ابوریحان بیرونی

ابوريحان محمدبن‌احمد بيروني(440-362 هجري قمري)، دانشمند برجسته‌ي ايراني، در رشته‌هاي گوناگون دانش، رياضي، جغرافيا، زمين‌شناسي، مردم‌شناسي، فيزيك و اخترشناسي، سرآمد روزگار خود بود. او از نخستين دانشمنداني است كه در نوشته‌هاي خود به پيشينه‌ي تاريخي يك موضوع علمي پرداخته است. اندازه‌گيري چگالي 18 فلز و سنگ گران‌بها، اندازه‌گيري قطر و محيط زمين، شيوه‌اي نو براي طراحي نقشه‌هاي جغرافيايي، اندازه‌گيري فاصله‌ي بين شهرها، پژوهش در باورها و تاريخ مردم
دوشنبه، 3 فروردين 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ابوریحان بیرونی
ابوریحان بیرونی
ابوریحان بیرونی

منبع: راسخون




ابوريحان محمدبن‌احمد بيروني(440-362 هجري قمري)، دانشمند برجسته‌ي ايراني، در رشته‌هاي گوناگون دانش، رياضي، جغرافيا، زمين‌شناسي، مردم‌شناسي، فيزيك و اخترشناسي، سرآمد روزگار خود بود. او از نخستين دانشمنداني است كه در نوشته‌هاي خود به پيشينه‌ي تاريخي يك موضوع علمي پرداخته است. اندازه‌گيري چگالي 18 فلز و سنگ گران‌بها، اندازه‌گيري قطر و محيط زمين، شيوه‌اي نو براي طراحي نقشه‌هاي جغرافيايي، اندازه‌گيري فاصله‌ي بين شهرها، پژوهش در باورها و تاريخ مردم هندوستان و تهيه‌ي فهرست كتاب‌هاي زكرياي رازي، از كارهاي ماندگار اوست.

زندگي‌نامه

محمد‌بن‌احمد بيروني، ابوريحان، (440-362 قمري)، دانشمند برجسته‌ي ايراني، در سوم ذيحجه‌ي 362 هجري قمري(18 دي‌ماه 351 خورشيدي) در شهركاث، از شهرهاي ولايت خوارزم، به دنيا آمد. پدرش، ابوجعفر احمدبن ‌ علي انديجاني، اخترشناس دربار خوارزم‌شاه در رصدخانه‌ي گرگانج بود و مادرش، مهرانه، پيشينه‌ي مامايي داشت. چنان كه خود گفته است، پدرش را در پي بدگويي حسودان از دربار راندند و به ناچار در يكي از روستاهاي پيرامون خوارزم ساكن شدند و چون براي مردم روستا بيگانه بودند، به بيروني شهرت پيدا كردند. برخي نيز گفته‌اند چون در بيرون شهر كاث، كه پايتخت خوارزم بود، به دنيا آمد، به اين نام شهره گشت.
ابوريحان خردسال بود كه فراگيري دانش را آغاز كرد. آشنايي بيروني با اميرنصرمنصوربن ‌علي‌بن‌ عراق ، دانشمند برجسته‌ي ايراني و از شاه‌زادگان آل‌عراق، باعث راه‌يابي او به دربار خوارزم‌شاه و مدرسه‌ي سلطاني خوارزم شد كه اميرنصر آن را بنيان‌گذاري كرده بود. در همين دوران بود كه به سال 380 قمري و در حالي كه تنها 17 سال داشت، به كمك حلقه‌اي درجه‌دار(حلقه‌ي شاهيه) به اندازه‌گيري بلندي‌ نيم‌روزي(ارتفاع نصف‌النهاري) خورشيد در شهر كاث پرداخت. چهار سال پس از آن مي‌خواست رصدهاي ديگري انجام دهد، اما تنها توانست انقلاب تابستاني را در روستايي به نام بوشكانز در جنوب كاث و غرب آمودريا رصد كند. چرا كه مامون‌بن‌محمود، فرمان‌رواي گرگانج، به كاث تاخت و ابو‌عبد‌الله محمد‌بن‌احمد، آخرين خوارزمشاهيان از آل‌عراق و پشتيبان بيروني را از بين برد.
با فروپاشي دستگاه آل‌عراق در خوارزم، بيروني مدتي را پنهان شد يا به جايي ديگر رفت و در زمان فروان‌روايي پسر مامون‌بن‌محمد، علي‌بن‌مامون، به سال 387 قمري به كاث بازگشت. او در 11 جمادي‌الاول/7 خرداد همان سال توانست خورشيدگرفتگي را رصد كند. پيش‌تر با ابوالوفاي بوزجاني قرار گذاشته بود كه او نيز خورشيدگرفتگي را در بغداد رصد كند. ابوريحان از روي اختلاف زماني كه از اين راه به دست آمد، توانست اختلاف طول جغرافيايي آن دو شهر را به دست آورد. ترديدي نيست كه بيروني جوان در آن زمان به جايگاهي رسيده بود كه ابوالوفاي بوزجاني در كهن‌سالي حاضر شد با او همكاري داشته باشد.
هر چند بيروني كتاب تسطيح‌ الصور را به نام علي‌بن‌مامون نوشته است، اما به نظر مي‌رسد چندان از سوي او پشتيباني نمي‌شده يا پشتيباني آن خوارزمشاه جديد، چندان استوار نبوده است، چرا كه پس از زمان اندكي به ري سفر كرده است. او در ري با دو رياضي‌دان و اخترشناس شناخته شده‌ي ايراني، كوشياربن‌لبان گيلاني و ابومحمد خجندي ديدار كرد و رساله‌ي كوتاهي را در شرح دستگاه رصدي ساخته‌ي خجندي و رصدهاي او با آن دستگاه بزرگ و دقيق نوشت. بيروني آن دستگاه را دقيق‌ترين دستگاه رصدي شناخته‌شده تا آن زمان دانسته است. سپس به نزد اسپهبد ابوالعباس مرزبان‌بن‌رستم‌بن‌شروين رفت و كتاب مهم "مقاليد علم الهيئه" را به نام آن فرمان روا نوشت.
بيروني در سال‌هاي پاياني سده‌ي چهارم هجري به گرگان رفت و به سال 391 قمري كتاب آثارالباقيه را به نام شمس ‌ المعالي قابوس ‌بن‌‌ وشمگير نوشت. اين درحالي بود كه پيش از آن 7 كتاب ديگر نوشته و با ابن‌سينا نيز نامه‌نگاري علمي خود را آغاز كرده بود. او در سال 393 قمري خورشيدگرفتگي را در گرگان رصد كرد. هم‌چنين كوشيد طول يك درجه از كمان نصف‌النهار را كه دو سده پيش در روزگار مامون عباسي و در بغداد اندازه‌گيري شده بود، با دقت بيش‌تر در پيرامون گرگان اندازه‌گيري كند. اما پشتيبان او، قابوس‌بن‌وشمگير، به دليل ناشناخته‌اي علاقه‌ي خود را به انجام چنين كاري از دست داد و بيروني نتوانست كار خود را ادامه دهد.
بيروني در 399 يا 400 قمري بار ديگر به خوارزم بازگشت و مدتي را در دربار ابوالعباس مأمون ‌ بن ‌مامون بزيست. او با پشتيباني آن خوارزم‌شاه توانست رصدهاي مهمي انجام دهد و حلقه‌ي بزرگي ساخت كه روي صفحه‌ي نصف‌النهار سوار مي‌شد و در كار رصد بسيار سودمند بود. هم‌چنين نيم‌كره‌اي ساخت كه از آن براي تصويرگري در حل ترسيم مساله‌هاي مساحي بهره مي‌گرفت. اما مامون در سال 407 قمري به دست سپاهيانش كشته شد و در سال ديگر نيز محمود غزنوي به گرگانج يورش آورد و بسياري از بزرگان، از جمله بيروني، را در سال 408 قمري به خود به غزنه برد.
بيروني در لشكركشي‌ها محمود به هندوستان همراه او بود و در اين سفرها با دانشمندان هندي آشنا شد و با آنان به گفت و گو نشست. زبان سانسكريت آموخت و اطلاعات لازم براي نگارش كتاب تحقيق ما للهند را فراهم كرد. او به هر شهري كه مي‌رفت مي‌كوشيد عرض جفرافيايي آن را تعيين كند و زماني كه به سال 416 قمري در قلعه‌ي نندنه به سر مي‌برد، از كوهي كه در آن نزديكي بود براي تعيين قطر زمين بهره گرفت. سرانجام، دستاورد پژوهشي خود را در رساله‌اي به نام" مقاله‌ في استخراج قدر‌ الارض به رصد انحطاط الافق عن قلل جبال" نوشت.
در سال 415 قمري فرمان‌رواي ترك‌هاي وولگا گروهي را به غزنه فرستاده بود. آن مردمان با ساكنان سرزمين‌هاي قطبي رابطه‌ي بازرگاني داشتند و بيروني از آنان خواست اطلاعاتش را درباره‌ي آن سرزمين‌ها بيش‌تر كند. يكي از آن فرستادگان در پيشگاه محمود غزنوي گفت كه در سرزمين‌هاي دور دست شمال، گاهي خورشيد روزهاي زيادي غروب نمي‌كند. سلطان محمود در آغاز بسيار خشمگين شد و آن سخنان را كفرآميز خواند. اما ابوريحان به او گفت كه سخن آن فرستاده درست و علمي است و ماجرا را برايش توضيح داد.
بيروني در زمان محمود غزنوي علاوه بر چند رصد مهم، رساله‌ي استخراج الاوتار را به سال 418 و كتاب التفهيم لاوائل صناعه‌ التنجيم را به سال 420 قمري به پايان رساند. پس از مرگ محمود و جانشيني فرزندش مسعود، راه براي پژوهش‌هاي بيروني هموارتر شد و در همين روزگار بود كه بيروني كتاب قانون مسعودي را به نام سلطان مسعود غزنوي نوشت كه دانش‌نامه‌اي از دانسته‌هاي اخترشناسي تا آن زمان است. سلطان مسعود به پاس كوشش او در نگارش آن كتاب، پاداش از زر و سيم براي او فرستاد، اما بيروني همه‌ي آن را به خزانه بازگرداند و به مسعود گفت كه از آن بي‌نياز است، چرا كه دير زماني را به‌ناچار به قناعت گذرانده است و اكنون به اين شيوه خو گرفته و ترك آن برايش بسيار سخت است. بيروني در زمان مودودبن‌مسعود نيز از پشتيباني پادشاه غزنوي برخوردار بود و كتاب دستور و كتاب الجماهر خود را به نام او نوشته است.
سرانجام، بيروني در سال‌هاي آغازين فرمان‌روايي جانشين مودود، در رجب 440 هجري قمري در 77 سالگي در غزنه درگذشت. ابوالحسن‌علي‌بن‌عيسي، فقيه نام‌داري كه در لحظه‌هاي پاياني بر بالين او بود، نوشته است كه: "آن‌گاه كه نفس در سينه‌ي او به شماره افتاد، بر بالين او حاضر آمدم و در آن حال از من پرسشي فقهي پرسيد. گفتم اكنون چه جاي اين پرسش است. گفت اي مرد كدام يك از اين دو كار بهتر است، اين مساله را بدانم و بميرم يا نادانسته از دنيا بروم؟ و من آن مساله را بازگفتم و فرا گرفت و از نزد وي بازگشتم. هنوز بخشي از راه را نپيموده بودم كه شيون از خانه‌ي او برخاست."

حکومتهای هم دوره

در زمان بیرونی، سامانیان بر شمال‌شرقی ایران شامل خراسان بزرگ‌تر و خوارزم به پایتختی بخارا، زیاریان بر گرگان و مازندران و مناطق اطراف، بوئیان بر سایر مناطق ایران تا بغداد، بازماندگان صفاریان بر سیستان و غزنویان بر جنوب ایران خاوری (مناطق مرکزی و جنوبی افغانستان امروز) حکومت می‌کردند و همه آنان مشوق دانش و ادبیات فارسی بودند و سامانیان بیش از دیکران در این راه اهتمام داشتند. بیرونی که در جرجانیه خوارزم نزد ابونصر منصور تحصیل علم کرده بود، مدتی نیز در گرگان زیر پشتیبانی مادی و معنوی زیاریان که مرداویج سر دودمان آنها بود به پژوهش پرداخته بود و پس از آن تا پایان عمر در ایران خاوری آن زمان به پژوهش‌های علمی خود ادامه داد. با این که محمود غزنوی میانه بسیار خوبی با بیرونی نداشت و وسایل کافی برای پژوهش، در اختیار او نبود ولی این دانشمند لحظه‌ای از تلاش برای تکمیل تحقیقات علمی خود دست نکشید.

پدر جغرافیای نوین و دانش تجربی

ابوریحان بیرونی خوارزمی نابغه‏ی بزرگ ایرانی ، همان کسی است که سده‏ها پیش، پدران اروپاییان به هنگامه‏ی نوزایی(رنسانس)، او را به انگیزه‏ی بهره‏مندی از نگرش‏های دانشی‏اش گرامی داشته اند.
این شگفت ترین مرد روزگاران، به گونه‏ی چشمگیری بر تمامی دانش‏های دانشگاهی روزگار ما همچو: تاریخ، ادبیات، فلسفه، طبیعیات، ریاضیات، هندسه و ستاره شناسی چیرگی داشته است.
«بیرونی بزرگترین نابغه‏ای است که تاریخ نشان داده است.» (ادوارد زاخاو- Edvard saxchau)

1- از هم میهنان بیرونی چه کسی او را می شناسد؟!

ابوریحان محمد پوراحمد بیرونی خوارزمی (362-440ه) نابغه‏ی بزرگ «ایرانی» و نه عرب!، همان کسی است که سده‏ها پیش، پدران اروپاییان به هنگامه‏ی نوزایی(رنسانس)، او را به انگیزه‏ی بهره‏مندی از نگرش‏های دانشی‏اش: «استاد بیرونی» = «maitr ALbiron» می خواندند. و دیدگاه‏هایش را رای پایانی هر گفتگو کارشناسی در اروپا به شمار می بردند. و سال‏ها پیش از آن که ما در این جستار به شناسایی او برای فرزندان امروزیش بپردازیم، تمامی پژوهش‏هایش را با اشتهایی سرشار می بلعیدند؛ و پس از پشت سرگذاشتن دادگاه‏های کلیسیای (انکیزیسیون)، اندیشه‏هایش را دوای توشه‏ی بی خردی و یک‏سونگری (تعصب) می ساختند!
او که در شهر «بیرون» (از بخش‏های خوارزم) دیده به دیدار گشوده بود، شاگردی و پژوهش را در خوارزم به انجام رساند و به گفته‏ی نامه‏ی دانشوران: در تمام مدت تحصیل و تعلیم، نه زبانش از بیان فراغت یافت و نه دستش از قلم. ابوریحان از آموزشدیدگان راستین آموزه‏های ابونصر پور علی پور عراق ریاضی دان نامبردار زمان خود بود. و پس از چندی به دربار شمس المعالی قابوس پور وشمگیر رفته و در نزد او جایگاه ویژه‏ای یافت و نگارش: «آثارالباقیه» را که بسیار از آن خواهیم گفت به نام او (به سال 391) ساخت.
گفته‏اند سالی نیز به همراه محمود غزنوی به دیار هندوستان شد.
نگارنده، درباره‏ی سفر فرزانه‏ی پژوهنده‏ی خوارزمی به هندوستان گمانی ندارم، اما این که در ملازمت محمود نادان ترک نژاد بسر می برده، سخت بیمناکم.
درهرروی، بی‏گمانیم که سرگذشت و پژوهش‏های شگفت ابوریحان در میان هندوکان و بررسی جهانبینی‏های ایشان و آموختن و بررسی سنسکویت، سبب نگارش شاهکاری شگفت آور به نام «تحقیق مااللهند» می گردد؛ که از چگونگی آن نیز خواهیم گفت.
در سرتاسر سرگذشت زندگی ابوریحان بیرونی سخن از پژوهش و سفرو آزمایش است و سخن از چگونگی پژوهش و آزمایش‏های او ورخنه‏ی شگفت انگیزش بر دانش امروز بیشتر از روایت همیشگی فراز و نشیب زندگانی او، شایسته‏ی ارزشی امروزی است.
تردید نکنید!، بیرونی مرد امروز است، نه مرد دوران محمودی.

2- دیدگاه‏های ابوریحان بیرونی :

این شگفت ترین مرد روزگاران، به گونه‏ی چشمگیری بر تمامی دانش‏های دانشگاهی روزگار ما همچو: تاریخ، ادبیات، فلسفه، طبیعیات، ریاضیات، هندسه و ستاره شناسی چیرگی داشته است.
«وی معتقد بوده است که همراه با هر گونه استدلال علمی، آزمونی نیز بایستی انجام شود تا درستی یا نادرستی نقل قول‏ها و برداشت‏ها و استدلال‏ها معلوم گردد به کار گرفتن روش‏های تجربی در علوم که از نوآوری‏های ابوریحان بیرونی است، چندین سده بعد در اروپا توسط دانشمندان دیگری چون بیکن و دِکارت پیشنهاد شد و شالوده‏ی روش علمی امروزی را تشکیل داد.
ابوریحان بیرونی صاحب متجاوز از 113 کتاب و مقاله است که در زمینه‏های علم هیئت، نجوم، فیزیک، دستگاه‏های علمی، گاه شماری، ادبیات و مذهب و غیره نوشته است.»
بیرونی در پژوهشی بسیار ارزشمند با نام «لمعات» (در علم مناظر) در زمینه‏ی دانش نورشناسی (Optic)، به ویژه ساختار نور، بررسی‏های بسیار گرانسنگی را بر دوش دارد.
ابوریحان در چگونگی دیدن اجسام به وسیله‏ی چشم، برابر با نگره‏ی ابن هیثم است که: پرتو نور از جسم دیده شده(مرئی) به چشم باز می گردد. و نکته‏ی شگفت انگیز این که در این بررسی بیرونی سرعت نور را پیش از شتاب آوا(صدا) دانسته که دانش غربی چند سده پس از ابوریحان بدان دست یافت.
او گونه‏ی بالارفتن آب‏ها را از فواره‏ها و چشمه‏ها بیان کرده و روشن کرده است که چگونه چشمه‏ها جوشان می‏شوند و چگونه می توان آب‏ها را از ژرفای چاه‏ها و چشمه‏ها به قلاع و منارها جریان داد.
او برابری و ترازمندی خط روی دریاها و آب‏های زیرزمینی را با اندازه‏ی روی زمین در کانون‏های گوناگون بررسی کرده است.
او اندازه‏ی روی زمین رابه دست آورده و در بخش پایانی کتاب «اسطرلابات» معادله‏هایی برای اندازه گیری نیمکره‏ی زمین آورده که دانشمندان غربی این معادله‏ها را به نام او نوشته‏اند.
او ماه و سال و روزهای هفتگانه را در میان اقوام و تمدن‏های گوناگون بیان کرده و تاریخ بسیاری از کشورها را گزارش داده و درازای سرزمین‏های گوناگون را از روز کسوف ماه و دیدن آن در سرزمین‏های دیگر به دست آورده است.
او نخستین کسی است که همانند دانش امروزی، جغرافیا را بررسی کرده و تجربه و بررسی را در این رشته پذیرفته و اساس علم طبیعی را بر پایه‏ی ریاضی استوار ساخته است.
«بیرونی در زمینه‏ی نقشه برداری نیز روش‏های ابداعی خاصی داشته که بر اساس تلفیق دانش‏های ریاضی و هندسه استوار بوده است. عرض جغرافیایی شهر بلخ که توسط بیرونی اندازه گیری شده برابر 41/36 درجه است که با سنجش امروزی (45/36 درجه) نزدیکی شگفتی دارد. پیش از وی، خوارزمی این عرض جغرافیایی را برابر 40/38 درجه تعیین نموده بوده است. بیرونی اندازه نصف النهار زمین را برابر 4/11062 کیلومتر تعیین نموده که آن نیز با توجه به مقدار دقیق امروزی (0/11110 کیلومتر) دارای دقت فوق العاده‏ای است. روش ابداعی بیرونی در مساحی مبتنی بر تعیین و اندازه گیری زاویه انحطاط افق است. غربیان پیش از آن به این شیوه برخورد کنند ابداع این روش را به شخصی به نام رایت در قرن هفدهم میلادی نسبت می داده‏اند.»
هزار سال پس از بیرونی:«انیشتین معتقد است که جسم از ذرات بسیار ریزی تشکیل شده است و نام آن ذرات را «فوتون» نهاد. و ابوریحان عیناً همین نظر را داده است و نام آن ذرات را «اجزاء لطیفه» نهاده است.»
در همین روند استاد عبدالحمید نیرنوری می نویسد: «ابوریحان به آزادی هر چه تمامتر درباره‏ی امکان گردش زمین به دور خورشید صحبت می کرد و در پاسخ آنهایی که زمین را ساکن می دانستند و استدلال می کردند....، می‏گفت: کسانی که زمین را متحرک و خورشید را ساکن فرض می کنند، گویند علت این که اشیایی که در سطح زمین است به فضا پرتاب نمی شود این است که قوه‏ای در مرکز زمین است که اشیا را به سوی خود جذب و در حین حرکت زمین مانع پرتاب اشیا به فضا می شود... و این گفته مربوط به صدها سال پیش از نیوتون و داستان ساختگی افتادن سیب از درخت و کشف قوه‏ی جاذبه توسط او با همین افتادن سیب از درخت است و چنان که دیده می شود قرن‏ها پیش از کوپرنیک و گالیله موضوع گردش زمین به دور خورشید به آزادی و بدون هیچگونه مخالفتی از طرف روحانیون اسلامی مورد فحص و بحث قرار می گرفت.»
ابوریحان ویرایش‏هایی در گاهشماری انجام داد که از ویرایش‏های پاپ گریگوری که شش سده پس از او انجام گرفت درست تر و برتر است. او به گردش، نیروی گرایش، و گرد بودن زمین و گردندگی آن به دور کانون خود، و گردش سالانه دور خورشید که شش سده پس از آن کپرنیک، کپلر و نیوتون به آن پی بردند، پرداخته است.
قانون وزن ویژه و وزن ویژه‏ی 18 گونه از سنگ‏های گرانبها را در فیزیک نمایان و جدولی در این باره ساخته است. همچنان که او فرهنگ نامه‏ای بزرگ نیز در هیئت و ستاره شناسی و ریاضی دارد که همواره دانش اروپایی از آن بهره‏مند بوده است.
این شگفت ترین نابغه‏ی روزگاران روش سنجش و شمارشِ نتیجه‏ی جمع تصاعدی هندسی را پیدا کرد، روش کار چاه آرتزین (چاه‏های آبفشان – فوراه) را به نیکی بررسی کرد. شعاع دایره‏ی زمین را اندازه گرفت، و شیب مدار خورشید را در برابر سطح استوا با نبود ابزارهای امروزی، 23 درجه و 35 دقیقه اندازه گیری کرده و امروزه 23 درجه و 27 دقیقه اندازه گیری می شود!
و به همین انگیزه‏ها او را مرد امروز می نامیم.

3-نگاهی به برخی از نوشتارهای ابوریحان:

آثار الباقیه عن القرون خالیه:

که با ترجمه‏ی انگلیسی: chronology of Arcient Nations در اروپا منتشر شده، از بزرگترین شاهکارهای تاریخ‏نویسی جهانی است که همچنین در بخشی از آن به بررسی ریشه‏ها و روش «تسطیح کره»(stereoyraphic projection) نیز پرداخته ودرآن راه پاسخ مبتکرانه و تازه‏ای را برای نگاشتن نقشه‏های جغرافیایی به دست می‏دهد. و برابر با نگارش او آشکار می شود که بی گمان این ابوریحان بوده که نقشه‏ی «مرکاتور» (Gerard kremer mercator) را که پایه‏ی آن تسطیح استوانی است، نخستین بار ساخته است.
و اگر همه‏ی کوشش‏های بیرونی را در این دفتر همچون کاوش در تاریخ وسرگذشت و گاهشماری‏های سرزمین‏های باستانی و.... را کنار گذاریم، تنها همین کار بزرگ، برجستگی اندیشه و دانش او را در بستره‏ی دانش امروز نشان می دهد.
آثارالباقیه در 1887م به وسیله‏ی ادوارد زاخائو در لندن منتشر شد.

تحقیق ماللهند من مقبوله مقولة فی العقل اومرذولة:

که به راستی نماد پیشرفت شگفت انگیز دانش زمین شناسی در میان دانشمندان مسلمان در روند سفرهای گوناگون آنان به گوشه گوشه‏ی جهان و شناسایی سرزمین‏های گوناگون به شمار می رود و نتیجه‏ی کوشش ابوریحان پیرامون نگرش‏های ریاضی و ستاره شناسی هندی و اندیشه‏ها و جهان بینی‏های هندوکان و ویژه گی‏های جغرافیایی و زمین شناخت این سرزمین است.
نگرش میسیو رینود(m.Reinaud) در 1839م. به این کتاب بر اساس نسخه‏ی خطی بود که به سال 1816 م در آرشیو ملی پاریس شماره خورده بود.
او در6-1844 در روزنامه‏ی آسیایی، جستارهایی با نام: نامه‏های منتشر نشده‏ی جغرافیایی و تاریخی و علمی به عربی و فارسی درباره‏ی هند، منتشر کرده در 1849 آنها را به گونه‏ی یک گفتار جداگانه چاپ کرد. این گفتار دارنده‏ی بخش‏های 18، 40و 41 از «تحقیق ماللهند» است.
ژول مول در 1860 به انجمن آسیایی پاریس پیشنهاد کرد که نشر و ویرایش «ماللهند» رابه چندین تن واگذار کنند.
الکساندر فون‏هامبلت (Alexander von Hambolot) در آلمان نخستین کسی است که فهرستی از دانش‏های تجربی و زیست شناخت و گفتارهای وابسته به آن را با نام «cosmos»(= هماهنگی، نظم) در 1847 به نگارش درآورد و در آن دیدگاه همه کارشناسان و دانشمندان را به تحقیق ماللهند گرایش داد.
و بی گمان به وسیله‏ی این کوشش ابوریحان بود که مغرب زمین به شناخت هندوستان رسید.
چنان که بر نگره‏ی ویلیام دورانت :
«کتاب تاریخ الهند بیرونی یکی از بزرگترین پژوهش‏های علمی ادبیات قرون وسطی می باشد.»

القانون المسعودی فی الهیئته و النجوم:

یک دانشنامه‏ی ستاره شناسی، جغرافیا، هیئت، و ریاضی در یازده بخش که بهترین گواه پیشرفت علمی دانشمندان ستاره شمار مسلمان به شمار می رود و بیرونی در آن کوشیده تا جنبش پیچیده‏ی سیاره‏ها را بررسی کند.
«بیرونی در کتاب القانون المسعودی به ابتکارهای شگفتی در دانش مثلثات دست زده و معادله‏ای (فرمول) برای بسط سینوس یک زاویه به دست آورده که هرگاه به علایم جدید نمایش دهیم ملاحظه خواهیم کرد که فرمول بیرونی نزدیکی زیادی به معادله‏ی نیوتون دارد و جدایی آن دو بسیار کم است.»
بیرونی در «القانون المسعودی» در هماهنگی اندازه‏های جغرافیایی (Geographilal coordinates) هرگونه بی گمانی و یقین و پیروی و تقلید را کنار زده و تنها بر پایه‏ی آزمایش و پژوهش و تجربه استوار گشته است. به همین انگیزه جدول‏های ساخته شده بسیار شایسته‏ی نگرش‏اند و به همین سبب نیز زکی‏ولید طوفقان (پژوهشگر ترک) بخش جدول‏ها را جداگانه به پیوست بخش‏هایی از چند نامه‏ی دیگر بیرونی منتشر ساخت. وپس از آن دکتر جورج سارتون در نشریه‏ی «Isis» (4-1943، ش 34) آن را از نگاه علمی سنجید.
القانون المسعودی در 1929 م به وسیله‏ی دانشگاه اسلامی علیکره (هند) به انگلیسی ترجمه شد که سبب پژوهش‏هایی در این باره از سوی کارل شوی گشت.
از این کتاب دو نسخه‏ی خطی (در کتابخانه‏ی برلین و گنجینه‏ی بریتانیا) در دست است. ماکس کراوزه
(max Krause) خاورشناس آلمانی با برابری هفت نسخه‏ی قدیمی تر از نسخه‏ی آکسفورد آن را ویرایش و منتشر کرد و همان نسخه به کوشش شادروان مولانا ابولکلام آزاد (وزیر فرهنگ هند) در 6- 1954 در سه دفتر در حیدرآباد (دکن) منتشر شد.

تحدید نهایات الاماکن لتصحیح مسافات المساکن:

درباره‏ی جغرافیا در رشته‏ی ریاضی بررسی‏هایی شده و در آن به پژوهش‏هایی همچو اندازه گیری شعاع زمین و ویژه گی‏های اندازه‏های جغرافیایی سرزمین‏ها و... پرداخته است.
بنابراین برخی بر این نگره‏اند که او را می باید بنیانگذار دانش «ژئودزی» (Geodesie) بدانیم.
این پژوهش به وسیله‏ی جمیل علی به انگلیسی ترجمه و از سوی دانشگاه امریکایی بیروت در 1968 منتشر شده است.

کتاب التفهیم لاوائل صناعة التنجیم:

بیرونی درباره‏ی ستاره شناسی و اخترماری به سال 420 هجری در غزنین این پژوهش را به خواهش دختر حسین خوارزمی انجام داد که به راستی درآمدی شگفت بر دانش ستاره شماری است. و در آن چهار دانش کلیدی در نجوم: هندسه، ریاضی، هیئت و احکام (و یک فن کوچک: استرلاب) را به گونه‏ی بسیار ستایش برانگیز بررسی کرده است. و نگرش‏هایی همچو: فراز و فرود خورشید، چگونگی شب و روز، سپیده و شفق، ساعت‏ها، اندازه‏ی میانه‏ی روز، منطقه البروج، اندازه .

سال‌شمار زندگي ابوريحان بيروني

362 قمري/351 خورشيدي: روز پنج‌شنبه سوم ذي‌الحجه/هجدهم دي‌ماه در روستايي بيرون شهر كاث به دنيا آمد.
368 قمري/357 خورشدي: در مكتب شهر جرجانيه براي يك‌سال درس خواند.
369 قمري/ 358 خورشيدي: درسش را در مكتب روستا ادامه داد.
379 قمري/ 358 خورشيدي: در هفده سالگي به اندازه‌گيري ارتفاع نيم‌روزي خورشيد در شهر كاث پرداخت.
385 قمري/373 خورشيدي: انقلاب تابستاني را در دهكده‌اي در جنوب شهر كاث رصد كرد.
387 قمري/375 خورشيدي: روز شنبه يازدهم جمادي‌الاول/ 7 خردادماه، خورشيد گرفتگي را رصد كرد.
391 قمري/379 خورشيدي: كتاب آثار الباقيه را در گرگان به نام قابوس‌بن‌وشمگير آل‌زيار نوشت.
393 قمري/381 خورشيدي: روز شنبه چهاردهم ربيع‌الثاني/ 6 اسفند ماه و روز يك‌شنبه سيزدهم شوال/29 مرداد، دو ماه‌گرفتگي را در گرگان رصد كرد.
394 قمري/382 خورشيدي: روز يك‌شنبه دوازدهم شعبان/ 20 مردادماه، ماه‌گرفتگي را در جرجانيه رصد كرد.
408 قمري/ 396 خورشيدي: همراه سلطان محمود غزنوي از جرجانيه به غزنه رفت.
409 قمري/397 خورشيدي: عرض جغرافيايي جيخور، در نزديكي كابل، را با كمك شاقول اندازه گرفت.
412 قمري/400 خورشيدي: اعتدال بهاري و پاييزي و انقلاب تابستاني و زمستاني را در شهر غزنه رصد كرد.
416 قمري/404 خورشيدي: نگارش كتاب تحديد نهايات الاماكن را به پايان رساند.
418 قمري/ 405 خورشيدي: رساله‌ي استخراج‌الاوتار‌ في‌الدايره را نوشت.
420 قمري/407 خورشيدي: نگارش كتاب التفهيم لاوائل‌الصناعه‌التنجيم را به پايان رساند.
421 قمري/ 408 خورشيدي: كتاب تحقيق‌ماللهند را نوشت و رساله‌ي قانون مسعودي را به سلطان مسعود غزنوي هديه داد.
425 قمري/ 412 خورشيدي: فهرست كتاب‌ها و نوشته‌هاي محمد‌بن‌زكرياي رازي و فهرست 113 جلد كتاب خود را نوشت.
442 قمري/429 خورشيدي: روز جمعه سوم رجب/6 آذرماه، به سوي پروردگار خود رفت.

پژوهش‌هاي بيروني

بيروني از آن دسته از دانشمندان بوده است كه تنها به گفته‌ها و نوشته‌هاي دانشمندان پيش از خود بسنده نمي‌كرده و بارها نظريه‌هاي دانشمندان پيش از خود، به‌ويژه ارسطو، را به چالش ‌كشيده است. او براي درستي سخنان ديگران و بررسي نظريه‌هاي خود به مشاهده‌ي دقيق پديده‌ها و آزمودن آزمودني‌ها، حتي اگر از باورهاي مردمان باشد، مي‌پرداخت. براي نمونه، در كتاب الجماهر خود چند آزمايش را شرح مي‌دهد كه براي بررسي علمي دو باور عاميانه انجام داده است. او زهرآگين نبودن الماس را با خوراندن آن به سگي مي‌آزمايد و نشان مي‌دهد كه آن سگ پس از چند روز هم‌چنان سالم مي‌ماند. هم‌چنين، گردن‌بندي از زمرد بر گردن ماري مي‌اندازد و نشان مي‌دهد كه مار با ديدن زمرد نابينا نمي‌شود و اين كار را در 9 ماه و در گرما و سرما مي‌آزمايد و سرانجام به شيريني مي‌نويسد كه اگر اين كار بينايي آن مار را افزايش نداده باشد، چيزي از بينايي آن نكاسته است.
بيروني در آزمايش‌هاي خود مانند يك پژوهشگر امروزي مي‌كوشد هنگام مقايسه‌ي ويژگي دو ماده، ديگر شرايط را براي آن‌ها يكسان سازد. براي نمونه، او براي بررسي اين نظريه‌ي ارسطو كه آب گرم از آب سرد زودتر يخ مي‌بندد، چنين آزمايشي انجام مي‌دهد:" من دو ظرف يك‌شكل و يك اندازه برگرفتم و در هر دو ظرف، مقداري برابري از يك آب، يكي گرم و ديگري سرد، ريختم و هر دو ظرف را در هواي سرد و خشك نهادم. سطح آب سرد يخ بست، در حالي كه درآب گرم هنوز گرمايي باقي مانده بود. اين را ديگر بار آزمودم، باز هم‌چنان شد." شگفت‌آور اين كه برخي از دانشمندان ايراني كه مقاله‌ها و كتاب‌هايي درباره‌ي هواشناسي نوشته‌اند، نظر او را نادرست دانسته و بي آن‌كه دليل روشني براي سخن خود بياورند، تنها به اين خاطر كه ارسطو و ابن‌سينا بر نظر ديگري هستند، او را به فهم نادرست متهم كرده‌اند.
بيروني نخستين دانشمندي است كه در همه‌ي نوشته‌هاي خود به پيشينه‌ي تاريخي و مقايسه‌ي نظرهاي دانشمندان پيش از خود در هر موضوع مورد نظر مي پردازد. گاه نيز كتاب‌هايي را فقط به خاطر تاريخ علم نگاشته است. براي نمونه، در الاثار الباقيه كه در گاهشماري و شناخت زمان است، به معرفي گاهشمارهاي ملت‌هاي گوناگون، هندي، عربي، يوناني، يهودي و ايراني مي‌پردازد يا در كتاب تمهيد المستقر و التحليل و التقطيع، كه در اخترشناسي است، از چگونگي به دست آوردن شاخص‌ها گوناگون اخترشناسي در 3 مكتب يوناني، هندي و ايراني و ميزان تاثيرپذيري دانشمندان گوناگون از آن‌ها سخن مي‌گويد. از اين رو، بررسي نوشته‌هاي او راه تازه‌اي براي پژوهشگران تاريخ علم گشوده است تا دگرگوني علم را طي سده‌هاي دراز پي‌گيري كند. براي نمونه، اشاره‌ي او به گردهمايي اخترشناسان دوران انوشيروان براي تصحيح زيج‌ شاه، پژوهشگران تاريخ علم را از وجود دست‌كم دو نگارش از زيج شاه آگاهي داده است.
از ديگر ويژگي‌هاي پژوهشي بيروني آشنا بودن به چند زبان است. او فارسي، تركي، عربي، عبري، سرياني و سانسكريت را به‌خوبي مي‌دانسته و با زبان يوناني نيز آشنايي داشته است. او به‌خوبي دريافته بود كه براي پژوهش در فرهنگ مردمان و دانش تمدن‌هاي گوناگون، بايد نخست زبان آنان را فراگرفت و بهره‌گيري از مترجم يا كتاب‌هاي ترجمه شده، در پژوهش‌هاي دقيق چندان راه‌گشا نيست. از اين رو، نخستين كاري كه در سفر به هند كرد، يادگيري زبان سانسكريت بود و چنان كه خود گفته است آن را به دشواري اما با پشتكار ياد گرفت:"پس از به خاطر سپردن يك كلمه، چون آن را تكرار مي‌كردم و كوشش فراوان به كار مي‌بستم كه حرف‌هاي آن از مخرج خود ادا شود، باز هنديان نمي‌فهميدند چه مي‌گويم. به‌ناچار از نو كوشش مي‌كردم كه درست تلفظ شود." سرانجام، در آن زبان چنان مهارت يافت كه چند كتاب را از سانسكريت به عربي ترجمه كرد و بنا به نوشته برخي نويسندگان، چند كتاب را نيز از يوناني به سانسكريت بازگرداند.

پژوهش‌هاي زمين‌شناسي

در ميان نوشته‌هاي زمين‌شناختي نويسندگان مسلمان، كم‌تر كتابي به درستي و علمي بودن آثار بيروني مي‌رسد. او طي سفرهاي گوناگوني كه به سرزمين‌هاي آسياي غربي و به‌ويژه هندوستان داشته است، پيرامون ناهمواري‌هاي زمين‌شناختي و ساختمان كوه‌ها به پژوهش پرداخته و به كشف‌هايي نيز دست يافته است. هم‌چنين، به روش نوآورانه براي اندازه‌گيري چگالي كاني‌ها و فلزها دست پيدا كرده بود و توصيف علمي او از چاه‌هاي آرتزين نيز معروف است. در ادامه به شرح گوشه‌هايي از پژوهش‌هاي زمين‌شناختي او مي‌پردازيم.
توصيف‌هاي زمين‌شناختي. بيروني به ماهيت رسوبي حوضه‌ي رود گنگ پي برده و در ماللهند پيرامون آن چنين نوشته است: "يكي از اين دشت‌ها در هندوستان است كه از جنوب به اقيانوس هند مي‌رسد و در سه سوي ديگر، كوه‌ها آن را فراگرفته‌اند و آب‌هاي آن كوه‌ها به آن مي‌ريزد. ولي اگر خاك هندوستان را با چشم خود ببيني و درباره‌ي ماهيت آن فكر كني و اگر سنگ‌هاي گردي را در نظر بگيريد كه هر اندازه كه زمين را عميق‌تر بكنيد بازهم آن‌ها را خواهيد يافت، سنگ‌هايي كه در نزديكي كوه‌ها و آن‌جاها كه رودها جريان تندي دارند بزرگ‌تر است و هر چه از اين كوه‌ها دورتر مي‌شويد و به آن‌جاها برسيد كه رودها كندتر پيش مي روند، كوچك‌تر مي‌شوند و از آن‌جا كه رودها حالت ايستاده پيدا مي‌كنند و به مصب دريا نزديك مي‌شوند اين سنگ‌ها خرد مي‌شوند و به صورت دانه‌هاي شن در مي‌آيند، اگر همه‌ي اين‌ها را در نظر بگيريد ناگزير به اين باور مي‌رسيد كه در روزگاري هندوستان دريا بوده است و اين دريا به تدريج با رسوب‌هاي اين رودها پر شده است."
بيروني از دگرگوني‌هاي زمين‌شناختي كه در گذشته رخ داده نيز به‌خوبي آگاه بوده است، چنان‌كه در شرح زمين‌شناختي بيابان عربستان و بيابان شني خوارزم در كتاب تحديد نهايات خود به گوشه‌هايي از دانسته‌هاي خود اشاره كرده و از فسيل‌ها به عنوان شاهدي بر نظريه‌هاي خود بهره مي‌گيرد:"اين بيابان عربستان كه مي‌بينيم، نخست دريا بوده و سپس پر شده است و نشانه‌هاي آن هنگام كندن چاه‌ها به دست مي‌آيد .... و هم‌چنين سنگ‌هايي بيرون مي‌آيد كه چون آن‌ها را بشكنند، صدف‌ها و حلزون‌ها و چيزهايي كه گوش‌ماهي ناميده‌ مي‌شود به نظر مي رسد كه يا به حال خود باقي است يا آن‌كه پوسيده و از ميان رفته و جاي خالي آن‌ها به شكل اصلي ديده مي‌شود. از اين چيزها در باب‌الابواب بر كرانه‌ي درياي خزر نيز هست .... و چنين سنگي را كه در ميان آن گوش‌ماهي است در بيابان شني ميان جرجان و خوارزم نيز مي‌بينيم. اين بيابان در گذشته هم‌چون درياچه‌اي بوده است، چه گذرگاه جيحون يعني نهر بلخ بر آن بوده ... سپس در گذرگاه آن بستگي پيدا شده و آب آن به سرزمين‌ها قوم غز پيچيد و كوهي راه را بر آن گرفت كه اكنون شيطان‌شير خوانده مي شود..."
چگالي كاني‌ها. ابوريحان در كتاب الجماهر في معرفه الجواهر به شرح فلزها و جواهرهاي قاره‌هاي آسيا، اروپا و آفريقا مي‌پردازد و ويژگي‌هاي فيزيكي ماند بو، رنگ، نرمي و زبري حدود 300 نوع كاني و مواد ديگر را شرح مي‌دهد و نظريه‌ها و گفتارهاي دانشمندان يوناني و اسلامي را درباره‌ي آن‌ها بيان مي‌كند. او چگالي‌سنج دقيقي اختراع كرد و چگالي كاني‌هاي شناخته شده را اندازه‌گيري كرد. اندازه‌گيري‌هاي او با اندازه‌گيري‌هاي امروزي، كه با ابزارهاي پيشرفته انجام مي‌شود، چندان تفاوتي ندارد. شرح دستگاه چگالي‌سنج او در كتابي با نام "مقاله في النسب التي بين الفلزات و الجواهر في الحجم" آمده است.

مقايسه‌ي اندازه‌گيري چگالي كاني‌ها به روش بيروني و روش‌هاي امروزي

كاني

اندازه‌گيري بيروني

اندازه‌گيري امروزي

طلا

26/19

26/19

جيوه

74/13

56/13

مس

92/8

85/8

برنج

67/8

4/8

ياقوت آسماني

97/3

09/4-01/4

ياقوت سرخ

85/3

14/4-95/3

لعل

58/3

7/3-5/3

زمرد

75/3

75/3-65/3

عقيق سرخ

56/2

8/2-5/2

لاجورد

6/2

8/2-4/2


دستگاه چگالي‌سنج بيروني كه بر اصل ارشميدوس كار مي‌كرد، تشكيل شده بود از يك ظرف آب كه ميزابي ظريف به آن وصل كرده بود و ترازويي كه يك كفه‌ي آن درست زير ميزاب جاي گرفته بود و در كفه‌ي ديگر آن صد مثقال از كاني مورد نظر را مي‌گذاشت. سپس براي به تعادل رسيدن ترازو، در كفه‌اي كه زير ميزاب جاي داشت، آب مي‌ريخت. آن‌گاه، وزن و حجم آب را مي‌سنجيد تا به جرم‌ حجمي(چگالي) كاني مورد نظر دست يابد. او به درستي دريافته بود كه خلوص و دماي آب به كار رفته در اين آزمايش‌ها، در چگالي آن اثر دارد و از اين رو، براي آزمايش‌هاي خود همواره از جاي مشخصي از رود جيحون و آن‌هم در آغاز پاييز آب بر مي‌داشت. او پس از رفتن به غزنه، همين آزمايش‌ها را با آب رودخانه‌ي غزنه انجام داد. شرح اين پژوهش‌ها در كتاب ميزان‌الحكمه‌، اثر ابوالفتح عبدالرحمن خازني، آمده است.
چاه‌هاي آرتزين. بيروني در آثار الباقيه درباره‌ي فوران آب از برخي چشمه‌ها و چاه‌ها چنين مي‌گويد: "اما فوران چشمه‌ها و صعود آب به سمت بالا، علتش اين است كه خزانه‌ي آن از خود چشمه‌ها بالاتر جاي دارد، مانند فوران معمولي و گرنه آب هرگز به سوي بالا جز اين كه منبع آن بالاتر باشد، نخواهد رفت ... بسياري از مردم كه چون علت امري طبيعي را ندانند، به همين اندازه كفايت مي‌كنند كه بگوييد الله اعلم، مطلبي را كه ما گفته‌ايم انكار كرده‌اند و يكي از آنان با من به منازعه پرداخت ... البته ممكن است آب به قله‌ي كوه هم برود، به شرط آن كه قله‌ي كوه از منبع و مخزن آب، پايين‌تر باشد."
اندازه‌گيري قطر و محيط زمين. در كتاب قانون مسعودي نوشته است: " در سرزمين هند، كوهي را مشرف بر صحراي همواري يافتم كه همواري آن همسان همواري سطح دريا بود. بر قله‌ي آن محل برخورد ظاهري آسمان با زمين، يعني دايره‌ي افق را اندازه گرفتم كه از خط مشرق و مغرب به اندازه‌ي اندكي كم‌تر از ثلث و ربع درجه، انحطاط داشت و من آن را 34 دقيقه محسوب داشتم. سپس ارتفاع كوه را از طريق رصد كردن قله‌ي آن از دو نقطه الحجر اين قله، كه بر يك امتداد بودند، اندازه گرفتم كه مساوي ششصد و پنجاه و دو ذراع در آمد ... و چون حساب كردم، تقريبا 58 ميل درآمد و از اين‌جا به درستي اندازه‌گيري منجمان مأمون اطمينان يافتم." او در پايان كتاب اسطرلاب، روش رياضي به دست آوردن شعاع، محيط، مساحت و حجم كره‌ي زمين را شرح داده است.

پژوهش‌هاي جغرافيايي

بيروني در پژوهش‌هاي جغرافيايي خود از نظرهاي دانشمندان يوناني و دانش جغرافيايي هندوان و ايرانيان باستان و نيز جغرافي‌دان‌ها و جهان‌گردان پيش از خود در دوره‌ي اسلامي، مانند ابن‌خردادبه، يعقوبي و مسعودي، ياد كرده و خود نيز پژوهش‌هاي جغرافيايي دقيقي داشته است. او در به دست آوردن طول و عرض جغرافيايي شهرها كوشش‌هاي فراواني كرده و در كتاب قانون مسعودي، طول و عرض جغرافيايي بيش از 600 نقطه‌ي جغرافياي را نوشته است. همان‌طور كه پيش از اين گفته شد، او با همكاري ابوالوفاي بوزجاني، رياضي‌دان ايراني ساكن بغداد، توانست با روش رصد هم‌زمان خورشيدگرفتگي در دو نقطه‌ي جغرافيايي، اختلاف طول جغرافيايي بغداد و اورگنج(خوارزم قديم) را به دست آورد.

مقايسه‌ي اندازه‌گيري‌هاي بيروني از طول و عرض جغرافيايي شهرها
با اندازه‌گيري‌هاي امروزي

نام شهر

اندازه‌گيري بيروني

اندازه‌گيري امروزي

عرض

طول نسبت به تعداد

عرض

طول نسبت به تعداد

دقيقه

درجه

دقيقه

درجه

دقيقه

درجه

دقيقه

درجه

ري

34             35

5             8     

35             35  

1              7  

بغداد

25             33  

0             0

20            33   

0             0

بلخ

40                36

0              21

46           36

24            22

دمشق

30          33      

                10-

30       33       

 7              8-

غزنين

35               33

22              24

33            33

2              24

نيشابور

10            36  

0              15

13           36

23             14 

مكه

40                21

 0               3-

26           21

37             4-

شيراز

36                29

32              8  

38            29

8             8


بيروني در رساله‌ي تسطيح الصور، روش‌هاي رسم كردن نقشه و تصوير كردن كره را بر صفحه، كه پيش از او رواج داشته است، شرح مي‌دهد و نقد مي‌كند. سپس، در آثار الباقيه به شرح 3 روش نوآورانه‌ي خود در رسم نقشه مي‌پردازد. يكي از روش‌هاي او، كه خود آن را تسطيح اسطواني ناميده است، شباهت زيادي به روش تسطيح نيكولوسي دي‌پاترينو دارد كه در سال 1660 ميلادي منتشر كرد و امروزه نقشه‌هاي جغرافيايي موسوم به مركاتور بر اساس آن تنظيم مي‌شود. از نوآوري‌ها ديگر او در نقشه‌كشي اين است كه براي نشان دادن ناهمواري‌ها و موقعيت‌هاي جغرافيايي زمين، جامع‌تر از پيشينيان خود به استفاده از رنگ‌هاي گوناگون اشاره كرده است. هم‌چنين، در كتاب التفهيم نقشه‌اي از كره‌ي زمين رسم كرده است كه ارتباط اقيانوس هند با اقيانوس اطلس براي نخستين‌بار در آن نشان داده شده است. از اين رو، برخي او را از بنيان‌گذاران دانش مساحي(نقشه‌كشي) و از پيشگامان جغرافيايي رياضي مي‌دانند.

رياضي و اخترشناسي

از بيش از 150 اثر نوشتاري بيروني دست‌كم 115 عنوان به رياضيات، اخترشناسي و موضوع‌هاي وابسته به آن‌ها اختصاص داشته كه از آن ميان فقط 28 اثر به ما رسيده است. هفت جلد از آثار بيروني پيرامون رياضيات محض نوشته شده است و بيروني در آن نوشته‌ها، به‌ويژه در كتاب استخراج الاوتار، همواره براي اثبات قضيه‌ها و مساله‌هاي رياضي به روش‌ها گوناگون پرداخته و شباهت‌ها و تفاوت‌هاي آن‌ها را بيان كرده است. براي نمونه، براي حل نخستين قضيه‌ي ياد شده در آن كتاب، 22 شيوه‌ي گوناگون را نوشته است. پنج روش از خودش و هفده را ديگر را از دانشمندان و رياضيدان‌هاي ديگر: ارشميدوس(سه برهان)؛ ابوسعيد محمد‌بن‌علي ضرير جرجاني(دو شيوه)، آذرخور‌بن‌‌استاد جشنس(دو اثبات)؛ ابوسعيد سجزي(دو راه حل)؛ قاضي‌ ابوعلي حسن‌بن‌حارث جنوبي(دو شيوه)؛ ابونصر منصور‌بن‌علي عراق(دو برهان)؛ ابوعبدالله محمدبن‌احمد الشني(دو اثبات) و ابوعلي حسن‌بن‌حسين بصري(يك روش).
بيروني در بخش هندسه‌ي التفهيم، هنگام تعريف اصطلاح‌هايي مانند جسم، سطح، خط و نقطه، آگاهانه از ترتيب رعايت شده در كتاب هندسه‌ي اقليدوس پيروي نمي‌كند تا بتواند مفهوم‌ها را براي نوآموزان هندسه به‌خوبي و سادگي شرح دهد. اقليدوس در مقاله‌ي نخست كتاب اصول خود نخست نقطه و در آخر سطح را تعريف كرده و تعريف حجم را به مقاله‌ي 11 واگذار كرده كه هندسه‌ي فضايي از آن‌جا آغاز مي‌شود، اما بيروني عكس آن رفتار كرده است. او نخست جسم را، كه همگان مي‌توانند آن را تصور كنند، تعريف مي‌كند و سپس اصطلاح‌هايي مانند سطح، خط و نقطه را با كمك آن اصطلاح تعريف شده، بيان مي‌كند. اين كار او بيش‌تر جنبه‌ي آموزشي دارد و گرنه او از برتري‌ها ساختار و نظم موجود در كتاب اصول اقليدوس به‌خوبي آگاه بود و بايد اين كار او را از نظر آموزشي بررسي كرد. براي نمونه تعريف دايره از فصل نخست كتاب التفهيم آورده مي‌شود:" دايره چيست؟ شكلي است بر سطحي كه گرد بر گرد او خطي بود كه نام او محيط است و به ميان او نقطه‌اي است كه او را مركز گويند و همه‌ي خط‌هاي راست كه از مركز بيرون آيند و به محيط رسند، هم‌چند(مساوي) يكديگر باشند."
بيروني در برخي از آثار خود به رياضيات كاربردي، به ويژه در موضوع‌هاي مرتبط با دين مي‌پردازد. او روش‌هاي گوناگون پيدا كردن سوي قبله را شرح مي‌دهد و نظرهاي دانشمندان پيش از خود را نقد مي‌كند. يكي از هدف‌ها او در نگارش كتاب تحديد النهايات الاماكن لتصحيح مسافات المساكن، تعيين درست قبله‌ي غزنه بوده است. آن كار به مثلثات كروي پيشرفته نياز داشته كه بيروني در آن مهارت داشته است و كتاب مقاليد او را نخستين كتاب كامل در مثلثات كروي مي‌دانند. او در كتاب سايه‌ها كوشيده است با روش‌هاي رياضي زمان نماز را تعيين كند. او بر اين باور بوده است كه بدون بهره‌گيري از اخترشناسي و حساب و هندسه به سختي مي‌توان موضوع سايه‌ها را درك كرد و فردي كه اين علوم را با دين سازگار نداند، نه تنها با عوام تفاوتي ندارد، بلكه با اين دفاع نابجاي خود به دين آسيب زده است. او كتاب جداگانه‌ي نيز در تعيين سوي قبله به نام "رساله في معرفه سمت القبله" دارد.
بيروني در پژوهش‌هاي اخترشناسي نيز به پيروي بي‌چون و چند از بزرگان نپرداخته و به رصدها و تجربه‌هاي شخصي گوناگوني دست زده است، چرا كه به بيان خودش در التفهيم:" همه به اختلاف سخن رانده‌اند، در هر كاري جانب حق و صدق و امانت را رعايت بايد كرد." و روح او " جز با مشاهده‌ و تجربه‌ي شخصي آرام نگيرد." و چنين نيز بوده است. براي نمونه، ميل كلي(زاويه‌ي ميان سطح استوا و سطح مدار ظاهري خورشيد) را چند بار در غزنه اندازه مي‌گيرد تا خاطرش آسوده شد و دانست كه ميل كلي 23 درجه و 35 دقيقه است. اين در حالي بود كه پيش از او نيز شخصيت‌هاي گوناگوني بارها اين كار را انجام داده بودند.
در كتاب تحديد به چگونگي تعيين نصف‌النهار، فاصله‌ي ميان شهرها و روش‌هاي رصد مي‌پردازند و در اين‌جا مانند بسياري ديگر از پژوهش‌هاي خود از رياضيات بهره مي‌گيرد. در واقع، او هيچ‌گاه از رياضيات روي‌گردان نيست و در هر كتابي كه نوشته به شيوه‌اي به رياضيات پرداخته است. كتاب قانون مسعودي او جامع‌ترين نوشته‌ي اخترشناسي اسلامي است كه زمان درازي مانند كتاب التفهيم او به عنوان كتاب درسي به كار مي‌رفت. كتاب اسطرلاب او تاريخچه‌ي ابزارهاي اخترشناسي است. بيروني در اين كتاب در كنار پرداختن به معرفي انواع اسطرلاب و شيوه‌ي كار با آن‌ها، تحول فني اين ابزار اخترشناسي را از دوران يونان باستان تا سده‌ي پنجم هجري شرح مي‌دهد. به دليل اين گونه كارها مي‌توان او را از پيشگامان پژوهش در تاريخ علم نيز دانست.

تاريخ و مردم‌شناسي

بيروني در بيش‌تر نوشته‌ها خود به تاريخ علم پرداخته است، اما گاهي خود تاريخ نيز براي او مهم بوده است. او كتابي به نام "كتاب المسافره في اخبار الخوارزم" نوشته بود كه اصل آن از بين رفته است، اما ابوالفضل بيهقي فصل تاريخ خوارزم خود را از روي آن رونويسي كرده و شيوه‌ي كار بيروني و درستي نوشته‌هاي او را ستايش كرده است. آن‌چه بيهقي در كتاب خود از تاريخ خوارزم بيروني آورده است با شرح مختصري از روزگار مامون‌بن‌مامون و رابطه‌ي او با محمود غزنوي و چگونگي برافتادن آل‌مامون آغاز مي‌شود و با شرح برافتادن خاندان آلتونتاش از فرمان‌روايي بر خوارزم پايان مي‌پذيرد.
بيروني در فصل ششم آثارالباقيه ترتيب تاريخي و سال‌ها فرمان‌روايي پيامبران و شاهان بني‌اسرائيل، آشور، بابل، ايران، فرعون‌ها، بطلميوس‌ها، قيصرها، امپراتوري‌هاي بيزانس، شاهان اسطوره‌اي ايران و شاهان هخامنشي، اشكاني و ساساني را بر حسب سال و گاه بر حسب ماه و روز آورده است. او هر جا كه سندهاي تاريخي با هم اختلاف داشته‌اند، همه‌ي روايت‌ها، حتي روايت‌هايي را كه نادرست مي‌دانسته، آورده است. او به نقد روايت‌ها مي‌پردازد و مي‌كوشد درست‌ترين آن‌ها را مشخص كند. البته، مانند بسياري از پژوهشگران ديگر گاهي خود نيز در داوري‌ها به نادرستي مي‌افتد.
كتاب ماللهند بيروني برجسته‌ترين اثر در تاريخ، دين، آداب و دانش هندوان است و از اين و مي‌توان بيروني را يكي از پيشگامان مردم‌شناسي و دين‌شناسي تطبيقي دانست. او در اين پژوهش مردم‌شناسي خود با دشواري‌ها بسياري رو به رو بوده است. چرا كه به عنوان يك مسلمان به سرزميني پا گذاشته است كه مردمش از مسلمانان نفرت دارند و فراگيري زبان آن‌ها نيز بسيار سخت است. با اين همه، بيروني سانسكريت را به‌خوبي مي‌آموزد و مي‌كوشد با مردم هند و دانايان هندي ارتباط برقرار كند و در پي پژوهش خود به جاي جاي هندوستان سفر مي‌كند.
بيروني در كتاب ماللهند كوشيده‌است با ديد يك كارشناس بي‌طرف به معرفي باورها و آيين‌ها هندوان بپردازد و مي‌نويسد:" اين كتاب را درباره‌ي باورهاي هندوان نوشتم و در حق آنان كه با ما اختلاف ديني دارند، تهمت زدن بي‌اساس را برايشان روا نداشتم و نيز اين مطلب را مخالف دين‌داري و مسلماني خويش نپنداشتم كه كلمات ايشان را، در آن‌جا كه خيال مي‌كردم براي روشن كردن مطلب ضرورت دارد، با طول و تفصيل نقل كردم. اگر اين گونه نقل‌ها كفرآميز به نظر مي‌رسد و پيروان حق، يعني مسلمانان، آن را قابل اعتراض مي‌دانند، ما اين را مي‌گوييم كه اعتقاد هندوان چنين است و آنان خود بهتر از هر كسي مي‌دانند كه چگونه به اين اعتراضات پاسخ دهند."
بيروني در ماللهند به بررسي تطبيقي باورهاي هندوان با ملت‌ها ديگر نيز مي‌پردازد. براي نمونه، چون به نظر او يونانيان پيش از برآمدن مسيح(ع) به همان چيزها باور داشتند كه هندوان باور دارند، نظرها و باورهاي آن دو قوم را با هم مقايسه مي‌كند. در جاي ديگري از همين كتاب به مقايسه‌ي جامعه‌ي طبقاتي هند و جامعه‌ي ساساني مي‌پردازد و آن دو را بسيار مانند هم مي‌پندارد. هنگام پرداختن به آيين‌هاي ازدواج هندوان به آيين‌هاي ايرانيان، يهوديان و عرب‌هاي دوره ي جاهلي نيز مي‌پردازد. بيروني در الاثارالباقيه نيز به باورها و آيين‌ها گوناگوني كه در ميان ملت‌ها و پيروان دين‌ها و فرقه‌هاي گوناگون ديده مي‌شود، مي‌پردازد و تفاوت‌ها و شباهت‌هاي آن‌ها را بر مي‌شمارد.

نگارش‌هاي بيروني

ابوريحان در سال 427 قمري، زماني كه 63 سال داشت، فهرستي از آثار رازي و نيز فهرستي از آثار خود فراهم ساخت. در آن فهرست 113 اثر خود را نام ‌برده است، اما از آن‌جا كه پس از آن فهرست دست‌كم 14 سال ديگر زنده ماند و حتي زماني كه بينايي و شنوايي‌اش ضعيف شده بود با كمك دستيارانش به پژوهش‌ها و نگارش‌هاي خود ادامه مي‌داد، نوشته‌هاي ابوريحان را بيش از 153 دانسته‌اند. بيش‌تر آن‌ها به زبان عربي بوده و از ميان همه‌ي آن‌ها، فقط 35 اثر برجاي مانده است. او كتاب‌هايي را نيز از سانسكريت به عربي ترجمه كرده و نامه‌نگاري‌هاي مشهوري با ابوعلي‌سينا داشته است. مهم‌ترين نوشته‌هاي او عبارت‌اند از:
1. آثار الباقيه(الاثار الباقيه عن قرون الخاليه). كتابي در گاهشماري و شناخت زمان است. او در فصل نخست اين كتاب به شناخته‌شده‌ترين واحد گاهشماري، يعني روز، مي‌پردازد و سپس سال‌هاي گوناگون، سال خورشيدي، قمري، يولياني و ايراني و مفهوم كبيسه را شرح مي‌دهد. در فصل سوم به تاريخ‌هاي مهمي مانند طوفان نوح، هجرت، تاريخ عرب‌ها جاهلي، تاريخ خوارزم، تاريخ يزدگردي و تاريخ اسكندر مي‌پردازد. در فصل چهارم به افسانه‌ي اسكندر ذوالقرنين، فصل پنجم به گاهشمار يهودي، فصل ششم به تاريخ شاهان كهن آشور، بابل و هخامنشي‌، اشكاني و ساساني، فصل هفتم به بحث جامع گاشهمار يهودي، فصل هشتم به دين‌ها، از جمله صابئيان يا منداييان، زردشتيان، مانويان و مزدكيان، مي‌پردازد. در نيمه‌ي دم كتاب نيز به جشن‌ها و روزهاي روزه‌داري ملت‌هاي گوناگون مي‌پردازد.( اين اثر به كوشش اكبر داناسرشت از سوي انتشارات انجمن آثار ملي در سال 1353، منتشر شده است)
2. اسطرلاب(كتاب في استيعاب الوجوه الممكنه في صنعه الاصطرلاب). برجسته‌ترين اثر پيرامون اسطرلاب است و گذشته از معرفي ساختمان اسطرلاب معمولي و روش‌هاي گوناگون ساختن اسطرلاب، به شناساندن ابزارهاي اخترشناسي همانندي كه تا روزگار بيروني به كار مي‌رفته، پرداخته است. بيروني اين كتاب را به ابوسهل مسيحي هديه كرده است. برخي آن را مهم‌ترين اثر در تاريخ اخترشناسي مي‌دانند.
3. سدس(حكايه الاله الموسمومه بالسدس الفخري). به شرح دو ابزار اخترشناسي مي‌پردازد كه خجندي به امر فخرالدوله ساخته بود و براي رصد گذر نصف النهاري خورشيد به كار مي‌رفت.
4. تحديد(تحديد نهايات الاماكن لتصحيح مسافات المساكن). به چگونگي تعيين مختصات جغرافيايي جاهاي گوناگون مي‌پردازد. به‌ويژه مي‌خواهد تفاوت طول جغرافيايي بغداد و غزنه را به دست آورد. روش به دست آوردن سوي قبله، عرض شهرها و بلندي كوه‌ها را نيز معرفي مي‌كند. اين اثر به كوشش احمد آرام ترجمه و از سوي انتشارات دانشگاه تهران در سال 1352، منتشر شده است).
5. چگالي‌ها(مقاله في النسب التي بين الفلزات و الجواهر في الحجم). چگونگي ساختن ترازويي را شرح مي‌دهد كه بر پايه‌ي اصل ارشميدوس كار مي‌كرد و بيروني به كمك آن توانست چگالي هشت فلز و پانزده جواهر و شش مايع را برآورد كند كه بسيار دقيق است.
6. سايه‌ها(افراد المقال في امر الاظلال). پيرامون آن‌چه كه بيروني از سايه‌ها مي‌دانسته است. سه فصل نخست پيرامون ماهيت نور و سايه و بازتابش نور است. در فصل‌ها ديگر تابع‌هاي سايه(تانژانت و كوتانژات) را بيان مي‌كند و در فصل‌هايي نيز به چگونگي به دست آوردن زمان نمازهاي پنج‌گانه بر اساس طول سايه‌ها مي‌پردازد. بيروني در اين كتاب شعرها و مثل‌هايي پيرامون انواع سايه و نيز آيه‌هايي از قرآن و گفتارهايي از انجيل نيز آورده و به بيان خودش هر آن‌چه پيرامون سايه بوده، فراهم آورده است. او در كتاب از آثار دانشمنداني مانند خوارزمي، نيريزي، بوزجاني، سجزي، بطلميوس، ارسطو و از دانشمندان هندي و حراني بهره برده است.
7. وترها(استخراج الاوتار في الدائره). پيرامون چند مساله‌ي هندسه و راه‌حل‌ها گوناگون آن‌ها‌، از رياضيدان‌هاي يوناني و مسلمان و روش‌هاي ويژه بيروني است. بيروني در اين كتاب از استدلال‌هاي اين رياضيدان‌ها بهره گرفته است: ارشميدوس، ابوسعيد محمد‌بن‌علي ضرير جرجاني، آذرخورين استاد جشنس، ابوعلي حبوبي، ابوسعيد سجزي، ابونصر عراق، ابوعبدالله محمدبن‌احمد شني، ابن‌هيثم، ابوالحسن‌بن‌بامشاد قائني و ابوجعفر خازن. (اين اثر به كوشش ابوالقاسم قرباني از سوي انتشارات انجمن آثار ملي در سال 1355، منتشر شده است).
8. التفهيم(التفهيم لاوائل صناعه التنجيم). كتابي آموزشي است پيرامون اخترشناسي كه به دو زبان عربي و فارسي نوشته شده است. فصل نخست آن پيرامون هندسه است. فصل دوم پيرامون عدد و حساب و جير است. در فصل سوم به جغرافيا، كيهان‌شناسي و اخترشناسي مي‌پردازد. فصل ديگر پيرامون اصطرلاب و چگونگي به كار بستن آن و فصل پاياني درياره‌ي اصول نظري اخترشناسي است. ( اين اثر به كوشش جلال‌الدين همايي تصحيح و از سوي انتشارات بابك، چاپ سوم به سال 1362، منتشر شده است).
9. ماللهند(تحقيق ماللهند من مقوله مقبوله في‌العقل او مرذوله). بيروني در مقدمه‌ي كتاب بر دشواري پژوهش پيرامون هندوستان اشاره مي‌كند و دليل آن را سختي زبان سانسكريت و بدگماني هندي‌ها به مسلمانان مي‌داند. او در فصل‌هاي 2 تا 8 پيرامون دين و فلسفه و در فصل‌ها 9 و 10 و 11 پيرامون كاست‌هاي هندي، قانون‌هاي ازدواج و ساختن بت نوشته است. در فصل‌هاي 12 و 13 به گونه‌هاي ادبيات هندي( ديني، ادبي و اخترشناختي) مي‌پردازد. در فصل‌ها ديگر پيرامون خط‌ها هندي، شطرنج، جغرافيا، خرافه‌ها، افسانه‌ها، نظريه‌هاي اخترشناسي، زيارت‌ها و آيين‌ها ديني، گاهشماري هندي، جشن‌ها، روزه‌داري‌ها و قانون‌هاي ددادگستري مي‌پردازد.( اين اثر به كوشش اكبر داناسرشت از سوي انتشارات انتشارات ابن‌سينا در سال 1353، منتشر شده است)
10. قره‌الزيجات. كتاب مرجعي است پيرامون اخترشناسي عملي و شامل اصول گاهشماري، چگونگي مشخص كردن سال و ماه و روز و ساعت، مكان متوسط و مكان واقعي خورشيد و ماه و سياره‌ها، عرض جغرافيايي محل، خورشيدگرفتگي و ماه‌گرفتگي و چگونگي ديدن ماه و سياره‌ها. بيروني روش تبديل كردن گاهشمار هندي به گاهشمار هجري، يزدگردي و يوناني را نيز آورده است.
11. قانون مسعودي. دانش‌نامه‌ي اخترشناسي است و يازده مقاله دارد كه هر مقاله به باب‌ها و فصل‌هايي بخش شده است. مقاله‌هاي 1 و 2 به مفاهيم پايه‌ي كيهان‌شناسي و گاهشماري مي‌پردازد. مقاله‌هاي 3 و 4 پيرامون مثلثات مسطح و كروي است و جدول‌هاي كاملي از تابع‌هاي شناخته شده دارد. مقاله‌ي 5 پيرامون مساحي و جغرافياي رياضي است و جدولي نيز دارد كه مختصات جغرافيايي سرزمين‌ها را نشان مي‌دهد. مقاله‌ي 6 و 7 پيرامون خورشيد و ماه است. مقاله‌ي 8 پيرامون خورشيدگرفتگي، ماه‌گرفتگي و ديدن هلال ماه است. مقاله‌ي 9 پيرامون ستاره‌ها و مقاله‌ي 10 پيرامون سياره‌هاست. مقاله‌ي پاياني نيز پيرامون عمليات احكام نجوم است.
12. ممرها(تمهيد المستقر لتحقيق معني الممر). اين كتاب به پديده‌هاي اخترشناسي گوناگوني كه براي شرح آن‌ها از واژه‌ي ممر(گذر) بهره مي‌گيرند، مي‌پردازد. براي نمونه، هنگامي كه مي‌گوييم سياره‌اي از سياره‌ي ديگر گذر مي‌كند، منظور اين است كه از نظر طول سماوي يا عرض سماوي يا فاصله‌ي نسبي تا زمين از آن مي‌گذرد.
13. الجماهر(الجماهر في معرفه الجواهر). بخش نخست اين كتاب پيرامون سنگ‌هاي جواهر و بخش دوم آن پيرامون فلزهاست. بيروني در اين كتاب دانسته‌هاي پيشينيان را به آوردن نام منبع و نيز تجربه‌هاي خود را پيرامون كاني‌ها و چگونگي اندازه‌گيري چگالي آن‌ها آورده است. او به ريشه‌شناسي نام كاني‌ها در زبان‌هاي گوناگون نيز پرداخته است.
14. تسطيح(تسطيح الصور و تبطيح الكور). پيرامون چگونگي پياده كردن شكل‌هاي روي كره بر سطح صاف است. او از آثار دانشمندان گوناگوني بهره گرفته و نظرهاي آنان را نقد كرده است. او در اين كتاب روش‌هاي پيشينيان را براي تسطيح و نيز روش نوآورانه‌ي خود را كه با روش امروزي تسطيح(روش مركاتور) يكسان است، شرح مي‌دهد.
15. مغاليد(مغاليد علم الهيئه مايحدث في سطح بسيط الكره). نخستين كتاب كاملي است كه پيرامون مثلثات كروي نوشته شده است. بيروني اين اثر را به مرزبان‌بن‌رستم‌بن شروين، از اميرزادگان آل‌باوند و نويسنده‌ي كتاب مرزبان‌نامه نوشته است.
16. صيدله(كتاب الصيدله في‌ الطب). كتابي پيرامون داروشناسي است و فهرستي از 720 گياه دارويي با نام عربي، فارسي، يوناني، يك زبان هندي و گاهي به زبان‌ها و لهجه‌هاي كم و بيش آشنا، مانند عبري، خوارزمي، طخاري و زابلي، در آن آمده است. هم‌چنين، ويژگي‌هاي دارويي و جاي رويش هر گياه نيز بيان شده است . او در جاي اين كتاب، از طبيعي‌دان‌ها، اديبان، پزشكان و شاعراني ياد مي‌كند كه شمار زيادي از آنان را تنها از راه آثار بيروني مي‌شناسيم. بنابراين، بار ديگر آن هم ناخودآگاه به تاريخ علم خدمت كرده است.

اختراعات، اکـتشافات و پـژوهـش هاي ابوريحان:

اصل تسطيح کره و ترسيم نقـشه هاي جـغرافـيايي
چاه آرتـزين ( عليرغـم ادعاي غـربـيان در نسبت دادن اين کشف به خود، ابوريحان در آثارالباقيه مفصلا به آن پرداخته)
ترازوي ابوريحان که از دقـيق ترين ترازوهاي تاريخ عـلم است
اصل نجومي تسوية البـيوت
اصل نجـومي مطرح شعـاع
سير نور و صوت
محاسبه مساحت، محيط و قطر کـره زمين
طول و عـرض جـغـرافـيايي و سمت قـبلهً بـلاد
چـگـونگي تعـيـين قـله و ساحت محـراب مسجـد
رصد ميل کلي و ميل اعظم در نجوم
حرکت زمين
حرکت وسطي و اوج خورشيد
خاصيت فيزيکي الماس و زمرد
جزر و مد رودها و نهـرها
اشکال هـندسي گلها و شکـوفه ها
امکان ايجاد خلاء
پـژوهـش در مورد چگـونگي توليد عسل
رصد خسوف و کسوف
پـژوهـش تاريخي در مورد سلسله ساسانيان
تـنظيم خانه هاي شطرنج
ساخت افزارهاي ويـژه رصدي ( سه ميله، شاقول، ... )
ساخت کرهً جـغـرافـيايي
طرح نظريهً وجود قارهً آمريکا

داستانهایی از ابوریحان بیرونی

پیرمرد باز هم به گذشته اندیشید. سلطان ظالم عصر غزنوی. سلطان محمود. خاطره ای به یاد آورد...
... قصر سرسبز سلطان محمود از طراوت بهار جلا یافته بود. سر سبزی باغ، سلطان را سر شوق آورده بود و او را به سوی خود می خواند. تصمیم گرفت که به داخل باغ برود. ناگهان منصرف شد و تصمیمی گرفت. به چهار در خروجی عمارت نظری افکند. سپس رو به ابوریحان کرد و گفت: ای حکیم دانشمند که در علم و حکمت یکه تازی. اندیشه و استشاره کن و بگو ما از کدامین یک از این چهار در بیرون خواهیم رفت. آنگاه روی کاغذی بنویس و در زیر تخت من قرار بده.
ابوریحان در چهره سلطان نگریست. خنده شومی گوشه لب سلطان بود. بیرونی اسطرلاب خواست. ارتفاع گرفت و محاسبه کرد. چندی که تعقل کرد روی کاغذ چیزی نوشت و در زیر تخت سلطان قرار داد.
محمود به یکباره بر خواست و دستور داد تا با بیل و تیشه بر دیوار عمارت شکافی بازکنند و از باغ خارج شد. آنگاه گفت: کاغذ را بیاورید. سلطان محمود کاغذ را خواند. بیرونی این طور پیش بینی کرده بود: (( از این چهار در از هیچ یک بیرون نشود، بر دیوار مشرق دری بکنند و از آن در بیرون شود!))
سلطان محمود برآشفت. از خشم تیره شد و فریاد کشید. آنگاه دستور داد تا ابوریحان را از بالای عمارت باغ به پایین پرتاب کنند. واجه حسن به فراست دریافت که شفاعت کردن در آن لحظه موثر نخواهد بود. بنابراین دستور داد تا در پایین عمارت دام نرمی قرار دهند. ابوریحان به پایین پرتاب شد و به لطف نرمی دام، از مرگ گریخت.
سلطان پس از چند روز از کشتن ابوریحان پشیمان شد. خواجه حسن میمندی شرح حال رفته را بازگفت. بار دیگر ابوریحان در نزد سلطان محمود حاضر شد. این بار بر چهره سلطان شادی نشسته بود و بر چهره ابوریحان بی تفاوتی. محمود گفت: ای ابوریحان! آیا از این که قرار بود از بام عمارت به پایین بیفتی و جان به در ببری نیز خبر داشتی؟
ابوریحان گفت: آری ای امیر.
سلطان محمود دلیل خواست. ابوریحان باز گفت: تقویم روزانه ام گواه است. و تقویم را به محمود نشان داد. سلطان در احکام آن روز ابوریحان این گونه خواند: (( مرا از جای بلندی بیندازند، ولیکن به سلامت بزمین آیم و تندرست برخیزم!))
سلطان محمود باز دیگر خشمگین شد و دستور داد تا ابوریحان را به زندان بیاندازند. ابوریحان شش ماه در حبس بود و بار دیگر به وساطت خواجه حسن میمندی آزاد شد...
پیرمرد روزهای زندان ِ سلطان محمود را به یاد آورد. چه سالهای سختی را پشت سر گذاشته بود. سالهایی که حق بازگشت به موطن خویش، خوارزم را نداشت.
ابوریحان در سال 418 هجری قمری زمانسنج ویژه ای را بر پایه نظام خورشیدی برای مسجد جامع غزنین ساخت و در همان سال با ملاقات سیاحان چینی در دربار سلطان محمود اطلاعات مفیدی از ایشان کسب کرد. ابوریحان بیرونی به واسطه سفرهای پیاپی اش به هند در ملازمت سلطان محمود، زبان سانسکریت را آموخت و در باره هندوان دانش های بسیاری کسب کرد و سرانجام در سال 424 هجری قمری، شاهکاری به نام تحقیق ماللهند را تالیف نمود.
... پیرمرد به یاد عالمان هم عصر خویش افتاد. ابن هیثم بصری را به یاد آورد که با او در هندسه بحث کرده بود. سپس به یاد ابن سینا افتاد و مناظره معروفش با شیخ الرئیس را به یاد آورد. ابوریحان از فلسفه یونانی و ارسطویی پرسیده بود و ابن سینا پاسخ گفته بود. صحبت آن دو به سکون ارض و میل اجسام به مرکز زمین و امتناع خلاء و ابطال جزء لایتجزی و تناهی ابعاد و ... هم کشیده بود و به اعتراض ابوریحان بر پاسخ های ابن سینا انجامیده بود. پیرمرد، حالا که به گفتگوهایش با ابن سینا فکر می کرد، افسوس لحظات گذشته را می خورد... این قافله عمر عجب می گذرد!
عمر سلطان پیر به پایان می رسید. بوی وطن، مشام ابوریحان را عطرآگین می کرد. در عصر سلطان مسعود، ابوریحان اجازه رجعت به دیار خود را دریافت کرد و پس از 13 سال دوباره خوارزم را دید و تاریخ آن جا را نوشت.
در بازگشت به غزنین و در سال 423 هجری قمری، بیرونی تالیف کتاب اقانون مسعودی را به اتمام رساند و به سلطان مسعود تقدیم کرد. ارزش این کتاب تا حدی بود که آنرا تا حد مقایسه با المجسطی بطلمیوس بالا برد. این کتاب دایره المعارف کاملی در نجوم به شمار می رفت، همان طور که قانون الطب شیخ الرئیس ابوعلی سینا دایره المعارف پزشکی بود. ابوریحان، پیلواری را که سلطان مسعود برای قدردانی از قانون مسعودی برایش فرستاده بود را باز فرستاد. علاوه بر آن، ابوریحان بر تالیف التفهیم را در نجوم و نیز الجماهر را در شناخت گوهر ها و کانی شناسی همت گماشت.
ابوریحان در محاسبات خویش از نوعی ترازوی ویژه استفاده می کرد که پدربزرگ ماشین حساب های امروزی محسوب می شود. مسائلی را که او در ریاضیات پایه گذاشت، شالوده طرح اعمال و راه حل ها توسط حکیم عمر خیام نیشابوری شد و در قرن هفت از این دو به خواجه نصیرالدین طوسی انتقال یافت. ابوریحان عدد پی را محاسبه کرد، محیط زمین را اندازه گیری نمود، موقعیت ستارگان را با اسطرلاب بدست آورد و کره جغرافیایی ساخت.
سال 440 هجری قمری فرار سیده است. مردی که به جز در نوروز و مهرگان دست از کار نمی کشید اینک در بستر بیماری افتاده است. نفس های آخر بزرگ مرد علم و حکمت فرار سیده است. علی بن عیسی الولواجی به دیدن او آمده است. ابوریحان به یاد مسئله ای می افتد: ای شیخ! حساب جدات ثمانیه را که وقتی به من گفتی بازگوی که چگونه بود؟!
شیخ گفت: ای حکیم بزرگوار. اکنون چه جای این سوال است؟
ابوریحان می گوید: کدامیک از این دو امر بهتر است؟ بدانم و بمیرم یا ندانم و نادان درگذرم؟
شیخ مسئله را بازگفت و از حضور ابوریحان مرخص شد. چندی دور نشده بود که صدای شیون و زاری از خانه او بلند شد... ابوریحان بیرونی در گذشت.

ابوریحان و اعیاد ایران باستان

«آن روز را که روز تازه‌ای بود جمشید عید گرفت، اگرچه پیش از آن هم نوروز بزرگ و معظم بود.»
«ابوريحان بيروني» دانش‌مند نام‌دار ايراني (440-362 ق) در كتاب پارسي خود «التفهيم لاوائل صناعت التنجيم» گزارشي بسيار رسا و شيوا و حاوي نكاتي بي‌نظير و ارزش‌مند از جشن‌هاي ايرانيان عرضه داشته است. وي مي‌نويسد (2):

«نوروز چيست؟

نخستين روز است از فروردين ماه و از اين جهت، روز نو نام كرده‌اند؛ زيرا كه پيشاني سال نو است و آن چه از پس اوست از اين پنج روز [= پنج روز اول فروردين] همه جشن‌هاست. و ششم فروردين ماه را «نوروز بزرگ» دارند؛ زيرا كه خسروان بدان پنج روز حق‌هاي حشم و گروهان و بزرگان بگزاردندي و حاجت‌ها روا كردني، آن گاه بدين روز ششم خلوت كردندي خاصگان را. و اعتقاد پارسيان اندر نوروز نخستين آن است كه اول روزي است از زمانه و بدو، فلك آغازيد گشتن.

تيرگان چيست؟

سيزدهم روز است از تيرماه. و نام‌اش تير است هم نام ماه خويش، و همچنين است به هر ماهي آن روز كه همنام‌اش باشد، او را جشن دارند. و بدين تيرگان گفتند كه «آرش» تير انداخت از بهر صلح منوچهر كه با افراسياب تركي كرده است بر تير پرتابي از مملكت…

مهرگان چيست؟

شانزدهم روز است از مهرماه و نام‌اش مهر. و اندر اين روز «افريدون» ظفر يافت بر «بيوراسپ» جادو، آن كه معروف است به ضحاك. و به كوه دماوند بازداشت و روزها كه سپس [= پس از] مهرگان است، همه جشن‌اند بر كردار (= مانند) آن چه از پس نوروز بود. و ششم آن مهرگان بزرگ بود و «رام» روز نام است و بدين دانندش.

پروردگان چيست؟

پنج روز پسين اندر آبان ماه [است] و سبب نام كردن آن چنان است كه گبركان [= زرتشتيان] اندرين پنج روز خورش و شراب نهادند روان‌هاي مردگان را. و همي گويند كه جان مرده بيايد و از آن غذا گيرد. و چون از پس آبان ماه پنج روز افزوني بوده است، آنك [= اينك] «اندرگاه» خوانند. گروهي از ايشان پنداشتند كه اين روز «پروردگان» است و خلاف به ميان آمد و اندر كيش ايشان مهم چيزي بود. پس هر دو پنج [روز] را به كار بردند از جهت احتياط را. و بيست و ششم روزِ آبان ماه، فروردگان [= پروردگان] كردند و آخرشان، آخر دزديده. و جمله فروردگان ده روز گشت. (3)

برنشستن كوسه [= سوار شدن مرد بدون موي صورت] چيست؟

آذر ماه به روزگار خسروان، اولِ بهار بوده است (4). و نخستين روز از وي - از بهر فال - مردي بيامدي كوسه، برنشسته بر خري و به دست كلاغي گرفته و به بادبيزن خويشتن باد همي‌زدي و زمستان را وداع همي‌كردي و از مردمان بدان چيزي يافتي. و به زمانه‌ي ما به شيراز همي‌كرده‌اند و ضريبت [= خراج] پِذرفته از عامل،‌ تا هر چه ستاند از بامداد تا نيمروز به ضريبت دهد و تا نماز ديگر [= نماز عصر] از بهر خويشتن را بستاند (5) و اگر از پسِ نماز ديگر بيابندش، سيلي خورد از هر كسي.

بهمنجه چيست؟

بهمن روز است از بهمن ماه [= دومين روز ماه]. و بدين روز، بهمن [= برف] سپيد به شير خالص پاك خورند و گويند كه حفظ [= حافظه] فزايد مردم را و فرامشتي [= فراموشي] ببرد. و اما به خراسان مهماني كنند بر ديگي كه اندر او از هر دانه‌ي خوردني كنند [= بريزند] و گوشت هر حيواني و مرغي كه حلال‌اند و آن چه اندر آن وقت بدان بقعت [= ناحيه] يافته شود از تره و نبات.

سده چيست؟

آبان روز است از بهمن ماه و آن دهم روز بود. و اندر شب‌اش كه ميان روز دهم است و ميان روز يازدهم، آتش زنند به گوز [= درخت گردو] و بادام و گرد بر گرد آن شراب خورند و لهو و شادي كنند. و نيز گروهي از آن بگذرند بسوزانيدن جانوران. اما [وجه تسميه‌ي سده] چنان است كه از او [= روز سده] تا نوروز، پنجاه روز است و پنجاه شب. و نيز گفتند كه اندرين روز از فرزندان پدر نخستين [= گيومرث]، صد تن تمام شدند (6).

گهنبار چيست؟

روزگار سال، پارها كرده است زرادشت و گفته است كه به هر پاره‌اي [از سال]، ايزد تعالي گونه‌اي [از مخلوقات] را آفريده است؛ چون آسمان و زمين و آب و گياه و جانور و مردم، تا عالم به سالي تمام آفريده شد. و به اول هر يكي از اين پاره‌ها، پنج روز است، نام‌شان «گهنبار» (Gahanbar)».

ابوریحان بیرونی کاشف آمریکا

پیشینگان همه معتقد بودند که بخش خشکی معمور و قابل سکونت زمین منحصر به ربع شمالی است که آنرا ربع مسکون میگفتند ,ولی ابوریحان دانشمندی است که به نیروی علم و فراست حدس زد و اعتقاد داشت که در ربع شمالی دیگر یا در نیم کره ی جنوبی زمین یعنی در نقطه ی مقابل مقاطر ربع شمالی که فقط آنرا مسکون و معمور می دانستند نیز خشکی وجود دارد و دو ربع دیگر کره ی زمین را آب دریا فرا گرفته و وجود همین دریا ها ما بین دو قاره جدایی انداخته و مانع از ارتباط دو قسمت خشکی با یکدیگر شده است .
گفته های این دانشمند در دو جای کتاب ارزشمندش ( الهند ) ثبت و بحث شده است و نیز در کتاب ( تحدید نهایات الاماکن ) که تاریخ تحریرش به سال 409 هجری قمری است در این باره که آیا در نیم کره جنوبی زمین نیز خشکی قابل عمارتی هست بحث مفصلی کرده است.
باری خشکی مقاطر با ربع شمالی که ابوریحان حدس زده بود با همان سرزمینی منطبق میشود که واقع بین اقیانوس اطلس و اقیانوس آرام است و پس از 462 سال توسط کریستوف کلمب کشف شد و آنرا ( آمریکا ) نامیدند . کریستوف کلمب هم چنانچه معروف است از روی قواعد و اطلاعات و بصیرت علمی آن قاره را کشف نکرده ، چرا که اصلاً از وجود چنین سرزمینی آگاهی نداشت و احتمال آن را هم نمی داد و بطوریکه گفتند او به مقصد هندوستان سفر کرده بود و در اثر اتفاقاتی که رخ داد در آن قاره سر در آورد که آنرا هیچ نمی شناخت ، اما ابوریحان از روی قواعد متقن و بصیرت علمی بوجود چنین سرزمینی پی برده و آنرا چندین قرن ( در حدود 5 قرن ) پیش از کریستوف کلمب صریح و واضح خبر داده بود ، پس درود به این دانشمند و فیلسوف و درود بر تمامی بزرگ مردان ایران زمین که نه فقط با علم خود بلکه حتی با اسم خود نیز این سرزمین را به سر افرازی برده اند .

منابع :

زندگی نامه ابوریحان بیرونی http://www.parsifa.com
ابوریحان بیرونی http://fa.wikipedia.org
ابوریحان بیرونی http://www.jazirehdanesh.com
ابوریحان بیرونی http://www.farhangsara.com
ابوریحان بیرونی http://natali123.persianblog.ir





نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط