آيين دوستي و همنشيني در سبک زندگي رضوي (ع)

انسان موجودي اجتماعي بوده و براي ادامه‌ي حيات نيازمند روابط جمعي است. قرآن کريم، روايت‌هاي اهل بيت (عليهم السلام)، و سيره امامان (عليهم السلام)، الگوهاي مناسبي را در اين زمينه بيان داشته‌اند. در اين ميان
سه‌شنبه، 24 مرداد 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
آيين دوستي و همنشيني در سبک زندگي رضوي (ع)
 آيين دوستي و همنشيني در سبک زندگي رضوي (ع)

نويسنده: محمدتقي فعّالي

 
انسان موجودي اجتماعي بوده و براي ادامه‌ي حيات نيازمند روابط جمعي است. قرآن کريم، روايت‌هاي اهل بيت (عليهم السلام)، و سيره امامان (عليهم السلام)، الگوهاي مناسبي را در اين زمينه بيان داشته‌اند. در اين ميان فرموده‌ها و توصيه‌هاي حضرت رضا (عليه السلام) جايگاه ويژه‌اي دارد.

1) جايگاه و اهميّت

امام رضا (عليه السلام) فرمود:
مؤمنان، از سوي پدر و مادر برادرند. پدرشان نور و مادرشان رحمت است. (1)
امام رضا (عليه السلام) فرمود:
کسي که در مسير اطاعت خداوند، برادري براي خود انتخاب کند، خانه‌اي در بهشت فراهم کرده است. (2)
امام رضا (عليه السلام) فرمود:
انسان بر دين دوست خويش است. پس بنگرد که چه کسي را به عنوان دوست بر مي‌گزيند. (3)

2) معيارها و مؤلفه‌ها

يک) پاک زباني

امام رضا (عليه السلام) فرمود:
کسي که سه بار بر تو خشم کرد اما سخن زشتي بر زبان جاري نکرد، با او دوست شو. (4)

دو) بندگي خدا

امام رضا (عليه السلام) فرمود:
کسي که در مسير اطاعت خداوند برادري براي خود انتخاب کند خانه‌اي در بهشت براي خود فراهم کرده است. (5)

3) الگوهاي رفتاري

يک) مهرباني با زيردستان

حضرت رضا (عليه السلام) خادماني داشتند. ايشان روزي کاري داشتند اما ديدند که غلامان مشغول غذا خوردن هستند. امام صبر کردند و به خادمان فرمودند:
اگر براي من کاري ضروري پيش آمد و من بالاي سر شما ايستادم، دست از غذا خوردن برنداريد. نخست خوردن غذا را تمام کرده و سپس به کار من برسيد. (6)
قاسم جعفري اظهار مي‌دارد که روزي با ابوالحسن الرضا (عليه السلام) مشغول صرف غذا بوديم آن حضرت غلامان خويش را از هر قوم و نژادي که بودند با زبان خودشان براي همراهي در غذا خوردن صدا کردند. آنها آمدند و با امام غذا خوردند. (7)
يسع بن حمزه مي‌گويد: روزي در محضر امام رضا (عليه السلام) نشسته بودم و گروه بسياري از مردم نيز نزد ايشان آمدند و پرسش‌هايي از حلال و حرام مي‌کردند. در اين هنگام، مردي گندم گون و بلند قامت از در وارد شد، سلام کرد و گفت: من مردي از دوستان شما و پدران شما هستم که از سفر حج باز مي‌گردم. پولم در راه گم شده و چيزي ندارم که به شهر خودم بازگردم. اگر بتواني مقداري به من بده تا به وطن خود برسم، پس از رسيدن، آن پول را از طرف شما صدقه خواهم داد. زيرا خود را مستحق صدقه نمي‌دانم و در شهر خود داراي مُکنت و ثروت هستم.
امام به او فرمودند: بنشين، خدايت رحمت کند. سپس رو به مردم کردند و به گفتگوي خود با آنان ادامه دادند تا وقتي که همگي رفتند و جز من، سليمان جعفري، خيثمه و آن مرد کسي نماند. آنگاه حضرت از ما اجازه گرفتند، برخاستند و به‌ اندرون خانه رفتند. پس از لحظه‌اي پشت در اتاق آمدند و دست خود را از بالاي در بيرون آوردند و فرمودند: أَينَ الخُراساني؛ مرد خراساني کجاست؟ آن مرد برخاست و عرض کرد: من اينجا هستم. فرمودند: اين 200 دينار را بگير، براي مخارج سفر خود هزينه کن، صدقه هم نده و از اينجا برو که من تو را نبينم و تو مرا نبيني!
وقتي آن مرد مسافر رفت، امام از اتاق بيرون آمدند. سليمان جعفري عرض کرد: قربانت گردم! شما احسان و کرم نموديد، پس چرا روي خود را از اين مرد پوشانديد؟ فرمودند: از ترس آنکه ذلّت و سرشکستگي سؤال را در چهره‌ي او مشاهده کنم، مگر نشنيده‌اي که رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمودند:
عمل کسي که کار نيک را پنهان دارد، با هفتاد حج برابر است و کسي که کار بدي را آشکار سازد، خوار و زبون شود و گناه پنهاني، مستحق آمرزش است. (8)
ياسر خادم مي‌گويد: آنگاه که مسافت ميان ما تا شهر طوس، هفت منزل راه بود، ابوالحسن علي بن موسي الرضا (عليه السلام) بيمار شدند. سرانجام به طوس درآمديم. بيماري حضرت شدت يافت و چند روزي در آن شهر مانديم. مأمون نيز روزي دوبار به بهانه‌ي عيادت، نزد ايشان مي‌آمد. در واپسين روز حيات – که امام در آن روز ديده از جهان فرو بستند – حضرت دچار ضعف شديدي بودند. پس از اقامه‌ي نماز ظهر، امام به من فرمودند: آيا مردم ناهار خورده‌اند؟ عرض کردم: با چنين حالي که شما داريد، چه کسي حاضر است غذا صرف کند؟
امام رضا (عليه السلام) از جاي برخاستند و فرمودند: سفره‌ي غذا را آماده سازيد. همه‌ي خدمتکاران و اطرافيان را بدون استثناء کنار سفره نشاندند. نسبت به آنان اظهار تفقّد و محبّت فرمودند و فرد فرد آنان را مشمول الطاف خود قرار دادند. وقتي مردها از خوردن غذا دست کشيدند، دستور دادند براي زنان غذا بفرستند. آنگاه که آنان نيز غذا صرف کردند، ضعف مزاج امام آن چنان شدّت گرفت که بي هوش شدند و فرياد و شيون اهل خانه به آسمان رفت. (9)
غفاري مي‌گويد: مردي از خاندان ابورافع – آزاد شده‌ي رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) – از من طلبي داشت، پيوسته پولش را مطالبه مي‌کرد و سخت مرا تحت فشار قرار داده بود. من که چنين ديدم، در يکي از روزهاي ماه رمضان نماز صبح را در مسجد مدينه خواندم و به قصد زيارت حضرت رضا (عليه السلام) و کمک گرفتن از آن بزرگوار – که در «عريض» چند فرسخي مدينه سکونت داشتند – حرکت کردم. چون به نزديک خانه‌ي آن حضرت رسيدم، ايشان را که بر مرکبي سوار بودند و پيراهن و عبايي بر تن داشتند، مشاهده کردم که بيرون مي‌آيند.
وقتي چشمم به امام افتاد، شرم و حيا مرا گرفت و چيزي نگفتم. ايشان که به من رسيدند، ايستادند و نگاهي به من کردند. سلام کردم و گفتم: فلاني، که يکي از دوستان شماست، طلبي از من دارد، به خدا سوگند مرا بر سرِ زبان‌ها ‌انداخته و پيش مردم رسوايم کرده است.
با اين سخنان، پيش خود‌ انديشيدم که امام به آن طلبکار دستور مي‌دهند از مطالبه‌ي خودداري کند و به خدا سوگند نگفتم طلبم چقدر است.
امام رضا (عليه السلام) به من دستور دادند بنشينم تا برگردند. من با حال روزه همچنان نشستم تا خورشيد غروب کرد. نماز مغرب را خواندم و ديگر دلم گرفته بود. خواستم برگردم که ديدم آن حضرت آمدند و مردم دورشان را گرفته بودند. گروهي از بينوايان و تهيدستان هم سرِ راهشان نشسته بودند. امام نيز به آنان صدقه مي‌دادند، احسان مي‌کردند و همچنان مي‌آمدند تا وارد خانه شدند. طولي نکشيد که بيرون آمدند و مرا به داخل منزل فراخواندند.
داخل خانه رفتم، نزد آن حضرت نشستم و مقداري درباره‌ي ابن مسيّب، فرماندار مدينه براي آن حضرت سخن گفتم. وقتي سخنانم تمام شد ايشان فرمودند: گمان دارم که افطار نکرده‌اي. عرض کردم: همين طور است.
امام ظرف غذايي طلبيدند، پيش من گذاشتند و من با خدمتکاران غذا خوردم. چون فارغ شدم، فرمودند: اين تشک را بلند کن و هر چه در زير آن است، بردار. تشک را بلند کردم و دينارهايي در زير آن ديدم، برداشتم و در جيبم نهادم. سپس امام چهارتن از خدمتکاران را مأمور کردند تا همراه من بيايند و مرا به خانه‌ام برسانند.
عرض کردم: قربانت گردم، شب گردان امير مدينه اطراف شهر مي‌گردند، دوست ندارم مرا همراه افراد شما ببينند. ايشان به خدمتکاران دستور دادند همراه من بيايند و هر جا که گفتم، بازگردند. آنها همين کار را کردند. وقتي نزديک شهر رسيدم، به آنها گفتم، بازگرديد. آنگاه به خانه آمدم، چراغ را خواستم و دينارها را شمردم. ديدم 48 دينار است و طلبي که آن مرد از من داشت، 28 دينار بود. در اين حال، در ميان پول‌ها ديناري را ديدم که برق مي‌زد و مي‌درخشيد. از آن خوشم آمد، برداشتم و نزديک چراغ بردم، ديدم به خط خوانا روي آن نقش شده است:
طلب اين مرد از تو 28 دينار است و بقيه‌ي مال خودت. به خدا سوگند من به آن حضرت مقدار طلب آن مرد را نگفته بودم. (10)

دو) همسان ديدن

امام رضا (عليه السلام) فرمود:
روزي به صورت اتفاقي حضرت سجاد (عليه السلام) با شخصي برخورد کرد و او آزار ديد. سپس آن حضرت وي را به خانه برد و به او فرمود به من بزن آن فرد از اين کار ابا کرد. آن حضرت پنجاه دينار به وي بخشيد. (11)
ابراهيم بن عباس آورده است که رويه حضرت رضا (عليه السلام) اين بود که هرگاه سفره مي‌انداخت، تمام اهل خانه را صدا مي‌کرد. آن حضرت هم به مشاوران براي صرف غذا امر مي‌فرمود و هم به نگهبانان و خادمان. (12)
اباصلت که از ياران امام رضا (عليه السلام) است اظهار مي‌دارد که در سفر خراسان با آن بزرگوار همراه بود. آن بزرگوار هرگاه زمان صرف غذا مي‌شد تمام خدمتکاران سوداني و غير سوداني را فرا مي‌خواندند تا با آنها غذا بخورند. سپس مي‌فرمود:
برحذر باشيد! خداوند تبارک و تعالي واحد است. مادر و پدر تمامي ‌انسان‌ها يکي است. فقط انسان‌ها به واسطه‌ي اعمالشان جزاء مي‌بينند. (13)
امام رضا (عليه السلام) هرگاه مي‌خواستند موعظه کنند تمام افراد اعم از کوچک و بزرگ، سياست مدار و دربان و زن و مرد را جمع مي‌کردند، با آنها سخن مي‌گفتند و با تک تک آنان با عطوفت و انس برخورد مي‌کردند. (14)

سه) عذرپذيري

شخصي به نام صفوان اظهار مي‌دارد که حضرت رضا (عليه السلام) شرفياب شده و به ايشان عذرخويش را عرض کردم. از آن بزرگوار خواستم عذر مرا پذيرا شده براي من استغفار کنند. امام در پاسخ فرمودند: قبول کردم. نزد من بيا. سپس امام درباره‌ي پدرش سؤال کردند و آنگاه که مطلع شدند پدرش از دنيا رفته است براي او استغفار کردند. حضرت ثامن الحجج (عليه السلام) رويه‌ي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و اجداد خويش را مُدارا و گذشت دانستند و به اين آيه اشاره فرمودند:
به مرحمت خدا بود که با خلق مهربان گشتي و اگر تندخو و سخت دل بودي مردم از گرد تو متفرق مي‌شدند، پس از (بدي) آنان درگذر و براي آنها طلب آمرزش کن و (براي دلجويي) در کارِ (جنگ) با آنها مشورت نما، ليکن آنچه تصميم گرفتي با توکل به خدا انجام ده که خدا اعتماد کنندگان را دوست دارد. (15) (16)

چهار) شرکت در تشييع جنازه

موسي بن سيار مي‌گويد: در منطقه‌ي طوس بوديم که روزي شخصي ندا به تشييع جنازه داد. آنگاه که به جنازه رسيدم ديدم سيّد و سرور من حضرت رضا (عليه السلام) با اسب خويش آمدند. سپس آن حضرت جلو جنازه رفتند و آن را بلند کردند. سپس چنان براي آن ميّت به خدا پناه بردند همان گونه که فرزند به مادرش. جنازه به سمت قبر تشييع شد. در اين لحظه مشاهده کردم مولايم از بين مردم عبور کردند، بالاي سر ميّت حاضر شدند، دست خويش را روي سينه‌ي وي نهادند، براي او دعا کردند و از خدا خواستند او را وارد بهشت کند. (17)

پنج) هديه دادن

الف) جايگاه

امام رضا (عليه السلام) از جدشان رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل مي‌کنند که فرمودند:
بهترين چيز هديه بوده در حالي که هديه کليد حاجت‌هاست. (18)
ابوالحسن علي بن علي اظهار مي‌دارد که با عبدالرحمن بن مهدي که عَليل بود خدمت حضرت رضا (عليه السلام) رسيديم و با ايشان گفتگو کرديم. چند روز بعد عبدالرحمن از دنيا رفت و امام بر جنازه‌ي وي حاضر شدند و براي او نماز گزاردند. روزي با دِعبل به حضور او رفتيم و به ايشان اظهار داشتيم که قصد مسافرت کرده‌ايم. امام به ما سه هديه دادند. لباسي از جنس خز (پشم و ابريشم) به رنگ سبز، انگشتر عقيق و چندين درهم رضوي. هديه‌هاي ايشان را حفظ کرديم. با آن لباس هزار شب و هر شب هزار رکعت نماز مي‌گزارديم و هر شب يک بار کامل قرآن را ختم مي‌کرديم. (19)

ب) جلوه‌ها

امام رضا (عليه السلام) به نقل از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمودند:
کارهاي خير را به زيباترين وجه انجام دهيد، زيرا سزاوار است کارهاي خوب به شيوه‌ي زيبا انجام شود. (20)

شش) عيادت بيماران

سليمان بن جعفر اظهار مي‌دارد که علي بن عبيدالله روزي به من گفت: بسيار مشتاقم که امام را ببينم و به محضرشان عرض سلام کنم. گفتم: چرا اين کار را انجام نمي‌دهي؟ گفت: جلالت و هيبت ايشان مانع مي‌شود. روزي حضرت رضا (عليه السلام) کسالت مختصري پيدا کردند و مردم به عيادت ايشان مي‌رفتند. من به دوستم گفتم امروز همان روزي است که مي‌خواستي. چند بار به عيادت آن حضرت رفتيم و هر بار که بر ايشان وارد مي‌شديم بسيار شاد و خوشحال باز مي‌گشتيم.
روزي علي بن عبيدالله مريض شد. حضرت رضا (عليه السلام) به عيادت وي رفتند و من نيز با ايشان همراه بودم. آن حضرت مدتي نشستند، احوال پرسي کردند و سپس منزل را ترک کردند. همسر علي بن عبيدالله از پشت پرده آن حضرت را مي‌ديد و همين که امام رضا (عليه السلام) منزل را ترک کردند خود را به محلي که ايشان نشسته بودند افکند، آنجا را بوسيد و بر آن جايگاه بابرکت دست کشيد. اين خبر به گوش حضرت ثامن الحجج (عليه السلام) رسيد. آن حضرت فرمودند:
علي بن عبيدالله، همسرش و اولادش اهل بهشتند. (21)
امام رضا (عليه السلام) از پدرشان اميرمؤمنان (عليه السلام) روايت کردند که روزي صعصه بن صوهان بيمار شد. آن حضرت به عيادت وي رفتند و وي بسيار خوشحال شد. سپس آن حضرت به ميان خانه نگاه کردند و جايي را ديدند که در آن مقداري ميوه و دارو وجود داشت. سپس به يکي از اصحاب فرمودند آنها را بياور. حضرت يک گلابي و يک سيب انتخاب کردند، به يکي از اصحاب دادند و فرمودند آن را قطعه قطعه کن، به هر يک سه مي‌بده و قطعه‌اي از آن را به من هم بده. حضرت امير (عليه السلام) سپس امر فرمودند وسايل را به جاي خود بازگردانند. در اين لحظه که صعصعه دو قطعه ميوه از دست امام خورده بود سلامت خود را به طور کامل بازيافت، نشست، رو به امام کرد و گفت:‌اي اميرمؤمنان (عليه السلام)! مرا شفا دادي و بر ايمان ما افزودي. (22)

هشت) نفع رساني و خدمت به مردم

الف) اهميّت و جايگاه

اول) گنج‌هاي پنهاني

امام رضا (عليه السلام) فرمود:
چند حقّ بر صاحبان نعمت، واجب است: پرداخت زکات مال، همراهي و کمک به برادران، برقراري پيوند با نزديکان، رسيدگي و وسعت بخشيدن به زن و فرزند و انجام ساير حقوق. (24)
امام رضا (عليه السلام) فرمود:
کمک کردن به فرد ضعيف بهترين صدقه است. (25)

دوم) بهترين سپاس

امام رضا (عليه السلام) فرمود:
بدانيد که شکر و سپاس خداوند را به جا نياورده‌ايد به چيزي که بعد از ايمان به خدا و بعد از اعتراف به حقوق اولياي الهي از آل محمد، فرستاده‌ي خدا محبوب‌تر از کمک به برادران ديني در امور دنيايي باشد. (26)

سوم) رعايت حقوق

امام رضا (عليه السلام) فرمود:
(مؤمن) دوستي برادر مؤمن را در دل جاي دهد، با مالش او را همراهي کند، او را در برابر ستمکار ياري رساند، در عدم حضورش حقّ او را از غنيمت‌ها نگه دارد، بعد از وفاتش بر سر قبر او برود، ستمي در حقّ او روا ندارد، در حقّ او خيانت نکند، غيبتش را روا ندارد، با او خوش رفتار باشد و به او تهمت نزند. (27)
امام رضا (عليه السلام) فرمود:
هر کس مؤمني را طعام دهد بهتر از آزاد کردن يک بنده است. هر کس مؤمن تشنه‌اي را سيراب کند، خداوند او را از شراب بهشتي سيراب خواهد کرد. هر که مؤمن برهنه‌اي را بپوشاند، خداوند از جامگان بهشتي بر تن او خواهد کرد. هر کس براي رضاي خدا به مؤمني قرض دهد، تا زمان پرداخت براي او صدقه محسوب مي‌شود. کسي که در دنيا گره از کار مؤمني باز کند، خداوند گرفتاري‌هاي آخرتش را برطرف مي‌سازد و هر کس حاجت مؤمني را برآورده کند بهتر از آن است که روزه دار در مسجد الحرام معتکف شود. (28)

چهارم) بهترين دارايي‌ها

امام رضا (عليه السلام) فرمود:
بهترين مال و ثروت و ذخيره‌ي انسان، صدقه است. (29)

پنجم) دست رازق خدا

امام رضا (عليه السلام) فرمود:
روزي پيرزني که به خاطر وزش باد از بام بر زمين افتاده بود، نزد سليمان (عليه السلام) آمد و از باد شکايت کرد. سليمان (عليه السلام) باد را احضار کرد و به او گفت: چرا اين بلا را سر پيرزن آوردي؟ باد پاسخ داد: خداوند به من امر کرد تا کشتي را که در شرف غرق شدن بودن نجات دهم، براي اجراي فرمان خدا به راه افتادم و از کنار اين پيرزن گذشتم، او بر بام خانه بود و در اثر وزش من، نقش برزمين شد و دستش شکست. (30)
امام رضا (عليه السلام) فرمود:
به راستي براي خداوند در زمين بندگاني است که براي خواسته‌هاي ساير بندگان تلاش مي‌کنند. (31)

ب) سيره‌ي امام رضا (عليه السلام)

ابراهيم بن عباس برخي از ويژگي‌هاي امام رضا (عليه السلام) را اين گونه بيان مي‌کند: هيچ گاه با کلامشان به کسي جفا يا درشتي ن مي‌کردند، کسي از آن حضرت حاجتي نخواست که مقدورشان باشد و آن را رد کنند، بسيار پنهاني صدقه مي‌دادند و فراوان احسان مي‌کردند. (32)

اول) بخشش تمام اموال

در روايتي آمده است امام رضا (عليه السلام) در خراسان تمام اموال خود را ميان فقرا تقسيم کردند. فضل بن سهل به آن حضرت گفت، اين کار موجب زيان است، امام فرمود:
نه، موجب سود است. هرگز نبايد کاري را که موجب اجر و پاداش شود، زيان به حساب آوري. (33)

دوم) کمک در حمام

روزي امام رضا (عليه السلام) وارد حمام شد. مردي از ايشان خواست در شستن، او را ياري دهند و دستي بر بدن او بکشند. آن مرد پس از لحظاتي، ايشان را شناخت و شروع به عذرخواهي کرد. برخورد امام در اين لحظه بسيار زيبا است، امام با سخنان خود دل او را آرام کردند و همچنين او را در شستن ياري کردند و دستي بر بدن او کشيدند. (34)

سوم) کمک براي دفن مردگان

موسي بن سيّار مي‌گويد: در خدمت امام رضا (عليه السلام) وارد کوچه‌هاي طوس شديم. صداي شيون و گريه شنيديم. وقتي نزديک رسيديم جنازه‌اي را مشاهده کرديم. چشم امام که به جنازه افتاد پاي از رکاب اسب خارج کردند، پياده شدند، به طرف جنازه رفتند و جنازه را بلند کردند، سپس فرمودند:
هر کس در تشييع جنازه‌ي يکي از دوستان ما حاضر شود، گناهانش مانند روزي که از مادر متولد شده مي‌ريزد و گناهي برايش نمي‌ماند. (35)

چهارم) تجويز دارو

امام رضا (عليه السلام) فرمود:
هر کس گشايشي در کار مؤمني ايجاد کند، خداوند در روز قيامت براي قلبش گشايش ايجاد مي‌کند. (36)

نه) مشورت

الف) اهميّت

معمّربن خلاد اظهار مي‌دارد که يکي از خادمان حضرت رضا (عليه السلام) به نام سعد از دنيا رفت. امام به من فرمودند: شخصي را به من معرفي کن که داراي فضل و امانت باشد. معمّر مي‌گويد: با تعجب گفتم: من به شما مشورت دهم؟! حضرت در حالي که مقداري خشمگين شده بودند، فرمودند:
رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) با يارانشان مشورت مي‌کردند، سپس آنچه به صلاح بود، انجام مي‌دادند. (37)
حسن بن جهم مي‌گويد روزي نزد امام رضا (عليه السلام) نشسته بوديم. ايشان نکته‌اي در باب جدشان اميرمؤمنان (عليه السلام) يادآور شدند:
با وجود اينکه عقل حضرت علي (عليه السلام) از تمام عقول بشر برتر بود اما گاهي ايشان با غلامي ‌سياه پوست از سودان مشورت مي‌کردند و مي‌فرمودند: همانند خداوند گاهي زبان او (غلام سياه پوست سوداني) را مي‌گشايد. (38)

ب) ويژگي‌ها

امام رضا (عليه السلام) فرمود:
اگر با کسي مشورت کردي به نظر وي توجه کن وگرنه انتظار مشورت بيشتر نداشته باش. (39)

ج) آثار

امام رضا (عليه السلام) در بياني زيبا به سفارش‌هاي لقمان به فرزندش اين گونه اشاره مي‌کنند:
اگر با گروهي به مسافرت رفتي، در امورتان زياد مشورت کنيد. در برخوردت، خنده رو باش. در وسايل مثل خوراک و ... ميان همسفرانت، کريم و بخشنده باش. اگر تو را دعوت کردند اجابت نما و اگر ياري طلبيدند به کمک آنها بشتاب. کمتر حرف بزن و بيشتر شنونده باش. نماز زياد بخوان. در ارتباط با وسايل نقليه و آب و خوراک، بخشنده و سخي النفس باش. اگر براي شهادت حقّي از تو خواستند به نفع آنها شهادت بده و در مقام مشورت تمام فکرت را به کار بگير تا رأي بهتري بدهي. تصميم به انجام کاري نگير، مگر آنکه خوب فکر کني و ثابت قدم شوي. در راهنمايي و مشورت جازم و قاطع نشوي مگر آنکه در همه‌ي حالت‌ها قيام و قعود و خواب و بيداري و خوردن و نماز خواندن به آن فکر کني، چون کسي که در خيرخواهي فکر حقّ را خالص نمي‌کند و حقيقتاً براي مشاور خيرخواهي ندارد، خداوند فکر صائب و روحيه‌ي امانت داري را از او خواهد گرفت. (40)

ده) اداي حقوق

الف) سخنان نوراني

محمدبن ابي نصر اظهار مي‌دارد که روزي با امام رضا (عليه السلام) در حال گفتگو درباره‌ي موضوعي بوديم. آن امام همام (عليه السلام) مرا متوجه اين امر مهم کردند که خداوند بر ما نعمت‌هاي فراواني ارزاني داشته است. امام در حالي که انگشت خويش را حرکت مي‌دادند، فرمودند:
بايد دائم از اين نعمت‌ها خوشحال باشيم و حقوقي را که خداوند نعمت بخش بر ما واجب دانسته است، ادا کنيم. (41)
ابراهيم بن عباس مي‌گويد: امام رضا (عليه السلام) را هرگز در اين حالت‌ها نديدم: به کسي کلمه‌اي جفا کنند، سخن فردي را قطع يا حاجت کسي را رد يا پاي خويش را جلوي کسي دراز کنند، پيش روي کسي تکيه دهند، اهل خانه يا خادمان را ملامت کنند، آب دهان‌ اندازند، قهقهه زنند و هرگاه براي غذا خوردن سفره بگسترانند، از همه دعوت نکنند. حضرت رضا (عليه السلام) شب‌ها کم مي‌خوابيدند، اکثر شب‌ها تا صبح بيدار بودند. زياد روزه داشتند، هرگز روزه‌ي سه روز هر ماه را ترک نمي‌کردند و به آن مي‌گفتند: روزه‌ي دهر. بسيار انفاق و بخشش مي‌کردند، خصوصاً در شب‌هاي تاريک. (42)
علي بن موسي الرضا (عليه السلام) درباني داشتند که وظيفه‌اش هماهنگي مهمانان بود. وي اظهار مي‌دارد: زماني که ولايت عهدي به امام پيشنهاد شد، عده‌اي به منزل ايشان شرفياب شدند و اظهار داشتند: ما شيعيان علي (عليه السلام) هستيم و مايليم امام را ببينيم. امام فرمودند: من کار دارم، به آنها بگوييد بازگردند. آنان روز دوم به در خانه‌ي امام برگشتند و همان جمله را گفته و قصد زيارت امام را داشتند. حضرت رضا (عليه السلام) همان جمله را به آنها گفتند. اين ماجرا تا دو ماه هر روز تکرار مي‌شد و آن عده هرگز نتوانستند ايشان را زيارت کنند. بعد از دو ماه آنها اظهار داشتند ما شيعيان حضرت علي (عليه السلام) هستيم و اگر بعد از گذشت 60 روز دشمنانمان بفهمند نتوانسته‌ايم مولايمان را ببينيم، خوشحال مي‌شوند و باعث شرمندگي ما مي‌شود و ما ديگر بيش از اين توان تحمل شماتت دشمنانمان را نداريم. حضرت رضا (عليه السلام) به آنان اذن ورود دادند. سلام کردند امّا امام جواب ندادند. قصد نشستن کردند اما ايشان به آنان امر فرمودند بايستند. آنان در اين حالت اظهار داشتند: يابن رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم)! اين چه جفاي بزرگي است که در حقّ ما روا مي‌داري و اين چه ذلتي است که در حقّ ما انجام مي‌دهي؟ امام رضا (عليه السلام) اين آيه را تلاوت کردند:
و آنچه از رنج و مصائب به شما مي‌رسد همه از دست (اعمال زشت) خود شماست در صورتي که خدا بسياري از اعمال بد را عفو مي‌کند. (43)
سپس امام اظهار داشتند: به خدا سوگند جز به امر پروردگارم کاري نکردم. او شما را عتاب کرد. آن عده گفتند: چرا؟ امام در پاسخ فرمودند: شما ادعا مي‌کنيد شيعه‌ي جدّم علي بن ابي طالب (عليه السلام) هستيد در حالي که شيعه‌ي او [امام] حسن و [امام] حسين (عليه السلام)، سلمان، ابوذر، مقداد و عمار هستند. آنان که با هيچ کدام از اوامر و نواهي او مخالفت نکردند. شما در بيشتر رفتارهايتان با مرام جدّم علي (عليه السلام) مخالفت مي‌کنيد. از انجام فرائض کوتاهي مي‌کنيد و نسبت به حقوق يکديگر اهتمام نداريد. آنها اظهار داشتند: ‌اي فرزند رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم)! ما استغفار مي‌کنيم از آنچه که گفتيم. هم اکنون مي‌گوييم که ما فقط محبّ شما و مولا علي (عليه السلام) هستيم. امام در اين حالت اظهار داشتند: آفرين به شما دوستان و برادرانم. سپس برخاستند و آنان را به سينه چسباندند.
حضرت از دربانشان پرسيدند آنان چند بار آمدند؟ 60 بار. سپس امام براي آنها دعا و طلب استغفار کردند و به آنها گفتند: خداوند از تمام گناهان شما گذشت. حضرت رضا (عليه السلام) سرانجام آنها و خانواده‌هايشان را مورد تفقّد قرار دادند و پاداش‌هاي فراواني به دفعات به آنها دادند. (44)
امام رضا (عليه السلام) فرمود:
بر ثروتمندان حقوقي واجب است. از آن حقوق واجب زکات مال، برابري در مورد برادران ديني، صله رحم و گشايش براي خانواده‌اش است. (45)
امام رضا (عليه السلام) فرمود:
از ما نيست کسي که همسايه‌اش از شرّ و ظلمش ايمن نباشد. (46)
امام رضا (عليه السلام) فرمود:
در روزگار رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) مردي از انصار بود که در حيات خانه‌اش درخت نخلي بود و اين درخت مالکي داشت، هرگاه مالک مي‌خواست به درختش سربزند براي اهل خانه مزاحمت ايجاد مي‌کرد. صاحب خانه محضر رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) شرفياب شد و شکايت کرد. پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم)، صاحب نخل را خواستند و به او فرمودند: درختت را به من بده تا من به تو درختي در بهشت بدهم. آن مرد اِبا کرد و درخت خويش را به پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نداد.
اين ماجرا به گوش فردي ديگر از انصار به نام ابا دَحدَاح رسيد. او نزد مالک درخت رفت و آن درخت را از او خريد. سپس ابادحداح نزد رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد و داستان را نقل کرد. رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) به وي فرمودند: به جاي آن، درختي در بهشت از آن توست. (47)
امام رضا (عليه السلام) به نقل از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) روايت کردند:
نبوده و تا قيامت نباشد مؤمني جز اينکه همسايه‌اي دارد که او را مي‌آزارد. (48)
امام رضا (عليه السلام) روايتي از جدّشان رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل مي‌کنند که ايشان خطاب به اميرمؤمنان (عليه السلام) فرمودند:
هرگاه چيزي پختي خورشت آن را زياد کن، زيرا آن بخشي از غذاست. از آن غذا به همسايه‌ات بده و اگر نتوانستي خورشت آن را بده. (49)
امام رضا (عليه السلام) فرمود:
حق مؤمن بر مؤمن اين است: دوستي قلبي، کمک مالي، ياري و دستگيري، مواظبت از اموال او هنگام غيبتش، زيارت قبر، ظلم و جفا نکند، او را فريب ندهد، خيانت در امانتش نکند، غيبتش نکند، به او دروغ نگويد، به وي توهين نکند، با او دشمني نورزد، وي را متهم نکند، او را اطعام و سيراب کند، وي را پوشاک دهد، هنگام نياز، قرض را دهد، سنگ صبورش باشد و حاجت او را روا کند. بدانيد که مؤمن به منزله‌ي ساق پا نسبت به بدن است. (50)
امام رضا (عليه السلام) از جدّشان رسول گرا مي‌اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) روايت کرده‌اند:
خداوند در روز قيامت حساب شيعيان ما را به ما مي‌سپارد. هر کس مظلمه‌اي با خدا داشته باشد، ما حکم مي‌کنيم و خدا اجابت مي‌کند. هر کس مظلمه‌اي با مردم داشته باشد، ما حقوق مردم را به آنان مي‌بخشيم و هر کس مظلمه‌اي با ما داشته باشد، کسي از ما با گذشت‌تر نمي‌يابد. (51)

ب) جلوه‌هاي رفتاري

حضرت رضا (عليه السلام) به روايت از پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) مي‌فرمايند که هر يک از مؤمنان بر ديگري حقوقي دارد و همه بايد آنها را ادا کنند يا او از آنان درگذرد. سپس رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) حقوق مؤمنان را اين گونه برشمردند:
- از خطاي او درگذرد؛
- بر او ترحّم کند؛
- زشتي‌هايش را بپوشاند؛
- لغزش‌هايش را ناديده انگارد؛
- پوزش او را بپذيرد؛
- نگذارد از او غيبت کنند؛
- پيوسته او را پند دهد؛
- دوستي با او را تداوم بخشد؛
- وعده‌ي او را وفا کند؛
- او را در بيماري‌اش عيادت کند؛
- در تشييع جنازه‌ي او حاضر شود؛
- دعوتش را اجابت کند؛
- هديه‌ي او را بپذيرد؛
- احسان او را به نيکي جبران کند؛
- نعمتش را سپاس گويد؛
- او را به خوبي ياري دهد؛
- ناموسش را حفظ کند؛
- نيازش را برآورده سازد؛
- دربرآوردن خواسته‌هايش ميانجي گري کند؛
- پس از عطسه، دعايش کند؛
- او را در يافتن گمشده‌اش ياري رساند؛
- سلامش را پاسخ دهد؛
- با او به نيکي سخن گويد؛
- سوگندهايش را تصديق کند؛
- با دوستانش دوستي ورزد؛
- از ستيز با او پرهيز کند؛
- او را چه ستمکار باشد و چه ستمديده، ياري کند؛
- او را به چنگ کسي گرفتار نسازد؛
- او را خوار نکند؛
- آنچه را براي خود دوست مي‌دارد، براي او نيز دوست بدارد.
امام در پايان اين حديث، مي‌فرمايند:
از پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) شنيدم که پس از يادآوري حقوق ياد شده، فرمودند: اگر يکي از شما چيزي را از حقوق برادر ايماني‌اش وانهد، وي حقّش را در قيامت خواهد خواست و به سواد او حکم خواهد شد. (52)

يازده) دفاع از آبروي مردم

روزي يکي از منافقان، امام رضا (عليه السلام) را ديد و از روي طعنه به ايشان گفت: برخي از شيعيان شما در راه، شرب خمر مي‌کنند. امام فرمودند: حمد خداي را که آنها در راهند. پس منحرف نيستند. ديگري به امام گفت: بعضي از شيعيان تو نبيذ (53) مي‌خورند. امام فرمودند: اصحاب رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) هم نبيذ مي‌خوردند. ديگري به امام گفت: منظورم از نبيذ، شراب است. امام در حالي که عرق شرم بر پيشاني شان نشسته بود فرمودند:
خداوند بزرگ‌تر از آن است که در قلب مؤمن، بين شراب خواري و محبّت اهل بيت (عليهم السلام) جمع کند. البته شراب خواري محکوم است، اما خداوند بسيار رئوف است، پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) بسيار با محبّت و امام بسيار با غيرت و صاحب حقّ شفاعت.
سپس امام به آن منافقان توصيه کردند که روح خود را در برهوت، سرگردان نکنند. (54)

دوازده) عيب پوشي

امام رضا (عليه السلام) فرمود:
هرگز به دنبال کشف عيوب مردم و آشکار کردن آن نباشيد، زيرا در اين کار حسن عاقبت است. (55)

سيزده) نيکي در برابر بدي

امام رضا (عليه السلام) فرمود:
روش ما اهل بيت اين است که نيکي مي‌کنيم به کسي که نسبت به ما بدي کرده است. به خدا سوگند در اين شيوه حسن عاقبت است. (56)
جلودي، يکي از سرکردگان دربار هارون الرشيد بود. وقتي محمدبن جعفر- عموي امام- در مدينه عليه حکومت ستمگران قيام کرد، هارون وي را به مدينه فرستاد و به او دستور داد اگر به محمدبن جعفر دست يافت، گردنش را بزند و خانه‌هاي فرزندان ابوطالب را غارت کند و زيورآلات و جامه‌هاي زنانشان را بربايد و براي هر کدام، جز يک پيراهن، چيزي بر جاي نگذارد.
جلودي طبق دستور به مدينه آمد و با سواران خود بر درِ خانه‌هاي فرزندان ابوطالب و از جمله درِ خانه‌ي حضرت رضا (عليه السلام) ايستاد. جلودي گفت: من بايد طبق دستور خليفه هارون به درون اين اتاق بروم و هر چه زيورآلات و جامه‌اي که بر تن آنهاست، برگيرم.
امام فرمودند: من آنها را مي‌گيرم و به تو مي‌دهم و سوگند ياد مي‌کنم که چيزي را وانگذارم. جلودي نيز همچنان اصرار مي‌ورزيد و سرانجام راضي شد و امام، همه‌ي زيورآلات و لباس‌هاي زنان را به او تحويل دادند.
هنگامي که مأمون خواست حضرت رضا (عليه السلام)را به ولايت عهدي خود انتخاب کند، جلودي از کساني بود که سخت با اين کار مخالفت کرد و مأمون ناچار شد او را به زندان‌ اندازد. سپس با وساطت ذوالرياستين، روزي او را از زندان بيرون آورد تا درباره‌اش تصميمي ‌بگيرد. امام رضا (عليه السلام) در آن مجلس حضور داشتند.
هنگامي‌ که چشم امام به جلودي – که مردي سالمند بود – افتاد، به مأمون گفتند: اين پيرمرد را به من ببخش!
مأمون عرض کرد: اين همان کسي است که نسبت به دختران رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) آن گونه رفتار کرد و جامه‌ها و زيورآلات آنان را به غارت برد.
جلودي که از دور ناظر اين صحنه بود، سخن امام را که عفو و بخشش وي را از مأمون درخواست مي‌کرد، نمي‌شنيد. خيال کرد حضرت از او بدگويي مي‌کنند و قتل و کيفرش را از مأمون مي‌خواهند. از اين رو، فرياد زد:‌اي اميرمؤمنان! تو را به خدا و به خدمتي که من به درگاه هارون کرده‌ام، سوگند مي‌دهم گفته‌ي او را درباره‌ي من قبول نکني!
مأمون گفت:‌اي اباالحسن (عليه السلام)! او خود سرنوشت خويش را تعيين کرد و ما نيز طبق سوگند او عمل مي‌کنيم. آنگاه رو به جلودي کرد و گفت: نه، به خدا سوگند گفته‌ي او را درباره‌ي تو نمي‌پذيرم. سپس دستور داد گردنش را زدند. (57)

چهارده) نگاه اصلاح گرايانه

امام رضا (عليه السلام) به روايت از جدشان رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمودند:
هيچ عملي بعد از انجام واجبات بهتر از اصلاح رابطه‌ها نيست. بهتر است شخص اصلاح کننده، زبان به خير گشايد و جز خير نخواهد. (58)
امام رضا (عليه السلام) فرمود:
اصلاح رابطه ميان مردم بهتر از تمام نمازها و روزه‌هاست. (59)

پانزده) تشويق به خوبي‌ها

امام رضا (عليه السلام) فرمود:
هرگاه مسلمانان وظيفه‌ي امر به معروف و نهي از منکر را به يکديگر واگذارند، منتظر حادثه‌اي تلخ از جانب خداوند باشند. (60)
محمدبن فرات اظهار مي‌دارد که بعضي از شيعيان امام رضا (عليه السلام) شرب خمر مي‌کردند. حضرت بعد از کسب اطمينان، براي يکي از آن افراد حصير و مقداري خرما به عنوان هديه فرستادند تا بر آن حصير نماز گزارد و از آن خرما به جاي شراب استفاده کند. آن فرد غرض امام را فهميد و از شرب خمر دست کشيد. (61)
ابن فضال مي‌گويد نامه‌اي خطاب به حضرت رضا (عليه السلام) نوشتم و در آن نامه از گروهي ياد کردم که نماز مي‌گزارند اما روزه نمي‌گيرند. سپس اظهار داشتم اين افراد گاهي براي ما کار مي‌کنند. حال اگر در ماه مبارک رمضان باشد آيا مي‌توانيم به آنها غذا دهيم. امام با خط خويش نگاشتند:
به آنها غذا بدهيد. (62)
گروهي در خراسان خدمت حضرت رضا (عليه السلام) رسيدند و اظهار داشتند عده‌اي از شيعيان شما کارهاي زشت انجام مي‌دهند. سپس پرسيدند: «آيا آنها را نهي کنيم؟» امام فرمودند: «نه.» آنها اظهار داشتند: «چرا؟» ايشان فرمودند:
شنيده‌ام شما در نصيحت کردن خشن هستيد. (63)

شانزده) نامه نگاري

الف) آغاز با نام خدا

ابن شعبه حرّاني مي‌گويد روش حضرت ثامن (عليه السلام) در نامه‌هايشان اين بود که آنها را با «بِسم اللهِ الرّحمَنِ الرّحِيم» آغاز مي‌کردند و سپس نامه‌ي خود را مي‌نگاشتند. (64)

ب) ذکر «إن شاء الله»

يکي از شيوه‌هايي که امام رضا (عليه السلام) در نامه‌هايشان داشتند اين بود که به ذکر «إن شاءالله» مقيّد بودند و به ديگران توصيه ‌مي‌کردند از اين عبارت استفاده کنند. (65)

ج) خوش خط و موزون

امام رضا (عليه السلام) فرمود:
نامه‌هاي خود را زيبا و موزون بنگاريد. (66)
حسين بن يسار بيان مي‌کند که نامه‌اي از سوي امام رضا (عليه السلام) براي داوود بن کثير رقّي ارسال شد در حالي که وي در زندان بود. من آن نامه را به خط امام ديدم که در آن اين گونه نگاشته شده بود:
به نام خداوند بخشنده‌ي بخشايشگر، خداوند به واسطه‌ي رحمتش ما و تو را در دنيا و آخرت سلامتي بخشد. نامه‌اي براي تو نوشتم در حالي که هر چه نعمت به ما رسيده از خداوند تبارک و تعالي است که حمد و سپاس مخصوص او بوده شريکي براي او نيست.‌اي اباسلمان نامه‌ي تو به دستم رسيد، قسم به جانم اقدام به رفع حاجت تو نمودم. توکّل به خداوند بزرگ کن. هيچ تحوّل و نيرويي نيست مگر به واسطه‌ي خداوند و از خداوند به واسطه‌ي منّتش، بخشش و بزرگيش درخواست مي‌نمايم. خداوندي که مردگان را زنده مي‌کند و در حالي که او بر همه چيز قادر است و خداوند بر محمد و آل محمد درود مي‌فرستد، بار خدايا! به حقّ لا اله الا الله بر من رحم نما. (67)

هفده) نام گذاري

انتخاب نام براي افراد به خصوص فرزندان از اهميّت خاصي برخوردار است، زيرا اين نام براي هميشه ماندگار است و همگان او را با اين اسم مي‌خوانند. سخنان نوراني هشتمين امام شيعيان (عليه السلام) در اين رابطه سودمند و آموزنده است. آن بزرگوار پيروان خويش را به نکاتي التفات داده‌اند:
روزي ابن غيلان بر امام وارد شد و به ايشان گفت: خداوند به من فرزندي داده است. لطفاً براي وي نا مي‌برگزينيد، امام پس از مکثي طولاني فرمودند:
نام او را علي بگذار! در اين صورت عمرش طولاني مي‌شود. (68)
امام رضا (عليه السلام) فرمود:
نام‌هاي زيبا براي يکديگر انتخاب کنيد و برگزينيد، زيرا با آن نام شما را در قيامت صدا مي‌زنند و مي‌گويند: برخيز‌اي فلاني و به سمت بهشت برو يا برخيز‌اي فلاني که بهشتي براي تو نيست. (69)

هيجده) مهمان داري

الف) جايگاه مهمان

اول) وليمه‌ي ازدواج

امام رضا (عليه السلام) فرمود:
نجاشي، چون آمنه دختر ابوسفيان را براي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) خواستگاري نمود و او را به عقد ايشان درآورد، مهماني داد و گفت: يکي از سنت‌هاي پيامبران، اطعام کردن هنگام ازدواج است. (70)
امام رضا (عليه السلام) فرمود:
خداوند، شب و زنان را مايه‌ي آرامش قرار داد و عروسي در شب و اطعام کردن، سنّت است. (71)

دوم) برتر از روزه داري

امام رضا (عليه السلام) فرمود:
ارزش مهماني دادن بالاتر از روزه داري است. (72)

ب) آداب

اول) بيگاري نکشيدن

روزي مهماني بر امام رضا (عليه السلام) وارد شد. امام تا پاسي از شب، نزد او نشسته بودند و با وي سخن مي‌گفتند که چراغ، کم نور شد. مرد، دستش را دراز کرد که آن را درست کند، اما امام رضا (عليه السلام) وي را از اين کار، بازداشتند و خود، به درست کردن چراغ پرداختند. سپس به او فرمودند:
ما قومي ‌هستيم که از مهمانانمان کار نمي‌کشيم. (73)

دوم) همراهي در غذا خوردن

احمدبن هارون نقل مي‌کند که روزي مهمان امام رضا (عليه السلام) شدم. آن حضرت سفره‌ انداختند و با من غذا خوردند. (74)

پي‌نوشت‌ها:

1. برقي، المحاسن، ج1، ص131؛ مجلسي، بحارالانوار، ج64، ص73.
2. مفيد، الأمالي، ص316؛ طوسي، الأمالي، ص 84؛ مجلسي، بحارالانوار، ج71، ص276.
3. صدوق، الأمالي، ص 516؛ مجلسي، بحارالانوار، ج23، ص146.
4. صدوق، الأمالي، ص669؛ مجلسي، بحارالانوار، ج71، ص173؛ حرّ عاملي، وسائل الشيعه، ج12، ص147.
5. صدوق، الأمالي، 669؛ حرّ عاملي، وسائل الشيعه، ج12، ص16.
6. کليني، الکافي، ج6، ص298.
7. صدوق، عيون اخبارالرضا (عليه السلام)، ج2، ص228.
8. کليني، الکافي، ج4، ص24.
9. مجلسي، بحارالانوار، ج49، ص229.
10. کليني، الکافي، ج1، ص 487 و 488؛ مجلسي، بحارالانوار، ج49 و 97.
11. مجلسي، بحارالانوار، ج46، ص92.
12. ابن شهر آشوب، مناقب، ج4، ص361.
13. کليني، الکافي، ج8، ص 230؛ بحراني، حلية الابرار، ج4، ص 473؛ مجلسي، بحارالانوار، ج49، ص101.
14. صدوق، عيون اخبارالرضا (عليه السلام)، ج2، ص 159.
15. آل عمران/159.
16. عياشي، تفسير عياشي، ج1، ص 203؛ بحراني، تفسير برهان، ج1، ص 323؛ حويزي، نورالثقلين، ج1، ص 404.
17. ابن شهر آشوب، مناقب، ج4، ص341؛ مجلسي، بحارالانوار، ج49، ص 98؛ نوري، مستدرک الوسائل، ج12، ص 164.
18. صدوق، عيون اخبار الرضا (عليه السلام)، ج2، ص 74؛ مجلسي، بحارالانوار، ج72، ص45؛ نوري، مستدرک الوسائل، ج13، ص206.
19. نجاشي، رجال النجاشي، ص276؛ طوسي، الأمالي، ص 359؛ بحراني، حلية الابرار، ج4، ص363.
20. صدوق، عيون اخبارالرضا (عليه السلام)، ج2، ص 74؛ مجلسي، بحارالانوار، ج71، ص187؛ حرّ عاملي، وسائل الشيعه، ج20، ص59.
21. کليني، الکافي، ج، ص377؛ کشّي، رجال الکّشي، ص593.
22. طبري آملي، نوادر المعجزات، ص 150؛ بحراني، مدينة معاجز، ج1، ص 433.
23. کشّي، رجال الکشّي، ص611.
24. طبرسي، مشکاة الانوار، ص273.
25. مجلسي، بحارالانوار، ج75، ص 339.
26. صدوق، عيون اخبار الرضا (عليه السلام)، ج2، ص 169؛ مجلسي، بحارالانوار، ج49، ص182.
27. مجلسي، بحارالانوار، ج71، ص 232.
28. همان، ص 233-232.
29. صدوق، عيون اخبارالرضا (عليه السلام)، ج2، ص61؛ مجلسي، بحارالانوار، ج93، ص121.
30. عطاردي، مسند امام رضا (عليه السلام)، ج2، ص 297.
31. کليني، الکافي، ج2، ص 197.
32. صدوق، عيون اخبارالرضا (عليه السلام)، ج2، ص 184.
33. مجلسي، بحارالانوار، ج49، ص 100.
34. ابن شهر آشوب، مناقب، ج4، ص362؛ مجلسي، بحارالانوار، ج49، ص99؛
35. ابن شهر آشوب، مناقب، ج4، ص341؛ مجلسي، بحارالانوار، ج49، ص 98؛ نوري، مستدرک الوسائل، ج12، ص164.
36. کليني، الکافي، ج2، ص 200؛ مجلسي، مرآة العقول، ج9، ص 121.
37. برقي، المحاسن، ج2، ص 601؛ مجلسي، بحارالانوار، ج72، ص101.
38. برقي، المحاسن، ج2، ص 602؛ طبرسي، مکارم الاخلاق، ص306، مجلسي، بحارالانوار، ج72، ص101 و ج88، ص254.
39. ابن مکي، الدّرّة الباهرة، ص37؛ مجلسي، بحارالانوار، ج75، ص356.
40. برقي، المحاسن، ج2، ص 375؛ صدوق، الفقيه، ج2، ص 296؛ طبرسي، مکارم الاخلاق، ص252؛ مجلسي، بحارالانوار، ج73، ص271.
41. کليني، الکافي، ج3، ص502.
42. صدوق، عيون اخبارالرضا (صلي الله عليه و آله و سلم)، ج2، ص 184؛ طبرسي، اعلام الوري، ج2، ص63؛ اربلي، کشف الغمه، ج2، 316؛ بحراني، حلية الابرار، ج4، ص362؛ نوري، مستدرک الوسائل، ج7، ص185.
43. شوري/30.
44. بحراني، تفسير برهان، ج4، ص604؛ مجلسي، بحارالانوار، ج65، ص157.
45. طبرسي، مشکاة الانوار، ص274.
46. صدوق، عيون اخبارالرضا (عليه السلام)، ج2، ص24.
47. حميري، قرب الاسناد، ص355.
48. صدوق، عيون اخبارالرضا (عليه السلام)، ج2، ص33؛ مجلسي، بحارالانوار، ج69، ص219 و ج100، ص128؛ حرّ عاملي، وسائل الشيعه، ج16، ص55؛ نوري، مستدرک الوسائل، ج13، ص378 و ج14، ص29 و ج15، ص72.
49. صدوق، عيون اخبار الرضا (عليه السلام)، ج2، ص73؛ طبرسي، مکارم الاخلاق، ص 148؛ مجلسي، بحارالانوار، ج63، ص 79.
50. مجلسي، بحارالانوار، ج71، ص 232.
51. صدوق، عيون اخبارالرضا (عليه السلام)، ج2، ص 57؛ بحراني، تفسير برهان، ج4، ص475.
52. کراجکي، کنزالفوائد، ج1، ص 306؛ مجلسي، بحارالانوار، ج71، ص236؛ حرّ عاملي، وسائل الشيعه، ج12، ص 212.
53. به شراب انگور، نبيذ مي‌گويند.
54. برسي، مشارق انواراليقين، ص 289؛ مجلسي، بحارالانوار، ج27، ص314.
55. کليني، الکافي، ج2، ص 48.
56. حميري، قرب الاسناد، ص386؛ کليني، الکافي، ج2، ص488؛ مجلسي، بحارالانوار، ج90، ص367؛ بحراني، تفسير برهان، ج1، ص 395.
57. مجلسي، بحارالانوار، ج49، ص 167.
58. طوسي، الأمالي، ص 522.
59. طوسي، الأمالي، ص 522؛ مجلسي، بحارالانوار، ج73، ص 43.
60. طبرسي، مشکاة الانوار، ص 49؛ صدوق، ثواب الاعمال، ص 304؛ طوسي، تهذيب الاحکام، ج6، ص177.
61. کشّي، رجال الکشّي، ص 554.
62. صدوق، الفقيه، ج2، ص 110؛ حرّ عاملي، وسائل الشيعه، ج10، ص 363.
63. صدوق، عيون اخبار الرضا (عليه السلام)، ج1، ص 290؛ صدوق، علل الشرائع، ص581؛ اربلي، کشف الغمه، ج2، ص 294.
64. حرّاني، تحف العقول، ص443.
65. مجلسي، بحارالانوار، ج75، ص335.
66. کليني، الکافي، ج2، ص673؛ فيض کاشاني، الوافي، ج5، ص711؛ بحراني، حلية الابرار، ج4، ص520؛ مکارم شيرازي، آداب معاشرت در اسلام، ص 144.
67. حميري، قرب الاسناد، ص394؛ مجلسي، بحارالانوار، ج49؛ ص269.
68. کليني، الکافي، ج6، ص 11.
69. حلّي، عدة الداعي، ص 87.
70. کليني، الکافي، ج5، ص367؛ برقي، المحاسن، ج2، ص 191؛ مجلسي، بحارالانوار، ج22، ص 190.
71. عياشي، تفسيرعياشي، ج1، ص 371؛ مجلسي، بحارالانوار، ج10، ص 278.
72. طوسي، مصباح المتهجّد، ص626؛ کليني، الکافي، ج4، ص68؛ مجلسي، بحارالانوار، ج93، ص317.
73. کليني، الکافي، ج6، ص283؛ مجلسي، بحارالانوار، ج49، ص102.
74. طبرسي، مکارم الاخلاق، ص167.

منبع مقاله :
فعالي، محمد تقي، (1394) سبک زندگي رضوي (8)، مشهد: بنياد فرهنگي هنري امام رضا (عليه السلام)، چاپ اول.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.