تاريخچه مسجد مقدس جمكران
نويسنده:حجت الاسلام سيد جعفر مير عظيمي
مسجد مقدس جمكران
فراموش نكنيم كه حق امام زمان ما غصب شده و آقا در نهايت غريبى زندگى مى كند و حقيقتا دل آقا خون است . آقا شاهد تمام مصيبت هائى است كه بر شيعيانش وارد مى شود. پس ظهور آقا را از درگاه احديت سبحانه و تعالى بخواهيد و چه مكانى بهتر از مسجد شريف جمكران براى دعا كردن جهت ظهور آقا امام زمان عليه السلام .
تاريخچه مسجد صاحب الزمان عليه السلام
آنها مرا به محلى كه اكنون مسجد (جمكران ) است آوردند. چون نيك نگاه كردم ، تختى ديدم كه فرشى نيكو بر آن تخت گسترده شده و جوانى سى ساله بر آن تخت ، تكيه بر بالش كرده و پيرى هم پيش او نشسته است ، آن پير حضرت خضر عليه السلام بود. پس آن پير مرا بنشاند.
حضرت مهدى عليه السلام مرا به نام خود خواند و فرمود: برو به حسن مسلم ، كه در اين زمين كشاورزى مى كرد، بگو كه اين زمين شريفى است و حق تعالى آن را از زمينهاى ديگر برگزيده است و ديگر نبايد در آن كشاورزى كنند.
حسن بن مثله گفت : يا سيدى و مولاى ، لازم است كه من دليل و نشانه اى داشته باشم و الا مردم حرف مرا قبول نمى كنند، آقا فرمود: تو برو و آن رسالت را انجام بده ، ما خودمان نشانه هائى براى آن قرار مى دهيم و پيش سيد ابوالحسن برو و به او بگو حسن مسلم را احضار كند و سود چند ساله را كه از زمين بدست آورده است وصول كند و با آن پول مسجد را بنا كند.
نماز امام زمان عليه السلام در مسجد جمكران
فضيلت خواندن نماز در مسجد جمكران
حسن بن مثله مى گويد: چون من پاره اى را آمدم ، دوباره مرا بازخواندند و فرمودند: بزى در گله جعفر كاشانى است ، آن را خريدارى كن و بدين موضع آور و آن را بكش و بر بيماران انفاق كن ، هر بيمار و مريضى كه از گوشت آن بخورد، حق تعالى او را شفا دهد.
وى مى گويد: من سپس به خانه بازگشتم و تمام شب را در انديشه بودم تا اينكه نماز صبح خوانده و سپس سراغ على المنذر رفتم و ماجراى شب گذشته را براى او نقل كردم و با او به همان موضع شب گذشته رفتم . وقتى رسيديم ، زنجيرهائى را ديديم كه طبق فرموده امام عليه السلام حدود بناى مسجد را نشان مى داد، سپس به قم نزد سيد ابوالحسن رضا رفتيم و چون به در خانه او رسيديم ، خادمان او گفتند كه سيد از سحر در انتظار تست و تو از جمكران هستى ، به او گفتم : بلى ، به درون خانه رفتم و سيد مرا گرامى داشت و گفت : اى حسن بن مثله ، من در خواب بودم كه شخصى به من گفت كه حسن بن مثله نام از جمكران پيش تو مى آيد، هر چه گويد تصديق كن و بر قول او اعتماد كن كه سخن او سخن ماست ، و قول او را رد نكن و از هنگام بيدار شدن از خواب تا اين ساعت منتظر تو بودم و آنگاه بود كه ماجراى شب گذشته را بر وى تعريف كرد.
سيد بلافاصله فرمود تا اسبها را زين نهادند و بيرون آوردند و سوار شدند. چون به نزديك روستاى جمكران رسيدند گله جعفر كاشانى را ديدند، حسن بن مثله به ميان گله رفت و آن بز كه از پس همه گوسفندان مى آمد پيش حسن به مثله دويد، جعفر سوگند ياد كرد اين بز در گله من نبوده و تاكنون آن را نديده بودم ، به هر حال آن بز را به مسجد آورده و آن را ذبح كرده و هر بيمارى كه از گوشت آن خورد با عنايت خداوند تبارك و تعالى و حضرت بقيه الله (ارواحنا فداه ) شفا يافت . حسن مسلم را احضار كرده و منافع زمين را از او گرفتند و مسجد جمكران را با چوب و ديوار پوشاندند، سيد زنجيرها و ميخ ها را با خود به قم برد و در خانه خود گذاشت ، هر بيمار و دردمندى كه خود را بدان زنجير مى ماليد، خداى تعالى او را شفاى عاجل عنايت مى فرمود. ولى پس از فوت سيد ابوالحسن ، آن زنجيرها پنهان گشته و ديگر كسى آن را نديد.
اين بود مختصرى از مسجد مقدس جمكران و چگونگى بناى آن و نماز حضرت صاحب الزمان عليه السلام .
مشروح فرمان مقدس حضرت بقيه الله - ارواحنا فداه - براى تاسيس مسجد مقدس جمكران را علامه نورى در كتاب شريف نجم ثاقب ، صفحه 294 و جنه الماوى ، صفحه 230 از كتاب گرانقدر (مونس الحزين ) تاليف شيخ صدوق نقل كرده است .
در اين رابطه در منابع فراوانى به اجمال و تفصيل سخن رفته است كه از آن جمله است :
معجزاتى از تاسيس مسجد جمكران
اول آنكه حضرت اميرالمؤ منين امام على عليه السلام خبر داده بود به پسر يمانى به مسجد بودن اين زمين .
دوم آنكه در زمان حضرت حجه عليه السلام شيخ حسن بن مثله جمكرانى مى گويد من شب سه شنبه 17 ماه مبارك رمضان خفته بودم در سراى خود كه ناگاه جماعتى مردم به در سراى من آمدند و گفتند برخيز و طلب امام مهدى عليه السلام را اجابت كن كه ترا مى طلبد، آنگاه خواست سراويل بپوشد، او را گفتند از بيرون خانه كه از آن تو نيست اين سراويل از خود را بپوش .
سوم : تمام اينها در بيدارى بوده است چون شيخ حسن بن مثله جمكرانى مى گويد من خواب بودم بيدارم كردند.
چهارم آنكه خواست پيراهن بپوشد آواز رسيد از بيرون خانه كه اين پيراهن از تو نيست از خود را بپوش .
پنجم آنكه از پى كليد در خانه مى گشت ، به او گفتند در خانه باز است .
ششم آنكه از خانه بيرون آمد به او گفتند كه امام صاحب الزمان عليه السلام ترا مى طلبد و او را بردند در اين مسجد جمكران .
هفتم آنكه ديد زياده از شصت نفر مرد در اين زمين گرد آمده اند و نماز مى كردند، بعضى جامه هاى سبز داشتند و بعضى سفيد.
هشتم آنكه ديد حضرت حجه عليه السلام را كه به روى تخت نشسته و بر بالها تكيه داده .
نهم آنكه حضرت خضر عليه السلام را ديد كه نزد حضرت حجه عليه السلام نشسته و كتابى در دست دارد و از براى حضرت مى خواند.
دهم هلاك دو جوان حسن به مسلم به واسطه كشت و زرع اين موضع مسجد مقدس جمكران .
يازدهم خبر دادن حضرت از زراعت حسن به مسلم در مدت پنج سال .
دوازدهم خبر دادن حضرت به حسن به مثله كه علامتى از براى تو قرار خواهيم داد فردا كه آمدى حسن بن مثله ديد كه زنجيرى به حدود مسجد كشيده شده .
سيزدهم خواب ديدن سيد ابوالحسن رضا كه به او گفتند فردا حسن بن مثله هر چه مى گويد تصديق كن كه قول او قول ما مى باشد.
چهاردهم خبر دادن حضرت كه فردا بزى هست در گله جعفر شعبان كاشى به اين نشان و علامت .
پانزدهم آمدن خود بز در نزد حسن بن مثله جمكرانى بدون آنكه كسى او را بياورد.
شانزدهم معلوم نبود كه آن بز از كجا آمده بود، احتمال دارد كه بهشتى بوده .
هفدهم شفا بودن گوشت آن بز براى هر مريض به همان طريقى كه امام زمان عليه السلام فرموده بود.
هيجدهم آن زنجيرى كه از براى تعيين حدود مسجد كشيده بود هر صاحب علتى كه بر بدن خود ماليد شفا مى يافت .
نوزدهم آن زنجير در ميان صندوق بوده در خانه سيد ابوالحسن الرضاء، لكن بعد از فوت او مفقود شد يكى از اولادهاى او مريض شد رفتند بر سر صندوق نيافتند آن زنجير را.
اين آيات و معجزات و فوايدى بوده كه در آن زمان در مقام ظهور و بروز رسيده ،1 اما كرامات ديگر هم زياد ديده و شنيده شده است ، ما در اينجا مختصرى از آن معجزات و كرامات كه از آيات عظام و علماء اعلام و مراجع بزرگوار شيعه و مومنين و علاقمندان حضرت صاحب الزمان عليه السلام ديده و يا شنيده اند نقل مى كنيم .
پي نوشت ها:
1. انوار المشعشعين ، صفحه 188.
/خ