جواهری كه باید آنرا برق انداخت

عقربه زمان اسفند سال 1381 را نشانه رفته است، و از تولد پروفسور حسابی صد سال می‏گذرد . باز سر در خانه پروفسور حسابی ما را به تاریخ ادبیات این سرزمین گره می‏زند .
جمعه، 10 اسفند 1386
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جواهری كه باید آنرا برق انداخت
 جواهری كه باید آنرا برق انداخت
جواهری كه باید آنرا برق انداخت
نويسنده:سید سعید لواسانی
منبع:مجله پرسمان6
عقربه زمان اسفند سال 1381 را نشانه رفته است، و از تولد پروفسور حسابی صد سال می‏گذرد . باز سر در خانه پروفسور حسابی ما را به تاریخ ادبیات این سرزمین گره می‏زند .
به جان زنده‏دلان سعدیا كه ملك وجود / نیرزد آنكه دلی را زخود برنجانی
و این بار برآنیم تا از زاویه نگاه فرزند بزرگوارش مهندس ایرج حسابی شعاع شخصیتی وی را نه در مدار علم و پژوهش بلكه در مدار باورها و اعتقادات وی در زندگی فردی و اجتماعی رصد كنیم .

یكی از مسائلی كه در آسیب‏شناسی دانشگاه‏ها از آن یاد می‏شود، عدم آشنایی دانشجویان با فرهنگ ملی و اسلامی است . می‏خواستم قدری درباره آشنایی آقای دكتر با فرهنگ ملی و اسلامی اشاره كنید و برای ما بگویید آقای دكتر آشنایی با فرهنگ و هویت‏خودی را دارای چه ارزش و كاركردی می‏دانست .

ببینید آقای دكتر معتقد بودند ملتی كه تاریخ خودش را بشناسد و با هویت ملی و دینی‏اش خوب آشنا باشد، بچه‏هایش رفتارهای بزرگی انجام خواهند داد و در آینده انسان‏های بزرگی خواهند شد و در مقابل ملتی كه با تاریخ و فرهنگ خودش آشنا نباشد، آدم‏های بزرگش رفتارهای كودكانه انجام می‏دهند . به همین دلیل به فرهنگ ایرانی توجه بسیار داشت . حال خوب است‏شما بررسی كنید چه تعداد از دانشجویان ما از تاریخ ایران، از تخت جمشید و نحوه ساختنش و قوانین مدنی برجسته و چشمگیر آن دوران، مطلع هستند؟ وقتی شما وارد دفتر اصلی سازمان ملل می‏شوید، در ورودی آن جا منشور كوروش ثبت‏شده است . به دفتر سازمان ملل در ژنو می‏روید، باز در ورودی ساختمان عكس تخت جمشید و حقوق و قوانین ایرانی را می‏بینید . خوب آشنایی با این‏ها می‏تواند در هویت‏بخشی به یك جوان نقش اساسی داشته باشد . به این نكته هم اشاره كنم یكی از احادیث نبوی بسیار مورد توجه آقای دكتر بود . این نشان می‏دهد كه ایشان به طور همزمان علاقه زیادی به فرهنگ و هویت ایرانی و اسلامی‏داشتند . حدیث این است: اگر علم در آسمان‏ها باشد یقینا از ما ایرانیان كسانی در آن جا هستند . این ظرایف همه نشان دهنده توجه جدی آقای دكتر به فرهنگ و هویت اسلامی و ایرانی به طور همزمان است .

با توجه به این كه آقای دكتر از 4 تا 24 سالگی در لبنان و فرانسه و در محیطی مسیحی و غیر ایرانی زندگی كرد، آشنایی وی با فرهنگ اسلامی و رسوم ایرانی چگونه بود؟ آقای دكتر فرهنگ و هویت ملی و دینی را از چه طریقی فرا گرفت؟

آقای دكتر با رسوم اسلامی و ایرانی كاملا آشنا و به شدت به آن پایبند بودند و به نكات دقیقی اشاره می‏كردند كه شاید برای بسیاری جای تعجب داشت; برای مثال مرسوم است در جشن تولد یا برخی از اعیاد شمع روشن می‏كنند و بعد آن را فوت می‏كنند تا خاموش شود . آقای دكتر هیچ گاه اجازه نمی‏دادند كسی شمع‏ها را فوت كند . ایشان می‏گفتند در تفكر ایرانی نور همیشه واجد جنبه تقدس و سمبل هدایت و پاكی بوده و خاموش كردن آن یك كار منفی قلمداد شده است . ایشان می‏گفتند اگر می‏بینید غربی‏ها این كار را می‏كنند، شاید دلیلی برای خودشان دارند; ولی این كار با فرهنگ ما ایرانی‏ها سازگار نیست . عمده اطلاعات آقای دكتر در زمینه مسائل فرهنگی و اجتماعی از طریق مطالعه و جلسات علمی با بزرگان به دست آمده بود; برای مثال به این نكته خوب است اشاره كنم كه آقای دكتر روزهای جمعه جلسه‏ای در منزلشان برپا می‏كردند و در آن از بزرگوارانی همچون علامه جعفری، شهید مطهری، مرحوم فروزانفر، ابولقاسم حالت و . . . دعوت به عمل می‏آوردند . در این جلسات آقای دكتر با حضار در جلسه در مورد مسائل مختلف علمی، دینی، فرهنگی و اجتماعی بحث و تبادل نظر می‏كردند .

آقای دكتر این آشنایی و به خصوص این دغدغه فرهنگ و هویت ایرانی - اسلامی را در چه قالبی به مرحله اجرا درآوردند؟

یك نمونه آن را برای شما نقل كنم . آقای دكتر عضو كمیته نام گذاری فضا بودند . وقتی كهكشانی یا ستاره‏ای كشف می‏شود، آن را به كمیسیون نام‏گذاری می‏آورند تا نامی برای آن انتخاب شود . آقای دكتر بیش از سی و چهار مورد اسم از اسامی اصیل فرهنگ ایرانی انتخاب كردند و در دفاعیه‏ای رسمی مجوز مربوط برای آن‏ها را دریافت داشتند كه اگر صدها سال بعد منجمی نشست و ستاره مثلا سعدی را رصد كرد، به دائرة‏المعارف نگاه كند و بفهمد كه ایران در دنیا وجود دارد و از فرهنگ و تمدنی كهن برخوردار است . در مورد دغدغه دینی ایشان هم به این مورد اشاره كنم كه وقتی ایشان بیمارستان گوهرشاد (اسم مادرشان) را تاسیس كردند، تمام پرستاران آن بیمارستان را موظف كرده بودند در محیط بیمارستان با حجاب اسلامی حاضر شوند; یعنی در سال‏هایی كه رضا شاه كشف حجاب را الزامی كرده بود، آقای دكتر این طوری روی عقاید و ارزش‏های دینی خودشان پابرجا بودند . یكی از روزنامه‏های وابسته به شاه وقتی می‏خواست آقای دكتر را معرفی كند نوشت پروفسور حسابی با این كه استاد فیزیك است . . . هیچ گاه نمازش را ترك نمی‏كند .

از بحث واژه گزینی آقای دكتر یاد كردید . شنیده‏ایم كه برخی واژه‏ها مثل دانشكده و دانشگاه از ابداعات ایشان بوده است؟ آیا این مطلب واقعیت دارد؟ نكته دیگر این كه آقای دكتر از پرداختن به این امر چه هدفی را دنبال می‏كرد؟

آقای دكتر غیر از زبان فارسی با زبان‏های عربی، فرانسه، انگلیسی، آلمانی و زبان‏های باستانی مثل سانسكریت و . . . آشنا بودند; ولی درباره زبان فارسی تعصب زیادی داشتند و از این آشنایی با زبان‏های مختلف، در واژه سازی در زبان فارسی بسیار بهره می‏برد . جمله‏ای از ایشان در مورد ارتباط زبان و فرهنگ نقل شده كه خیلی جالب است . ایشان، با این كه در وهله اول یك فیزیكدان برجسته بودند، مرتب می‏گفتند ادبا نقش منحصر به فردی در فرهنگ یك جامعه ایفا می‏كنند . آقای دكتر به استفاده از واژگان خارجی در متون علمی به شدت اعتراض داشتند . همین رویكرد خاص به رابطه فرهنگ و زبان باعث‏شد در زمانی كه ما هنوز فرهنگستان رسمی زبان فارسی نداشتیم، آقای دكتر مجمعی را درست كنند كه امثال بدیع الزمان فروزانفر در آن حضور داشتند و در مورد معادل سازی واژگان علمی كار می‏كردند; برای مثال كلماتی مثل دانشكده و دانشگاه از كارهای آقای دكتر در این زمینه است . این قدر این دو كلمه زیبا انتخاب شده است كه آدم فكر می‏كند قدمت زیاد دارند . در این جا به یاد جمله‏ای از آیت الله خامنه‏ای افتادم كه شناخت دقیق ایشان را از شخص آقای دكتر نشان می‏دهد . ایشان در پیامشان در مورد آقای دكتر حسابی چنین گفتند: خدمتی كه دكتر حسابی به فرهنگ فارسی كرده است كم‏تر از خدمتی نیست كه به علم ایران و جهان كرده است .

در مورد آشنایی با فرهنگ سایر ملل چطور؟ آیا در این زمینه هم آقای دكتر رویكرد خاصی داشت؟

آقای دكتر معتقد بودند آشنایی با فرهنگ‏های دیگر كمك بزرگی به فراگیری فرهنگ ایرانی خواهد كرد و ارزش و اعتبار بالای فرهنگ ایرانی را برای انسان روشن می‏كند . آقای دكتر به ما سفارش می‏كردند حتما دو كشور هند و مصر را از نزدیك ببینیم و با فرهنگ و تمدن آن آشنا شویم . در زمینه آشنایی ایشان با فرهنگ و تمدن سایر ملل یك نمونه برای شما بیان كنم . در سفری همراه پدر وارد موزه لوور فرانسه شدیم . خانمی كه بلیت می‏فروخت، از آقای دكتر پرسید می‏خواهید راهنما هم برای توضیح دنبالتان بیاید؟ آقای دكتر گفتند نه . خانم بلیت فروش كه فكر می‏كرد آقای دكتر به علت گران بودن هزینه راهنما جواب منفی داده‏اند، گفت: اگر بخواهید در گروه‏های پنج نفری، ده نفری با بیست نفری هم می‏توانید شركت كنید . آقای دكتر باز گفتند نه . از آقای دكتر خواست كتاب راهنما به ایشان بدهد، باز ایشان نپذیرفتند . پس از آن ما همراه پدر راه افتادیم . چند روز با آقای دكتر موزه لوور را بازدید كردیم . آقای دكتر درباره تك تك مجسمه‏ها و تابلوها برایمان توضیح می‏دادند كه برای مثال چه سالی رست‏شده، اثر كی بوده، سازنده آن چی می‏خواسته بگوید و . . . . از آقای دكتر پرسیدیم شما چه طور تمام این آثار را می‏شناسید؟ گفتند این دو تا كتاب موزه لوور را خوانده‏ام و بعد با این كتاب‏ها آمده‏ام توی موزه لوور و تمرین كرده‏ام .

یكی دیگر از جلوه‏های آشنایی با فرهنگ و هویت ایرانی و اسلامی ساده زیستی است . از آقای دكتر در این زمینه چه خاطراتی در ذهن دارید؟

نمونه‏ای از ساده زیستی آقای دكتر این كه ایشان یك تخته رسم داشتند كه مال دوران جوانی‏اش بود . پس از این كه در دانشگاه موقعیتی پیدا كردند و از لحاظ مالی آن مشكلات حاد را پشت‏سر گذاشتند، به ایشان گفتیم یك تخته رسم جدید تهیه كنید; ولی ایشان استدلال می‏كردند كه این تخته رسم كار مرا راه می‏اندازد، با آن هیچ مشكلی ندارم و به تخته رسم جدید نیاز نیست . مورد دیگر آن كه وقتی كفش‏های آقای دكتر كهنه و فرسوده می‏شد، خودشان آن را پاشنه می‏زدند، و برای كار در باغچه از آن استفاده می‏كردند . آقای دكتر اصرار داشتند ما مدادهای كوچكمان را دور نریزیم . خود ایشان هم هیچ گاه مدادهای كوچك را دور نمی‏ریختند . یك نی داشتند كه هر گاه مدادشان كوچك می‏شد از آن استفاده می‏كردند . تمام این كارها موقعی انجام می‏شد كه ایشان هیچ مشكل مالی نداشتند . اندیشه ایشان، اندیشه استفاده بهینه از همه چیز بود و این یك اصل نهادینه شده در وجود ایشان به شمار می‏آمد .

یكی از مشكلات اجتماعی امروز ما بحث گسست نسل‏ها است . این مشكل در محیطهای دانشگاهی به شكل خاصی جلوه دارد . خوب است‏بحث را به اخلاق و سلوك پروفسور حسابی در خانه منتقل كنیم و به اهمیتی كه آقای دكتر برای خانواده و ربیت‏خانوادگی قائل بود، بپردازیم . از شما می‏خواهم از خاطرات آقای دكتر در این زمینه قدری برای ما صحبت كنید . ایشان برای خانواده چه ارزشی قائل بود؟ روابطش با همسرش چگونه بود؟ و در امر تربیت فرزندان از چه الگوهایی استفاده می‏كرد؟

آقای دكتر می‏گفتند من مرتب می‏شنوم كه جوان‏های امروزی می‏گویند پدر و مادرمان شرایط ما را درك نمی‏كنند و طرف مقابل هم می‏گویند بچه‏ها ما را درك نمی‏كنند . این گسست نسل‏ها و عدم تفاهم میان اعضای یك خانواده تقصیر بچه‏ها نیست . عیب را باید در نحوه تربیت پدر و مادرها جست و جو كرد . روزی كه پدر و مادرها باید وقت می‏گذاشتند و فرزندان خودشان را درست تربیت می‏كردند، این كار را نكردند و وقتی فرزندان به سن جوانی رسیدند، دیگر نمی‏توان كاری كرد و نتیجه مطلوبی گرفت .

می‏توانید نمونه‏هایی از الگوهای تربیتی ایشان را برای ما نقل كنید؟

آقای دكتر روزها سر ساعت مقرر سر سفره حاضر می‏شدند و با آرامش تمام غذا می‏خوردند . موقع غذا خوردن همه ما به مدت یك ساعت تمام دور سفره جمع بودیم . این كار دكتر دو دلیل داشت: یكی آن كه از خداوند عالم به خاطر بركت‏سفره تشكر می‏كردند و دیگر آن كه از خانم خانه به خاطر چند ساعت وقتی كه صرف حاضر كردن غذا كرده‏اند، تشكر می‏كردند . آقای دكتر معتقد بودند غذا خوردن دسته جمعی بهانه خوبی برای این است كه اعضای خانواده دور هم جمع شوند، از مشكلات همدیگر آگاه شوند، به دنبال راه حل بگردند و احیانا با همدیگر درد دل كنند . همین یك كار ساده پس از مدتی خانواده را چنان به هم پیوند می‏دهد و متحد می‏سازد كه به این سادگی نمی‏توان وحدتش را از هم گسست . دیگر یك فیلم ماهواره‏ای، یك سفر خارجی، یك دوست ناباب و . . . نمی‏تواند این انسجام خانوادگی را از بین ببرد .یكی دیگر از خاطراتی كه در این زمینه می‏توانم برای شما نقل كنم آن است كه وقتی برای صرف غذا به آشپزخانه می‏رفتیم، اگر بحثی را با ایشان شروع كرده بودیم یا در آن جا سؤالی علمی از می‏پرسیدیم، بحث را قطع می‏كردند و به سؤال پاسخ نمی‏دادند . آقای دكتر با این كارشان می‏خواستند به ما بگویند محیط آشپزخانه محیطی نیست كه شما بخواهید بحث علمی بكنید . آقای دكتر می‏خواستند به ما بگویند در چنین جمعی كه تمام اعضای خانواده جمع هستند، باید از موضوعی صحبت كنید كه تمام افراد حاضر در مجلس آن را بفهمند و دوست داشته باشند .

در مورد الگوهایی كه آقای دكتر برای آموزش شما استفاده می‏كرد چه مورد جالبی را می‏توانید نقل كنید؟

آقای دكتر، اگر می‏دیدند ما مطلبی را حفظ می‏كنیم، خیلی عصبانی می‏شدند . ایشان معتقد بودند حفظ كردن مغز را پر می‏كند و جایی برای استفاده درست از آن باقی نمی‏گذارد و خلاقیت را از فرد سلب می‏كند . آقای دكتر می‏گفتند علم امروز به قدری توسعه پیدا كرده و زیاد شده است كه شما نمی‏توانید همه آن را حفظ كنید . حرف ایشان این بود كه شما باید یاد بگیرید چگونه جواب سؤال‏هایتان را پیدا كنید . به عقیده دكتر، وادار كردن كودك و نوجوان به حفظ كردن خیانتی بزرگ در حق آن‏ها است .
در مورد برنامه آموزشی آقای دكتر باید بگویم، در برنامه آقای دكتر ساعت 10- 12 شب به درس دادن به من و خواهرم اختصاص پیدا كرده بود . این برنامه از بچگی تا روزی كه ایشان زنده بودند، ادامه داشت . آقای دكتر هر شب مطالب جدیدی را در حوزه‏های مختلف فیزیك و ریاضیات، ادبیات، مهندسی‏های مختلف، اصول نقشه برداری، ستاره‏شناسی و رصد آسمان با تلسكوپ، آناتومی و . . . با ما در میان می‏گذاشتند و بدین ترتیب، سطح علمی و آگاهی‏های عمومی خانواده را بالا می‏بردند . یادم می‏آید یك مرتبه در بحث آناتومی یكی از همین گربه‏های خانه را گرفتند و آن را بی‏هوش كردند و جراحی‏های مختلف روی بدن آن انجام دادند . همه این كارها، به نظر من، یك نوع تربیت علمی بود . آقای دكتر سعی داشتند به روش‏های بسیار ساده و دوست داشتنی ما را به علم و دانش و فن علاقه‏مند كنند .

آیا این شیوه تربیت علمی و بالا بردن آگاهی‏های عمومی تنها در مورد فرزندان اعمال می‏شد یا این كه آقای دكتر درباره همسرش هم چنین حساسیتی داشت؟

سؤال خیلی خوبی است . اتفاقا آقای دكتر به این مساله هم خیلی حساس بودند . در سنین كودكی ما به این مساله حساسیتی نداشتیم; اما بعدها من فهمیدم آقای دكتر هر درسی را كه می‏خواستند شب برای ما بگویند، قبلا كلیات آن را با مادر در میان می‏گذاشتند . فلسفه چنین كاری این بود كه مبادا خدای نكرده آقای دكتر مطالب علمی‏ای برای ما تعریف كنند كه مادر نشنیده باشند و بعد جلوی ما خجالت‏بكشند .

در پایان خوب است اشاره‏ای هم به رابطه عاطفی پروفسور حسابی با امام خمینی داشته باشید .

همان طور كه می‏دانید، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مدت كوتاهی امام در قم ساكن بودند . روزی استادان دانشگاهی دور هم جمع شدند و از آقای دكتر حسابی خواستند آن‏ها را پیش امام ببرند . آقای دكتر به شهید دكتر چمران گفتند; آیت الله شهید مطهری اقدام كردند; برای دیدار استادان دانشگاه با امام روز و وقت‏خاصی مقرر گردید و من هم همراه پدر به ملاقات امام رفتم . وقتی امام از در وارد اتاق شدند، همه به احترام ایشان از جای برخواستند . امام به آقای دكتر و سایر استادان گفتند بفرمایید بنشینید . آقای دكتر به امام گفتند شما ابتدا بفرمایید . دوباره امام به آقای دكتر گفتند و آقای دكتر به امام تعارف كردند; و این امر ادامه یافت تا این كه امام از جلوی تمام استادان رد شدند و آمدند جلوی آقای دكتر و ایشان را وادار كردند كه بنشینند . بعد هم خودشان رفتند و در جای مخصوصشان نشستند . ببینید چگونه چنین شخصیتی از معلم برجسته مملكت ایران تجلیل می‏كند . آقای دكتر هفت نسل استاد دانشگاه تربیت كرده است . امام به خاطر احترام به چنین معلمی چنین رفتاری را انجام می‏دهند .
از آن طرف آقای دكتر هم عنایت ویژه‏ای به امام داشتند . آقای دكتر می‏گفتند این جوان‏هایی كه به خاطر امام خمینی در دوران انقلاب به خیابان و در دوران جنگ به جبهه می‏رفتند و تیرهای دشمن را بر جسم خود می‏خریدند، به خاطر این بود كه محبت و احترام و راستگویی را در شخصیت امام خمینی به وضوح می‏دیدند . آقای دكتر معتقد بودند انقلاب اسلامی ایران همچون یك جواهر است كه باید آن را برق انداخت و به درستی به دیگران نشان داد .




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط