به کوشش: جمعي از نويسندگان
در بين مدعياني که در ساليان اخير ظهور کردند برخي سابقهاي طولاني در اين ماجرا دارند و با انتشار کتب متعدد در اين خصوص ضمن بيان مسائل روحي و معنوي ، به شرح چگونگي سير و سلوک و کشف و شهود ادعايي خود پرداختند. مطلبي که در ذيل خواهد آمد مشروح ماجراي يکي از مدعياني است که در قبل و بعد انقلاب از بعد تبليغاتي و رواني براي تاثير گذاري بر ذهن مخاطبان جوان تلاش زيادي کرد و حتي در نزد مريدان، خود را به عنوان رابط امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) مطرح ساخت.
وي به منظور جلب توجه بيشتر مردم دست به انتشار کتابهايي با موضوعات ارتباط با امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) زد. محتواي برخي از اين کتاب، بيان سير روحي و عرفاني يکي از استادان «ح.پ» است که تنها يک روضه خوان معمولي بود اما در کتابهاي «ح.پ» در سطح فقيه، اصولي، فيلسوف، اهل عرفان، کشف و شهود و طي الارض معرفي شده است.
«ح. پ» مدعي بود که امام زمان (عليه السلام) و حضرت رضا(عليه السلام) آن مرحوم را بعنوان استاد به او معرفي و تعيين کردهاند. استاد «ح.پ» در سال 1335 به رحمت خدا رفت و در آن هنگام «ح. پ» 21 سال داشت. برابر با ادعاي اين مدعي، وي فراگيري دروس حوزوي را از 18 سالگي آغاز کرد و بنابراين ادعاي کسب علوم، معارف و سير و سلوک در مدت سه سال طلبگي آن هم در حد شاگردي در محضر استادش امري دور از ذهن مينمايد.
«ح. پ» در يکي از آثارش مينويسد: در همان اوائلي که با ايشان آشنا شده بودم در عالم رويا ديدم که سر کوه تيزي که از دو طرف پرتگاه است ولي راه مستقيمي است به طرف خورشيد ميروم و گاهي ميخواهد پايم بلغزد و به ته پرتگاه بروم ولي ميبينم حاج آقا (استاد ح. پ) از پشت سرم ميآيد و نمي گذارد پرت شوم. مرا ميگيرد و در صراط مستقيم قرارم ميدهد.
در صفحه 42 کتاب مذکور ميگويد: دوستي ميگفت روزي... در خدمت مرحوم حاج آقا...(بوديم)... براي ما از کلمات حضرت امام موسي بن جعفر «عليه السلام» ميگفت. من حالم منقلب شده بود. سرم را روي زانويم گذاشته بودم و قطعاً به خواب نرفته بودم ولي در عين حال ديدم، حضرت موسي ابن جعفر «عليه السلام» در کنار حرم ايستادهاند و آنچه حاج آقا... براي ما ميگويد آن حضرت به او تلقين ميفرمايد.
در صفحه 105 همان کتاب از قول مرحوم حاج آقا... پس از زيارت کاظمين نقل ميکند: من وقتي وارد حرم شدم ديدم حضرت موسي ابن جعفر «عليه السلام» و امام جواد «عليه السلام» نشستهاند و من به آنها سلام کردم، آنها جواب دادند.
ح. پ پس از طرح مطالب عجيب، بالاخره روزهاي پاياني عمر استادش را به تصوير کشيده و در صفحه 142 کتاب مينويسد: چند روزي در ... ماندم و نمي دانستم که اين آخرين ديدار من با او خواهد بود. از ايشان اجازه مسافرت به عراق را گرفتم و پس از چند روز به عراق حرکت کردم. تقريباً هر هفته از معظم له نامهاي ميرسيد و برنامه کار و زندگي مرا تنظيم ميکرد. تا آنکه يک روز سيل تلگراف تسليت به سوي من سرازير شد. دوستان فوت او را اعلام ميکردند زيرا اکثر دوستان ايشان ميدانستند که حاج آقا... رفيقي صميمي تر از من ندارد.
در صفحه 162 و 163 و 164 همان کتاب مينويسد: در همان سفر که پس از 14 سال بعد از فوت معظم له به ... رفته بودم... بر سر قبر ايشان رفتم. ديدم مرقد پاکش در ميان قبرستان عمومي زنجان بدون هيچ امتيازي واقع شده که با خود تصميم گرفتم که مقبرهاي برايش بسازم. شب در عالم خواب حاج آقا... را ديدم. اول از ايشان سوال کردم که در کجاي بهشت سکونت داريد؟ فرمود من دربان حضرت سيدالشهداء هستم... گفتم مايلم قبرتان را بسازم که فرمود اگر قبور مجاور صدمهاي نمي بيند مانعي ندارد... يکي دو سال بعد... قبر مطهر او را بدون آنکه بر آن قبر، مقبرهاي ساخته شود مرمت کردم و قبر او در قبرستان تا حدي مشخص شد و مردمي که اين کتاب را مطالعه کرده بودند و به مقام معنوي آن مرحوم پي برده بودند، دسته دسته به زيارت قبرش ميرفتند. شبي در عالم رويا ديدم کنار قبرش ايستاده و به خاطر آنکه قبرش را ساخته ام از من تشکر کرده و ميگويد براي آنکه تو اين عمل را انجام دادهاي من حاضرم هر چه بخواهي برايت از آقا بگيرم. گفتم کدام آقا؟ فرمود من به تو گفته بودم که در بهشت دربان حضرت سيدالشهداء هستم. من از او تقاضا کردم که سه حاجت يکي مربوط به دنيا و دو تاي ديگر مربوط به آخرتم بود، از حضرت سيدالشهداء بگيرد. به من گفت بسيار خوب و از خواب بيدار شدم و بحمدالله آنکه مربوط به دنيايم بوده به من داده شد و اميدوارم آنچه مربوط به آخرتم هست نيز عطا شود.
وي براي باورپذير بودن ادعاهايش، وقايع و خاطرات و رخدادهاي زيادي را براي مريدانش بيان ميکرد و در کتابهايي که تاليف کرد شرح بسياري از مدعيات خود را آورده است. اين نوع ادعاها البته براي برخي از پيروانش جالب توجه بود و علاقه مندان و آشنايان فکر ميکردند که وي از چنان توانمندي روحي برخوردار است که ميتواند به محضر ائمه شرفياب شود. کم کم طرح گفتههايي از اين دست براي «ح. پ» کسب وجهه کرد و او جمعي را براي اشاعه افکارش تشکيل داد.
وي در جايي چنين اظهارنظر کرد. در سال 1358 از طريق کتاب... خواستم به خود جنبه معنوي هم بدهم... جمعي به من مراجعه کردند که ما بايد چه کنيم که مثل ملا ... شويم، من گفتم اين برنامه را که قبلاً توضيح دادم بايد انجام دهيد که آنها مشغول شدند. با اينکه خودم سرتا پا هواي نفس و تابع شيطان بودم از آنها خواستم که با نفسشان جهاد کند.
«ح. پ» مراحل سير و سلوک را وجهه تشکيلاتي خود قرار داد و از داوطلبين امتحان ورودي ميگرفت و کارت عضويت براي آنان فراهم ميکرد و در هر کدام از مراحل پيش گفته که با دادن اذکار، عبادات و دستورات شاق و طاقت فرسا و به مدت يکسال آنان را مشغول ميکرد، از آنان ميخواست که در دفتري حالات روحي و خوابها و مکاشفات خود را ثبت کنند و بدين وسيله اعضاي جمع را مدتي با چنين مسائل واهي مشغول ميکرد.
همچنين وي در تعهدنامهاي ضمن ابراز ندامت از اقدامات گذشته در تاريخ 6/9/77 عنوان کرد: همانطور که قبلاً نسبت به عدم انجام کارهاي خلاف و سوء، متعهد شده بودم از اين تاريخ نسبت به عدم انجام محورهاي ذيل تعهد ميدهم و در غير اين صورت حاضرم طبق قانون و شرع با اشد مجازات با من برخورد شود.
1 عدم برگزاري جلسات به اصطلاح تزکيه و سير و سلوک
2 عدم تاليف و نشر کتاب در راستاي به اصطلاح تزکيه و سير و سلوک
3 عدم اقدام به چاپ مجلد و انتشار کتابهاي سابق
4 عدم ارتباط با مريدان و به اصطلاح استادياران سابق
5 عدم برگزاري جلسات مريد و مراد بازي
6 عدم تشکيل جلسات خاصي نسوان از جمله کلاسهاي خودسازي و مطهرات و عدم ارتباط با مريدان نسوان
7 عدم اخذ وجوهات و صادقات و شهريه از مريدان بدون وکالت کتبي مراجع معظم
8 عدم ادعاي ارتباط مستقيم و غير مستقيم با ائمه
9 عدم ادعاي کشف و کرامات
10 تحويل کليه دفاتر تزکيه افراد که نزد بنده ميباشد به برادران ذيربط
اقدام ديگر او در راستاي مطرح کردن خود به عنوان يک استاد علوم حوزوي، انتشار رساله احکام بود. وي تلاش کرد که خود را به عنوان مجتهد و مرجع تقليد قلمداد کند و طي چهار سال از طرح اين ادعا علاوه بر اينکه وجوهات بسياري را از اين طريق اخذ کرد، به استادياران خود هم مدرک اجتهاد داد.
وي قرآني نيز ترجمه کرد و با تيراژ 6 هزار در دو نوبت به چاپ رساند و در سخنراني مورخه 5/3/85 مدعي شد که اين قرآن بيشتر از قرآنهاي ديگر در منزل شما بخاطر عدم توجه از شما شکايت ميکند.
اقدام تبليغاتي ديگر او انتشار نشريهاي با همياري يکي از مريدانش بود که به صورت ماهيانه از سال 80 تا 85 چاپ ميشد و براي انتشار آن از سهمين نيز استفاده ميکرد. در هر شماره اين نشريه بدون استثناء عکس و سخنان ح. پ درج ميشد.
او در يکي ديگر از کتابهايش مدعي شد که امام زمان با امضاي صفحهاي از يک نسخه قرآن چاپ سعودي و وقف مسجدالحرام آن را از طريق يکي از مريدان وي که به عمره مشرف شده بود، به او هديه داده و بدين وسيله کار او را در امر سير و سلوک تاييد کرده است.
مرجع قضائي بعد از تشکيل جلسه و بررسي پرونده در نهايت به شرح ذيل اقدام به صدور حکم مينمايد:
متهم رديف اول آقاي ح. پ در خصوص نشر اکاذيب و تشويش اذهان عمومي از طريق فعاليت تشکيلاتي و شخصيت سازي براي خود با سخنراني و توزيع مجلات و تاليف و نشر کتابها و ادعاي موهوم روياي صادقانه و مکاشفات و ملاقاتها با امام زمان و انتساب دستخط جعلي و ادعاي دريافت قرآن امضا شده به امضاي حضرت و جعل مراحل هفتگانه تهذيب نفس با ابزار قرار دادن آيات و روايات و اهانت به مقدسات ديني و مذهبي مستنداً به ماده 698 قانون مجازات اسلامي و رعايت ماده 47 قانون مذکور به تحمل يکسال حبس تعزيري و در خصوص تحصيل مال نامشروع از طريق ادعاي مرجعيت تقليد و اخذ و تصرف در وجوهات شرعيه به صورت مستقيم و يا از طريق ايادي و مريدان خويش به مبلغ يکصد ميليون تومان و کسب حق التاليف از بيش از 50 عنوان کتاب با محتواي خلاف واقع و گمراه کننده که هر کدام از کتب مذکور به طور ميانگين 20 بار منتشر گرديده مجموعاً دويست ميليون تومان و تهيه منازل و ويلاهاي متعدد از محل وجوه ياد شده از قبيل...مستنداً به ماده 2 قانون تشديد مجازات مرتکبين اختلاس، ارتشاء و کلاهبرداري به استرداد مبلغ يکصد ميليون تومان وجوه شرعي و تحمل يکسال حبس تعزيري و در اجراي ماده 10 قانون مجازات اسلامي مقرر ميگردد کليه املاک و مستغلات هشتگانه فوق الذکر و مبلغ 813 ميليون ريال وجه نقد و 3050 دلار مشکوفه در بازرسي از منزل متهم که همگي از طريق اموال نامشروع فوق تهيه گرديده، به استثناي منزلي که در حد متعارف و مورد نياز زندگي متهم و همسران وي خريداري و در اختيار وي قرار ميگيرد، ضبط گردد و بخاطر اينکه کتابهاي چاپ شده از متهم تماما حاوي مطالب کذب و خلاف واقع و گمراه کننده و اغراق آميز بوده و در جهت شخصيت سازي وي چاپ و منتشر گرديده و بعد از سال 1377 که به تعهد عدم چاپ و انتشار آنها عمل ننموده است فلذا کليه کتابهاي وي با عناوين قبلي يا با هر نام و عنوان ديگر، حق و چاپ و نشر را نداشته و مقرر ميگردد فيلم و زينگ و ادوات چاپ و نسخ موجود در انتشارات و هر جاي ديگر هم جمع آوري و ضبط گردد. همچنين مجلاتي چون... و ديگر مجلات که در تمجيد و تعريف از تشکيلات متهم چاپ و منتشر ميگرديده حق ادامه انتشار را نخواهد داشت و مراکز انتشاراتي... و سايتهاي مربوط به نام و تشکيلات متهم به نحو مقتضي تعطيل گردد...از آنجا که متهم به ارتکاب اعمال فوق، موجبات هتک حيثيت روحانيت را فراهم نموده است مستندا به ماده 43 آيين نامه اصلاحي دادسراها و دادگاهها به خلع لباس روحانيت محکوم ميگردد و بر اساس ماده 19 قانون مذکور متهم به مدت ده سال حق سکونت در غير از شهرستان قم را نخواهد داشت.
منبع مقاله:
جمعي از نويسندگان؛(1388)، کژراهه (گزارشهايي از فرقههاي نوپديد و عرفانهاي دروغين)، تهران: موسسه جام جم، چاپ اول.
ادعاي کسب معارف ديني: روضه خوان بودن يک افتخاراست
«ح. پ» يکي از مدعياني است که قبل از انقلاب فعاليتهاي فرهنگي خود را شروع کرد. وي در يکي از شهرهاي استان خراسان، مرکزي را به منظور پاسخگويي به شبهات مذهبي داير و بدين وسيله برخي از جوانان مشتاق مباحث ديني را به دور خود جمع کرد.وي به منظور جلب توجه بيشتر مردم دست به انتشار کتابهايي با موضوعات ارتباط با امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) زد. محتواي برخي از اين کتاب، بيان سير روحي و عرفاني يکي از استادان «ح.پ» است که تنها يک روضه خوان معمولي بود اما در کتابهاي «ح.پ» در سطح فقيه، اصولي، فيلسوف، اهل عرفان، کشف و شهود و طي الارض معرفي شده است.
«ح. پ» مدعي بود که امام زمان (عليه السلام) و حضرت رضا(عليه السلام) آن مرحوم را بعنوان استاد به او معرفي و تعيين کردهاند. استاد «ح.پ» در سال 1335 به رحمت خدا رفت و در آن هنگام «ح. پ» 21 سال داشت. برابر با ادعاي اين مدعي، وي فراگيري دروس حوزوي را از 18 سالگي آغاز کرد و بنابراين ادعاي کسب علوم، معارف و سير و سلوک در مدت سه سال طلبگي آن هم در حد شاگردي در محضر استادش امري دور از ذهن مينمايد.
«ح. پ» در يکي از آثارش مينويسد: در همان اوائلي که با ايشان آشنا شده بودم در عالم رويا ديدم که سر کوه تيزي که از دو طرف پرتگاه است ولي راه مستقيمي است به طرف خورشيد ميروم و گاهي ميخواهد پايم بلغزد و به ته پرتگاه بروم ولي ميبينم حاج آقا (استاد ح. پ) از پشت سرم ميآيد و نمي گذارد پرت شوم. مرا ميگيرد و در صراط مستقيم قرارم ميدهد.
در صفحه 42 کتاب مذکور ميگويد: دوستي ميگفت روزي... در خدمت مرحوم حاج آقا...(بوديم)... براي ما از کلمات حضرت امام موسي بن جعفر «عليه السلام» ميگفت. من حالم منقلب شده بود. سرم را روي زانويم گذاشته بودم و قطعاً به خواب نرفته بودم ولي در عين حال ديدم، حضرت موسي ابن جعفر «عليه السلام» در کنار حرم ايستادهاند و آنچه حاج آقا... براي ما ميگويد آن حضرت به او تلقين ميفرمايد.
در صفحه 105 همان کتاب از قول مرحوم حاج آقا... پس از زيارت کاظمين نقل ميکند: من وقتي وارد حرم شدم ديدم حضرت موسي ابن جعفر «عليه السلام» و امام جواد «عليه السلام» نشستهاند و من به آنها سلام کردم، آنها جواب دادند.
ح. پ پس از طرح مطالب عجيب، بالاخره روزهاي پاياني عمر استادش را به تصوير کشيده و در صفحه 142 کتاب مينويسد: چند روزي در ... ماندم و نمي دانستم که اين آخرين ديدار من با او خواهد بود. از ايشان اجازه مسافرت به عراق را گرفتم و پس از چند روز به عراق حرکت کردم. تقريباً هر هفته از معظم له نامهاي ميرسيد و برنامه کار و زندگي مرا تنظيم ميکرد. تا آنکه يک روز سيل تلگراف تسليت به سوي من سرازير شد. دوستان فوت او را اعلام ميکردند زيرا اکثر دوستان ايشان ميدانستند که حاج آقا... رفيقي صميمي تر از من ندارد.
در صفحه 162 و 163 و 164 همان کتاب مينويسد: در همان سفر که پس از 14 سال بعد از فوت معظم له به ... رفته بودم... بر سر قبر ايشان رفتم. ديدم مرقد پاکش در ميان قبرستان عمومي زنجان بدون هيچ امتيازي واقع شده که با خود تصميم گرفتم که مقبرهاي برايش بسازم. شب در عالم خواب حاج آقا... را ديدم. اول از ايشان سوال کردم که در کجاي بهشت سکونت داريد؟ فرمود من دربان حضرت سيدالشهداء هستم... گفتم مايلم قبرتان را بسازم که فرمود اگر قبور مجاور صدمهاي نمي بيند مانعي ندارد... يکي دو سال بعد... قبر مطهر او را بدون آنکه بر آن قبر، مقبرهاي ساخته شود مرمت کردم و قبر او در قبرستان تا حدي مشخص شد و مردمي که اين کتاب را مطالعه کرده بودند و به مقام معنوي آن مرحوم پي برده بودند، دسته دسته به زيارت قبرش ميرفتند. شبي در عالم رويا ديدم کنار قبرش ايستاده و به خاطر آنکه قبرش را ساخته ام از من تشکر کرده و ميگويد براي آنکه تو اين عمل را انجام دادهاي من حاضرم هر چه بخواهي برايت از آقا بگيرم. گفتم کدام آقا؟ فرمود من به تو گفته بودم که در بهشت دربان حضرت سيدالشهداء هستم. من از او تقاضا کردم که سه حاجت يکي مربوط به دنيا و دو تاي ديگر مربوط به آخرتم بود، از حضرت سيدالشهداء بگيرد. به من گفت بسيار خوب و از خواب بيدار شدم و بحمدالله آنکه مربوط به دنيايم بوده به من داده شد و اميدوارم آنچه مربوط به آخرتم هست نيز عطا شود.
روياي صادقه يا جماعت خواب زده
«ح. پ» در صفحه 365 کتاب ديگرش مينويسد: يک روز در مسجد ... صاحب الزمان مشهد نماز ظهر و عصر خواندم. ديدم شخصي که در پاکي و تقوي حرف ندارد، کنار من نشست و گفت حاج آقا، منزل ما در خارج از شهر است. يک اطاق بيشتر ندارم و من پنج بچه دارم و عيالم هم هست. برق نداريم. شبها چراغ نفتي را خاموش ميکنيم. در چوبي بدون شيشه را ميبنديم. چشم چشم را نمي بيند. ديشب.. نصفههاي شب از خواب بيدار شدم، ديدم فوق العاده تشنه ام. هر چه فکر کردم اگر از جاي برخيزم و بخواهم آب بخورم علاوه بر آنکه بچهها را لگد ميکنم، معلوم نيست در آن تاريکي آب را پيدا کنم... ناگهان ديدم حضرت بقيه الله کنار من ايستادهاند و به من فرمودند اين پول را بگيريد و به مسجد ... نزد ح. پ برو و اين پول را به او بده و بگو برايت برق بکشد. در اين بين پسر هفت سالهاي داشتم او هم بيدار شد... حضرت بقيه الله به او هم سي و پنج تومان عنايت فرمودند. به هر حال من به او گفتم فعلاً اين پولها متعلق به تو است. آيا اجازه ميدهي که ده تومان از آنها را براي برکت جيبم بردارم و بيست تومان بجايش بگذارم و برق منزلت را بکشم؟ گفت حاج آقا شما اختيار داريد. من ده تومان از پولها را برداشتم و بيست تومان روي آن گذاشتم و با آنکه کشيدن برق در آن زمان بسيار مشکل بود ولي با کمال سهولت توانستم براي او تقاضاي برق کنم و در ظرف چند روز براي او برق بکشند و حتي مخارج آنها را حساب کرديم ده تومان زيادي آمده بود. معلوم شد اين ده تومان همان پولي است که من روي پولها اضافه کرده ام.وي براي باورپذير بودن ادعاهايش، وقايع و خاطرات و رخدادهاي زيادي را براي مريدانش بيان ميکرد و در کتابهايي که تاليف کرد شرح بسياري از مدعيات خود را آورده است. اين نوع ادعاها البته براي برخي از پيروانش جالب توجه بود و علاقه مندان و آشنايان فکر ميکردند که وي از چنان توانمندي روحي برخوردار است که ميتواند به محضر ائمه شرفياب شود. کم کم طرح گفتههايي از اين دست براي «ح. پ» کسب وجهه کرد و او جمعي را براي اشاعه افکارش تشکيل داد.
ابداع مراحل سير و سلوک
«ح. پ» مدعي آموزش مراحل سير و سلوک و تهذيب نفس بود و به مريدانش راه و روش رسيدن به مقامات معنوي را ياد ميداد. او در راستاي تصوير کردن شخصيتي عارف و سالک از خود در نزد هوادارانش اقدام به ابداع هفت مرحله سير و سلوک شامل يقظه، توبه، استقامت، صراط مستقيم، محبت، جهاد نفس و عبوديت کرد.وي در جايي چنين اظهارنظر کرد. در سال 1358 از طريق کتاب... خواستم به خود جنبه معنوي هم بدهم... جمعي به من مراجعه کردند که ما بايد چه کنيم که مثل ملا ... شويم، من گفتم اين برنامه را که قبلاً توضيح دادم بايد انجام دهيد که آنها مشغول شدند. با اينکه خودم سرتا پا هواي نفس و تابع شيطان بودم از آنها خواستم که با نفسشان جهاد کند.
«ح. پ» مراحل سير و سلوک را وجهه تشکيلاتي خود قرار داد و از داوطلبين امتحان ورودي ميگرفت و کارت عضويت براي آنان فراهم ميکرد و در هر کدام از مراحل پيش گفته که با دادن اذکار، عبادات و دستورات شاق و طاقت فرسا و به مدت يکسال آنان را مشغول ميکرد، از آنان ميخواست که در دفتري حالات روحي و خوابها و مکاشفات خود را ثبت کنند و بدين وسيله اعضاي جمع را مدتي با چنين مسائل واهي مشغول ميکرد.
آغاز برخورد
وي در سال 77 به مرجع قضائي فراخوانده شده و ضمن اعتراف و اذهان به انحرافي بودن افکار و اقداماتش، مصرانه درخواست ميکرد که در قبال تعطيلي تشکيلات موسوم به سير و سلوک و تهذيب نفس و خلع يد و تحويل مراکز و دفاتر تشکيلاتي خويش، به برخورد پيشگيرانه اکتفا و حرمت اجتماعي و خانوادگي وي حفظ شود که بر همين اساس دفتر خود را در مشهد و تهران تعطيل کرد و از برخي از مستغلات وي خلع يد شد.همچنين وي در تعهدنامهاي ضمن ابراز ندامت از اقدامات گذشته در تاريخ 6/9/77 عنوان کرد: همانطور که قبلاً نسبت به عدم انجام کارهاي خلاف و سوء، متعهد شده بودم از اين تاريخ نسبت به عدم انجام محورهاي ذيل تعهد ميدهم و در غير اين صورت حاضرم طبق قانون و شرع با اشد مجازات با من برخورد شود.
1 عدم برگزاري جلسات به اصطلاح تزکيه و سير و سلوک
2 عدم تاليف و نشر کتاب در راستاي به اصطلاح تزکيه و سير و سلوک
3 عدم اقدام به چاپ مجلد و انتشار کتابهاي سابق
4 عدم ارتباط با مريدان و به اصطلاح استادياران سابق
5 عدم برگزاري جلسات مريد و مراد بازي
6 عدم تشکيل جلسات خاصي نسوان از جمله کلاسهاي خودسازي و مطهرات و عدم ارتباط با مريدان نسوان
7 عدم اخذ وجوهات و صادقات و شهريه از مريدان بدون وکالت کتبي مراجع معظم
8 عدم ادعاي ارتباط مستقيم و غير مستقيم با ائمه
9 عدم ادعاي کشف و کرامات
10 تحويل کليه دفاتر تزکيه افراد که نزد بنده ميباشد به برادران ذيربط
ترک عادت و تشديد بيماري
البته چنين تذکراتي باعث نشد که اين فرد مدعي از اقدامات گذشته خود دست بردارد و عليرغم تعهدات قبلي توسط شاگردانش از 1377 تا 1385 در 16 شهر داخل کشور و کشورهايي نظير امارات، کانادا، بحرين و لبنان دفتر تاسيس کرد.اقدام ديگر او در راستاي مطرح کردن خود به عنوان يک استاد علوم حوزوي، انتشار رساله احکام بود. وي تلاش کرد که خود را به عنوان مجتهد و مرجع تقليد قلمداد کند و طي چهار سال از طرح اين ادعا علاوه بر اينکه وجوهات بسياري را از اين طريق اخذ کرد، به استادياران خود هم مدرک اجتهاد داد.
وي قرآني نيز ترجمه کرد و با تيراژ 6 هزار در دو نوبت به چاپ رساند و در سخنراني مورخه 5/3/85 مدعي شد که اين قرآن بيشتر از قرآنهاي ديگر در منزل شما بخاطر عدم توجه از شما شکايت ميکند.
اقدام تبليغاتي ديگر او انتشار نشريهاي با همياري يکي از مريدانش بود که به صورت ماهيانه از سال 80 تا 85 چاپ ميشد و براي انتشار آن از سهمين نيز استفاده ميکرد. در هر شماره اين نشريه بدون استثناء عکس و سخنان ح. پ درج ميشد.
او در يکي ديگر از کتابهايش مدعي شد که امام زمان با امضاي صفحهاي از يک نسخه قرآن چاپ سعودي و وقف مسجدالحرام آن را از طريق يکي از مريدان وي که به عمره مشرف شده بود، به او هديه داده و بدين وسيله کار او را در امر سير و سلوک تاييد کرده است.
برخورد قضايي
با تشديد اقدامات اين فرد مدعي، در نهايت مرجع قضائي اقدامات لازم را براي برخوردهاي تنبيهي در دستور کار قرار داد و دستور بازداشت موقت او را صادر کرد. وي از تاريخ 85/3/28 تا 85/5/20 در زندان بود از آن به بعد با قرار وثيقه آزاد شد.مرجع قضائي بعد از تشکيل جلسه و بررسي پرونده در نهايت به شرح ذيل اقدام به صدور حکم مينمايد:
متهم رديف اول آقاي ح. پ در خصوص نشر اکاذيب و تشويش اذهان عمومي از طريق فعاليت تشکيلاتي و شخصيت سازي براي خود با سخنراني و توزيع مجلات و تاليف و نشر کتابها و ادعاي موهوم روياي صادقانه و مکاشفات و ملاقاتها با امام زمان و انتساب دستخط جعلي و ادعاي دريافت قرآن امضا شده به امضاي حضرت و جعل مراحل هفتگانه تهذيب نفس با ابزار قرار دادن آيات و روايات و اهانت به مقدسات ديني و مذهبي مستنداً به ماده 698 قانون مجازات اسلامي و رعايت ماده 47 قانون مذکور به تحمل يکسال حبس تعزيري و در خصوص تحصيل مال نامشروع از طريق ادعاي مرجعيت تقليد و اخذ و تصرف در وجوهات شرعيه به صورت مستقيم و يا از طريق ايادي و مريدان خويش به مبلغ يکصد ميليون تومان و کسب حق التاليف از بيش از 50 عنوان کتاب با محتواي خلاف واقع و گمراه کننده که هر کدام از کتب مذکور به طور ميانگين 20 بار منتشر گرديده مجموعاً دويست ميليون تومان و تهيه منازل و ويلاهاي متعدد از محل وجوه ياد شده از قبيل...مستنداً به ماده 2 قانون تشديد مجازات مرتکبين اختلاس، ارتشاء و کلاهبرداري به استرداد مبلغ يکصد ميليون تومان وجوه شرعي و تحمل يکسال حبس تعزيري و در اجراي ماده 10 قانون مجازات اسلامي مقرر ميگردد کليه املاک و مستغلات هشتگانه فوق الذکر و مبلغ 813 ميليون ريال وجه نقد و 3050 دلار مشکوفه در بازرسي از منزل متهم که همگي از طريق اموال نامشروع فوق تهيه گرديده، به استثناي منزلي که در حد متعارف و مورد نياز زندگي متهم و همسران وي خريداري و در اختيار وي قرار ميگيرد، ضبط گردد و بخاطر اينکه کتابهاي چاپ شده از متهم تماما حاوي مطالب کذب و خلاف واقع و گمراه کننده و اغراق آميز بوده و در جهت شخصيت سازي وي چاپ و منتشر گرديده و بعد از سال 1377 که به تعهد عدم چاپ و انتشار آنها عمل ننموده است فلذا کليه کتابهاي وي با عناوين قبلي يا با هر نام و عنوان ديگر، حق و چاپ و نشر را نداشته و مقرر ميگردد فيلم و زينگ و ادوات چاپ و نسخ موجود در انتشارات و هر جاي ديگر هم جمع آوري و ضبط گردد. همچنين مجلاتي چون... و ديگر مجلات که در تمجيد و تعريف از تشکيلات متهم چاپ و منتشر ميگرديده حق ادامه انتشار را نخواهد داشت و مراکز انتشاراتي... و سايتهاي مربوط به نام و تشکيلات متهم به نحو مقتضي تعطيل گردد...از آنجا که متهم به ارتکاب اعمال فوق، موجبات هتک حيثيت روحانيت را فراهم نموده است مستندا به ماده 43 آيين نامه اصلاحي دادسراها و دادگاهها به خلع لباس روحانيت محکوم ميگردد و بر اساس ماده 19 قانون مذکور متهم به مدت ده سال حق سکونت در غير از شهرستان قم را نخواهد داشت.
منبع مقاله:
جمعي از نويسندگان؛(1388)، کژراهه (گزارشهايي از فرقههاي نوپديد و عرفانهاي دروغين)، تهران: موسسه جام جم، چاپ اول.