آخرین بدرقه

ای سرآغاز شب پوچ پریشانی من آخرین بدرقه ات در تب حیرانی من تو گرمای نگاهت من و سرمای صدا کی به خورشید رسد ذهن زمستانی من
دوشنبه، 7 فروردين 1396
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آخرین بدرقه

آخرین بدرقه

شاعر: نورالدین نوراللهی


ای سرآغاز شب پوچ پریشانی من
آخرین بدرقه‌ات در تب حیرانی من

تو گرمای نگاهت، من و سرمای صدا
کی به خورشید رسد ذهن زمستانی من

بس که در گوش زمان یاد تو را جار زدم
شعله بر باد دهد نام نیستانی من

تو نبودی که خدا را به شفایم طلبی
همه گفتند: بکش لحظه تنهایی من

به خدا جز تو کسی لایق این دیده نبود
گل پرپر شده باغ غزل‌خوانی من



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما