أنا خالد الاسلامبولي

وقتي جمال عبدالناصر، رييس‌جمهور محبوب مصر، چهره در نقاب خاک کشيد، کسي به جايش نشست که نه تنها ذره‌اي مثل ناصر نبود، بلکه در پليدي، پله‌هاي سقوط را يکي پس از ديگري طي کرده بود؛ انور سادات. انور سادات که مي‌خواست همچون جمال محبوبيتي در بين اعراب به دست آورد، در سال 1973 به اسرائيل اعلام جنگ کرد تنها دستاورد اين جنگ، گذشتن ارتش مصر
سه‌شنبه، 18 فروردين 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
أنا خالد الاسلامبولي
أنا خالد الاسلامبولي
أنا خالد الاسلامبولي

نویسنده : مصطفي رضوي

وقتي جمال عبدالناصر، رييس‌جمهور محبوب مصر، چهره در نقاب خاک کشيد، کسي به جايش نشست که نه تنها ذره‌اي مثل ناصر نبود، بلکه در پليدي، پله‌هاي سقوط را يکي پس از ديگري طي کرده بود؛ انور سادات.
انور سادات که مي‌خواست همچون جمال محبوبيتي در بين اعراب به دست آورد، در سال 1973 به اسرائيل اعلام جنگ کرد تنها دستاورد اين جنگ، گذشتن ارتش مصر از کانال سوئز بود که اين حرکت افتخار بزرگي براي مصر و شخص انور سادات به شمار مي‌آمد هر چند او در اين جنگ شکست خورده بود.
پس از جنگ رمضان (جنگ اکتبر) سادات سياست خود در قبال اسرائيل را تغيير داد و اندکي بعد مصر را از خط مقدم جنگ با اسراييل خارج ساخت و با رژيم صهيونيستي قرارداد صلح امضا کرد.
سادات در نخستين اقدام، با امضاي قرار داد «کمپ ديويد» که به موجب آن موجوديت اسراييل را به رسميت شناخت، جهان اسلام را در بهتي عظيم فرو برد!
ديگر خيال اسراييل از مصر راحت شده بود مدتي بعد سادات که به اين هم راضي نبود، براي ايراد سخنراني در کنيست اسرائيل به بيت‌المقدس رفت و اين بار با اين حرکت، حيثيت جهان اسلام را به مسلخ برد و اين‌چنين مصر نخستين کشور عربي بود که موجودات رژيم صهيونيستي را به رسميت شناخت.
- سه‌شنبه، ششم اکتبر 1981 (چهاردهم مهرماه 1360)، قاهره ميدان رژه
در سالگشت جنگ رمضان 1973 فرعون مصر در جايگاه ويژه و در ميان دولت مردان مصري به نمايش قدرت ارتش مصر مي‌نگريست و تسليحات روسي، توپ‌هاي 130 ميلي متري، هواپيماهاي ميراژ، بالگردهاي شنوگ و... از مقابلش مي‌گذشتند و فرعون، بيش از گذشته، راحتي و شيکي لباس فرم خود را که دوخت خياط مخصوصش «پي‌بر گاردن» در لندن بود، حس مي‌کرد؛ چرا که آن روز بر خلاف پيشنهاد همسرش، جليقه ضدگلوله خود را نپوشيده بود.
عقربه‌هاي ساعت، دوازده و چهل دقيقه را نشان مي‌داد که گوينده مراسم حرکت يگان‌هاي حال توپ 130ميلي‌متري را اعلام مي‌کند نخستين جرثقيل حامل توپ با رسيدن به مقابل جايگاه از مسير تعيين شده خارج شد و از سمت راست به نزديک‌ترين فاصله به جايگاه رسيد و ناگهان متوقف شد حاضران گمان کردند که به علت نقص فني، جرثقيل از مسير خارج شده است، اما
لحظاتي بعد «خالد» با سرعت از جرثقيل پايين پريد و دو بمب دستي را يکي پس از ديگري به سوي جايگاه پرتاب کرد هيچ کدام از دو بمب عمل نکردند!

أنا خالد الاسلامبولي

«حسين عباس محمد» مسلسل به دست، از روي صندلي جرثقيل برخاست و جايگاه را به رگبار بست و نخستين گلوله‌هايش گلوي سادات را هدف قرار داد با اين گلوله‌ها بود که تقريبا کار تمام شد.
خالد نيز با سرعت، سلاح خود کار خود را که در جرثقيل قرار داشت برداشت و با هدف‌گيري جايگاه، سعي در به هلاکت رساندن شمار بيشتري از سران رژيم مصر داشت. «عبدالحميد» و «عطا طائل» هم در اين حال به عباس محمد و خالد پيوسته بودند خالد با حمايت همراهانش تا فاصله يک و نيم متري سادات رسيد.
او به گمان اينکه ممکن است سادات لباس ضدگلوله پوشيده باشد، وي را به گلوله بست تا از نتيجه کار اطمينان يابد گارد محافظ سادات که تجهيزات و هزينه‌اي معادل بيست ميليون دلار صرف آن شده بود، بي‌هيچ حرکتي شاهد يکي از بزرگ‌ترين حوادث تاريخ مصر بودند و هر کدام از نيروهاي آن، به دنبال محلي براي پنهان شدن و نجات خود مي‌گشتند.
پس از آنکه کار به خوبي انجام شد، نيروهاي محافظ به سوي خالد و يارانش تيراندازي کردند که گلوله‌هايي به شکم خالد و
عبدالحميد و عطا اصابت کرد حسين عباس محمد بدون هيچ‌گونه جراحتي از معرکه گريخت و کسي هم متوجه حضور وي نشد.
وقتي خالد و دو تن از همراهانش در حين فرار به محاصره نظاميان رژيم مصر در آمدند و به بيمارستان منتقل شدند، گمان مي‌کردند که حسين عباس به شهادت رسيده است و چون با ذکر نام وي برايش گريستند، ماموران امنيتي مصر تازه دريافتند که اين قهرمان ارتش مصر، جزء انقلابيان بوده است و بالاخره دو روز بعد او را در منزل يکي از دوستانش دستگير کردند.
در اين حمله مسلحانه، سادات با هفت تن ديگر به قتل رسيدند و بيست و هشت تن ديگر مجروح شدند اين نخستين بار بود که ملت مصر فرعون را به قتل مي‌رسانيد.
نخستين بازجويي از خالد اسلامبولي و دو تن از همراهانش در بيمارستان «اميدي» که جسد سادات نيز در آنجا قرار داشت، صورت گرفت. بازجو براي اينکه روحيه خالد را در اولين برخورد تضعيف کند، گفت: «رئيس‌جمهوري به قتل نرسيده، فقط مجروح شده و به زودي درمان خواهد شد.»
خالد با دستاني زنجير شده به تخت بيمارستان و بدني بسيار مجروح از ضربات دژخيمان رژيم پاسخ داد: «من سي و چهار گلوله در بدن او خالي کرده‌ام. اگر مي‌خواهيد مرا فريب دهيد، دنبال بهانه ديگري باشيد»
پس از بازجويي‌هاي اوليه، بيست و چهار تن از عوامل اعدام انقلابي سادات در دادگاه نظامي مصر محاکمه شدند متهمان حاضر در جلسه در قفس‌هاي فولادي نگهداري مي‌شدند با ورود متهمان به دادگاه خالد فرياد کشيد: «انا خالد الاسلامبولي، انا قائل السادات اناقائل الفرعون، انا قائل الطاغوت، في سبيل‌الله قمنا، لتبغي رفع اللوا، لا حزب عملنا، نحن للدين فداء، الله اکبر، لااله الا الله، عليها نحيا و نموت، في سبيلها نجاهد، عليها نلقي‌الله.»
در جلسه بيست و هشتم سپتامبر 1981و کلاي مدافع متهمان با طرح اين ادعا که سادات، مهدورالدم و ريختن خونش مباح بوده است، دلايل طرح ادعاي خود را به شرح زير اعلام کردند:
1- صلح با اسرائيل که دشمن خدا و اسلام بوده و هست و همچنين دوستي و مودت با آن؛
2- حمله به مسلمانان ليبي و دخالت در وضع اوگاندا عليه مسلمانان آن؛
3- تقويت کاميل شمعون، رهبر فالانژهاي لبنان و همراهي با آنان در حمله به مسلمانان لبنان؛
4- دعوت به انجام آنچه وي «مجمع اديان سه گانه در صحراي سينا» مي‌ناميد، بر خلاف آيه شريفه «اليوم اکملت لکم دينکم و اتممت عليکم نعمتي و رضيت لکم الاسلام دينا.»
5- سکوت وي در حملات صهيونيست‌ها به مسلمانان جنوب لبنان؛
6- فتواي هيئت کبار علماي «الازهر» در سال 1971 مبني بر اينکه هر حاکمي با اسرائيل عقد صلح ببندد کافر است؛
7- تصميم سادات براي اتصال آب رود نيل به اسراييل که به گفته خود او «زمزم» جديدي به وجود آورد که اين قضيه ادعاي الوهيت و شرکت تلقي مي‌گردد.
عبدالحليم رمضان، وکيل مدافع خالد اسلامبولي، در يکي از جلسات دادگاه نظامي، با دفاع محکم و جانانه از متهمان گفت: «من جز براي رضاي خداوند به اين دادگاه نيامده‌ام و به دفاع از اين جوانان افتخار مي‌کنم؛ چون توانستند شرف ملت مصر را باز گردانند و کودتاي خيانت‌بار سادات را که تار و بود ملت مصر را از هم گسست، در هم بشکنند اين جوانان همچون حسين عليه‌السلام و ياران وي هستند که نه براي دنيا، بلکه براي رضاي خداوند در کربلا قيام کردند اکنون قيام خالد و يارانش قيام حسيني به شمار مي‌آيد که براي دفاع از شرف اسلام، اعراب و شرافت انساني و رضاي خداوند صورت گرفته است. کار بزرگ آنها، دل تاريک شده ملت مصر را روشني بخشيد. سادات، خود را فرعون مصر مي‌دانست و به همين سبب جواناني که وي را به جرم فرعون بودن کشته‌اند، گناهي ندارند و جرمي مرتکب نشده‌اند؛ زيرا مقتول، خود به جرم خويش اعتراف کرده است.»
وقتي عبدالحليم رمضان، خالد و يارانش را به امام حسين عليه‌السلام و شهداي کربلا تشبيه کرد، تمامي آنها مي‌گريستندو با فرياد
الله اکبر سخنان وي را تاييد مي‌کردند.

أنا خالد الاسلامبولي

جلسات محاکمه چندين بار تشکيل شد و سرانجام پس از گذشت پنج ماه، احکام صادره عليه متهمان به شرح زير صادر گرديد:
1- ستوان يکم خالد احمد شوقي الاسلامبولي، واحد توپخانه، اعدام با تيرباران؛
2- عبدالحميد عبدالسلام عبدالعال، افسر سابق ارتش، اعدام با چوبه دار؛
3- عطا طايل حميده رحيل، افسر ذخيره، اعدام با چوبه ‌دار؛
4- حسين عباس محمد استوار داوطلب در ارتش، اعدام با تيرباران؛
5- محمد عبدالسلام فرج، مهندس، اعدام با چوبه ‌دار.
حکم اين پنج تن مسلمان مبارز در سحرگاه پنجشنبه بيست و هشتم فروردين 1361 اجرا شد.
خالد اسلامبولي و حسين عباس محمد، از سلول‌هايشان خارج شده و به خارج از زندان نظامي منتقل شدند. ماموران، اين دو تن را تحت شديدترين تدابير امنيتي به وسيله زره پوش تا «کوه سرخ» که براي تيرباران آنها تعيين شده بود، بردند دوازده تيرانداز مسلسل به دست، آماده اجراي دستورند «شما به خاطر ترور رييس‌جمهور، محکوم به اعدام شده‌ايد آخرين خواسته شما چيست؟»
خالد فرصت خواست تا دو رکعت نماز بخواند و آنگاه به استقبال شهادت برود. پس از نماز، زماني که ماموران قصد بستن چشم‌هاي آنان را داشتند، فريادشان بلند شد: «اشهد ان لااله الا الله و اشهدان محمدا رسول‌الله.»
- آتش...
عبدالحميد عبدالسلام، عطاطايل و عبدالسلام فرج نيز ساعتي بعد در حياط زندان به دار آويخته شدند.
رژيم مصر از دادن اجساد اين پنج تن به خانواده‌هايشان خودداري کرد و آنها را به طور پنهاني در گورستان ناشناس به خاک سپرد و خاواده‌هاي آنها در حالي که به يکديگر تبريک مي‌گفتند، اعلام داشتند که تسليت کسي را نمي‌پذيرند چون فرزندانشان را جزء شهدا مي‌دانند.

أنا خالد الاسلامبولي

وصيت‌نامه شهيد خالدالاسلامبولي

پدر، مادر، خواهران و برادر عزيزم محمد!
السلام عليکم و رحمه‌الله و برکاته!
بر شما باد التزام به احکام اسلام و عمل به قرآن و ترس از خداوند من شما را به اطاعت از دستورات خداوند دعوت مي‌کنم. اميدوارم به خاطر مشکلاتي که شما را دچار آنها مي‌کنم، مرا ببخشيد و مورد عفو قرار دهيد.
خداوند ما را براي شهادت در راه خود انتخاب و هدايت کرد و انشاء‌الله ما و شما را در بهشت در کنار يکديگر جمع خواهد کرد.
حاکم جامعه ما طغيان کرده و جباري را پيشه خود ساخته است. امت اسلامي راهي براي خلاصي از او ندارد، مگر با قتل او...
مادرم! ناراحت نباش. چون ما به اذن خداوند در زمره شهدا هستيم. نامه من زماني به شما خواهد رسيد که در دنياي آخرت قرار داريم.
خواهرم انسيه و سميه و برادرم محمد را به خداوند مي‌سپارم. مبلغ پولي که نزد خواهرم انسيه است، بين فقرا و مساکين تقسيم شود و فرزندانش فاطمه و مروه با تربيت اسلامي و مقيد به دستورات شرعي تربيت شوند.
ما با همه تصميم گرفتيم که فرعون مصر را به قتل برسانيم تا شايد خداوند به خاطر اين کار، ما را از ننگ دوستي با صهيونيست‌ها که دامن ما را گرفته و فساد روحي و اخلاقي سادات و همسرش را در جامعه علني ساخته است، نجات بخشد اشهدان لا اله الا الله و اشهد ان محمداً رسول‌الله.
منبع: امتداد




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط