تشيّع

تشيّع، مصدر باب تفعل از شَيع و شيعة. داراي معاني لغوي و اصطلاحي است: «تشيع في الشيء» در هواي چيزي مستهلک شد و تَشَيَّعه الشيب، پيري در او پخش و گسترش يافت (مجازاً). تَشَيَّع قَطرةُ اللَّبَنِ في الماء،
دوشنبه، 1 خرداد 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
تشيّع
 تشيّع

نويسنده: سيد محمدمهدي جعفري

 

اين مقاله متشکل از 16 بخش به قرار زير مي‌باشد:
1) تشيّع
2) فِرَق
3) عقايد و کلام
4) فقه و اجتهاد
5) حديث
6) علم رجال
7) تفسير
8) فلسفه
9) عرفان
10) ادب
11) علوم
12) انديشه‌هاي سياسي
13) جنبشها و دولتها
14) تاريخ‌نگاري
15) احزاب
16) شيعه در جهان امروز
1) تشيّع، مصدر باب تفعل از شَيع و شيعة. داراي معاني لغوي و اصطلاحي است: «تشيع في الشيء» در هواي چيزي مستهلک شد و تَشَيَّعه الشيب، پيري در او پخش و گسترش يافت (مجازاً). تَشَيَّع قَطرةُ اللَّبَنِ في الماء، قطره‌ي شير در آب پخش شد. تَشَيَّعَ الرَّجُلُ، شيعه شد چنانکه گوئي تَحَنَّفَ، هنگامي که به دين حنيف درآيد. الشيعة، فرقه يا گروهي که امر يگانه‌اي داشته باشند. شيعة الرجل: دوستان و ياران مرد، جمع آن اشياع و شيع که به معني مثل و مانند و فرقه‌ها نيز آمده است: وَلَقَد أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ فِي شِيَعِ الْأَوَّلِينَ (حجر، 10) واژه شيعة به صورت مفرد چهار بار در قرآن آمده است که يک بار به تنهائي (مريم، 69) و سه بار با اضافه (قصص، 15؛ صافات، 83) که در آيه‌ي اول به معني گروه و در بقيه به معني پيرو آمده است.
شيعه در اصطلاح به پيروان حضرت علي (عليه‌السلام) و خاندانش، و کساني که معتقد به جانشيني بلافصل آن حضرت بعد از پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم)، و نص ولايت او در غديرخم از طرف پيغمبر مي‌باشند گفته مي‌شود و همچنين در سخنان رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و حضرت علي و ديگر امامان (عليهم‌السلام)، و نويسندگان ملل و نحل اين کلمه به کار رفته است. جابر بن عبدالله انصاري مي‌گويد: «نزد پيغمبر بودم که علي از دور نمايان شد. پيغمبر فرمود: سوگند به کسي که جانم به دست او است، اين شخص و شيعيانش در قيامت رستگار خواهند بود». ابن عباس مي‌گويد: وقتي آيه‌ي «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيِّةِ» نازل شد، پيغمبر به علي فرمود: مصداق اين آيه تو و شيعيانت مي‌باشيد که در قيامت خوشنود خواهيد بود. و خدا هم از شما راضي است. اين دو حديث در الدّرالمنثور (379/1) و غاية المرام (326) نقل شده است (شيعه در اسلام، 7). روايات متعدّد ديگري نظير روايت فوق از بزرگان اهل سنت مانند طبراني، احمد بن حنبل، دارقطني به وسيله‌ي ابن حجر و ابن اثير و سيوطي و ديگران نقل شده است. حضرت علي (عليه‌السلام) در نامه‌اي مي‌نويسد: «اين نامه از بنده‌ي خدا علي اميرالمؤمنين است، به شيعه‌ي خود از مؤمنان و مسلمانان؛ چه، خدا مي‌گويد: «و اِنَّ مِن شيعَتِه لَابراهيم» و آن نامي است که خداي متعالي آن را در قرآن شرافت بيان داده است،‌ و شما شيعه‌ي پيامبر، محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) هستيد، چنانکه ابراهيم نيز از شيعيان او است، نامي است غير مختص و امري است سابقه‌دار» (نامه‌ها، محمودي، 196/2). شيخ مفيد به سند خود تا امام باقر (عليه‌السلام) از قول ام‌سلمه نقل مي‌کند که گفت: «از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) شنيدم مي‌گويد: «بي‌گمان علي و شيعه‌ي او رستگار مي‌باشند». و به اسناد خود سه حديث ديگر در همان فصل در اين باره نقل کرده است (ارشاد، 25). از اميرالمؤمنين علي (عليه‌السلام) در منابع مختلف و از جمله نهج‌البلاغه چند روايت نقل شده است، از جمله کلام 218، خطب. «عنوان شيعه براي پيروان علي (عليه‌السلام) مشهور گرديد و اين عنوان مخصوص کساني شد که معتقد به امامت علي (عليه‌السلام) و جانشيني او پس از پيامبر بودند، و به امامت يازده نفر از فرزندان معصومش اعتقاد داشتند و به کساني که چنين عقيده‌اي داشتند «شيعه‌ي اثني عشريه» و «شيعه‌ي اماميه» اطلاق شد». (الاسلام و الشيعة الماميّه، 335/1). و نيز در کتاب «تأسيس الشيعه» (مقدمه) آمده است: «لفظ شيعه در روزگار پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) بوده است، چنانکه ابوحاتم در کتاب خود (کتاب الزينة) الجزء الثالث: «في الالفاظ المتداولة بين اهل العلم» مي‌نويسد: نخستين نامي که در اسلام به روزگار رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) آشکار گرديد شيعه بود. و آن لقب چهار تن از صحابه بود: ابوذر غفاري، سلمان فارسي، مقداد بن اسود کندي و عمار بن ياسر. تا اينکه هنگام صفين اين اصطلاح در ميان هواخواهان علي (عليه‌السلام) منتشر گرديد». در کتاب جامع الاخبار (باب 17، 39) از اَنَس بن مالک نقل مي‌کند که او گفت: رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: «خداي متعال در روز قيامت بندگاني را بر مي‌انگيزد که از چهره‌هايشان نوري از راست و چپ عرش پرتوافکن مي‌شود، و به منزله‌ي پيامبران هستند و پيامبر نيستند، و به منزله‌ي شهيدان هستند و شهيد نيستند. ابوبکر برخاسته گفت: من از آنان هستم اي پيامبر خدا؟ فرمود: نه. سهل بن حُنيف برخاسته گفت من از آنان هستم؟ فرمود: نه. سپس رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) دستش را بر سر علي (عليه‌السلام) گذاشته گفت: اين است و شيعه‌اش». و از علي (عليه‌السلام) نقل است که گفت: شيعه‌ي ما از خود گذشتگان در راه ولايت ما، دوستدار يکديگر در جهت موالات ما، و يار ديگر در مورد امر ما هستند (صفات الشيعه، 23؛ اصول کافي، 237/2). ابونَعيم به اسناد خود از امام علي بن حسين (عليه‌السلام) نقل مي‌کند که گفت: «شِيعَتُنا الذُّبُلُ الشَّفاه و الإمامُ مِنّا مَن دَعا الي طاعةالله» . جريان تشيع، از رحلت رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) تا درگذشت امام حسن عسگري (عليه‌السلام) به دهها فرقه و گروه کوچک و بزرگ تقسيم شد که تفصيل اين مطلب موضوع کتاب المقالات و الفرق تأليف سعد اشعري قمي (م 299 يا 301 ق) و کتاب فرق الشيعه، تأليف نوبختي (273-311 ق) مي‌باشد. لفظ شيعه تنها براي شيعه‌ي اماميّه به کار نمي‌رفته است بلکه به مرور زمان به فرقه‌ها و سلسله‌هاي چندي اطلاق گرديد که مهمترين آنها شيعه‌ي اثني عشريه يا دوازده امامي، شيعه‌ي زيديه و شيعه‌ي اسماعيليه‌اند. بعد از حجاز، نخستين سرزميني که تشيع، به معني شيعه‌ي علي بن ابي‌طالب (عليه‌السلام) و فرزندانش، در آن گسترش يافت، شام، و بخصوص جبل عامل است. عامل گسترش تشيع در شام، ابوذر غفاري است؛ پس از اينکه عثمان بن عفّان خليفه‌ي سوم وي را به شام تبعيد کرد، و معاوية بن ابي‌سفيان وجود ابوذر و تبليغات او را برنتافت، ابوذر به جبل عامل، در جنوب لبنان کنوني، رفت و در آن جا دو مسجد ساخت و به تبليغ تشيع علوي پرداخت. اکنون يکي از مهمترين نامهاي شيعه‌ي اماميه در جبل عامل «المتاوله» است. اين لفظ با جمع «متوالي» مشتق قياسي از توالي به معني تتابع و پي‌درپي بودن است بدان جهت که مردم جبل عامل در طول تاريخ همگي در موالات اهل بيت رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) پابرجا بوده‌اند؛ يا مشتق (برخلاف قياس) از تولّي است، يعني به علت داشتن ولاي اهل بيت پيغمبر (صلي الله عليه و آله و سلم)، آنان را به عنوان وليّ و سرور خود برگزيدند. لقب متاوله را مخصوص به ساکنان سرزمينهاي بشاره و کسروان که در آتش جنگ فرو رفتند مي‌دانند، و کساني مانند ساکنان دمشق و حلب که چنين حالتي را نداشته‌اند آن لفظ درباره‌ي آنان به کار نمي‌رود. به گفته‌ي ابن اثير (کامل، سال 407) در قرن پنجم هجري، در آفريقا، شيعه را «مشارقه» مي‌ناميدند و آنان را به ابوعبدالله شيعي (م 298 ق) منسوب داشتند که از مردم مشرق بوده است (تاريخ شيعه، مظفر، 355). اگر چه فرقه‌هاي معتقد به امامت بلافصل امام علي بن ابي‌طالب (عليه‌السلام) پس از پيغمبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را شيعه مي‌نامند، ليکن اطلاق نام شيعه به مرور زمان براي شيعه‌ي اثني عشري يا شيعه‌ي اماميه تثبيت گرديد، تا آنجا که امروز زيديه و اسماعيليه به همين دو نام شناخته شده‌اند و نه با پيشوند شيعه؛ و بسياري از فرقه‌هاي منسوب به تشيع يا منشعب از تشيع که در طول تاريخ پديدار شده‌اند اکنون از بين رفته‌اند.
منبع مقاله :
دائرة‌المعارف‌تشيع، جلد 4، (1391)، تهران: مؤسسه‌ي انتشارات حکمت، چاپ اول
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط