مترجم: زهرا هدایت منش
منبع:راسخون
منبع:راسخون
3. انحطاط روش تاریخی
طی سالهای 1925 تا 1950 بهتدریج از اعتبار روش تاریخی کاسته شد. یکی از مشکلات، ناشی از این بود که آن مباحثی از فیزیک که در سال آخر دبیرستان و سال اول دانشگاه تدریس میشوند، بهعنوان پایهای برای تحصیل در رشتههای دیگر، بهخصوص علوم کاربردی نظیر مهندسی و پزشکی، ضروریاند. معمولا در این رشتهها آموختن روشهای فعلی لازمتر است تا یادگیری روندی که به تثبیت و پذیرش آنها منجر شده است. از این رو به تدریج نیاز این رشتههای وابسته ایجاب میکرد مطالبی در درسهای فیزیک وارد شوند که لزوما همة آنها با ساختار روش تاریخی سازگاری منطقی نداشتند. اما مدرسان فیزیک در پاسخ به این نیاز تعلل میکردند، در نتیجه معلمان رشتههای دیگرخود به تدریس آن بخشهایی از فیزیک پرداختند که به نظرشان مهمتر میآمد. آموزش فیزیک تا مدتها گرفتار عواقب این امر بوده است.پیش بردن آموزش فیزیک دانشگاهی پابهپای تحولات زمانه، بهویژه با گسترش جهانی پژوهشهای علمی، دشوارتر شد. گاهی آموزش ایدههای جدید باعث کاهش بیش از اندازه در زمانی میشد که به بعضی ایدههای کهنهتر اختصاص داشت. به این ترتیب مراحل میانی از بین میرفتند، به طوریکه آموزش بهتدریج به گزارش ناپیوستهای از آزمایشها و نظریهها تبدیل میشد که ترتیب تاریخی داشت ولی فرایند تکامل تاریخی را به صورت قابل درکی ارائه نمیکرد. کشفیات جدید، کتابهای درسی جدیدی میطلبید، اما این کتابها اغلب همان آثار جاافتاده و استاندارد قدیمی بودند که با حجم بیشتری تجدید چاپ میشدند، و برای «امروزی کردن»، فصلها یا بخشهایی به آنها افزوده میشد. غالباً خواننده ( که ممکن بود مدرسی باشد که یادداشت برمیدارد) کاری به مواد جدید نداشت. بهعلاوه، هنگام مطالعة ایدههای تازه، اغلب معلوم میشد که هیچ ارتباط روشنی با کارهای قبلی ندارند. در این دوره، آموزش فیزیک «متحجر» شد. بسیاری از مباحث کموبیش بهصورتی تدریس میشدند که در اوایل دهة 20 مطرح بودند، بدون آنکه از تاریخ قبل یا تحولات بعدی آنها صحبتی بشود. این امر بهخصوص درمورد بخش عمدة فیزیک اتمی و الکترونی صدق میکرد ـ گسیل فوتوالکتریک نمونة روشن و مهمی از آن است. در شرح این مبحث معمولاً از آنچه انیشتین در 1905 نوشت، از مشکلاتی که پژوهشگران در آن زمان با آنها روبهرو بودند و از کشفیات 60 سال اخیر سخنی به میان نمیآمد.
تا اواخر دهة 40 معلوم شده بود که روش تاریخی دیگر مناسب نیست و باید دروس جدیدی با ساختار اصل موضوعی طرح کرد؛ به عبارت دیگر، در برنامهریزی یک دورة تحصیلی بایستی، بهعنوان زیربنای آموزش، بر مجموعهای از اصول موضوعه که نمایشگر باورهای کنونی باشند، توافق میشود. متأسفانه معلمان، چه در مدارس و چه در دانشگاهها، خود محصول روش تاریخی بودند و بهسادگی روش دیگری را نمیپذیرفتند. یک نمونة بسیار مهم از این مشکل، مسئلة آموزش مکانیک موجی است. مدرسی که این نظریه را بهعنوان کوششی جهت تصحیح ناکامیهای نظریة کوانتومی قدیم آموخته بود بهسختی میتوانست آن را به محصلی که ایدههای قدیمی را نخوانده بود بیاموزد. قصور دانشگاهها در توجه به اینگونه مشکلات اثرات مخرب دیرپایی بهجا گذاشته است.
4. طوفان
تغییر برنامهریزیشده از آموزش تاریخی به آموزش اصل موضوعی بایستی سی سال پیش صورت میگرفت، اما حرفة آموزش برای این کار آماده نبود. در حدود 1950 اوضاع ناگهان بدتر شد. در این زمان میشد بسیاری از تحقیقاتی را که بهدلیل جنگ جهانی دوم محرمانه مانده بود منتشر کرد. پایان یافتن کمبود جهانی کاغذ نیز سایر محدودیتهای نشر را از بین برد.خاتمة جنگ باعث شد تعداد زیادی ازدانشمندان همراه با تجهیزات بسیار، بتوانند به امر پژوهشهای صلحآمیز بپردازند، بهطوری که موجی از اکتشافات بهراه افتاد. در نتیجه بدون تحقیق و برنامهریزی درست و همهجانبه، نمیشد همة این اطلاعات جدید را در برنامة تحصیلی وارد کرد.
دهة بعد دورة فاجعهآمیزی برای آموزش فیزیک در بریتانیا بود: عصر گسترش سریع و بدون برنامه. بسیاری از دانشگاهها و کالجهای فنی جدیدالاحداث، بدون همکاری یا حتی بدون مشورت، به تأسیس رشتة فیزیک اقدام کردند. دانشگاه لندن قدرت فائقة خود را از دست داد، و دیگر هیچ مرجع هماهنگکنندة عمدهای وجود نداشت. گروه فیزیک هر دانشگاهی مسائل خود را به شیوة خاص خود حل میکرد (یا در حل آنها ناکام میماند). ساختار کهنة آموزش فیزیک مضمحل شد و هیچ ساختار جدیدی که مورد اتفاق باشد جای آن را نگرفت.
در مدارس نیز این دوره با گسترش سریع مقارن بود، اما در همان زمان افزایش امکانات برای مشاغل دیگر، بسیاری از بهترین فارغالتحصیلان فیزیک را از معلمی منصرف کرد. ناچار کیفیت آموزش پایین آمد. از این گذشته سؤال امتحانی مدارس، هنوز مطابق همان شیوة تاریخی طرح میشد، در نتیجه ارتباط فیزیک مدارس با مراحل بالاتر تحصیلی بازهم کمتر شد.
در 1338/1959 با بررسی کتابهای درسی و اوراق امتحانی، نشان دادم که هم در مدارس و هم در دورههای بالاتر، مطالب نادرست زیادی را آموزش دادهاند (وارن 1965). طی بیست سال اخیر، علیرغم تلاشهای زیادی که از طرف افراد مختلف به عمل آمده وضعیت باز هم بدتر شده است.