همدستي براي براندازي حكومت مردمي
مارك گازيوروسكي از اساتيد برجستهي علوم سياسي براساس تئوري دست نشاندگي (Cliency) خود معتقد است كه رابطه نزديك بين آمريكا و ايران طي دوران سلطنت شاه مخلوع نمونهي نوعي يك رابطه دستنشاندگي بين كشورها است.
وي معتقد است حكومت دست نشانده نوعا براي كسب كمك اقتصادي، دستياري امنيتي و حمايت در مقابل دشمنان داخلي يا خارجي وارد رابطهي دست نشاندگي ميشود. (1)
در تقسيم بندييي كه وي از دست نشاندگان دو ابرقدرت زمان جنگ سرد ارائه ميدهد؛ ايران دوران طاغوت را داراي وابستگي شديد به آمريكا ميداند (2)
كودتاي 28 مرداد 1332 (19 اوت 1953) يك نقطهي عطف زماني بود كه از آن پس طي 25 سال رابطه دست نشاندگي ايران و آمريكا به اوج خود رسيد و در واقع ايران دوران طاغوت به مستعمره غيررسمي آمريكا تبديل شد.از اين منظر به نظر ميرسد كه نگاهي به نقش آمريكا در شكلگيري و هدايت كودتاي 28 مرداد 1332 كه باعث شد پس از آن ربع قرن مردم ايران تحت سلطهي يك حكومت استبدادي به سر برند؛ ميتواند حائز اهميت باشد.
خط مشي و عملكرد دولت مصدق از ارديبهشت 1330 تا كودتاي 28 مرداد 1332 بر مبناي اصول موازنه منفي قرار داشت. اصولي كه مهمترين هدف آنها استقلال از قدرتهاي بيگانه شرق و غرب يا شمال و جنوب و تاكيد بر تماميت ارضي و همبستگي ملي ميباشد. (3)
اما اين سياست مطلوب قدرتهاي بزرگ خصوصا آمريكا و انگليس نبود؛ چرا كه منافع عظيمي براي خود در ايران متصور بودند كه با اين سياست آنها را از دست ميدادند.هدفهاي آمريكا در ايران تا قبل از مرداد 32 در دو مورد خلاصه مي شد. اول اينكه ايران در بلوك غرب باقي بماند و دوم اينكه ثبات بازار نفت حفظ شود. اما سياستهاي اتخاذ شده توسط دولت وقت ايران كه با منافع همخواني نداشت؛ باعث شد آمريكا به صورت مستقيم در امور داخلي ايران مداخله كند و در كنار انگليس كودتاي 28 مرداد را طراحي نمايد، درحالي كه تا قبل از آن ايران بيشتر از سوي انگليس مورد توجه بود.(4)
ملي شدن صنعت نفت ايران و به تبع اختلافات پيش آمده بر سر اين مساله كه به قطع روابط ايران و انگليس و بسته شدن سفارت انگليس در ايران منتهي شد، ضرورت توسل انگليسيها به آمريكاييها را موجب شد. با تغيير حكومت در واشنگتن در دي ماه 1331 (ژانويه 1953) و به قدرت رسيدن آيزنهاور جمهوريخواه، درست 14 ماه پس از تغيير حكومت در لندن و روي كار آمدن محافظهكارن، همسويي سياستهاي انگلستان و آمريكا در براندازي حكومت مصدق كه با تشديد بحرانهاي داخلي ايران همراه بود،الگوي تصميمگيري شخصي را شكل داد. در 14 بهمن 31 (3 فوريه 1953) دو هفته پس از آغاز رياست جمهوري آيزنهاور، طرح عملياتي چكمه كه به آژاكس تغيير نام داده بود، مورد موافقت آمريكاييها قرار گرفت و سفر ايدن، وزير خارجهي وقت انگليس به واشنگتن در اسفند 31 (مارس 1953) تاييد نهايي استفاده از روش غير مسالمتآميز را به دنبال داشت از آن پس، سفارت آمريكا به جاي سفارت تعطيل شده انگلستان به صورت كانون توطئه و براندازي درآمد و عوامل انگليس در ايران نيز براي اجراي عمليات در اختيار سفارت آمريكا قرار گرفتند. (5)
مسووليت اجرايي انجام طرح عملياتي آژاكس براي سرنگوني مصدق كه در جلسهيي با حضور وزير خارجهي آمريكا، سفير آمريكا در ايران، رييس سازمان سيا و وزير دفاع آمريكا تصويب شد؛ به عهدهي كرميت روزولت، رييس بخش خاورميانه سازمان سيا، قرار گرفت. وي با هويت جعلي وارد ايران شد، با شاه ملاقات كرد و به وي اطمينان داد از حمايت شخصي آيزنهاور و وينستون چرچيل برخوردار است. (6)
طبق آنچه كه مارك گازيوروسكي مينويسد: كودتا شامل چهار قسمت بود:
1- تبليغات و تواناييهاي عمل سياسي بيدمن (نام عملياتي كه از سال 1327 (1948) فعاليتهاي تبليغاتي ضدشوروي و ضد حزب توده از طريق عوامل سيا در ايران، در قالب آن انجام ميشد) بيدرنگ عليه مصدق بر گردد.
2- چهرههاي مخالف تشويق شوند در مجلس بست نشينند و اغتشاشي ايجاد كنند كه وضع را ملتهب كنند.
3- از آنجا كه با شاه دربارهي كودتا مشورت نشده بود؛ موافقت او براي بركناري مصدق و انتصاب فضل الله زاهدي بايد كسب شود
4- حمايت افسران كليدي شاغل ارتش بايد جلب شود.(7)
اين مراحل يكي پس از ديگري دنبال شد. براساس قسمت سوم شاه فرمانهاي بركناري مصدق و انتصاب زاهدي به نخستوزيري را صادر كرد. در شب شنبه 24 مرداد(15 اوت) سرهنگ نعم الله نصيري فرمانده گارد سلطنتي فرمان بركناري مصدق را به وي ابلاغ كرد. مصدق فرمان را جعلي دانست و نصيري را بازداشت كرد كه همين مسئله كودتاي زودرسي را كه قرار بود 25 مرداد انجام شود؛ با ناكامي مواجه ساخت، لذا گروه روزولت را ناچار كرد كه استراتژي جديدي تدبير كنند. نخستين تلاش براي علني كردن تصميم شاه به بر كناري مصدق و جايگزيني زاهدي بود كه مصدق آن را علنا اعلام نكرده بود. اقدام بعدي استفاده از پول براي وارد كردن افراد مختلف به تظاهرات عليه مصدق بود؛ از جمله اين افراد شعبان جعفري معروف به شعبان بي مخ و برادران رشيديان و دار و دستهي آنها بودند. اين افراد به همراه نيروهاي ارتش و پليس حامي شاه در روز 28 مرداد پس از گرفتن ستاد ارتش به سمت خانه مصدق راه افتادند و در آنجا پس از يك نبرد نه ساعته با طرفداران مصدق كه منجر به كشتن شدن 300 نفر شد، نهايتا باعث كنارگذاشته شدن از قدرت شدند. (8)
نقش واضح آمريكا در كودتا از جانب مقامات اين كشور طي دهههاي بعد همواره انكار ميشد، اما نهايتا مادلين آلبراي، وزير خارجهي آمريكا در دولت كلينتون، طي يك سخنراني در كنفرانس روابط ايران و آمريكا در تاريخ 27 اسفند 1378 در آمريكا اعتراف كرد كه در سال 1332 آمريكا نقش مهمي در هماهنگ كردن سرنگوني رژيم مردمي مصدق بازي كرد. به اين ترتيب، دولت آمريكا پس از 46 سال به شركت خود در كودتاي 28 مرداد اعتراف كرد. (9)
البته اين امر به شيوهاي اتفاق افتاد كه هيچ نوع معذرت خواهي رسمي را دربرنميگرفت و تنها به شكل اعتراف به يك دخالت انجام پذيرفت.
/س
وي معتقد است حكومت دست نشانده نوعا براي كسب كمك اقتصادي، دستياري امنيتي و حمايت در مقابل دشمنان داخلي يا خارجي وارد رابطهي دست نشاندگي ميشود. (1)
در تقسيم بندييي كه وي از دست نشاندگان دو ابرقدرت زمان جنگ سرد ارائه ميدهد؛ ايران دوران طاغوت را داراي وابستگي شديد به آمريكا ميداند (2)
كودتاي 28 مرداد 1332 (19 اوت 1953) يك نقطهي عطف زماني بود كه از آن پس طي 25 سال رابطه دست نشاندگي ايران و آمريكا به اوج خود رسيد و در واقع ايران دوران طاغوت به مستعمره غيررسمي آمريكا تبديل شد.از اين منظر به نظر ميرسد كه نگاهي به نقش آمريكا در شكلگيري و هدايت كودتاي 28 مرداد 1332 كه باعث شد پس از آن ربع قرن مردم ايران تحت سلطهي يك حكومت استبدادي به سر برند؛ ميتواند حائز اهميت باشد.
خط مشي و عملكرد دولت مصدق از ارديبهشت 1330 تا كودتاي 28 مرداد 1332 بر مبناي اصول موازنه منفي قرار داشت. اصولي كه مهمترين هدف آنها استقلال از قدرتهاي بيگانه شرق و غرب يا شمال و جنوب و تاكيد بر تماميت ارضي و همبستگي ملي ميباشد. (3)
اما اين سياست مطلوب قدرتهاي بزرگ خصوصا آمريكا و انگليس نبود؛ چرا كه منافع عظيمي براي خود در ايران متصور بودند كه با اين سياست آنها را از دست ميدادند.هدفهاي آمريكا در ايران تا قبل از مرداد 32 در دو مورد خلاصه مي شد. اول اينكه ايران در بلوك غرب باقي بماند و دوم اينكه ثبات بازار نفت حفظ شود. اما سياستهاي اتخاذ شده توسط دولت وقت ايران كه با منافع همخواني نداشت؛ باعث شد آمريكا به صورت مستقيم در امور داخلي ايران مداخله كند و در كنار انگليس كودتاي 28 مرداد را طراحي نمايد، درحالي كه تا قبل از آن ايران بيشتر از سوي انگليس مورد توجه بود.(4)
ملي شدن صنعت نفت ايران و به تبع اختلافات پيش آمده بر سر اين مساله كه به قطع روابط ايران و انگليس و بسته شدن سفارت انگليس در ايران منتهي شد، ضرورت توسل انگليسيها به آمريكاييها را موجب شد. با تغيير حكومت در واشنگتن در دي ماه 1331 (ژانويه 1953) و به قدرت رسيدن آيزنهاور جمهوريخواه، درست 14 ماه پس از تغيير حكومت در لندن و روي كار آمدن محافظهكارن، همسويي سياستهاي انگلستان و آمريكا در براندازي حكومت مصدق كه با تشديد بحرانهاي داخلي ايران همراه بود،الگوي تصميمگيري شخصي را شكل داد. در 14 بهمن 31 (3 فوريه 1953) دو هفته پس از آغاز رياست جمهوري آيزنهاور، طرح عملياتي چكمه كه به آژاكس تغيير نام داده بود، مورد موافقت آمريكاييها قرار گرفت و سفر ايدن، وزير خارجهي وقت انگليس به واشنگتن در اسفند 31 (مارس 1953) تاييد نهايي استفاده از روش غير مسالمتآميز را به دنبال داشت از آن پس، سفارت آمريكا به جاي سفارت تعطيل شده انگلستان به صورت كانون توطئه و براندازي درآمد و عوامل انگليس در ايران نيز براي اجراي عمليات در اختيار سفارت آمريكا قرار گرفتند. (5)
مسووليت اجرايي انجام طرح عملياتي آژاكس براي سرنگوني مصدق كه در جلسهيي با حضور وزير خارجهي آمريكا، سفير آمريكا در ايران، رييس سازمان سيا و وزير دفاع آمريكا تصويب شد؛ به عهدهي كرميت روزولت، رييس بخش خاورميانه سازمان سيا، قرار گرفت. وي با هويت جعلي وارد ايران شد، با شاه ملاقات كرد و به وي اطمينان داد از حمايت شخصي آيزنهاور و وينستون چرچيل برخوردار است. (6)
طبق آنچه كه مارك گازيوروسكي مينويسد: كودتا شامل چهار قسمت بود:
1- تبليغات و تواناييهاي عمل سياسي بيدمن (نام عملياتي كه از سال 1327 (1948) فعاليتهاي تبليغاتي ضدشوروي و ضد حزب توده از طريق عوامل سيا در ايران، در قالب آن انجام ميشد) بيدرنگ عليه مصدق بر گردد.
2- چهرههاي مخالف تشويق شوند در مجلس بست نشينند و اغتشاشي ايجاد كنند كه وضع را ملتهب كنند.
3- از آنجا كه با شاه دربارهي كودتا مشورت نشده بود؛ موافقت او براي بركناري مصدق و انتصاب فضل الله زاهدي بايد كسب شود
4- حمايت افسران كليدي شاغل ارتش بايد جلب شود.(7)
اين مراحل يكي پس از ديگري دنبال شد. براساس قسمت سوم شاه فرمانهاي بركناري مصدق و انتصاب زاهدي به نخستوزيري را صادر كرد. در شب شنبه 24 مرداد(15 اوت) سرهنگ نعم الله نصيري فرمانده گارد سلطنتي فرمان بركناري مصدق را به وي ابلاغ كرد. مصدق فرمان را جعلي دانست و نصيري را بازداشت كرد كه همين مسئله كودتاي زودرسي را كه قرار بود 25 مرداد انجام شود؛ با ناكامي مواجه ساخت، لذا گروه روزولت را ناچار كرد كه استراتژي جديدي تدبير كنند. نخستين تلاش براي علني كردن تصميم شاه به بر كناري مصدق و جايگزيني زاهدي بود كه مصدق آن را علنا اعلام نكرده بود. اقدام بعدي استفاده از پول براي وارد كردن افراد مختلف به تظاهرات عليه مصدق بود؛ از جمله اين افراد شعبان جعفري معروف به شعبان بي مخ و برادران رشيديان و دار و دستهي آنها بودند. اين افراد به همراه نيروهاي ارتش و پليس حامي شاه در روز 28 مرداد پس از گرفتن ستاد ارتش به سمت خانه مصدق راه افتادند و در آنجا پس از يك نبرد نه ساعته با طرفداران مصدق كه منجر به كشتن شدن 300 نفر شد، نهايتا باعث كنارگذاشته شدن از قدرت شدند. (8)
نقش واضح آمريكا در كودتا از جانب مقامات اين كشور طي دهههاي بعد همواره انكار ميشد، اما نهايتا مادلين آلبراي، وزير خارجهي آمريكا در دولت كلينتون، طي يك سخنراني در كنفرانس روابط ايران و آمريكا در تاريخ 27 اسفند 1378 در آمريكا اعتراف كرد كه در سال 1332 آمريكا نقش مهمي در هماهنگ كردن سرنگوني رژيم مردمي مصدق بازي كرد. به اين ترتيب، دولت آمريكا پس از 46 سال به شركت خود در كودتاي 28 مرداد اعتراف كرد. (9)
البته اين امر به شيوهاي اتفاق افتاد كه هيچ نوع معذرت خواهي رسمي را دربرنميگرفت و تنها به شكل اعتراف به يك دخالت انجام پذيرفت.
منابع:
1- گازيوروسكي، مارك ج، سياست خارجي آمريكا و شاه: بناي دولتي دست نشانده در ايران، ترجمه فريدون فاطمي، تهران: مركز، 1371، صص 12 و 14
2- همان. ص 52.
3-محسن مديرشانهچي، سياست خارجي ايران در دوران زمامداري مصدق، اطلاعات سياسي - اقتصادي، سال دوازدهم, مرداد و شهريور 1377، شمارگان 132- 131
4- همان
5- همان
6- غضنفري. كامران، خلاصهيي از آمريكا و براندازي جمهوري اسلامي ايران، تهران: 1381، ص 18.
7- گازيوروسكي، مارك، همان منبع، ص 134
8- همان، صص 142 - 139
9- غضنفري، كامران، همان، ص
/س