مترجم: محسن آرمین
پس از این مطالب مقابلهجویانه که قریش در برابر پیغمبر مطرح میساخت، مطلبی مطرح میشود که مستقیماً به موضوع مورد بحث ما مربوط است: «وَ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ لاَ نُزِّلَ عَلَیْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً کَذلِکَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَکَ وَ رَتَّلْنَاهُ تَرْتِیلاً»(3) (فرقان: 32) روشن است که آنان در این سخن به تورات اشاره دارند. بدین معنی که اگر قرآن کتابی از جانب خداوند بود، باید همانطور که تورات بر موسی نازل شد، یکباره بر محمد نازل میشد. خداوند با شرح حکمت انزال تدریجی قرآن به ایشان پاسخ میدهد: «کَذلِکَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَکَ وَ رَتَّلْنَاهُ تَرْتِیلاً». سپس در پی این اعتراض ایشان میافزاید: «وَ لاَ یَأْتُونَکَ بِمَثَلٍ إِلاَّ جِئْنَاکَ بِالْحَقِّ وَ أَحْسَنَ تَفْسِیراً»(4) (فرقان: 33)
مفسران در شرح حکمت نزول تدریجی قرآن آراء اجتهادی مختلفی مطرح کردهاند که برخی از آنها با سیاق این آیه سازگاری دارند و برخی از آن دورند. زمخشری میگوید: «حکمت آن این است که: دل تو را قوی گردانیم تا آن را بفهمی و حفظ کنی». قرآن بر این حکمت تصریح دارد: «لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَکَ». او سپس میافزاید: «قرآن برحسب حوادث و پاسخ به سئوال کنندگان نازل میشد» این نکته یعنی تثبیت قلب البته مقصود اصلی و اولی از نزول تدریجی نبود، «بلکه بعضی از آیات ناسخ و بعضی منسوخ بود و لازمهی این امر آن بود که قرآن به صورت تدریجی نازل شود».
قرطبی نیز برخی از گفتههای زمخشری را تکرار میکند. در اینجا ما با تأویلهایی روبرو هستیم که با سیاق آیات مذکور بیگانهاند و رخداد تدریجی بودن نزول را با واقعیاتی تبیین میکنند که بعدها رخ داده است، چرا که مثلاً موضوع نسخ اساساً در دورهی مکی مطرح نبوده است. به نظر ما این فرمودهی خداوند در آیهی پیشین: «وَ رَتَّلناهُ تَرتیلاً» همسان عبارت «وَ نَزَّلناهُ تَنزیلاً» در آیهی دیگری است که میفرماید: «وَ قُرْآناً فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُکْثٍ وَ نَزَّلْنَاهُ تَنْزِیلاً»(5) (اسراء: 106) لفظ «التنزیل» واژهی «ترتیل» را تفسیر میکند. زیرا تنزیل یعنی نزول توأم با درنگ و تدریجی، برخلاف انزال که به معنی نزول دفعی و یکباره است. نزول قرآن به صورت تدریجی و با درنگ همان است که ترتیل آن، یعنی قرائت توأم با درنگ آن را ممکن میسازد تا تأثیر بیشتر و عمیقتری داشته باشد.
پینوشتها:
1- و گفتند این پیامبر را چیست که غذا میخورد و در بازارها راه میرود؟ چرا فرشتهای بر او فرو نیامده تا با وی بیم کننده باشد؟ یا چرا گنجی [از آسمان] به سویش افکنده نمیشود، یا چرا او را بوستانی نیست که از آن بخورد؟ و ستمکاران گفتند جز مردی جادوزده را پیروی نمیکنید.
2- و پیش از تو پیامبران را نفرستادیم مگر آنکه ایشان نیز طعام میخوردند و در بازارها راه میرفتند. و برخی از شما را وسیله آزمون برخی دیگر ساختیم، که آیا شکیبایی میکنید؟ و پروردگار تو بیناست. و کسانی که دیدار ما- یعنی رستاخیز- را باور و امید ندارند گویند چرا بر ما فرشتگان فرو فرستاده نشدند یا چرا پروردگار خود را نمیبینیم؟ هر آینه درباره خویشتن بزرگمنشی نمودند و سرکشی کردند، سرکشی بزرگ.
3- و کسانی که کافر شدند گفتند چرا قرآن بر او به یکباره فرو فرستاده نشد؟ اینچنین [فرستادیم] تا دل تو را بدان استوار و آرام گردانیم، و [از اینرو] آن را جدا جدا- برخی از پی برخی- و به آهستگی برخواندیم.
4- و هیچ مَثَلی- از خردهگیریها و طعن در نبوت و کتاب تو- برای تو نیازمند مگر آنکه تو را [پاسخ] راست و درست و به نیکوتر بیانی بیاریم.
5- و قرآن را جدا جدا- آیه آیه و سوره سوره به حسب مصلحت و نیاز- فرستادیم تا آن را بر مردم با درنگ بخوانی و آن را فرو فرستادیم فرو فرستادنی- به تدریج.
عابدالجابری، محمد (1393)، رهیافتی به قرآن کریم در تعریف قرآن، ترجمه محسن آرمین، تهران: نشر نی، چاپ اول