برتر از خستگی(4)

« و انتشر صيته فى الديار المصريْ ثم وجه عنايته لحّل عقد الاوهام عن قوائم العقول فشطت لذلك الباب و استضائت بصائر و حمل تلامذته على العمل فى الكتابْ و انشأ الفصول الادبيه و الحكميْ و الدينيه فاشتغلوا على نظره و برعوا و تقدم فن الكتابْ فى مصر بسعيه و كان ارباب العلم فى الديار المصريْ القادرون على الاجادْ فى المواضيع المختلفه منحصرين فى عدد قليل ... » (262)
يکشنبه، 11 اسفند 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
برتر از خستگی(4)
برتر از خستگی(4)
برتر از خستگی(4)

شرح حال و سال شمار زندگانى سيد جمال الدين‏ اسدآبادی

سيّد جمال سلسله جنبان حركت عميق فرهنگى - ادبى ديار مصر بود . بر اين نكته نويسندگان ادبا و رجال برجسته مصر اعتراف دارند: اديب اسحاق نويسنده بنام مصرى درآغاز كتاب خود « الدرر » مى نويسد:
« چيزى را كه من مى‏دانم همه آن را از سيد جمال الدين آموخته‏ام . » (260)
مخزومى مى‏گويد:
« شاگردان خود را وا دار به نگارش و تحرير مقالات ادبى و حكمى و دينى مى‏نمود . آنها هم تحت نظر سيّد به كار پرداختند و استاد شدند و فن نگارش د راثر كوشش هاى سيد ترقى نمود ... » (261)
عبده بعد از بيان فعاليت هاى سيد جمال در تدريس علوم گوناگون مى‏گويد:
« و انتشر صيته فى الديار المصريْ ثم وجه عنايته لحّل عقد الاوهام عن قوائم العقول فشطت لذلك الباب و استضائت بصائر و حمل تلامذته على العمل فى الكتابْ و انشأ الفصول الادبيه و الحكميْ و الدينيه فاشتغلوا على نظره و برعوا و تقدم فن الكتابْ فى مصر بسعيه و كان ارباب العلم فى الديار المصريْ القادرون على الاجادْ فى المواضيع المختلفه منحصرين فى عدد قليل ... » (262)
آوازه نيك وى در ديار مصر فراگير شد . سپس توجه خود را براى از بين بردن وهم ها از پايه‏هاى انديشه‏ها به كاربرد و درى در اين زمنيه گشود و آگاهي هايى را ايجاد كرد .
وى شاگردان خويش را به نوشتن و انشأ فصل هاى ادبى و حكمى و دينى وا مى‏داشت و آنان طبق نظر وى عمل مى‏كردند . از اين روى رشد كردند و بر ديگران پيشى گرفتند . فن نگارش در مصر به كوشش او پيشرفت كرد و در آن زمان صاحبان دانش در مصر كه به نگرش نيكو در مسایل مختلف توانا باشند اندك بودند .
فعاليت سياسى سيد جمال منحصر به روزنامه و محافل خصوصى نبود بلكه وى در جمع مردم به ايراد سخن مى‏پرداخت و آنان را به ظلم ستيزى و مبارزه دعوت مى‏كرد .
سليم بك عنحورى در اين باره مى‏گويد:
« در سال 1878 م / 1295 وضع سيد جمال خطر ناك شد زيرا در سياست مداخله مى‏كرد و مردم به او نزديك مى‏شدند و در اثناى كلام به آنان مى‏گفت:
« شما مصريها با بندگى و عبوديت رشد كرده و خو گرفته‏ايد و در دامن استبداد تربيت شده‏ايد و از دوران شاهان و فرعونيانى كه از چوپانى به سلطنت رسيدند و بر شما حكومت مى‏كردند تا امروز قرنها گذشته و شما باز مظالم فاتحين را بر دوش مى‏كشيد و زير لگد ستمكاران لگدكوب مى‏شويد! حكومتهاى شما بر شما تعدى و جور روا داشته‏اند و شما را خوار و ذليل كرده‏اند و شما نه فقط صبر كرده‏ايد بلكه با اين وضع خرسند بوده‏ايد . در نتيجه قوام حياتتان را از دست داده‏ايد . زير شلاق و چماق ستمگران عرق ريخته‏ايد و دم نزده‏ايد .
اگر در رگهاى بدن شما خونى وجود داشت و در آن خون سلول حياتى وجود مى‏داشت و اگر در سرهاى شما اعصابى وجود داشت كه متأثر مى‏شديد و حميّت در شما برانگيخته مى‏شد به اين خوارى و مسكنت دچار نمى‏شديد . . . » (263)
دخالت سيد جمال در امور سياسى و مسائل اجتماعى مصر به گونه‏اى شديد بوده كه گردانندگان محفل فرماسونرى كه تا آن زمان سعى در اختفاى چهره واقعى خود داشته‏اند نمى‏توانند سيّد را تحمل كنند؛ از اين روى به وى گوشزد مى‏كنند كه:
« اين تشكيلات در امور سياسى دخالت نمى كند »
اين جاست كه سيّد بر مى آشوبد و طىّ سخنانى در جمع آنان به انگيزه ورود خود به اين تشكيلات مى پردازد و سپس درباره عدم دخالت اين محفل در سياست مى گويد:
« من منتظر بودم كه در مصر هر چيز عجيب و غريبى را بشنوم و ببينم ولى خيال نمى كردم كه ترس از ميان استوانه محافل فرماسونرى نفوذ كرده باشد .
حالا بايد بگويم اگر فرماسونرى در سياست جهان مداخله نكند ( در صورتى كه هر بنا و معمار آزادى در آن عضويت دارد ) و اگر آلات و ابزار بنايى كه در دست آنهاست براى نابود كردن بناى كهنه و بالا بردن مصالح آزادى صحيح و برادرى صحيح به كار برده نشود و اگر كاخهاى ظلم و تجاوز و تعدى كوبيده نشود در آن صورت نبايد در دست احرار كلنگ و تبرى باشد و نه در بناى آنها زاويه قائمه‏اى وجود داشته باشد . . . » (264)
سيّد وقتى اين كژى را در بناى بنايان ديد از آن كناره گرفت تا بر سر اهداف و آرمانهايش آوار نشود . به گفته عبده سيّد به يكى از انجمنهاى فراماسونرى وابسته به اروپا پيوست امّا به زودى دريافت: آن سازمان آنچه كه داراى ارزش است تهى مى باشد؛ از اين روى آن را رها كرد . (265)
طبق اسناد به جاى مانده از سيّد در سال 1295 از وى براى شركت در جلسات مختلف لژهاى فرماسونرى مصر دعوت شده است . آخرين دعوت لژ كوكب الشرق مربوط به پنجم شوال 1295 است و آخرين دعوت نامه مربوط به لژ ايتاليايى مازينى به تاريخ 5 فوريه 11 / 1879 صفر . 1296 به نظر مى رسد پس از آن كه سيّد ارتباط خود را با لژهاى موجود در مصر قطع كرد از ناحيه اين لژها از وى دعوتى به عمل نيامده باشد .
اينك تاريخ دعوت نامه‏ها:
13 جمادى الاول 15 / 1295 مه 1878
دعوت نامه چاپى براى شركت در جلسه فوق العاده لژ كوكب الشرق . (266)
17 شعبان 16 / 1295 اوت 1878.
دعوت نامه از لژ نيل براى شركت در جلسه تذكر دو تن از اعضأ . (267)
19 شوال 17 / 1295 اكتبر 1878.
مكتوب ايتاليايى با خطاب: « جمال الدين افندى لژ كوكب الشرق » براى شركت در جلسه معارفه يكى از اعضاى لژ اسكندريه .(268)
9 صفر 3 / 1296 فوريه 1879
مكتوب فرانسه از لژ يوناين قاهره براى شركت در جلسه . (269)
11 صفر 5 / 1296 فوريه 1879
مكتوب ايتاليايى از لژ مازينى براى شركت در جلسه انتخاب دو عضو جديد . (270)
از اين تاريخ به بعد مدركى كه نشانگر ارتباط وى با لژهاى موجود در مصر باشد در اسناد به جاى مانده از وى وجود ندارد . تنها يك مكتوب به زبان فرانسه از وى به جاى مانده كه مربوط به سال 27 مارس 1884 م است كه از آن بر مى آيد سيد تقاضاى ورود در لژ پاريس را داشته است و براى مذاكره حضورى اين نامه را به وى نوشته‏اند (271) . ولى مدركى وجود ندارد كه سيّد وارد لژى شده باشد .
1879 / 1296
سيّد پس از انتقاد صريح از موضع محفل فراماسونرى كوكب الشرق قاهره آن را ترك كرد . خروج سيّد براى محفل فرماسونرى بسيار شكننده بود . از اين روى به تحريف شخصيت سيّد پرداختند و چنين وا نمود كردند كه شرط عضويت در محفل فرماسونرى باور به آفريننده جهان است و سيّد چنين باورى ندارد!
متن نامه محرمانه‏اى كه فرانك لا سل نماينده سياسى و ژنرال قونسول انگليس در تاريخ 30 اوگوست 11 / 1879 رمضان 1296 به وزير خارجه وقت انگلستان نوشته اين مطلب را تأييد مى كند . در اين نامه بعد از تعريف از سيد جمال و قدرت و نفوذ وى در جلب مردم بر مبارزات سيد عليه اروپائيان بويژه انگليس تأكيد مى ورزد و مى نويسد:
« و سال گذشته در برانگيختن احساسات مردم عليه اروپائيان مخصوصاً بيشتر بر ضد انگليسها كه نسبت به آنها احساس كينه و تنفر در دل مى كند فعاليت هاى زيادى به خرج داد . اخيراً از لژ فرماسونها كه در آن جا عضو بود براى اين كه علناً منكر خدا بود اخراج گرديده است . . . » (272)
از اين گزارش استفاده مى شود كه: با توجه به مطالب فوق و آنچه گذشت به نظر مى رسد كه ترك محافل فرماسونرى مخصوصاً لژ كوكب الشرق از جانب سيد جمال در اوج مبارزات وى عليه اروپائيان بوده است . ولى برخى محافل وابسته به فرانسه و ايتاليا تا مدت زمان بيشترى با سيد ارتباط داشته‏اند . ( اوائل سال 1296 ) همين ارتباط باعث شده است كه گروهى محفل و انجمن وطنى را كه سيد جمال تأسيس كرده بود وابسته به لژهاى فرانسوى معرفى نمايند . (273) با اين كه از مدارك به جاى مانده از سيّد استفاده مى شود كه بعد از صفر 1296 با لژهاى مصرى ارتباطى نداشته است . با توجه به مطالبى كه بعداً ذكر خواهد شد استقلال « انجمن وطنى » يا « حزب وطنى آزاد » از محافل فرماسونرى به دست مى‏آيد . تشكيلات « الحزب الوطنى الحّر » در مصر قبل از سقوط خديو اسماعيل توسط سيد جمال بنيان گذارده شد . و اين حزب نقش بنيادى در واژگون ساختن خيدو اسماعيل بازى كرد .(274)
شعار حزب همان شعارى بود كه بعداً احمد عرابى پاشا در قيام خود عليه حكومت فاسد مصر استفاده كرد: « مصر براى مصريان » (275) سيّد جمال را مؤسس « حزب الوطنى اول » (276) دانسته‏اند و عرابى پاشا را مؤسس « حزب الوطنى ثانى (277) » كه در سال 1879 تأسيس كرده است . پس از شكست قيام عرابى پاشا شاگردان سيد جمال را كه با وى همراه بودند به لبنان و مناطق ديگر تبعيد كردند . خبر نگار روزنامه تايمز در تاريخ 30 اوت 19 / 1879 شوال 1296 ه . ق . نوشت:
« سيّد جمال الدين دخالت اروپاييان را در امور مصر هرگز تحمل نمى كرد و شعار « مصر براى مصريان » را تا به دست آوردن نتيجه قطعى همچنان دنبال مى كرد . (278)»
درباره اين انجمن جديد كه توسط سيد جمال ايجاد شد نوشته‏اند:
« طولى نكشيد كه اعضاى آن از سيصد تن تجاوز كرد و اينها همه از متفكرين و انقلابيون نخبه مصر بودند . در اين مجتمع آزادى مطلق براى اظهار نظر وجود داشت و شعبه هايى براى كارهاى مختلف به وجود آورد: شعبه‏اى براى حقوق شعبه‏اى براى امور مالى و اقتصادى و شعبه‏اى براى جهاد و مبارزه و شعب گوناگون ديگر وجود داشت و هر شعبه‏اى با وزير مربوطه ارتباط داشت كه خواسته و مسائل مربوط را به صورت صريح و متين ابلاغ مى كرد . (279) »
مهمترين منبعى كه به ترسيم فعاليتهاى « انجمن وطنى » مصر پرداخته كتاب « گفتار خوش يارقلى » است . در اين كتاب آمارى از فعاليتهاى سيد و اعضاى اين انجمن آمده كه در منابع ديگر از آن خبرى نيست . اين آمار مربوط به همان ده ماهى مى شود كه سيد پس از ترك لژ فرماسونرى كوكب الشرق در مصر بوده و پس از آن تبعيد شده است . (280)
اگر دوران فعاليت حزب وطنى را ده ماه بدانيم اين بدان معنى است كه سيد جمال بعد از ترك لژ كوكب الشرق در اوائل ذى قعده 1295 اين تشكيلات را به وجود آورده و تا هنگام تبعيد يعنى رمضان 1296 فعاليت مى كرده است
اين محفل بر اساس قرآن و دستورات اسلام بنيان نهاده شده بود و توجه به واجبات و مستحبات و كمك به مستمندان جز اهداف اين تشكيلات بوده است اين حزب به گونه مخفى عمل مى كرده و اين نمايانگر استقلال آن از لژهاى فراماسونرى است . زيرا تشكيلات فرماسونرى مصر با توجه به اين كه خديو توفيق فراماسون بوده (281) نيازى به مخفى كارى نداشته است .
6 رجب 26 / 1296 ژوئن 1879
در اين تاريخ خيدو اسماعيل بركنار شد و توفيق پاشا به قدرت رسيد . تشكيلات حزب الوطنى سيد جمال خواهان بركنارى خيدو اسماعيل و به قدرت رسيدن توفيق پاشا بوده است . حتى برخى اين مطلب را نقل كرده‏اند كه سيد جمال طرح ترور اسماعيل پاشا را پى ريزى كرده بود .(282)
محمد عبده درباره تلاش اين انجمن براى به قدرت رسيدن توفيق پاشا مى گويد:
« گروهى از مصريين كه همراه آنان سيد جمال بود نزد نماينده دولت فرانسه در مصر رفتند و اعلام كردند كه در مصر يك حزب وطنى وجود دارد كه خواهان اصلاح است و اصلاح امور مصر كامل نمى گردد جز به دست وليعهد توفيق پاشا و اين خبر در قاهره و بقيه شهرهاى مصر منتشر شد و براى اولين بار بود كه اسم « الحزب الوطنى الحرّ » در سال 1879 سر زبانها افتاد . » (283)
سخنان عبده نشانگر آن است كه محفل حزب وطنى مستقل از لژهاى فرانسوى بوده و گرنه نماينده دولت فرانسه از آن قبلاً اطلاع مى يافت .
از نامه‏اى كه سيد جمال از كانال سوئز به رياض پاشا مى نويسد بر مى آيد كه سيّد پيش از اين هوا خواه توفيق پاشا بوده و او نيز نسبت به سيّد محبت صادقه داشته است . سيّد خروج از لژ كوكب الشرق و رفتن به سفارت فرانسه را در راستاى حمايت از توفيق پاش مى داند . حليم پاشا رهبر يكى از لژهاى فراماسونرى و بزرگ خاندان سلطنت بعد از اسماعيل پاشا در صدد به دست گرفتن قدرت بوده است كه سيد جمال با وى به مخالفت مى پردازد . در نتيجه او را از رسيدن به قدرت باز مى دارد بيان كرده است:
« هنگامى كه عبد الحليم پاشا رهبر « مجلس المسونيْ » در قاهره بود شمارى از فراماسونان اروپايى و اذناب آنان مانند: تفاله كيش هاى گذشته . . . زير رهبرى عبد الحليم پاشا قرار داشتند و از او پشتيبانى مى كردند . چون حليم پاشا دشمن توفيق بود و در حقيقت وى را غصب كننده مقامى مى دانست كه خود ادعاى آن را داشت . من به خاطر دوستى با خيدو توفيق نتوانستم با آنان هماهنگى داشته باشم و از اين روى من و ديگر دوستان هم انديشه من د ر حالى كه مغرور به دوستى با خيدو توفيق بوديم مجالس آنان را ترك كرده و خود نيز رياست محفلشان را رها كردم . فراماسونان اروپايى و هواخواهانشان نزد كنسول فرانسه رفته به او هشدار دادند كه اگر حليم پاشا خيدو مصر نشود مصريان شورش خواهند كرد . من باز هم از روى دوستى با توفيق پاشا وبراى بى اثر ساختن تلاش هوا خواهان حليم پاشا به همراه شمارى از دوستان خود نزد كنسول فرانسه رفتيم و آن چه را كه دوستان حليم پاشا به زيان توفيق گفته بودند در و غزنى خوانديم . » (284)
محفل فراماسونرى در برابر اين تلاش سيّد عكس العمل نشان مى دهد و وى را به بى دينى متهم مى كند . سيّد در اين باره چنين گزارش مى دهد:
« برادران فراماسونى پيشين من كه مرا از آن پس از خود جدا ديدند و اميد از خيدو شدن حليم پاشا بريدند مرا به بى دينى و سوسياليسم و حتى به كشيدن نقشه كشتن توفيق پاشا متهم ساختند . » (285)
سال 1296 سال بحران اقتصادى مصر بود و ستيز و مخالفت مردم با سلطه بيگانگان .
صبح روز 18 فوريه 24 / 1879 صفر 1296 ه . ق . صدها افسر راه بر نو بار پاشا نخست وزير و ريورز ويلسون انگليسى كه عازم محل كار خود بودند بستند و آنان را از كالسكه به زير كشيدند و در عمارت وزارت دارائى تحت نظر گرفتند . افسران خواستار بركنارى اين دو از مناصب خود بودند .(286)
اقدام افسران بر ضد كابينه اروپايى با پشتيبانى عمومى مردم مصر رو به رو شد . از اين روى خيدو اسماعيل براى حلّ مشكل كابينه را منحل (287) و كابينه جديدى را برگزيد . اين انتخاب با مخالفت دولت فرانسه وانگلستان رو به رو شد و بعد از اخطارهايى كه به خيدو اسماعيل نمودند از آستانه بر كنارى وى را خواستار شدند . در نتيجه در 26 ژوئن 1879 م خيدو اسماعيل بر كنار (288) وتوفيق پاشا قدرت را به دست گرفت .
ارتباط سيد با توفيق پاشا و ويژگيهائى كه از وى مى شناخت باعث شده بود كه سيد جمال از روى حمايت كند . تصور بر اين بود كه وى در مقابل سياستهاى توسعه طلبانه انگلستان به مقابله برخيزد ولى چنين نشد و در دام انگلستان وكشورهاى اروپايى گرفتار آمد .
درباره وى نوشته‏اند:
« توفيق پاشا بر خلاف برادرانش از تربيت شرقى محض برخوردار بود و هنگام به دست گرفتن قدرت تمايل شديد خود را به معارف عمومى و تربيت نشان داد . او آرزوهاى خوبى براى كشورش داشت منتهى داراى اراده‏اى ضعيف بود به گونه‏اى كه به طور جدى از خواسته‏ها و تمايلات مردم به دور ماند . توفيق پاشا كه در هنگام حكومت پدرش در برابر انگلستان قرار گرفته بود پس از اين كه خيدو مصر شد در مدت كوتاهى به سرعت در دستهاى سياست بريتانياى كار آزموده قرار گرفت . در عين اين كه به آسانى مى توانست رضايت مردم را جلب كند . » (289)
ديگران نيز توفيق پاشا را سست عنصر بى كفايت و آلت دست بريتانيا معرفى كرده‏اند كه از امضاى قانون اساسى كه شريف پاشا تهيه كرده بود و به مردم حق حاكميت مى داد سرباز زد . وى در روز 4 سپتامبر نظارت مالى دو گانه ( انگلستان و فرانسه ) را به كار باز گرداند و روز 21 سپتامبر 1879 ( 4 شوال 1296 ) حكومت شريف پاشا را منحل و رياض پاشا را به نخست وزيرى برگزيد . (290)
6 رمضان 24 / 1296 اوت 1879
با به قدرت رسيدن توفيق پاشا نه تنها رابطه سيد جمال با حكومت استوار نشد بلكه زمينه‏اى مناسب براى تبعيد وى فراهم گرديد . توفيق پاشا كه بقاى حكومت خود را در گرو حمايت خارجيان مى ديد و با ضعف اراده‏اى كه داشت در مقابل توطئه‏هاى دشمنان سيد جمال تسليم گرديد و سعايتهاى آنان باعث بدبينى وى به سيد جمال الدين گرديد .
مخالفين سيد جمال از نيروهاى داخلى و خارجى تشكيل شده بود . نيروهاى اروپايى مخصوصاً انگليسى از فعاليتهاى حزب وطنى نگران شده بودند . در اين زمنيه لرد كرومر گزارشهاى نگران كننده‏اى به لندن مخابره كرده بود . (291) نيروهاى داخلى وابسته به محفل فراماسون كه قبلاً سيد جمال را متهم به بى دينى و كفر كرده بودند بر تلاش خود در بى اعتبار كردن سيد جمال نزد خيدو توفيق افزودند . در نزد وى چنين وا نمود كردند كه سيّد در صدد ايجاد جمهورى و در حال برنامه ريزى براى قتل شماست . سيد در اين باره چنين گزارش مى دهد:
« برادران فراماسونى پيشين من . . . مرا به بى دينى و سوسياليسم و حتى كشيدن نقشه و كشتن توفيق پاشا و تمام كنسولها متهم ساختند . عقل و عاقل كجا رفته . از كجا من چنين لشكرى دارم كه به اين كارهاى سخت بپردازد و حال آن كه من در مصر غريبم . . . پس از آن كه توفيق پاشا خيدو شد شمارى از فراماسونان هواه خواه حليم پاشا نزد خديو رفته براى انتقام از من اين داستانها را درباره من بدو گفتند . » (292)
سيد جمال زمانى كه از طريق كانال سوئز عازم اروپا بود نامه‏اى به عبدالله فكرى پاشا مى نويسد و وى را به خاطر اين كه در هنگام سعايت نزد خيدو از وى حمايت نكرده مورد عتاب قرار مى دهد . اين نامه را احمد حسن زيات در كتاب « تاريخ ادب عربى » نقل كرده است . مسوده آن در اسناد به جاى مانده از سيد نيز با تفاوت اندكى موجود است ولى مخاطب آن مشخص نيست وسيد جمال در نامه‏اى كه به رياض پاشا نوشته مى نويسد نامه‏اى نيز به عبد الله فكرى نوشته است .(293)
سيد جمال در اين نامه بعد از توصيف و تجليل از عبدالله فكرى پاشا مى نويسد:
« با توجه به آنچه گفته شد با شناختى كه تو از حقيقت كار من داشتى و به راز درون و كارهاى پنهان من آشنا بودى چه شد كه از حقى كه حمايت آن بر تو واجب بود دفاع نكردى و عهدى كه رعايت آن بر تو لازم بود حفظ ننمودى و كتمان شهادت كردى . و تو مى دانى كه من براى خيدو و مردم مصر شرّى را در نظر نداشتم و نه هم در ضمير پنهانم براى كسى ضررى در نظر نگرفتم . در عين حال مرا در مقابل حمله‏هاى آن شخص خوار و پست عثمان پاشاى مغلوب تنها گذاشتى تا گزيد و خرد كرد مرا مانند درندگانى كه استخوانها را ريز ريز مى نمايند . كينه سختى بود از وى به آقاى ابراهيم لقانى و تحريكى از جانب حزبهاى حليم پاشا . اين گونه درباره تو تصور نمى شد . » (294)
سعايتهايى كه از سيد جمال نزد تو توفيق پاشا شد باعث گرديد كه وى نسبت به سخنان و اهداف سيد بد گمان گردد و او را كه از حق مردم سخن مى گفت مورد سؤال قرار دهد .
روزى سيد را به كاخ عابدين دعوت كرد و به وى مى گويد:
« دوست دارم ملت مصر از همه خيرات برخوردار شود و ترقى نمايد . ولى بدبختانه احساس مى كنم بيشتر افراد ملت عقب افتاده و نادانند و براى درسهاى شما كه باعث هيجان آنها مى شود صلاحيت ندارند بلكه خود و كشور را با خطر هلاكت و نابودى رو به رو مى سازند »
وى در اين مجلس به سيد جمال اخطار كرد .
سيد جمال در پاسخ مى گويد:
« در ميان هر ملتى افراد عقب افتاده و نادان وجود دارد ولى اين طور نيست كه ملت از وجود عالم و عاقل نيز بى بهره باشد . به هر نظرى كه شما ملت را ببينيد به همان نظر به شما خواهند نگريست و اگر نصيحت مرا بپذيريد و با تشكيل شورا مردم را در امور كشور دخالت دهيد و اجراى قوانين مجلس به نام شما باشد حكومت شما ثابت و پايدارتر خواهد ماند . » (295)
سيد جمال بعد از اين ديدار درباره مشاركت مردم در امور حكومتى سخن گفت و در اين باره مقالاتى نوشت . اين مخالفت توفيق پاشا را بيشتر نمود .
مخالفت انگلستان با سيد و وحشتى كه از او داشت (296) باعث شد كه تصميم نهائى در تبعيد وى گرفته شود . به گفته خود سيد وى را در شب 6 رمضان 24 / 1296 اوت 1879 م كه از منزل محمود بيك عطار مى آمد دستگير و به سوى كانال سوئز روانه كردند . (297)
زمانى كه سيد جمال سؤال مى كند به چه جرمى مرا اين گونه دستگير كرديد پاسخ مى دهند:
« علماى ما از تو راضى نيستند و تو را نمى خواهند و يا مى گفتند: كنسولهاى دولتهاى خارجى از تو مى ترسند و گاهى مى گفتند: افنديهاى ما سه شب است كه از ترس تو مزه خواب را نديده‏اند . » (298)
بالآخره در روز سه شنبه هشتم ماه رمضان سيد را با كشتى به سوى هند روانه مى كنند . با اين كه سيّد از آنان مى خواهد كه بگذارند به كشورهاى اروپايى سفر كند امّا به وى چنين اجازه‏اى نمى دهند .
گويا اين عمليات در شب آغاز مى شود و به گونه سرّى به پايان مى رسد و هيچ يك از ياران سيّد از قضيه مطلع نمى شوند . دولت بعد از اين كه مطمئن مى شود سيد در مسير هندوستان است در روز هشتم رمضان اطلاعيه‏اى عليه وى صادر مى كند و به روزنامه‏ها دستور مى دهد كه اطلاعيه را چاپ كنند . تنها نشريه‏اى كه زير بار نمى رود « مرآْ الشرق » است . (299)
در بخشى از اطلاعيه چنين آمده است:
« انه رئيس جمعي سري من الشباب ذوى الطيش مجتمعْ على فساد الدين و الدنيا » (300)
« وى رياست جمعيتى را به عهده دارد كه از جوانان سبك عقل و بى پروا تشكيل شده كه در صدد فساد در دين و دنيا هستند . »
سيد جمال در نامه‏اى كه به يكى از بزرگان مصر مى نويسد به اين اتهام اشاره مى كند و آن را رد مى نمايد .
« افسر عثمان پاشا دروغها و نسبتهايى را به من داده و اين كه گفته است: من رئيس يك مجمعى بودم كه اساس آن بر فساد دين و دنيا استوار بوده افترا و كذب است . و خيدو بى آن كه در اين زمينه انديشه كند سخن او را باور كرد و دستور داد مرا به زشت‏ترين شيوه تبعيد نمايند » (301)
سيد جمال با وضعيت ناگوارى مصر را ترك كرد ولى فعاليتهاى علمى و فرهنگى وى توسط شاگردان ممتازى كه تربيت كرده بود همچون: محمد عبده (302) و سعد ز غلول و . . . ادامه يافت .
شاگردان سيد جمال منحصر به مصريان نبود .عده‏اى از ديگر ديار از محضر وى در مصر بهره بردند كه از جمله آنها متمهدى است (303) كه در سودان قيام كرد سدّى شد عليه منافع استعمار . سيد جمال زمانى كه در مصر بود به فاس مراكش الجزاير و تونس (304) سفر كرد و حركت اصلاحى بزرگى را در آن مناطق پايه ريزى كرد . كسانى كه تاريخچه دانشگاه الازهرا (305) را نوشته‏اند از تأثير سيد جمال بر دروس و متون اين دانشگاه وتحول در زمينه‏هاى گوناگون آموزشى آن ياد كرده‏اند .
1879/1296
در اين تاريخ سيد جمال به خاطر حق گويى از مصر اخراج مى گردد.وى قصد دارد به كشورهاى اروپايى سفر كند و پيام خود را از آن جا به جهانيان برساند.ولى چنين اجازه اى به وى نمى دهند. از اين روى با كشتى به سوى هند رهسپار مى شود. به نقلى كشتى كه وى با آن عازم هند بوده مدتى در بندرگاه جدّه توقف مى كند و سيّد از اين فرصت بهره مى برد و به مكه معظمه مشرف مى شود و در آن ج رجال و شخصيت هاى مهم اسلامى ديدارهايى انجام مى دهد.312
البته اين نقل بعيد مى نماد; زيرا سيّددر ماه شوال در كراچى بوده است از اين روى كشتى نبايد توقف طولانى در بندرگاه جدّه داشته باشد.
شوال1296/سپتامبر1879
در ماه شوال سيد جمال وارد هند مى گردد.به نظر م اين كه برخى نوشته اند:سيد در اول سال 1297/1880 وارد هند شده313 دور از حقيقت است.اينك توضيح مطلب:سيد جمال در نامه خود به رياض پاش كه در هنگام عبور از كانال سوئز در صفر 1300 نوشته حوادثى را كه منجر به تبعيدش از مصر گرديده و رفتار بدى كه با وى داشته اند شرح داده است. درباره مشكلاتى كه در نتيجه حركت شوم و ضد انسانى حاكم مصر در هند با آنها دست به گريبان مى شود مى نويسد:
(من يوم وصولي الى بندر الكراجى و كان ثاني يوم من بلوغ خبر قتل(كهونارى) قنصل الانكليز فى كابل كنت تحت الحفظ كل ساعة متهيأً لاستماع سؤال و جواب و كل يوم مستعداً للذهاب من عند حاكم الى آخر لتجديد الفحص و التمحيص…314
از روز رسيدنم به بندر كراچى هند كه دومين روز انتشار خبر قتل كنسول انگليس در كابل به نام كاواگنارى بود مرا تحت الحفظ قرار داده و مراقبم بودند.هر ساعت آماده شنيدن سؤال و جوابى بودم و هر روز براى رفتن از نزد حاكمى به نزد حاكمى ديگر براى تحقيق و بازجوئى جديد آماده بودم.
از نامه سيد برمى آيد كه دولت استعمارگر انگليس سيّد جمال را عامل شورش و قتل كنسول خود در كابل مى داند كه مأمورانش چنين تحت كنترلش دارند و به بازجويى از وى مى پردازند.شرح حال نگاران به اين نتكته اشاره ندارند و از احتمال دست داشتن سيّد در قضيه كابل سخنى در ردّ و يا اثبات نگفته اند.اينك براى روشن شدن وضعيت جديدى كه براى سيّد در هند پيش آمده در اين باره به اجمال سخنى داريم: سيّد براى بريتاني كابوسى بود كه خواب راحت آن را مى آشفت.به زعم بريتاني همان گونه كه سيّد در جاى جاى كشورهاى اسلامى عليه آن كشور مى ستيزند در مسأله افغانستان نيز دست داشت.قتل گاواگنارى را در حدود سه ماه بعد از معاهده گَنْدُمَكْ دانسته اند.315
در سال 1296 كه شيرعلى خان با دولت انگلستان درگير جنگ بود از دنيا رفت و فرزندش يعقوب خان زمام امور را به دست گرفت.
در 26 مه 4/1879جمادى الثانى 1296 پس از آن كه انگليسي ها جلال آباد و قندهار را به تصرف درآوردند عهدنامه اى به نام(گندمَك) در دهى به همين نام در افغانستان بين دو دولت افغان و انگليس منعقد شد. بر اساس اين قرارداد افغانستان پذيرفت كه انگليس در كابل سفارت داشته باشد.و يعقوب خان سياست خارجى افغانستان را با رضايت و مشورت حكومت انگلستان اداره كند. طبق معاهده مزبور قندهار جلال آباد و نواحى نزديك گردنه خيبر تحت نظارت انگليس درآمد.316
دو ماه بعد از امضاى اين عهدنامه(شعبان 1296) نمايند سياسى دولت انگليس با جلال و جبروت تمام در حالى كه از طرف امير افغانستان فوق العاده مورد استقبال واقع شد وارد كابل گرديد و نيروهاى انگليس به هندوستان برگشتند.چهل روز بعد(شوال 1296) از ورود ماژور كاواگنارى به كابل نظاميان كابل شورش كردند.اينان وانبوهى از مردم كه به كمك برخاسته بودند به اقامتگاه نماينده سياسى دولت انگليس در بالا حصار يورش بردند و نيروهاى حفاظتى و كمكى سفارت انگليس را از بين بردند و به داخل سفارت نفوذ كردند و اثاثيه سفارت را به غارت بردند و ماژوركاواگنارى و همراهان وى را قتل رساندند لرد رابرتس كه تازه به هندوستان رسيده بود خبر قتل وزير مختار انگليس را در كابل دريافت كرد مجدداً به كابل بازگشت و پس از يك ماه يعقوب خان را به هند تبعيد كردند.317
تاريخ قتل كاواگنارى را شوال1296/سپتامبر 1879 دانسته اند.318
سيد جمال چند روز بعد از اين جريان وارد بندر كراچى مى شود به گمان اين كه در اين شورش دست داشته در بدو ورود تحت نظر قرار مى گيرد و از وى بازجویى به عمل مى آيد.
سيد جمال از بندركراچى به بمبى مى رود.به وى اجازه اقامت در بمبئى را نمى دهند از اين روى به مدت كوتاهى در منزل شخصيت سرشناسى به نام:على روقايى اقامت مى گزيند.319 و بعد بمبئى را به مقصد حيدرآباد دكن ترك مى كند.برخى بر اين باورند كه حيدرآباد را به رأى خود برگزيده و آن هم به خاطر وجود آزاديخواهان و روشنفكران در آن ديار.320
اينان اشاره اى ندارند به قتل وزير مختار انگليس و محدوديتهايى كه بدين خاطر بروى روا داشته اند.فقط روزنامه فرانسوى(ددبا) به موقع درج پاسخ وى به ارنست رنان شرح حال كوتاهى از سيد ارائه مى دهد. در ضمن تصريح مى كند كه او در هندوستان تحت نظر پليس انگليس دورانى را به سر برده است.321
سيد جمال الدين حال به ميل و انتخاب خود بالاجبار در حيدرآباد دكن استقرار مى يابد.ظاهراً نتيجه فرقى نمى كند. سيّد به رسالت خود حتى المقدور عمل مى كند و با شخصيتهاى ذى نفوذ روشنفكران عالمان و… تماس مى گيرد و حايق را فاش مى گويد. در حيدرآباد با شخصى به نام:سلطان نواز جنگ طرح دوستى مى ريزد و به وسيله او با سالار جنگ نخست وزير نظام حيدرآباد آشنا مى شود و ارتباط برقرار مى كند و هم چنين با پيروان سيد احمد يطاره322 آزادي خواه مشهور.
محرم 1298/دسامبر 1880
سيد جمال براى ايجاد روح آزادى و تحرك در بين مردم هند تلاش فراوانى مى كند.از جمله فعاليتهاى وى در حيدرآباد ايجاد مجله(معلم شفيق) است. اين مجلّه با كوشش و مسؤوليت محب حسين شاگرد و مريد وى منتشر مى شد.323 شش مقاله از سيد جمال در شماره هاى سال اول اين مجله از محرم 1298/دسامبر 1880م تا ذى حجه 1298/اكتبر 1881چاپ شده است بدين عناوين:
شماره اول:فوائد جريده.
شماره دوم:تعليم و تربيت.
شماره هاى سوم پنجم و هفتم:اسباب حقيقت سعادت و شقاى انسان.
شماره هاى هشتم و نهم:فلسفه وحدت جنسيت و حقيقت اتحاد لغت.
شماره دهم:فوايد فلسفه.
شماره هاى يازدهم و دوازدهم:شرح حال اگهوريان با شوكت و شأن.324
البته حكومت گرايان را هم تاب نياوردند. سالار جنگ را احضار كردند و به وى هشدار دادند و مقامات محلّى را واداشتند كه جلوى انتشار مجلّه را بگيرند.325 سيد جمال افزون بر آن مقالاتى در جريده: (سيد الاخبار) و (مفرح القلوب) هند مى نوشت.326
مقالات جماليه سيد جمال كه در سال 1884/1301 در كلكته چاپ شده است علاوه بر اين شش مقاله مشتمل بر سخنرانى سيد در(البرت هال) كلكته و مقاله(تفيسر مفسر) (قصر مسوس الشكل سعادت) (اسباب صيانت حقوق)و(فضايل دين اسلام) است327 كه به نظر مى رسد اين مقالات در مطبوعات هند منتشر و سپس گردآورى شده است.
انتشار مقالات جالب و شورانگيز سيّد به طور منظم در مجله(معلم شفيق) باعث مى شود كه علماد و دانشمندان هند با شخصيت سيد وتوان علمى وى آشنا گردند و از مقالات وى استقبال نمايند.درخواست نوشتن رساله اى درباره نيچريه و ماديگرايى كه جامعه هند را تهديد مى كرد حكايت از نفوذ علمى سيّد در جامعه هند دارد.از جو جمله مقالاتى كه به نظر مرحوم محيط طباطبايى ار بخش بوده و تحول آفرين مقاله شورانگيز:(فلسفه وحدت جنسيت و حقيقت اتحاد لغت) است. سيّد در اين مقال مردم هند را به بازگشت دعوت مى كند بازگشت به فرهنگ و زبان خويش.ازآنان مى خواهد كه كتابهاى علمى را به زبان هندى برگردانند از اين كه مى بيند اهل نظر بر اين امر مهم همّت نمى گمارند سخت تأسف مى خورد:
(چرا كوشش نمى كنند در ترجمه علوم جديده به لغت وطنيه؟ خصوصاً به لغت اردو كه به منزله لغت عموم است.)328
سيّد در همين جا از عامل اصلى پريشان حالى مردم تحت سلطه كه همان ناديده انگاشتن حق حاكميت آنان است غفلت نمى كند و پس از اين تشويقها و تأسف خوردنها و برشمردن توسعه طلبيهاى روسيه در مروفرانسه در تونس ايتالي اتريش و آلمان در ديگر مناطق جهان از انگليس مى خواهند كه:
(امتيازات غالبيت را برداشته هنديان را در جميع حقوق حتى در مجلس( پارلمان) با خود شريك سازند.)329
19محرم1298/23دسامبر1880
در اين تاريخ محمد واصل مدرس رياضى مدرسه اشراف اعزه حيدرآباد دكن طى نامه اى از سيد جمال مى خواهد كه رساله اى در رد نيچريها بنگارد.330 جمال الدين در پاسخ به اين خواسته رساله اى در رد نيچريه مى نويسد و در آن نقش دين در ترقى انسان و جامعه و نقش مادي گرايى را در انحطاط انسان به گونه اى مستدل و منطقى مى نماياند.اين رساله اثر مطلوبى در بين مسلمانان هند به جاى مى گذارد.پس از مدتى در سال 1884 توسط سيّد عبدالغفور متخلص به شهباز عظيم آبادى مدير روزنامه هاى(اخبار دارالسلطنه كلكته) (صدق) و(نور بصيرت) به اردو331 و توسط شيخ محمد عبده و عارف ابوتراب به عربى332 ترجمه و منتشر مى گردد.سيد در هند افزون بر نگارش رساله نيچريه مقاله اى عالمانه تحت عنوان:(تفسير مفسر) نوشت و در آن از تفسير سر احمد خان انتقاد كرد. در بخشى از آن مقاله مى خوانيم:
(فقط در ابتداء تفسير خود چند سخنان در معنى سوره و آيه و حروف مقطعه اوايل سُوَر رانده است.آيه اى كه در آن ذكرى از ملك يا جن يا روح الامين و يا وحى و يا جنت و يا نارو يا معجزه اى از معجزات انبياء عليهم السلام مى رود آن آيه را از ظاهر خودبرآورده به تأويلات بارده زنديقهاى قرون سابقه مسلمانان تأويل نمايد. فرق همين است كه زنادقه قرون سالفه مسلمانان علماء بودند و اين مفسر بسيار عوام است; لذا نمى تواند كه اقوال ايشان را به خوبى فراگيرد.333)
فعاليتهاى سيد جمال الدين عليه سراحمد خان در پاريس نيز ادامه داشت و در مجله عروة الوثقى مقاله اى عليه انديشه دهريين هند نگاشت.334 نوشتن رساله نيچريه و مقاله تفسير مفسر باعث شد كه ارتباط علماى هند با سيّد حتى زمانى كه وى در پاريس بود برقرار باشد. سيد نصرت على خان دهلوى مدير روزنامه(نصرت الايام) چاپ دهلى با سيد ارتباط دارد. به ضميمه نامه اى كه براى وى مى فرستد چند نسخه از تأليفات خود از جمله:(تنقيح البيان فى رد تفسير القرآن سيد احمد الدهرى) را به سيّد هديه مى كند.335
مخالفت سيد جمال با سراحمدخان تنها در ارتباط با تفسير وى نبود بلكه سيد جمال الدين با انديشه وطرز تفكر سياسى احمدخان نيز به مخالفت برخاست.زيرا سراحمدخان با دولت انگليس همراهى مى كرد و معتقد بود:
(چون دولت انگليس مانع فعاليتهاى مذهبى ما نمى شود ما هم با آن مخالفتى نداريم و جهاد عليه آن دولت جايز نيست.336)
سيّد در هند تشكيلاتى به نام(عروه) براى تشكل عالمان اسلامى بنيان نهاد و براى پراكندن افكار اين تشكيلات مجلّه اى تأسيس كرد به نام(عروة الوثقى).محمد عبده بعد از تعطيلى مجلّه(عروةالوثقى) به عالمان تونس كه از سوى سيد براى تأسيس شعبه به آن جا رفته بود مى گويد:
عروة نام جريده اى نيست نام جمعيتى است كه سيد در حيدرآباد هند تأسيس كرد و شعبى در ديگر ممالك دارد. اما هيچ شعبه شعبه ديگر را نمى شناسد و فقط رئيس از آنها آگاه است.اينك ما مى خواهيم يك شعبه در اين جا تأسيس كنيم…337)
سيّد تنها به تشكل و اتحاد مسلمانان نمى انديشيد.درخطابه اى در مدرسه عالى كلكته مسلمانان و هندوها را به اتحاد و همكارى دعوت كرد.338
14 شوال 1298/9 سپتامبر 1881

پي نوشت :

260.(جمال الدين الافغانى) دكتر عماره/57.
261.(جمال الدين الافغانى)/57; (سيرى در انديشه سياسى عرب)/83.
262.(مفخر شرق)/49.
263.(همان مدرك); (سيرى در انديشه سياسى عرب)/83.اين روزنامه به دو زبان فرانسه و عربى منتشر مى شد.
264.(سيد جمال الدين افغانى پيشواى انقلاب شرق) محمد عثمان صدقى/74 به مناسبت هشتادمين سال وفات سيد جمال الدين افغانى بيهقى حوت 1355.
265.(مفخر شرق)/50.براى آشنايى با تلاشهاى يعقوب صَنُّوع ر.ك:(سيرى در انديشه سياسى عرب)/40ـ 45. 266.(سيد جمال الدين حسينى) صدر واثقى/69 به نقل از مجله كابل سال سوم شماره 280/3.اين مقاله در كتاب(سيد جمال الدين در مطبوعات افغانستان) آمده است.
267.(همان مدرك)/69 به نقل از (خاطرات سيد جمال الدين) مخزومى/34.
268.(الاستاذ اامام) ج31/1.
269.(مفخر شرق)/52ـ 53; (زعماء الاصلاح)/72.
270.(مفخر شرق)/57;(جمال الدين الافغانى)/58 دكتر عماره; (زعماء الاصلاح)/73; (سيد جمال الدين حسينى)/73 به نقل از:(خاطرات سيد جمال الدين) مخزومى/37و 38.
271.(تاريخ جنبشها و تكاپوهاى فراماسونگرى در كشورهاى اسلامى) دكتر عبدالهادى حائرى/92.
272.(مجموعه اسناد)/24 سند64.
273.(همان مدرك)/25 سند66.
274.(همان مدرك)/25 سند67.
275.(همان مدرك)/25 سند69.
276.(همان مدرك)/25 سند68.
277.(همان مدرك)/25 سند71.
278.(سيد جمال الدين حسينى) صدر واثقى/75; (تاريخ جنبشها و تكاپوهاى فراماسونگرى در كشورهاى اسلامى) دكتر عبدالهادى حائرى/92.
279.(زعماء الاصلاح)/74.
280.(تاريخ جنبشها و تكاپوهاى فراماسونگرى در كشورهاى اسلامى) دكتر عبدالهادى حائرى/90 به نقل از:(الماسونيه فى الوطن العربى) نجده فتحى صفوه/14.
281.(همان مدرك)/90.از گزارش خبرنگار روزنامه تايمز در تاريخ 30 اوت 1879/19 شوال 1296هـ.ق. بعد از تبعيد سيد جمال از مصر.
282.(الاستاذ الامام) رشيد رضا ج1 مقدمه.
283.(احزاب در كشورهاى اسلامى) دائرة المعارف اسلامى ترجمه جواد شيخ الاسلامى/16 بنياد دائرة المعارف اسلامى 1366.در اين صورت بايد تشكيل انجمن عُرابى پاشا را بعد از تبعيد سيد جمال دانست.آنچه مسلم است عُرابى از پيروان سيد جمال بوده است.
284.(تاريخ جنبشها و تكاپوهاى فراماسونگرى در كشورهاى اسلامى)دكتر عبدالهادى حائرى/90.اين گزارش بعد از تبعيد سيّد از مصر و براى توجيه آن از طرف دولت انگليس تنظيم شده است.
285.(مفخر شرق)/57; (زعماء الاصلاح)/74.
286.(گفتار خوش يار قلى) شيخ محمد محلاتى با مقدمه آية اللّه نجفى مرعشى/75 فراهانى . اين كتاب فعاليتهاى گسترده اى از حزب وطنى طى ماه ذكر كرده است.
نويسنده منابع خود را ذكر نكرده فقط از كتابى به نام(فلسفه مجامع) ياد مى كند.از گزارشات متعددى كه از قول لرد كرامر نقل كرده مى توان گفت:از جمله منابع وى كتاب لرد كرامر بوده است.
وى كتابى داشته به نام(مصر جديد) كه در سال 1908 در لندن چاپ شده است.لوتسكى در كتاب خود (تارخ عرب در قرون جديد)/298ـ 314 از اين كتاب زياد نقل كرده است. طبق نوشته وى لرد كرامر نماينده بريتانيا در مصر بوده و نامش(ماژور بارينگ) بوده كه بعدها لرد كرامر لقب يافته است. صدر واثقى نيز(سيد جمال الدين حسينى/78ـ 86) فعاليتهاى حزب وطنى را به نقل از گفتار خوش يارقلى نقل كرده است.
287.(تاريخ جنبشها و تكاپوهاى فراماسونگرى در كشورهاى اسلامى) دكتر عبدالهادى حائرى/92.
288.(همان مدرك)/90.
289.(جمال الدين الافغانى) دكتر عماره /42.
290.(مجموعه اسناد) تصوير 34 36.ترجمه آن در كتاب:(تاريخ جنبشها و تكاپوهاى فراماسونگرى در كشورهاى اسلامى)/94 با اندك تغييرى از ما.
در اين جا تنظيم كنندگان اسناد تصويرها را جابه جا شماره گذارى كرده اند و تصوير 35 در مجموعه اسناد بايد شماره 36 باشد و 36 35.متن نوشته سيد جمال در ارتباط با ترك محفل فراماسونرى چنين است:
(وان جماعة من الافرنج المسونيين واذنابهم من ضالة الغابره و ثفالة الشعوب الماضيه و بقايا السريانيين المتنصره الذين كانوا تحت رياسة عبدالحليم پاشا حينما كان رئيساً على مجلس المسون فى القاهره ما قصّروا بان سعوا لعبدالحليم پاشا و انا حبّاً فى الخديو جاهرتهم بالعداوة و قابلتهم بالخصومة ورفضت مجلسهم انا و من كان مثلى مغروراً بحب الخديو و نبذت رياست محفلهم و تركت و دادهم…حتى ان المسونيين من الافرنج واذنابهم ذهبوا الى(شيريكو) قنصل الفرانسا و بلغوه ان صنعوا المصريين مع عبدالحليم پاشا ضلعهم و ميلهم معه وارعدوه من وقوع الفتنه ان عدل عنه الى غيره ـ و لما بلغنى هذا سرعت انا و المغترين بحب الخديو من حزبى الى القنصل فكذبت ما بلّغون واظهرت له جلية الامر و كشفت القناع عما اضمروه…)
291.(مجموعه اسناد) تصوير 36; (تاريخ جنبشهاى فراماسونگرى در كشورهاى اسلامى)/90.
(واطلقوا السنتهم السلاط فبهتونى واتهمونى و نسبونى الى طائفة النهليت مرة و الى السوسياليست اخرى و اشاعوا كذباً و بهتاناً انى عازم على قتل الخديو و القناصل جميعاً…)
292.(تاريخ عرب در قرون جديد)/306; (مصرفى عهد الاحتلال الانگليزى) موسيو هنس رزنر/17.
293.(تاريخ عرب در قرون جديد306/3314.شورش افسران باعث شد كه دولت به خواست آنان عمل كند دستور بركنارى افسران و كاهش حقوق آنان لغو شد و حقوق عقب افتاده آنان را پرداخت گرديد.
294.(تاريخ عرب در قرون جديد)/312; (موسوعة العربية الميسرة)/159.
295.(مصر فى عهد الاحتلال الانگليزى) موسيو هنس رزنر محرر جريدة الكوريه ديچيپ/18 چاپ اول 1897/1314ق.
296.(تاريخ عرب در قرون جديد)/313.
297.(گفتار خوش يار قلى)/73; (سيد جمال الدين حسينى)/84.
298.(مجموعه اسناد) تصوير36 لوحه15; (تاريخ جنبشها و تكاپوهاى فراماسونگرى در كشورهاى اسلامى)/95.
299.(مجموعه اسناد) تصوير37.
300.(تاريخ الادب العربى للمدارس الثانوية و العليا) احمد حسن الزياتعضو مجمع اللفة العربية/516 دارلثقافه بيروت چاپ بيست و هشتم.وى سيد جمال را به عنوان اولين شخصيت ادب معاصر جهان عرب معرفى كرده و بعد از شرح كوتاهى از زندگانى وى اين نامه را به عنوان نمونه اى از نثر سيد جمال آورده است.
لازم به يادآورى است كه اسم عثمان پاشا و حليم پاشا در متن نيامده و ما آن را از:(مجموعه اسناد)/تصوير32 آورده ايم.
تصوير اين نامه را دكتر عماره در آخر كتاب:(جمال الدين الافغانى)/298 آورده است.
301.(مفخر شرق)/60با اندكى تلخيص;(زعماء الاصلاح)/75.
302.(تاريخ الادب العربى للمدارس الثانويه والعليا) احمد حسن الزيات چاپ بيست و هشتم/515.
303.(مجموعه اسناد) تصوير36.
304.(همان مدرك):
(فمرة قال ان العلماء لايرضون فى مصر و مرة كان ان قناصل الدول فى وجل منك و مرة قال ان افندينا ماذاق النوم ثلث ليال بايامها من خوفك…)
305.(جمال الدين الافغانى) دكتر عماره /65.
306.(همان مدرك); (زعماء الاصلاح)/76.
307.(مجموعه اسناد) تصوير32 (تاريخ جنبشها و تكاپوهاى فراماسونگرى در كشورهاى اسلامى)/94.
(ان ينسب الى عثمان باشا الضابط ما نسب من الاكاذيب و الافتعالات و قال افتراءً و كذباً انى كنت رئيساً على مجمع قد وضع اساسه على فساد الدين والدنيا).
308.(سيد جمال را تبعيد مى كنند و اثاثيه و كتابهاى او را در مصر نگه مى دارند.توفيق پاشا دستور داد كه عبده نيز به دهكده خود بازگردد.عبده به مدت يك سال در تبعيدگاه ماند و آن گاه به قاهره بازگشت.(سيرى در انديشه سياسى عرب)/119.
عبده در نامه اى كه به سيد مى نويسد:
(وقتى كه به منزل من يكى از اعضاء نظميه حمله كرد عكس تو را و كتاب ماسون را كه به خط تو بود بردند.)(مجموعه اسناد)/66.
309.(تاريخ روابط سياسى ايران و انگليس) محمود محمود ج9/5.
310.(سيد جمال الدين حسينى) صدر واثقى/88.
311.به (تاريخ الجامع الازهر) محمد عبداللّه عثمان /233 234 چاپ دوم قاهره 1378هـ 1958م;(سيرى در انديشه سياسى عرب)/116.
محمد عبداللّه عثمان تبعيد سيد را بر اثر دستور استعمار و سعايتهائى كه نزد خيدو شده مى داند و معتقد است:سيد جمال حركت اصلاحى عميقى را آغاز كرد كه مدتها اثر آن در محيط الازهر باقى ماند.
312.(سيد جمال الدين حسينى)/92 صدر واثقى.
313.(همان مدرك)/92به نقل از خواندنيها.
314.(مجموعه اسناد) تصوير35.
315.(تاريخ روابط سياسى ايران و انگليسى در قرن19) محمود محمود ج1149/3 انتشارات اقبال.
316.(جهان اسلام) مرتضى اسعدى ج76/1 مركز نشر دانشگاهى.
317.(تاريخ روابط سياسى ايران و انگليس) ج76/3.
318.(جهان اسلام) مرتضى اسعدى ج76/1.
319.(سيد جمال الدين حسينى) صدر واثقى/92 به نقل از مجله خواندنيه مقالات آقاى على مشيرى.
320.(نقش سيد جمال الدين در بيدارى مشرق زمين) محيط طباطبائى/62.
321.(سيد جمال الدين اسدآبادى) على اصغر حلبى مقاله اسلام و علم ترجمه سيد محمد على جمال زاده/26.
322.(سيد جمال الدين حسينى) صدر واثقى/93.
323.(نقش سيد جمال الدين در بيدارى مشرق زمين)/20 22 97.
324.(مجموعه اسناد)/26سند81.
325.(نقش سيد جمال الدين در بيدارى مشرق زمين)/21.
326.(همان مدرك)/92.
327.(مجموعه اسناد)/27 سند83.
328.(نقش سيد جمال الدين در بيدارى مشرق زمين)/65.
329.(همان مدرك)/67.
330.(نيچريه يا ماديگرى)/11 دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين;(مفخر شرق)/63.
331.(مجموعه اسناد)/26.سند 79/30 سند 113.آقاى عبدالغفور شهبازى زمانى كه سيد در پاريس بوده نامه اى در باب ادب براى مجله عروة الوثقى مى فرستد : (عروه /327).
332.(همان مدرك) تصوير86 نامه ابوتراب به سيد جمال سند شماره 29/100.
333.(تفسير و تفاسير جديد) بهاء الدين خرّمشاهى/73 انتشارات كيهان;(سيد جمال الدين و انديشه هاى او) مرتضى چهاردهى /337 انتشارات پرستو;(مقالات جماليه)/75;(سيد جمال الدين حسيني…)/385.
334.(عروة الوثقى)/412ـ 417.سيد جمال در مقاله اى با عنوان:(الدهريون فى الهند) به بررسى اين انديشه مى پردازد و به شدت به سر سيد احمد خان حمله مى كند كه وى (تفسير بر قرآن نوشته و كلمات را تحريف نموده و آنچه خداوند نازل كرده تغيير داده و او روزنامه اى به نام:(تهذيب الاخلاق) منتشر مى كند كه در آن آنچه باعث انحراف خرد مسلمانان است منتشر مى كند و بين آنان اختلاف ايجاد مى كند و بين مسلمانان هند با ديگران دشمنى ايجاد مى كند مخصوصاً بين آ…ها و دوست عثماني… و فرياد مى زند الطبيعة الطبيعة! او مى خواهد بگويد:علت پيشرفت اروپا ترك دين بوده است….زمانى كه هند بوديم رساله اى در بيان مذهب فاسد آنان و آنچه از آن نتيجه گرفته مى شود نوشتيم و ثابت كرديم كه دين اساس تمدن و آبادانى است.
فكتبنا رسالة فى بيان مذهبهم الفاسد و ما ينشأ عند من المفاسد و اثبتنا ان الدين اساس المدينة و قوام العمران و طبيعت رسالتنا فى اللغتين الهندية و الفارسية….)/414.
335.(مجموعه اسناد)/69 سند 227.تاريخ نامه 24 ژوئن 1884 است.
336.(اسلام و استعمار) رادولف پيترز ترجمه محمد خرقانى/190 مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوى.
(سر احمد خان با اين تغيير جديدى كه از جهاد ارائه داد مبارزه با انگليسى را جايز نمى دانست و به نظر وى براى رسيدن به پيشرفت اقتصادى بايد فرهنگ غربى را پذيرفت.به نظر آنه تنها چهاره اين عقب ماندگى جوامع اسلامى روى آوردن به ارزشها و آرمانهاى غربى و استفاده از روشهاى آموزشى آنهاست.)
337.(مجموعه اسناد)/63 سند 216.تاريخ نامه عبده به سيد جمال 24 دسامبر 1884 مى باشد.
338.(نقش سيد جمال الدين در بيدارى مشرق زمين)/21.

منبع:  فصلنامه حوزه ، آذر و دی - بهمن و اسفند 1372، شماره 59 و 60




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما
لحظاتی از دیدار آقای نیکول پاشینیان نخست وزیر ارمنستان با رهبر انقلاب
play_arrow
لحظاتی از دیدار آقای نیکول پاشینیان نخست وزیر ارمنستان با رهبر انقلاب
رهبر انقلاب:وعده الهی برای محو رژیم صهیونیستی محقق خواهد شد
play_arrow
رهبر انقلاب:وعده الهی برای محو رژیم صهیونیستی محقق خواهد شد
رئیس دفتر سیاسی حماس: تسلیت و تعزیت خود را خدمت حضرتعالی و ملت برادر و مسئولان ایران اعلام می‌کنم
play_arrow
رئیس دفتر سیاسی حماس: تسلیت و تعزیت خود را خدمت حضرتعالی و ملت برادر و مسئولان ایران اعلام می‌کنم
رهبر انقلاب: ما شخصیت برجسته‌ای را از دست دادیم
play_arrow
رهبر انقلاب: ما شخصیت برجسته‌ای را از دست دادیم
لحظاتی از در دیدار شیاع السودانی با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای
play_arrow
لحظاتی از در دیدار شیاع السودانی با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای
دلجویی رهبر انقلاب از فرزندان شهدای خدمت
play_arrow
دلجویی رهبر انقلاب از فرزندان شهدای خدمت
خاطره پویانفر از آخرین دیدارش با رئیس جمهور
play_arrow
خاطره پویانفر از آخرین دیدارش با رئیس جمهور
برادر شهید رئیسی: خودش را وقف مردم کرده بود
play_arrow
برادر شهید رئیسی: خودش را وقف مردم کرده بود
حضور آقای بازیگر در مراسم تشییع شهدا
play_arrow
حضور آقای بازیگر در مراسم تشییع شهدا
دلداری سردار قاآنی به خانواده شهدا
play_arrow
دلداری سردار قاآنی به خانواده شهدا
ورود نخست‌وزیر عراق به ایران
play_arrow
ورود نخست‌وزیر عراق به ایران
تصایری از اقامه نماز بر پیکر شهدا در خیابان قدس
play_arrow
تصایری از اقامه نماز بر پیکر شهدا در خیابان قدس
وداع عزاداران در دانشگاه تهران با پیکر شهدای خدمت
play_arrow
وداع عزاداران در دانشگاه تهران با پیکر شهدای خدمت
بغض آیت‌الله علم‌الهدی هنگام سخن گفتن از شهید رئیسی
play_arrow
بغض آیت‌الله علم‌الهدی هنگام سخن گفتن از شهید رئیسی
اقامه نماز رهبر انقلاب بر پیکر شهیدان خدمت
play_arrow
اقامه نماز رهبر انقلاب بر پیکر شهیدان خدمت