نويسنده: کمال پولادي
تعريف
قصههاي پريان به دستهي بزرگي از قصههاي غالباً کوتاه گفته ميشود که سرشار از فضاي سحرآميز و پر از شگفتي و ماجراهايي است که با مداخلهي نيروهاي ماوراءطبيعي و متفاوت با منطق علم و حقايق متعارف رخ ميدهد. بيشتر اين قصهها در اصل به فرهنگ عامه تعلق دارند و از ذخاير سنت شفاهي قصهگويي به شمار ميآيند. با اين حال دستهاي از قصههاي پريان توسط نويسندگان معيني خلق شدهاند و داراي مؤلف مشخصي هستند. به اين ترتيب قصههاي پريان را ميتوان از نظر شکل تأليف به دو دسته تقسيم کرد:1. قصههايي که نويسندهي معيني ندارند و محصول خلاقيت جمعي جماعات و اقوام مختلف هستند.
2. قصههايي که با الهام از قصههاي فرهنگ عامه توسط نويسندگان معيني خلق شدهاند.
قصههايي که برادران گريم جمعآوري کردهاند، به دستهي نخست و قصههايي که آندرسن نوشته است به دستهي دوم تعلق دارند. در اين مبحث ابتدا دربارهي قصههاي دستهي اول توضيحاتي داده ميشود وآنگاه به نوآوري آندرسن در آفرينش قصههاي پريان از نوع جديد ميپردازيم.
قصههاي پريان در فرهنگ عامه
آن دسته از قصههاي پريان که به فرهنگ عامه تعلق دارد بخشي از هنر شفاهي قصهگويي جماعات اوليه در اعصار گذشته است که در آنها ارزشها، اعتقادات و هنجارهاي اخلاقي به نحوي خيالانگيز و با تکيه بر خاصههاي زيباييشناسي منعکس شده است. اين قصهها غالباً در شبنشينيها يا حين کار و گاه توسط قصهگوهاي دورهگرد در برخي محلهاي عمومي نقل ميشد. اين قصهها گذشته از جنبههاي سرگرمکننده، انعکاس سنن زندگي، باورهاي ديني و اخلاقي و گاه تعابير فلسفي نيز بوده است.قصههاي پريان يکي از اقسام قصههاي فرهنگ عامه است. اسطوره، حماسه و فابل نيز از انواع ديگر قصههاي فرهنگ عامه به شمار ميآيند. به هر حال تمام قصههاي فرهنگ عامه از جمله قصههاي پريان محصول خلاقيت جمعي جماعت اوليهاند. اين قصهها سرشار از روح خوشبيني، نيکانديشي و اميد به پيروزي خير بر شر هستند. آنها در جريان انتقال از نسلي به نسل ديگر و از سرزميني به سرزمين ديگر، با حفظ مايهي اصلي از لحاظ برخي عناصر، موافق مقتضيات زمان و مکان، دستخوش دگرگوني شدهاند. آنها ضمن آنکه تجلي آرزوها و انديشههاي مردم سادهي اعصار گذشتهاند، به دليل حکمت قابل تعميمي که دربردارند و به سبب خوشبيني و ايمان به پيروزي، قابليت ماندگاري بسياري از خود نشان داده و سدهها و هزارهها را پشت سر گذاشته و به ما رسيدهاند. بسياري از قصههايي که مادربزرگها براي کودکان نقل ميکنند، از اين جملهاند. کتابهايي که کانون پرورش فکري کودکان و نوجوانان تحت عنوان «قصهگويي» منتشر کرده است، غالباً حاوي اين قصهها هستند.
تاريخ و منشاء قصههاي پريان
منشاء قصههاي عاميانه از جمله قصههاي پريان به عصر کودکي بشر برميگردد. تعيين عصر معين و سرزمين براي آنها دشوار است. آنها در حقيقت گنجينهي مشترک آدميانِ سرزمينهاي مختلف و اعصار مختلف هستند. شفاهي بودن اين قصهها موجب شده است که ضمن انتقال از سرزميني به سرزمين ديگر و عصري به عصر ديگر، دستخوش تغييرات پيدرپي شوند و در نتيجه به هيچ عصر و سرزميني تعلق نداشته باشند و به صورت بخشي از وجدان ناآگاه کل بشر درآيند.با اينهمه منشاء برخي از قصهها را پي گرفتهاند. مثلاً مجموعهاي از قصههاي جادوگري در حدود هزارهي چهارم پيش از ميلاد در مصر وجود داشته است يا قصههاي هزارويک شب ابتدا از هند به ايران و از ايران به اروپا رفته است. برادران گريم که خود از زمرهي نخسين کساني هستند که به جمعآوري قصههاي فرهنگ عامه پرداختهاند، معتقدند که تمام اين قصهها از زبان هند و اروپايي نشأت گرفتهاند و در سراسر جهان پخش شدهاند (طبيعي است که دستخوش برخي دگرگونيها نيز شده باشند). گروه ديگري از نويسندگان بر اين عقيدهاند که تمام قصههاي پريان از سرزمين هند منشاء گرفته و از آنجا در سراسر جهان پراکنده شدهاند. اما امروزه دانشپژوهان اين نظر را نميپذيرند، زيرا بسياري از قصهها يا درون مايهي اصلي بسياري از قصهها در جوامعي يافت ميشود که هيچ تماسي و ارتباطي با هم نداشتهاند. مثلاً سيندرلا با صورتهاي متفاوت تقريباً در تمام فرهنگها يافت ميشود. در فرهنگهاي «اينکا» و «مايا» و حتي «اسکيموها» که با فرهنگهاي نقاط ديگر دنيا تماسي نداشتهاند، قصههاي پريان مشابهي يافت ميشود. به اين ترتيب مسألهي مشابهت قصههاي پريان در فرهنگهاي مختلف، موضوع بحث قرار گرفته و براي آن تبيينهاي مختلفي آورده شده است. ازجمله مهمترين اين تبيينها عبارتند از:
1. نظريهي ساختمان رواني مشترک انسانها؛
2. نظريهي مشابهت شرايط اجتماعي.
1. نظريهي ساختمان رواني مشترک انسانها
برخي از انديشمندان، علت مشابهت قصههاي فرهنگ عامه را در مشابهت ساختمان رواني آدميان جستوجو ميکنند. آنها ميگويند که انسانها، صرفنظر از محل زندگيشان، ساختمان رواني مشابهي دارند. براي مثال همه دوست دارند که موفق و مرفه باشند و اين آرزو خود منشاء بسياري از گونههاي فرهنگ عامه است. گروهي نيز ميگويند که آدميان صرفنظر از محيطي که در آن زندگي ميکنند، نيازها و مسائل مشابهي دارند. همهي انسانها چنين نيازها و مسائلي را دارند. بنابراين، تلاش براي پاسخگويي به اين نيازها و مسائل بنيادي انسانها منشاء تکوين قصههاي پريان است.2. نظريهي مشابهت شرايط اجتماعي
دستهي دوم از پژوهندگان علت مشابهت قصههاي عاميانه در سرزمينهاي مختلف را ناشي از همساني قانونمندي تکامل اجتماعي در جوامع مختلف ميدانند. مثلاً در همه جا و در تمام دورهها انسانهاي نخستيني که از تبيين علمي پديدههاي طبيعي همچون زلزله، رعد و برق و طوفان و پديدههاي اجتماعي بهروزي و تيرهروزي انسانها ناتوان بودند، با توسل به قوهي تخيل خود براي آنها علل خيالي ميتراشيدند. مثلاً براي نيروهاي طبيعي، درست مثل انسان، قصد و اراده و اميال قائل ميشدند و آنها را در سرنوشت انسان دخيل ميدانستند. اسطورهها به همين صورت پديد آمدهاند.امروزه هيچيک از انديشمندان اين نظريهها را بهطور مطلق قبول ندارند. شايد بتوان گفت که مشابهت در شرايط زندگي اجتماعي، قرابت در ساختمان رواني آدميان که خود ميتواند انعکاس مشابهت پيشين باشد و نيز انتقال قصهها از سرزميني به سرزمين ديگر، همه در همساني درونمايهي اين قصهها سهمي داشتهاند.
انواع قصههاي پريان از نظر درونمايه
انديشمندان قصههاي پريان را از حيث درونمايه به پنج دستهي عمده تقسيم کردهاند:
1. قصههاي دگرگوني بخت؛2. قصههاي فوق قهرماني؛
3. قصههاي خندهدار؛
4. قصههاي حيوانات؛
5. قصههاي مربوط به تبيين طبيعت.
دربارهي هريک ازاين پنج دسته ميتوان توضيحات کوتاهي آورد.
1. قصههاي دگرگوني بخت
در اين نوع قصهها، زندگي يک چهرهي گمنام، محروم و معصوم که به دليلي، مثلاً داشتن نامادري، مورد ستم قرار گرفته، ناگهان به کمک نيرويي سحرآميز دگرگون ميشود. مثلاً با شاهزادهاي ازدواج ميکند يا صاحب گنج و ثروت ميشود. معمولاً برخي صفات منفي قهرمان قصه نيز مثل حماقت، بُزدلي، غرور، خشم يا ناسپاسي در دشواري و گرفتاري او دخيل است. اما در نهايت يکي از نيروهاي جادويي بر او رحم ميآورد يا گناه او را ميبخشد و دست ياري به سوي او دراز ميکند. البته منش مثبت خود قهرمان مثل تيزهوشي، کمرويي، مهرباني يا شجاعت نيز در جلب حمايت نيروهاي ماوراءطبيعي تأثير دارد. قصهي ماهپيشاني از اين نمونه است.2. قصههاي فوق قهرماني
در اين دسته از قصهها قهرمان فردي عادي نيست، بلکه قدرتي فوق طبيعي دارد. اين قهرمان تجسم يکي از صفات خوب مثل شجاعت، هوشياري، مهرباني، نيکوکاري و جز اينهاست و برخلاف چهرههاي قصههاي دستهي قبلي، هيچ خصلت منفي ندارد. او علاوه بر قدرت خارقالعادهي خود از کمک نيروهاي سحرآميز نيز برخوردار است. در اين دسته از قصهها صفات مثبت اخلاقي (دلاوري، نيکوکاري و زيرکي) به عنوان فضايلي معرفي ميشوند که بر صفات بد (شرارت، حماقت و خودخواهي) چيره ميشوند. برخي از اين قهرمانان مظهر آرمانهاي قومي هستند. حماسههاي به اين نوع قصهها نزديکاند. قصههايي که در مورد رستم، قهرمان ملي ايران، گفته ميشود و نمونهاي ازآن را فردوسي در شاهنامه آورده، از اين نمونه است.3. قصههاي خندهدار
قصههاي خندهدار نسبت به دو دستهي پيشين، دنياي واقعيتري را ارائه ميدهند. پيام اخلاقي اين قصهها تلويحي است. در اين قصهها موقعيتهايي آفريده شده که در آن خصايل منفي مثل دورويي، بيکارگي، بيعاري، فريبکاري يا حماقت محکوم به شکست و مايهي خنده است. اما قصه نميگويد که به جاي اين اصول نادرست بهتر است از چه اصولي پيروي شود، بلکه به همين بسنده ميکند که ما را بر فريبکاري مفتضح يک متقلب با بدبياري يک ابله بخنداند. قصههاي «کچل» در افواه عامه از اين نمونه است.4. قصههاي حيوانات
منشاء اين قصهها تمثيلهاي ديني آيين بودا، آيين هندو، دين يهود و فابلهاي ازوپ است. براي نمونه تمثيلهاي ديني آيين بودا وقتي به قصههاي مردم منتقل شد، به صورت قصههاي اخلاقي درآمد. مثلاً در قصهي «دُرنا و شير» دُرنا تمثيل بودا بود که بعداً به نماد مهرباني تبديل شد.(1) همچنين در قصهي «مورچه و ملخ»، مورچه نشانهي تلاش و پشتکار و ملخ نشانهي خصلت بيخيالي و کوتهفکري است.5. قصههاي تبييني
اين قصهها به توضيح و تبيين پديدهها و حوادث طبيعي و منشاء حيات و ممات ميپردازند. پديدههايي مثل رعد و برق، زلزله، طوفان، کسوف و خسوف و جز اينها همواره ذهن آدمي را مشغول ميداشت. او سعي ميکرد از چگونگي آنها سردرآورد، ولي دانش آن روز چنين امکاني به او نميداد. در نتيجه او اين پديدهها را به نحوي خيالي تعبير و تفسير ميکرد. اين قصهها گرچه لحن علمي دارند، ولي از پند اخلاقي خالي نيستند. اسطورهها به اين قصههاي پريان نزديکاند. قصههايي که در مورد ماه گرفتگي يا زلزله يا رعد و برق از زبان قديميها نقل ميشود، از اين زمره هستند.آندرسن و قصهي پريان
هانس کريستين آندرسن نويسندهي بزرگ دانمارکي با الهام از قصههاي پريانِ فرهنگ عامه، نوع تازهاي از قصهي پريان آفريد که کمکم به صورت جريان مهمياز ادبيات کودک و ملازم هميشگي کتاب کودکان بهويژه خردسالان درآمد. پيش از آندرسن، آنچه از قصههاي پريان در کتابها مانده بود، قصههاي فرهنگ عامه بود که به منظور حفظ ميراث تاريخي و فرهنگي- و البته بهطور مشخص براي کودکان- گردآوري شده بود. آندرسن نوع تازهاي از قصههاي پريان آفريد که ضمن استفاده از ساخت و بافت قصههاي فرهنگ عامه، هم براي بيان انديشههاي نو در لباس تمثيل درست شده بود و هم آگاهانه براي مطالعهي کودکان در نظر گرفته شده بود. به اين ترتيب آندرسن قصههاي پريان را به قلمرو جديدي سوق داد و براي آن عرصه تازهاي گشود. از آن زمان تا کنون قصههاي پريان به صورت يکي از مهمترين عرصههاي آفرينش ادبي براي کودکان درآمده است.قصههاي پريان آندرسن، اگرچه در ابتدا مورد توجه منتقدان قرار نگرفت، ولي در عوض مورد استقبال کودکان قرار گرفت. چيزي نگذشت که اين قصههاي به بيش از صد زبان زندهي دنيا و در ميليونها نسخه در سراسر جهان منتشر شد.
آندرسن و دنياي کودکان
بهنظر منتقدان، آندرسن در آفرينش قصههاي پريان، گذشته از قصههاي فرهنگ عامه، از بازيهاي کودکان نيز الهام گرفته است. کودکان در بازيهاي تخيلي خود از هر چيز، چيزِ ديگري ميسازند.يک تکه چوب به يک موجود جاندار تبديل ميشود. آندرسن از اين کيفيت ذهن کودک بهره گرفته است. او دنياي کودک را ميشناخت و تصويرگر دنياي کودک بود. ميگويند نبوغ آندرسن در عرصهي ادبيات کودک از اين مسأله سرچشمه ميگيرد که او هرگز بهواقع بزرگ نشد و همواره کودک ماند. او طبيعت، اشياء، آدمها و رويدادها را همانطور ميديد که يک کودک ميبيند؛ يعني از زاويهي تخيل و کنجکاوي و دقت. در جايي ميگويد: «من قالب قصهي پريان را برگزيدم، زيرا اين قالب با کيفيت تخيل کودکان تناسب دارد.»نوآوري آندرسن
وقتي از قصههاي پريان گفتوگو ميکنيم، دنيايي را مجسم ميسازيم که در آن برخي موجودات اثيري با قدرتي فرا انساني پا به دنياي انسانها ميگذارند و در حوادثي که در اين دنيا رخ ميدهد، ايفاي نقش ميکنند، اما در قصههاي پريانِ آندرسن آنچه تصوير شده زندگي آدميان معصر است. حيوانات قصههاي او برخلاف حيوانات فابلها پند مجسم نيستند. بلکه نمايشگر شخصيتهايي از دنياي انسانها هستند. آنها هريک شخصيت معيني دارند که در عالم آدميان آنها را ميبينيم. رفتار اين حيوانها نيز از شخصيتي که نمايشگري آن را بر عهده دارند ناشي ميشود. مثلاً سوسک در يکي از قصههاي آندرسن داراي شخصيتي است که با خصيصهي خودخواهي و غرور و رشک و حسادت مشخص ميشود. تمام ماجراي قصه حول تبعات اين خصيصه دور ميزند و اين خصيصه را متجلي ميسازد. آندرسن در اين قصه در واقع گوشهاي از عالم آدميان را تصويرميکند.
در قصههاي پريانِ آندرسن قهرمانهاي اصلي بايد ثابت کنند که براي دستيابي به هدفي بزرگ شايستگي و فداکاري لازم را دارند. در قصهي «ملکهي برفي» چهرهي مرکزي قصه دختري به نام جود است که براي نجات کِي شجاعت زيادي از خود بروز ميدهد. در قصهي «کفش قرمزي»، قهرمان قصه، کارن، حاضر شده است پايش را به عنوان تاوان بدهد تا از کفش قرمز که نماد نخوت اوست خلاص شود. در قصهي «قوي وحشي»، اليزه پس از تحمل مشقات و تن دادن به خطرهاي زياد موفق ميشود برادرش را نجات دهد و با شاهزاده ازدواج کند.
بعد از آندرسن کار نوشتن قصههاي پريان رونق بسياري گرفت و نويسندگان صاحب نامي به آفرينش قصههاي پريان براي کوکان روآوردند و به اين ترتيب اين عرصه به يکي از عرصههاي پر برکت در آفرينش براي کودکان و بهويژه خردسالان تبديل شد.
پينوشتها:
1. قصه بهطور خلاصه از اين قرار است که استخواني در گلوي شيري گير ميکند. دُرنايي بعد از پيمان گرفتن از شير که آزاري به او نرساند، استخوان را از گلوي شير در ميآورد. دُرنا پس از چنين خدمتي توقع سپاسگزاري دارد. اما شير به او ميگويد: همانقدر که او را نبلعيده است، بايد بسيار شکرگزار باشد. در اين قصه در شکل نخستين دُرنا تمثيل بودا و شير تمثيل غرور انساني است.
منبع مقاله :پولادي، کمال؛(1391)، مروري بر انواع ادبيات کودک و نوجوان، تهران: کانون پرورش فکري کودکان و نوجوانان، چاپ اول.