalism) ما را به شناسايي و حتي گرامي داشتن «ديگران»، درست به همان گونهاي كه هستند، بدون سقوط به نژادپرستي، به شكل درست سياسي آن دعوت ميكند.
در عصر تجددخواهي (مدرنيته)، كليد واژه تساهل و تسامح(Tolerance) بود. اين كليد واژه به معناي پذيرش تفاوت ميان «ما» و «آنها» بود. اما بازيگران را به «عمل» و «بردباري» در برابر تفاوتهاي آنها فراي ميخواند. (رجايي، 1380، ص 132) عصر جديد، با جهان گستري، فرض را بر اعتبار همه دعاوي درباره حقيقت ميگذارد، بدون آن كه در چاله نسبيگرايي محض بيفتد. نسبيگرايي بيش از حد شالوده هر گونه گزاره اخلاقي و، همراه آن، شالودههاي اخلاقي زندگي عمومي را سست ميكند. جهانگستري و جامعه اطلاعاتي راه را براي كساني كه اقليت ناميده ميشوند و ميخواستند صدايشان شنيده شود هموار ساخته است.
بنابراين، پديده چند فرهنگي كه مفهومي تناقضنما است هم بيانگر تنوع است و هم وحدت. تنوع لازمه جهان گستري است زيرا تجلي دلبستگيهاي محلي و هويتها خاص را مجاز ميپندارد و، در عين حال، مستلزم وحدت است زيرا ترويجگر مفهوم دهكده جهاني است.
پديده چندفرهنگي را بسياري عارضهاي ميدانند كه خاص مرز ملي معيني است. در واقع، اين پديده به سرعت در حال گسترش به قلمرو بينالمللي است. همانند نظام اقتصادي جديد، اهتمام براي نظام فرهنگي جديد تاريخ خاص خود را دارد. عصر چندفرهنگي با پيدايش اقتصاد اطلاعاتي عصر پساصنعتي، ـ كه نخبگان اطلاعاتي، طبقه ميانگين و به حاشيه راندهشدگان يا فروطبقه را جانشين طبقات پيشين اشراف، متوسط و كارگر ساخت، از راه رسيده است. پسا تجددخواهي، آرمانهاي تجددخواهانه را در زمينه خردورزي، مذكرانديشي، نبوغهنري، فردگرايي به سود ضديت با سرمايهداري، خوار داشت اخلاق سنتي و پيروي از برابرخواهي تندروانه طرد كرده است.
بخش چهارم: چشماندازها، راهكارها ... سياستگذاري و اجرا
1. ساماندهي توليد و ايجاد توازن در توسعه اقتصادي نقاط مركزي و پيراموني
يكي از مشكلات عمده در برنامهريزيهاي توسعه همهجانبه، از جمله توسعه اقتصادي، در كشور عدم امكان ايجاد توازن بين نقاط مركزي، مانند پايتخت كشور، با مراكز استانها است زيرا ايجاد تمركز توليد، امكانات آموزشي، پتانسيل سرمايهگذاري در بخشهاي مركزي و شهرهاي بزرگ بيشتر است. به رغم تلاشهاي گسترده طراحان و مجريان برنامههاي توسعه اجتماعي، سياسي، فرهنگي و اقتصادي و با فرض موفقيت نسبي، اين برنامهها، توسعهاي ناموزون در نقاط مركزي و پيراموني و استانهاي حاشيهاي و محروم به وجودميآورند كه هم اهداف ملي توسعه كشور را با مشكل مواجه ميكند و هم سبب مهاجرت سيل عظيمي از ساكنان شهرهاي دورافتاده و حاشيهاي و نيز شهرها و استانهاي محروم به سمت مركز يا مراكز استانها ميشود و مشكلات عديدهاي از قبيل كمبود مسكن، تراكم بيش از حد جمعيت، آلودگي محيطزيست، مسأله ترافيك و مشكلات عديدهاي ميشود كه دستاوردهاي موفقيت برنامهريزي كلان را به چالش ميطلبد.
از اينرو، امروز با تقويت و توجه خاص به فناوري اطلاعات و برداشتن گامهاي بزرگ در اين راه ميتوان از اين پتانسيل مثبت در جهت ايجاد تعادل در توسعه همه جانبه و فراگير و، در عين حال، غير تبعيضآميز و يكپارچه در همه كشور استفاده كرد. ظهور فناوري اطلاعات كه، در برخي متون، برنامهريزي از آن تحت عنوان «زيرساخت جديد» يا «اَبر شاهراه الكترونيكي» ياد شده توجه شديد دانشگاهيان را به تأثير اين فناوري بر سازمان صنعتي و دگرگوني مكاني توليد جلب كرده است. به طور مشخص، اعتقاد بر اين است كه اين «ابر شاهراه» كه عموماً به صورت بهرهبرداري جمعي از دستگاههاي الكترونيكي ارتباطات راه دور، نرمافزار ايستگاههاي كار رايانهاي و نامتمركز و رسانههاي يكپارچه تعريف ميشود، بر ساماندهي دنيا و نيز بر نظام توليد منطقهاي و ملي اثر عميقي بر جا ميگذارد. (فريسك، 1988، صص 26-15 به نقل از طيب، 1379، ص 45) استدلال كلي اين است كه، با پيشرفت كاركرد فناوري اطلاعات، صحنه تمركززدايي و تمركزگرايي همزمان توليد كاملاً مهيا ميشود. براي نمونه، به علت توانايي فناوري اطلاعات در مرتبط ساختن نقاط دور دست، اين زيرساخت جديد مؤيد گرايش تمركززدايي است. يك نمونه از اين امر كيفيت بالاي آن دسته از برنامههاي آموزشي مشاغل است كه از طريق شبكههاي ارتباطي دور برد در اختيار كارگران مستقر در نقاط دور دست قرار ميگيرد. در مقابل، گفته ميشود كه توانايي فناوري اطلاعات براي سرعت بخشيدن به فرايندهاي توليد موجب تسهيل روند تمركزگرايي ميشود.
تمركزگرايي به منظور بهرهوري يك شركت با استفاده از فناوري اطلاعات به ويژه در مراحل نضجگيري انديشه و طراحي صورت ميگيرد. نزديكي كارگران به يك قطب متمركز اطلاعات و نيز عرضهكنندگان منابع توليد به مشتران و يكديگر، حائز اهميت اساسي است. (طيب، 1379، ص 47) از سوي ديگر، تمركززدايي توليد از پيامدهاي سودمند زيرساخت اطلاعات جديد محسوب ميشود زيرا تمركززدايي ميتواند به مناطق پيراموني فرصت توسعه اقتصادي دهد. همچنين گفته ميشود كه فناوري به انتشار انديشههاي نو يا نوآوريها در نواحي دوردست كمك ميكند و موجب تشديد و آثار نفوذ به پايين و گسترش توسعه به ديگر مناطق ميگردد.
2. ايجاد زمينه و زيرساختهاي توسعه فناوري اطلاعات
با توجه اهميت خاص فناوري اطلاعات به مثابه يك ضرورت اجتنابناپذير، لازم به نظر ميرسد كه تمهيدات و برنامهريزيهاي گستردهاي در جهت تأمين نيازهاي نرمافزاري و سختافزاري فناوري اطلاعات در سطح وسيع و همهگير صورت پذيرد؛ همچنين گسترش آموزش فناوري ارتباطات و اطلاعات به عنوان متون درسي همراه با كاربرد علمي در سطح دبيرستان و دانشگاهها و مؤسسات دولتي در دستور كار قرار گيرد. به طور كلي، ايجاد تسهيلات مالي جهت در دسترس قرار گرفتن رايانه و ساير ابزار ضروري براي عامه مردم، تسهيل امر آموزش از طريق دادن مجوزهاي لازم به بخش خصوصي در خريد، آموزش و به كارگيري سختافزارهاي لازم، برنامهريزي به منظور اختصاص بودجههاي ايجاد اشتغال، به خصوص در مورد فارغالتحصيلان دانشگاهي بيكار، در حوزه خدمات رايانهاي و فناوري اطلاعات از جمله تمهيدات و اقداماتي هستند كه ميتوانند زمينه و بستر لازم را جهت تعميم، و به كارگيري فناوري اطلاعات در زيرساختهاي فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي كشور فراهم سازند.
3. تهيه و تدوين طرح جامعه گسترش آموزش فناوري ارتباطات و اطلاعات
اين طرح ميتواند با مسئوليت وزارت جديد ارتباطات، فناوري و اطلاعات (مخابرات و پست و تلگراف سابق) با هدف گسترش همه جانبه، درازمدت و زيربنايي آموزش فناوريهاي جديد اطلاعات و ارتباطات براي جامعه اطلاعاتي طراحي و تنظيم گردد. مؤسسات آموزشي و نهادهايي كه ميتوانند در به ثمر رسانيدن و همسونگري اين آموزش مؤثر باشند به شرح زيرند:
الف) وزارت علوم، تحقيقات و فناوري (از طريق تصدي دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالي).
ب) وزارت آموزش و پرورش (از طريق آموزش جدي و كاربردي فناوري اطلاعات و ارتباطات در مدارش و دبيرستانها).
ج) وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي (از طريق دانشگاههاي علوم پزشكي و خانههاي بهداشت).
د) وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي (از طريق ويدئو كلوپها و ارائه فيلمهايي كه در مراكز آموزشي مرتبط تهيه ميشوند).
هـ ) شهرداريها (از طريق خانههاي فرهنگ در سطح شهر).
و) صدا و سيماي جمهوري اسلامي (از طريق تدارك و توليد برنامههاي متنوع آموزشي همراه با جاذبه در راديو و تلويزيون و، به خصوص، شبكههي تحصيلي و آموزشي).
جمعبندي و نتيجهگيري
چنانكه ملاحظه شد، «جامعه اطلاعاتي» همراه با چالشهايي از قبيل نظارت و كنترل بر جمعيتهاي وسيع، افزايش بيكاري، كماهميت شدن مرزها و، سرانجام، تزلزل در شالوده نهادها از جمله نهاد مهم و تعيينكنندهاي مانند دولت است.
از سوي ديگر، اگر آگاهانه و با برنامهريزي صحيح با جامعه اطلاعات برخورد شود، فرصتها و امكانات خوبي براي پيشرفتههاي همه جانبه و، در يك كلام، رفاه مادي و معنوي براي ملتها در پي خواهد آورد. فرصتها و شانسهايي چون تمركززدايي رسانههاي ديجيتالي (اينترنت)، استفاده در جهت همزيستي مسالمتآميز جهاني، انتقال اشتغال از توليد به بخش خدمات به خصوص خدمات ارتباطي و اطلاعاتي، كثرتگرايي سياسي و چندسويگي، كثرتگرايي اقتصادي، مشاركت در توليد و كثرتگرايي فرهنگي، پديده چندفرهنگي و ... به طور خلاصه، جامعه اطلاعاتي ما را در معرض چالشها و فرصتهايي قرار خواهد داد. از اين فرصتها بايد استفاده كرد و چالشهاي مربوط را با كمترين هزينه به نفع مردم پشت سر گذاشت تا از ويژگيهاي جامعه اطلاعاتي به نفع سعادت و رفاه عامه مردم بهرهمند جست.
* رحمان سعيدي، عضو هيأت علمي گروه ارتباطات دانشگاه علامه طباطبايي
منابع و مآخذ
1. آلبرو، مارتين (1380)؛ عصر جهاني، جامعهشناسي پديدة جهاني شدن؛ ترجمة نادر سالارزاده اميري، تهران: انتشارات آزادانديشان.
2. العويني، محمد علي (1369)؛ امپرياليسم تبليغي يا تبليغات بينالمللي؛ ترجمة محمد سپهري، چاپ اول، تهران: مركز نشر سازمان تبليغات اسلامي.
3. اي، آر، لي، جان (1355)؛ به سوي سياستهاي ارتباطي واقعبينانه؛ ترجمة خسرو جهانداري، تهران: انتشارات پژوهشكده علوم ارتباطي و توسعه ايران.
4. پستمن، نيل (1372)؛ تكنوپولي، تسليم فرهنگ به تكنولوژي؛ ترجمة دكتر صادق طباطبايي، تهران: انتشارات سروش.
5. تافلر، آلوين (1379)؛ موج سوم؛ ترجمه شهيندخت خوارزمي، تهران.
6. چامسكي، نوام (1379)؛ ديدگاههاي متعارض در مورد نظام جهاني؛ ترجمه ناصر بليغ، تهران: اداره كل تحقيق و توسعه صدا.
7. سيف، احمد (1380)؛ جهاني كردن فقر و فلاكت؛ چاپ اول، تهران: نشر آگه.
8. سعيدي، رحمان و كيا، علياصغر آذر (1387)؛ ديدگاههاي علمي درباره جهانيسازي اقتصادي، انقلاب ارتباطات و تأثير متقابل آنها، (همايش ايران و جامعه اطلاعاتي در سال 1400 هجري شمسي)، تهران: دانشگاه علامه طباطبايي.
9. شرام، ويلبر (1381)؛ پيشتازان علم ارتباطات؛ ترجمة غلامرضا و زهرا آذري، تهران: انتشارات رسا.
10. شكرخواه، يونس، (بهار و تابستان 1380)؛ «جهانيسازي، رسانهها و چالشها»؛ پژوهش و سنجش، شماره 26-25.
11. رجايي، فرهنگ (1380)؛ پديدة جهاني شدن و صنعت بشري و تمدن اطلاعاتي؛ ترجمة عبدالحسين آذرنگ، چاپ اول، تهران: نشر آگه.
12. عمام، معصومه (بهار 1380)؛ «جهاني شدن (تعاملات فرهنگي، راهكارها)»؛ فصلنامه پژوهش و سنجش، سال هشتم، شماره 25.
13. كاستلز، مانوئل (1380)؛ عصر اطلاعات؛ ترجمة حسين چاووشيان، جلد دوم؛ تهران: طرح نو.
14. كوشا، كيوان، 1379؛ اينترنت در خدمت توسعه فرهنگي، خبرنامه الكترونيكي و فرهنگ اطلاعرساني.
15. كيا، علي اصغر (بهمن 1378)؛ نظام نوين ارتباطات شبكههاي الكترونيكي و ساختار متغير معرفت؛ تهران: اداره كل تحقيق و توسعه راديو، شماره 187.
16. طيب، عليرضا (1379)؛ تكنولوژي اطلاعات؛
17. محسني، منوچهر (بهار 1375)؛ «شبكه اطلاعاتي اينترنت، ويژگيها و تأثيرات اجتماعي ـ فرهنگي»؛ فصلنامه رسانه، سال هشتم، شماره اول.
18. هابرماس، يورگن (1380)؛ جهاني شدن و آينده دمكراسي؛ ترجمة كمال پولادي، چاپ اول، تهران: نشر مركز.
19. وبستر، فرانك (1380)؛ نظريههاي جامعه اطلاعاتي، ترجمة اسماعيل قديمي، تهران: نشر قصيدهسرا.
20. WWW. GHACH. COM (15 Sep. 2002); GLOBAL INTERNET STATISTICS, GLOBSTATS/3 NDEX. PH 37 سایت - ایران و جامعه اطلاعاتی