![شبههي امکان هماوردي با قرآن در آينده شبههي امکان هماوردي با قرآن در آينده](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images700/article/emkanehamavardi.jpg)
![شبههي امکان هماوردي با قرآن در آينده شبههي امکان هماوردي با قرآن در آينده](/userfiles/Article/1396/04/28/emkanehamavardi.jpg)
نويسنده: محمدعلي محمدي
يکي از شبهاتي که دربارهي اعجاز قرآن کريم و تحدي آن مطرح شده است، «امکان هماوردي با قرآن در آينده» است.
گفتهاند: عجز ما از ساختن سورهاي مانند قرآن، آسماني بودن اين کتاب را ثابت نميکند؛ زيرا ممکن است افراد ديگري در جاهاي ديگر جهان باشند که بتوانند سورهاي حتي بهتر از قرآن بياورند؛ بنابراين در هيچ زماني نميتوان ثابت کرد که در سراسر کرهي زمين فردي نيست که بتواند سورهاي مانند قرآن بياورد.
پاسخ: گويا شبههگران نيز به اين نتيجه رسيدهاند که آوردن همانند قرآن محال است و دستکم تا کنون کسي نتوانسته است همانند قرآن عرضه کند و به عجز خود در آوردن سورهاي همانند قرآن اعتراف کردهاند. ما نيز تا اينجا با آنان هم عقيدهايم و بر اين باوريم تا کنون هيچ کس نتوانسته است همانند قرآن ارائه کند؛ ولي در بخش دوم سخن اين عده که ميگويند ممکن است در آينده متني همانند قرآن ساخته شود، اشکالات و ملاحظاتي وجود دارد که به برخي اشاره ميشود:
1. تحدي قرآن؛
2. عدم امکان آوردن همانند قرآن در آينده.
در مطلب اول، مخاطبان تحدي قرآن، همهي افرادياند که در نبوت حضرت ختمي مرتبت و اعجاز قرآن ترديد دارند. قرآن کريم منکران را به تحدي دعوت کرده است، تا عجز آنان، دليل بر حقانيت اين وحي آسماني در رسالت الهي آورندهي آن باشد؛ بنابراين منکر قرآن در ميدان مبارزه، تنها دو راه پيش رو دارد: يا بايد با قرآن مبارزه کند و مانند آن را بياورد و يا تسليم شود. وقتي نتوانست مانند قرآن بياورد، نتيجهاش ضعف و تسليم منکر است؛ بنابراين لازم نيست ثابت شود در جاهاي ديگر جهان هم کسي نميتواند مانند قرآن بياورد.
مخاطبان تحدي يا آسماني بودن کتاب خدا را ميپذيرند که مطلوب، حاصل است و يا نميپذيرند که به ناچار بايد به آوردن همانند قرآن تن در دهند و از آنجا که نميتوانند همانند قرآن بياورند، آسماني بودن قرآن ثابت ميشود و نيازي نيست که تا قيامت صبر کنيم ببينيم چه ميشود!
پس حتي به فرض تسليم وجود ملازمه، باز هم به دلايلي ثابت ميشود آوردن متني همانند قرآن در آينده نيز محال است. بخشي از آن ادله عبارتاند از:
خداوند، معجزات رسولانش را طبق علم و دانشي که مردم همان عصر به خوبي از آن آگاه بودند، قرار ميداد که بدانند اين کار، بشري نيست و اگر معجزهي پيامبران از نوع علومي بود که از آن آگاهياي نداشتند، ممکن بود تصور کنند بشر ميتواند همانند معجزات را انجام دهد، ولي فعلاً بدان آگاهي ندارد. (2)
با توجه به اين مقدمه، همين که در زمان وقوع معجزات، پيامبران الهي تحدي ميکردند و دانشمندان نه تنها از آوردن مثل آن معجزه عاجز بودند، بلکه خود به معجزه بودن آن اعتراف کرده، ايمان ميآوردند، علم عادي حاصل ميشود که آنچه مدعي نبوت نشان داده، خدايي است و در آينده نيز کسي نميتواند مانند آن را بياورد. آنچه اين دليل را تأييد و تقويت ميکند، اين است که از نظر وقوعي نيز هزاران سال از انجام معجزات گذشته و با توجه به اينکه مردمان، دانشهاي مذکور را در حد بسيار خوبي دارا بودهاند و در عين حال نتوانستهاند همانند معجزات نشان دهند، پس اگر ميتوانستند، عملاً وارد ميدان مبارزه ميشدند و به ادعاي صرف بسنده نميکردند.
براي نمونه در داستان حضرت موسي، ساحران پيش از آنکه حضرت موسي معجزهي خود را آشکار کند، به عزت فرعون، قسم ياد کرده بودند که حتماً پيروز خواهند شد؛ (3) ولي پس از ديدن معجزات حضرت موسي، خود، در زمرهي مؤمنان قرار گرفته، به عجز خود از آوردن همانند آنچه حضرت موسي ارائه کرده بود، اعتراف کردند. جالب آنکه فرعون افرادي را به تمام شهرها فرستاد تا هر ساحر توانگري يافتند، آن را حاضر کنند (4) و يک ماه طول کشيد تا اين افراد جمع شدند.(5) تاريخنويسان معتقدند در هيچ قرني از نظر کميت و کيفيت به اندازهي عصر موسي، ساحر دانا وجود نداشت؛ به گونهاي که تعداد آنان را از هزار (6) تا هشتاد هزار نوشتهاند. (7) زماني که متخصصان يک رشته گردهم آيند و همه يا بخش عمدهي آنان قسم ياد کنند که حتماً بر معجزهي حضرت موسي غالب خواهند شد، ولي پس از ديدن معجزه، همگي به شکست خود و به اعجاز حضرت موسي اعتراف کنند، ديگر ترديدي باقي نميماند که احتمال هماوردي با چنين معجزهاي از نظر عادي محال است.
در مورد قرآن کريم، وضع روشنتر است؛ مشرکان ابتدا ادعا ميکردند: «اگر بخواهيم همانند قرآن را خواهيم آورد»؛ (8) ولي پس از مدتي همين کارشناسان به عجز خود و معجزه بودن قرآن اشاره ميکردند که مواردي از آن گذشت. با بررسي اين موارد و با توجه به تخصص افراد مدعي و عجز آنان، يقين حاصل ميشود که آوردن متني همانند قرآن عادتاً محال است.
پس با توجه به تناسب معجزات با دانش زمان نزول معجزات و گذشت هزاران سال، ثابت ميشود آوردن مثل آنچه پيامبران آوردهاند، در آينده نيز محال است.
قرآن کريم بيش از 1400 سال است که با صدايي بلند فرياد ميکند و ديگران را به آوردن همانند قرآن يا دستکم آوردن ده سوره و اگر باز هم نميتوانند، به آوردن حداقل يک سوره مانند قرآن فراميخواند. دشمنان قرآن طي اين چهارده قرن از هيچ کوششي براي محو اسلام و ضربه زدن به آن فروگذار نکرده، با کشتار وسيع و تحميل جنگهاي فراوان بر مسلمانان کوشيدهاند اسلام را از بين ببرند. اگر آوردن مانند قرآن امکان داشت، طي اين چهارده قرن، دشمنان اسلام از آن بهره گرفته، به جاي تحميل هزينههاي فراوان جاني و مالي بر مسلمانان با آوردن حداقل يک سوره همانند قرآن کريم، خيال خود را براي هميشه راحت ميکردند. از اينکه طي اين مدت طولاني نتوانستهاند همانند آن را نشان دهند، علم عادي حاصل ميشود که در آينده نيز کسي نميتواند مانند قرآن يا حتي سورهاي همانند قرآن عرضه کند.
محمدي، محمدعلي؛ (1394)، اعجاز قرآن با گرايش شبهه پژوهي، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي وابسته به دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، چاپ اول
گفتهاند: عجز ما از ساختن سورهاي مانند قرآن، آسماني بودن اين کتاب را ثابت نميکند؛ زيرا ممکن است افراد ديگري در جاهاي ديگر جهان باشند که بتوانند سورهاي حتي بهتر از قرآن بياورند؛ بنابراين در هيچ زماني نميتوان ثابت کرد که در سراسر کرهي زمين فردي نيست که بتواند سورهاي مانند قرآن بياورد.
پاسخ: گويا شبههگران نيز به اين نتيجه رسيدهاند که آوردن همانند قرآن محال است و دستکم تا کنون کسي نتوانسته است همانند قرآن عرضه کند و به عجز خود در آوردن سورهاي همانند قرآن اعتراف کردهاند. ما نيز تا اينجا با آنان هم عقيدهايم و بر اين باوريم تا کنون هيچ کس نتوانسته است همانند قرآن ارائه کند؛ ولي در بخش دوم سخن اين عده که ميگويند ممکن است در آينده متني همانند قرآن ساخته شود، اشکالات و ملاحظاتي وجود دارد که به برخي اشاره ميشود:
الف) سخن قرآن با منکران
در سخن کسي که اشکال را مطرح کرده است، بين دو مطلب خلط شده است:1. تحدي قرآن؛
2. عدم امکان آوردن همانند قرآن در آينده.
در مطلب اول، مخاطبان تحدي قرآن، همهي افرادياند که در نبوت حضرت ختمي مرتبت و اعجاز قرآن ترديد دارند. قرآن کريم منکران را به تحدي دعوت کرده است، تا عجز آنان، دليل بر حقانيت اين وحي آسماني در رسالت الهي آورندهي آن باشد؛ بنابراين منکر قرآن در ميدان مبارزه، تنها دو راه پيش رو دارد: يا بايد با قرآن مبارزه کند و مانند آن را بياورد و يا تسليم شود. وقتي نتوانست مانند قرآن بياورد، نتيجهاش ضعف و تسليم منکر است؛ بنابراين لازم نيست ثابت شود در جاهاي ديگر جهان هم کسي نميتواند مانند قرآن بياورد.
مخاطبان تحدي يا آسماني بودن کتاب خدا را ميپذيرند که مطلوب، حاصل است و يا نميپذيرند که به ناچار بايد به آوردن همانند قرآن تن در دهند و از آنجا که نميتوانند همانند قرآن بياورند، آسماني بودن قرآن ثابت ميشود و نيازي نيست که تا قيامت صبر کنيم ببينيم چه ميشود!
ب) استحالهي آوردن همانند قرآن در آينده
دربارهي مطلب دوم، يعني «عدم امکان ارائه همانند قرآن در آينده» ضمن تأکيد بر اينکه اصولاً بين اثبات حقانيت قرآن با اثبات عدم امکان آوردن همانند قرآن در آينده، ملازمهاي وجود ندارد، در عين حال دلايلي وجود دارد که ثابت ميکند در آينده نيز آوردن متني همانند قرآن محال است.پس حتي به فرض تسليم وجود ملازمه، باز هم به دلايلي ثابت ميشود آوردن متني همانند قرآن در آينده نيز محال است. بخشي از آن ادله عبارتاند از:
لازمهي اعجاز
لازمهي اعجاز، عدم امکان ارائه مثل آن است؛ به عبارت روشنتر، براي اثبات عدم امکان آوردن مثل معجزات پيامبران، نيازي به استقراي تام و ناقص نيست، بلکه وقتي ثابت شد کاري خارقالعاده، همراه ادعاي نبوت، مقرون به تحدي است که از راه تعليم و تعلم به دست نيامده است، نتيجهي آن، اين ميشود که ديگر امکان ندارد کسي مانند آن را انجام دهد؛ زيرا «معجزه از اين جهت معجزه است که عوامل طبيعي و غيرعادياش مغلوب نميشود و همواره قاهر و غالب است». (1)تناسب علمي
تناسب معجزات با دانش زمان ارائه معاجز، يکي ديگر از دلايلي است که ثابت ميکند در آينده نيز آوردن متني همانند قرآن محال است.خداوند، معجزات رسولانش را طبق علم و دانشي که مردم همان عصر به خوبي از آن آگاه بودند، قرار ميداد که بدانند اين کار، بشري نيست و اگر معجزهي پيامبران از نوع علومي بود که از آن آگاهياي نداشتند، ممکن بود تصور کنند بشر ميتواند همانند معجزات را انجام دهد، ولي فعلاً بدان آگاهي ندارد. (2)
با توجه به اين مقدمه، همين که در زمان وقوع معجزات، پيامبران الهي تحدي ميکردند و دانشمندان نه تنها از آوردن مثل آن معجزه عاجز بودند، بلکه خود به معجزه بودن آن اعتراف کرده، ايمان ميآوردند، علم عادي حاصل ميشود که آنچه مدعي نبوت نشان داده، خدايي است و در آينده نيز کسي نميتواند مانند آن را بياورد. آنچه اين دليل را تأييد و تقويت ميکند، اين است که از نظر وقوعي نيز هزاران سال از انجام معجزات گذشته و با توجه به اينکه مردمان، دانشهاي مذکور را در حد بسيار خوبي دارا بودهاند و در عين حال نتوانستهاند همانند معجزات نشان دهند، پس اگر ميتوانستند، عملاً وارد ميدان مبارزه ميشدند و به ادعاي صرف بسنده نميکردند.
براي نمونه در داستان حضرت موسي، ساحران پيش از آنکه حضرت موسي معجزهي خود را آشکار کند، به عزت فرعون، قسم ياد کرده بودند که حتماً پيروز خواهند شد؛ (3) ولي پس از ديدن معجزات حضرت موسي، خود، در زمرهي مؤمنان قرار گرفته، به عجز خود از آوردن همانند آنچه حضرت موسي ارائه کرده بود، اعتراف کردند. جالب آنکه فرعون افرادي را به تمام شهرها فرستاد تا هر ساحر توانگري يافتند، آن را حاضر کنند (4) و يک ماه طول کشيد تا اين افراد جمع شدند.(5) تاريخنويسان معتقدند در هيچ قرني از نظر کميت و کيفيت به اندازهي عصر موسي، ساحر دانا وجود نداشت؛ به گونهاي که تعداد آنان را از هزار (6) تا هشتاد هزار نوشتهاند. (7) زماني که متخصصان يک رشته گردهم آيند و همه يا بخش عمدهي آنان قسم ياد کنند که حتماً بر معجزهي حضرت موسي غالب خواهند شد، ولي پس از ديدن معجزه، همگي به شکست خود و به اعجاز حضرت موسي اعتراف کنند، ديگر ترديدي باقي نميماند که احتمال هماوردي با چنين معجزهاي از نظر عادي محال است.
در مورد قرآن کريم، وضع روشنتر است؛ مشرکان ابتدا ادعا ميکردند: «اگر بخواهيم همانند قرآن را خواهيم آورد»؛ (8) ولي پس از مدتي همين کارشناسان به عجز خود و معجزه بودن قرآن اشاره ميکردند که مواردي از آن گذشت. با بررسي اين موارد و با توجه به تخصص افراد مدعي و عجز آنان، يقين حاصل ميشود که آوردن متني همانند قرآن عادتاً محال است.
پس با توجه به تناسب معجزات با دانش زمان نزول معجزات و گذشت هزاران سال، ثابت ميشود آوردن مثل آنچه پيامبران آوردهاند، در آينده نيز محال است.
بررسيهاي تاريخي
همين که بعد از چهارده قرن نتوانستهاند مانند قرآن بياروند، بهترين دليل بر عدم امکان آوردن همانند قرآن در آينده است.قرآن کريم بيش از 1400 سال است که با صدايي بلند فرياد ميکند و ديگران را به آوردن همانند قرآن يا دستکم آوردن ده سوره و اگر باز هم نميتوانند، به آوردن حداقل يک سوره مانند قرآن فراميخواند. دشمنان قرآن طي اين چهارده قرن از هيچ کوششي براي محو اسلام و ضربه زدن به آن فروگذار نکرده، با کشتار وسيع و تحميل جنگهاي فراوان بر مسلمانان کوشيدهاند اسلام را از بين ببرند. اگر آوردن مانند قرآن امکان داشت، طي اين چهارده قرن، دشمنان اسلام از آن بهره گرفته، به جاي تحميل هزينههاي فراوان جاني و مالي بر مسلمانان با آوردن حداقل يک سوره همانند قرآن کريم، خيال خود را براي هميشه راحت ميکردند. از اينکه طي اين مدت طولاني نتوانستهاند همانند آن را نشان دهند، علم عادي حاصل ميشود که در آينده نيز کسي نميتواند مانند قرآن يا حتي سورهاي همانند قرآن عرضه کند.
پينوشتها:
1. علامه طباطبايي؛ الميزان في تفسير القرآن؛ ج 1، ص 82.
2. فضلبنحسن طبرسي؛ مجمع البيان في تفسير القرآن؛ ج 2، ص 754.
3. وَقَالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغَالِبُونَ (شعراء: 44).
4. شعراء: 37.
5. حسيني شاهعبدالعظيمي؛ تفسير اثناعشري؛ ج5، ص 374.
6. عليبنابراهيم قمي؛ تفسير قمي؛ ج 2، ص 120.
7. محمد ثقفي تهراني؛ تفسير روان جاويد؛ ج 2، ص 460. کاشاني؛ تفسير منهج الصادقين؛ ج 4، ص 86 و ج5، ص 479. سيدهاشم بحراني؛ البرهان في تفسير القرآن؛ ج 4، ص 170. فيض کاشاني؛ تفسير صافي، ج4، ص 36. ابنکثير، تفسير القرآن العظيم؛ ج3، ص 411. عليبنابراهيم قمي؛ تفسير قمي؛ ج 2، ص 120.
8. انفال: 31.
محمدي، محمدعلي؛ (1394)، اعجاز قرآن با گرايش شبهه پژوهي، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي وابسته به دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، چاپ اول