آستانه‌ي حضرت عبدالعظيم

مدفن عبدالعظيم بن عبدالله، از نوادگان زيدبن حسن بن علي عليهم السلام در شهر ري. پهنه‌اي که اکنون زيارتگاه مقدس حضرت عبدالعظيم در آنجا واقع است و اکنون زيارتگاه مقدس حضرت عبدالعظيم در آنجا واقع است و به...
پنجشنبه، 5 مرداد 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
آستانه‌ي حضرت عبدالعظيم
  آستانه‌ي حضرت عبدالعظيم



 

مدفن عبدالعظيم بن عبدالله، از نوادگان زيدبن حسن بن علي عليهم السلام در شهر ري. پهنه‌اي که اکنون زيارتگاه مقدس حضرت عبدالعظيم در آنجا واقع است و اکنون زيارتگاه مقدس حضرت عبدالعظيم در آنجا واقع است و به نام شهر ري شهرت يافته است، در قديم محله‌اي کوچک در خارج شهر عظيم ري عهد باستان بوده است که در مغرب شهر و در جنوب دروازه‌ي همدان (دروازه‌ي باطان) قرار داشته است. ري در عهد باستان با وسعتي برابر يک فرسخ و نيم در يک فرسخ و نيم در جنوب کوه بي‌بي شهربانوي فعلي قرار داشته و از مشرق تا اراضي امين‌آباد و فيروزآباد کنوني و دورتر مي‌رسيده است. نسب حضرت عبدالعظيم در منابع و کتب انساب معتبر درج شده است. در کتاب جنةالعظيم در اين باب چنين ذکر گرديده: «... چون آن بزرگوار را برهنه کردند که غسل دهند در گريبان آن جناب رقعه‌اي يافتند که ذکر نسب خود را فرموده بود به گونه‌ي: انا عبدالعظيم بن عبدالله بن علي بن حسن بن زيد ابن بن ابي‌طالب». ظاهراً کاملترين شرح حالي که از حضرت عبدالعظيم در دست است رساله‌ي صاحب عباد در اين باب است که استاد محدث حاج ميرزا حسين نوري در مجلد سوم مستدرک الوسائل آن را نقل کرده است. در ضمن اين رساله آمده است که: «او صاحب ورع و دين و عابد و معروف به امانت و راستي گفتار و دانا به امور دين و قائل به توحيد و عدل و بسيار حديث و کثير الرواية بود و از ابوجعفر محمدبن علي بن موسي (عليه السلام) و پسر وي ابوالحسن صاحب عسکر (عليه السلام) روايت حديث کند و از ايشان به سوي وي تعليقه‌ها و رساله‌هايي است و از گروهي از ياران موسي بن جعفر (عليه السلام) و علي بن موسي الرضا (عليه السلام) روايت مي‌کند. او را کتابي است که آن را يوم و ليله نام نهاد. گروهي از رجال شيعه از جمله برقي و روياني از وي روايت کرده‌اند. وي نسبت به خليفه‌ي وقت (ظاهراً متوکل) انديشه‌مند بود، از اين‌رو به عنوان اينکه پيک (فيج) و قاصد است به سياحت شهرها پرداخت، سپس به شهر ري رسيد و در ساربانان در محله‌ي سکة الموالي، در سراي مردي شيعي مسکن گزيد و در اين مأمن خداي عزوجل را عبادت مي‌کرد، روزها روزه مي‌داشت و شبها به نماز مي‌ايستاد و پوشيده بيرون مي‌آمد و قبري را که اکنون مقابل قبر اوست، زيارت مي‌کرد و مي‌گفت: اين قبر مردي از فرزندان موسي بن جعفر (عليه السلام) است. خبر وي به شيعيان ري يکي پس از ديگري رسيد، تا آنکه بيشتر ايشان وي را بشناختند. پس از چندي يکي از شيعيان در خواب ديد رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) به او فرمودند که فردا مردي از فرزند زادگان من از سکة الموالي حمل و در کنار درخت سيب در باغ عبدالجبار بن عبدالوهاب به خاک سپرده مي‌شود. اين مرد رفت تا آن باغ را بخرد و صاحب باغ نيز خود چنين خوابي ديده بود، پس محل درخت و تمامي باغ را بر اهل شرف و سادات و تشيع وقف کرد تا پس از مرگ در آنجا مدفون شوند. حضرت عبدالعظيم رحمة الله عليه بيمار شد و درگذشت و تابوتش در همان روز به محلي که بقعه‌اش آنجاست حمل گرديد» [ح250ق]. باغ عبدالجبار همانجاست که اکنون بقعه‌ي مطهر حضرت عبدالعظيم و ضمائم آن در آنجا واقع است و آن حضرت در کنار درخت سيبي در آنجا به خاک سپرده شده است و بدين مناسبت است که آنجا را مقابرالشجره (من لايحضره الفقيه، 80/2) خوانده‌اند.
بناي بقعه‌ي حضرت عبدالعظيم: به حکم قرائن، گويا ظاهراً بناي نخستين مزار حضرت عبدالعظيم قبر ساده‌اي بيش نبوده است. دليل آن اينکه آن حضرت از خوف خليفه (متوکل و گماشتگان او) در ري چنانکه احوالش گذشت، پنهان مي‌زيست و پوشيده بيرون مي‌آمد تا کسي او را نشناسد، چون سنيان در آنجا غلبه داشتند، پس از دفن نيز بي‌گمان کسي را ياراي آن نبود که آرامگاه او را ظاهر کند و بنايي بر روي آن بسازد، چون به امر خليفه متوکل همه‌ي مشاهد طالبيه حتي مشهد حضرت امام حسين (عليه السلام) را خراب کرده بودند، تا آنکه محمدبن زيد، داعي علوي، در طبرستان به حکومت رسيد و مشاهد را از نو بساخت. اين مهم را ابن اسفنديار در تاريخ طبرستان و اولياء الله آملي در تاريخ رويان ذکر کرده‌اند. در تاريخ طبرستان آمده است که: «در اين تاريخ (232-247ق) خلافت بغداد با جعفر المتوکل بن المعتصم افتاد و او وزيري داشت عبدالله بن يحيي خاقان، ناصبي مذهب بود، هميشه برسفک دماء آل رسول عليهم السلام او را تحريض کردي و بديهاي او را نهايت نيست، تا به حدي که مقابر شهداي کربلا را خراب کرد و آب فرمود بست و به کشتزار کرد و جهودان را آنجا فرستاد و برگماشت تا اگر مسلماني به زيارت شود بگيرند و هلاک کنند.... و تا به عهد داعي محمدبن زيد (270ق) مشهد اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) و مشهد امام حسين (عليه السلام) و ساير مشاهد طالبيه خراب بود.... محمدبن زيد مشاهد را عمارت مختصر فرمود و به هر موضع به تخمين دخمه و مقبره پديد آورد، تا به عهد عضدالدوله فنا خسرو بن رکن الدولة الحسن بويه مشاهد را چندان عمارت فرمود که اين ساعت (613 سال تأليف کتاب) هنوز بسيار از آن خراب نبود». بدين موجب ظاهراً توان گفت مرقد حضرت عبدالعظيم نيز تا حدود بيست سال پس از دفن بنايي نداشت و نخستين بنا بر روي آن تربت به عهد محمدبن زيد از علويان طبرستان بوجود آمد و به زمان آل بويه به تدريج بر آن افزوده گرديد و از آن پس در اعصار مختلف آن بقعه‌ي مقدس مورد بنا و مرمت و تعمير نيکوکاران و ارادتمندان به خاندان نبوت و ذراري رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) قرار مي‌گرفت، اما از کم و کيف آن اطلاعي به دست نيست، تا آنکه به عهد سلجوقيان مجدالملک محمد براوستاني اهل براوستان از توابع قم از وزراي شيعي مذهب سلجوقيان، که مردي ديندار و معتقد و مستبصر و عالم و عادل بود و در مشاهد متبرکه بناهاي بسيار بساخت، بارگاهي مجلل و رفيع و نيکو براي حضرت عبدالعظيم پي‌افکند. شرح اين مهم در کتاب النقض چنين آمده: «وزير سعيد شهيد مجدالملک اسعد محمدبن موسي البراوستاني القمي قدس الله روحه با بزرگي رفعت و قبول و حرمت، خيرات بسيار فرمود چون قبه‌ي امام حسن بن علي، و علي زين العابدين و محمد الباقر و جعفر صادق عليهم السلام به بقيع، که هر چهار معصوم در يک حظيره مدفونند و عباس عبدالمطلب آنجا مدفون است به مدينه‌ي رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) به گورستان بقيع و مشهد موسي کاظم (عليه السلام) و محمدتقي (عليه السلام) به مقابر قريش هم او فرموده است به بغداد و مشهد سيد عبدالعظيم حسني به شهر ري و بسي از مشاهد سادات علوي و اشراف فاطمي با آلت و عدت و شمع و اوقاف که همه را دلالت است بر صفاي اعتقاد او و در مقابل تربت حسين بن علي (عليه السلام) در کربلا مدفون است». در کتاب جنت النعيم در همين موضوع ذکر شده: «بناء چهارم مرحوم مجدالملک، قبه‌ي مبارکه‌ي حضرت عبدالعظيم لازم التکريم است که در زماني که متوقف در ري بود و کمال استيلاء در استيفاء وزارت خود داشت امر به بناء قبه‌ي عظيمه‌ي اين بزرگوار نمود و معلوم است در آن زمان هم که نزديک به غيبت صغري بود و علما هم بسيار بودند از عامه و خاصه، مزار آن بزرگوار اشتهاري داشت امر به بناء قبه‌ي عظيمه‌ي اين بزرگوار نمود و معلوم است در آن زمان هم که نزديک به غيبت صغري بود و علما هم بسيار بودند از عامه و خاصه، مزار آن بزرگوار اشتهاري داشت، وليکن بقعه و بارگاهي (نداشت)، پس همتي گماشت و منتي بر عجم گذاشت و اين قبه‌ي ساميه را بنا کرد» و مرحوم سيداجل قاضي نورالله در کتاب مجالس المؤمنين فرموده است: «از آثار مجدالملک مشهد سيد عبدالعظيم حسني است در شهر ري و غير آن از مشاهد سادات علوي و اشراف فاطمي نيز از آثار اوست». به تازگي کتيبه‌اي تاريخي به خط کوفي از دوران سلجوقي به نام مجدالملک وزير برکيارق، مربوط به حدود سالهاي 480-490ق به دور در ورودي بقعه‌ي حضرت عبدالعظيم کشف گرديد که خود سندي است ارزنده و مهمه براي بناي اصلي اين آستانه و سردر آن در اين دوران. متن کتيبه‌ي مزبور که در چهار مورد دو سه حرف آن لطمه ديده است چنين است: [بسم الله الرحمن الرحيم. امرببناء هذه القبة المطهرة علي ساکنها السلم صاحب.... سيد شمس الدين مجدالملک مشيدالدوله ابوالفضل اسعدبن محمدبن موسي ثقة اميرالمؤمنين اطال الله بقيه وکيل مظالم علي يدي عبدالله [محتاج يا راجي؟] الي رحمه الله زرينکفش ابي الفوا.....[رس؟]. امکان شناسائي اينکه تمام بقعه و سردر يک زمان بنا شده يا نه ميسر نگرديد زيرا به نظر کارشناسان قسمتهائي در زير و کنار کتيبه‌ي عهد سلجوقي از دوره‌ي آل بويه است. بعدها حسام الدوله اردشيربن علاء الدوله از ملوک طبقه‌ي دوم آل باوند مازندران (567-601 يا 602ق) در هر سال دويست دينار جهت اين زيارتگاه مقدس ارسال مي‌داشت. شاه طهماسب صفوي نيز اين بقعه‌ي شريف را مورد تعمير و مرمت قرار داد، در فرماني از وي که به سال 961ق صادر گرديده و متن آن در مقاله‌ي امامزاده درج آمده بدين مهم اشارت رفته (امامزاده). وي خود به زيارت آن آستانه تشرف حاصل مي‌کرد، در تاريخ جهان آرا مذکور است: «(به سال 952ق) چون در تبريز طاعون بود، از آنجا به طواف امامزاده عبدالعظيم (عليه السلام) تشريف برده». هم به فرمان شاه طهماسب به سال 944ق ايوان حضرت عبدالعظيم را پي افکندند، اين مطلب در کراسه‌المعي متعلق به کتابخانه‌ي مجلس شوراي اسلامي بدين صورت ضبط افتاده: «تاريخ بناي ايوان حضرت عبدالعظيم محرم سنه‌ي 944 در زمان شاه طهماسب اول». در کتاب تاريخچه‌ي وقف در اسلام نيز آمده: «بنيان رواق و ايوان را شاه طهماسب فرزند شاه اسماعيل صفوي در سال 944 ق گذارده است». هم به فرمان وي، به سال950ق محجر مضبوطي به دور صندوق حضرت ساخته شد. وي در فرماني که در اين سال صادر کرد چنين نوشت: «در دور صندوق مبارک تهيه‌ي محجر مضبوطي که نشکند نمود که اصلاً زوار دست به صندوق نرسانند و تکيه بر صندوق مبارک نکنند از چوب شمشاد که در غايت استحکام است». از ميانه‌ي دوران صفوي تا دوران قاجار از تعميرات و واحدهاي افزوده شده‌ي آستانه‌ اطلاع روشني در دست نيست. در کتاب تاريخچه‌ي وقف در اسلام همچنين آمده است که: «ضريح نقره از فتحعليشاه قاجار آيينه‌کاري و نقاشي ايوان جنوبي از آثار حسنه و ابنيه‌ي خيريه‌ي ميرزا آقاخان نوري صدراعظم ايران سال 1270ق فرمان داد تا گنبد مرقد را تذهيب و ايوان را آيينه‌کاري کنند. فرهاد ميرزا در جام جم در اين معني چنين نوشته: «در ري مزار فايض الانوار حضرت عبدالعظيم بن عبدالله الحسني است به تاريخ 1270ق حسب‌الامر شاهنشاه آسمان جاه ناصرالدينشاه قاجار گنبد مرقد آن بزرگوار را تذهيب کرده و ايوان را آيينه کرده‌اند».
آثار مهم تاريخي: پس از بناي بقعه‌ي شريف و گنبد آن متدرجاً افراد خير آثار ديگري در آن مکان مقدس از خويش به جاي گذاشته‌اند، که تاريخچه‌ي آنجا را روشن مي‌سازد: 1) صندوق عتيق: با اندازه‌هاي 1/20×1/50×2/58 متر پايه‌ها و قبه‌ها از چوب عود، آلت و لقط و شمسه‌ها و نيم شمسه‌ها از چوب عود و گردو و فوفل و کتيبه‌هايي به خط نسخ و ثلث بطور برجسته در چهار بدنه‌ي آن به کار رفته است که در متن آنها چنين آمده: «بسم الله الرحمن الرحيم امر به ترتيب هذه البرئة الشريفة و الروضة المنيفة و المشهد المقدس و المرقد المنور للسيد الاعظم الاجل المعظم جلال آل طه و ياسين حبل الله بن علي بن الحسين بن زيدبن الحسن بن علي بن ابي طالب عليهم الصلوة و السلام باشارة المولي الصاحب الاعظم و مفخر الحاج الحرمين دستور العهد خواجه نجم الحق و الدين محمدبن المولي الصحاب الاعظم سلطان الوزرا کهف الحرمين دستور الخافقين خواجه عز الحق و الدنيا و الدين محمدبن محمدبن منصور القوهدي اعزالله انصاره و طاب مثوي آبائه العظام و اجداده الکرام و رزقه اياماً شفاعة اميرالمؤمنين و اولاده المعصومين الطيبين». همگي مربوط به سال ساختمان آن يعني 725ق است. کتيبه‌ي ديگر تمام شامل آية الکرسي، يعني آيات 255، 256، 257 سوره‌ي بقره مي‌باشد و پس از کلمات «هم فيها خالدون» که آخر آيه‌ي شريفه است اين عبارت مرقوم گرديده: تحريراً في شهور سنه خمس و عشرين و سبعمائه عمل يحيي بن محمد اصفهاني از اين عبارت معلوم مي‌شود که خواجه نجم الدين محمد که از وزراي عهد خود به شمار مي‌رفته است در سال 725ق مقارن پادشاهي سلطان ابوسعيد بهادر (716-736ق) پادشاه سلسله‌ي ايلخانيان مغول باني صندوق بوده است. اين صندوق در حدود سال 1330ش توسط هنرمند نامي حاج محمد صنيع خاتم با مهارت خاص تعمير و لبه‌ي صندوق و کنار کتيبه‌ها با حاشيه‌ي خاتم و روي بوته‌ها با گلهاي ستاره شکل تزيين گرديد. 2) ضريح: ضريح نقره‌اي حرم به اندازه‌هاي 2/40×2/95×3/87 متر از آثار دوران فتحعليشاه قاجار است که به مرور ايام قفلهاي شبکه‌ي آن ساييده و بر اثر فشار دست زائرين به کلي لق گرديده بود، همزمان با مرمت صندوق برحسب تصميم و دستور متولي آستانه به دست استاد هنرمند مرحوم صنيع خاتم تجديد و تعويض گرديد. طبق کتيبه‌اي که بر بالاي ضريح نوشته شده باني اولي آن فتحعليشاه قاجار و مرمت کننده‌ي آن ميرزا ابراهيم خان امين السلطان در عهد ناصرالدينشاه بوده است. کتيبه‌ي ضريح به خط ثلث حاوي سوره‌ي الرحمن و حاشيه‌ي زير آن اشعار تاريخي به خط نستعليق است و نام مرمت کننده در چهارگوشه تعبيه شده است. در تجديد و تعمير ضريح 472 کيلوگرم نقره بکار برده شده است. 3) در عتيقه‌ي آهني و کتيبه‌ي کوفي آن: از قديمي‌ترين آثار موجود در آستانه دو قطعه کتيبه‌ي کوفي آهني است که بر روي يکي جمله‌ي: امر العبد الضعيف المذنب المرجي الي و بر روي ديگر جمله‌ي: امر العبد الضعيف المذنب المرجي الي و بر روي ديگري جمله‌ي: رحمه الله تعالي عبدالصمد بن فخرآور نوشته شده. اين دو کتيبه متعلق به يک در آهني است که با توجه به سبک نوشته‌ي آن به قرن پنجم يا ششم هجري مربوط مي‌گردد و کاشي معرق اين سر در به خط ثلث بر زمينه‌ي لاجوردي داراي تاريخ 945ق است که مربوط به مرمتهاي دوران شاه طهماسب صفوي است. 4) در مسجد هلاکو: در محل فعلي مقبره‌ي ناصرالدينشاه سابقاً مسجدي وجود داشته که آن را مسجد هلاکو مي‌خوانده‌اند و دري در آن بکار رفته بود که بعدها آن را برداشته و در گوشه‌ي شرقي مسجد بالاسر نصب نمودند و فعلاً اين در که منبت‌کاري بسيار زيبائي دارد در شمال ايوان شرقي جنب امامزاده حمزه (عليه السلام) منصوب است. بر روي اين در منبت دو کتيبه به خط ثلث با اين متن: «بسم الله الرحمن الرحيم و به نستعين سلام عليکم طبتم فادخلوها خالدين تمت هذاالباب المشهد الامام المقدس سيد عبدالعظيم عليه السلام سنه ثمانه و اربعين و ثمانمائه» (848ق زمان سلطنت شاهرخ تيموري) وجود دارد که ظاهراً در قديم الايام بر روي در ديگري نصب بوده است. و نيز بر روي دماغه‌ي بزرگ چوبي واقع ميان رواق شمالي حرم و مسجد زنانه تاريخ 904ق خوانده مي‌شود. 5) درهاي عتيقه‌ي منبت عصر صفوي: در خزانه‌ي آستانه دو جفت در عتيقه‌ي منبت بسيار عالي وجود دارد که بر روي يکي از آنها کتيبه‌اي به خط ثلث به شرح زير مرقوم يافته:

گر نه باب‌الجنة است اين در چرا *** گشت تاريخش در جنت سرا
ز در درآ و شبستان ما منور کن *** دماغ مجلس روحانيون معطر کن

به طوري که از مصرع دوم بيت اول معلوم مي‌گردد تاريخ آن 918ق يعني به هنگام سلطنت شاه اسماعيل اول بوده است. 6) قرآنهاي خطي و اسناد تاريخي: در خزانه‌ي آستانه قرآنهاي خطي بسيار نفيس و اسناد تاريخي قابل توجهي محفوظ است که قديمي‌ترين آن اسناد مربوط به شاه طهماسب و سال 960ق است که در آن صورت کامل موقوفات آستانه ذکر شده است. همچنين فرمان شاه طهماسب مربوط به تعيين توليت آستانه در سال 961ق مي‌باشد.
وضع کنوني مجموعه: ورودي اصلي آستانه در جانب شمال و سمت بازار قرار دارد. ورودي کهن مجموعه در جنوب مجموعه واقع است و روشنگر اين امر است که پيش از انتخاب تهران به عنوان پايتخت و هجوم زوار از اين شهر به حضرت عبدالعظيم، ارتباط حرم با خارج، از جانبي صورت مي‌گرفته که ري در آن جهت گسترش داشته است. پس از ورودي، هشتي صحن قرار دارد و از آنجا به صحن بزرگ و اصلي وارد مي‌شويم. نماسازي مقبره‌هاي دو ضلع شرقي و غربي صحن، مربوط به دوران قاجار است. در شمال صحن، جنب هشتي ورودي، مسجد جامع عتيق و در پشت آن مدرسه‌ي طلاب واقع است. جنوب صحن نماي اصلي آستانه را تشکيل مي‌دهد که عبارت است از پيش ايوان ستوندار سنگي با پوشش مسطح چوبي و طره‌سازي و روکش شيرواني از آثار دوران ناصري. پشت آن ايوان اصلي آيينه قرار دارد که در سال 1270ق دو مناره‌ي بلند و باشکوه در دو جانب آن برپا شده است. گلدسته‌ها از سطح بام از چهار بخش تشکيل شده‌اند: پايه‌ي استوانه‌اي، گلداني روي آن، قلمه کشيده و سپس مأذنه زيباي فراز آن. روي گلدسته‌ها با کاشيهاي خوش نقش قاجار زينت داده شده است. طرح پيچ کاشيهاي روي بدنه‌ي استوانه‌اي گلدسته با توجه به کاسته شدن تدريجي از قطر قلمه، از جلوه‌ي خاصي برخوردار است. بلندي آنها از کف بنا 33 متر است. اين دو گلدسته را از نظر تناسبها و تزيين از جمله‌ي زيباترين گلدسته‌هاي دوران قاجار به شمار مي‌آورند. با گذشتن از ايوان به رواق وارد مي‌شويم که در غرب آن خزانه و در شرق آن کشيکخانه قرار دارد. با عبور از رواق به هسته‌ي اصلي مجموعه، يعني حرم مطهر وارد مي‌شويم.
حرم مطهر: طول هر ضلع حرم که به شکل مربع است 7/55 متر و ازاره‌ي حرم به ارتفاع 1/56 متر با دو حاشيه‌ي سنگ سياه در پايين و بالا و يک متر سنگ مرمر قديمي در وسط تزيين شده است. کار آيينه‌کاري حرم و ايوان به دستور ناصرالدينشاه در سال 1273ق انجام گرديده است. در سال 1291ق نيز دوست محمدخان معيرالممالک به کار تکميل آن پرداخته و آخرين مرحله‌ي آيينه‌کاري عهد قاجار در ايوان آيينه به حکايت کتيبه‌ي آن در عهد «ابوالمظفر ناصرالدينشاه» به دستور امين السلطان توسط مختارخان حکمران زاويه‌ي مقدسه در سال 1309ق انجام گرفته است. گنبد طلائي فراز حرم که در مايه‌ي شلجمي بر روي گريو يا گردني بلندي استوار شده است در سال 1270ق به دستور ناصرالدينشاه با خشتهاي مسي زراندود پوشش شده است. روي گريو آن در پايين کتيبه‌ي پهني به گونه‌ي معقلي و در مايه‌ي خط بنائي و در بالا يک نوار کاشي کم عرض مرکب از ترنجهاي بزرگ و کوچک که در داخل هر يک بخشي از کتيبه با خط نستعليق زيبا بر روي متن لاجوردي نوشته شده، نقش بسته است.
واحدهاي ديگر: در جانب شرقي حرم مسجد زنانه و در سمت غرب مسجد مردانه يا بالاسر واقع است. در جنوب مسجد مردانه مقبره‌ي ناصرالدينشاه قرار دارد که در جانب غرب آن ايوان مسطح ستونداري بنا شده است. از جنوب مقبره‌ي ناصرالدينشاه به وسيله‌ي يک در کوچک اختصاصي با حرم امامزاده حمزه ارتباط برقرار مي‌گردد. به احتمال قوي اين در محل سر در اصلي حرم امامزاده حمزه قرار دارد؛ زيرا که پيش از تغييرات دوران قاجار هر يک از دو حرم شاهزاده عبدالعظيم و امامزاده حمزه به صورت دو بقعه‌ي جداگانه و با فاصله از هم قرار مي‌داشتند و ارتباط ميان دو حرم بعد از ايجاد مقبره‌ي ناصرالدينشاه به وسيله‌ي راهروي «بين الحرمين» که از جنوب حرم مطهر تا برابر ايوان آيينه‌ي حرم امامزاده حمزه امتداد دارد، برقرار گرديد. ايوان آيينه‌ي حرم امامزاده حمزه در شرق آن قرار دارد که در برابر آن نيز پيش ايوان ستوندار اتابکي قرار دارد. در سمت غرب حرم، مسجد زنانه و در جنوب، مسجد مردانه واقع است.
صحنها: از صحن اصلي واقع در برابر ايوان آيينه‌ي مقابل حرم، چهار صحن ديگر در مجموعه‌ي آستانه وجود دارد که عبارتند از: باغ طوطي در غرب صحن مطهر، با راهروي ارتباطي با اندازه‌هاي 55×45 متر. صحن ناصري واقع در غرب مقبره‌ي ناصرالدينشاه و مقابل ايوان آن به طول و عرض 60/30 متر. صحن امامزاده حمزه واقع در شق ايوان آيينه‌ي حرم امامزاده حمزه و بالاخره صحن باغچه عليجان در شرق امامزاده طاهر، با راهروي سرپوشيده‌ي ارتباطي با صحن مطهر. بقعه‌ي امامزاده طاهر در مجموعه‌ي آستانه، در ضلع شرقي صحن مطهر واقع شده است.
مقبره‌ها: مقبره‌هاي عمده‌ي مجموعه‌ي آستانه عبارتند از: مقبره‌ي ابوالفتوح رازي واقع در شرق مجموعه، مقبره‌ي معروف به دراويش در مجاورت مقبره‌ي قبلي، مقبره‌ي ميرزا ابوالحسن متولي باشي و آرامگاه ناصرالدينشاه. پيش از قتل ناصر الدينشاه در محل آرمگاه کنوني او چند اتاق و مسجد کوچکي قرار داشت که از آن به نام «مسجد هلاکو» و «مسجد تيموري» هر دو ياد شده است. در اين محل نخست «جيران» همسر سوگلي شاه را دفن مي‌کنند و پس از کشته شدن ناصرالدينشاه مجموعه‌ي مزبور را به آرامگاه او تبديل مي‌کنند. در اين آرامگاه قبر شخصيت‌هاي زير وجود دارد: عليرضا خان قاجار (عضدالملک) نايب السلطنه؛ حاج ملاعلي کني، از فقهاي معروف قرن سيزدهم؛ حاج شيخ محمدحسين تنکابني؛ حاج شيخ علي مدرس تهراني؛ شيخ ابوالحسن مرندي؛ حاج سيدابوالقاسم کاشاني؛ ابوالحسن ميرزا قاجار (شيخ الرئيس خراساني) صاحب منتخب نفيس.
مزار حضرت عبدالعظيم پيوسته مطاف معتقدان و علاقه‌مندان از طبقات مختلف بوده است. في‌المثل ميرزا شاهرخ فرزند تيمور به سال 832ق توفيق زيارت آن مرقد مطهر را بيافت و مراسم آن بجاي آورد. شاه عباس به سال 996ق به قصد تنبيه عبدالمؤمن خان ازبک، که در خراسان شورش برپا کرده بود، از قزوين به عزم خراسان به تهران آمد و در اين شهر بيمار شد و پنجاه روز در بستر بماند، و سپاهيانش بپراکندند و چون از معالجه‌ي اطبا طرفي برنبست، به آستان مقدس حضرت عبدالعظيم التجا برد و بهبود يافت. در فضل زيارت حضرت عبدالعظيم در رساله‌ي ياد شده از صاحب بن عباد آمده است که: يک تن از مردم ري بر ابي‌الحسن صاحب عسکر [امام علي النقي(عليه السلام)] وارد شد، آن حضرت فرمود: کجا بودي؟ گفت: حسين صلوات الله عليه را زيارت مي‌کردم، فرمود: اگر قبر عبدالعظيم را که نزد شماست زيارت مي‌کردي، همانند آن کس بودي که حسين صلوات الله عليه را زيارت کند. مجموعه‌ي آستانه‌ي حضرت عبدالعظيم به شماره‌ي 406 در فهرست بناهاي تاريخي ايران به ثبت رسيده است.

کتابنامه:
آستانه‌ي ري، 79؛ تاريخچه‌ي وقف در اسلام، 68-71؛ تاريخ طبرستان، 120/1، 224؛ جنة النعيم، 399 به بعد، ري باستان، 23/1، 225/2؛ کراسه‌ي المعي، نسخه‌ي خطي، 232/1، مستدرک الوسائل، 227/2، 614/3، النقض، 220، 629، 643، وسائل الشيعه، 451/10، 375/19، 228/20؛ آثار تاريخي تهران، 1361.
 
منبع مقاله :
گروه نويسندگان، (1391) دائرةالمعارف تشيع، تهران: حکمت، چاپ اول.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط