سوالاتی که بی جواب ماندند
نویسنده: م. منادا
محرم 87 رسانه ملی برخلاف عادت چند سال اخیر ظاهراً قصد ساخت سریال های متعدد برای شبکه های مختلف را نداشته و تهیه و پخش برنامه های محتوایی چون منابر بزرگ، نشست های تخصصی پیرامون تاریخ و سیره حضرت اباعبدالله و... را در دستور کار خود قرار داده بود. که این نوع تصمیم در جای خود محل بحث و نظر است. این در حالی است که تنها سریال در نظر گرفته شده برای دهه اول نیز در ساخت، پرداخت و تطابق با واقعیت تاریخی جای بحث و گفتگو داشته و منتقدین بسیاری از نوع روایت داستان در «طفلان مسلم» رضایت نداشتند.
این نوع تغییر در سیاست های پخش سریال های ویژه ایام که در دهه فجر نیز تکرار شد مختص دهه اول محرم نبود و مخاطبین در دهه دوم نیز شاهد نوع دیگری از این تغییرات بودند. برای اولین بار رسانه ملی برای دهه دوم نیز تدارک سریال مناسبتی هر شب پخش دیده بود و با نگاهی به نوع ساخت و محتوای «آخرین دعوت» حتی می توان گفت بیشتر توان خود را در تهیه سریال صرف دهه دوم کرده بود.
کاملا واضح است که سریالی که در دهه دوم محرم پخش می شود نسبت به دهه اول از مخاطبین بیشتری برخوردار خواهد بود. زیرا در کشور ما اکثر مجالس عزاداری در دهه اول پرپا بوده و بسیاری از مخاطبین سریال ها در این ایام پای تلویزیون نیستند. این در حالی است که هر یک از نامهایی چون حسین سهیلی زاده (شاید به خاطر پخش اخیر ترانه مادری) فرامرز قریبیان، حامد بهداد و حتی الهام حمیدی کافی است تا کنجکاوی یک مخاطب برای تعقیب یک سریال حاصل شد.
با گذر از این مقدمه به بررسی ساختار سریال «آخرین دعوت» می پردازیم. یک داستان متفاوت با نگاهی مخاطب وار به حادثه عاشورا. نگاهی از جنس نگاه «روز واقعه» اما این بار با تطبیق امروز یک جامعه اسلامی با عبرت های دوران سومین جانشین برحق پیامبر اسلام (ص).
عبارت عبرت آموزی از حادثه عاشورا که بارها توسط مقام معظم رهبری بیان شده است (و ایشان هر بار اصرار داشته اند تمایز میان دو کلمه «عبرت» و «درس» را گوشزد نمایند): به معنی نگاه به راه رفته افراد دو سپاه در حادثه کربلا برای انتخاب مسیر در حوادث امروزی است و سهیلی زاده توانسته است تا حد زیادی تقابل میان عبرت های عاشورا و حوادث امروز جامعه اسلامی را به تصویر بکشد.
تاریخ تکرار می شود و قالب های ثابت خوب و بد توسط انسان های جدید پر می شود. این مساله ایده بسیاری از فیلم ها و سریال های فرازمانی در سرتاسر دنیا است اما تفاوت «آخرین دعوت» با تمام این فیلم ها این است که اولا انسان ها را در انتخاب این قالب ها مختار می داند و ثانیا «عبرت» را به عنوان راهنمایی برای انتخاب بهتر و درست تر معرفی می کند و این از تفکر غالب شیعه منشاء گرفته است.
علی رغم چینش موازی شخصیت های زمان حال براساس افراد زمان گذشته در این سریال، رابطه بین حادثه عاشورا و کاربست های امروزی آن به طور دقیق تبیین نشده بود.
در واقع معلوم نیست عبرتی که از سفر مجازی یوسف به کربلای سال ۶۱هجری حاصل می گردد کلام درد را از جامعه امروزی و ماجرای یوسف و عماد درمان می کند. این سفر تنها سوال های بی جواب ذهن یوسف را پاسخ می دهد. سوال هایی که پس از مرگ همسرش به وجود آمده و تکلیف یوسف را با کربلا به ابهام کشیده است.
این در حالی است که زندگی در دنیای امروز در جریان است و عماد به تنهایی با مشکلاتی که بی شباهت به مشکلات دوران عاشورا نیست می جنگد. در واقع ایراد اصلی نگارنده این است که کارگردان تنها از قسمت های کوچکی از کاربست های این روایت استفاده کرده است. روشن شدن تکلیف یوسف با کربلا و حادثه عاشورا، گوشزد شباهت دوران ها و قالب های خوب و بد انسان ها به مخاطب و حتی دعوت مخاطبین به عبرت آموزی از حادثه هایی شبیه به حوادث امروزی که باعث خلقت روز عاشورا گردید. همه اهدافی بودند که کارگردان با توانایی های خود توانست با روایت دیروز و امروز در کنار هم خود و مخاطبش را در به ثمر نشستن این اهداف شاهد بگیرد.
اما این روایت می توانست همان طور که در داستان امروز جامعه به کار آمد در امروز داستان «آخرین دعوت» نیز کارساز باشد. سوال این است که چرا کارگردان از روایت حضور «یوسف» در زمان گذشته و عبرت هایی که مشاهده می کند برای نجات عماد از مخمصه ای شبیه به همان اوضاع استفاده نکرد؟! در واقع دفترچه خاطرات یوسف که تمام اوضاع را در آن شرح داده بود و می توانست در لحظه سرنوشت ساز به عماد و همسرش برسد همچون نوش دارویی پس از مرگ سهراب، درست در زمانی که همه چیز به پایان رسده بود به دست کیمیا رسید. نکته دیگر پیرامون «آخرین دعوت» اتفاقاتی است که از دوران گذشته روایت می شود. شکی نیست که اگر برخلاف مسیر داستان فیلم که با توانایی قابل تحسین فاصله میان حال و گذشته را به حداقل رسانیده بود، بخواهیم این دور را از هم جدا در نظر بگیریم دوران حال از نظر محتوایی و پرداخت داستان بسیار قوی تر از دوران گذشته از آب درآمده است.
البته این طبیعی است که کارگردان زمان حال خود را که به نوعی زبان حال وی است راحت تر به تصویر بکشد اما در مورد کارهای تاریخی همواره سخن از تطبیق با واقعیت به میان می آید. در مورد «آخرین دعوت» نیز مورخین برخی از اتفاقات را مغایر با آن چه در تاریخ اتفاق افتاده می دانند. مثلا شخصیت زنی که در آن دوران همراه یوسف می شود در تاریخ مبهم است و برخی گفته اند که از ذهنیت کارگردان و نویسنده زاده شده است و به طور کلی خود یوسف و نقش هایی که در طول داستان درگذشته می پذیرد هیچ یک در تاریخ تعریف نشده است. این در حالی است که پرداخت جدیدی که در این سریال به شخصیت هایی مانند «ابن سعد» انجام شده است مورد تأیید مورخین قرار گرفته است.
در این جا می بایست معلوم گردد که روایت گذشته در «آخرین دعوت» روایت تاریخ است و یا روایت رویای یک استاد آشنا به تاریخ. در صورتی که فرض اول را صادق بدانیم ایرادهای مورخین وارد است و جای آن دارد تا کارگردان آن ها را پاسخ گوید. اما اگر فرض دوم را صادق بدانیم خود به خود مسائل حل می شود. ما به تماشای رویای یک انسان نشسته ایم که در آن زمان حضور نداشته و دانسته هایش محدود به مطالعاتش است. البته این رویا و تصمیم هایی که در آن می گیرد می تواند برای خود او محل امتحان و تعیین سرنوشت باشد.
با این حال باید اقرار کرد که «آخرین دعوت» ایده ای مناسب با پرداختی هنرمندانه بود.
نوع داستان که علی رغم سیاسی بودن به هیچ وجه جناحی برخورد نکرد، انتخاب بازیگران طراحی صحنه، گریم و دیگر عوامل فیلم توانسته بودند سهیلی زاده را در این پرداخت هنرمندانه به خوبی همراهی کنند. البته در این میان نقش انتخاب بازیگران تا حد زیادی پررنگ تر است. به طوری که می توان گفت غالب بازیگران به قول معروف در نقش های خود نشسته اند و از پس اجرای مناسب آن به خوبی برآمده اند. آخرین نکته ای که در مورد «آخرین دعوت» باید گفت تحسین پرداخت کامل به (شخصیت ها توسط کارگردان است. اگر فیلم شخصیت ریاکاری را (که «پرویز فلاحی پور» به خوبی از پس اجرای آن برآمده) را به تصویر می کشد علاوه بر روایت ظاهر مذهبی وی به بررسی و نمایش باطن و درون خبیث وی نیز می پردازد و میان انسان های مذهبی حقیقی و انسان های این گونه حصار مقدسی می کشد. و این نکته ای است که عدم توجه به آن باعث خلق سوءتفاهم هایی از قبیل آن چه در فیلم «دنیا» و امثال آن به وجود آمد، می شود.
منبع: روزنامه کیهان
این نوع تغییر در سیاست های پخش سریال های ویژه ایام که در دهه فجر نیز تکرار شد مختص دهه اول محرم نبود و مخاطبین در دهه دوم نیز شاهد نوع دیگری از این تغییرات بودند. برای اولین بار رسانه ملی برای دهه دوم نیز تدارک سریال مناسبتی هر شب پخش دیده بود و با نگاهی به نوع ساخت و محتوای «آخرین دعوت» حتی می توان گفت بیشتر توان خود را در تهیه سریال صرف دهه دوم کرده بود.
کاملا واضح است که سریالی که در دهه دوم محرم پخش می شود نسبت به دهه اول از مخاطبین بیشتری برخوردار خواهد بود. زیرا در کشور ما اکثر مجالس عزاداری در دهه اول پرپا بوده و بسیاری از مخاطبین سریال ها در این ایام پای تلویزیون نیستند. این در حالی است که هر یک از نامهایی چون حسین سهیلی زاده (شاید به خاطر پخش اخیر ترانه مادری) فرامرز قریبیان، حامد بهداد و حتی الهام حمیدی کافی است تا کنجکاوی یک مخاطب برای تعقیب یک سریال حاصل شد.
با گذر از این مقدمه به بررسی ساختار سریال «آخرین دعوت» می پردازیم. یک داستان متفاوت با نگاهی مخاطب وار به حادثه عاشورا. نگاهی از جنس نگاه «روز واقعه» اما این بار با تطبیق امروز یک جامعه اسلامی با عبرت های دوران سومین جانشین برحق پیامبر اسلام (ص).
عبارت عبرت آموزی از حادثه عاشورا که بارها توسط مقام معظم رهبری بیان شده است (و ایشان هر بار اصرار داشته اند تمایز میان دو کلمه «عبرت» و «درس» را گوشزد نمایند): به معنی نگاه به راه رفته افراد دو سپاه در حادثه کربلا برای انتخاب مسیر در حوادث امروزی است و سهیلی زاده توانسته است تا حد زیادی تقابل میان عبرت های عاشورا و حوادث امروز جامعه اسلامی را به تصویر بکشد.
تاریخ تکرار می شود و قالب های ثابت خوب و بد توسط انسان های جدید پر می شود. این مساله ایده بسیاری از فیلم ها و سریال های فرازمانی در سرتاسر دنیا است اما تفاوت «آخرین دعوت» با تمام این فیلم ها این است که اولا انسان ها را در انتخاب این قالب ها مختار می داند و ثانیا «عبرت» را به عنوان راهنمایی برای انتخاب بهتر و درست تر معرفی می کند و این از تفکر غالب شیعه منشاء گرفته است.
علی رغم چینش موازی شخصیت های زمان حال براساس افراد زمان گذشته در این سریال، رابطه بین حادثه عاشورا و کاربست های امروزی آن به طور دقیق تبیین نشده بود.
در واقع معلوم نیست عبرتی که از سفر مجازی یوسف به کربلای سال ۶۱هجری حاصل می گردد کلام درد را از جامعه امروزی و ماجرای یوسف و عماد درمان می کند. این سفر تنها سوال های بی جواب ذهن یوسف را پاسخ می دهد. سوال هایی که پس از مرگ همسرش به وجود آمده و تکلیف یوسف را با کربلا به ابهام کشیده است.
این در حالی است که زندگی در دنیای امروز در جریان است و عماد به تنهایی با مشکلاتی که بی شباهت به مشکلات دوران عاشورا نیست می جنگد. در واقع ایراد اصلی نگارنده این است که کارگردان تنها از قسمت های کوچکی از کاربست های این روایت استفاده کرده است. روشن شدن تکلیف یوسف با کربلا و حادثه عاشورا، گوشزد شباهت دوران ها و قالب های خوب و بد انسان ها به مخاطب و حتی دعوت مخاطبین به عبرت آموزی از حادثه هایی شبیه به حوادث امروزی که باعث خلقت روز عاشورا گردید. همه اهدافی بودند که کارگردان با توانایی های خود توانست با روایت دیروز و امروز در کنار هم خود و مخاطبش را در به ثمر نشستن این اهداف شاهد بگیرد.
اما این روایت می توانست همان طور که در داستان امروز جامعه به کار آمد در امروز داستان «آخرین دعوت» نیز کارساز باشد. سوال این است که چرا کارگردان از روایت حضور «یوسف» در زمان گذشته و عبرت هایی که مشاهده می کند برای نجات عماد از مخمصه ای شبیه به همان اوضاع استفاده نکرد؟! در واقع دفترچه خاطرات یوسف که تمام اوضاع را در آن شرح داده بود و می توانست در لحظه سرنوشت ساز به عماد و همسرش برسد همچون نوش دارویی پس از مرگ سهراب، درست در زمانی که همه چیز به پایان رسده بود به دست کیمیا رسید. نکته دیگر پیرامون «آخرین دعوت» اتفاقاتی است که از دوران گذشته روایت می شود. شکی نیست که اگر برخلاف مسیر داستان فیلم که با توانایی قابل تحسین فاصله میان حال و گذشته را به حداقل رسانیده بود، بخواهیم این دور را از هم جدا در نظر بگیریم دوران حال از نظر محتوایی و پرداخت داستان بسیار قوی تر از دوران گذشته از آب درآمده است.
البته این طبیعی است که کارگردان زمان حال خود را که به نوعی زبان حال وی است راحت تر به تصویر بکشد اما در مورد کارهای تاریخی همواره سخن از تطبیق با واقعیت به میان می آید. در مورد «آخرین دعوت» نیز مورخین برخی از اتفاقات را مغایر با آن چه در تاریخ اتفاق افتاده می دانند. مثلا شخصیت زنی که در آن دوران همراه یوسف می شود در تاریخ مبهم است و برخی گفته اند که از ذهنیت کارگردان و نویسنده زاده شده است و به طور کلی خود یوسف و نقش هایی که در طول داستان درگذشته می پذیرد هیچ یک در تاریخ تعریف نشده است. این در حالی است که پرداخت جدیدی که در این سریال به شخصیت هایی مانند «ابن سعد» انجام شده است مورد تأیید مورخین قرار گرفته است.
در این جا می بایست معلوم گردد که روایت گذشته در «آخرین دعوت» روایت تاریخ است و یا روایت رویای یک استاد آشنا به تاریخ. در صورتی که فرض اول را صادق بدانیم ایرادهای مورخین وارد است و جای آن دارد تا کارگردان آن ها را پاسخ گوید. اما اگر فرض دوم را صادق بدانیم خود به خود مسائل حل می شود. ما به تماشای رویای یک انسان نشسته ایم که در آن زمان حضور نداشته و دانسته هایش محدود به مطالعاتش است. البته این رویا و تصمیم هایی که در آن می گیرد می تواند برای خود او محل امتحان و تعیین سرنوشت باشد.
با این حال باید اقرار کرد که «آخرین دعوت» ایده ای مناسب با پرداختی هنرمندانه بود.
نوع داستان که علی رغم سیاسی بودن به هیچ وجه جناحی برخورد نکرد، انتخاب بازیگران طراحی صحنه، گریم و دیگر عوامل فیلم توانسته بودند سهیلی زاده را در این پرداخت هنرمندانه به خوبی همراهی کنند. البته در این میان نقش انتخاب بازیگران تا حد زیادی پررنگ تر است. به طوری که می توان گفت غالب بازیگران به قول معروف در نقش های خود نشسته اند و از پس اجرای مناسب آن به خوبی برآمده اند. آخرین نکته ای که در مورد «آخرین دعوت» باید گفت تحسین پرداخت کامل به (شخصیت ها توسط کارگردان است. اگر فیلم شخصیت ریاکاری را (که «پرویز فلاحی پور» به خوبی از پس اجرای آن برآمده) را به تصویر می کشد علاوه بر روایت ظاهر مذهبی وی به بررسی و نمایش باطن و درون خبیث وی نیز می پردازد و میان انسان های مذهبی حقیقی و انسان های این گونه حصار مقدسی می کشد. و این نکته ای است که عدم توجه به آن باعث خلق سوءتفاهم هایی از قبیل آن چه در فیلم «دنیا» و امثال آن به وجود آمد، می شود.
منبع: روزنامه کیهان