جود و سخاوت وکسب رضای الهی
اشاره
بعضی نیز گفتهاند:«کسی که بخشی از اموال خود را ببخشد و بخش دیگر را برای خودبگذارد،صاحب سخاوت است و کسی که اکثر آن را ببخشد و مقدار کمی را برای خود بگذارد،دارای جود است».مطابق تمام این تعریفها«جود»مرحله بالاتر از«سخاوت»است.
به هر حال«جود»و«سخاوت»از فضایل مهم اخلاقی است،هر اندازه«بخل»نشانهپستی و حقارت و ضعف ایمان و فقدان شخصیت است،«جود»و«سخاوت»نشانه ایمانو شخصیت والای انسان است.
در آیات قرآن مجید گرچه واژه«جود»و«سخاوت»به کار نرفته است،اما تعبیراتدیگری دیده میشود که منطبق بر این دو مفهوم است و قرآن نیز برای آن ارج فراوانی بیان کرده است،به عنوان نمونه به آیات زیر توجه فرمایید:
1- ..یحبون من هاجر الیهم و لا یجدون فی صدورهم حاجة مما اوتوا و یؤثرون علیانفسهم و لو کان بهم خصاصة... (حشر، 9)
2- و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا-انما نطعمکم لوجه اللهلا نرید منکم جزاء و لا شکورا (دهر،8 و 9)
3- مثل الذین ینفقون اموالهم فی سبیل الله کمثل حبة انبتتسبع سنابل فی کلسنبلة ماة حبة و الله یضاعف لمن یشاء و الله واسع علیم (بقره،261)
4- الذین ینفقون اموالهم باللیل و النهار سرا و علانیة فلهم اجرهم عند ربهم و لاخوف علیهم و لا هم یحزنون (بقره،274)
5- لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون و ما تنفقوا من شیء فان الله بهعلیم (آل عمران،92)
6- الذین یؤمنون بالغیب و یقیمون الصلاة و مما رزقناهم ینفقون (بقره،3)
7- و لا تجعل یدک مغلولة الی عنقک و لا تبسطها کل البسط فتقعد ملومامحسورا (اسراء،29)
ترجمه
2- و غذای(خود)را با این که به آن علاقه(و نیاز)دارند،به مسکین و یتیم و اسیرمیدهند-(و میگویند:)ما شما را به خاطر خدا اطعام میکنیم و هیچ پاداش و سپاسی از شمانمیخواهیم.
3- کسانی که اموال خود را در راه خدا«انفاق»میکنند،همانند بذری هستند که هفتخوشه برویاند که در هر خوشه یکصد دانه باشد و خداوند آن را برای هر کس بخواهد(وشایستگی داشته باشد)،دو یا چند برابر میکند و خدا(از نظر قدرت و رحمت)وسیع و(به همهچیز)داناست.
4- آنها که اموال خود را شب و روز پنهان و آشکار انفاق میکنند،مزدشان نزدپروردگارشان است،نه ترسی بر آنهاست و نه غمگین میشوند.
5- هرگز به(حقیقت)نیکوکاری نمیرسید!مگر این که از آنچه دوست میدارید(در راهخدا)انفاق کنید و آنچه انفاق میکنید،خداوند از آن آگاه است.
6- (پرهیزکاران)کسانی هستند که به غیب(آنچه از حس پوشیده و پنهان است)ایمانمیآورند و نماز را بر پا میدارند و از تمام نعمتها و مواهبی که به آنان روزی دادهایم،انفاقمیکنند.
7- هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مکن(و ترک انفاق و بخشش منما)و بیش از حد نیزدستخود را مگشا تا مورد سرزنش قرار گیری و از کار فرو مانی.
تفسیر و جمعبندی
چهره سخاوتمندان در قرآن
قرآن درباره آنها در آیه فوق میگوید:«آنها کسانی را که به سویشان هجرت میکنند،دوست دارند و در درون دل نیازی نسبتبه آنچه به مهاجران داده شده،احساس نمیکنند وآنها را بر خود مقدم میدارند،هر چند شدیدا فقیر باشند، ... یحبون من هاجر الیهم ولا یجدون فی صدورهم حاجة مما اوتوا و یؤثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصة... » (1)
به گفته بعضی از مفسران معروف:«در تاریخ بشریت،چنین استقبالی سابقه نداشتهاست که گروهی غریب در شهری وارد شوند و مؤمنان آن شهر چنان استقبالی از آنان کنند کهحتی آنها را بر خویش مقدم شمرند و حاضر باشند تمام زندگی خود را با آنان تقسیم نمایند، حتی در بعضی از روایات وارد شده است که عدد مهاجران نسبتبه داوطلبان پذیرایی از آنهاکم بود به همین دلیل،گاه در میان دو و یا چند نفر،بر سر افتخار میزبانی مهاجران،اختلافپیدا میشد که برای حل آن به قرعه متوسل شدند.» (2)
به هر حال،خداوند این محبت و بلند نظری و ایثار و سخاوت را که از ویژگیهایانصار بود،میستاید.
در دومین آیه مورد بحث،سخن از بزرگوارانی است که غذای خود را در حالی کهشدیدا به آن نیاز داشتند به مسکین و یتیم و اسیر دادند،بدون این که هیچ انتظار پاداش وتشکری داشته باشند، «و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا×انمانطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاء و لا شکورا » (3)
روایات فروانی از طرق شیعه و سنی،حکایت از این دارد که آیات 8 و 9 سوره«دهر»در فضیلت اهلبیت علیهم السلام نازل شده است.«مرحوم علامه امینی»در«الغدیر»34 نفراز علماء معروف اهل سنت را نام میبرد که این حدیث را در کتابهای خود آوردهاند(با ذکر نام کتاب و صفحه آن) (4)
بنابراین حدیث مزبور در میان اهل سنت مشهور،بلکه متواتر است و علمای شیعهاتفاق نظر دارند که همه سوره«دهر»یا بخش قابل ملاحظهای از آیات آن،دربارهاهلبیت پیامبر صلی الله علیه و اله(علی،فاطمه زهرا،حسن و حسین علیهم السلام)نازل شده است.
دقت در آیات سوره«دهر»نشان میدهد که خداوند چگونه از این سخاوتمندانایثارگر مدح و ستایش کرده و عمل آنها را ستوده و بالاترین پاداش را برای آنها قرارداده است.در یک جا از آنها به عنوان«ابرار»و در جای دیگر از آنها به عنوان«عباد الله»(بندگان خاص خدا)یاد کرده است.
در سومین آیه،تشویق بینظیری نسبتبه انفاق کنندگان سخاوتمند دیده میشود.با تعابیری که در آیات انفاق بینظیر است،میفرماید:«کسانی که اموال خود را در راه خداانفاق میکنند،همانند بذری است که هفتخوشه برویاند و در هر خوشه نیز یکصد دانه باشدو خداوند آن را برای هر کسی بخواهد(و شایسته بداند)دو یا چند برابر میکند و خداوند توانا وداناست، مثل الذین ینفقون اموالهم فی سبیل الله کمثل حبة انبتتسبع سنابل فی کلسنبلة ماة حبة و الله یضاعف لمن یشاء و الله واسع علیم » (5)
اگر آیه را بر خلاف ظاهر آن تفسیر کنیم و حذف و تقدیر نیز قایل نشویم،آیهدلالتبر این دارد که رشد و نمو بینظیر در روح و جان انفاق کنندگان نیکوکار صورتمیگیرد.اموال آنها بر اثر انفاق چندین برابر شده و خودشان نیز در پرتو سخاوت،مدارج کمال را به سرعت میپیمایند و حتی گامهای کوچک در این راه آثار عظیم دارد.
به این ترتیب انفاق علاوه بر اینکه مایه رشد بشری است،مایه رشد و تکامل اخلاقیو معنوی خود انسان نیز هست.
در روایت آمده است که امام سجاد علیه السلام،هر گاه که چیزی به سائلی میبخشید،دستسائل را نیز میبوسید،عدهای علت این کار را از حضرت جویا شدند.حضرت علیه السلام درجواب فرمودند:«لانها تقع فی ید الله قبل ید العبد،این به خاطر آن است که(اینبخشش)پیش از آن که به دستبنده قرار گیرد،به دستخدا میرسد.» (6)
در چهارمین آیه،ضمن اشاره به نکته مهمی درباره انفاق،آمده است:«کسانی کهاموال خود را در شب و روز،پنهان و آشکار انفاق میکنند،پاداششان نزد پروردگارشان است،نه ترسی بر آنهاست و نه غمگین میشوند، الذین ینفقون اموالهم باللیل و النهار سرا وعلانیة فلهم اجرهم عند ربهم و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون ». (7)
بنابراین«سخاوت»و«انفاق»در راه خدا به هر شکل و صورتی که باشد،محبوب وپسندیده است،از سوی دیگر«انفاق»ترس از عذاب الهی را برطرف ساخته و حزن واندوه را میزداید.افراد انفاقگر و بخشنده خوف و وحشتی از آینده ندارند،زیرا، خداوند زندگی آنها را تضمین کرده است و به خاطر از دست دادن بخشی از اموالشان اندوهگین نمیشوند،زیرا میدانند، آنچه از فضل پروردگار به آنها داده میشود،بیشتراز آن است که از دست دادهاند.
پنجمین آیه باز با تعبیر تازهای در زمینه انفاق میفرماید«هرگز به(حقیقت)نیکوکارینمیرسید،مگر آن که از آنچه دوست میدارید(در راه خدا)انفاق کنید و آنچه انفاق میکنید،خداوند از آن با خبر است، لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون و ما تنفقوا من شییء فانالله به علیم » (8)
در ادبیات عرب«بر»به معنی نیکوکاری توام با توجه و از روی قصد و اختیار استو این نشانه شخصیت و روحانیت انسان میباشد.جالب این که«بر»در آیه به طور مطلقذکر شده و نشان میدهد تا سخاوت و انفاق نباشد،انسان هرگز به حقیقت نیکوکارینمیرسد.گرچه بعضی از مفسران واژه«بر»را به معنی«بهشت»و بعضی به معنی«تقوا»وبعضی به معنی«پاداش نیک»گرفتهاند،ولی ظاهر این است که مفهوم«بر»وسیع بوده وشامل همه اینها نیز میشود.
در ششمین آیه،انفاق را ضمن این که یکی از ارکان مهم تقوا ذکر کرده-تقوایی کهسرچشمه هدایت الهی و محتوای قرآنی است-میفرماید:«پرهیزکاران کسانی هستند کهایمان به غیب دارند(ایمان به خدا و جهان ماوراء طبیعت)و نماز را برپا میدارند و از نعمتهاییکه بر آنها روزی دادهایم،انفاق میکنند، الذین یؤمنون بالغیب و یقیمون الصلاة و ممارزقناهم ینفقون » (9)
با توجه به اینکه«ینفقون»به صورت فعل مضارع ذکر شده،مفهومش این است کهآنها انفاق مواهب الهی را به طور مستمر انجام میدهند و این نشانه سخاوتمندیآنهاست که در نهادشان ریشه دوانده و به صورت یک صفتبرجسته در آمده است.
تعبیر به«مما رزقناهم»(از آنچه به آنان روزی دادهایم)اشاره به نکته لطیفی میکندو آن این که آنها میدانند که همه اموال،مواهب الهی است،بنابراین،دلیلی ندارد که از انفاق بخشی از آن در راه بندگان نیازمند خدا،«بخل»بورزند.در ضمن روشن است که«انفاق»منحصر به زکات نیست،بلکه معنی گستردهای دارد که هم صدقات واجب و هممستحبات را شامل میشود.
در هفتمین و آخرین آیه،ضمن دادن دستور به رعایت اعتدال در بذل و بخشش ودوری از افراط و تفریط و نشان دادن تصویری از صفتسخاوت که حد وسط در میان«بخل»و«اسراف»است،میفرماید:«دستت را بر گردنت زنجیر مکن(و ترک انفاق وبخشش منما)و بیش از حد نیز آن را مگشا(و آلوده اسراف و تبذیر مشو)مبادا مورد سرزنشقرار گیری و از کار فرومانی، و لا تجعل یدک مغلولة الی عنقک و لا تبسطها کل البسطفتقعد ملوما محسورا » (10).این آیه،تعریف روشنی برای سخاوت است.
امام صادق علیه السلام در حدیث معروفی این مطلب را ضمن مثال روشنی بیان داشتهاند:
«مشتی خاک را از زمین برداشت و محکم در دست گرفت،فرمودند:این بخل است،سپسمشت دیگری برداشت و دست را چنان گشود که تمام خاکها،روی زمین ریخت،سپسفرمودند:این اسراف است،مرتبه سوم،مشتی خاک برداشت و کف دست را رو به آسمان کردو دست را گشود،مقداری از خاکها از لابلای انگشتان و اطراف دستشان فرو ریخت و مقداریباقی ماند،حضرت علیه السلام فرمودند:این حد اعتدال است(و حقیقتسخاوت همین است)» (11)
در آیه مورد بحث از«بخل»تعبیر به«زنجیر شدن بر گردن»شده است و از اسراف بهگشودن دست،آن چنان که کاری از آن ساخته نباشد و هر دو را مورد سرزنش قرارگرفتن و از کار باز ماند(ملوما محسورا)ذکر میکند.
از مجموع آیات مختلفی که به نحوی به مساله سخاوت و انفاق و بذل و بخششارتباط دارد-که بخشی از آن را در بالا تفسیر کردیم-به خوبی عظمت و اهمیت وارزش والای این صفتبرجسته انسانی ظاهر میشود،نه تنها باعث نظم و سعادتجوامع انسانی و مبارزه با فقر و محرومیتی که سرچشمه انواع نابسامنیها و گناهان است، میشود بلکه در تکامل معنوی و روحی انسان نیز نقش بسیار مهمی دارد.
سخاوت در منابع حدیث
1- در حدیثی از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و اله آمده است:«السخاء خلق الله الاعظم (12) ،سخاوت،اخلاق بزرگ الهی است»
در واقع تمام سخاوتها در وجود ذی جود پروردگار متجلی است،زیرا هر چه داریماز اوست.نعمتهای گوناگون،زمین و آسمان،حیات وجود ما،همه از اوست و هر جاسخاوتی است از سخاوت او سرچشمه گرفته است،زیرا اگر او مواهبی به ما نمیبخشید،ما توان بخشش را نداشتیم،حتی صفت جود و بخشش نیز از مواهب اوست.
2- امام صادق علیه السلام میفرمایند:«السخاء من اخلاق الانبیاء و هو عماد الایمان ولا تکون المؤمن الا سخیا و لا یکون سخیا الا ذو یقین و همه عالیة لان السخاء شعاعنور الیقین،و من عرف ما قصد هان علیه ما بذل،سخاوت از اخلاق انبیاء است و ستونایمان است و هیچ فرد با ایمانی وجود ندارد،مگر این که با سخاوت است و هیچ سخاوتمندیوجود ندارد،مگر این که دارای یقین و همت عالیه است،زیرا سخاوت،شعاع نور یقین است وآن کس که بداند چه چیزی را قصد کرده،آنچه را که بذل نموده در نظر او کم اهمیت است» (13)
از این حدیث استفاده میشود که این صفت والا بعد از ذات پاک الهی که مبداسخاوت است در وجود انبیاء،نشانه ایمان و یقین آنهاست.
3- در حدیث دیگری از امیر مؤمنان علیه السلام آمده است:«تحل بالسخاء و الورع فهماحلیة الایمان و اشرف خلالک،به سخاوت و ورع،خود را بیارای که این دو آرایش ایمان و برترین صفات توست.» (14)
این تعبیر نشان میدهد که این صفت را از برترین صفات مؤمن به حساب آوردهاست.
4- در حدیث دیگری از همان امام بزرگوار آمده است:«السخاء ثمرة العقل والقناعة برهان النبل،سخاوت میوه درخت عقل و خرد و قناعت دلیل بر نجابت است» (15)
آنها که در بخشش به دیگران«بخل»میورزند،اموال زیادی را فراهم کرده ومیگذارند و میروند،در حقیقت این گونه افراد عاقل نیستند،زیرا،زحمتبر دوشآنها بوده،بدون آن که از اموالشان بهره مادی یا معنوی ببرند.کدام عاقلی چنین کاریمیکند!
5- در تعبیر دیگری از آن حضرت علیه السلام در مورد اهمیت«سخاوت»به نکته لطیفدیگری اشاره میفرمایند:«غطوا معایبکم بالسخاء فانه ستر العیوب،عیوب خویش را باسخاوت بپوشانید،زیرا سخاوت پوشاننده عیبهاست» (16)
صدق این کلام مولی با تجربه به خوبی ثابت میشود،اشخاص را میبینیم که عیوبگوناگونی دارند،ولی چون سخاوتمندند همه مردم به دیده احترام به آنها مینگرند.
6- باز در تعبیری دیگر از همان امام همام علیه السلام آمده است:«السخاء یمحص الذنوبو یجلب محبة القلوب،سخاوت، گناهان را پاک میکند و دلها را سوی سخاوت کننده فرامیخواند.» (17)
این تعبیر نشان میدهد که«سخاوت»کفاره بسیاری از گناهان است!
7- مولی الموحدین علی علیه السلام درباره تاثیر عمیق محبت در جلب قلبها میفرمایند:«مااستجلبت المحبة بمثل السخاء و الرفق و حسن الخلق،هیچ چیزی مانند سخاوت و مداراکردن و حسن خلق،جلب محبت نمیکند. (18)
8- رسول خدا صلی الله علیه و اله در این باره میفرمایند:«السخی قریب من الله قریب من الناسقریب من الجنة، سخاوتمند نزدیک به خدا،نزدیک به مردم و نزدیک به بهشت است.» (19)
9- در حدیث دیگری از امام صادق علیه السلام آمده است:«شاب سخی مرهق فی الذنوباحب الی الله عز و جل من شیخ عابد بخیل،جوان سخاوتمند آلوده به گناه،نزد خدا محبوبتراز پیرمرد عابد بخیل است» (20)
به یقین این«سخاوت»سبب امدادهای الهی میشود و سرانجام آن جوان آلوده رانجات میدهد،ولی آن پیر عابد بخیل به خاطر بخلش در گناه فرو خواهد رفت.
10- این بحث را با حدیثی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله به عنوان حسن ختام پایان میدهیم:
«تجافوا عن ذنب السخی فان الله آخذ بیده کلما عشر،از گناه و لغزش سخاوتمند صرفنظر کنید،زیرا،هر زمان بلغزد، خداوند دست او را میگیرد(و نجاتش میدهد.) (21)
از مجموع احادیثبالا،ارزش و اهمیت فوق العاده«سخاوت»در کلام پیشوایاناسلام مشخص میشود و نشان میدهد که کمتر فضیلتی با آن برابری میکند.
آثار و پیامدهای سخاوت
از روایات متعددی استفاده میشود و تجربیات روزانه نیز آن را تایید میکند که«سخاوت»محبت دوست و دشمن را جلب میکند،بر عدد دوستان میافزاید و ازدشمنان میکاهد.
2- «سخاوت»پوششی برای عیوب انسانهاست و به این ترتیب،آبروی انسان راحفظ میکند.
3- «سخاوت»در عین این که ثمره درخت عقل است،بر عقل و خرد انسانمیافزاید.عقل میگوید:دلیلی ندارد که انسان با زحمت زیاد اموال فراوانی تهیه کند وآن را برای بازماندگان بگذارد و خودش به وسیله آن،جلب ثواب و کسب آبرو نکند.
از سوی دیگر«سخاوت»،گروهی از اندیشمندان را گرد انسان جمع میکند و آنها میتوانند بر فکر و عقل و دانش او بیفزایند.
4- «سخاوت»فاصله طبقاتی جامعه را کم میکند و از این طریق ناهنجاریهای ناشیاز فاصله طبقاتی را از بین میبرد و یا کاهش میدهد.آتش کینههای محرومان راخاموش میکند و حس انتقامجویی را در آنان تضعیف مینماید و از این طریقپیوندهای اجتماعی را محکم میسازد.
5- «سخاوت»مدافعان انسان را زیاد میکند و آبروی او را محفوظ میدارد ودشمنان و بدخواهان را عقب میراند،امیر مؤمنان علیه السلام در این باره میفرمایند:«الجودحارس الاعراض،جود و بخشش آبروی انسان را حفظ میکند.» (22)
6- جود و«سخاوت»،آثار معنوی فوق العادهای نیز دارد،به همین دلیل از صفاتانبیاء شمرده شده و همان گونه که در روایات گذشته خواندیم،شعاع نور«یقین»است،حتی اگر این فضیلت در افراد بی ایمان باشد،به حال آنها مفید و سودمند است.
در حدیثی آمده است که خداوند متعال به حضرت موسی علیه السلام وحی نمود:«لا تقتلالسامری فانه سخی،سامری را به قتل مرسان،زیرا او مرد سخاوتمندی است.» (23)
درست است که سامری،منشا فساد عظیمی در بنی اسرائیل شد و آئین بت پرستی رادر میان آنها پایه نهاد و در انتها نیز زندگی را با خفت و ذلت و حقارت گذراند که شایدمرگ بر آن زندگی،ترجیح داشت،ولی با این همه به حضرت موسی علیه السلام وحی رسید کهخون او را به خاطر سخاوتش نریزد.
از رسول خدا علیه السلام نقل شده است که به فرزند حاتم طائی به نام«عدی»فرمود:«دفععن ابیک العذاب الشدید لسخاء نفسه،عذاب شدید از پدرت به خاطر سخاوتش برداشتهشد.» (24)
در ذیل همین حدیث،آمده است که پیامبر صلی الله علیه و اله دستور داد،گروهی از جنایتکارانیکی از جنگها را به قتل برسانند،ولی یکی از آنها را استثناء کرد.آن مرد تعجب کرد وگفت:«با این که گناه ما یکی است،چرا مرا از میان آن جمعیت جدا کردی؟»حضرت صلی الله علیه و الهفرمودند:«خداوند به من وحی فرستاد که تو سخاوتمند قوم خود هستی و من نباید تو را به قتل برسانم.»
آن مرد با شنیدن این سخن ایمان آورد و شهادتین بر زبان جاری کرد،آری!سخاوت آن مرد،او را به بهشت رسانید.
از رسول خدا صلی الله علیه و اله نقل شده است:«شخص سخی را اهل آسمانها دوست دارند و اهلزمین هم دوست دارند.. .در حالی که بخیل را اهل آسمانها و زمین دشمن دارند.» (25)
محدوده سخاوت
«سخاوت»باید در اموال حلال باشد،نه اموالی که از راههای حرام و یا ظلم و ستم بهدست آمده است،مانند، «سخاوت»بسیاری از سلاطین ظالم و ستمگر.
همچنین«سخاوت»نباید در اموال مربوط به بیت المال باشد،زیرا اموال بیت المال،حساب و کتاب مخصوص به خود دارد که باید به دقت رعایت گردد.
راههای کسب سخاوت
توجه به این حقیقت که این اموال و ثروتها،امانتهای الهی در دست ماست و هیچکدام دوام و بقایی ندارد،انسان را وا میدارد با بذل و بخشش،آن را در صندوق امانتالهی،برای روزی که دستها خالی است،ذخیره کند.همچنین دقت در آثار و برکات وپیامدهای مهمی که برای«سخاوت»در مطالب قبل ذکر شد،مشوق مؤثری در امر«سخاوت»است.
مطالعه تاریخ زندگی سخاوتمندان و بخیلان و مقایسه آن دو با یکدیگر و احترام وآبرو و شخصیتی که گروه اول داشتند و ذلت و بد نامی که دامنگیر گروه دوم بوده استنیز در ایجاد این«سخاوت اخلاقی»بسیار مؤثر است.
اینها جنبههای تعلیماتی این مساله است،اما از نظر عملی،هر قدر تمرین و ممارستبیشتری در این زمینه شود،توفیق زیادتری در به دست آوردن این فضیلت اخلاقیحاصل میگردد،زیرا تکرار اعمال سخاوتمندانه و بذل و بخشش،هر چند از راه تحمیلبر نفس خویش باشد،به تدریجبه صورت عادت و سپس مبدل به حالت،و سرانجام بهیک ملکه اخلاقی مبدل خواهد گردید.
در ضمن،تربیت پدر و مادر و معلم و استاد در این زمینه،بسیار مؤثر است.اگر آنهاکودکان را از آغاز عمر به«جود»و«سخاوت»عادت دهند،این ملکه،به آسانی دروجود آنها ریشه میدواند و در بزرگی جزء زندگی آنان میشود.
در حالات«صاحب بن عباد»آمده است که در کودکی هنگامی که میخواستبرایفرا گرفتن درس دینی به مسجد برود، همیشه مادرش یک دینار و یک درهم به او میدادو میگفت:«این را به اولین فقیری بده که در مسیر راه خود میبینی». کمکم این خصلت دروجودش ریشه دار شد تا این که در بزرگی چنان بذل و بخششی میکرد که همه به اوآفرین میگفتند. اگر کسی بعد از ظهر ماه مبارک رمضان به خانهاش میآمد،سخاوتشمانع از آن میشد که کسی بدون خوردن افطار از خانه او بیرون رود.هر روز حداقلهزار نفر بر سر سفره او افطار میکردند و بذل و بخشش او در ماه رمضان به اندازه تمامماههای سال بود. (26)
از شگفتیهای دیگر زندگی او چنین نقل میکنند:«روزی نوشابه برای او آوردند،ازنزدیکانش نسبتبه آن نوشابه سوء ظن پیدا کرد و گفت:از این نوشابه ننوش،زیرا مسموماست،خدمتکاری که آن قدرح را آورده بود،همچنان ایستاده بود.«صاحب بن عباد»بهشخصی که ادعای مسموم بودن آن را میکرد،گفت:به چه دلیل میگویی که این مسموم است؟گفت:بهترین راه این است که کسی که این قدرح را آورده و به دست تو داده،موردآزمایش قرار گیرد و از آن بنوشد،«صاحب»گفت:من به این کار راضی نیستم،آن شخصگفت:به وسیله یک مرغ خانگی آزمایش کن.«صاحب»گفت:کشتن حیوان به این صورت نیزجایز نیست،سپس دستور داد:قدح آب را واژگون کردند و آب را ریختند و به خدمتکار گفت:
برو و دیگر در خانه من قدم مگذار،ولی با این حال دستور داد:حقوق او را به طور کاملبپردازند.سپس گفت:هرگز نباید یقین را با شک از بین برد و مجازات به وسیله قطع حقوق،دلیل بر پستی است» (27)
این بحث را با چند حدیث و سخنانی از بعضی از بزرگان پایان میدهیم:
پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله میفرمایند:«الجنة دار الاسخیاء،بهشتخانه سخاوتمندان است» (28)
امام صادق علیه السلام میفرمایند که خداوند فرمود:«انی جواد کریم لا یجاورنی لئیم،منبخشنده با سخاوتم،افراد پست و بخیل نمیتوانند در جوار من(در بهشت)جای بگیرند.» (29)
در حدیث دیگری از پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله آمده است:«طعام الجواد دواء و طعامالبخیل داء،طعام سخاوتمند، دواست و طعام بخیل،درد و بیماری است» (30)
یکی از عارفان به نام«ابن سماک (31) »میگوید:«عجبت لمن یشتری الممالیک بماله ولا یشتری الاحرار بمعروفه،در شگفتم! از کسانی که بردگان را با مال خود خریداری میکنند،ولی آزادهها را با احسان و نیکی،در بند محبتخود در نمیآورند.» (32)
به عربی گفتند:آقا و بزرگ شما کیست؟گفت:«من احتمل شتمنا و اعطی سائلنا واغضی جاهلنا،کسی که بدگوییهای ما را تحمل کند و به نیازمندان ببخشد و از اعمالجاهلان چشم پوشی کند.» (33)
پینوشتها:
1- حشر،9.
2- فی ظلال،ج7(ذیل آیه).
3- دهر/ 8 و9.
4- الغدیر،ج3،ص107 به بعد.احقاق الحق،ج3،ص157- 171.(در این کتاب حدیث مزبور از36نفر از دانشمندان اهل نتبا بیان ماخذ حدیث ذکر شده است.)
5- بقره/ 261.
6- بحار الانوار،ج93،ص129.
7- بقره/ 274.
8- آل عمران/ 92.
9- بقره/ 3.
10- اسراء/ 29.
11- تفسیر نور الثقلین،ج3،ص 158.
12- کنز العمال،ج6،ص337،حدیث15926.
13- بحار الانوار،ج 68،ص 355،حدیث17.
14- غرر الحکم،حدیث 4511.
15- غرر الحکم،حدیث 2145.
16- غرر الحکم،حدیث 6440.
17- غرر الحکم،حدیث 1738.
18- غرر الحکم،حدیث 9561.
19- بحار الانوار،ج 70،ص 308.
20- بحار الانوار،ج 70،ص307.
21- کنز العمال،ج6،ص 392،حدیث 16212.
22- غرر الحکم،حدیث333.
23- کافی،ج 4،ص 41.
24- بحار الانوار،ج 68،ص 354.
25- وسایل الشیع،ج 15،ص 252.
26- سفینة البحار،ماده صحب.
27- همان.
28- المحجة البیضاء،ج6،ص 62.
29- همان.ص 64.
30- همان،ص 61.
31- «ابن سماک»در قرن دوم هجری در دوران حکومت هارون الرشید زندگی میکرد و در سال183 هق.در کوفه درگذشت(ر.ج.سفینة البحار،ماده سمک).
مرحوم محدث قمی در سفینة البحار در شرح حال«ابن سماک»،او را مردی خوش بیان و صاحب مواعظ واندرزها میشمرد و از«ابن ابی الحدید»نقل میکند که او روزی وارد بر هارون شد،هنگامی که چشم هارون به او افتاد،گفت:مرا موعظه کن،(هارون در همین موقع تقاضای آب کرد).ابن سماک اشاره به آبکرد و گفت:تو را به خدا سوگند میدهم!اگر یک بیماری داشته باشی که نتوانی آب بنوشی،چه میکنی؟
گفت:حاضرم نیمی از تمام ملک و حکومتم را بدهم تا این بیماری برطرف شود،سپس به او گفت:بنوش.
هارون آب را نوشید.«ابن سماک»دوباره گفت:تو را به خدا سوگند میدهم!اگر این آب را که نوشیدی از تودفع نشود،چه میکنی؟گفت:حاضرم نیمی دیگر از حکومتم را برای حل این مشکل بدهم.ابن سماکگفت:حکومتی که نیمی از آن فدای نوشیدن آب و نیمی فدای خارج شدن آن شود،چیزی نیست که مردمبرای آن بجنگند.
32- همان.ص 65.
33- همان.
/خ