اوستا در قبرستان خاموش تاریخ
از اوستا چه میدانید؟
در معنی این کلمه نیز دانشمندان توافق ندارند (11) بعضیها آن را به معنی «پناه» و برخی به مفهوم «دانش و معرفت» عدهای به معنی «متن» و دیگران عقایدی دیگر، ابراز کردهاند; اما امروزه آنچه طرفدار زیادی دارد آن است که کلمه «اوستا» به معنای اساس و متن اصلی است. (12)
«اوستا» مجموعه متون مذهبی زردشتیان، هر جا که ذکر شده با لفظ «زند» و «پازند» ردیف شده است و باید دانست که «زند» تفسیری است برای «اوستا» که به زبان پهلوی به دست «زردشت» نوشته شده و «پازند» نیز شرحی برای «زند» است. به اصطلاح، شرح شرح است که به وسیله خود «زردشت» نگاشته شده است و بعد از «زردشت» توسط علمای زردشتی شرح و تفسیری بر شروح «اوستا» نگارش یافته که آن را «بارده» مینامند. «اوستا» کهنترین نوشته ایرانیان است، تمام اختلافات و اشکالات و تضادهای فراوانی که درباره افسانه «زردشت» موجود است همه آنها به اضافه اشکالات دیگر در باره «اوستا» نیز به چشم میخورد. یکی از موارد مبهم، تاریخ نگارش «اوستا» است که بستگی به تعیین زمان «زردشت» دارد اما از آنجا که هنوز هیچ یک از مورخان و دانشمندان ومستشرقان نتوانستهاند زمان زردشت را با دلایل تاریخی وقطعی ثابت کنند، لذا تاریخ و قدمت اوستا نیز نامعلوم مانده است; به قول ابراهیم پور داود : اگر بر فرض تاریخ سنتی 660قم درست باشد آن وقت اوستا بعد از «ریک دید» برهمنان و «تورات» یهودیان، کهنترین کتاب دنیاست. (13)
دست کم تا ده سده پیش از مسیح میرسد. (14)
مستشرق معروف «هلاندی تیل» مینویسد: زمان اوستا را پایینتر از 800 سال پیش از تاریخ نمیتوان قرار داد. (15)
و حتی از حیث تحقیقات لغوی: تمام قسمتهای این کتاب در یک زمان و به دست یک تن نوشته نشده و لااقل در سه مرحله متوالی گرد آمده است. «کاثاها» کهنترین بخش اوستا بهشمار میآید و گویند سروده خود «زردشت» است و قدمت آن تا به زمان وی یعنی سده دهم پیش از مسیح میرسد اما دیگر بخشهای «اوستا» در زمانهای دیگر و به دست کسان دیگر نگاشته و بسا چیزها که در آغاز با آیین «زردشت» ناسازگار بوده بعدها در آن راه یافته است. (16)
بسیاری از دانشمندان و محققان اروپایی از قبیل «آبه فرامسواز»«~ Adde Framcais ~»معتقدند که اوستا تا سده ششم ویا هفتم میلادی تا زمان ساسانیان همچنان سینه به سینه حفظ شده و در آن زمان به کتابت درآمده و با خط اوستایی که اختراع همان زمان است کتابت یافته . (17)
گویند: اوستا را گشتاسب یا دارا پسر دارا در دو نسخه بر 120 هزار پوست گاو با مرکبی از طلا نویسانده، یکی در گنج شاییگان و دیگری را در خزانه استخر گذارد و چون اسکندر قصر شاهان را آتش زد، نسخه آخری بسوخت ونسخه اولی را هم از گنج شاییگان بیرون آورده امر کرد آنچه که راجع به طب و نجوم بود به یونانی ترجمه شود و پس از آن، آن را بسوخت و اوستای زمان ساسانیان در قرون بعد، از سینهها جمع آوری شد. توضیح آن که پس از آن اختلالی بزرگ در امور دینی ایرانیان مانند امور سیاسی پدید آمد و اوضاع چنین بود تا اینکه بلاش شاه اشکانی امر به جمعآوری آوستا از سینهها و تدوین آن کرد، ولی این کار در زمان اردشیر اول بابکان به دستیاری مؤبدی «تن سر» نام، انجام شد. شاپور اول ساسانی آنچه را که به طب و نجوم مربوط بود از هند و یونان جمعآوری کرده به این آوستا بیفزود . بعد در زمان شاپور دوم ساسانی آذر بد یسر مهر سپند ثابت کرد که این آوستا صحیح است و از این به بعد به حکم شاپور مزبور این آوستا قبول عامه یافت (صحت کتاب را مؤبد مزبور بدین وسیله ثابت کرد که فلز گداخته روی قلب او ریختند و اثری در وی نکرد) . (18)
از این روایت برمیآید که آوستایی که در زمان گشتاسب یا دارا ـ معاصر اسکندر ـ جمعآوری شده بود و در زمان اسکندر از میان رفته و بعد، که خواستهاند جمعآوری کنند از سینهها جمعآوری کردهاند. (19)
مؤلف کتاب «ایران در عهد باستان» مینویسد: کتاب اوستا در آغاز امر، پیش از حمله اسکندر، کتابی عظیم بوده است «پلینوس:«~ Palinus ~»» مورخ رومی که در قرن اول میلادی میزیست، مینویسد که هرمی پوس«~ Hermi Puas ~»مورخ یونانی برای شرح عقاید زردشت از کتاب او که در بیست مجلد و حاوی صد هزار بیت بوده، استفاده کرده است در صورت صحت این مدعا، اوستا کتاب بزرگی بوده است» . (20)
مورخان اسلامی نیز از عظمت و بزرگی این کتاب یاد کرده و نوشتهاند که اوستای دوره هخامنشیان به خط زرین بر روی 12000 پوست گاو دباغی شده نوشته شده بود. (21)
مسعودی و جمعی دیگر از مورخان اسلامی نقل کردهاند که: اسکندر بعد از فتح استخر «تخت جمشید» این کتاب و سایر آثار دینی زردشتیان را ضمن سوزاندن مراکز مهم از جمله بایگانی جمشید به سوزاند بعد از آن که مطالب علمی آن را از طب و نجوم و فلسفه به یونانی ترجمه کرد وبه یونان فرستاد. (22)
در روایات دینی زردشتیان نیز به این حقیقت تصریح شده است: ویشتاسب دستور داد تا دو نسخه از این کتاب اوستا را نوشتند یکی از آنها را هنگامی که اسکندر در قصر «پرسپولیس» آتش افکند و نسخه دیگر را یونانیان فاتح با خود به یونان بردند و آن را ترجمه کردند. (23)
و در نامه «تن سر» (هیربدان هربد) شاه طبرستان (مازندران) نیز بدان اشاره شده، آنجا مینویسد: «میدانی که اسکندر کتاب دین ما، دوازده هزار پوست گاو به استخر به سوخت» و نیز در یکی از آثار زردشتیان درباره کتابخانه برگهای اوستا مطالبی است بدین مضمون: «زند» اوستا که در روی پوستهای گاو به خط زر نوشته شده بود در استخر پایگان بود در دفترخانه، اهریمن پتیاره شوم، اسکندر بد کنش را بر آن داشت که آن را بسوزاند» . (24)
بدین جهت در روایات اصلی زردشتی از اسکندر به عنوان «اسکندر ملعون رومی» یاد شده است که به خواهش یک زن پلید سبب کشتار و باعث از بین رفتن کتب مقدس زردشتی و ویرانی تخت جمشید گردید.
بدین ترتیب طبق تصریح خود زردشتیان و مورخان در سال 330 قبل از میلاد متن اصلی کتاب زردشت از بین رفته و در سال 226 بعد از میلاد اردشیر بابکان امر به تدوین آن نموده است به این معنی زردشتیان بیش از 550 سال کتابی نداشتند مگر اینکه به قول پورداود در سینه فناپذیر پیروان زردشت محفوظ مانده بود؟ ! (25)
از «دارمستتر«~ Dasmesteles ~»» نویسنده کتاب«~ za..d Avesta ~»نقل شده که تمام اوستا بعد از تسلط اسکندر به ایران و آتش سوزی او، در فاصله قرن اول تا قرن چهارم میلادی نوشته شده بعدها یکجا گردآوری گردیده است. (26)
پورداود در این باره میگوید: «آنچه در سنت زردشتیان و آنچه عموما در کتب پهلوی مسطور است این است که اوستای هخامنشیان را اسکندر به سوخت به خصوص مندرجات «دینکرد» راجع به اوستا بسیار مهم است از حیث مطالب سرآمد کتب پهلوی است، صراحتا میگوید: اوستایی که در دست داریم آن کتاب مقدس قدیم نیست تا به آن اندازهای که مؤبدان عهد ساسانی کلام مقدس را در حافظه داشتند همان اندازه جمعآوری شد» . (27)
صاحب نظران و محققان میگویند: اوستای هخامنشیان به 21 کتاب منقسم میشد و دارای 815 فصل بوده است و در عهد ساسانیان وقتی که به جمع آوری اوستای پراکنده پرداختند فقط 348 فصل بهدست آمد که آن را هم به 21 نسک تقسیم کردند. (28)
دانشمند انگلیسی «وست«~ West ~»» 21 نسک ساسانیان را به 345700 کلمه تخمین زده (29) و زند (گزارش پهلوی) آن 2094200 واژه برآورد شده. و از این جمله امروزه 83000 کلمه در اوستای فعلی موجود و بقیه از بین رفته است. (30)
کیخسرو مؤلف «فروغ مزدیسنی» که خود زردشتی است مینویسد: «جای هیچ بحث نیست که در عصر اسکندر در استخر فارس کتابخانه بزرگ و معروفی شامل همه قسم کتب دینی و دنیوی روحانی وجسمانی وجود داشته که اسکندر یا از روی غیظ یا غرض و عناد یا در حال مستی امر به سوزاندن آنها کرد. سپس اضافه میکند پس از آن که کتابخانه به امر اسکندر سوخته شد دورهای پیش آمد که 550 سال امتداد پذیرفت و در آن مدت تمام اغتشاش و بیسیاستی و بیترتیبی در امور مملکت داری بوده وبعد از این دوره به امر سلاطین ساسانی رقعات باقی مانده از کتب زردشت به هم جمع آمد و صورت کتابی پذیرفت» . (31)
«جان ناس» مؤلف «تاریخ جامع ادیان» مینویسد: کتاب زردشتیان اوستاست و آن مجموعهای میباشد که کم و بیش از مطالب مختلف بدون ارتباط و التصاق با هم آمیخته شده و در حقیقت باقی مانده از مجموعه بزرگتری از یک ادبیات باستانی و کهنسال است که قسمت عمده آن از میان رفته و نابوده شده است» . (32)
کوتاه سخن آن که کسانی که «زردشت» را پیغمبر میدانند حتی یک برگ از اوستا که سلسله سند آن به زردشت برسد در نزد آنان یافت نمیشود. میگویند اوستا رقعه رقعه و سطر سطر از کلمات منسوب به زردشت جمع آوری شده است و نمیدانند که اینها چگونه با یکدیگر مربوط میباشند و حتی بجز «گاتها» بقیه را نمیتوان به زردشت نسبت داد.
چنان که پورداود تصریح کرده است «اوستا که در سینه فنا پذیر پیروان آیین مزدیسنا و یا روی چرم ستوران و کاغذ سست بنیان نقش بسته بود از آسیب روزگار محفوظ نماند از نامه باستان با آن همه بزرگی که داشت امروز فقط 83 هزار کلمه در اوستای کنونی به یادگار مانده و نه به خط اصلی و نه به ترکیب و ترتیب دیرین. (33)
«بررسی سیستماتیک اوستای متأخر، این واقعیت را مسلم میسازد که غیر از گاتها آنچه به نام ادبیات زردشتی تاکنون به دست آمده قابل اعتماد نیست. درجه انحراف این نوشتهها از پیام زردشت رابطه نزدیک با قدمتشان دارد و هر قدر به منبع نزدیکتر و قدیمیترند تقریبا «به همان نسبت نیز خالصترند، با پیشرفت دانش بشر و توسعه تمدن و تجارب علمی نه تنها از خرافات اوستا کاسته نشده بلکه دائما نیز بر آن افزوده شده است...» . (34)
این وضع محکمترین و مهمترین مدارک آیین مزدیسنا، یعنی کتاب «اوستا» است و از اینجا معلوم میشود که اساس آیین زردشتی تا چه اندازه بر اساس حقیقت استوار است یعنی «اوستا» که خود قرارگاهی ندارد با این وصف زیربنای تمامی معتقدات و مبانی زردشتی قرار گرفته است به قول معروف: «خانه از پای بست ویران است» .
با توجه به آنچه گذشت، معلوم میشود حرف مؤلف کتاب «تمدن ایران باستان» زردشتی متعصب در این باره چه قدر واهی و بی اساس است این به اصطلاح محقق! درباره اوستا این چنین اظهار نظر میکند: «در میان تمام کتب مقدس، اوستا تک و بیهمتاست. هنوز در هیچ کجا و در هیچ قرن، چنین مشعل فروزانی برافروخته نشده است هیچ کتاب مقدس به اندازه اوستا تأثیر مثبت در خلاقیت و بهبود وضع زندگی یک ملت نداشته و هیچ کتابی تا این اندازه در سایر کتب مقدس تأثیر ونفوذ نکرده است.
ولی از سوی دیگر، هیچ کتاب مقدس به اندازه «اوستا» مورد حمله دشمن قرار نگرفته و هیچ کتابی به اندازه این کتاب دلاورانه نجنگیده است. همین پایداری و استقامت اوستا در طول قرون اصالت آن را ثابت میکند» . (35)
از اوستا، کتاب بسیار فرسوده و پوسیده زردشتیان این چنین یاد کردن و آن را بر تمام کتب مقدس آسمانی، خاصه قرآن مجید، ترجیح دادن، برای شخصی چون مؤلف کتاب «تمدن ایران ساسانی» آیا بیخبری از تاریخ است؟ ! یا عوام فریبی، و جعل تاریخ؟ ! آری به قول شاعر:
چون شود اندیشه شخصی خراب
ناسره آید به چشمش زر ناب
خوبست در اینجا نظریه «ادوارد براون» را نیز بدانیم: او در کتاب خود ضمن بحث از اوستا و اینکه آیا اوستای واقعی باقی است یا از میان رفته است چنین به سخن خود ادامه میدهد : اوستا متضمن اصول عقاید شخص شهیری مانند زردشت و محتوای احکام آیین دنیای قدیم است . این آیین زمانی، نقش مهمی در تاریخ جهان بازی کرده و با این که عده پیروان آن امروزه در ایران ده هزار و در هندوستان بیش از نود هزار نیست... معذلک در وصف اوستا نمیتوان گفت کتابی دلپسند یا دلچسب است.
درست است که تفسیر بسیاری از عبارات محل تردید است و هرگاه به مفهوم آن پی برده شود قدر و قیمت آن شاید بیشتر معلوم گردد، لکن این نکته را میتوانم از طرف خود بگویم که هرچه بیشتر به مطالعه قرآن میپردازم و هرچه بیشتر برای درک روح قرآن کوشش میکنم بیشتر متوجه قدر و منزلت آن میشوم ، اما بررسی اوستا ملالت آور و خستگی افزا و سیر کننده است، مگر آن که به منظور زبانشناسی و علم الاساطیر ومقاصد تطبیقی دیگر باشد» . (36)
خداشناسی در اوستا
و جدا که کار تحریف زردشتیان به تکذیب قسمت زیادی از اوستا منجر شد. اوستای کنونی به شش قسمت تقسیم میشود:
.1 «گاثاها» یا سرودهای «زردشت» کهنترین بخش «اوستا» است . این بخش خود پارهای از «یسنا» است که چون سروده خود «زردشت» است ویژگی دارد و همواره جداگانه از آن نام برده و در دفتر جداگانه نوشتهاند. از آن گذشته «گاثاها» شعر است و زبان آن با زبان دیگر بخشهای «اوستا» و دیگر پارههای «یسنا» در آهنگ و در واژهها و شیوه نگارش یکسان نیست و بسی کهنتر از آنهاست. هر یک از بخشهای «یسنا» را یک «ها» یا «هات» مینامند و «گاثاها» هفده «هات» از 72 «هات» ، «یسنا» را در بردارد.
.2 «یسنا» یکی از کهنترین بخشهای نامه مینوی «اوستا» است که 72 بخش دارد و از هر یک از این بخشها را در اوستا«~ (haiti) ~»و در پهلوی و فارسی «هات» یا «ها» میگویند گفتیم که «گاثاها» هفده «هات» از 72 «هات» ، «یسنا» است. یسنا سرودهای ستایش دین که دربردارنده موضوعات گوناگون و مختلفی میشود.
.3 «یشتها» واژه «یشت» در معنی با «یسنا» یکسان است و تنها فرقی که دارد این است که «یسنا» به معنی ستایش و نیایش به طور کلی و «یشت» به معنی ستایش و نیایش ویژه ایزدان و امشاسپندان است. بخش «یشتها» شامل 21 «یشت» است که نام بیشتر آنها از نام ایزدانی که سی روز ماه به نام آنهاست، گرفته شده و در ستایش و نیایش آن ایزدان است به اصطلاح سرود است درباره ایزدان یا فرشتگان یا بهتر بگوییم: خدایان غیر از اهورا مزدا!
.4 وندیداد، یا تلفظ صحیح آن «ویدیودات» نام از اوستاست که در بیشتر پارههای آن از دستورها و قانونهای زندگی فردی و همگانی مردمان گفتگو میشود و به دیگر سخن وندیداد بخش «فقهی» اوستاست و خواننده را با احکام فرعی آیین «زردشت» که در کارهای روزانه به کار میآید، آشنا میسازد که ظاهرا سالمترین قسمت اوستاست که باقی مانده و محتوای آن شامل 22 فصل است.
.5 ویسپه رد، یا «ویسپرد» بخشی از نامه کهن اوستاست شامل سرودهای کوتاهی در ستایش ایزدان و پاکان و پارسایان و همه پدیدههای نیک و ستودنی آفرینش است و آن 24 فصل است و کتاب مستقلی نیست و از سایر قسمتهای اوستا جمع و تدوین شده است.
.6 خرده اوستا یا «اوستای کوچک» که کتاب ادعیه و اذکار زردشتیان میباشد و این کتاب به کوشش پور داود به فارسی درآمده و 8 بخش دارد. (37)
زردشتیان هفده فصل از «یسنا» را «کاثاها» مینامند و آن از لحاظ زبان و مسایل و مفاهیم مندرجه و سنت متمایز از سایر فصول است. هرکجا به کتابهای زردشتیان انتقاد میشود میگویند فقط گاثاها از گفتههای پیغمبر زردشت است و هر چیزی که در گاثا نباشد از اوستا و تعالیم و شرایع زردشت نمیباشد.
حال ملاحظه میشود که کار تحریف را، حتی به تکذیب قسمت عمده اوستا میکشانند، در حالی که سنن و مدارک قدیم زردشتی از قرن سوم، نشان میدهد که معنی جامع اوستا، شامل همه اوستای موجود میباشد اینک به بحث «خداشناسی در اوستا» میپردازیم.
اوستا منشأ تضاد و تناقض
باید دید علت این همه اختلافات درباره اصول دین زردشت در میان دانشمندان از چیست؟ در مرحله نخست منشأ این اختلافات خود «اوستا» است چه اینکه طبق تحقیقات اوستاشناسان «اوستا» از سه نوع افکار و عقاید مختلف و متضاد حکایت دارد:
.1 بیشمار پرستی، .2 ثنویت، دوگانه پرستی، .3 توحید یگانه پرستی.
دانشمند فرانسوی دکتر هارلز بعد از نقل اقوال مختلف درباره عقاید زردشت، مینویسد: « ... در اوستا عقیده بر تعدد خدایان مبنی بر طبیعت پرستی یا «ناتورالیسم» و سپس ثنویت و دوگانه پرستی وبالأخره وحدت و یکتاپرستی همه جا جلوهگر است و این اختلاف در عقاید زردشت در هر یک از جزوات اوستا بلکه در هر فصلی از فصول آن دیده میشود وحدت پرستی وقتی جلوه بیشتری دارد که از خدایان به عبارت «مزدا آفرید» یا «مزداداتا» تعبیر میشود و این وحدت پرستی در کتاب «گاثها» عمومیت دارد اما کتاب «وندیداد» از دوگانه پرستی و ثنویت زردشت و فصول «یسنا» از طبیعت پرستی وی حکایت میکند پرستش خدایان متعدد در «یشتها» بیشتر نمایان است. (38)
البته از آن جایی که جزوات اوستا مربوط به زمان واحد و یا هیئتی از نویسندگان نیست بلکه این کتاب پراکنده در زمانهای مختلف و شرایط متفاوت به وسیله نویسندگان متعدد فراهم شده است، بدین جهت تضاد و تناقض در آن قهری است.
دانشمندانی که در باره عقاید زردشت اظهار نظر کردهاند طبق سلیقه و نیت خاصی که دارند، قولی را انتخاب نموده و هر باب و فقره و جملهای را که بر خلاف نظریه خود دیدهاند، در صدد تأویل و توجیه و احیانا تحریف آن بر آمده وکوشیدهاند مطالب این کتاب را به اصل و اساس واحد مربوط سازند. در صورتی که این کار، کار درستی نیست ، زیرا از مطالعه در مندرجات اوستا میتوان سه نوع عقاید و افکار بهدست آورد که هر سه با یکدیگر متخالف ومتضاد هستند و محققان بیجهت در صدد برآمدهاند هر سه عقیده را بر اساس منشأ واحد تعبیر و تفسیر نمایند.
اگر ما اوستای ساسانی را در این باره ملاک قرار دهیم بدون تردید باید گفت زردشت به یک لحاظ «ثنوی» مذهب است و به دو مبدأ و منشأ قایل است و به یک لحاظ دیگر مشرک بوده و خدایان متعدد و بیشماری را قابل ستایش و نیایش دانسته است این دو مطلب به طور وضوح از ابواب مختلف اوستا فهمیده میشود.
در کتاب اوستا دو واژه به طور مکرر استعمال شده است: یکی «خوداتا:«~ Khudata ~»و دیگری مزدا داتا«~ duta ـ Mazda ~»و این واژه میرساند که از دیدگاه آیین زردشتی موجودات عالم به دو قسمت اساسی تقسیم شده است: اولی به معنی خود آفریده و دومی به معنی مزدا آفریده واژه «خوداتا» را «دارمستتر» چنین معنی کرده است: خوداتا در دین زردشت هم هر چیزی است که از قانون اختصاصی خود پیروی نماید و منوط و وابسته به غیر نمیباشد و در تفسیر پهلوی عبارت از چیزی است که در انجام کارهای خود یا در خویشکاری بینیاز از غیر باشد. (39)
«دهارلز» دانشمند فرانسوی مینویسد: موجودات جهان در اوستا به دو دسته تقسیم شدهاند یکی خوداتا به معنی ناآفریده«~ ime...e ~»و چیزی که قانون وی در خود او است و دیگری چتیداتا«~ Gtidhuta ~»به معنی مخلوق و آنچه از قانون آفرینش پیروی میکند. (40)
بنابراین هرکجا لفظ «خوداتا» استعمال شده به معنی سرمدی و خود آفریده و بینیاز از خالق و آفریده میباشد مثلا عبارت «آنا گرارو کائو یاروشائو» همه جا با لفظ «خوداتا» آمده است و به معنای روشنایی بیپایان خود آفریده است. (41)
در «وندیداد» از قول زردشت نوشته است: «مامیستاییم روشنایی سرمدی خود ـ آفریده را» . (42)
از مطالعه در مندرجات اوستا خود آفریدههای زردشت را میتوان در چهار قسمت خلاصه کرد : .1 روشنایی بیپایان، .2 فضا یا مکان، .3 زمان یا زروان، .4 تاریکی یا ظلمت. این ذوات از خود پدید آمدهاند و هرمز یا آهورا مزدا در خلقت و آفرینش آنان هیچگونه دخالتی نداشته است. مثلا «آسمان» و «زمان» مقید به صفت طویل و دراز در اوستا خود آفریده معرفی شدهاند چنان که میگوید: «آسمان خود آفریده و زمان بیحد و طویل را میستاییم» (43) ودر جای دیگر میگوید: «آسمان خود آفریده و زمان بیکران و خود آفریده رامیستاییم» . (44)
خدایان مخلوق اهورا مزدا: این خدایان هر چند خود مخلوق آهورا مزدا، خدای بزرگ زردشت میباشند ولی مخلوق بودن، آنان را از جرگه خدایان خارج نساخته، خود زردشت آنها را به لفظ «ایزد» ، «یزدان» و «بغ» نامیده است. در عهد قدیم در میان ملل معمول چنان بود که اکثر خدایان منسوب به یکدیگر بودند و روابط پدر فرزندی وخانوادگی با یکدیگر داشتند و البته این امر مانع از آن نبود که همه مینوی و غیر جسمانی باشند و در ردیف خدایان قرار بگیرند، در کیش زردشت نیز همین مطلب جریان داشته است. (45)
مؤلف کتاب «تاریخ اجتماعی ایران باستان» مینویسد: «خدایان زردشت در اوستا به نام «بغ» و «ایزد» و «یزدان» نامیده شدهاند و از حیث عدد بیرون از حد و شما میباشند و بعضی از آنان مانند «ایزد» و «ایو» خداوند هوا خود آفریده هستند. خدایان زردشت ازحیث توانایی متفاوت میباشند و این خدایان را میتوانیم به سه قسمت منقسم بداریم:
اول: خدایانی که مقربتر از «ایزدان» دیگر به «اهورا مزدا» میباشند و هر یک با یکی از صفات آهورا مزدا تطبیق میکنند... و تعداد آنان با خود آهورا مزدا به هفت رسیده و به نام «امشاسپند» نامیده شدهاند.
دوم: خدایانی هست که مانند خود آهورامزدا به نام «ایزد» و «بغ» و «یزدان» نامیده شدهاند و هر کدام با یکی از ستارگان مطابقت دارد.
سوم: خدایانی هستند به نام «ایزد» و گاهی «بغ» و هر کدام با یکی از مجردات و یا یکی از عناصر طبیعت تطبیق شدهاند. شش «امشاسپند» در قسمت اول پس از خود آهورامزدا به شرح زیر است:
.1 و هومن«~ Manu ـ Vohu ~»به معنی منش پاک یا «بهمن امشاسپند» و از دو لفظ «وه یاوهو» به معنی به دینک «من یا مانو» به معنی من و ضمیر ترکیب یافته است.
2.اشاوهیشتا«~ Vahishta ـ Asha ~»یا اردیبهشت امشاسپند به معنی پاک و درست است .
.3 کشتریاوریا«~ Vaira ـ Kshutria ~»یا شهریور و امشاسپند به معنی سلطنت ایزدی است.
.4 اسپنتا آرمیتی«~ Armati ـ Spenta ~»یا اسفندارمذامشاسپند، خداوند زمین به معنی وفا و صلح مقدس میباشد، این خداوند در اوستا دختر آهورا مزدا شمرده شده است.
.5 هروات«~ Harawat ~»یا خرداد امشاسپند به معنی کامل و بینقص.
.6 امرتات یا امرداد امشاسپند به معنی جاودان و بیمرگ است.
لفظ «امشاسپند» ازسه واژه ترکیب یافته وجمعا به معنای «بیمرگ مقدس» میباشد وازلحاظ اهمیت وشایستگی شخصیت مستقل وجداگانه پیدا کردهاند و در اوستا از جمله خدایانی هستند که همه وقت در هر زمان همراه خداوند بزرگ مسکن دارند.
قسمت دوم از خدایان زردشت با یکی از ستارگان ویاموجودات آسمانی تطبیق شدهاند و اداره امور آدمیان در جنگ و پیکار با دیوان واهریمن افزونتر از امشاسپندان دخالت دارند مثلا «مهرایزد» خداوند روشنایی خورشید در اوستا گاهی به لفظ «ایزد» و «یزدان» وگاهی «بغ» به معنی خداوند خوانده شده است در مهر یشت فقره 140ـ 141 میگوید: «من میستایم مهر را مهر مقدس، مهر دلیر آسمانی والاتر از همه ومهربان و بیزیان را که در مناطق بلند اقامت دارد و توانا و رزم آراست مهر داناتر از همه بغها را» .
در فقره 98 همان یشت مینویسد: «ما در برابر مهر خشمناک مقابله نمیکنیم و مهر تواناترین ایزدان و دلیرترین ایزدان، چالاکترین ایزدان، فیروزمندترین ایزدان در همه روی زمین تسلط دارد» .
«جان ناس» دانشمند معروف، آنجا که ازخدایان متعدد زردشتیان یاد کرده مینویسد: «شماره آنها را بیش از صدها و هزارها یاد کردهاند و همه دارای صفات ممتاز میباشند که میراث آریانهای دیرین است وبا خدایان مذکور در «ریک ودا» مشترکند از آن جمله «اوشا:«~ Ushas ~»» خدای مادینه سحرگاه و وایو«~ Vayu ~»خدای باد است ولی مهمتر و با شکوهتر از همه، میترا«~ Mithra ~» (خدای مهر) است که ظاهرا زردشت از آن یاد نکرده ولی عامه زردشتیان به او همچنان معتقد و دلبسته ماندهاند» . (46)
غیر از آنهایی که جان ناس ذکر کرده است خدایان دیگری نیز چون: اشا، خدای آتش خاشا تروا خدای معادن و احجار، ارمی تی خدای خاک، سافند ارمذ دختر هرمز خدای زمین «ارث» دختر دیگر وی، خدای ثروت آهوروتائی خدای آب، امرایات خدای نباتات ، ستاره ناهید خدای رودها اپم پنات خداوند آب وصدها خدای دیگر از این نوع در معابد زردشتیان با اهورا مزدا در خدایی شرکت یافتند و هر یک مقام بلندی را اشغال کردند و به عقیده زردشتیان بعضی از اینها به قدری مقام بلندی دارند که آهورا مزدا به آنها پناه میبرد. (47)
کریستن سن از دانشمندی به نام مسیوینبرگ نقل میکند که: ماه زردشتیان سی روز داشته هر روز به نام خدایی بوده است در آخر فصل اول کتاب بوندهش نام این سی روز درج شده است. (48)
طبق نوشته کریستن سن، آتشکدههایی که در نقاط مختلف شناخته شده بود هر یک به خدای معینی اختصاص داشت. (49)
به نوشته او، سال زردشتیان 12 ماه دارد که هر یک را نام یکی ازخدایان بزرگ نهادهاند و ترتیب آن از این قرار است:
.1 فروردین (فروشها)، .2 اردوهیشت (اشادهیشتا)، .3 خودداذ (هوروتات)، .4 تیر (تیشتریا)، .5 امرداد (امرتات)، 6.شهریور (حشاتراویریا)، .7 مهر (میترا)، .8 آبهان (اناهیتا)، .9 آذر (اتر)، .10 دذو (اوهرمز دخالق)، .11 وهمن (وهومنه)، .12 اسپندارمد (اسپنتا ارمیتی) . (50)
کریستن سن در جای دیگر مینویسد: از مطالعه روایاتی که از منابع مسیحی در دست است، قبل از هر چیز یک نکته جلب توجه میکند و آن مقام فائقی است که خورشید در آیین مزدیسنی ساسانیان دارا بوده است. یزدگرد به این عبارت سوگند یاد میکند: قسم به آفتاب، خدای بزرگ که از پرتو خویش جهان را منور و از حرارت خود جمیع کائنات را گرم کرده است. این پادشاه سه چهار بار سوگند آفتاب را تکرار کرده است.زردشتیان وقتی روحانیون مسیحیت را به ترک آیین خود وا داشتند شرط کردند که به جای معبود سابق خود خورشید را بپرستند. (51)
وهمچنین در جای دیگر مینویسد: از اوستای موجود استفاده میشود که پرستش عناصر طبیعت در میان زردشتیان کاملا رایج و جدی بوده است در میان این عناصر آتش (آذر) خوشبختتر و علاوه بر جنبه الوهیت کم کم فرزند اهورا مزدا نیز شده است. (52)
اینها خدایان بیشماری هستند که در جنگ و ستیز بر ضد اهریمن و دیوها با آهورا مزدا همکاری میکنند در مقابل اینها اهریمن یا انگره مینو قرار دارد که میتواند دیوان و عفریتان نامرئی یا موجودات زشت و پلید بیافریند این نیروی اهریمنی به وجود هزاران دیوها و شیطان که خود آفریده میباشند افزایش مییابد.
بنابر آنچه گذشت، معلوم شد که خدایان شایسته ستایش در اوستا به صدها و بلکه هزارها میرسد و حتی به نام هر یک از خدایان زردشت «یشت» مخصوص در ستایش و نیایش هر کدام تنظیم یافته و اکثر جزوات اوستا مشتمل بر این نیایشها و ستایشهاست. چنانکه شرق شناسان بزرگ اروپایی که اوستا را ترجمه کردهاند این آیین را مبتنی بر توحید ندانستهاند.
بنابراین ملاحظات و بسیاری از ملاحظات دیگر که فرصت تفصیلش در اینجا نیست، تعجب از کسانی است که زردشت را از دیدگاه اوستا موحدو یگانه پرست دانستهاند (53) با وجود این همه خدایانی که در دین زردشت قابل ستایش و نیایش میباشد چگونه ممکن است کسی بگوید آیین زردشت بر مبنای توحید و یگانه پرستی استوار است؟ مسلما چنین عقیدهای طبق مندرجات اوستا بیاساس است. وبا آنچه از اوستا و کتب دیگر زردشتی نقل شده، وفق نمیدهد، زیرا در کتاب زردشت وحتی در کتب زمان ساسانیان هیچ کجا اهورا مزدا به صفت واحد و یگانه توصیف نگشته و زردشت هیچ کجا قید نکرده است که : (به جز اهورا مزدا کسی شایسته ستایش نیست) بلکه بر عکس خدایان زیادی را قابل ستایش ونیایش معرفی نموده است. مثلا در یسنای یک فقره 34 اوستا چنین میگوید: من نماز میکنم به آهورامزدا و مهر پاک و جاویدان و به ستارهها آفریده اسپنتا مینو، به بیشتر ستاره درخشان و ارجمند به ماه حامل نژاد ستوران، به خورشید درخشان تیز اسب، به مهر، دارنده سرزمینها.
و همچنین در یشت 7و8 میگوید: ما میستاییم خورشید بیمرگ ما میستاییم ستاره و ننه مزدا آفریده، ما میستاییم آسمان خود آفریده را، ما میستاییم آسمان خود آفریده را ما میستاییم زمان بیکرانه را، ما میستاییم باد نیکوکار پر برکت را و...
اینها شرک نیست، پس چیست؟ بنابراین یکتاپرستی در آیین مزدیسنا به هیچ وجه متصور نیست مگر اینکه یک احتمال واهی و بیاساسی بدهیم که آخر الامر اهورا مزدا به یاری نیکان و پاکان، روزی بر اهریمن پیروز میگردد و فرمانروایی مطلق عالم یکسره اهورا مزدا را مسلم میشود. (54) ولی اگر مافوق همه نیرو و قوای طبیعت، دو ذات سرمدی یکی نیکوکار و دیگری بدکار ملاحظه گردد و همه خدایان و موجودات نامرئی تحت نفوذ و سلطه این دو ذات واقع شوند در این صورت نیز «ثنویت» مجسم میگردد.
پی نوشتها:
.1 برهان قاطع در همین واژه.
.2 بیان الأدیان، ص .17
.3 مجمل التواریخ و القصص، ص .12
.4 برهان در واژه ایستا.
.5 انجمن آرای ناصری در همین واژه.
.6 مجمل التواریخ، ص 11ـ .32
.7 گاتها، ص .64
.8 ادیان بزرگ جهان، ص .135
.9 مروج الذهب: 2/;124 التنبیه والاشراف، ص .82
.10 تاریخ طبری، ص 403ـ .402
.11 گوهرهای نهفته، مراد اورنگ ، تهران .1344
.12 ادیان بزرگ جهان، ص 135، هاشم رضی، تهران .1344
.13 گاتها، پورداود، ص .45
.14 اوستا، نامه مینوی آیین زردشت، نوشته جلیل دوستخواه، ص .4
15.گاتها، پورداود، ص .45
16.اوستا، پیشگفتار، جلیل دوستخواه، ص .4
.17 ادیان بزرگ جهان، هاشم رضی، ص .137
18و.19 ایران باستان: 2/1517ـ .1516
.20 ایران در عهد باستان، ص .67
.21 مروج الذهب: 1/;229 طبری: 1/;402 ابن اثیر: 1/;146 فارسنامه ابن بلخی، ص .50
.22 التنبیه والاشراف، ص .80
.23 تاریخ تمدن ویل دورانت: 1/;539 زردشت باستانی، ص 111 (پاورقی) .
.24 مجله هنر ومردم شماره 72، ص ;62 سبکشناسی بهار: 1/ .9
.25 گاتها ص .44
.26 کتاب مزبور: 3/5 به نقل عقاید و آراء بشری، ص .388
.27 گاتها، ص .51
.28 سبک شناسی بهار: 1/ .9
.29 بنا به نقل پورداود، گاتها، ص .50
.30 اوستا، دوستخواه، پیشگفتار، ص .3
.31 فروغ مزدیسنی، تألیف کیخسرو شاهرخ کرمانی.
.32 تاریخ ادیان، جان ناس، علی اصغر حکمت، ص .300
.33 گاتها، ص .44
.34 جلال الدین آشتیانی، زردشت مزدیسنا و حکومت، ص .338
.35 تمدن ایران باستان، مرداد مهرین، ص .13
36.تاریخ ادبیات ایران، ص .155
.37 اوستا، چاپ چهارم 1362، صفحات25و107 و131و313 و323 و331، نگارش جلیل دوستخواه، از گزارش ابراهیم پورداود.
.38 به نقل دکتر موسی جوان، تاریخ اجتماعی ایران، ص .420
.39 کتاب دار مستتر: 2/ .263
.40 کتاب دهارلز ، ص 8 ، به نقل تاریخ اجتماعی ایران.
.41 کتاب دار مستتر: 2/ .171
.42 فصل 19، فقره .36
.43 سیروزه کوچک ویشت 15، فقره .21
.44 سی روزه بزرگ فقره .12
.45 مثلا در آیین زردشت «اسپنتا آرمیتی» یا اسنفد ارمذا مشاسپند خداوند زمین «آرت» خدای ثروت هر دو در اوستا دختر آهورا مزدا شمرده شدهاند.
.46 تاریخ اجتماعی ایران، ص .314
.47 همان، ص 395ـ .394
.48 ایران در زمان ساسانیان، ص .101
.49 ایران در زمان ساسانیان، ص .102
.50 همان مدرک، ص .110
.51 همان مدرک، ص .90
.52 همان ، ص .164
.53 پورداود، دکتر معین، هاشم رضی، مهرداد مهرین و کسانی که تحت تأثیر افکار آنان قرار گرفتهاند یگانه پرستی را به اوستا تحمیل کردهاند.
54.تاریخ ادیان، دکتر ترابی، ص .218
/خ