خانواده و تربيت كودك

اهميت خانواده به عنوان يك واحد اجتماعي، مسأله‏اي غير قابل ترديد است. تأثير خانواده در كودك از نظر فرهنگي، اجتماعي، اخلاقي و عاطفي بسيار مهم و باارزش است؛ زيرا طفل، مباني زندگي را در آنجا فرا مي‏گيرد و خوب و بد را از آنجا مي‏آموزد. از اين‏رو، خانواده‏اي كه آرامش روحي بر آن حكمفرماست، بهترين آموزشگاه براي كودكي است كه بايد در آينده به جرگه عظيم اجتماع بپيوندد. بيشتر «بايدها» و «نبايدها» «خوبيها» و «زشتيها» و روحيات كودك در خانواده پايه‏گذاري مي‏شود.
شنبه، 19 ارديبهشت 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خانواده و تربيت كودك
خانواده و تربيت كودك
خانواده و تربيت كودك

نويسنده:مهري زينهاري



مقدمه

اهميت خانواده به عنوان يك واحد اجتماعي، مسأله‏اي غير قابل ترديد است. تأثير خانواده در كودك از نظر فرهنگي، اجتماعي، اخلاقي و عاطفي بسيار مهم و باارزش است؛ زيرا طفل، مباني زندگي را در آنجا فرا مي‏گيرد و خوب و بد را از آنجا مي‏آموزد. از اين‏رو، خانواده‏اي كه آرامش روحي بر آن حكمفرماست، بهترين آموزشگاه براي كودكي است كه بايد در آينده به جرگه عظيم اجتماع بپيوندد. بيشتر «بايدها» و «نبايدها» «خوبيها» و «زشتيها» و روحيات كودك در خانواده پايه‏گذاري مي‏شود.
آشنايي با روشهاي تربيت كودك از ضروريات زندگي خانواده‏هاست. بر هر پدر و مادري لازم است كه قبل از تولد فرزندشان، اصول اوليه تربيتي را فرا گرفته، خود را براي رسالت سنگين تربيت فرزند، با استفاده از شيوه‏هاي صحيح تربيتي و كاربرد آن در مقاطع مختلف سني، آماده كنند.

تربيت چيست؟

استاد شهيد مطهري در زمينه تعريف تربيت مي‏گويد:
«تربيت عبارت است از پرورش دادن، يعني به فعليت در آوردن استعدادهاي دروني‏اي كه در يك شي‏ء هست. و لهذا تربيت فقط در مورد جاندارها صادق است.»(1)
پس، تربيت، يك عمل عمدي، آگاهانه و داراي هدف است كه به منظور رشد دادن، ساختن، دگرگون كردن و نيز شكفتگي استعدادهاي مادرزادي انجام مي‏شود.
كودك، يكي از افرادي است كه تحت تربيت پدر و مادر خويش قرار مي‏گيرد و بسياري از روحيات فرهنگي ـ اجتماعي او با نظارت پيگير و مداوم آنها حاصل مي‏شود. اين خانواده است كه او را صالح يا فاسد بار مي‏آورد، و عامل شكل‏گيري نوع جهان‏بيني كودك، شخصيت و مسايل روحي و رواني او و محدوده تأثيرگذاري آنها مي‏شود. او دين، شرافت، اعتماد به نفس، صدق و صفا، نوع‏دوستي، همدلي با ديگران، احترام به قانون، احساس مسؤوليت و تعاون را از پدر و مادر مي‏آموزد.

كودك همان گونه كه از نظر جسم، آسيب‏پذير

است و در برابر كمترين و كوچكترين حادثه‏اي واكنش، نشان داده و بيمار مي‏شود، از نظر اخلاقي و رواني هم به همان اندازه يا بيشتر، آسيب‏پذير است. او بسياري از حالات و رفتارهاي فردي و اجتماعي خود را از بزرگترها تقليد مي‏كند و در نظم، احترام به قانون، پاي‏بندي به مذهب، ادب، خشونت، بي‏بند و باري، ناسازگاري و ... از اطرافيان خود شكل مي‏گيرد.
اگر والدين و مربيان ما همان قدر كه به شكستگي دست و پا يا ناراحتي چشم و گوش فرزند خود اهميت داده و سرمايه‏گذاري مي‏كنند، براي تربيت روحي و اخلاقي او سرمايه‏گذاري مي‏كردند و از دروغگويي، بي‏ادبي و بي‏علاقگي او به مذهب و ديگر بيماريهاي رواني رنج مي‏بردند، و براي درمان آنها به اهلش مراجعه مي‏كردند، جوانان ما در سطح بالايي از اخلاق و تربيت قرار داشتند، زيرا تأثيرپذيري كودك از اقدامات و ارشادهاي مربيان بسيار سريع است.
امير مؤمنان علي عليه‏السلام براي فرزندش امام حسن مجتبي(ع) چنين نوشت:
«و انما قلبُ الحَدَثِ كلأرضِ الخالية، ما القِي فيها قَبِلَته فَبادَرُتكَ بالاَدب قَبلَ اَن يَقسُوَ قَلبُكَ و يَشّتَغِلَ لُبّك»(2)
ذهن كودك همانند زمين خالي است كه هر بذري در آن قرار داده شود، مي‏پذيرد و ثمر مي‏دهد. پس من پيش از آنكه ذهن تو، به واسطه چيزهاي ديگر (دوستان و محيط و ...) شكل گيرد و سخت شود، و فكرت مشغول و سرگرم گردد، اقدام به تربيت تو نمودم.
آن حضرت در اين كلام حكيمانه، رسالت تربيتي پدر و مادر را يادآور شده‏اند. پدر و مادر بايد قبل از اينكه كودك، تحت تأثير محيط و شرايط آن قرار گيرد، فرزندشان را دريابند و با بر آوردن نيازهاي روحي و عاطفي او و جهت دادن به آنها، او را در مسير مستقيم الهي قرار دهند.

عوامل مؤثر در تربيت كودك

از آنجا كه بسياري از رفتارها و كردارهاي فردي و اجتماعي انسانها به تأثيرگذاري عوامل گوناگوني مستند بوده، آن عوامل در تكوين شخصيت آدمي مؤثرند، مناسب است كه مورد توجه و بررسي قرار گيرند:

الف ـ پدر و مادر

والدين، نخستين كساني هستند كه كودك از آنها شكل مي‏گيرد و بسياري از روحيات و غرايز او در اثر تماس با آنها به وجود مي‏آيد. آنها از آن جهت كه بسياري از ويژگيها و صفات را از خود و اجدادشان به كودكان منتقل مي‏كنند، عامل وراثتند و
از آن جهت كه در تماس هميشگي با فرزند خويش هستند و اعمال و رفتار او را زير نظر دارند و او نيز آنها را الگوي خويش قرار مي‏دهد، يك عامل محيطي براي تربيت به حساب مي‏آيند. پس پدر و مادر (خانواده) اولين بذر رشد فردي و شخصيت آدمي را مي‏كارند، زيرا كودك در بيشتر حالات خود، مقلد پدر و مادر خواهد بود. مهمترين و سنگين‏ترين رسالت تربيت به عهده اين عامل است كه با بهره‏گيري از ابزار مختلف، در اين ميدان وسيع، قدم برمي‏دارد و نيازهاي روحي، عاطفي، اخلاقي و اجتماعي كودك را تأمين مي‏كند.
پدر و مادر، اگر خود داراي ثبات نظر، آرامش روحي و دوستي باشند و هر گونه كينه و خشونت را از خود دور سازند، در ايجاد آرامش روحي فرزند و دلبستگي او به خانه و خانواده، كمك كرده‏اند. بسياري از كودكان منحرف و كساني كه در بزرگسالي به جرمهاي سنگين رو مي‏آورند، به خاطر نبود آرامش در خانواده آنهاست.

ب ـ مدرسه

چهره و حركات معلم، طرز فكر و چگونگي برخورد او، اثري مستقيم در تربيت كودك دارد. معلم از آن جهت كه مسؤوليت رشد فكري و روحي دانش‏آموز را بر عهده دارد و انجام اين رسالت با بارور كردن انديشه انساني و تربيتي او امكان‏پذير است، بايد پدر و مادر از تفكر معلم و جو حاكم بر محيط درسي فرزند خود باخبر بوده، در تربيت فرزندشان با مدرسه همكاري و همفكري نمايند.

ج ـ محيط و اجتماع

محيط زندگي كودك، به سادگي و آساني در كودك تأثير گذارده و به طور مستقيم و غير مستقيم غرايز و عاداتي را در او مي‏پروراند. افراد به عنوان همدرس، دوست، همبازي و ... تأثير مستقيم بر انديشه و رفتار كودك دارند و وسايل ارتباط جمعي مانند راديو و تلويزيون، سينما، مجلات و كتابهاي درسي تأثير غير مستقيم. قوانين و مقررات عرفي، اجتماعي و قبيله‏اي نيز در طرز تفكر، اخلاق، بيداري و خمودي كودك اثر گذاشته، به غرايز او شكل مي‏دهند.

نيازهاي رواني كودك

كودك، همان گونه كه در رشد جسمي خود به آب، غذا، سلامتي و مسكن نيازمند است و بدون آنها ادامه زندگي براي او و اطرافيانش مشكل مي‏شود، به يك سلسله توجهات و مراقبتهاي رواني نياز دارد كه بهداشت رواني كودك با به كارگيري آن مراقبتها تأمين مي‏شود. در اين بخش از بحث به بعضي از نيازهاي رواني كودكان اشاره مي‏كنيم:

الف ـ نياز به محبت

محبت، نياز اساسي و ضروري هر انسان بويژه كودكان است. محبت، مهمترين عامل سلامت روح كودك است و نبود آن موجب ناهنجاريهاي رواني خواهد شد. كمبود محبت، زمينه‏ساز بسياري از بزهكاريها و آشفتگيهاي اجتماعي است. به وسيله محبت حساب شده، مي‏توان نابسامانيهاي رواني كودكان را اصلاح كرد و آنها را به سوي هدف مورد نظر، سوق داد. زندگي، تنها در سايه قانون و مقررات، دانش و تجربه امكان‏پذير نيست.
«قانون بي‏محبت، لنگ است و محبت بي‏قانون، كور و بي‏حساب.»(3)
از اين‏رو، كودك نيازمند به تماس با جسم پدر و مادر، از راه دست بر سر كشيدنهاي پدر، بوسيدنها و در آغوش گرفتنهاي مادر است. چه بسيار دردهاي جسماني كودك كه با دست كشيدن پدر يا مادر و يا بوسيدن آنها، محل درد تسكين مي‏يابد. بوسيدن كودك، او را به زندگي، دلگرم و اميدوار مي‏سازد و خود را به والدين، نزديك احساس مي‏كند و اين احساس، موجب شادابي و نشاط روحي او مي‏شود.
افراط و تفريط در محبت: كمبود محبت، عواقب خطرناكي را براي فرد و جامعه به بار مي‏آورد. كودكي كه در دوره طفوليت، محبت نبيند، در بزرگسالي خشن و عقده‏اي بار مي‏آيد و عامل بسياري از شرارتها و جنايتها مي‏شود. ريشه بسياري از خودكشيها و شكستها حتي براي بزرگسالان، عدم احساس محبت از طرف فرد يا افرادي معين است. پرتوقعي، بدبيني، نوميدي،
نارضايتي كودكان و جوانان ...، معلول همان بي‏محبتيهاي اطرافيان و مربيان است.
در نقطه مقابل، افراط در محبت، كودك را ضعيف و ناتوان بار مي‏آورد؛ حس اعتماد به نفس در او تقويت نمي‏شود و شجاعتي را كه لازمه زندگي فردي و اجتماعي است، از دست مي‏دهد.

ب ـ نياز به آرامش روحي

بهترين روش براي حفظ آرامش روحي فرزندان، همنشيني با آنان و مراقبت از احوال آنهاست. لحظاتي كه پدر و مادر در كنار فرزندانشان مي‏نشينند و با آنها سخن مي‏گويند يا بازي مي‏كنند، بهترين لحظات و بالاترين ارزشها براي فرزندان است؛ چرا كه وقتي كودك احساس كرد كه پدر به او توجه داشته، ناراحتي و خوشحالي او برايش مهم است، دلبستگي همراه با آرامش بيشتري به خانواده خود پيدا مي‏كند. و اينجاست كه روحيات پدر و مادر در او شكل مي‏گيرد، و آنها برايش به تكيه‏گاهي محكم، تبديل مي‏شوند. در اين صورت، كودك در خانه، احساس زيادي بودن نمي‏كند و امنيت روحي لازم را به دست مي‏آورد. امير مؤمنان علي عليه‏السلام به فرزندش امام حسن(ع) فرمود:
«وَجَدتُكَ بَعضي بَل وَجَدْتُكَ كُلي حَتّي كاَنَّ شيئا لو اَصابَكَ اَصابَني و كاَنَّ الموتَ لَو اَتاكَ اَتاني. فَعَناني مِن أمرِكَ ما يُعنيني مِن اَمرِ نفسي»(4)
تو را جزئي از خود، بلكه همه خود يافتم؛ آن چنان كه اگر ناراحتي به تو رسد، به من رسيده است؛ و اگر مرگ دامنت را گيرد، گويا دامن مرا گرفته است. بدين جهت، اهتمام به كار تو را اهتمام به كار خود يافتم.
در محيط خانه، بعضي كودكان از گناه مي‏ترسند و بعضي از پدر. آنجا كه ترس از گناه باشد، ترسهاي
بي‏حساب وجود ندارد؛ آنجا مهد بهترين تربيت است. در آنجا اطفال به درستكاري و صحت عمل عادت مي‏كنند و معناي اين جمله را بخوبي مي‏فهمند كه «آن را كه حساب پاك است از محاسبه چه باك است» در آنجا كودكان مي‏دانند كه تنها بايد از گناه و تخلفات خود بترسند و بس. در چنين شرايطي، پدر با دارا بودن شخصيت و ابهت، رؤوف و مهربان است، آما آنجا كه ترس از پدر خشن و بداخلاق باشد، پدري كه بي‏جهت، ناسزا مي‏گويد و بي‏جهت، فرزندان را مي‏زند، خانه، كانوني گرم و باصفا و آرام نخواهد بود، زيرا در نظر اين كودكان تنها راضي نگاه داشتن پدر خودسر و مصون ماندن از شر او مهم است و بس.(5)

چند نكته

به كارگيري توصيه‏هاي زير، ميزان آرامش روحي حاكم بر محيط خانواده را افزايش مي‏دهد. در نتيجه، كودك با رواني سالم و آسوده، پرورش يافته، آينده درخشاني را براي خود پايه‏ريزي خواهد كرد.
1ـ كودكي كه گفتار و رفتارش در خانه به مسخره گرفته شود، احساس ناامني خواهد كرد.
2ـ كودكي كه در خانه، شاهد تبعيض و مشاجرات لفظي و عملي پدر و مادر خود باشد، امنيت خود را در معرض خطر مي‏بيند.
3ـ كودكي كه دچار محروميت از محبت است، امنيت ندارد.
4ـ كودكي كه پدر و مادرش ثبات اخلاقي ندارند و هر لحظه درخواست جديدي از كودك مي‏نمايند، با دلهره و ناامني روحي، زندگي خواهد كرد.
5ـ طفلي كه والدينش زود از او راضي نمي‏شوند و توقعات آنها از توان جسمي كودك بالاتر است، دچار ناامني رواني خواهد شد.(6)

ج ـ نياز ايمان به خدا

فطرت آدمي به گونه‏اي است كه اگر توسط عوامل خارجي، آلوده و منحرف نشود، به خدا و مبدأ هستي گرايش پيدا مي‏كند. كودك، همانند بسياري از بزرگسالان در پي درك و فهم بسياري از مسايل عالم هستي است و در حد ذهن خود، پدر و مادر را مورد خطاب قرار داده، براي فهم اين مسايل، آنها را تحت فشار سؤالاتش قرار مي‏دهد.
پرورش مذهبي كودك و وابسته نمودن او به قدرتي بي‏پايان از وظايف مهم پدر و مادر است كه بايد با شيوه‏اي حساب شده و با استفاده از ابزار علمي و صحيح، صورت گيرد.
پرورش مذهبي كودك بايد به گونه‏اي باشد كه روابط ااو را با خدا، با محيط و با خودش، تحت كنترل در آورد، به طوري كه مذهب بر تمام اعمال و رفتار او حاكم و مسلط باشد. از آنجا كه كودك از طريق چشم، گوش و دل با جهان و محيط اطراف
خود، آشنا مي‏شود، مربي بايد در زمينه بهره‏برداري كودك از اين ابزار، او را در مسير ايمان به خدا هدايت كند، تا آرامش روحي او تأمين گردد.
نياز كودك به ايمان الهي، يكي از نيازمنديهاي عمده اوست كه اگر برآورده نشود، او را دچار سردرگمي، بي‏هدفي و اضطراب مي‏كند. اگر او در جهان‏بيني خود براي نظام هستي، هدفي قايل نباشد، براي خودش نيز هدفي قايل نخواهد بود. از اين‏رو، مربيان بايد در پرورش اين نياز رواني از سن سه چهار سالگي اقدام كنند، زيرا اين دوران، بهترين و مناسب‏ترين دوران عمر كودك است كه مي‏توان به جهان‏بيني كودك جهت داد و او را متكي بر قدرت خداوند، تربيت نمود.
تمرين نماز براي كودكان، يكي از وظايف مهم پدر و مادر است. آنها بايد فرزندان خود را به ارتباط با خدا عادت دهند. وقتي از امام صادق عليه‏السلام در مورد نماز خواندن كودكان سؤال شد فرمود:
«بين هفت سال و شش سال.»(7)
آموزش افعال و اجزاي نماز، كيفيت وضو، شهادتين، سمت راست و سمت چپ، قبله و ... از جمله مسايلي است كه بايد به كودك آموزش داده شود.

نقش اقتصاد خانواده در تربيت كودك

يكي از مسايل مهم خانواده، تنظيم امور اقتصادي و تدبير درآمد و مصرف خانواده است. هر خانواده‏اي كه با برنامه‏ريزي حساب شده، هزينه‏هاي روزانه خود را بر اساس درآمدش تنظيم كند و در مصرف پول، نيازهاي ضروري افرادش را مورد توجه قرار دهد، با آسوده‏خاطري بيشتر زندگي خواهد كرد و از آرامش فزونتري برخوردار خواهد بود.
برعكس، خانواده‏اي كه در امور اقتصادي زندگي، بدون تدبير حركت كند و براي مخارج خود حسابي نداشته باشد، علاوه بر بدهكاري، در اضطراب و نگراني هميشگي به سر خواهد برد و از وضع موجود جامعه و درآمدها گله‏مند و ناراضي خواهد بود.
امام صادق(ع) مي‏فرمايد:
«تمام كمالات در سه چيز جمع است كه يكي از آنها تقدير (اندازه‏گيري) در زندگي و معاش است.»(8)
همچنين مي‏فرمايد:
«وقتي خداوند براي خانواده‏اي خير و خوبي بخواهد، سازش در زندگي و تدبير را به آنها عطا خواهد كرد.»(9)
تدبير در امور اقتصادي، نيازمند تفاهم و همفكري زن و شوهر است. در پرتو اين تعاون مي‏توان فرزنداني صرفه‏جو تربيت كرد. اگر فرزندان به درآمد مدير خانواده توجه نداشته باشند و بخواهند بي‏حساب خرج كنند، خانواده را به فقر و
ورشكستگي گرفتار خواهند كرد. كودكان كه همان پدران و مادران آينده هستند، بايد درس اقتصاد و هماهنگي بين دخل و خرج را در خانواده بياموزند. بايد مشكلات شغلي پدر و راههاي ضروري خرج را براي آنها تبيين كرد و آنها را در اقتصاد خانواده شريك دانست.
مهمترين فردي كه مي‏تواند اين غريزه كودك را بيدار كرده، به آن جهت دهد، مادر است كه همزمان با تأمين نيازهاي غذايي و پوشاكي فرزندان، مي‏تواند روح قناعت، آبروداري و حفظ شخصيت انساني را به آنها آموزش دهد و از ايشان فرزنداني قانع و صرفه‏جو بار آورد.
«سخاوت» يكي از جلوه‏هاي ارزنده اقتصاد سالم، در خانواده‏هاست.
رشد و پرورش اين صفت، تحت مراقبتها و تربيتهاي پدر و مادر امكانپذير است. از آنجا كه پدر و مادر الگوي كودكان هستند و مورد تقليد آنها واقع مي‏شوند. اگر سخاوتمند باشند، يعني خودشان خرج كنند و در كارهاي خير شركت كنند، كودكان نيز از شيوه رفتاري آنها تقليد كرده، به تدريج به بخشندگي، كمك به مستمندان و امور خيريه عادت مي‏كنند.
از اين‏رو، پدر و مادر مي‏توانند با استفاده از روشهاي زير به پرورش روحيه سخاوت در كودك خود اقدام كنند:
1ـ به بچه‏ها پيشنهاد كنيد كه مقداري از چيزهايي كه متعلق به خود آنهاست به پدر و مادر يا خواهر و برادر خود ببخشند؛ آن گاه آنها را مورد تشويق و تمجيد قرار دهيد، ناگفته نماند كه اين پيشنهاد، گاه گاه و به مقدار كم و با اختيار كودك باشد تا نتيجه معكوس نداشته باشد.
2ـ به بچه‏ها ياد دهيد كه از پول توجيبي خود گهگاه به بينوايان كمك كرده، يا در صندوقهاي صدقه بيندازند. در بعض احاديث سفارش شده است كه صدقه را توسط كودك خويش پرداخت كنيد.
3ـ بيان مشكلات زندگي فقيران و مستمندان، بهترين عامل توجه دادن كودك به قشر محروم جامعه است. از اين‏رو، پدر و مادر در فرصتهاي مناسب و بزنگاههاي حساس، زندگي بينوايان را براي فرزندانشان تعريف كنند و يا آنها را با خود به محله‏هاي فقيرنشين و منازل آنها يا پرورشگاهها برده تا از نزديك با وضعيت اقتصادي آنها آشنا شوند.
در اينجاست كه پدر و مادر مي‏توانند در حضور كودكانشان به مستمندان كمك كنند تا فرزندان نيز از آنان تقليد نمايند.(10)

احترام به كودك

كودك، يك انسان است، اما ضعيف و ناتوان. پدر و مادر در راستاي تربيت، شكل‏گيري استعدادهاي دروني و پرورش شخصيت كودك بايد
در بكارگيري شيوه‏هاي صحيح تربيتي بيشترين دقت را به خرج دهند. كودك همچون شاخه گلي است كه با مراقبتهاي مداوم، نور، آب و هواي سالم و مناسب شاداب مي‏ماند.
شيوه برخورد اجتماعي، مؤثرترين ابزار رشد اجتماعي كودكان است. پيامبر اكرم(ص) مي‏فرمايد:
«اكرموا اولادكم و احسنوا آدابكم»(11)
به فرزندان خود احترام كنيد و با آداب پسنديده با آنها معاشرت نماييد.
«سلام كردن» به كودكان يكي از روشهاي مفيد و مثبت احترام به آنهاست. در سيره رفتاري پيامبر اكرم(ص) نقل شده است كه بر كوچك و بزرگ سلام مي‏كرد. امام صادق(ع) از رسول اكرم(ص) نقل كرده است كه مي‏فرمود:
تا لحظه مرگ، پنج چيز را ترك نمي‏كنم، يكي از آنها سلام كردن به كودكان است، تا بعد از من به صورت سنتي بين مسلمانان باقي بماند و به آن عمل كنند.(12)
از اين دستورالعمل مي‏توان نتيجه گرفت كه سلام كردن به كودكان دو اثر دارد: يكي اينكه روح تواضع و فروتني را در سلام كننده ايجاد مي‏كند و باعث مي‏شود كه خود را با قشر كم سن جامعه، نزديك احساس كند، و ديگر اينكه موجب اعتماد به نفس كودك و تقويت شخصيت او مي‏شود. كودك وقتي در برخورد با بزرگسالان، محبت، مهرباني و احترام را از آنها مشاهده كرد، ناخودآگاه به طرف ايشان جذب شده، اطاعت‏پذيري‏اش بيشتر مي‏شود. در مجالس مهماني، مسافرتها، ديد و بازديدها مي‏توان جلوه‏هاي سلام كردن به كودكان را مشاهده نمود.

پی نوشت:

1ـ تعليم و تربيت در اسلام، مرتضي مطهري، ص33، انتشارات الزهرا.
2ـ نهج‏البلاغه، صبحي صالح، ص393.
3ـ كافي، ج5، ص87.
4ـ كافي، ج5، ص88.
5ـ اقتباس از آيين تربيت، ابراهيم اميني، ص226.
6ـ بحارالانوار، ج23، ص114.
7ـ اقتباس از كودك، محمدتقي فلسفي، ج2، ص122.
8ـ خانواده و تربيت كودك، علي قائمي، ص175.
9ـ نهج‏البلاغه، صبحي صالح، ص391.
10ـ اقتباس از كودك، محمدتقي فلسفي، ج1، ص481.
11ـ اقتباس از خانواده و تربيت كودك، علي قائمي، ص200 ـ 201.
12ـ وسائل‏الشيعه، ج3، ص12.
منابع:
نهج‏البلاغه,صبحي صالح
تعليم و تربيت در اسلام,علامه شهيد مطهري
اصول كافي
آيين تربيت,آیت الله ابراهيم اميني
بحارالانوار
گفتار فلسفی (كودك),محمدتقي فلسفي
خانواده و تربيت كودك,علي قائمي
وسائل‏الشيعه

منبع: ماهنامه پیام زن




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط