راز غیبت حجت چهاردهم
نويسنده: آیت الله محمد تقى مصباح يزدى(دامت برکاته)
از ويژگيهاى امام زمان - عجل الله فرجه الشريف - كه در روايات وارده از اهل بيت عليهم السلام، مورد تاكيد واقع شده غيبت آن حضرت است. و از جمله، عبدالعظيم حسنى از امام محمد تقى از پدرش امير مؤمنان عليهم السلام نقل كرده است كه فرمود: قائم ما غيبتى دراز مدت دارد، و گويا شيعيان را مىبينيم كه در زمان غيبت او همانند حيوان گرسنهاى كه دنبال چراگاه مىگردد در جستجوى اويند ولى او را نمىيابند. آگاه باشيد كه هر كس از ايشان كه بر دينش ثابت بماند و در اثر طول غيبت امامش دچار قساوت قلب نگردد در روز قيامت با من در درجه من خواهد بود. سپس فرمود: هنگامى كه قائم ما قيام مىكند بيعتى از هيچكس بر گردن او نخواهد بود (و هيچ حاكم ستمگرى تسلطى بر او نخواهد داشت) و بدين منظور، مخفيانه متولد مىشود و از چشم مردم، غايب مىگردد. (1)
و از امام سجاد عليه السلام از پدرش از امير مؤمنان عليه السلام روايتشده كه فرمود: قائم ما دو غيبت دارد كه يكى طولانىتر از ديگرى است، و تنها كسانى كه يقين قوى و معرفت صحيح داشته باشند بر امامت او ثابت مىمانند. (2)
براى روشن شدن راز غيبت، بايد نظرى به سرگذشت ائمه اطهار عليه السلام بيفكنيم. چنانكه مىدانيم بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) اكثريت مردم با ابوبكر و بعد با عمر و سپس با عثمان بيعت كردند، و در اواخر حكومت وى كه نابسامانيهاى فراوانى در اثر تبعيضات ناروا پديد آمد دست به شورش زده او را به قتل رسانيدند و با امير مؤمنان على(علیه السلام) بيعت كردند.
آن حضرت كه خليفه منصوب از طرف خدا و رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) بود در طول حكومتخلفاء سه گانه براى رعايت مصالح جامعه نو بنياد اسلامى دم فرو بست و جز از سر اتمام حجت، سخنى نگفت و در عين حال، از هيچ اقدامى به نفع اسلام و مسلمين دريغ نورزيد. اما دوران حكومت چند ساله خودش به جنگ با اصحاب جمل و معاويه و خوارج، سپرى شد و سرانجام بدستيكى از خوارج به شهادت رسيد.
امام حسن مجتبى (علیه السلام) نيز به دستور معاويه مسموم شد. و پس از مرگ معاويه فرزندش يزيد كه اعتنايى به ظواهر اسلام هم نداشت بر اريكه سلطنت اموى تكيه زد. و با اين روند نزولى مىرفت كه نام و نشانى از اسلام باقى نماند. از اين روى، امام حسين (علیه السلام) چارهاى جز قيام نديد و با شهادت مظلومانهاش مسلمانان را تا اندازهاى هشيار و بيدار كرد و اسلام را از نابودى، نجات داد. ولى شرايط اجتماعى براى تشكيل حكومت عدل اسلامى فراهم نگرديد. و از اين جهتساير ائمه اطهار (علیهم السلام) به تحكيم مبانى عقيدتى و نشر معارف و احكام اسلام و تربيت و تهذيب نفوس مستعد پرداختند و در حدودى كه شرايط، اجازه مىداد مخفيانه مردم را به مبارزه با ظالمان و جباران، دعوت مىكردند و ايشان را به تحقق حكومت الهى جهانى، اميدوار مىساختند. و بالاخره يكى پس از ديگرى به شهادت رسيدند.
بهر حال، ائمه اطهار عليهم السلام در مدت دو قرن و نيم توانستند با تحمل مشكلات و فشارهاى فوق العاده حقايق اسلام را براى مردم بيان كنند: بخشى را بصورت عمومى، و بخشى را بطور خصوصى براى شيعيان و اصحاب خاص خودشان. و بدين ترتيب، معارف اسلامى در ابعاد گوناگونش در جامعه، انتشار يافت و بقاء شريعت محمدى، تضمين شد. و ضمنا در گوشه و كنار كشورهاى اسلامى گروههايى براى مبارزه با حاكمان ستمگر تشكيل گرديد و دست كم توانستند تا حدودى جلو ستمها و خودسريهاى جباران را بگيرند.
ولى آنچه وحشت و اضطراب حاكمان خود كامه را بر مىانگيخت وعده ظهور حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشزیف) بود كه هستى آنان را تهديد مىكرد. از اين روى معاصرين امام حسن عسگرى (علیه السلام) بشدت ايشان را تحت نظر قرار دادند كه اگر فرزندى براى آن حضرت متولد شود او را به قتل برسانند و خود آن بزرگوار را در عنفوان جوانى به شهادت رساندند. ولى اراده خداى متعال بر اين، قرار گرفته بود كه حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشزیف)متولد و براى نجات جامه بشرى، ذخيره شوند. و به همين جهت بود كه در زمان حيات پدرشان تا سن پنجسالگى جز افراد معدودى از خواص شيعه، كسى آن حضرت را زيارت نمىكرد و بعد از وفات پدر بزرگوارشان تماس امام با مردم بوسيله چهار نفر (3) كه يكى پس از ديگرى به سمت نيابتخاص مفتخر مىشدند برقرار مىگرديد. و از آن پس، براى مدت نامعلومى «غيبت كبرى» واقع شد تا روزى كه جامعه بشرى، آماده پذيرش حكومت الهى جهانى شود و به امر خداى متعال ظهور فرمايد.
بنابراين، راز اصلى غيبت آن حضرت اين است كه از شر جباران و ستمگران محفوظ بماند. و در بعضى از روايات به حكمتهاى ديگرى نيز اشاره شده كه از جمله آنها آزمايش مردم است كه بعد از اتمام حجت، چه اندازه پايدار و استوار مىمانند.
البته در زمان غيبت هم مردم بكلى از فيوضات آن حضرت بىبهره نيستند و به تعبيرى كه در روايات آمده همانند خورشيدى كه پشت ابر باشد. (4) كما بيش از نور او استفاده مىكنند چنانكه افراد بىشمارى هر چند بصورت ناشناس به زيارت ايشان مشرف شده و براى رفع گرفتاريهاى مادى و معنوى، از آن بزرگوار، بهرهمند شدهاند. و اساسا حيات آن حضرت، عامل مهمى براى دلگرمى و اميدوارى مردم است تا خود را اصلاح و آماده ظهور كنند.
و از امام سجاد عليه السلام از پدرش از امير مؤمنان عليه السلام روايتشده كه فرمود: قائم ما دو غيبت دارد كه يكى طولانىتر از ديگرى است، و تنها كسانى كه يقين قوى و معرفت صحيح داشته باشند بر امامت او ثابت مىمانند. (2)
براى روشن شدن راز غيبت، بايد نظرى به سرگذشت ائمه اطهار عليه السلام بيفكنيم. چنانكه مىدانيم بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) اكثريت مردم با ابوبكر و بعد با عمر و سپس با عثمان بيعت كردند، و در اواخر حكومت وى كه نابسامانيهاى فراوانى در اثر تبعيضات ناروا پديد آمد دست به شورش زده او را به قتل رسانيدند و با امير مؤمنان على(علیه السلام) بيعت كردند.
آن حضرت كه خليفه منصوب از طرف خدا و رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) بود در طول حكومتخلفاء سه گانه براى رعايت مصالح جامعه نو بنياد اسلامى دم فرو بست و جز از سر اتمام حجت، سخنى نگفت و در عين حال، از هيچ اقدامى به نفع اسلام و مسلمين دريغ نورزيد. اما دوران حكومت چند ساله خودش به جنگ با اصحاب جمل و معاويه و خوارج، سپرى شد و سرانجام بدستيكى از خوارج به شهادت رسيد.
امام حسن مجتبى (علیه السلام) نيز به دستور معاويه مسموم شد. و پس از مرگ معاويه فرزندش يزيد كه اعتنايى به ظواهر اسلام هم نداشت بر اريكه سلطنت اموى تكيه زد. و با اين روند نزولى مىرفت كه نام و نشانى از اسلام باقى نماند. از اين روى، امام حسين (علیه السلام) چارهاى جز قيام نديد و با شهادت مظلومانهاش مسلمانان را تا اندازهاى هشيار و بيدار كرد و اسلام را از نابودى، نجات داد. ولى شرايط اجتماعى براى تشكيل حكومت عدل اسلامى فراهم نگرديد. و از اين جهتساير ائمه اطهار (علیهم السلام) به تحكيم مبانى عقيدتى و نشر معارف و احكام اسلام و تربيت و تهذيب نفوس مستعد پرداختند و در حدودى كه شرايط، اجازه مىداد مخفيانه مردم را به مبارزه با ظالمان و جباران، دعوت مىكردند و ايشان را به تحقق حكومت الهى جهانى، اميدوار مىساختند. و بالاخره يكى پس از ديگرى به شهادت رسيدند.
بهر حال، ائمه اطهار عليهم السلام در مدت دو قرن و نيم توانستند با تحمل مشكلات و فشارهاى فوق العاده حقايق اسلام را براى مردم بيان كنند: بخشى را بصورت عمومى، و بخشى را بطور خصوصى براى شيعيان و اصحاب خاص خودشان. و بدين ترتيب، معارف اسلامى در ابعاد گوناگونش در جامعه، انتشار يافت و بقاء شريعت محمدى، تضمين شد. و ضمنا در گوشه و كنار كشورهاى اسلامى گروههايى براى مبارزه با حاكمان ستمگر تشكيل گرديد و دست كم توانستند تا حدودى جلو ستمها و خودسريهاى جباران را بگيرند.
ولى آنچه وحشت و اضطراب حاكمان خود كامه را بر مىانگيخت وعده ظهور حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشزیف) بود كه هستى آنان را تهديد مىكرد. از اين روى معاصرين امام حسن عسگرى (علیه السلام) بشدت ايشان را تحت نظر قرار دادند كه اگر فرزندى براى آن حضرت متولد شود او را به قتل برسانند و خود آن بزرگوار را در عنفوان جوانى به شهادت رساندند. ولى اراده خداى متعال بر اين، قرار گرفته بود كه حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشزیف)متولد و براى نجات جامه بشرى، ذخيره شوند. و به همين جهت بود كه در زمان حيات پدرشان تا سن پنجسالگى جز افراد معدودى از خواص شيعه، كسى آن حضرت را زيارت نمىكرد و بعد از وفات پدر بزرگوارشان تماس امام با مردم بوسيله چهار نفر (3) كه يكى پس از ديگرى به سمت نيابتخاص مفتخر مىشدند برقرار مىگرديد. و از آن پس، براى مدت نامعلومى «غيبت كبرى» واقع شد تا روزى كه جامعه بشرى، آماده پذيرش حكومت الهى جهانى شود و به امر خداى متعال ظهور فرمايد.
بنابراين، راز اصلى غيبت آن حضرت اين است كه از شر جباران و ستمگران محفوظ بماند. و در بعضى از روايات به حكمتهاى ديگرى نيز اشاره شده كه از جمله آنها آزمايش مردم است كه بعد از اتمام حجت، چه اندازه پايدار و استوار مىمانند.
البته در زمان غيبت هم مردم بكلى از فيوضات آن حضرت بىبهره نيستند و به تعبيرى كه در روايات آمده همانند خورشيدى كه پشت ابر باشد. (4) كما بيش از نور او استفاده مىكنند چنانكه افراد بىشمارى هر چند بصورت ناشناس به زيارت ايشان مشرف شده و براى رفع گرفتاريهاى مادى و معنوى، از آن بزرگوار، بهرهمند شدهاند. و اساسا حيات آن حضرت، عامل مهمى براى دلگرمى و اميدوارى مردم است تا خود را اصلاح و آماده ظهور كنند.
پي نوشت :
1- ر. ك:منتخب الاثر، ص 255.
2- ر. ك: منتخب الاثر، ص 251.
3- عثمان بن سعيد،محمد بن عثمان بن سعيد، حسين بن روح و على بن محمد سمرى
4- ر. ك: بحارالانوار، ج 52، ص 92.