منورالفکر وطن فروش

ابتدانگاهي به شخصيت ميرزاملکم خان مي اندازيم و سپس به بررسي امتياز لاتاري مي پردازيم. ملکم خان،به سال 1833/1212،دريک خانواده ي ارمني ساکن بخش مسيحي نشين جلفاي نو دراصفهان به دنيا آمد.پدرش که فارغ التحصيل يک مدرسه ي انگليسي درهند بود،نخست دراصفهان و سپس دردربار سلطنتي تهران،زبان انگليسي و فرانسه تدريس مي کرد.وي که شيفته ي تمدن غربي بود، ملکم خان را به يک مدرسه ي کاتوليک
يکشنبه، 6 ارديبهشت 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
منورالفکر وطن فروش
منورالفکر وطن فروش
منورالفکر وطن فروش

تهيه کننده: هادي محمدي
منبع: راسخون

اين مقاله درمورد واگذاري امتيازلاتاري توسط ميرزاملکم خان به انگليسيها مي باشد هرچند که به سرانجام نرسيد اما ضربه هاي بزرگي را براي ايران به ارمغان آورد.
ابتدانگاهي به شخصيت ميرزاملکم خان مي اندازيم و سپس به بررسي امتياز لاتاري مي پردازيم.
ملکم خان،به سال 1833/1212،دريک خانواده ي ارمني ساکن بخش مسيحي نشين جلفاي نو دراصفهان به دنيا آمد.پدرش که فارغ التحصيل يک مدرسه ي انگليسي درهند بود،نخست دراصفهان و سپس دردربار سلطنتي تهران،زبان انگليسي و فرانسه تدريس مي کرد.وي که شيفته ي تمدن غربي بود، ملکم خان را به يک مدرسه ي کاتوليک فرانسوي دراصفهان فرستاد و سپس براي او بورس دولتي جهت تحصيل رشته مهندسي درفرانسه را فراهم ساخت.ملکم خان هنگام اقامت در پاريس، به فراماسونري و فلسفه ي سياسي معاصر،به ويژه مکتب مهندسي اجتماعي سن سيمون و موضوع بحث انگيز دين انسانيت اگوست کنت، علاقه ي شديدي پيدا کرد .وي،پس ازبازگشت به ايران، به دارالفنون جديدالتأسيس پيوست،با آزمايشهاي علمي خود،ناصرالدين شاه را تحت تأثير قرار داد.او خود را مسلمان مي خواند و درتظاهر به دين اسلام پافشاري عجيبي مي کند و از شريعت محمدي تعريف و تمجيد بسيارمي نمايد.وقتي که فرخ خان امين الدوله براي عقد معاهده پاريس بين ايران و انگليس به فرانسه مي رفت.ملکم به عنوان مترجم همراه هيئت نمايندگي ايران بود.ازنقشي که ملکم در اين مأموريت داشته اطلاع زيادي در دست نيست ولي بعد ازمراجعت ازاين سفربود که درخانه جلال الدين ميرزا پسرفتحعلي شاه واقع در محله مسجد حوض تهران را به طور سري و محرمانه انجمن بنام فراموشخانه داير و دوستان و شاگردان دارالفنون را بدان دعوت مي نمود و مي گويند بعد ازچهار سال که ملکم بدين اشتغال داشت الکساندر دوم امپراطور نامه اي به خط خود به ناصرالدين شاه نوشت که «انجمن سري عليه تو و من و برهم زدن صلاح هر دومملکت است»ناصرالدين شاه دستور مي دهد البته دراين ميان مي توان به نقش علما نيراشاره کرد (1)ملکم را تحت الحفظ به خانقين برده در آنجا آزادش گذاردند.ملکم ازخانقين به بغداد مي رود .مدتي در آنجا با بابي هاي رابطه و آميزش پيدا کرده سپس به استانبول عزيمت مي کند.ملکم دراستانبول به ايران و ايراني بناي بدگويي و فحاشي را مي گذارد و گويا مدتي ترک تابعيت ايران را مي کند و حتي براي ازدواج با هانريت دختر اراکل بيک ارمني درماه جمادي الاول 1281 هجري قمري درکليساي ايا استفانوس ترک دين اسلام مي گويد.ميرزاحسين خان سپهسالار که در همان هنگام وزيرمختارايران در استانبول بود او را به سمت مستشار سفارت انتخاب مي کند و به واسطه ي وي پست سرکنسول ايران درمصر را به دست آورد.ولي چون ازاسماعيل پادشاه ده هزارتومان پول مي گيرد او را احضار مي نمايند.ملکم اين بار دراستانبول نامه اي مي نويسد و تهديد مي کند که اگرمرا به عنوان وزيرمختار ايران به لندن نفرستيد اسراردولتي را که نزد من است به عثماني ها خواهم فروخت و آبروي ايراني را خواهم برد.
وقتي ميرزاحسن خان سپهسالار به صدارت مي رسد ملکم را به تهران مي خواند و به سمت «مستشار صدارت عظمي»منصوبش مي کند و براي او از «شاه»يک لقب ناظم الملکي (2)با «نشان تمثال همايون درجه اول»هم مي گيرد.پس ازچندي چون ناصرالدين شاه به سفراروپا مي رود قبلاً ملکم را به سمت وزيرمختاري ايران به لندن مي فرستند تا وسايل پذيرايي «شاه»را تهيه کند.ملکم تقريباً مدت شانزده، هفده سال عنوان نمايندگي دولت ايران را در انگلستان داشت و در اين مدت کارش زدوبند با انگليس ها وگرفتن پول براي توسعه نفوذ آنها بود و چون در مواقعي که ناصرالدين شاه به اروپا مي رفت با وادار کردن او به دادن امتيازات مختلف يا واسطه شدن براي کارهاي ديگر و گرفتن پول براي «خزانه عامره اعلي»خود را خادم و خدمتگزار و وطن پرست نشان مي داد مکرر مورد محبت ناصرالدين شاه واقع مي گردد و به او عنوان جناب اشرف اعطا مي کند و حتي اجازه استعمال لقب «پرنسس»را به او مي دهد بعد از مرگ سپهسالار مخالفين ملکم کوشيدند تا او را از سمت وزارت مختار ايران درلندن معزول کند ولي نتوانستند تا درسفرسوم شاه به فرنگ امتيازلاتاري را براي خود مي گيرد و آن را به مبلغ چهل هزار ليره مي فروشد و بعداً چون به واسطه مخالفت علماي دين با اين امتياز مجبور مي شوند آن را لغو نمايند.درمدتي که بيکار بود نامه هاي ملتمسانه اي در جهت ارجاع مجدد شغلي به دربارشاه نوشت و چون مأيوس شد عليه دربار ايران طغيان کرد و روزنامه ي «قانون»را برپا کرد و در نکوهش حکومت ايران و وزراي فسادکارناصرالدين شاه هيچ دريغ نداشت.دوران معزولي او 10 سال طول کشيد و اين مدت را در اروپا گذرانيد.درسال 1316 در زمان «مظفرالدين شاه»به سفيرکبيري ايران در«رم»منصوب شد.ملکم مدت ده سال سفارت ايران درايتاليا را به عهده داشت و در سال 1326 درهفتاد و دو سالگي، دو سال بعد از«برپايي مشروطه»درسويس درگذشت.آقاي «خان ملک ساساني»که خود در مراسم دفن ملکم حضور داشته مي نويسد:«طبق وصيت خودش او را به شهر «برن»که داراي دستگاه سوزاندن اجساد است منتقل کردند و خاکسترش را براي تسليم به وراث در کوزه اي ريختند.دختران ملکم خان دربيمارستانهاي انگلستان پرستار بودند،وقتي که خبر مرگ پدر را شنيدند به شهر «لوزان»شتافتند، و حتي پدرشان اسناد بانکها را که از آن جمله سند چهل هزار پوندي لاتاري بود که رويش شئونات و القاب و خدمات و تأليفات و آثار پدرشان با آب و تاب فراوان نوشته شده بود،تسليم دختران نموده بود. «ابوالقاسم خان ناصرالملک قراگوزلو»که محمدعلي شاه به اروپا تبعيدش کرده بود با جمعي ديگرازهم مسلکان «ماسوني»وعده اي ايرانيان جزو مشايعت کنندگان نعش بودند.نويسنده ي اين سطور «خان ملک ساساني»نيز در تشريفات مزبورحاضر بود.
درتحليل شخصيت وي بايد گفت که پدرش ميرزا يعقوب داراي پرونده ي سياسي سياهي است که يکي از موارد آن جاسوسي براي انگلستان بود. مشهوراست بعد از تعطيلي فراموشخانه ي ملکم و اخراج يعقوب خان ازايران وي به آسياي مرکزي رفت و به امرجاسوسي و تحريک تراکمه عليه ايران پرداخت.ملکم نيزداري سابقه روشني نيست.نقش وي در دادن امتيازات اقتصادي به بيگانگان، سوءاستفاده ي مالي درجريان لاتاري، چهره و سابقه اي سياه ازوي در تاريخ ايران برجا گذاشته است.ازجهت ديني نيز پس از پذيرش صوري اسلام، با ارتداد از اسلام مجدداً به دين مسحيت درآمد.آراء وي تأثير بسياري بر روي معاصران ومـتأخران برجا گذاشته است.حسن تقي زاده، فراماسون مرموز،درخاطرات خود صريحاً اعلام مي کند که شديداً تحت تأثير افکارملکم قرارداشته و از آثار وي تأثير پذيرفته است.ملکم و پدرش با سابقه اي که از ديانت آن دو ذکر شد،طرح پرتستانيسم اسلامي را تبليغ و ترويج مي کردند.و اين امري بود که آخوندزاده ملحد (منظور فتحعلي آخوندزاده مي باشد)،طالبوف دئيست، و از همه جالبتر ويلفرداسکاون بلنت مسيحي نيزمبلغ آن بودند.هدف اين غيرمسلمانان و ملحدين مسلماً احياي جوامع اسلامي نبود و آنچه ازاظهارات آنان برمي آمد،مؤيد اين نظر و تلاش آنان براي هدم اساس اسلام بود.ملکم خان خود درجايي اظهارمي مي دارد:«مسيحيت نيز يکي از صدها مذهب آسيايي است که توانست با اتخاذ فکر يوناني وشکل منطقي ومادي مقبوليت عام پيدا کند و اگريک دين آسيايي باقي مانده بود مدتها قبل از بين رفته بود».
اين همان پرتستانيسم اسلامي است؛ غربي کردن اسلام وخارج کردن آن از قالب يک دين آسيايي.او درجايي ديگر با اين استدلال که وجود اديان باطله ي قبل ازظهور اديان ثلاثه (يهوديت ـ مسيحيت ـ اسلام)و عدم مداخله ي خداوند در ايجاد و زوال آنها، دليلي است برعدم مداخله ي خداوند درظهور اديان ثلاثه، به نفي وحي مي پردازد و اصالت اديان الهي را انکار مي کند،حال آنکه خداوند هيچ گاه انسان را بدان هدايت قرارنداده است و سلسله ي ارسال انبيا و هدايتگران الهي از هبوط آدم به زمين شروع مي شود و با خاتميت رسول اکرم (ص)درقالب امامت تداوم پيدا مي کند.ملکم همچين آرزو مي کند که بشر و عقل وي ازحبس ابدي خلاص شود و در کليه امورعقل بشري ملاک عمل قرار گيرد نه حديث مذهبي.ملکم درجايي ديگر اساس برنامه ي خود را شرح مي دهد و مي گويد:من خود ارمني زاده مسيحي هستم.ولي ميان مسلمين پرورش يافتم وجه نظر اسلامي است...در اروپا که بودم با سيستمهاي اجتماعي و سياسي و مذهبي مغرب را فراماسونري آشنا شدم.طرحي ريختم که «عقل سياست»مغرب را با خرد «ديانت مشرق»به هم آميزم چنين دانستم که تغيير ايران به صورت اروپا کوشش بي فايده اي است.ازاين رو فکر ترقي مادي را در لفافه ي دين عرضه داشتم تا هم وطنانم آن «معاني نيک»را دريابند. دوستان و مردم معتبري را دعوت کردم و درمحفل خصوصي از لزوم پيرايشگري اسلام سخن راندم و به شرافت معنوي و جوهرذاتي آدمي توسل جستم يعني انساني که مظهرعقل و کمال است.
وي درتکميل اظهارات فوق مي گويد:«شک نيست که ما بايد اصولي را که شالوده ي آن در اروپا ريخته شده و ريشه ي تمدن شما را تشکيل مي دهد به نحوي اتخاذ نماييم.ولي به جاي اينکه آنها را از لندن يا پاريس کسب کنيم به جاي اينکه بگوييم فلان موضوع مثلاً ازجانب فلان سفيرالقا مي شود و يا اينکه فلان دولت پيشنهاد مي کند که به هيچ وجه مورد قبول واقع نخواهد شد خيلي آسانترو سهلتر خواهد بود که بگوييم اين اصول ازاسلام ناشي مي شود.«اظهارات منافقانه ملکم به قدري روشن است که نيازي به توضيح ندارد و پرده از روي اقدامات دين ستيزانه و غربگرايانه ي وي برمي دارد.ملکم با اين برنامه در سال 1276 يا 1277 اقدام به تشکيل لژ فراماسونري با عنوان «فراموشخانه»مي نمايد و با برقراري ارتباط با شاه و افراد متنفذ به ارائه برنامه هاي مورد نظرخود براي ترويج غربگرايي مبادرت مي ورزد.کتابچه ي غيبي ملکم خان نيز درهمين راستا تنظيم مي شود براساس قانون 141اين کتابچه، ملکم خان تغييرکلي و جامع فرهنگي ايران را طرح مي نمايد.به موجب طرح وي نظام آموزشي ايران تغييرنموده و آموزش به سه مرحله ي ابتدايي، متوسط و عالي تقسيم مي شد.
وي روشهاي مرسوم آموزش را کنار مي گذارد و خصوصاً آموزش قرآن و عربي را دربرنامه متروک مي سازد.ملکم همچنين با طرح نظارت وزارت معارف و روحانيون طرح محدودسازي روحانيون را مطرح مي کند؛رئوس برنامه هاي ملکم عبارت بود از:اثبات ضرورت حياتي تنظيمات و سازماندهي دولتي،ضرورت قانون، ضرورت اخذ تمدن غربي و نيل به ترقي، آموزش و پرورش عرفي و غيرمذهبي، اصلاح عدليه،برتري زبان برمذهب براي نيل به وحدت ملي، تشويق سرمايه گذاري خارجي و...، ملکم معتقد به اخذ تمدن غربي بدون تفکيک تکنيک ازفرهنگ غربي بود و اعتقاد داشت که پيشرفت صنعتي غرب،به جهت تغييرفکر آنها حاصل شده است.ملکم علاوه براستفاده از تأليفات براي ارتباط با دربار به منظوراجراي اهداف و برنامه هاي خود با تدريس در دارالفنون نيزبه جذب دانشجويان مي پرداخت، به نحوي که تعداد زيادي از دانشجويان دارالفنون به فراموشخانه ي ملکم پيوستند.بسياري از طرحهاي ملکم را که به علت مساعد نبودن وضعيت درزمان حيات او جامه ي عمل نپوشيد هم مسلکان وي در دوره ي رضاخان عملي کردند، که اشاره اي به آنها خواهيم داشت.سيطره ي لژ بيداري ايران برامور کشور بعد از سقوط محمدعلي شاه مطرح شدن تزجدايي دين (3)از سياست توسط اعضاي اين لژ،زمينه را براي پياده کردن طرحهاي ملکم و سازمان جهاني فراماسونري آماده ساخت.

امتيازلاتاري

امتيازنامه لاتاري:دراواخر دوره ي سلطنت ناصرالدين شاه که زمامداران وقت به اسم «اعطاي امتيازات»منابع مختلف کشور را در«بازار استعمار» به معرض حراج گذارده بودند امتيازي نيزبراي انحصار عمل لاتار و بخت آزمايي و بازيهاي مربوط به آن داده مي شود.مثل آنکه ناصرالدين شاه در سالهاي آخر سلطنت که حب مال براو غلبه يافته بود اگر پيشنهاد فروش قطعه اي از خاک ايران را هم به او مي کردند درمقابل گرفتن پول حاضر به واگذاري آن مي شد مخصوصاً در سفرسوم فرنگستان که «ملتزمين رکاب»با هم مسابقه فروش وطن را به جانب گذاشته و گاه و بيگاه هريک فقط براي منافع شخصي راههاي مختلف خيانت را به «شاه»نشان مي دادند.ملکم خان ناظم الدوله بهتر از هر کس دراين مورد ابتکار به خرج مي داد و درحقيقت دلال ماهري براي فروش منابع ايران به بيگانگان و وسيله ي خوبي براي توسعه نفوذ آنان در اين کشور بود.در ماه ذي القعده 1306 هجري قمري که ناصرالدين شاه در اسکاتلند درشهر«آگوستا»مشغول سير و تماشا بود و کاملاً مجذوب زيبايي پريرويان انگليسي شده بود «پرنس ملکم خان»وزيرمختار ايران در لندن يک هزار ليره طلا «تقديم حضورمبارک»کرده و امتياز دائر کردن لاتاري را در ايران «براي منشي خود تقاضا مي نمايد.متن اين امتيازنامه که اصل آن به خط ملکم خان نوشته شده است به شرح ذيل است:«امتياز لاتاري»«نظر به دولت خواهي و خدماتي که عاليجاه ميسوبوزيک دوکاردوال نسبت به دولت عليه ايران ابرازنموده اعليحضرت اقدس همايون شاهنشاه کل ممالک ايران امتياز کل معاملات بالاتري و استقراضهاي عمومي بالاتري و ترتيب کمپانيهاي بالاتري و فروش بليط هاي بالاتري و بازيهاي عمومي بالاتري از قبيل چرخ رولت در کل ممالک ايران از تاريخ امروز الي هفتاد وپنج سال مخصوصاً و منحصراً با شرايط ذيل به عليجاه مشاراليه دادند و او هم با شرايط ذيل اين امتياز را قبول کرد.»«درجميع اين معاملات و ترتيبات و استقراضهاي بالاتري که به حکم اين امتيازحق مخصوص وانحصاري عاليجاه ميسوبروزيک دوکاردوال است. عاليجاه مشاراليه هرسال ازمنافع خالص که بعد از وضع مخارج و اداي صدوپنج منفعت سرمايه مصروف شده حاصل بشود صد بيست خزانه دولت عليه کارسازي خواهد کرد که اولياي دولت عليه به اختيار خود صرف امور خيريه ايران نمايند «دولت عليه ايران حق خواهد داشت که به توسط يکي از» مأمورين خود هرسال حساب منافع خالص صاحب اين امتياز را تحقيق نمايد. اعليضرت اقدس همايون شاهنشاه ايران اين امتياز را درحق عاليجاه موسيوبوزيک دوکاردوال و درحق صاحبان حقوق او به امضاي ملوکانه خود تصديق و مقررفرمودند و از تاريخ امروز برعهده دولت عليه ايران واجب است که حقوق اين امتياز را براي صاحبان اين امتياز بدرستي محفوظ و مجري بدارند.و اين معني به طور صريح مقرراست که دخيل اين معاملات و بازيهاي لاتري شدن به هيچ وجه مجبوري نخواهد بود و در کل ممالت ايران هرکس خواه تبعه ايران و خواه تبعه خارجه کاملاً مختار خواهد بود که به ميل خود داخل اين معاملات لاتري بشود يا نه.
درتاريخ 22 ذيقعده 1306 بدو نسخه مبادله شد در ملک اکوس.اين قرارنامه که به زبان و خط فارسي نوشته شده است براي اجراي عمل لاتري و قرعه در ايران صحيح است سنه 1306 هجري 22 ذي قعده در ملک اکوس امضا شد «ناصرالدين شاه قاجارملاحظه شد به دست خط همايون روحناه فداه است شرف امضا يافته و صحيح است.امين السلطان بوزيک دوکاردوال (Buzic de cardoel)صاحب امتياز منشي سفارت ايران در لندن تبعه فرانسه بود که سابقاً کلنل و درمونت کارمولو زندگي مي کرده است.اين شخص با ميکائيل خان برادر ملکم خان و خود ملکم در منافع اين امتياز نامه با هم شريک بودند و معلوم است در حقيقت دارنده اصلي امتياز شخص ملکم بود و اينها واسطه اي بيش نبودند.ناصرالدين شاه ازانگلستان به طرف فرانسه مراجعت مي نمايد و ملکم نيز همراه او به پاريس مي رود بالاخره بعد از چندي با مذاکرات قبلي امتيازنامه مزبور توسط ملکم مبلغ چهل هزارليره به دو کمپاني بنام «پرشن اينوستعنت کور پرشين»(4) انگلواشياتيک سنديک»(5)فروخته مي شود.

عقيده ي ميرزاملکم خان:

گفتيم که اين امتيازنامه هرچند به اسم منشي سفارت ايران در لندن بود ولي صاحب حقيقي آن ميرزاملکم خان وزيرمختار ايران محسوب مي شد.بد نيست براي اطلاع ازنظرملکم خان درباره ي اين امتيازنامه و به طورکلي عقيده او راجع به «سفر آخرهمايوني»به اروپا نامه اي را که بعد ازمراجعت ناصرالدين شاه از اروپا به عنوان قوام الدوله وزيرامورخارجه نوشته ذيلاً نقل مي کنيم. «لندن ـ به تاريخ اکتبر 1889»فدايت شوم سردرومون وولف (وزيرمختار انگليس در تهران)چند روز ديگر از لندن حرکت خواهد کرد.چند روزي در برلين وچند روزي هم در اسلامبول توقف کرده روانه تهران خواهد شد.
لرد سالسبوري که مدتي است به آبهاي گرم رفته بود اين روزها به جنوب فرانسه رفته تا چندي درآنجاها خواهد ماند نسخه قرارنامه امتياز لاتاري که به يک ملاحظه مي خواستم تا چندي دراين سفارت نگاه بدارم برحسب اشاره اعلي درجوف اين پاکت به توسط چاپارسفارت انگليس فرستادم گمان بنده اين است ک اين عمل بي آنکه هيچ زحمتي براي دولت عليه داشته باشد از جميع امتيازات ديگر زودتروبيشتر منفعت بخزانه دولت عليه برساند.مي گويند يهوديان اصفهان اذيت مي کنند ليکن قطعاً دروغ است و بنده به هرزبان اين شهرت لغو را تکذيب مي کنم.اعتبار و نيک نامي و اميدهاي ترقي ايران اين اوقات روز به روز زيادترمي شود عموم مردم بر اين اعتقاد هستند که دولت ايران پس از تعقل تأمل زياد دراين سفر آخر همايوني کاملاً معتقد وجوب ترقي شده و جاده ترقيات را به درستي باز کرد.و شکي ندارند که عقل و قابليت ايراني دولت عليه را بيشتر و زودترازهرملک مظهرترقيات بزرگ خواهد ساخت ـ ملکم»

ناصرالدين شاه وقتي به تهران مي آيد امتيازنامه را لغو مي کند:

ناصرالدين شاه بعد ازگردش در کشورهاي اروپا در تاريخ 24 صفر 1307 وارد تهران مي گردد.امين السلطان صدراعظم که به جهاتي چند با ميرزا ملکم خان کدورتي پيدا کرده بود و در صدد عزل او از سفارت مي افتد.مي گويند: يکي از علل مخالفت امين السلطان باملکم به واسطه عدم وفاي ملکم به قول و پيمان خود بودـ ملکم درموقع تحصيل امتياز لاتاري با امين السلطان وعده داده بود که پول گزافي که از محل فروش امتيازنامه ي تحصيل مي شود براي او خواهد فرستاد اما ملکم به اين وعده ي خود عمل نکرد.ازطرف ديگر وقتي خبر اعطاي امتيازلاتاري درايران منتشرشد علماء مذهبي به مخالفت با آن برخاستند و امين السطان نيز از موقعيت استفاده کرد و به همراهي با علما رد پرداخت. عاقبت چون ناصرالدين شاه مي بيند که علماء به اين کارعنوان مخالف شرع و عرف داد.و اجراء آن با اشکالات زياد برمي خورد فسخ امتيازنامه را اعلام و به ميرزا عباس خان قوام الدوله وزيبر مختار امورخارجه دستور مي دهد در تاريخ 11 ربيع الثاني 1307(5 دسامبر 1889)تلگرافي به شرح زير براي ملکم به لندن مخابره نمايد.«به جناب ناظم الدوله سفير دولت ايران ـ لندن» فقره لاتري چون درايران خلاف شرع و اسباب فتنه و فساد مي شد به حکم دولت موقوف شد.قرارنامه امتياز آن باطل است از درجه اعتبار ساقط به سفارت انگليس مقيم تهران هم رسماً اطلاع داده شده است 11 ربيع الاول 1307 نمره ـ77 ، نامه اي که در اين خصوص به سفارت انگليس در تهران نوشته شده به اين شرح است.برحسب امر اقدس اعلي زحمت افزا مي شود که امتياز لاتري که به جناب ناظم الدوله داده شده بود.بعد از آنکه معزي اليه صورت قرارنامه آن را فرستاد و درمضون آن دقت شد معلوم شد که بازيهاي ديگر هم داخل امتيازنامه آن کرده است که مخالف قانون شريعت اسلام و اجراي آن درممالک محروسه ايران متحمل ظهوربسي مفاسد است لهذا لزوماً قرارنامه مزبور فسخ و ابطال شده به جهت اطلاع و استحضارسفارت محترمه و آگاهي دادن هرعملي که لازم دانند زحمت اظهار داد مورخه 16 ربيع الثاني 1307، ضمناً به ملکم دستور مي دهند پولي را که از بابت فروش امتيازنامه گرفته بصاحبانش مسترد دارد.تلگراف ابطال امتيازنامه را وقتي در هولاندپارک (محل سفارت ايران در لندن)به ملکم ارائه مي دهند ملکم پاکت تلگراف را باز کرده و آن را مي خواند و سپس مجدداً تلگراف را در پاکت گذارده به پيشخدمت خود مي دهد که به آورنده بدهد و بگويد وزيرمختار به مسافرت رفته و در سفارت نيست و فوراً خودش از لندن به برون موت از شهرهاي جنوبي انگلستان مي رود.
دعاوي خريداران امتيازنامه:هنگامي که اعلان بطلان امتيازنامه در لندن منتشر مي گردد کمپاني هاي خريدارامتيازنامه توسط سفارت انگليس در تهران به دولت ايران اعلام مي کنند که دولت ايران نمي توانسته است امتيازنامه را باطل سازد و اگر اجراء آن با اشکالاتي برمي خورد بايد خسارت آنها را بپردازد.از طرف دولت به ميرزا ملکم خان مجدداً دستور داده مي شود که تمام پولي را که از کمپانيها گرفته زودترپس بدهد ولي ملکم به بهانه هاي مختلف متعذرشد و مي گويد معامله اي بوده که قبل از وصول تلگراف انجام شده و فسخ آن ممکن نيست و پول آن هم به مصرف رسيده است.بالاخره چون ملکم از امردولت خودداري مي کند برحسب دستور ناصرالدين شاه در 16ماه مارس 1890 اعلاميه اي دائر بر عزل ملکم ازوزير مختاري ايران درانگلستان وضع استعمال القاب و عناوين او درلندن منتشرمي کنند و چند روز بعد هم ملکم جواب تند و زننده اي با اعلاميه دولت در روزنامه هاي انگليس منتشرمي نمايد.
محاکمه در يک دادگاه انگليسي:چنانکه گفته شده دعاوي کمپاني ها آن بود که دولت ايران حق لغو امتيازنامه را نداشته است و اگراجراي امتيازنامه اشکالي دارد لااقل خسارات آنها پرداخت شود.ولي دولت ايران ادعاي آنها را رد مي کند و مي گويد جبران خسارت آنها مربوط به دولت ايران نيست وبايد خود آنها پولي را که به ملکم داده اند پس بگيرند.بنا به دستوردولت سفارت ايران در لندن براي تهيه ي پاسخ کمپاني هاي «پرشن اينوستمنت کورپريشن »و «انگلواشياتيک سنديکت»و رد دعاوي واهي آنها وکيلي استخدام مي کند و قبلاً نظريه ي علماي حقوق انگلستان را هم در اين باب استعلام مي نمايند.که نظر وکلا دراين بود که اولاً دولت ايران مجبور نيست اعتنا به پرتست هايي بکند که در باب ابطال امتيازبه او عرضه شده اند پرتستهاي مزبور صاحب هيچ قوه قانوني نيستند.ثانياً انلگوآزياتيک سنديکاو پرشيان انوستمانت کورپراسيون نمي توانند هيچکدام هيچ گونه ادعايي به دولت ايران بکنند براي جبران خساراتي که مي گويند ازبابت ابطال امتياز به آنها وارد شده پادشاه ايران به حکم قدرت سلطنتي مي تواند امتياز خود را هرطور و هروقت دلش بخواهد بگيرد.«والتر فيليمر»
بازپرسي از ملکم خان:بالاخره پس از آنکه کمپانهاي سابق الذکر در يک دادگاه انگليسي در لندن عليه ميرزا ملکم خان وزيرمختار سابق ايران اقامه دعوا مي نمايند و ادعاي جبران خسارت مي کنند از طرف دادگاه مزبور ميرزا ملکم خان احضارو ابتدا از او بازپرسي مي شود.ميرزا ملکم خان در جلسه ي بعدي استنطاق که در ششم ماه مارس منعقد مي شود راجع به اين که دادن امتياز در ايران به موجب ميل شاه است و چون قانون حمايت اتباع خارجه درايران هست فقط اتباع بيگانه مي توانند ازامتيازات بهره مند شوند و اتباع ايران اگرامتيازي بگيرند چون کسي از آنها حمايت نمي کند در هرآن ممکن است فسخ شود صحبت مي کند.جلسات محاکمه که مدتها به طول انجاميد و سرانجام محکمه ميرزا ملکم را محکوم به کلاهبرداري کرد ولي چون ملکم در همان محکمه ادعاي افلاس نمود کمپانيهاي خريدارموفق نشدند خسارات خود را از او بگيرند.
بي اعتباري دولت ايران:اين جريان يعني تحصيل و لغو امتياز لاتاري به شرحي که گذشت مخصوصاً که مقارن همان وقت امتيازانحصار دخانيات (رژي)نيزلغو شده بود گذشته از زيانهاي مادي براي دولت ايران لطمه شديدي به حيثيت و آبروي ايران درخارج وارد ساخت و مدتها باعث بي اعتباري و عدم اعتماد به دولت ايران شده بود البته اين وضع يعني بي اعتباري دولت ايران از آن جهت که تاچندي مانع اعطاء امتيازات تازه اي به بيگانگان بود براي ملت ايران نتيجه ي بهتري داشت ولي ظاهراً چون دولت ايران مي خواست براي جبران خسارت کمپاني انحصار دخانيات (رژي)از سرمايه داران انگليس پولي قرض بگيرد ناچار براي اعتبار خود خسارت کمپاني هاي «پرشن اينوستمنت کورپريشن»و «انگلواشياتيک سنديکت»را مي پردازد.

پي نوشت :

1-حاج ملاعلي کني طي نامه اي به ناصرالدين شاه،درمورد فعاليتهاي ملکم خان به او هشدار داده است درقمستي از اين نامه چنين آمده است:عرض مي شود اگرعلماي اعلام درمسائل، ...اختلالي خداي نخواسته مشاهده فرمايند و به خاک پاي مبارک برحسب رضاي آقا مخدوم عرض کنند، فضولي نکرده اند، بلکه فضول بايد کسي باشد که اين را فضولي بنامد برعلما و غيرعلما لازم است عرض کنند.پسند خاطرمبارک بشود و يا نشود؛درمقام اصلاح برآيند يا برنيايند.عرض مي کنم که شخص ميرزا ملکم خان را دشمن دين و دولت دانسته ايم.او به هيچ وجه صلاحيت وکالت از طرف دولت و سلطنت و انتظام ملک و مملکت را ندارد؛ چه رسد به آنکه به خطاب و لقب ناظم الملکي مخاطب و ملقب باشد.هرکس باعث اين امرشده، خيانت کلي به دين و دولت کرده است؛ که چنين دشمن جاني را مداخله درکارهاي بزرگ دولت داده است.مدت زماني نگذشت که او دارالخلافه را ابزار شعبده هاي زيادي کرده و مجلس فراموشي ترتيب داده بود؛ و به اين تزوير شعبده، درخيال تصاحب ملک و دولت و اضمحلال مذهب و ملت بوده است با قراردادن شرط الزام و مساوات و يک جهتي و هم عهدي که هريک در پاي ديگر درمقام تمام جان و مال بايستد و تا يکي آوازي برآورده همه را حاضر و ناظر باشد.و در وقت اجراي شروط و به دست دادن فرصت و مهيا شدن جميع اسباب نهضت و حرکت،همگي يکدفعه حمله ورشوند و برغيرهرکه باشد، بنازند و هرچه بخواهند بگيرند و ببرند.
2-ناظم الملک بعدها به ناظم الدوله مبدل مي شود.
3-ميرزا ملکم خان دوموضع در برابر دين داشت 1)حمله صريح 2)فريب ـ در جايي که زمينه پيشرفت افکارش به طور علني نمي بيند عقب نشيني مي کند و مي کوشد روي بعضي ازروحانيون ازطريق غيرمستقيم تأثير بگذارد و سپس از طريق آنها حرفهايش را تبليغ کند.
4- Persian Investment corporation
5- Anglo-Asiatic syndicate
منابع:
1-تاريخ تحولات سيا درايران، دکتر موسي نجفي ـ موسي فقيه حقاني
2-عصر بي خبري ، ابراهيم تيموري
3-ميرزا ملکم خان، حامد الگار
4-زندگي توفاني، سيد حسن تقي زاده به کوشش ايرج افشار يزدي





ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
معنی اسم برهان و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم برهان و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم امیرطاها و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم امیرطاها و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم امیرسام و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم امیرسام و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم امیرحسام و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم امیرحسام و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم امیررضا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم امیررضا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم امیرارسلان و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم امیرارسلان و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم امیرمهدی و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم امیرمهدی و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم بیژن و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم بیژن و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم بنیامین و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم بنیامین و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم یوسف و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم یوسف و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
حکمت | آثار عجیب خدمت به مادر / استاد هاشمی نژاد
music_note
حکمت | آثار عجیب خدمت به مادر / استاد هاشمی نژاد
حکمت | امام زمان (عج) ملاک حق و حقیقت / استاد هاشمی نژاد
music_note
حکمت | امام زمان (عج) ملاک حق و حقیقت / استاد هاشمی نژاد
معنی اسم فرزان و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم فرزان و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم امیرعباس و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم امیرعباس و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم آرون و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم آرون و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال