عبدالسلام از زبان عبدالسلام
نويسنده:عبدالسلام
مترجم: آقاي اسفنديار معتمدي
مترجم: آقاي اسفنديار معتمدي
من در سال 1926 در روستاي جانگ كه بخشي از هند تحت اشغال انگليس بود و اكنـون جزء پاكستان است ،متـولد شـدم . پدرم معلـم و كارمنـد آموزشـي در اداره آموزش و پرورش و مادرم خانه دار بود . شش برادر و يك خواهر داشتم . خانواده ام اصلا" ثروتمند نبودند . پدرم توجه بسيار زيادي به تكاليف مدرسه من نشان مي داد و برايم آرزوهاي بزرگي درسر مي پروراند . من قصد داشتم كه در شهرداري مركزي هند كه مسابقه ورودي داشت ،پذيرفته شوم . هر چند چنين نشد و وقايع زندگيم شكل ديگري يافت .
به ياد مي آورم كه در حدود سال 1936هنگامي را كه معلممان در مدرسه ،يك سخنراني درباره نيروهاي بنيادي طبيعت ايراد كرد . او از گرانش آغاز كرد . البته همه ما پيش از اين درباره گرانش چيزهايي شنيده بوديم . سپس او ادامه داد و گفت (( الكتريسته )) ، نيرويي وجود دارد كه آن را الكتـريسته مـي نامند ، اما اين نيرو در روستاي جانگ ما وجود ندارد ، و در شهـر مركزي لاهور ،100مايلي شرق ما موجود است " . او به تازگي مطالبي درباره نيرويي هسته اي شنيده بود و مـي گفت "فقط در اروپا وجود دارد" . اين خاطره نشان دهنده چيزهايي بود كه در كشورهاي در حال توسعه آموخته مي شد .
چهارده ساله بودم كه در بورس كالج دولتي لاهور ،با بالاترين نمره اي كه سابقه نداشت پذيرفته شدم . به ياد دارم كه وقتي از لاهور به روستاي خود بازگشتم همه مردم به استقبالم آمده بودند در حدود شانزده سالگي نخستين تحقيقم را نوشتم . كه اين تحقيق در نشريه رياضي منتشر شد . اما در واقع تا زماني كه به دانشگاه كمبريج نرفتم به طور جدي به كار تحقيق نپرداختم .
فـرصت بسيار خوبي نصيبم شد كه بورسيه گرفتم و به كمبريج رفتم به دليل جنگ امتحان هاي شهرداري مركزي هند معلق شد و سه وزير پنجاب سرمايه هاي پولي را به جنـگ اختصاص داد اما بخشـي از آن باقـي مانـد و پنج بورسيـه بـراي تحصيـل درخارج تعيين شـد در سـال 1946 سعي كردم تا در يك كشتي كوچك پر از خانواده هاي انگليسي ،كه قصد داشتند هند را پيش از استقلال ، ترك كنند ،جايي پيدا كنم . اگر آن سال نرفته بودم ،نمي توانستم به كمبريج راه يابم سال بعد، هند و پاكستان از هم جدا شدند و بورسيه برداشته شد . در كمبريج نفر اول دوره دو ساله رياضيات شدم .
در حالي كه هنوز يك سال ديگر از بورسيه ام باقي بود و ترديد داشتم امتحان سه ساله رياضيات عالي را انتخاب كنم يا امتحان فيزيك بدهم . بر اساس راهنمايي مشاورم آقاي فرد هويل كه گفت " اگر بخواهي فيزيكدان شوي ،حتي فيزيكدان نظري ،بايد دوره تجربي كونديش را بگذراني . در غير اين صورت كسي تو را به عنوان يك فيزيكدان تجربي نمي شناسد . من به آزمايشگاه كونديش كه در آن جا رادفورد آزمايش هاي خود را بر روي ساختار اتم انجام داده بود ،پيوستم .
كونديش آزمايشگاه برجسته اي براي كارهاي آزمانشگاهي و مركزي براي فيزيكدانان سراسر جهان بود . اگر چه من در كاركردن با وسايل آزمايشگاهي كم طاقت بودم . اما براي آن كه شما آزمايشگر قابلي باشيد شما بايد نسبت به كارهايي كه تحت كنترل شما نيستند ،صبور باشيد . فكر مي كنم كه نظريه پرداز هم بايد از همين صبر و حوصله برخوردار باشد . البته صبوري او به عواملي چون خلاقيت، استنباط و علاقه او بستگي دارد .
نخستين آزمايشي را كه خواستم انجام دهم تعيين تفاوت طول موج دو خط D سديم بود ،كه در طيف سديم بسيار مشخص هستند . من گمان مي كردم كه اگر بر روي كاغذ نمودار خط راستي رسم كنم سپس آن خط را محدود كرده و جدا سازم مقدار لازمي كه مي خواستم اندازه گيري كنم بدست مي آمد از نظر رياضي خط راست با دو نقطه مشخص مي شود و اگر شما يك نقطه ديگري را مشخص كنيد از نظر رياضي كافي است ،زيرا سه نقطه روي آن خط داريد ،دو نقطه براي مشخص كردن خط راست و نقطه سوم براي اطمينان است سه روز طول كشيد تا تجهيزات را آماده كردم . پس از سه بار خواندن آنها را علامتگذاري كردم . آن روزها علامتگذاري از كارهاي آزمايشي در كلاس ،به عنوان امتحان پاياني به حساب مي آمد . آقاي دنيس ويل كين سوي يكي از افرادي بود كه كار تجربي ما را نظارت مي كرد و من گزارش كارم را به او دادم . او به خط راستي كه من كشيده بودم نگاه كرد و گفت "سابقه تحصيلات شما چيست"؟ من گفتم "رياضيات" او گفت اوه ، منم همين فكر را كردم . تو بايد به جاي آن كه سه بار خط خواني كني بايد هزار بار اين كار را مي كردي و از اين هـزار بار خـواندن يك خط راست تـرسيم مي كردي . از آن روز به بعـد من كارم را رها كـردم و نمي خواستم به كارم برگردم و بسيار سعي كردم كه در باقيمانده سال از دنيس ويل كين سون دوري كنم . من هنوز نتايجي كه از آزمايش سال 1949 به دست آوردم را به خاطر مي آورم . من به نتايجي كه در تابلوي اعلانات كونديش زده شده بود ،توجه مي كردم كه ويل كين سون درست پشت سرم ظاهر شد . او نگاهي به من كرد و گفت :"اين چه واحد درسي بود كه تو انتخاب كردي؟" و من با خيلي بي تفاوتي گفتم: "من بهترين نمره را در اين درس گرفتم" . او يك چرخ كاملي روي پاشنه پايش يعني تقريبا" º 360 چرخيد و گفت : همين نشان مي دهد كه قضاوت تو در مورد مردم چقدر اشتباه است .
در سال 1951 به لاهور برگشتم و در دانشگاه آنجا شروع به تدريس كردم . اما چون تنها فيزيكدان آن جا بودم كاملا" منزوي شدم . در آنجا بدست آوردن نشريات و ارتباط با موضوع هاي مورد نظرم بسيار سخت بود . به اين دليل من مجبور شدم كشورم را ترك كنم تا فيزيكدان باقي بمانم نداشتن ارتباط ميان دانشمندان كشورهاي در حال توسعه بدترين نوع مصيبتي است كه با آن روبرو هستند . دانشمندان اين كشورها نسبت به كشورهاي ثروتمند تر از سرمايه و فرصتهاي كافي بهره مند نيستند . در اين كشورها هيچ گروه يا جماعتي كه داراي فكر و كار مشترك در يك زمينه مشابه باشند وجود ندارد .
به همين دليل بود كه در سال 1964 من سعي كردم دانشمندان را در مركز بين المللي فيزيك نظري كه در تريست تاسيس كردم گرد هم آورم . اين مركز تسهيلاتي را براي دانشمندان فراهم كرده است بطوري كه بتوانند مدت طولاني در كشور خود بمانند اما تنها براي حدود سه ماه حدود به منظورادامه تحقيقاتشان به اين مركز مراجعه كنند . آنها ها به ديدن دانشمنداني مي آيند كه روي موضوع مشابه كار ميكنند و در آن جا ديدگاه تازه اي مي يابند و به كشور خود باز ميگردند و در واقع نماينده اي مي شوند كه چهره تازه از دانش و فناوري را در كشور خود معرفي كنند .
درسال 1954 به كمبريج برگشتم و به عنوان دانشيار عضو كالج سنت جان شدم . سه سال بعد استادي كالج سلطنتي لندن را پذيرفتم . درهمان جا بهترين گروه فيزيك نظري جهان را تاسيس كردم .
اوج موفقيت من دركار در رشته فيـزيك در سال 1979 بود كه با مشاركت شلـدن گلاشـو و استـون و ينبـرگ جايـزه نـوبل فيزيك را دريافت كردم اين جايزه به خاطر ايجاد وحـدت بين الكترو مغناطيس و نيروي هسته اي ضعيف در نظريه "الكتـرو ضعيف" اهـدا شد ( الكتـرو ضعيف واژه اي است كه در سال 1978 ابداع كردم ) . اين نظريه يكي از دستاوردهاي مهم علم فيزيك در قرن بيستم بود . اين نظريه با انجام آزمايشهاي تجربي بايد به اثبات مي رسيد مهمترين نتيجه اي كه به آن رسيـديم وجـود ذرات پرانرژي جديد بود . براي امتحان اين نظريه ناچار بوديم كه فيزيكدان هاي تجربي را كه شتاب دهنده هاي بزرگ ذرات كار مي كردند قانع كنيم تا وسايل جديدي بسازند: در اصل براي توليد شرايطي شبيه آن چه در چند لحظه اول پيدايش جهان ،وجود داشتـه است . در سال 1983 تائيـد نهايـي نظـريه با كشف پيشگويي ذره ها _ مركـز بـردار واسطـه- بدست آمد . ذره هاي فرضي كه1 W ، W ¯ و Z º ناميده شدند در چند لحظه كوتاه در شرايط كيهاني شتاب دهنده سرن ديده شدند . اين پديده موقتي كافي بود كه نشان دهد نظريه وحدت ، طبيعت بنيادي ماده را نشان مي دهد . در سال 1984اين تائيديه تجربي منجر به اعطاي جايزه نوبل براي كارلو روبينا و سيمون وان درمير شد .
من پيش از اين درباره مشكلات فعاليتهاي علمي دركشورهاي در حال توسعه گفته بودم .
مي خواهم با يك تقاضا اين موضوع را به پايان برسانم . سرمايه اي كه در كشورهاي در حال توسعه براي علوم اختصاص داده شده بسيار ناچيز است و مجامع علمي آنها از حد لازم بسيار كمترند .
كشورهاي در حال توسعه بايد بدانند كه مردان و زنان دانشمند سرمايه هاي گرانبهايي هستند . آنها بايد فرصتها و مسئوليتهايي را براي پيشرفتهاي علمي و فني كشورها يشان ،در نظر بگيرند . همان تعداد كمي هم كه وجود دارند بدون استفاده مانده اند . هدف اين كشورها بايد آن باشد كه تعداد دانشمندان خود را افزايش دهند زيرا دنيا به دو قسمت تقسيم شده است . قسمتي كه از دانش و فناوري برخوردارند و قسمت ديگر كه از آن بي بهره اند و نقشي در تعادل ندارند . وظيفه ما آن است كه اين بي عدالتي را جبران كنيم .
اين مقاله از مصاحبه هاي انجام شده عبدالسلام و سخناني كه عمدتا" از اوست،جمع آوري شده است . ما فكر مي كنيم كه همين مقدار براي فهم خواننده در مورد انگيزه ايجاد مركز بين المللي فيزيكInternational Centre for Theo retical Physics نظري كافي است .
منبع: جزیره دانش
به ياد مي آورم كه در حدود سال 1936هنگامي را كه معلممان در مدرسه ،يك سخنراني درباره نيروهاي بنيادي طبيعت ايراد كرد . او از گرانش آغاز كرد . البته همه ما پيش از اين درباره گرانش چيزهايي شنيده بوديم . سپس او ادامه داد و گفت (( الكتريسته )) ، نيرويي وجود دارد كه آن را الكتـريسته مـي نامند ، اما اين نيرو در روستاي جانگ ما وجود ندارد ، و در شهـر مركزي لاهور ،100مايلي شرق ما موجود است " . او به تازگي مطالبي درباره نيرويي هسته اي شنيده بود و مـي گفت "فقط در اروپا وجود دارد" . اين خاطره نشان دهنده چيزهايي بود كه در كشورهاي در حال توسعه آموخته مي شد .
چهارده ساله بودم كه در بورس كالج دولتي لاهور ،با بالاترين نمره اي كه سابقه نداشت پذيرفته شدم . به ياد دارم كه وقتي از لاهور به روستاي خود بازگشتم همه مردم به استقبالم آمده بودند در حدود شانزده سالگي نخستين تحقيقم را نوشتم . كه اين تحقيق در نشريه رياضي منتشر شد . اما در واقع تا زماني كه به دانشگاه كمبريج نرفتم به طور جدي به كار تحقيق نپرداختم .
فـرصت بسيار خوبي نصيبم شد كه بورسيه گرفتم و به كمبريج رفتم به دليل جنگ امتحان هاي شهرداري مركزي هند معلق شد و سه وزير پنجاب سرمايه هاي پولي را به جنـگ اختصاص داد اما بخشـي از آن باقـي مانـد و پنج بورسيـه بـراي تحصيـل درخارج تعيين شـد در سـال 1946 سعي كردم تا در يك كشتي كوچك پر از خانواده هاي انگليسي ،كه قصد داشتند هند را پيش از استقلال ، ترك كنند ،جايي پيدا كنم . اگر آن سال نرفته بودم ،نمي توانستم به كمبريج راه يابم سال بعد، هند و پاكستان از هم جدا شدند و بورسيه برداشته شد . در كمبريج نفر اول دوره دو ساله رياضيات شدم .
در حالي كه هنوز يك سال ديگر از بورسيه ام باقي بود و ترديد داشتم امتحان سه ساله رياضيات عالي را انتخاب كنم يا امتحان فيزيك بدهم . بر اساس راهنمايي مشاورم آقاي فرد هويل كه گفت " اگر بخواهي فيزيكدان شوي ،حتي فيزيكدان نظري ،بايد دوره تجربي كونديش را بگذراني . در غير اين صورت كسي تو را به عنوان يك فيزيكدان تجربي نمي شناسد . من به آزمايشگاه كونديش كه در آن جا رادفورد آزمايش هاي خود را بر روي ساختار اتم انجام داده بود ،پيوستم .
كونديش آزمايشگاه برجسته اي براي كارهاي آزمانشگاهي و مركزي براي فيزيكدانان سراسر جهان بود . اگر چه من در كاركردن با وسايل آزمايشگاهي كم طاقت بودم . اما براي آن كه شما آزمايشگر قابلي باشيد شما بايد نسبت به كارهايي كه تحت كنترل شما نيستند ،صبور باشيد . فكر مي كنم كه نظريه پرداز هم بايد از همين صبر و حوصله برخوردار باشد . البته صبوري او به عواملي چون خلاقيت، استنباط و علاقه او بستگي دارد .
نخستين آزمايشي را كه خواستم انجام دهم تعيين تفاوت طول موج دو خط D سديم بود ،كه در طيف سديم بسيار مشخص هستند . من گمان مي كردم كه اگر بر روي كاغذ نمودار خط راستي رسم كنم سپس آن خط را محدود كرده و جدا سازم مقدار لازمي كه مي خواستم اندازه گيري كنم بدست مي آمد از نظر رياضي خط راست با دو نقطه مشخص مي شود و اگر شما يك نقطه ديگري را مشخص كنيد از نظر رياضي كافي است ،زيرا سه نقطه روي آن خط داريد ،دو نقطه براي مشخص كردن خط راست و نقطه سوم براي اطمينان است سه روز طول كشيد تا تجهيزات را آماده كردم . پس از سه بار خواندن آنها را علامتگذاري كردم . آن روزها علامتگذاري از كارهاي آزمايشي در كلاس ،به عنوان امتحان پاياني به حساب مي آمد . آقاي دنيس ويل كين سوي يكي از افرادي بود كه كار تجربي ما را نظارت مي كرد و من گزارش كارم را به او دادم . او به خط راستي كه من كشيده بودم نگاه كرد و گفت "سابقه تحصيلات شما چيست"؟ من گفتم "رياضيات" او گفت اوه ، منم همين فكر را كردم . تو بايد به جاي آن كه سه بار خط خواني كني بايد هزار بار اين كار را مي كردي و از اين هـزار بار خـواندن يك خط راست تـرسيم مي كردي . از آن روز به بعـد من كارم را رها كـردم و نمي خواستم به كارم برگردم و بسيار سعي كردم كه در باقيمانده سال از دنيس ويل كين سون دوري كنم . من هنوز نتايجي كه از آزمايش سال 1949 به دست آوردم را به خاطر مي آورم . من به نتايجي كه در تابلوي اعلانات كونديش زده شده بود ،توجه مي كردم كه ويل كين سون درست پشت سرم ظاهر شد . او نگاهي به من كرد و گفت :"اين چه واحد درسي بود كه تو انتخاب كردي؟" و من با خيلي بي تفاوتي گفتم: "من بهترين نمره را در اين درس گرفتم" . او يك چرخ كاملي روي پاشنه پايش يعني تقريبا" º 360 چرخيد و گفت : همين نشان مي دهد كه قضاوت تو در مورد مردم چقدر اشتباه است .
در سال 1951 به لاهور برگشتم و در دانشگاه آنجا شروع به تدريس كردم . اما چون تنها فيزيكدان آن جا بودم كاملا" منزوي شدم . در آنجا بدست آوردن نشريات و ارتباط با موضوع هاي مورد نظرم بسيار سخت بود . به اين دليل من مجبور شدم كشورم را ترك كنم تا فيزيكدان باقي بمانم نداشتن ارتباط ميان دانشمندان كشورهاي در حال توسعه بدترين نوع مصيبتي است كه با آن روبرو هستند . دانشمندان اين كشورها نسبت به كشورهاي ثروتمند تر از سرمايه و فرصتهاي كافي بهره مند نيستند . در اين كشورها هيچ گروه يا جماعتي كه داراي فكر و كار مشترك در يك زمينه مشابه باشند وجود ندارد .
به همين دليل بود كه در سال 1964 من سعي كردم دانشمندان را در مركز بين المللي فيزيك نظري كه در تريست تاسيس كردم گرد هم آورم . اين مركز تسهيلاتي را براي دانشمندان فراهم كرده است بطوري كه بتوانند مدت طولاني در كشور خود بمانند اما تنها براي حدود سه ماه حدود به منظورادامه تحقيقاتشان به اين مركز مراجعه كنند . آنها ها به ديدن دانشمنداني مي آيند كه روي موضوع مشابه كار ميكنند و در آن جا ديدگاه تازه اي مي يابند و به كشور خود باز ميگردند و در واقع نماينده اي مي شوند كه چهره تازه از دانش و فناوري را در كشور خود معرفي كنند .
درسال 1954 به كمبريج برگشتم و به عنوان دانشيار عضو كالج سنت جان شدم . سه سال بعد استادي كالج سلطنتي لندن را پذيرفتم . درهمان جا بهترين گروه فيزيك نظري جهان را تاسيس كردم .
اوج موفقيت من دركار در رشته فيـزيك در سال 1979 بود كه با مشاركت شلـدن گلاشـو و استـون و ينبـرگ جايـزه نـوبل فيزيك را دريافت كردم اين جايزه به خاطر ايجاد وحـدت بين الكترو مغناطيس و نيروي هسته اي ضعيف در نظريه "الكتـرو ضعيف" اهـدا شد ( الكتـرو ضعيف واژه اي است كه در سال 1978 ابداع كردم ) . اين نظريه يكي از دستاوردهاي مهم علم فيزيك در قرن بيستم بود . اين نظريه با انجام آزمايشهاي تجربي بايد به اثبات مي رسيد مهمترين نتيجه اي كه به آن رسيـديم وجـود ذرات پرانرژي جديد بود . براي امتحان اين نظريه ناچار بوديم كه فيزيكدان هاي تجربي را كه شتاب دهنده هاي بزرگ ذرات كار مي كردند قانع كنيم تا وسايل جديدي بسازند: در اصل براي توليد شرايطي شبيه آن چه در چند لحظه اول پيدايش جهان ،وجود داشتـه است . در سال 1983 تائيـد نهايـي نظـريه با كشف پيشگويي ذره ها _ مركـز بـردار واسطـه- بدست آمد . ذره هاي فرضي كه1 W ، W ¯ و Z º ناميده شدند در چند لحظه كوتاه در شرايط كيهاني شتاب دهنده سرن ديده شدند . اين پديده موقتي كافي بود كه نشان دهد نظريه وحدت ، طبيعت بنيادي ماده را نشان مي دهد . در سال 1984اين تائيديه تجربي منجر به اعطاي جايزه نوبل براي كارلو روبينا و سيمون وان درمير شد .
من پيش از اين درباره مشكلات فعاليتهاي علمي دركشورهاي در حال توسعه گفته بودم .
مي خواهم با يك تقاضا اين موضوع را به پايان برسانم . سرمايه اي كه در كشورهاي در حال توسعه براي علوم اختصاص داده شده بسيار ناچيز است و مجامع علمي آنها از حد لازم بسيار كمترند .
كشورهاي در حال توسعه بايد بدانند كه مردان و زنان دانشمند سرمايه هاي گرانبهايي هستند . آنها بايد فرصتها و مسئوليتهايي را براي پيشرفتهاي علمي و فني كشورها يشان ،در نظر بگيرند . همان تعداد كمي هم كه وجود دارند بدون استفاده مانده اند . هدف اين كشورها بايد آن باشد كه تعداد دانشمندان خود را افزايش دهند زيرا دنيا به دو قسمت تقسيم شده است . قسمتي كه از دانش و فناوري برخوردارند و قسمت ديگر كه از آن بي بهره اند و نقشي در تعادل ندارند . وظيفه ما آن است كه اين بي عدالتي را جبران كنيم .
اين مقاله از مصاحبه هاي انجام شده عبدالسلام و سخناني كه عمدتا" از اوست،جمع آوري شده است . ما فكر مي كنيم كه همين مقدار براي فهم خواننده در مورد انگيزه ايجاد مركز بين المللي فيزيكInternational Centre for Theo retical Physics نظري كافي است .
منبع: جزیره دانش