شناخت شخصيت نوجوان و جوان و حالات آنان

دوران نوجواني و جواني با دوره هاي قبل و بعد آن تفاوت هاي اساسي دارد.شخصيت آنها بتناسب رشد كرده است ولي صفت شاخص آن سستي پيوند ميان عوامل متعدد شخصيت است و اين امر خود سبب پيدايش صفات، حالات و رفتارهائي مي شود كه براي مربيان مسأله آفرين مي شوند. اينان افرادي مغرور و خودخواه، برتري طلبند و پرتوقع، در مواردي جبارند و متكبر، اخلال و تخريب در كارشان بچشم مي خورد و انديشة اينكه بزرگ شده اند و حتي
شنبه، 17 اسفند 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شناخت شخصيت نوجوان و جوان و حالات آنان
شناخت شخصيت نوجوان و جوان و حالات آنان
شناخت شخصيت نوجوان و جوان و حالات آنان

مقدمه

دوران نوجواني و جواني با دوره هاي قبل و بعد آن تفاوت هاي اساسي دارد.شخصيت آنها بتناسب رشد كرده است ولي صفت شاخص آن سستي پيوند ميان عوامل متعدد شخصيت است و اين امر خود سبب پيدايش صفات، حالات و رفتارهائي مي شود كه براي مربيان مسأله آفرين مي شوند.
اينان افرادي مغرور و خودخواه، برتري طلبند و پرتوقع، در مواردي جبارند و متكبر، اخلال و تخريب در كارشان بچشم مي خورد و انديشة اينكه بزرگ شده اند و حتي بيشتر از پدر و مادر مي فهمند آنان را در اشتباهي عظيم مي افكند.
در اثبات شخصيت و عظمت خود اصرار مي ورزند و سعي دارند نظرات خام خود را بر ديگران تحميل كنند. اثبات اين امر از طريق مخالفت با ديگران، خشونت هاي سخت و گاهي تندروي هاي بيحساب است. عكس العملهائي كه بروز مي دهند بسيار نامطلوب و گاهي برافروزنده شعله خشم والدين و مربيان است.

غرور آنان

جواني سن غرور و بلندپروازي است، دوران رشد شهوت و غضب است، دوران غفلت و بيخبري است و دوران مواجهه با خطرات است.
اين غرور براي شان نوعي مستي ميآورد آنچنان كه به خاطر آن به همه متلك مي گويند، از همه انتقاد ميكنند يا مباحثه ميكنند نه براي روشن شدن حقيقت، بلكه براي محكوم كردن.
بخاطر غرور در مسابقات شركت ميكنند تا ركوردي بدست آورند و يا شيفته اعمال ممنوع و خطرناك ميشوند تا غرور خود را ارضا كنند، گاهي فكر ميكنند به انجام همه كارها توانايند. همه چيز را ميدانند و حتي والدين خود را گيج و بي اطلاع و افكارشان را پلاسيده ميدانند. بخاطر غرور همه آنهائي كه بخواهند برخلاف نظرشان رأيي دهند محكومند.
بخاطر غرور از زير بار پذيرش مسؤوليتي كه مورد پسندش نيست طفره ميرود و يا چيزي را كه شخصاً مفيد تشخيص داد بدون مشورت با ديگران به دنبالش روان ميشود.جنبه انفرادي و تك روي در او قوي است و ديگران، حتي بالغان را با ديده بي اعتنائي مي نگرد. اين غرور بر تمام تمايلاتش غلبه كرده و حساسيت فوق العاده اي در او نسبت به ديگران پديد آورده است.
اينان بهمان ميزان كه احساس غرور ميكنند در برابر ديگران احساس شرمساري و خجلت هم دارند و در عين شرم خودخواهي و بيقيدي كودكانه خود را نيز حفظ مينمايند. مغرور ولي بخود و به قدرت و علم خود اعتماد ندارند. طالب داشتن خوي و خصايص بزرگسالانند.

خودپرستي آنان:

اينان در اين سن زياد بخود اهميت ميدهند و حالت پرستش و دوستي خود (نارسيسم) در آنان بحد اعلي ميرسد. از حدود سنين 13-14 انديشه شان متوجه خودگرائي ميشود. تصويري ذهني از خود پيدا ميكنند كه مجموعه اي فشرده از تجارب و ادراكات اوليه و حال و ايستادگي در رفع و جبران ضعف هاي دوران كودكي است.
خودپرستي آنان با اثبات شخصيت همراه است آنچنان كه مي خواهد همه او را بنگرند و نگاه كنند. طرز تفكر او هم خودپرستانه است، درباره خود مي انديشد، و از ديدن زيبائي هاي خود لذت مي برد. اينان حتي در مواردي به فكر تماشاي زيبائي هاي خود مي افتند و به خود عشق مي ورزند.
خودپرستي شان اگر مهار نشود آنها را آنچنان از درك حقايق عاجز ميكند كه جز خود كسي را نمي بينند و حتي دوست دارند ديگران از آنان پيروي كنند. از علل انحراف و تن دادن به جرم براي جوانان خودپرستي آنهاست كه جلوه آن را در عربده كشي ها، ارعاب و تهديدها، تخريب ها اعمال خودسرانه شان مي بينيد و از اين طريق مي خواهند زمام امور را در دست گيرند.
در مبادلات فرهنگي در مواردي بحث از عظمت و شخصيت خود دارند كه اين خود سبب عرض اندام ها به رخ كشيدن ها تفوق نشان دادنها و پوشاندن نقاط ضعف خويش است كه البته مي بايست در آنها اصلاح و تعديل گردد.

برتري جوئي:

تشخص طلبي و برتري جوئي از صفات و ويژگي هاي آنهاست كه البته داراي ريشه غريزي و دروني است و در مواردي بعلت تربيت غلط تعديل شده و حتي اوج گرفته است. او ميخواهد از ديگران برتر و بزرگتر باشد و ديگران بر اين برتري او را تأييد كنند و از اين طريق او صاحب رتبت و مقام و قدرتي باشد.
برخي از اينان براي اثبات برتري خود بدلايل خنده داري متوسل ميشوند. مثلاً مدعي ميشوند كه يكي دو كلاس از ديگران بيشتر خوانده اند، نماينده فرهنگ نسل جديدند، به فرهنگ پيران انتقاد دارند. خودخواهي و برتري طلبي شان آنها را وادار ميسازد كه دائماً خود را با ديگران بسنجند و ابعاد حيات خود را با ديگران مورد مقايسه قرار دهند و متوجه عيب خود نشوند.
در آنها گاهي ميل و رغبتي پديد مي آيد براي انجام كارهاي بزرگ عملي و اجتماعي كه البته در مواردي ميتواند موفقيت آميز باشد ولي اين امر قربة الي الله نيست بلكه ميخواهد مردم او را بزرگتر و برتر بدانند و البته برخي از آنان كه در اين راه نتوانند موفقيتي بدست آورند سرخورده شده و از ميدان بدر ميروند.
تصور و گمان شان اين است كه ميتوانند همه چيز را بشناسند و حتي تشخيص آنها از تشخيص ديگران برتر و درست تر است. چه بسيار از آنان كه براي اثبات برتري خود به تندخوئي و ستيزه جوئي مي پردازند و ميخواهند از اين طريق بر ديگران مسلط شوند.
بعضي از اينان كه براي اينكه شخصيت كاذب شان شكسته نشود و ارزش موهوم خود را حفظ كنند در برخي موارد به كارهاي احمقانه اي دست مي زنند و گناهان بزرگي را مرتكب ميشوند. قدرت طلبي و حب رياست و برتري جوئي از تمايلات نيرومند و خطرناك است كه اگر مهار نشود عقل و حيات را تيره ميسازد.

رقابت:

در اين سنّ مسأله رقابت با ديگران و چشم و هم چشمي ها مطرح است. اينان دوست دارند چون قهرمانان مورد نظر و موفق به جلب توجه شوند بدين نظر به كارهاي عجيب و غريب دست ميزنند و با هر كس از در رقابت وارد ميشوند.
رقابت ها اگر موفقيت آميز باشند شخصيت عاطفي شان را ارضا كرده و براي شان غرور و سربلندي مي آورد و چنانچه توفيقي در پي نداشته باشد كارشان را به عداوت و كينه توزي منجر خواهد كرد. بهنگامي كه مي بينند ديگران از آنها جلو زده اند فوق العاده ناراحت شده و بيقرار ميگردند مخصوصاً اگر اين امر در حضور جنس مخالف باشد.
امكان رقابت در سايه آزادي ها تأمين ميشود او بدين نظر در جستجوي آن آزادي مورد نظر است و اگر با وجود آن آزادي و امكان باز هم از عهده برنيامد شروع به دليل بافي كرده و سعي دارد ثابت كند در همه حال او از ديگران برتر است ولي شرايط براي او مساعد و با او همراه نيست.
در جنبه رقابت ممكن است او ابتدا از تحصيل و درس با همسالان برنامه خود را آغاز كند و در آن گاه كه در اين زمينه موفقيتي تحصيل نكرد از طريق بازي، ورزش، هنر و ديگر راهها وارد شود و در همه حال بنحوي گوي سبقت را از ديگران بربايد.

پرتّوقعي

جواني سن پرتوقعي است و اين توقع خود ناشي از خودپرستي و مهم دانستن خويش است. انتظار دارد كه همه در خدمت او باشند، براي او فكر كنند بدون اينكه انتظار اين داشته باشند كه او هم در صدد جبران برآمد.
بخاطر پرتوقعي مشكل پسند است، از همه ايراد ميگيرد. سخنان و اظهارنظرهاي متضاد و متناقض دارد خواهش هايش در مواردي حادّ و غير قابل تحمل است. هر تمايلي او را به تصميمي واميدارد و به راهي سوقش مي دهد. بر اثر آن توقعي ميكند اگر چه براي او نفعي در بر نداشته باشد.
بخاطر پرتّوقعي ميخواهد كه او را قدر و مرتبت نهند، دوستش بدارند، با زبان تملق درباره اش سخن گويند، در همه محافل حرف و سخن او باشد و چون چنين امري محقق نمي شود مدّعي ميگردد كه ديگران او را درك نكرده اند و قدر و رتبتش را نمي دانند و بدين نظر نسبت به آنان بدبين است آنچنان بدبين است كه برخي اين مرحله از حيات را دوره بدبيني و منفي بافي نام نهاده اند.
هم چنين بعلت پرتوقعي وابستگي فوق العاده اي در زمينه تملك دارد. براي لباس و ديگر وسايلش ارزش فوق العاده اي قائل است. براي وسايل و ابزارش ديدي انحصاري دارد و ميخواهد همه اشياء مربوط به خود را در جائي اندوخته و از چشم متجاوزان دور نگه دارد.

رازداري:

نوجوانان و جوانان در رابطه با گروه و دسته خود راز دارند آنچنان كه نمي گذارند مسأله اي اگر چه بي اهميت از بين آنها نفوذ كرده و به ديگري برسد. اين مسأله در بين آنها كه دسته اي و باندي تشكيل ميدهند بيشتر به چشم ميخورد.
رازداري در بين دختران بيشتر رايج است. سعي دارند آن را در دفترچه خود بنويسند و نگذارند معلمان، دوستان و حتي مادرشان از آن سر درآورد. حالت انحصار طلبي آنها در رازداري عجيب است. حتي ممكن است در اين راه به دروغ گوئي هائي متوسل شوند. اداي مظلوميت درآورند تا در آن خود را بيخبر از مسأله اي نشان دهند.
ضمناً اين نكته قابل ذكر است آنچه آنان بحساب راز و سرّ ميگذارند چيزي نيست كه چندان قابل ذكر باشد، امري است قراردادي كه در آن تعهّد سپرده اند مسأله را با كسي در ميان نگذارند و مطلب فيمابين را مخفي دارند. شايد بعدها در مراحل آينده حيات از اين همه پافشاري در رازداري آنهم بر سر چنان مسأله پوچي خود بخنده آيند.

كمك رساني ها:

نوجوان و جوان به تناسب سن و مقتضاي حيات عاطفي و هيجاني خود دلي سرشار از شوق به محرومان و ضعيفان دارد. در آنجا كه مسأله كمك خواهي و نياز طلبي مطرح باشد با سر و جان بدان مقصد ميدود. البته او همان كسي است كه در خانه اگر پدر و مادر خود را تشنه بيابد آب به حلق شان نمي ريزد ولي در رابطه با ديگران اين چنين است كه تصوير شد.
اين امر از آن بابت است كه گفتيم او برتري طلب و خودنما و خواستار نام و شهرت و آوازه است. اگر در خانه تلاشي كند مسأله علني و آشكار نمي شود و صداي تبريك و احسنت و مرحبا گوئي ديگران بلند نمي گردد در حاليكه در ميان جمع وضع بر عكس است و اقل مسأله اين است كه عده اي شاهد تلاش و كوشش او هستند.
بدين سان وضع عاطفي او متوجه كمك به مظلومان و محرومان است و زير بازوگيري ها و شركت در مؤسسات خيريه و دفاع از مظلوم. ولي اگر در اين راه موقعيت او معرفي شود و ديگران آن را ببينند براي او كمال مطلوب خواهد بود.

رغبت ها و آرزوها:

جواني از ديدي به معني خواستن بيش از پذيرفتن و تحويل دادن است.خواسته هاي متعدد و متنوعي فكر و ذهن او را بخود مشغول ميدارد و دائماً در صدد دستيابي بدانهاست.
تمايلات شان در اوج است. اهداف بلند و بزرگ و حتي در مواردي هدفهاي عالي ولي محال الوصول در آنان پيدا ميشود كه براي دستيابي بدانها به تلاش و كوشش مي پردازند. اين تلاشها در نزدشان آنچنان آشكار است كه اگر آرام باشند شگفت انگيز مينمايند.
آنها دوست دارند ره صد ساله را يك شبه طي كنند، درس نخوانده ملاّ شوند، مردم دوست شان بدارند، او را بستايند، با اهميت تلّقيش كنند. ميخواهند به تشكيل خانواده و زندگي بيغم و بي دردسري دست بيابند، از والدين خود بي نياز و مستقل باشند و...
سليقه هاي آنان در اين رغبت و آرزو و مبتني بر تجارب شخصي، خوانده ها و شنيده هائي است كه دوستان و معاشران به آنان القاء ميكنند. حق است بگوئيم كه در اين رغبت ها و آرزوها خوابهاي شيريني مي بينند و در رؤيائي اگر چه در بيداري غوطه ور ميشوند.




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.