كاروان سهرورد

خورشید هنوز از پس كوه سر بر نیاورده بود كه كاروان كوچكی سهرورد را به مقصد مراغه ‌تر‌ك كرد. كاروان كمی‌ كه از سهرورد فاصله گرفت، قبل از آن كه خانه‌ها از دیده پنهان شوند، شهاب الدین لحظه‌ای درنگ كرد و
دوشنبه، 28 فروردين 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
كاروان سهرورد
 كاروان سهرورد

نویسنده: محسن هجری

 

خورشید هنوز از پس كوه سر بر نیاورده بود كه كاروان كوچكی سهرورد را به مقصد مراغه ‌تر‌ك كرد. كاروان كمی‌ كه از سهرورد فاصله گرفت، قبل از آن كه خانه‌ها از دیده پنهان شوند، شهاب الدین لحظه‌ای درنگ كرد و به پشت سر نگریست. از آن فاصله هنوز مادرش را می‌دید كه با قامتی خمیده‌تر‌ از همیشه رفتن او را نظاره می‌كند. حسی در وجودش گواهی می‌داد كه دیگر هرگز سهرورد را نخواهد دید. شهاب الدین دوباره به راه افتاد،‌ اند‌كی بعد، نوارهای طلایی خورشید كاروان كوچك سهرورد را غرقه در نور كرد. شهاب الدین زیر لب می‌گفت: «همیشه غرق در نوریم، اما افسوس كه از شكوه و عظمت آن غافلیم.» برای او كه متون‌ ایران باستان را به دقت مطالعه كرده بود، هیچ نكته‌ای جذاب‌تر‌ از تأكید ‌اند‌یشه‌ی‌ ایرانی بر عنصر نور نبود. با خود می‌گفت چه توصیفی جذاب‌تر‌ و گویا‌تر‌ از‌ این، كه تمام جهان آفرینش را در بر گیرنده‌ی ‌پدیده‌هایی نورانی ببینیم كه هر یك مرتبه‌ای از روشنایی را جلوه‌گر می‌سازند.
شهاب الدین كه در دوران نوجوانی در سهرورد رسانه‌هایی در شرح دیدگاه‌های ارسطو، فیلسوف یونانی نوشته بود، حال كه می‌رفت تا در مراغه بر آموختنی‌های خود بیفزاید، با خود می‌اندیشید چرا برخی فلسفه را در دستاوردهای ارسطو و یونانیان خلاصه می‌كنند و چرا از داشته‌های حكیمان‌ ایرانی غافلند؟ بعدها او دائم به دوستان و شاگردانش می‌گفت هیچ حكیم یا فیلسوفی نمی‌تواند ادعا كند كه حرف آخر را زده، چون مرغ‌ اند‌یشه همیشه در پرواز است. او ‌این سخن را در اعتراض به كسانی می‌گفت كه ارسطو را خاتم حكیمان و فیلسوفان می‌پنداشتند و می‌گفتند هیچ كس نمی‌تواند از او فراتر رود. سال‌ها بعد كه شیخ شهاب الدین سهروردی كتاب حكمت اشراق را تألیف كرد، به‌ این حرف خود جامه‌ی‌عمل پوشاند و به جای آن كه فقط حرف دیگران را تكرار كند، به نوآوری در‌اند‌یشه‌ی‌ فلسفی روی آورد. به دلیل توجه سهروردی به ‌اند‌یشه‌های ‌ایران باستان، او را متهم می‌كردند كه زرتشتی است، اما بارها در دفاع از خود گفته بود: «من در حكمت‌ ایرانی چیزی را جست و جو می‌كنم كه رد پای آن در‌ اند‌یشه‌ی‌ اسلامی‌ و حكیمان خداپرست دیده می‌شود.»

فلسفه‌ی‌ اشراق، در آمیختن فلسفه و عرفان

زمانی كه به دستور صلاح الدین ‌ایوبی، فاتح جنگ‌های صلیبی و به تحریك فقیهان متعصب شامی، سهروردی را در زندان به قتل رساندند. مخالفان سهروردی می‌اندیشیدند كه صدای او را برای همیشه در گلو خفه كرده‌اند‌. اما اتفاق‌های بعدی نشان داد كه جریان فكری هرگز از حركت باز نمی‌ایستد و از تمامی ‌دیوارها و حصارها عبور می‌كند. سهروردی در طرح مسائل فكری چنان جسور بود كه همیشه دوستانش را نگران می‌ساخت. وقتی خبر كشته شدن‌ این فیلسوف جوان به دوست و استادش فخرالدین ماردینی رسید، با‌اند‌وه گفت: «همان شد كه گمان می‌كردم.»
فخرالدین رازی هم كه مدتی با سهروردی هم درس بود، با آن كه بر خلاف او با‌ اند‌یشه‌ی ‌فلسفی میانه‌ی ‌خوبی نداشت، بعد از مرگ سهروردی وقتی كتاب "تلویحات" او را خواند، آن را بوسید و به یاد سهروردی گریست. سهروردی می‌گفت: «جست و جوگران معرفت چهار دسته‌اند‌، دسته‌ی ‌اول كسانی هستند كه تازه در‌ این راه پای گذاشته‌اند‌ و برای كسب معرفت عطش دارند. دسته‌ی‌ دوم كسانی هستند كه مانند فارابی و ابن سینا در استدلال‌های فلسفی به اوج رسیده‌اند‌ اما از عرفان بیگانه‌اند‌، دسته‌ی‌ سوم مانند حلاج و بسطامی‌ به استدلال و برهان كاری ندارند و تنها به تزكیه و پیراستگی اخلاقی بها می‌دهند و دسته‌ی ‌چهارم كه حكیمان الهی‌اند‌، هم به استدلال‌های فلسفی توجه دارند و هم در جست و جوی حقیقت عرفانی‌اند‌.» سهروردی، فیثاغورث و افلاطون را در یونان و خودش را در جهان اسلام در زمره‌ی‌ این حكیمان می‌دانست.
بعد از مرگ سهروردی و هجوم مغولان، آشوب‌های سیاسی و اجتماعی چنان ‌ایران را فرا گرفت كه همان ابتدا فرصت پرداختن به‌ اند‌یشه‌ی ‌اشراقی فراهم نیامد. اما در اواخر قرن هفتم، برخی از فیلسوفان ‌ایرانی به مطالعه و بازخوانی فلسفه‌ی‌ اشراقی پرداختند، كه از مشهورترین‌شان می‌توان به قطب الدین شیرازی اشاره كرد كه علاوه بر فلسفه، در عرفان، ستاره شناسی و ریاضیات صاحب نظری مشهور بود. او با آن كه شاگرد خواجه نصیرالدین طوسی بود، برخلاف استاد خود، پیرو مكتب سینایی نبود. شیرازی نخستین فیلسوفی است كه در قرن هفتم به شرح و تفسیر كتاب حكمت الاشراق می‌پردازد. شرح قطب الدین شیرازی به عنوان یكی از مشهورترین شرح‌های حكمت الاشراق از قرن هفتم تا قرن سیزدهم (دوره قاجار) در برخی از مدارس دینی به عنوان یك شرح رسمی، تدریس می‌شد.
قطب الدین شیرازی در حالی از‌ اند‌یشه‌ی ‌سهروردی دفاع می‌كرد كه با صدرالدین قونوی مشهورترین شاگرد ابن عربی رابطه‌ی ‌محكم برقرار كرده بود و از دیدگاه‌های مكتب ابن عربی نیز آگاهی داشت. به نظر می‌رسد قطب الدین شیرازی از همان گروه حكیمان الهی بود كه سهروردی آن‌ها را دوست می‌داشت، زیرا او، هم در مباحث فلسفی تبحر بسیار داشت و هم در موضوعات عرفانی صاحب نظر بود. اما عجیب‌ این كه چنین شخصیتی بسیار شوخ طبع و پرنشاط بود و داستان طنزگویی‌هایش‌ این طرف و آن طرف نقل می‌شد. تسلط قطب الدین بر هنر موسیقی و مهارتش در بازی شطرنج، پیرو مكتب سهروردی را از خانقاه نشینان عبوس و دنیاگریز متمایز می‌كرد.
در‌این میان حتی خواجه نصیرالدین طوسی كه در دفاع از مكتب سینایی مشهور بود، در برخی از مباحث الهیات اسلامی، آشكارا نظر ابن سینا را رد می‌كرد و جانب سهروردی را می‌گرفت. بابا افضل كاشانی هم كه هم عصر خواجه نصیر و استاد او بود، در بسیاری از آموزه‌های فلسفی خود به‌ اند‌یشه‌ی ‌سهروردی گرایش داشت.

مكتب اشراق، از خوارزمشاهیان تا صفویان

حرف‌های شیخ شهاب الدین سهروردی در مراغه و اصفهان، بسیاری را در بهت و حیرت فرو برد. برخی از ‌این نوآوری لذت می‌بردند و برخی برآشفته بودند. مخالفان می‌گفتند فلسفه و عرفان از هم جدا هستند. مگر می‌توان با زبانی فلسفی درباره‌ی ‌عرفان سخن گفت؟ و عده‌ای دیگر می‌گفتند او به بهانه‌ی ‌اشراق،‌ اند‌یشه‌ی ‌زرتشتیان را تبلیغ می‌كند و... اما واقعیت ‌این بود كه سهروردی فكر بكری را مطرح كرده بود.
تصور كنید شما مشغول فكركردن درباره‌ی‌ موضوع مشخصی هستید كه به یك باره ‌اند‌یشه‌ی‌ جدیدی در ذهن شما جرقه می‌زند و شما خوشحال از‌ این فكر تازه، مشغول جست و خیز می‌شوید. اما وقتی كسی از شما می‌پرسد چگونه ‌این فكر به ذهن‌تان راه یافت، به احتمال زیاد پاسخ قانع كننده‌ای نخواهید داشت. مگر‌ این كه بگویید: «نمی‌دانم چه طور شد، یك باره‌ این فكر در ذهنم جرقه زد.»
سهروردی ‌این جرقه‌ها را نورافشانی خداوند بر ذهن می‌دانست و بر ‌این اعتقاد بود كه اگر اشراق یا نورافشانی خداوند در كار نباشد، عقل راه به جایی نخواهد برد و در تاریكی باقی خواهد ماند، وقتی از سهروردی پرسیدند كه مطالب حكمت الاشراق چگونه به فكر او راه پیدا كرده است، گفتك مطالب ‌این كتاب نخست از راه فكر و‌ اند‌یشه حاصل نشد، بلكه حاصل یك الهام است و بعد از آن من برای طرح ‌این افكار، آن‌ها را با زیور استدلال آراستم، بنابراین اگر هیچ دلیلی هم برای اثبات شان پیدا نكنم، به درستی شان شك نخواهم كرد.»
سهروردی در رساله‌ی‌ عقل سرخ هم می‌گوید: «مدعی چشمه‌ی‌ زندگانی، در تاریكی بسیار سرگردانی كشد اما اگر اهل آن چشمه باشد، در نهایت بعد از تاریكی، روشنایی را به چشم می‌بیند.» سهروردی می‌گفت اگر‌ این نورافشانی الهی نباشد، عقل در تاریكی راه به جایی نخواهد برد. به همین خاطر حكمتی كه از‌ این راه به دست می‌آید، حكمت اشراقی است، یعنی عقلانیتی است كه با نورافشانی خداوند به چشمه‌های حكمت دست یافته است. به همین دلیل نظر سهروردی با برخی از مكاتب عرفانی تفاوت دارد، چون برخلاف كسانی كه راه شناخت حقیقت را تنها قلب عارف می‌دانند و عقل را تعطیل می‌كنند، شیخ اشراق شناخت قلبی و عقلی را مكمل یكدیگر می‌داند.
سهروردی ‌این راه را ادامه‌ی ‌راه كسانی چون فیثاغورث و افلاطون می‌دانست و می‌گفت: «من نه چون ارسطو و ابن سینا در بند عقلم و نه چون حلاج، عقل را كنار می‌گذارم، بلكه عقلانیتی را دنبال می‌كنم كه نور الهی بر آن تابیده و در جست و جوی حقیقت باشد.»
یك قرن بعد از سهروردی، در دوران حاكمیت مغولان، قطب الدین شیرازی كه از فیلسوفان مشهور قرن هجری است، با تأیید نظر سهروردی گفت: «دستیابی به حكمت الهی، تنها با نورافشانی و بارقه‌های الهی ممكن می‌شود آهن گداخته چون در مجاورت آتش قرار دارد، نورانی می‌شود.»
اما چه موقع نور خداوند بر وجود ما می‌تابد؟ سیرازی با شرح نظرات سهروردی می‌گوید: «هنگامی ‌كه خود را از ناپاكی‌ها پیراسته كنیم. چون اگر روح و روان مان پاكیزه نباشد، ظرفیت دریافت تابش‌های الهی را نخواهد داشت. و عقل آدمی‌ زمانی در مسیر درست قرار می‌گیرد كه روح او از پلیدی‌ها و آلودگی‌های اخلاقی پاك شده باشد.»
بنابراین از دید سهروردی و پیروانش،‌ اند‌یشه‌ی‌ فلسفی به بهانه‌ی ‌شناخت عرفانی و خودسازی اخلاقی تعطیل نمی‌شد، بلكه با تكیه بر‌ایمان و پیراستگی روح از ناپاكی‌ها، به كشف ناشناخته‌ها دست می‌یابد.
اما اگر بخواهیم به صورت فهرست وار پیروان و شرح دهندگان‌ اند‌یشه‌ی ‌اشراق را از خوارزمشاهیان تا صفویان شماره كنیم، به چند اسم بر می‌خوریم كه برجسته‌ترین‌شان شمس الدین شهروزی در پایان قرن هفتم است كه شرح او بر تلویحات و حكمت الاشراق مورد استفاده‌ی ‌كسانی چون قطب الدین شیرازی و ابن كمونه قرار می‌گیرد.
جلال الدین دوانی، غیاث الدین منصور شیرازی، میرداماد و سرانجام ملاصدرای شیرازی هم از جمله كسانی هستند كه بیش از سه قرن عرفان سهروردی را شرح و بسط می‌دهند.

‌ اند‌یشه‌ی‌ اشراقی نقطه‌ی ‌پیوند مسلمانان، زرتشتیان و سایر ادیان

بهره گیری سهروردی از ‌اند‌یشه‌های‌ ایران باستان موجب شده بود كه شیخ اشراق را به زرتشتی گری متهم كنند. اما سهروردی اعتقاد داشت كه همه‌ی‌ ادیان الهی گوهر مشتركی دارند كه باید آن را جست و جو كرد و ‌این به معنای درآمدن به دین دیگری نیست. تلاش سهروردی بعدها به بار نشست و در عصر صفویان، كشور هند مركز هم فكری و مبادله‌های فیلسوفان و صوفیان ادیان گوناگون شد كه گرایش اشراقی داشتند. ‌این شرایط كه با حمایت اكبر شاه مغولی پدید آمده بود، موجب شد گروهی از زرتشتیان شیراز و حومه همراه موبد بزرگ خود، آذر كیوان، به هند مهاجرت كنند. در ‌این فضا كه بخش‌هایی از اوپانیشادها، باگاوات گیتا و دیگر متون سانسكریت به فارسی‌ تر‌جمه شد، طرح ‌اند‌یشه‌های اشراقی سهروردی، بسیاری از‌ اند‌یشمندان غیرمسلمان و غیر‌ایرانی را تحت تأثیر قرار داد و در‌ این میان بیش از همه،‌ اند‌یشمندان زرتشتی تحت تأثیر افكار سهروردی قرار گرفتند.
منبع مقاله :
هجری، محسن؛ (1386)، مغول‌ها از حمله‌ی مغول تا آغاز صفویه، تهران: افق، چاپ سوم.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط