حسين بن احمدبن محمدبن زکريا (م اول ذيحجه 298ق) معروف به صوفي و محتسب و ملقب به صاحب البذر، از مبلغان زبانآور و سختکوش جنبش اسماعيليه در يمن و شمال افريقا و پايهگذار دولت فاطمي مصر. وي احتمالاً از مردم صنعا بود و مدتي در محلهي سوق الغزل بصره شغل محتسب داشت. در عراق به جنبش اسماعيليه پيوست و پدر عبيدالله مهدي، نخستين خليفهي فاطمي مصر، او را به يمن نزد ابن حوشب از دعات معروف اسماعيليه فرستاد. ابوعبدالله چند گاهي در ملازمت ابن حوشب بسر برد و در مجالس او حاضر ميشد و دقايق دعوت را از وي ميآموخت.
با رسيدن خبر درگذشت دو تن از داعيان اسماعيلي که در سرزمين کتامه در ميان قبايل بربر فعاليت ميکردند، ابن حوشب وي را به آن سرزمين گسيل کرد. ابوعبدالله در موسم حج سال 279 با برخي از حج گزاران کنامه ديدار کرد و با آنان رهسپار شمال افريقا گرديد، وي با درآمدن به ايکجان به دعوت مردم پرداخت و با بهرهبرداري از نارضايي مردم از سياست داخلي دودمان اغلبي آنان را به برگرفتن سلاح و قيام آشکار برانگيخت. اما پس از چندي بواسطهي بروز نفاق ميان اهل کتامه و بربرها که در اين ميان برخي قصد کشتن ابوعبدالله را کردند، وي به تازورت رفت و چون در آنجا کارش بالا گرفت به تسخير شهر ميله پرداخت. ابراهيم بن احمد اغلبي پسرش را به دفع ابوعبدالله فرستاد که او ابوعبدالله را به کوههاي ايکجان هزيمت داد و شمار زيادي از اتباع او را به هلاکت رساند. داعي، دالهجرهاي در ايکجان ساخت و اتباعش را که پراکنده شده بودند باري ديگر گرد آورد. با درگذشت ابراهيم ابن احمد و به تخت برآمدن زياده الله سوم که اميري عشرت طلب و ناتوان بود، ابو عبدالله نيروهايش را به گرفتن شهرها فرستاد که در اندک زماني بر شهرهاي ستيف، طبنه و بلزمه دست يافتند (293) وي با پيروزي در جنگ دار ملول شهرهاي يتجس و باغانه را مسخر ساخت و با غلبه بر اغالبه در دار مدين و دست يافتن بر قسطيليله و فقصه و سپس رقاده به حکومت اغالبه در شمال افريقا خاتمه داد. در 289 که عبيدالله مهدي با پسرش در جامهي بازرگانان براي پيوستن به ابوعبدالله به مغرب ميرفت در سجلماسه به فرمان معتضد، خليفهي عباسي در حبس افتاد. ابوعبدالله پس از گشودن رقاده، تختگاه اغالبه، و گريزاندن زيادة الله سوم به مصر، عازم سجلماسه شد و عبيدالله و پسرش را از حبس بيرون آورد (7 ذيحجه 296). از اين هنگام دورهي ستر امامان اسماعيلي به پايان ميرسد و دورهي ظهور آغاز ميگردد.
عبيدالله مهدي که نخستين امام ظاهر پس از دورهي ستر است در رقاده قدرت را بدست گرفت و امير المؤمنين و مهدي ناميده شد. اما پس از چندي بر ابوعبدالله بدگمان شد و او را با برادرش ابوالعباس محمد محطوم به قتل آورد. ابوعبدالله مردي پارسا، مدبر و از نوادر رجال عصر خويش بود. وي مانند ابومسلم، به جنبش سري پيوست و در راه آن شمشير زد، دولتي را پايهگذاري نمود و سرانجام به دست کساني که خود به قدرت رسانده بود کشته شد.
کتابنامه:
اتفاظ الحنفاء، 20، 27، 31؛ البيان المغرب في اخبار المغرب، 118/1-123، 125، 127، 132-165؛ تاريخ جهانگشا، 348/3-353؛ جامع التواريخ، بخش اسماعيليان و فاطميان، 17-21؛ الکامل في التاريخ، 520/7، 21/8-22، 31-37، 39، 47، 50-53.
منبع مقاله :
گروه نويسندگان، (1391)، دائرة المعارف تشيع، تهران: حکمت، چاپ اول
با رسيدن خبر درگذشت دو تن از داعيان اسماعيلي که در سرزمين کتامه در ميان قبايل بربر فعاليت ميکردند، ابن حوشب وي را به آن سرزمين گسيل کرد. ابوعبدالله در موسم حج سال 279 با برخي از حج گزاران کنامه ديدار کرد و با آنان رهسپار شمال افريقا گرديد، وي با درآمدن به ايکجان به دعوت مردم پرداخت و با بهرهبرداري از نارضايي مردم از سياست داخلي دودمان اغلبي آنان را به برگرفتن سلاح و قيام آشکار برانگيخت. اما پس از چندي بواسطهي بروز نفاق ميان اهل کتامه و بربرها که در اين ميان برخي قصد کشتن ابوعبدالله را کردند، وي به تازورت رفت و چون در آنجا کارش بالا گرفت به تسخير شهر ميله پرداخت. ابراهيم بن احمد اغلبي پسرش را به دفع ابوعبدالله فرستاد که او ابوعبدالله را به کوههاي ايکجان هزيمت داد و شمار زيادي از اتباع او را به هلاکت رساند. داعي، دالهجرهاي در ايکجان ساخت و اتباعش را که پراکنده شده بودند باري ديگر گرد آورد. با درگذشت ابراهيم ابن احمد و به تخت برآمدن زياده الله سوم که اميري عشرت طلب و ناتوان بود، ابو عبدالله نيروهايش را به گرفتن شهرها فرستاد که در اندک زماني بر شهرهاي ستيف، طبنه و بلزمه دست يافتند (293) وي با پيروزي در جنگ دار ملول شهرهاي يتجس و باغانه را مسخر ساخت و با غلبه بر اغالبه در دار مدين و دست يافتن بر قسطيليله و فقصه و سپس رقاده به حکومت اغالبه در شمال افريقا خاتمه داد. در 289 که عبيدالله مهدي با پسرش در جامهي بازرگانان براي پيوستن به ابوعبدالله به مغرب ميرفت در سجلماسه به فرمان معتضد، خليفهي عباسي در حبس افتاد. ابوعبدالله پس از گشودن رقاده، تختگاه اغالبه، و گريزاندن زيادة الله سوم به مصر، عازم سجلماسه شد و عبيدالله و پسرش را از حبس بيرون آورد (7 ذيحجه 296). از اين هنگام دورهي ستر امامان اسماعيلي به پايان ميرسد و دورهي ظهور آغاز ميگردد.
عبيدالله مهدي که نخستين امام ظاهر پس از دورهي ستر است در رقاده قدرت را بدست گرفت و امير المؤمنين و مهدي ناميده شد. اما پس از چندي بر ابوعبدالله بدگمان شد و او را با برادرش ابوالعباس محمد محطوم به قتل آورد. ابوعبدالله مردي پارسا، مدبر و از نوادر رجال عصر خويش بود. وي مانند ابومسلم، به جنبش سري پيوست و در راه آن شمشير زد، دولتي را پايهگذاري نمود و سرانجام به دست کساني که خود به قدرت رسانده بود کشته شد.
کتابنامه:
اتفاظ الحنفاء، 20، 27، 31؛ البيان المغرب في اخبار المغرب، 118/1-123، 125، 127، 132-165؛ تاريخ جهانگشا، 348/3-353؛ جامع التواريخ، بخش اسماعيليان و فاطميان، 17-21؛ الکامل في التاريخ، 520/7، 21/8-22، 31-37، 39، 47، 50-53.
منبع مقاله :
گروه نويسندگان، (1391)، دائرة المعارف تشيع، تهران: حکمت، چاپ اول