تبکیت

تبکیت، در لغت به معنی درشتی کردن، سرزنش کردن، خاموش کردن و زبان بند کردن است و در اصطلاح به معنی غلبه کردن بر کسی است به حجت و دلیل. اهل منطق تبکیت را استدلالی می‌دانند که به قصد رد و ابطال عقیده‌ای یا
پنجشنبه، 26 اسفند 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
تبکیت
 تبکیت

 

نویسنده: صالحی کرمانی

 

تبکیت، در لغت به معنی درشتی کردن، سرزنش کردن، خاموش کردن و زبان بند کردن است و در اصطلاح به معنی غلبه کردن بر کسی است به حجت و دلیل. اهل منطق تبکیت را استدلالی می‌دانند که به قصد رد و ابطال عقیده‌ای یا نظریه‌ای بیان می‌شود. صاحب عقیده یا نظریه را «صاحب وضع» می‌نامند و عقیده یا نظریه‌ی مخالف یا متناقض با عقیده‌ی صاحب وضع را «نقیض وضع» می‌خوانند و استدلالی را که به قصد اثبات نقیض وضع صورت می‌پذیرد به اعتبار با صاحب وضع تبکیت نام می‌نهند. تعبیر خواجه نصیر مبنی بر اینکه «هر استدلال که نتیجه‌ی آن نقیض وضعی باشد» تبکیت است نیز بیانگر این معناست که تبکیت استدلالی است که هدف آن مردود ساختن و باطل کردن عقیده‌ای خواهد بود و این از آنروست که به ناگزیر یکی از دو نقیض درست است و دیگری نادرست و چون نقیض وضعی اثبات شد، آن وضع خود لامحاله باطل به شمار خواهد آمد. از آنجا که هم می‌توان با استدلالی مؤلف از قضایای حق و یقینی، هم با استدلالی مرکب از قضایای مشهوره و هم با استدلالی که مؤلف از قضایای حق و یقینی نیست به رد و ابطال عقیده‌ای پرداخت. تبکیت به سه قسم تقسیم می‌شود: برهانی، جدلی، مغالطی: 1) تبکیت برهانی: قیاسی است برهانی که مواد آن قضایای حق و یقینی است و هدف آن رد و ابطال عقیده‌ای یا نظریه‌ای است، یا به اصطلاح نتیجه‌ی آن عبارت است از نقیض وضعی؛ 2) تبکیت جدلی: قیاسی است جدلی که مواد آن قضیه‌های مشهور و مسلم (= مشهورات و مسلمات) است و هدف آن رد و ابطال عقیده‌ای و نتیجه‌ی آن نقیض وضعی است، معانی لغوی تبکیت مثل خاموش ساختن و زبان‌بند کردن هم بیشتر ناظر است بر تبکیت جدلی، از آنرو که جدل با هدف «اسکات خصم» یعنی خاموش ساختن یا زبان‌مند کردن طرف بحث و استدلال صورت می‌گیرد، خواجه نصیر در باب تبکیت برهانی و جدلی می‌گوید: «مواد قیاسی که نتیجه‌ی آن نقیض وضعی است، چون حق باشد یا مشهور و صورتی بالذات منتج، آن تبکیت برهانی بود یا جدلی»؛ 3) تبکیت مغالطی: قیاسی است مغالطی که از قضایای شبیه به حق (= مشبهات) تألیف می‌شود و هدف آن رد و ابطال عقیده‌ای و نتیجه‌ی آن نقیض وضعی است، تبکیت مغالطی نامیده می‌شود. مغالطه کننده هم می‌تواند «سوفسطائی» باشد هم «مشاغبی» یعنی هم قضایای شبیه به حق، قیاسی شبیه به برهان بسازد (= سفسطه) و به اهل برهان تشبه جوید (= سوفسطایی) و هم می‌تواند با به کار گرفتن قضایای شبیه به قضایای مشهور - که مورد استفاده‌ی در جدل است - قیاسی شبیه به قیاس جدلی بسازد (مشاغبه) و به اهل جدل تشبه کند (= مشاغبی). قیاس سفسطی - که در مقابل حکیم برهانی طرح شود - و شبیه به برهان باشد «سوء تألیف» نام دارد و قیاس مشاغبی که در برابر جدلی طرح گردد و شبیه به قیاس جدلی باشد و نیز به طور کلی مغالطه در غیر برهان «سوء تبکیت» نام می‌گیرد. بدین ترتیب هم سفسطه و هم مشاغبه، مغالطه است و سوفسطایی و مشاغبی مغالطند و تبکیت ایشان تبکیت مغالطی است. خواجه در این باب می‌گوید: «هر قیاسی که نتیجه آن نقیض وضعی باشد... اگر نه حق بود، نه مشهور، یا صورتش نه چنان بود که باید لامحاله آن را مشابهتی باشد به حق یا مشهور» تبکیت مغالطی است (= سفسطه؛ مشاغبه؛ مغالطه).
منابع :
اساس الاقتباس، خواجه نصیر، 325، 515؛ نجات، منطق، ابن سینا، 56؛ منظومه‌ی منطق، سبزواری، 105؛ منطق صوری، خوانساری، 226.
منبع مقاله :
دائرةالمعارف تشیع، جلد 4، (1391) تهران: مؤسسه‌ی انتشارات حکمت، چاپ اول

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما