معنای سحر
بسیاری از دانشمندان از جمله روان شناسان، جامعه شناسان، لغت دانان، دانشمندان دینی و... به بررسی سحر همت گماشتهاند؛ ولی از آنجا كه موضوع سخن ما بحثی دینی است، به بررسی سحر از منظر دینی اكتفا میكنیم:برای سحر و جادو معانی فراوانی ذكر كردهاند كه مهمترین آنها عبارتاند از:
خدعه و نیرنگ و شعبده و تردستی؛ (2)
هر چیزی كه ظریف و بسیار حساس باشد؛ (3)
خدعه و خیالات بدون حقیقت و واقعیت، همانند شعبده و تردستی؛
جلب شیطانها از راههای خاص و كمك گرفتن از آنان؛
تغییر دادن ماهیت انسان یا حیوان به چیزی دیگر، كه این نوع، خیال و پنداری بیش نیست و واقعیت ندارد. (4)
شیخ مرتضی انصاری، دانشمند چیره دست شیعه، پس از بررسی سخنان فقها دربارهی سحر، آن را اینگونه تعریف میكند:
سحر كلامی است كه به زبان جاری كنند (اوراد نامفهوم) یا چیزی كه بنویسند یا نوشتهای كه به همراه دارند یا اورادی كه بخوانند و بر ریسمانی بدمند و سپس گره بزنند، قسم بدهند (موجوداتی مثل جن یا شیاطین یا ملك را قسم دهند كه فلان كار را برایشان انجام دهند)، یا بخور دهند (دود بدهند) یا بدمند، یا تصویر و مجسمه درست كنند (ساحر، تصویر یا مجسمهای از شخص مسحور درست كند، سوزن در آن فرو برد یا با چاقو قسمتی از آن را ببرد، با این كار ضرری جسمی بر شخص مسحور وارد كند) یا با تصفیهی نفس (ساحر با ریاضات غیرشرعی، مثل اعمالی كه مرتاضهای هندی انجام میدهند) بتوانند به صرف اراده، كارهایی انجام دهند، یا با استخدام ملائكه یا اجنه یا شیاطین به كشف اشیای گمشده یا مسروقه و درمان امراض بپردازند و به وسیلهی آنها در بدن یا قلب یا عقل مسحور تأثیر بگذارند. (5)
در مجموع میتوان گفت: سحر در اصل به معنای هر كار و هر چیزی است كه سرچشمهی آن، پنهان باشد و معمولاً به كارهای خارق العادهای میگویند كه با استفاده از وسایل مختلف انجام میشود و هدف از آن، اغفال و فریب مردم است. گاهی از عوامل تلقینی در آن استفاده میكنند؛ یعنی با تلقینهای قوی و مؤثر، مسائلی را در نظر عوام منعكس میكنند كه واقعیتی ندارد و گاه از تردستی، خدعه و نیرنگ و به اصطلاح چشمبندی بهره میگیرند. گاهی از خواص ناشناختهی فیزیكی و شیمیایی بعضی از اجسام، یا مسائلی مربوط به چگونگی تابش نور از زوایای مختلف بهره میگیرند؛ به طوری كه بینندگان، امور خارق عادتی را در برابر خود میبینند كه از اسرار آن بیخبرند. یا اینكه از طریق ارتباط با ارواح و كمك گرفتن از شیاطین، امور خارق العادهای را انجام میدهند. كارهای مرتاضان را كه غالباً از طریق تمرینهای شاقّ و تمركز نیروهای روحی و جسمی انجام میگیرد، نیز میتوان نوعی سحر شمرد؛ هر چند گاهی آن را خارق عادتی در برابر سحر قرار میدهند. (6)
از بررسی حدود 51 مورد كلمهی «سحر»و مشتقات آن در سورههای قرآن از قبیل طه، شعراء، یونس، اعراف و... كه راجع به سرگذشت پیامبران خدا، همانند موسی، عیسی و پیامبراسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) است، به این نتیجه میرسیم كه سحر از نظر قرآن به دو بخش تقسیم میشود:
1.گاه مقصود از آن فریفتن، تردستی، شعبده و چشم بندی است و حقیقتی ندارد؛ همانند آیهی 66 سورهی طه (7) و آیهی 116 سورهی اعراف. (8) از این آیات روشن میشود كه سحر دارای حقیقتی نیست كه بتواند در اشیا تصرفی كند و اثری بگذارد، بلكه تردستی و چشم بندی ساحران است كه آن گونه جلوه میدهد.
2.از بعضی از آیات قرآن استفاده میشود كه بعضی از انواع سحر به راستی اثر میگذارد؛ مانند آیهی 102 سورهی بقره. (9) در اینكه آیا تأثیر سحر فقط جنبهی روانی دارد یا اثر جسمانی و خارجی هم ممكن است داشته باشد، نظر واحدی وجود ندارد. بعضی معتقدند اثر سحر تنها در جنبههای روانی است و برخی معتقدند آثار جسمانی هم دارد.
انواع سحر
علامه طباطبایی در بیان انواع علوم غریبه- كه بسیاری از آنان سحرند- میگوید:علومی كه از عجایب و غرایب آثار بحث میكند، بسیار است؛ به گونهای كه نمیتوان در تقسیم آنها ضابطهای كلی دست داد و معروفترین آنها را كه در میان متخصصان آنها شهرت دارد، عبارت است از:
1.علم سیمیا:
موضوع این علم، هماهنگ و مخلوط كردن قوای ارادی با قوای مخصوص مادی برای دستیابی به قدرت ویژه و انجام تصرفات عجیب و غریب در امور طبیعی است كه یكی از اقسام آن، تصرف در خیال مردم است كه آن را سحر دیدگان مینامند و این دانش، از برترین مصادیق سحر است.2.علم لیمیا:
در این دانش از كیفیت تأثیرهای ارادی، در صورت اتصال اراده با ارواح قوی و عالی، همانند ارواحی كه موكل ستارگاناند، بحث میشود كه چگونه میتواند با اتصال به این ارواح یا جنیان، آنان را تسخیر كرده، در كارها از آنها كمك بخواهد. این دانش را علم تسخیرات نیز میگویند.3.علم هیمیا:
در این دانش از تركیب قوای عالم بالا، با عناصر عالم پایین بحث میشود تا از این راه به تأثیرهای عجیبی دست یابد و آن را علم طلسمات نیز میگویند؛ چون كواكب و اوضاع آسمانی با حوادث مادی زمین ارتباط دارند؛ همانگونه كه عناصر، مركبات و كیفیات طبیعی آنها با یكدیگر مرتبطاند. پس اگر اشكال آسمانی كه مناسب با حادثهای از حوادث است، با صورت و شكل مادی آن حادثه تركیب شود، آن حادثه پدید میآید؛ مثلاً اگر كسی بتواند به شكل آسمانی كه با مردن یا زنده ماندن شخصی یا باقی ماندن چیزی، با شكل و صورت خود این افراد یا اشیاست، دست یابد و این دو را تركیب كند، به مقصودش دست مییابد. در مثالهای مذكور شخص میمیرد و دومی زنده میماند و شیء مورد نظر باقی میماند و این معنای طلسم است.4.علم ریمیا:
این دانش از استخدام قوای مادی بحث میكند تا به آثار عجیب آنها دست یابد؛ به طوری كه در حس بیننده آثاری خارق العاده درآید و این را شعبده هم میگویند.5.علم كیمیا:
چهار دانش پیش گفته با فن پنجمی كه نظیر آنهاست و از كیفیت تبدیل صورت یك عنصر به صورت عنصری دیگر بحث میكند، یعنی علم كیمیا، همه را علوم مخفی پنج گانه مینامند.6.علم اعداد و اوفاق:
این دانش هم از جمله علومی است كه به علوم پنجگانه بالا ملحق میشود و در آن از پیوندهایی كه میان اعداد و حروف و بین مقاصد آدمی است، بحث میكند؛ یعنی كسی كه دانش فوق را میداند، عدد یا حروفی را كه با مطلوبش مناسب است، در جدولهایی به شكل مثلث یا مربع یا غیر آن با ترتیب خاصی قرار میدهد و در آخر نتیجهی مطلوب را به دست میآورد.7.علم خافیه:
صاحب این دانش، حروف آنچه را میخواهد (مطلوبش) و یا حروف نامهایی را كه با خواستهاش هماهنگ است، میشكند و از شكستهی آن حروف، به نامهای آن فرشتگان و آن شیطانهایی كه موكل بر مطلوب اویند، دست مییابد؛ همچنین دعایی را كه از آن حروف درست میشود و خواندن آن دعا برای رسیدن به مطلوبش مؤثر است، به دست میآورد.8-9. خواب مغناطیسی و علم احضار روح:
این دو دانش در عصر حاضر نیز متداول است و از تأثیر اراده و تصرف در خیال هدف بحث میكند. در این باره كتابها و رسالههای بسیاری نوشته شده است و به دلیل شهرت این دانش، نیازی به بحث دربارهی آن وجود ندارد. (10)چالشهای سحر با اعجاز
یكی از شبهاتی كه از دیرزمان دربارهی همهی پیامبران الهی مطرح بوده است، نسبت دادن سحر و جادوگری به پیامبران (علیهم السلام) است؛ چنان كه قرآن میفرماید: «کَذلِکَ مَا أَتَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ قَالُوا سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ» (11): اینگونه است كه هیچ پیامبری قبل از اینها به سراغ قومی فرستاده نشد، مگر اینكه گفتند او ساحر یا دیوانه است.نسبت یاد شده در دهها آیه دربارهی برخی از پیامبران اولوالعزم، همانند حضرت موسی (علیه السلام) (12)، حضرت عیسی (علیه السلام) (13) و حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) (14) نیز در قرآن كریم گزارش شده است كه اهمیت این توطئه و عمق شبهه دربارهی پیامبران را نشان میدهد.
شبههی یاد شده امروزه نیز بازگو میشود.
یكی از مهمترین پاسخها به سخن یاد شده، بازگویی تفاوتهای سحر و معجزه است كه به ده تفاوت اشاره میشود:
1.قابلیت تعلیم و تعلم
یكی از جهات امتیاز معجزه با اعمال ساحران و مرتاضان این است كه معجزه هرگز قابل آموختن و یادگیری نیست. از طرفی نمیتوان آن را به دیگری تعلیم داد. پیامبران الهی و صاحبان معجزات، هرگز نزد استاد و در كلاس خاصی آموزش ندیده، این گونه اعمال خارق العاده را از كسی فرانگرفتهاند؛ بلكه قدرت اعجاز، موهبتی آسمانی و الهی است كه از ناحیهی ذات خداوندی به آنان افاضه شده است؛ ولی كارهای اعجاب انگیز مرتاضان و ساحران به گونهای است كه دیگران نیز میتوانند با مطالعهی كتب و با انجام تمرینها و ریاضتهای خاصی كه آنان انجام دادهاند، قدرت انجام آنگونه اعمال را به دست آورند. (15)2.دفعی و تدریجی
از آنجا كه ساحران و مرتاضان با آموزشها و تمرینهای مستمر به قدرت خود دست یافتهاند، هیچگاه به طور ناگهانی نمیتوانند آنچه را از آنان درخواست میشود، انجام دهند؛ در حالی كه معجزات در هر لحظهای و بدون هیچ سابقهای ممكن است انجام گیرد.3.بی نیازی به تهیهی مقدمات
معجزاتی كه پیامبران انجام میدادند، به دو بخش تقسیم میشود:الف) معجزاتی كه پس از ادعای نبوت و به عنوان دلیلی بر نبوت خود ارائه میكردند، بدون اینكه مردم آن نوع معجزه را از آنان طلب كنند؛ همانند قرآن پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم)، معجزهی عصا و ید بیضای موسی (علیه السلام) و احیای مردگان به دست مسیح (علیه السلام).
ب) معجزاتی كه امتها از رسولان درخواست میكردند؛ مانند شق القمر، نزول مائدهی آسمانی برای حواریون و...
پیامبران برای ارائه اینگونه معجزات، نیازمند تهیهی هیچ مقدمهای نبودند، بلكه بلافاصله پس از درخواست مردم، معجزات مذكور را- برای حقیقت جویان و نه بهانه جویان لجوج- انجام میدادند؛ در حالی كه ساحران و مرتاضان نه تنها توان ارائه اینگونه خارق العادات را ندارند، بلكه برای انجام خوارق عاداتی كه بلدند نیز به تهیهی وسایل و اسباب خاصی نیازمندند؛ مثلاً تنها چوب یا ریسمان خاصی را كه در آن حیله به كار بردهاند، میتوانند به مار كوچكی تبدیل كنند. از این رو بود كه در مواجهه با حضرت موسی (علیه السلام) فرعونیان از او مهلت خواستند تا تمام ساحران را جمع كنند و مقدمات كار را فراهم سازند؛ چنان كه قرآن میفرماید: «قَالُوا أَرْجِهْ وَ أَخَاهُ وَ ابْعَثْ فِی الْمَدَائِنِ حَاشِرِینَ *یَأْتُوکَ بِکُلِّ سَحَّارٍ عَلِیمٍ» (16): گفتند به او و برادرش مهلت ده و مأموران را برای جمعآوری ساحران به شهرها اعزام كن تا هر ساحر ماهر و دانایی را نزد تو آورند. در حالی كه موسی (علیه السلام) نیازی به این مقدمات نداشت و بعد از مشاهدهی سحر ساحران تقاضای مهلتی برای نحوهی مبارزه با آنها نكرد؛ چرا كه به نیروی الهی متكی بود و ساحران به نیروی محدود انسانی. (17)
4.غلبه ناپذیری
از آنجا كه معجزات انبیا و اولیای الهی به قدرت خداوندی است، مستقیماً با ارادهی او صورت گرفته، هرگز مغلوب عوامل دیگر نمیشوند. به عبارت دیگر هرگز چنین نیست كه كسی بتواند مانع قدرت اعجاز انبیای الهی گردد و یا در صورت وقوع معجزه، آن را باطل سازد و از بین ببرد؛ به خلاف اعمال مرتاضان و جادوگران كه چون اینان ارتباط خاصی را كه معجزات با مبدأ هستی دارند، دارا نیستند، گاه مغلوب عوامل دیگر واقع میشوند؛ (18) چنان كه در رویداد مقابلهی ساحران با حضرت موسی، ابتدا ساحران میپنداشتند بر اعجاز حضرت موسی غالب خواهند شد و بر این كارشان قسم میخوردند، ولی در مقام عمل، اعجاز موسوی بر سحر فرعونی غالب آمد؛ خداوند میفرماید:«قَالَ لَهُمْ مُوسَى أَلْقُوا مَا أَنْتُمْ مُلْقُونَ *فَأَلْقَوْا حِبَالَهُمْ وَ عِصِیَّهُمْ وَ قَالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغَالِبُونَ* فَأَلْقَى مُوسَى عَصَاهُ فَإِذَا هِیَ تَلْقَفُ مَا یَأْفِکُونَ *فَأُلْقِیَ السَّحَرَةُ سَاجِدِینَ *قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعَالَمِینَ» (19): [در روز موعود، وقتی همگی جمع شدند] موسی به ساحران گفت: «آنچه را میخواهید بیفكنید، بیفكنید!» آنها طنابها و عصاهای خود را افكندند و گفتند: «به عزت فرعون، ما قطعاً پیروزیم!» سپس موسی عصایش را افكند، ناگهان تمام وسایل دروغین آنها را بلعید! فوراً همهی ساحران به سجده افتادند، گفتند: «ما به پروردگار عالمیان ایمان آوردیم.»
5.تحدی
از آنجا كه معجزه مستقیماً متكی به قدرت الهی است و هرگز ممكن نیست در برابر عامل دیگری مغلوب گردد؛ همواره انبیای الهی با علم به شكست ناپذیری، از همهی مردم میخواستند اگر میتوانند، همانند معجزات آنها را انجام دهند و مثل آن را بیاورند (تحدی)؛ اما هیچ یك از ساحران و مرتاضان به خود جرئت نمیدهند كه از همهی مردم دنیا درخواست مقابله به مثل كنند. به عبارت دیگر به طور كلی اعمال خارق العادهی ساحران، هرگز همراه با تحدی نیست و این خود، از اساسیترین جهات امتیاز بین اعمال ساحران و معجزات انبیای الهی است. (20)6.تنوع ناپذیری
كارهای ساحران غالباً از یك نوعاند؛ مثلاً كسی كه چوب یا ریسمان را به مار تبدیل میكند، تنها میتواند همین یك نوع سحر را، آن هم فقط با همان چوب و ریسمان خودش، انجام دهد و اگر چوب عوض یا گم شود، ساحر نیز نمیتواند كاری از پیش ببرد. به خلاف معجزات پیامبران كه تنوع زیادی دارند؛ برای نمونه معجزات حضرت عیسی، یعنی زنده شدن مرده، بینا شدن نابینای مادرزاد، سخن گفتن در گهواره، ارائه خبرهای غیبی و... هیچ وجه مشتركی ندارند. (21)برای حضرت عیسی (علیه السلام) تفاوتی نمیكرد، مردهای كه با اذن خدا زنده میكرد، زید باشد یا عمرو؛ چنان كه به گِل خاصی هم وابسته نبود.7.زمانمند و مكانمند
معجزه از حیث زمان و مكان مجرد است؛ یعنی این دو بُعد هیچ دخالتی در معجزه ندارد، بلكه پیغمبر در هر زمان و مكانی كه باشد، میتواند از خداوند معجزهای را درخواست كند و در صورتی كه درخواست مردم از روی عناد و لجاجت نباشد، بلافاصله خداوند معجزهی مذكور را به پیامبرش عنایت میكند. همچنین نوع معجزاتی كه ارائه میكنند، وابستهی زمان خاصی نیست؛ برای نمونه اگر بخواهند مردهای زنده شود،برای آنان تفاوت نمیكند كه شخص دیروز مرده باشد یا صدها هزار سال قبل.اما سحر به زمانها و مكانهای ویژهای مقید و محدود است و این گونه نیست كه ساحر همه جا و همه وقت از عهده برآید.
8.تفاوت اهداف
هدف پیامبران و ائمه (علیهم السلام) از نشان دادن معجزه این است كه مردم با دیدن آن به راستگویی آنان پی ببرند و هدایت الهی را بپذیرند؛ پس آنان برای نشان دادن معجزات، هیچ فایدهی شخصی برای خود نمیبینند و به دنبال جلب منافع مادی و دنیوی برای خود نیستند؛ به خلاف مرتاضان و ساحران كه این اعمال را صرفاً برای اغراض شخصی و منافع مادی انجام میدهند و هدف آنها معمولاً یكی از امور سه گانهی زیر است:1.اغفال مردم سادهلوح؛
2.كسب شهرت در میان تودهی عوام؛
3.كسب درآمد مادی از طریق سرگرم ساختن مردم.
هنگامی كه این دو گروه (پیامبران و ساحران و مانند آنها) وارد میدان میشوند، هرگز نمیتوانند برای مدت طولانی منویات و اهداف خود را مكتوم دارند؛ چنان كه ساحران فرعونی، قبل از آنكه وارد میدان شوند، از او درخواست اجر و پاداش مهم كردند و فرعون هم به آنها وعدهی اجر مهمی داد: «قَالُوا إِنَّ لَنَا لَأَجْراً إِنْ کُنَّا نَحْنُ الْغَالِبِینَ *قَالَ نَعَمْ وَ إِنَّکُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبِینَ»(22): [ساحران نزد فرعون آمدند و گفتند] آیا اگر ما پیروز گردیم، اجر و پاداش مهمی خواهیم داشت؟! گفت: آری و شما از مقربان خواهید بود. در حالیكه پیامبران پیوسته میگفتند: «وَ مَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ » (23): هیچ پاداشی از شما نمیطلبیم، كه این تعبیر در چندین آیهی قرآن مجید دربارهی چند تن از پیامبران آمده است.
9.تفاوت اوصاف
از آنجا كه معجزهگران، از سوی خدا مأموریت هدایت مردم را دارند، لذا اوصافی متناسب آن دارند.پیامبران صفات و فضایل عالی همچون: صداقت، شهامت، محبت، عشق، دوستی، بخشش، عدالت، بردباری، خلوص نیت، همكاری و همدردی با دیگران به ویژه ضعیفان، حسن خلق، حق شناسی، قدرشناسی، فروتنی، سخاوت، مهربانی، خداترسی و... دارند؛ در حالیكه ساحران، كاهنان و مرتاضان، نه مأمور هدایتاند و نه دارای اوصاف شایستهی مذكور.
مطالعه در سوابق زندگی پیامبران و ساحران و چگونگی استفادهی این دو گروه از خارق عاداتی كه انجام میدهند و همچنین توجه به همسویی آنها با طیفهای مختلف اجتماعی و نیز طرز رفتار و اخلاق آنها راهنمای خوبی برای شناخت «سحر» از «معجزه» است.
قرآن مجید با تعبیرات دقیقی به این حقیقت اشاره كرده است؛ در یكجا میگوید: «قَالَ مُوسَى مَا جِئْتُمْ بِهِ السِّحْرُ إِنَّ اللَّهَ سَیُبْطِلُهُ إِنَّ اللَّهَ لاَ یُصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدِینَ» (24): موسی گفت آنچه را شما آوردید سحر است، خداوند به زودی آن را ابطال میكند، چرا كه خداوند عمل مفسدان را اصلاح نمیگرداند.
آری ساحران مفسدند و عملشان باطل است و مسلماً چنین عملی نمیتواند اثر اصلاحی در جامعه داشته باشد.
در جای دیگر در خطابی كه خداوند به موسی (علیه السلام) كرده است، میفرماید: «نترس، تو برتری» (لاَ تَخَفْ إِنَّکَ أَنْتَ الْأَعْلَى) و سپس میافزاید: «وَ أَلْقِ مَا فِی یَمِینِکَ تَلْقَفْ مَا صَنَعُوا إِنَّمَا صَنَعُوا کَیْدُ سَاحِرٍ وَ لاَ یُفْلِحُ السَّاحِرُ حَیْثُ أَتَى» (25): چیزی را كه در دست داری بیفكن، تمام آنچه را آنها ساختهاند میبلعد، چرا كه آنچه آنها ساختهاند تنها مكر ساحر است و ساحر هر جا بیاید، رستگار نخواهد شد.
آری كار ساحر، خدعه و نیرنگ است و طبعاً روحیاتی هماهنگ با آن دارد؛ آنها افرادی متقلب و خدعهگرند و از خلال صفات و اعمالشان به زودی میتوان آنها را شناخت؛ در حالی كه اخلاص و پاكی و صداقت انبیا سندی است كه با اعجاز آنها آمیخته است و روشنایی بیشتری به آنها میدهد. (26)
10.تفاوت مخاطبان
حكمت الهی اقتضا میكند كه معجزهی هر پیامبری با دانش و فنی كه در دورهی همان پیامبر سرآمد علوم و فنون است، ارائه شود تا علاوه بر مردم، كارشناسان و دانشمندان نیز بتوانند حقیقت معجزه و تفاوت آن را با علم و فن زمان خود تشخیص دهند؛ از این روست كه خداوند به حضرت موسی ید بیضا و عصا داد؛ زیرا در زمان حضرت موسی، سحر و جادوگری معمول بود و كسانی كه در این فن و هنر تخصص داشتهاند، زیاد بودند و همان جادوگران بودند كه زودتر از سایر مردم عادی، معجزات حضرت موسی را تصدیق نموده، ایمان آوردند؛ چرا كه تبدیل به اژدها شدن عصا و بلعیدن جادوهای دیگران و بازگشتن به صورت اصلی خود را بالاتر از سحر و جادو دیدند كه نه تنها سحر و جادو نیست، بلكه به نیروی عظیم غیبی و الهی متكی است؛ از این رو نه تنها به حضرت موسی ایمان آوردند، بلكه از وعده و وعیدهای فرعون نترسیدند و تا پای جان در این مسیر، ثابت قدم ماندند. (27)در زمان حضرت عیسی (علیه السلام) نیز با توجه به اینكه پزشكی به اوج پیشرفت خود رسیده بود و پزشكان معالجههای حیرتانگیزی انجام میدادند، خداوند حضرت عیسی را توانمند ساخت تا مردگان را شفا دهد و بیماران درمان ناپذیر را درمان كرده، كوران مادرزاد را شفا دهد تا علاوه بر مردم عادی، پزشكان و دانایان كشور به معجزات حضرت عیسی ایمان آورند.
براساس همین سنت الهی، با نظر به اینكه عرب جاهلی زمان نزول قرآن، در میان علوم مختلف زمانش، در فن فصاحت و بلاغت تخصص ویژهای داشته، به فصاحت و سخن سرایی و فنون ادبی مشهور شده بودند، خداوند قرآن را به حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) عنایت كرد تا افزون بر مردم، دانشمندان و سخن سرایان نیز به اعجاز آن پی ببرند.
كوتاه سخن اینكه پیامبران، معجزات خود را نزد داناترین و دانشمندترین افراد زمان خود عرضه میكردند و با هماوردخواهی، از آنان میخواستند همانند آنچه را رسولان الهی انجام دادهاند، انجام دهند؛ در حالی كه در سحر اینگونه نیست. ساحران و مرتاضان غالباً سحر خود را نزد مردم كم خرد و بی سواد انجام میدادند؛ زیرا به خوبی میدانند كه اگر در برابر دانشمندان، به ویژه متخصصان هر فن بخواهند عرض اندام كرده، خودی نشان دهند، به سادگی حیلهی آنان رو شده، رسوا میشوند؛ از این رو سعی میكنند از انجام سحر و ارتیاض در برابر دانشمندان و اهل فن پرهیز كنند.
نكتهی دیگر اینكه حتی اگر در مجلسی كه ساحر، سحری انجام داده است، كسی نتواند حیلهی او را كشف كند، دیری نمیپاید كه دروغ بودن آنچه انجام داده است، روشن و او بیش از پیش رسوا میشود؛ در حالی كه دربارهی معجزات مطلب برعكس است؛ زیرا هرچه زمان بگذرد، خورشید معجزات بیشتر اوج میگیرد و در هر زمانی بخشی از اعجاز آن كشف میشود كه بهترین شاهد بر این ادعا قرآن كریم است. (28)
پینوشتها:
1.ر.ك: ص: 4. ذاریات: 39 و 52. هود: 7. نمل: 13. قصص: 36. سبأ: 73. صافات: 15. زخرف: 30، احقاف: 7. قمر: 2 یونس: 77 و... .
2.ر.ك. فیروزآبادی، قاموس اللغه؛ ذیل ماده «سحر».
3.این تعریف را غالب فقهای شیعه و اهل سنت نقل كردهاند (ر.ك: سید احمد خوانساری، جامع المدارك، ج3، ص22. شیخ انصاری: كتاب المكاسب، ج1، ص258. جواهری؛ جواهرالكلام؛ ج22، ص79. محی الدین النووی؛ المجموع، ج19، ص245).
4.راغب اصفهانی، مفردات؛ ذیل ماده «سحر».
5.شیخ انصاری، كتاب المكاسب، ج1، ص258.
6.مكارم شیرازی و دیگران، پیام قرآن، ج7، ص287.
7.«فاِذا حِبالُهُمْ و عِصیّهُمْ یَخیلُ إلیهِمِنْ سِحْرِهِمْ أنَّها تَسْعی».
8.«فَلَمّا اَلْقوا سَحَروُا أعینَ النّاسِ وَ استَرْهَبوُهُم».
9.كه میفرماید: «فَیَتَعَلَّمونَ مِنْهُما ما یفَرَّقونَ بهِ بینَ المَرْءِ وَ زوجِهِ... و جمله وَ یَتَعَلَّمونَ ما یضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُم» كه نشان میدهد سحر به راستی اثربخش بوده و برای برخی، ضررهایی در پی داشته است.(مكارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج1، ص379).
10.علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج1، ص244-245.
11.ذاریات: 52.
12.اعراف: 109، 132، یونس: 76. اسراء: 101. طه: 57 و...
13.مائده: 110.
14.یونس: 2. هود: 7. اسراء: 47. انبیاء: 3 و...
15.محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج89، ص155-156. جعفر سبحانی، العقیدة الاسلامیة علی ضوء مدرسة أهل البیت (علیهم السلام)، ص123-126.
16.شعراء: 36-37.
17.محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج89، ص155-156 با تصرف.
18.جعفر سبحانی، العقیدة الاسلامیة علی ضوء مدرسة اهل البیت (علیهم السلام)، ص123-126.
19.شعراء: 43-47.
20.یعقوب جعفری، تفسیر كوثر، ج3، ص299. جعفر سبحانی، محاضرات فی الالهیات، ص261.مكارم شیرازی و دیگران؛ پیام قرآن، ج7، ص289.
21.جعفر سبحانی، محاضرات فی الالهیات، ص261.
22.اعراف: 113-114.
23.شعراء: 109، 127،145، 164 و 180. ص: 86 و...
24.یونس: 81.
25.طه: 68-69.
26.مكارم شیرازی و دیگران، پیام قرآن، ج7، ص288.
27.چنان كه خداوند در این باره میفرماید: «قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعَالَمِینَ *رَبِّ مُوسَى وَ هَارُونَ *قَالَ فِرْعَوْنُ آمَنْتُمْ بِهِ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ إِنَّ هذَا لَمَکْرٌ مَکَرْتُمُوهُ فِی الْمَدِینَةِ لِتُخْرِجُوا مِنْهَا أَهْلَهَا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ *
لَأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ مِنْ خِلاَفٍ ثُمَّ لَأُصَلِّبَنَّکُمْ أَجْمَعِینَ *قَالُوا إِنَّا إِلَى رَبِّنَا مُنْقَلِبُونَ *وَ مَا تَنْقِمُ مِنَّا إِلاَّ أَنْ آمَنَّا بِآیَاتِ رَبِّنَا لَمَّا جَاءَتْنَا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْراً وَ تَوَفَّنَا مُسْلِمِینَ»: و [ساحران] گفتند: «ما به پروردگار جهانیان ایمان آوردیم، پروردگار موسی و هارون!» فرعون گفت: «آیا پیش از آنكه به شما اجازه دهم، به او ایمان آوردید؟! حتماً این نیرنگ و توطئهای است كه در این شهر [و دیار] چیدهاید تا اهلش را از آن بیرون كنید، ولی به زودی خواهید دانست! سوگند میخوردم كه دست و پاهای شما را به طور مخالف [دست راست با پای چپ، یا دست چپ با پای راست] قطع میكنم. سپس همگی را به دار میآویزم! [ساحران] گفتند: «[مهم نیست] ما به سوی پروردگارمان بازمیگردیم! انتقام تو از ما، تنها بدان دلیل است كه ما به آیات پروردگار خویش- هنگامی كه به سراغ ما آمد- ایمان آوردیم. بار الها! صبر و استقامت بر ما فرو ریز! [و آخرین درجهی شكیبایی را به ما مرحمت فرما!] و ما را مسلمان بمیران!» (اعراف: 121-126. همچنین ر.ك: شعراء: 46-51).
28.محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج89، ص155-156.
محمدی، محمدعلی، (1394)، اعجاز قرآن با گرایش شبههپژوهی، (جلد 1)، قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، معاونت پژوهشی، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ اول.