اهلبیت (علیهم السّلام) ذریه و نسل پیامبر اكرم (صلّی الله علیه و آله)؟
مناظره امام كاظم(ع) با هارون
شما در بین عام و خاص ، روا دانستهاید تا شما را به رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ نسبت دهند و میگویید ما پسر پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ هستیم، با اینكه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ پسری نداشت، تا نسل او از ناحیه پسر ادامه یابد، و میدانید كه ادامه نسل از ناحیه پسر است نه دختر و شما اولاد دختر او هستید، پس پسر پیغمبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نیستید؟
امام كاظم: اگر پیامبرـ صلّی الله علیه و آله ـ هم اكنون حاضر شود و از دختر تو خواستگاری كند، آیا جواب مثبت به او میدهی؟
هارون: عجبا! چرا جواب مثبت ندهم، بلكه بر این وصلت بر عرب و عجم افتخار میكنم.
امام كاظم: ولی پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ از دختر من خواستگاری نمیكند و برای من روا نیست كه دخترم را همسر او گردانم.
هارون: چرا؟
امام كاظم: زیرا، پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ باعث تولّد من شده است (و من نوه او هستم) ولی باعث تولّد تو نشده است.
هارون: احسنت ای موسی! اكنون سؤال من این است كه چرا شما میگوئید: «من از ذریّه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ هستم؟ با اینكه پیامبر نسلی نداشت، زیرا نسل از ناحیه پسر است نه دختر، و پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ پسر نداشت، شما از نسل دختر پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ حضرت زهرا ـ علیها السّلام ـ هستید، نسل حضرت زهرا ـ علیها السّلام ـ نسل پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نخواهد بود.
امام كاظم: آیا در امانم، و اجازه میدهی جواب دهم؟
هارون: آری، جواب بده.
امام كاظم: خداوند در قرآن (آیه 84 و 85 انعام) میفرماید: وَ مِنْ ذُرِّیَتهِ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ وَ اَیّوبَ وَ یُوسُفَ وَ مُوسی هاروُنَ وَ كَذلِكَ نَجْزِی المُحْسِنِینَ ـ وَ زَكَرِیّا وَ یَحْیی و وَعِیسی وَ اِلْیاسَ كُلّ مِنَ الصّالِحینَ
: «و از دودمان ابراهیم ـ علیه السّلام ـ، داود و سلیمان و ایّوب و یوسف و موسی و هارون هستند، این چنین نیكوكاران را پاداش میدهیم ـ و همچنین زكریّا و یحیی و عیسی و الیاس، هر كدام از صالحان بودند» (سوره انعام، آیه 84 و 85).
اكنون از شما میپرسم: پدر عیسی چه كسی بود؟
هارون: عیسی ـ علیه السّلام ـ پدر نداشت.
امام كاظم: بنابراین خداوند در آیه مذكور، عیسی ـ علیه السّلام ـ را به ذریّه پیامبران از طریق مادرش مریم ملحق نموده است، همچنین ما از طریق مادرمان فاطمه ـ علیها السّلام ـ به ذریّه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ پیوستهایم.
آنگاه فرمود: آیا بر دلیلم بیفزایم؟
هارون گفت: بیفزا.
امام كاظم: خداوند (در مورد ماجرای مباهله) میفرماید:
فَمَنْ حاجّكَ فِیهِ مِنْ بَعدِ ماجائَكَ مِنَ الْعِلمْ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ اَبْنائَنا وَ اَبْنائكُمْ وَ نِسائَنا وَ نِسائكُم وَ اَنْفُسنَا وَ اَنْفُسَكُم ثُمَّ نَبْتَهِل فَنَجْعَلْ لَعْنَهَ الله عَلی الْكاذِبینَ
: «هرگاه بعد از علم و دانشی كه (درباره مسیح) به تو رسید (باز) كسانی با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: بیائید ما فرزندان خود را دعوت میكنیم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خود را دعوت میكنیم، شما نیز زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت میكنیم شما نیز از نفوس خود، آنگاه مباهله میكنیم، ولعنت خدا را بر درغگویان قرار میدهیم» (سوره آلعمران، آیه 61)
آنگاه فرمود: هیچكس ادّعا ننموده كه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ هنگام مباهله (یعنی نفرین كردن برای هلاكت آن كس كه راه باطل را میپیماید) با گروه نصاری، كسانی را برای مباهله آورده باشد، جز علی ـ علیه السّلام ـ و فاطمه و حسن و حسین ـ علیه السّلام ـ را، بنابراین از این ماجرا استفاده میشود كه منظور از «اَنْفُسَنا» (از نفوس خود) علی ـ علیه السّلام ـ است، و منظور از «اَبْنائَنا» (پسران ما)، حسن و حسین ـ علیه السّلام ـ میباشند، كه خداوند آنها را پسران رسول خدا خوانده است.
هارون: دلیل روشن امام كاظم ـ علیه السّلام ـ را پذیرفت و گفت: احسنت بر تو ای موسی! ...[1]
پي نوشت :
[1] ـ اقتباس از احتجاج طبرسی، ج 2، ص 340 ـ 338، نشر اسوه.
/س