تاریخچه و معنای نبی از دیدگاه عهد عتیق
ریشهی نبا«~ « Naba » ~»عبری در اکدی نبو«~ « Nabu » ~»است، به معنی تأیید و اعلام و توبیخ کردن و در عبری هم معنی جذبهای خاصی دارد که ارزش اجتماعی پیامبری را در اعلام کردن و دعوت کردن میداند. (3)
کلمه نبی بیش از سیصد بار در عهد قدیم آمده است. (4) و عنوان نبی در بنی اسرائیل، معانی مختلفی دربرداشت. بیشتر منظور از آن، خبر دادن از احکام الهی و امور دینی و به تخصیص اخبار از امور آینده میباشد. (5)
عنوان کلی که در تورات برای پیامبر به کار رفته است، واژهی«~ (navi) ~»میباشد در دورههای پیش از اسارت بابلی، لقب نوی«~ (Navi) ~»مخصوصا در اسرائیل شمالی (افرائیم) عمومیت داشت، در این جا اصطلاح مذکور، عنوان کلی برای هر شکل و حالت پیامبرانه بود و تنها لقبی بود که به پیامبران قانونی و مشروع گفته میشد.
در یهودا و بالأخص در اورشلیم، واژهی بیننده«~ (hozen) ~»تصویر مرجحی بود این لقب، اصالتا در متونی که از جنوب نشأت میگیرد، ظاهر میشود.
یک دلیل مستند سنتی در مورد ماهیت نبوت در گذشته، این است که در طول قرن گذشته، باستان شناسان تعدادی از متون خاور نزدیک باستانی را آشکار ساختهاند. از جمله شهر بین النهرین ماری بر روی دره فرات، حفاریها موفق به کشف نامهها و رسالههایی از قرن 18 قبل از میلاد شدهاند که فعالیتها و پیامهای متعددی از انواع مختلف اهل مکاشفه و غیبگویانه را وصف میکند که با پیامبران اسرائیلی بعدی شباهتهایی دارد. غیبگویان از سوی خدایان گوناگونی آمدهاند و به نظر نمیرسد که آنها را مورد خطاب قرار داده، دعوت و طلبیده شده باشند . برخی از غیبگویان وصف شده در این نامهها، افراد عادی و معمولی هستند اما برخی دیگر، دارای عناوین و القاب خاصی هستند که نشان میدهد دارای رفتار خاصی میباشند. و یک نقش مذهبی پذیرفته شدهای را در جامعه ماری، ایفا نمودهاند. از جمله «پاسخ دهنده» ، «جذبهای» ، «سخن گوینده» ، «فریاد کننده» ، «وحی آورنده» و «پارسا» ذکر شده است. (6)
اصطلاح نبی در کتاب مقدس به گروههای مختلف اطلاق شده است. برخی از آنها غیبگویانی بودند که حرفه و شغلشان پیش گویی بوده و میتوانستند اسرار درونی مردم را بخوانند وحدس بزنند و گذشته آنان را باز گویند و در برابر مزدی که میگرفتند از آینده پیشگویی کنند، پارهای از ایشان دراویشی بودند که با ساز و آواز و حرکات رقص مانند به حالت لرز و حرکات اعضا دچار شده و در حالت بیخودی میافتادند و سخنانی میگفتند که مردم خیال میکردند به آنان وحی و الهام شده و روحی دیگر در آنان نفوذ کرده و این سخنان از جانب او گفته میشود و عدهای مأموران مذهبی با وظایف منظمی در آیین پرستش اسرائیلی بودند و برخی مشاوران و رایزنان سیاسی زیرک پادشاهی و برخی دیگر رهبران سنن مذهبی اسرائیلی بودند. (7)
رائی پیامبر جز نبی در عبری اصطلاحات دیگری هم داشته است از جمله«~ (ch'ro) ~»یا«~ (chozen) ~» (8) یعنی نگرنده و بیننده. رائی ترجمه دو کلمه عبری است و به معنای اشخاصی میباشد که به طور خارق عادت برای دیدن و علم بر اشیایی که فقط خدا بر آنها عالم است از جانب خدا منور میگردند. (9) در کتاب سموئیل اول، باب 9 آیه 9 آمده است «نبی امروز را در سابق رائی میگفتند» در کتاب اشعیا این دو نام از هم جدا ذکر میشود: «به رائیان میگویند رؤیت نکنید و به انبیا که برای ما به راستی نبوت ننمایید.» (10) در کتاب میکاه این لفظ با فالگیران ذکر میشود. (11)
پیشگویی
بینندهی خواب و رؤیا
خداوند در رؤیای شب به یعقوب خطاب کرد. (20) سموئیل در روزگاری که کلام خداوند نادر بود، شبی برای نخستین بار، خداوند با او سخن گفت. (21) حزقیال و عاموس نیز در رؤیا نبوت خود را یافتند. (22) در این رؤیاها پیامبران حوادث آینده را مشاهده میکردند.
مراتب و اقسام رؤیا
اما کیفیت این خواب دیدن چگونه است؟ دانشمندان یهودی مراتب آن را بدین گونه بیان میدارند :
.1 پیامبر داستانی یا رؤیایی در خواب میبیند و در آن رؤیای نبوی، معنی آن داستان یا رؤیا را میفهمد و بیشتر داستانهای زکریا از این قبیل است.
.2 پیامبر در رؤیای نبوی، سخنی به طور واضح و آشکار میشنود ولی قایل آن را نمیداند چنان که سموئیل در اولین وحی بر او بدان اشاره کرده است. اول سموئیل باب .3
.3 شخصی در خواب با پیامبر سخن میگوید همانطور که در بعضی از نبوتهای حزقیال آمده است؛ حزقیال 40: 4ـ .1
.4 فرشتهای در خواب با نبی سخن گوید و این حالت اکثر پیامبران بوده است.
.5 در رؤیای نبوی خداوند با پیامبر حرف زند، نظیر قول اشعیا که میگوید: پروردگار را دیدم که فرمود چه کسی را بفرستم تا پیغام ما را به این قوم برساند؟ (24) اشعیا 6: .8
مرد خدا
نذیره: شخصی است که نذر کرده، خود را وقف خدمت خداوند نماید و شرایطی دارد که نباید مشروب بنوشد و همچنین انگور نخورد و موی خود را نچیند تا در ختم نذر گاهی موی وی را بچیند و شرایطی دیگر که در کتاب اعداد باب ششم تمامی مقررات را ذکر کرده است.
عدهای از افراد، فرزندان خود را برای تمام عمر «نذیره» قرار میدادند. (26) و بعضی از اوقات پارهای از شرایط را رعایت نمیکردند، چنانچه در کتاب عاموس آمده است : «پسران شما را انتخاب کردم تا نذیرههای من و انبیای من باشند» . (27)
در این قسمت انبیا و نذیره در یک ردیف ذکر شدهاند.
حدود نبوت
فیلسوفانی نظیر ابن میمون و ابن کمونه نبوت را حد اعلای آمادگی و تجهیز قوای عقلانی و فکری و کمال قوه متخیله میدانند. (31) نکتهای که در رابطه با انتخاب نبی در کتاب مقدس حائز اهمیت است، این است که نبوت عطیهای همیشگی و غیر قابل فسخ نیست. یعنی یک نبی لازم نیست تا آخر عمر نبوت کند. اگر نبی انحراف اخلاقی داشته باشد، موجب میشود که نبوت برای همیشه یا به طور موقت از او قطع گردد. مثلا: «اگر پیغمبری تکبر ورزد، نبوت از وی دور میشود و اگر خشمگین گردد، نبوت، او را ترک خواهد گفت» . (32)
ابن میمون تصریح کرده که یک نبی در طول عمرش به طور مستمر و متصل نبوت ندارد. بلکه گاهی نبوت از او قطع میگردد. همانطور که گاهی مرتبه عالی نبوت را و زمانی مرحله پایینتر از آن را دارا میباشد. و چه بسا مرتبه عالی را یک بار در طول عمرش داشته باشد. و سپس از او قطع گردد و چه بسا بر مرحله پایین بماند، تا اینکه نبوتش قطع گردد. (33)
درجات انبیا
بعضی از انبیا صاحب کتابند ولی بعضی نبوتشان به اندازهی یک کتاب نبوده، مانند بئری که نبوتش ضمیمه کتب اشعیا شد. (37)
بعضی از انبیا تنها به قرائت کتاب و خبر دادن از گذشته و آینده اکتفا میجستند. هدیهای میپذیرفتند و سخنی میگفتند. اما برخی در هدایت و مخصوصا در انذار مردم سخت کوشا و پر توان بودند. از روحی تند و سرکشی سخن میگفتند که چون تازیانه بر پیکر و اعصاب شنوندگان اثر میگذارد و بعضی هم سخت مورد تمسخر قرار میگرفتند. (38)
اطاعت از انبیا
وحی الهام بر انبیا
در این نوع از حلول روح است که خداوند از روحی که بر موسی قرار داشت، گرفته و بر هفتاد نفر از رهبران بنی اسرائیل که اطراف او بودند، قرار داد (48) و همچنین عزرائیل یجزیائیل زکریا (49) و زکریا بن یویاداع (50) از این طبقه هستند و همچنین داوود و سلیمان و دانیال از این طبقه هستند.
.2 کلام الهی: کلمه وحی بارها در کتاب مقدس آمده است گاهی مستقیم و بدون واسطه به نبی میرسید، به صورتی که خداوند سموئیل را خواند. (51) بدون اینکه فرشتهای در میان باشد کلام الهی شنیده میشد حتی ممکن است وحی بر جوانی کم سن و بی تجربه نیز نازل شود. (52) شنیدن کلامی الهی برای نبی گاهی از طریق خواب است به گونهای که بیننده آن را نمیبیند همانطور که سموئیل در دریافتش از وحی بیان کرده (53) و یا به گونهای که شخصی در خواب با او سخن میگوید همانطور که در نبوت حزقیال آمده است. (54) و یا گویی خداوند با او سخن میگوید نظیر سخن اشعیا که میگوید پروردگار را دیدم که میگفت چه کسی را بفرستم تا پیغام مرا به این قوم برساند. (55) و نظیر موسی که خداوند در مورد او میگوید: «من با وی روی در رو و آشکارا صحبت میکنم نه با رمز، و او تجلی مرا میبیند» . (56)
.3 فرشتگان: زمانی وحی الهی توسط فرشته پیغام آور ابلاغ میگردد. (57) فرشته خداوند چون شعله آتش از میان بوتهای بر موسی ظاهر میشود و از آنجا خداوند با موسی سخن میگوید. (58)
این فرشتهی الهی زمانی در خواب بر انبیا وارد میشده همانطور که ابراهیم در رؤیا ذبح فرزندش را دیده همانطور که در کتاب مقدس، خداوند فرموده است: «من با یک نبی به وسیلهی رؤیا و خواب صحبت میکنم» . (59)
و زمانی که این فرشتهی الهی در حالت بیداری بر پیامبر وحی را میآورد نظیر حضرت موسی علیه السلام که خداوند خطاب به او میگوید: «از میان دو فرشتهای که روی تخت رحمت قرار گرفتهاند با تو سخن خواهم گفت و دستورات لازم برای بنی اسرائیل را به تو خواهم داد» . (60) .4 نور جلال الهی: در کتاب حزقیال آمده است: «ناگهان حضور پر جلال خدای اسرائیل از مشرق پدیدار شد. صدای او مانند غرش آبهای خروشان بود و زمین از حضور پر جلالش روشن شد» . (61)
«حضور پر جلال خداوند خانهی خدا را پر کرده صدای خداوند را شنیدم که از داخل خانهی خدا با من صحبت میکرد» . (62)
ظهور پیامبران موجب میگردد که نور جلال الهی به روی زمین فرود آمده و گسترده شود. موسی از خداوند میخواهد که این نور جلال الهی بر ملت اسرائیل قرار گیرد و بر سایر ملل بت پرستان عامل قرار نگیرد تا ملت یهود ممتاز باشد و خداوند این درخواستش را اجابت میکند و میگوید: «شکوه خود را از برابر تو عبور میدهم و نام مقدس خود را در حضور تو ندا میکنم» . (63)
بدین ترتیب انبیا مهبط انوار جلال الهی هستند ولی نزول این انوار انحصار به ایشان نداشته و فرشتگان و انسان از آن بهره میگیرند. (64)
ارتکاب گناه نور جلال الهی را از ایشان دور میکند و پاکی و نیکی موجب فرود آمدن نور جلال الهی در میان انسانهاست. گناه آدم و قابیل و مردم زمان نوح و لوط باعث شده که نور جلال الهی به آسمان هفتم صعود نماید ولی وجود پیامبرانی نظیر ابراهیم و اسحاق و موسی و دیگران موجب گردیدند که نور جلال الهی بر روی زمین نزول کند. (65)
انبیا و پادشاهان
هنگامی که سموئیل پیر شده بود، مردم از او در خواست نمودند که پادشاهی برای آنان تعیین کند، سموئیل برای کسب تکلیف به حضور خداوند رفت. خداوند در پاسخ او گفت که طبق درخواست آنها عمل کن. زیرا آنها مرا رد کردهاند نه تو را. آنها دیگر نمیخواهند من پادشاه ایشان باشم...اما به ایشان هشدار بده که داشتن پادشاه چه عواقبی دارد. و سموئیل برای آنها بهرهکشیها و سوء استفادههای پادشاه از مردم را بیان نمود ولی باز مردم اصرار ورزیدند که پادشاه میخواهد تا او آنها را در جنگها رهبری کند. (67) در همین زمان سموئیل شائول را انتخاب کرده و میگوید: «خداوند تو را برگزیده است و او را تدهین میکند و هنگامی که شائول از او جدا میشود، خداوند به او قلب تازه میبخشد و در راه، طبق پیشگویی سموئیل به گروهی از انبیا برخورد میکند و او نیز همراه آنها شروع به نبوت کردن مینماید. (68)
پیامبران رابطهای که با پادشاهان داشتند، گاه مشاورند و راهنما و همکاری میکنند و اگر پادشاهان با انبیا مخالفت کنند، پادشاهی از آنها سلب میشود و به دیگری داده میشود نظیر شائول که پادشاهی از او سلب گردید و داوود به عنوان پادشاه جدید تدهین و مسح شد . (69) و زمانی نیز انبیا سخت پرخاش دارند و در برابر همه دستگاه میایستند. نظیر ارمیا که با بت پرستی مبارزه میکرد و در مقابل پادشاه یهودا میایستاد. (70)
زمانی انبیا نیز در دربار پادشاهان بودند نظیر نحمیا که شرابدار و ساقی خشایارشاه پادشاه ایران بود. (71) و از جانب او مأمور ساختن معبد اورشلیم میگردد و از طرف پادشاه نیز به فرمانداری یودا منصوب میشود. و همچنین عزرا که در طریق تجدید روحانیت جامعه یهود تلاش بسیار کردند . (72)
انبیا و کاهنان
در میان پارسیان وضع قوانین بر عهدهی کاهنان بود و در مصر، پایههای لازم تاج و تخت، کاهنان بودند و اعتقاد به دین و خدایان مستلزم آن بود که گروهی در فنون جادو و آداب دینی مهارت کامل پیدا کنند و کاهنان همه وقتشان صرف فروختن افسون و خواندن عزایم و پرداختن به آداب سحر و جادو میشد. (75)
پیامبران الهی در عهد عتیق در درجهی اول با این افراد روبهرو بودند. یکی از ابزار و وسایل کار ایشان و شاید مهمترینشان ستاره شناسی و نجوم و بعد تعیین سعد و نحس امور از راه ستارگان بود. انبیای بنی اسرائیل نیز تا اندازهای از این علم و سایر علومی که به کار کاهنان میآمد، آگاهی داشتهاند. (76) در عهد عتیق در بیشتر موارد نبوت در برابر کهانت قرار میگیرد، اما پس از گذشت مدتی و پس از مبارزاتی، مدتی در کنار هم قرار گرفتهاند ولی کهانت وظیفهای بود که باید انجام میشد و از طرف مقامی منصوب میگردید. اما نبوت وظیفهی تعیین شدهای نبود، بلکه از راه وحی القا میشد. کاهن موظف به اجرای مراسم و تشریفاتی بود که رموز و اسرار آن را از همه پنهان میداشت و لیکن نبی به روح دین و قلب انسان و حقیقت امر کار داشت و حال آنکه کاهن به ظواهر امر و مراسم وتشریفات اجتماع وابسته بود. کاهن حافظ نظام موجود اجتماع بود و نبی در پی در هم شکستن نظام غیر الهی بود. کاهن مزد بگیر و راتبه دار بود و جیرهخوار دستگاه اجرایی جامعه بود و گاهی شریک آن و گاهی غیر غالب بر آن بود ولی نبی در پی اصلاح جامعه بر طبق رضای خداوند بود. (77) مأخذ و منشأ دریافت آگاهیها و الهامات کاهن با نبی متفاوت است.
مدرسههای پیامبری
رؤسای این مدارس را «پدر» (87) و «آقا» (88) مینامیدند. در این مدارس تفسیر تورات و موسیقی و شعر تعلیم میدادند و به همین منظور غالبا انبیا شعر و موسیقی را میشناختند. (89)
قاموس کتاب مقدس میگوید: «ظاهرا تمام اشخاصی که در آن مدارس تعلیم مییافتند، اختیار بر اخبار از مستقبلات نداشتند، بلکه این مطلب به اشخاصی اختصاص داشت که خداوند بر حسب اقتضای وقت اختیار میفرمود وبرخی از آنها را مخصوصا مهبط وحی قرار میداد که ابدا قبل از آن تعلیمی نیافته و در مدرسه داخل نشده بودند مثل عاموس که شبان بود و انجیلهای بریر امی چید. (90)
پیامبران زن
پي نوشت :
.1 دایرة المعارف الیاده: 12/ .16
.2 دایرة المعارف آمریکا ناج : 21/ .665
.3 نبوت اسرائیلی، نشریه دوم، ص 177؛ تحقیقی در دین یهود ، ص .327
«~ .757/10: Encylopaedia of Religon and Ethiecz: . Hastings ~»
.4 قاموس کتاب مقدس، ص .837
.5 دایرة المعارف الیاده: 12/15و .16
.6 همان، ص 328؛ تاریخ تمدن ویل دورانت: 1/ .369
.7 دایرة المعارف آمریکا ناج، ص 655؛ دایرة المعارف الیاده: 12/ .16
.8 قاموس کتاب مقدس، ص .405
.9 اشعیا: 30/ .10
.10 میکاء: 3/ .7
.11 معجم اللاهوت الکتابی، ص .769
.12 نبوت اسرائیلی نشریه دوم دانشکده الهیات مشهد، ص .179
.13 ارمیا: 20/7و .6
.14 ارمیاه: 25/ .11
.15 ارمیا: 28/ .11
.16 عاموس: 1/ .5
.17 سفر تثنیه: 13/3و .1
.18 سفر اعداد: 12/6و 24/4 5؛ اشعیا: 6 ارمیا: 1/11و .12
.19 پیدایش: 46/ .2
.20 اول سموئیل: 3/1 به بعد.
.21 حزقیال، باب 13: عاموس1/1 و 8/1و 1/ .1
.22 قاموس کتاب مقدس، ص .874
.23 دلالة الحائری: 2/413و .414
.24 دایرةالمعارف الیاده: 12/ .1617
.25 داوران: 13/5، اول سموئیل1: .11
.26 عاموس2: .11
.27 تثنیه18: .1819
.28 ارمیا1: 4و 5و .6
.29 اول پادشاهان19: .16
.30 دلالة الحائرین: 2/404؛ تنقیح الأبحاث للملل الثلاث، ص .11
.31 عاموس7: 15و .14
.32 دلالة الحائرین: 2/ .404
.33 تثنیه5: 5و خروج19: .9
.34 اعداد23: .5
.35 دلالة الحائرین: 2/ .443
.36 اشعیا8: .19
.37 نبوت اسرائیلی نشریه دوم دانشکده الهیات مشهد ص 197 به نقل از سلیمان مظهر قصة العقاید .
.38 تثنیه18: 19و .15
.39 ارمیا1: 78 تثنیه18: .18
.40 زکریا7: .12
.41 اول پادشاهان18: .22
.42 داوران11: .29
.43 همان14: .19
.44 اول پادشاهان11: .6
.45 همان14: .19
.46 اول پادشاهان16: .13
.47 دلالة الحائرین: 2/ .438
.48 اعداد11: .25
.49 دوم تواریخ20: .15
.50 دوم تواریخ24: .20
.51 اول سموئیل باب .3
.52 ارمیا1: .410
.53 اول سموئیل باب .3
.54 حزقیال4: .4
.55 اشعیا6: 8و .1
.56 اعداد12: .8
.57 اعداد 7: 89 اول سموئیل3: .4
.58 خروج 3: 1تا 4: .1
.59 اعداد 12: .6
.60 خروج 25: .22
.61 حزقیال43: .2
.62 حزقیال43: 6و .5
.63 خروج33: .1619
.64 نبوت اسرائیلی نشریه دوم دانشگاه مشهد، ص .191
.65 همان به نقل از تلمود ، ص .86
.66 اشعیا33: .22
.67 اول سموئیل8: 1 به بعد.
.68 اول سموئیل10: 1و 2و 9و .10
.69 اول سموئیل باب .16
.70 نحمیا1: .11
.71 نحمیا باب 9و 10؛ تاریخ ادیان جان ناس، ص .537
.72 نحمیا باب 9و 10؛ تاریخ ادیان جان ناس ص .537
.73 تاریخ تمدن ویل دورانت: 1/ .27
.74 همان، ص .15
.75 همان ص 418و .240
.76 سفر پیدایش باب .49
.77 نشریه سوم دانشکده الهیات: نبوت اسرائیلی ص 134 و .133
.78 اول سموئیل19: .19 24
.79 مزمور99: .6
.80 دوم پادشاهان2: .3
.81 همان 2: 5و .15
.82 همان 4: .38
.83 همان6: .1
.84 اشعیا8: .16
.85 دوم پادشاهان2: .35
.86 دوم پادشاهان9: 1و .4
.87 اول سموئیل10:12
.88 دوم پادشاهان اب .10
.89 خروج15: .12
.90 قاموس کتاب مقدس ص .874
.91 پیدایش 21: 2 به بعد.
.92 داوران4: 4و 5: .7
.93 دوم پادشاهان22: .14
/س