یهودیان و مسیحیان مجموعهای مشتمل بر 39 یا 46 کتاب و نوشتهی کوچک و بزرگ را قبول دارند که مسیحیان آن را «عهد قدیم» و یهودیان «تنخ» [تنک] مخفف «تورات»، «نبییم» و «کِتوبیم»، یا کتاب مقدس عبرانی، میخوانند، و آن را الهامی و آسمانی میشمارند.
پنج کتاب اول این مجموعه اسفار پنجگانهی تورات هستند که سنت یهودی - مسیحی آنها را به حضرت موسی منتسب کردهاند. مسیحیان علاوه بر مجموعهی فوق مجموعهی دیگری مشتمل بر 27 کتاب و نوشته را قبول دارند که آن را «عهد جدید» میخوانند و البته در نگاه آنان این بخش مهمتر است. چهار کتاب اول این مجموعه اناجیل متی، مرقس، لوقا و یوحنا هستند. یهودیان نیز علاوه بر عهد قدیم، مجموعهی دیگری به نام تلمود را قبول دارند که آن را در واقع دربردارندهی سنت شفاهی حضرت موسی (علیهالسلام) میدانند.
قرآن مجید و روایات اسلامی به دو دین یهود و مسیحیت و متون مقدس آنها و نیز شخصیتهای مطرح شده در آنها و نیز تعالیم این دو دین و این متون پرداختهاند. پرسشی که به پاسخ آن میپردازیم این است که چه ارتباط و نسبتی بین متون یهودی - مسیحی و متونی که در قرآن مجید و روایات اسلامی به آنها پرداخته شده است وجود دارد؟ در متون اسلامی واژههای عهد قدیم، عهد جدید، کتاب مقدس، تلمود و اناجیل به کار نرفته است. در این متون به طور کلی به سه نام تورات، انجیل و زبور اشاره شده است. کتاب اخیر یعنی زبور، که گفته میشود در لغت به معنای «مکتوب و نوشته شده است» (1)، در دو آیه، کتاب آسمانی حضرت داود شمرده شده (نساء، 163 و اسراء، 55) و در یک آیه سخن از آن نقل شده است (انبیاء، 105). در مجموعهی عهد قدیم کتابی به نام مزامیر (جمع مزبور به معنای سرود) به حضرت داود منسوب است که در نسخهی عبری کتاب مقدس مشتمل بر 150 سرود و در نسخهی یونانی مشتمل بر 151 سرود است و محققان برآناند که حدود نیمی از آنها منسوب به حضرت داود میباشد. محتوای کتاب مزامیر موجود حکمت و مناجات و تسبیح است که به زبان شعر بیان شده و کمتر مشتمل بر احکام است. این کتاب به لحاظ محتوایی ناسازگاری آشکاری با متون اسلامی ندارد. صاحب کتاب مجمع البحرین میگوید: زبور داود مشتمل بر 150 سوره است (2) که ظاهراً باید اشاره به مزامیر مطابق نسخه عبری باشد. به هر حال در قرآن مجید سخن زیادی درباره محتوای زبور نیامده و در روایات نیز مکرر به نام آن و اینکه آن کتاب داود (علیهالسلام) بوده اشاره شده و کمتر سخن از محتوای آن رفته است. البته گاهی کتاب شریف صحیفهی سجادیه «زبور آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)» خوانده شده که از آنجا که متن مزامیر موجود عمدتاً دعا و مناجات است، پس با همین متن موجود بیتناسب نیست.
دو واژهی دیگر یعنی تورات و انجیل مکرر در قرآن مجید به کار رفته و درباره منشأ و محتوای آنها سخن گفته شده است. در فصل دوم از بخش اول این نوشتار بیان شد واژهی تورات کلمهای عبری و در لغت به معنای تعلیم و آموزش است، در سنت یهودیت قبل از اسلام حداقل در چهار معنا یا برای اشاره به چهار مصداق به کار رفته است. مطابق اصطلاح اول مقصود از تورات خصوص اسفار خمسه، مطابق اصطلاح دوم همهی عهد قدیم و مطابق اصطلاح سوم همهی متون مقدس یهودی، یعنی عهد قدیم و تلمود است. البته اصطلاح چهارمی وجود دارد که در آن مقصود از تورات حکم است و از این بحث خارج میشود. پرسشی که در اینجا مطرح میگردد این است که وقتی قرآن یا روایات کلمهی تورات را به کار میبرد مقصود کدام یک از این سه اصطلاح است؟ البته این پرسش دربارهی مواردی است که متون اسلامی به تورات موجود در آن زمان اشاره میکند و نه مواردی که اشاره به تورات نازل شده بر حضرت موسی (علیهالسلام) میکند که به بحث دربارهی آن خواهیم پرداخت. به هر حال سخن این است وقتی آیه یا روایتی میفرماید در تورات یهودیان اینگونه آمده، ممکن است اشاره به هر یک از سه اصطلاح فوق باشد، کما اینکه وقتی در برخی از روایات اشاره به این شده که دربارهی حضرت داود در تورات چنین آمده، (3) روشن است که مقصود عهد قدیم است چرا که اسفار خمسه مربوط به تاریخ قبل از داود (علیهالسلام) میباشد.
کلمه انجیل که اصل آن لغتی یونانی به معنای مژده یا بشارت است، در کاربرد رایج مسیحیان به معنای روح پیام حضرت عیسی (علیهالسلام) است، اما در اصطلاح دیگر چهار کتاب اول مجموعهی عهد جدید که حاوی زندگانی و سخنان حضرت عیسی هستند، انجیل خوانده میشوند. (4) اما گاهی در کاربرد سومی کل مجموعهی عهد جدید انجیل خوانده میشود، کما اینکه در زبان فارسی نسخهای از عهد جدید که مجزا چاپ شده است انجیل شریف (5) نام دارد و باز ممکن است در مواردی که در متون اسلامی اشاره به انجیلی میشود، که نزد مسیحیان است، مقصود مجموعه عهد جدید باشد.
پس از این بحث مقدماتی به ماهیت و چیستی متونی که قرآن مجید و روایات اسلامی به آنها اشاره کرده است میپردازیم. پرسش مهم در این باره آن است که ارتباط و نسبت متون موجود فعلی با متونی که در زمان ظهور اسلام در دست اهل کتاب بوده چیست و آیا همین متون در آن زمان موجود بوده یا متون دیگری در دست بوده است؟ پرسش دیگر این است که اگر همین متون فعلی در آن زمان موجود بوده آیا همهی مواردی که در متون اسلامی اشاره به تورات یا انجیل شده مقصود همین متون فعلی بوده است؟ بحث در این باره را در چند محور پی میگیریم:
الف) متون فعلی و متون زمان ظهور اسلام
آیا همین تورات و انجیل فعلی در زمان نزول قرآن مجید و ظهور اسلام وجود داشته و در دست یهودیان و مسیحیان بوده است. صاحب تفسیر المیزان این امر را مسلم میگیرد:این نیز مسلم است که تورات و انجیل زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) همین تورات و اناجیل چهارگانه (مرقس، یوحنا، متی و لوقا) زمان ما بوده است. (6)
ایشان دربارهی تورات زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در ذیل آیه 43 از سوره مائده (وَكَیفَ یحَكِّمُونَكَ وَعِنْدَهُمُ التَّوْرَاةُ فِیهَا حُكْمُ اللَّهِ ثُمَّ یتَوَلَّوْنَ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ وَمَا أُولَئِكَ بِالْمُؤْمِنِینَ) میگوید:
و در این آیه توراتی که در آن ایام در دست یهودیان بوده تصدیق شده و آن توراتی بوده که بعد از فتح بابل، عزرا با اذن کورش پادشاه ایران جمع کرد... و همین تورات در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و تا به امروز در دست یهود است. پس قرآن تصدیق میکند که در تورات موجود حکم خدا وجود دارد. (7)
ادعای ایشان شواهد و ادلهی بیرونی فراوانی دارد. از جملهی این ادله میتوان به این اشاره کرد که نسخههای خطی متعددی از کتاب مقدس مربوط به سدههای سوم و چهارم میلادی، یعنی چند قبل از اسلام، در موزههای مختلف وجود دارد که با متون فعلی یکسان است. (8) همچنین در یکی دو قرن اخیر نوشتههایی در دو منطقهی نجع حمادی و قمران کشف شده که حاکی از آن است که در سدههای دوم و سوم میلادی همین متون فعلی در دست بوده است. (9) همچنین ارجاعات دانشمندان یهودی و مسیحی مانند فیلون اسکندرانی و آگوستین قدیس در آثار خود به کتاب مقدس نشان میدهد که متون زمان آنان همین متون فعلی بوده است. علاوه بر همهی اینها وقتی یک متن رواج پیدا کند و در شهرها و مناطق مختلف در دست مردم باشد امکان تغییر و تحریف در آن وجود ندارد. همچنین باید اضافه کنیم منطقهی حجاز هنگام ظهور اسلام برای یهودیان و مسیحیان منطقهی دور افتادهای بوده و مراکز علمی آنان در نقاط دیگر دنیا دایر بوده و مدتها طول کشیده است تا با اسلام آشنا شوند؛ بنابراین مخاطبان اولیه نمیتوانستهاند کتاب خود را تحریف کنند.
پس همانطور که صاحب تفسیر المیزان با صراحت و تأکید بیان کرده، تورات و انجیل یا مجموعهی عهدین فعلی در زمان ظهور اسلام نیز در دست اهل کتاب بوده است و بنابراین باید نتیجه گرفت هر جا در قرآن مجید یا روایات اسلامی اشاره به کتابی است که در آن زمان در دست یهودیان و مسیحیان یا نزد آنان بوده، مقصود همین متون فعلی است.
ب) متون اسلامی و کتابهای نازل شده بر موسی و عیسی (علیهالسلام)
هر چند سنت یهودی - مسیحی اسفار پنجگانهی تورات را به حضرت موسی نسبت میدهد، اما نقادان قدیم و جدید با ادله متعدد و روشن این انتساب را رد و اثبات کردهاند که کل مجموعهی عهد قدیم بعد از اسارت بابلی تألیف شده است. دربارهی مجموعهی عهد جدید وضع روشنتر است، چرا که تا جایی که تاریخ نشان میدهد مسیحیان هیچگاه عهد جدید یا بخشی از آن یا کتابی دیگر را به حضرت عیسی (علیهالسلام) نسبت ندادهاند و دانشمندان نیز اثبات کردهاند که همهی مجموعهی عهد جدید دهها سال پس از حضرت عیسی (علیهالسلام) به دست افرادی مختلف تألیف شده است. حال پرسش این است که آیا از قرآن مجید و روایات اسلامی میتوان استنباط کرد کتابی مانند قرآن مجید بر این دو پیامبر بزرگ الهی نازل شده باشد؟ ادعای مشهور عالمان مسلمان این است که مطابق متون اسلامی کتابهایی به نام تورات و انجیل بر حضرت موسی و حضرت عیسی (علیهالسلام) نازل شده که آن کتاب غیر از متون موجود بوده است. البته آنان عموماً سخن از تحریف این متون را به میان آوردهاند. اما در اینجا باید اصل دو مدعا را با آیات و روایات تطبیق دهیم، یکی از اینکه کتابی مانند قرآن مجید بر این دو پیامبر نازل شده و دیگر اینکه آن کتابها با متون فعلی تفاوت داشته است.دربارهی تورات و کتاب نازل شده بر حضرت موسی (علیهالسلام) باید به سه دسته از آیات قرآن مجید توجه کنیم. در دستهی اول سخن از الواحی است که به حضرت موسی (علیهالسلام) داده شده است: «وَكَتَبْنَا لَهُ فِی الْأَلْوَاحِ مِنْ كُلِّ شَیءٍ مَوْعِظَةً وَتَفْصِیلًا لِكُلِّ شَیءٍ فَخُذْهَا بِقُوَّةٍ وَأْمُرْ قَوْمَكَ یأْخُذُوا بِأَحْسَنِهَا...»، و در الواح برای او در هر موردی پندی، و برای هر چیزی تفصیلی نگاشتیم، پس فرمودیم آن را به جد و جهد بگیر و به قوم خود دستور بده که بهترین آن را فرا گیرند (اعراف، 145).
و دربارهی ویژگیهای این الواح آمده است: «وَلَمَّا سَكَتَ عَنْ مُوسَى الْغَضَبُ أَخَذَ الْأَلْوَاحَ وَفِی نُسْخَتِهَا هُدًى وَرَحْمَةٌ لِلَّذِینَ هُمْ لِرَبِّهِمْ یرْهَبُونَ»، و چون خشم موسی فرو نشست، الواح را برگرفت، و در نسخه آن، برای کسانی که از پروردگارشان بیمناک هستند، هدایت و رحمتی بود (اعراف، 154).
در دسته دوم در آیاتی به کتابی بدون نام اشاره شده است که همان ویژگیهای الواح را دارد: «ثُمَّ آتَینَا مُوسَى الْكِتَابَ تَمَامًا عَلَى الَّذِی أَحْسَنَ وَتَفْصِیلًا لِكُلِّ شَیءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً لَعَلَّهُمْ بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ یؤْمِنُونَ * وَهَذَا كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ فَاتَّبِعُوهُ وَاتَّقُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ»، آنگاه به موسی کتاب دادیم برای اینکه نعمت را بر کسی که نیکی کرده تمام کنیم، و برای اینکه هر چیزی را بیان نماییم و هدایت و رحمتی باشد، امید که به لقای پروردگارشان ایمان آورند. و این خجسته کتابی است که ما آن را نازل کردیم؛ پس از آن پیروی کنید و پرهیزکاری نمایید، باشد که مورد رحمت قرار گیرید (انعام، 154-155).
در این دو آیه دو ویژگی کتابی که به حضرت موسی (علیهالسلام) داده شده بیان گردیده است. از این نظر که در آن همه چیز به طور مفصل آمده و هدایت و رحمت است مانند الواح میباشد و از نظر کتاب بودن مانند قرآن مجید است. البته در این دو آیه اولاً سخنی از نام آن کتاب نیست و ثانیاً برای کتاب موسی (علیهالسلام) تعبیر «عطا کردیم» و برای قرآن مجید «نازل کردیم» به کار رفته است.
اما در دستهی سوم همین تعبیر «نزول» برای کتاب موسی (علیهالسلام) به کار رفته است:
«... قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْكِتَابَ الَّذِی جَاءَ بِهِ مُوسَى نُورًا وَهُدًى لِلنَّاسِ...»، بگو: چه کسی آن کتابی را که موسی آورده است نازل کرده؟ [همان کتابی که] برای مردم روشنایی و رهنمود است (انعام، 91)، و البته در آیات دیگری سخن از کتابی رفته که خدا به موسی (علیهالسلام) داده و این کتاب از جهت ویژگیها شبیه قرآن مجید بوده است:
«وَآتَینَا مُوسَى الْكِتَابَ وَجَعَلْنَاهُ هُدًى لِبَنِی إِسْرَائِیلَ...»، و کتاب را به موسی دادیم و آن را برای بنیاسرائیل رهنمودهای گردانیدیم (اسراء، 2؛ مقایسه کنید با سجده، 23).
«وَإِذْ آتَینَا مُوسَى الْكِتَابَ وَالْفُرْقَانَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ»، و آنگاه که موسی را کتاب و فرقان [جدا کنندهی حق از باطل] دادیم، شاید هدایت یابید (بقره، 53).
وصف فرقان در چندین آیه (10) و همچنین وصف هدی للناس مکرر برای قرآن مجید به کار رفته است؛ پس تا اینجا باید نتیجه بگیریم که اوصاف کلی الواح و کتاب موسی و قرآن مجید یکی است، هر چند به لحاظ درجه ممکن است متفاوت باشند. تا اینجا هیچ نامی از تورات به میان نیامده، اما در آیات متعدد دیگر سخن از تورات است که دقیقاً همان ویژگیهای «الواح» و «کتاب موسی» را دارد:
«إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِیهَا هُدًى وَنُورٌ یحْكُمُ...»، ما تورات را که در آن رهنمود و روشنایی بود نازل کردیم (مائده، 44).
آیهای دیگر به روشنی نشان میدهد که تورات، انجیل و قرآن مجید از یک سنخ و به یک معنا کتاب هستند و به یک صورت نازل شدهاند:
«نَزَّلَ عَلَیكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَینَ یدَیهِ وَأَنْزَلَ التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِیلَ * مِنْ قَبْلُ هُدًى لِلنَّاسِ وَأَنْزَلَ الْفُرْقَانَ...»، این کتب را در حالی که مؤید آنچه نزد اوست میباشد، به حق بر تو نازل کرد و تورات و انجیل را پیش از آن برای هدایت مردم نازل کرد و فرقان را نازل کرد (آل عمران، 3-4).
در آیهای دیگر سخن از فرو فرستادن تورات و انجیل است:
«یا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فِی إِبْرَاهِیمَ وَمَا أُنْزِلَتِ التَّوْرَاةُ وَالْإِنْجِیلُ إِلَّا مِنْ بَعْدِهِ...»، ای اهل کتاب چرا دربارهی ابراهیم محاجّه میکنید با آنکه تورات و انجیل بعد از او نازل شده است... (آل عمران، 65).
از این آیه بر میآید که اولاً تورات و انجیل از یک سنخ و ثانیاً هر دو نازل شدهاند، بنابراین نزول آنها مانند نزول قرآن مجید است.
از مجموعه آیات فوق به روشنی برداشت میشود که الواح موسی، کتاب موسی و تورات یک سنخ و از این نظر مانند قرآن مجید بوده است و از نظر ویژگیهای کلی و شکلی فرو فرستادن از سوی خداوند یکسان بوده است. اما در هیچ آیهای از قرآن مجید به این اشاره نشده است که نام کتاب حضرت موسی (علیهالسلام) تورات بوده است. با این حال عموم مفسران این سه نام، یعنی «الواح»، «کتاب موسی» و «تورات نازل شده» را یک کتاب گرفتهاند. صاحب تفسیر جلالین میگوید مقصود از اواح همان تورات است که در آن همهی آن چیزی که در دین به آن نیاز است نوشته شده است. (11) صاحب تفسیر شریف لاهیجی در تفسیر «اخذ الواح» میگوید و «فرا گرفت بقیه الواحی را که تورات در آن منقش بود». (12) طبرسی در تفسیر جوامع الجامع میگوید مقصود از الواح، الواح تورات است که در تعداد و جنس آنها اختلاف وجود دارد. (13) همین مفسر در تفسیر مجمع البیان در تفسیر «و کتبنا له فی الاواح...» میگوید: در الواح تورات که در جنس و تعداد آن اختلاف است، هرچه را که برای دین لازم بود، اعم از موعظه و اصول و فروع دین نگاشتم. (14) همین مفسر در تفسیر اخذ الاواح میگوید: همین که خشم موسی فرو نشست الواحی را که در آن تورات نگاشته شده بود، برگرفت. (15) مرحوم شبّر میگوید مقصود از الواح همان الواح تورات است که هرچه در امر دین نیاز است در آن نوشته بوده است. (16) صاحب زبدة التفاسیر میگوید مقصود از الواح همان الواح تورات است که در آن همهی نیازهای دینی بنیاسرائیل اعم از مواعظ، تفصیل احکام، حلال و حرام و ذکر بهشت و دوزخ وجود داشته است. (17)
مفسران جدید نیز معمولاً الواح را همان تورات گرفتهاند. (18) البته برخی در تفسیر کتاب موسی به الواحی که به او داده شده است اشاره کردهاند (19). ابن ابی حاتم روایتی از ابن عباس نقل میکند که خدا تورات را به موسی در هفت لوح داد. (20)
در این میان صاحب تفسیر المراغی میگوید در الواح انواع هدایت و مواعظ و اصول شریعت از عقاید و احکام وجود داشت، اما سایر احکام تفصیلی از عبادات و معاملات و سایر امور در موقع نیاز مانند قرآن مجید نازل شد. (21) پس باید نتیجه بگیریم که همهی مفسران قرآن کریم در این اجماع داشتهاند که حضرت موسی (علیهالسلام) کتابی آسمانی به نام تورات داشته است و همهی آنان کتاب نازل شده بر آن حضرت را همان تورات میدانستهاند.
اگر سراغ روایات برویم باید بگوییم که روایات در این باب چنان زیاد است که ثلث آنها برای اثبات تواتر معنوی، اگر نگوییم لفظی، کفایت میکند. از مجموع این روایات یقین حاصل میشود که خداوند کتابهایی مانند قرآن مجید بر حضرت موسی و حضرت عیسی (علیهالسلام) نازل کرده است. در کتاب بحارالانوار روایات به این مضمون چنان زیاد است که ذکر همهی آنها شاید از یک کتاب مستقل هم فراتر رود. در برخی از این روایات به خدایی که تورات را بر موسی و انجیل را بر عیسی و قرآن را بر محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل کرده قسم خورده شده است. (22) در برخی از این روایات آمده است که خدا تورات را بر موسی و انجیل را بر عیسی و قرآن را بر محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل کرد. (23) گاهی تعبیر این است که خدا تورات را بر موسی در الواح نازل کرد. (24) موارد دیگری که این مضامین به صورتهای مختلف تکرار شده بسیار زیاد است. (25)
دقیقاً همین مضامین در منابع روایی اهل سنت به صورتهای مختلف تکرار شده است. گاهی دربارهی خدای تعالی آمده است که: نازل کنندهی تورات و انجیل قرآن (26). در موارد دیگری به صورتهای مختلف به این اشاره شده که کتابی به نام تورات و کتابی به نام انجیل بر موسی و عیسی (علیهمالسلام) نازل شده است (27).
بنابراین باید بگوییم هر چند در قرآن مجید تصریح به این نشده که نام کتاب حضرت موسی (علیهالسلام) تورات بوده است، اما شواهد و ویژگیهای مطرح شده نشان میدهد که نام کتاب آن حضرت تورات بوده و مفسران به درستی بر این نکته تأکید کردهاند.
اما در رابطه با انجیل وضعیت روشنتر است. مطابق آیات متعددی از قرآن مجید، انجیل کتابی نازل شده از طرف خدا مانند قرآن مجید و تورات است. (28) در آیاتی از قرآن آمده است که این انجیل به حضرت عیسی (علیهالسلام) عطا شده است:
«وَقَفَّینَا عَلَى آثَارِهِمْ بِعِیسَى ابْنِ مَرْیمَ مُصَدِّقًا لِمَا بَینَ یدَیهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَآتَینَاهُ الْإِنْجِیلَ فِیهِ هُدًى وَنُورٌ وَمُصَدِّقًا لِمَا بَینَ یدَیهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِینَ»، و عیسی پسر مریم را به دنبال آنان [= پیامبران دیگر] فرستادیم، در حالی که تورات را که نزد او بود تصدیق میکرد، و به او انجیل را عطا کردیم که در آن هدایت و نوری بود و تصدیق کنندهی توراتی بود که نزد آن بود و برای پرهیزکاری رهنمود و اندرزی بود (مائده، 46؛ مقایسه کنید با حدید، 27).
و البته گاهی سخن از تعلیم انجیل به حضرت موسی (علیهالسلام) رفته است:
«وَیعَلِّمُهُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِیلَ»، و به او کتاب و حکمت و تورات و انجیل میآموزد (آل عمران، 48؛ مقایسه کنید با مائده، 110).
پس مطابق آیات متعددی از قرآن مجید کتابی به نام انجیل از سوی خداوند نازل شده و این همان کتاب آسمانی است که به حضرت عیسی (علیهالسلام) عطا شده و در آیه 30 از سوره مریم به آن اشاره شده است. روایات بسیار پرشماری نیز این نکته را بیان میکنند. این شواهد موجب شده است تا عموم عالمان و مفسران مسلمان به این مسئله قائل شوند که کتابی مانند قرآن مجید به نام انجیل بر حضرت عیسی (علیهالسلام) نازل شده، همانطور که کتابی به نام تورات بر حضرت موسی (علیهالسلام) نازل شده است.
با این حال برخی از قرآنپژوهان معاصر این نظر را نپذیرفته و قائل شدهاند که انجیل حضرت عیسی (علیهالسلام) در قرآن اشاره به کتاب نیست، بلکه مقصود تعالیمی است که آن حضرت آورده است. ایشان میگویند حضرت عیسی (علیهالسلام) کتابی نیاورده، بلکه حواریان او برخی از تعالیم او را در اناجیل حفظ کردهاند. (29)
یکی از آنان در مصاحبهای میگوید:
"این را هم باید توجه داشته باشیم که حضرت عیسی کتابی به نام انجیل نداشته است. انجیل کلمهای یونانی و به معنای بشارت است، یعنی بشارتهای حضرت عیسی (علیهالسلام) و تعالیمی که مردم را از حالت یأس بیرون میآورد چون یهودیها مردم را مأیوس میکردند، حضرت مسیح آمد تا به مردم نوید دهد و آنها را نسبت به آینده خوشبین کند و به زندگی آنها نشاط بدهد. آن تعالیم را شاگرد نوشتهاند، نه اینکه آن حضرت کتابی آورده باشد. در آیه «و آتَانِی الْكِتَابَ»، کتاب به معنای شریعت است.... (30)"
اینکه کلمه انجیل به معنای بشارت است هرگز دلیل نمیشود که حضرت عیسی کتابی نداشته است تورات نیز به معنای تعلیم و آموزش است و قرآن از قرائت است و هر کلمه و هر نامی معنایی دارد. با ادلهای مانند این نمیتوان از ظاهر روشن آیات متعدد قرآنی و روایات بسیار پرشمار دست برداشت.
البته مهمترین دلیلی که شاید بتوان به سود این برداشت اقامه کرد این است که سنت مسیحی نه تنها سخنی از کتاب عیسی نیست، بلکه در هیچ اثری اشارهای به آن نشده است. هیچ فرقهای از فرقههای مسیحیت، حتی آنهایی که مرتد و بدعتگذار اعلام شدهاند، به کتاب حضرت عیسی اشاره نکردهاند یا از آنها نقل نشده است. برای مثال «ابیونیها» که از اواسط قرن اول تا اواخر قرن چهارم میلادی وجود داشتهاند، و مطابق آنچه از آنان نقل شده، پیرو پطرس و حواریان عیسی بودهاند و حتی پولس را کافر میخواندهاند، به کتاب نازل شده به حضرت عیسی (علیهالسلام) اعتقاد نداشتهاند. (31)
به هر حال این مشکلی جدی است که کتابی به نام انجیل بر حضرت عیسی (علیهالسلام) نازل شده و نه تنها هیچ اثری از آن باقی نمانده بلکه هیچ اشارهای هم به آن نشده باشد.
اما این صرفاً یک استبعاد است. خیلی عجیب است که نامی و اثری از کتاب حضرت عیسی (علیهالسلام) باقی نمانده باشد. ولی باید توجه کنیم که امور عجیب در تاریخ بسیار زیاد رخ داده است، و با بعید و یا عجیب دانستن امری نمیتوان از ظاهر بسیار قوی و بلکه نص آیات متعدد قرآن و روایات بسیار پرشمار دست برداشت. البته لازم است در اینجا به نکتهای اشاره کنیم که قدری از این عجیب و غریب بودن میکاهد. همهی آن چیزی که ما دربارهی سه قرن اول مسیحی میدانیم با استفاده از آثاری است که از فیلتر قرن چهارم گذشته است. در این قرن عجیب هیچ کتاب و اثری که با اندیشهی پذیرفته شده به وسیله جریان غالب مسیحی، که قدرت حکومت را در پشت خود داشت، ناسازگار باشد باقی نمانده است. نه تنها تمام آثار ناسازگار با اندیشهی این جریان سوزانده شده، بلکه حتی اگر فردی کتابی را نگه میداشته اعدام میشده است. حتی اطلاعات امروزی ما، برای مثال از فرقهی ابیونیها، نه از آثار خود آنان، بلکه از طریق اشارههایی است که مخالفان آنان داشتهاند. (32) پس باید نتیجه بگیریم که واقعیت سه قرن اول مسیحیت و حتی چگونگی پیدایش همین اناجیل موجود بسیار تیره و تار است، به گونهای که محققان جدید دربارهی چگونگی پیدایش، نویسندگان و منابع اناجیل موجود نظریات متعدد و ضد و نقیضی ارائه کردهاند.
این را نیز باید اضافه کنیم که اگر مشکل استبعاد است، یک عالم مسلمان با استبعاد دیگری نیز روبهروست و آن اینکه بسیار عجیب است که پیامبری اولوالعزم، مطابق تعریف مشهور شیعه از این واژه، کتابی نداشته باشد، در حالی که پیامبران مبلغ مانند حضرت داود کتاب داشتهاند و مطابق قرآن مجید از طرف خدا کتاب دریافت کردهاند. پس باید بپذیریم که مطابق آیات متعدد قرآنی و روایات بسیار پرشمار، کتابی همانند قرآن مجید بر دو پیامبر بزرگ الهی، یعنی حضرت موسی و عیسی (علیهمالسلام)، به نامهای تورات و انجیل نازل شده است، اما اینکه این کتابها چه سرنوشتی داشتهاند و چه رابطهای بین آنها و متون موجود وجود دارد بحث دیگری است.
ج) رابطه متون نازل شده با متون موجود در منابع اسلامی
متون فعلی عهد قدیم و عهد جدید به همین صورت امروزی در زمان ظهور اسلام در دست اهل کتاب بوده است. همچنین مطابق تحقیقات دقیق دانشمندان جدید هیچ یک از کتابهای عهد قدیم، از جمله اسفار خمسهی تورات موجود را نمیتوان به حضرت موسی (علیهالسلام) نسبت داد و این متون همه بعد از اسارت بابلی، یعنی قرنها پس از موسی نوشته شدهاند یا تدوین نهایی آنها در آن دوره بوده است. همچنین علاوه بر اینکه مسیحیان هیچ یک از کتابهای عهد جدید را به حضرت عیسی (علیهالسلام) نسبت نمیدهند، دانشمندان معتقدند که این کتابها دههها پس از حضرت عیسی و به وسیله افراد مختلف نوشته شده است. اناجیل موجود به وسیله افراد مختلف و با استفاده از منابعی تألیف شده است؛ پس اگر از قرآن مجید بر میآید که خداوند کتابهایی همانند قرآن مجید به نامهای تورات و انجیل بر حضرت موسی و حضرت عیسی (علیهماالسلام) نازل کرده است، هرگز کتاب نازل شده نمیتواند بر کتابهای موجود منطبق شود.علاوه بر نکات فوق محتوای اسفار پنجگانهی تورات موجود، تاریخ قوم اسرائیل، زندگینامه و سخنان حضرت موسی (علیهالسلام) است و اناجیل چهارگانه در واقع چهار زندگینامه از حضرت عیسی (علیهالسلام) هستند و هرگز به لحاظ ساختار محتوایی شباهتی با قرآن مجید ندارند. این را نیز باید اضافه کنیم که مطالب زیادی در این متون یافت میشود که با قرآن مجید سازگاری ندارند و بنابراین قرآن مجید نمیتواند بگوید همین متون موجود کتاب نازل شدهاند.
با توجه به نکات فوق به سراغ آیات قرآن مجید در این باره میرویم که به چند دسته تقسیم میشوند:
1. آیاتی که اشاره به کتاب نازل شده دارند. مطابق این آیات، کتاب نازل شده بر حضرت موسی (علیهالسلام) یا الواحی که به او داده شده یا تورات نازل شده از طرف خدا صفاتی مانند قرآن مجید دارند. آنها هدایت و نور و فرقان، به معنای جدا کننده حق از باطل، هستند و تفصیل همه چیز در آنها وجود دارد، بدین معنا که همهی نیازهای دینی انسانها را برطرف میسازند. قبلاً عمدهی این آیات نقل شد. (33) همچنین روایات پرشماری که اشاره به این کتاب نازل شده دارند، ذکر گردید.
2. برخی از آیات به کتابهایی اشاره دارند که در زمان نزول قرآن مجید نزد اهل کتاب بوده است. در این آیات تعابیری مانند کتابی که نزد آن یا نزد اوست (34) یا «کتابی که با شما یا با آنهاست به کار رفته است. (35)
3. در برخی از آیات به کتابهایی که در زمان نزول قرآن مجید نزد اهل کتاب بوده با واژهی «تورات» یا «انجیل» اشاره میشود: «وَكَیفَ یحَكِّمُونَكَ وَعِنْدَهُمُ التَّوْرَاةُ فِیهَا حُكْمُ اللَّهِ...»، و چگونه تو را داور قرار میدهند، با آنکه تورات نزد آنان است که در آن حکم خدا آمده است... (مائده، 43).
«وَلْیحْكُمْ أَهْلُ الْإِنْجِیلِ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِیهِ وَمَنْ لَمْ یحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ...»، و اهل انجیل باید به آنچه خدا در آن نازل کرده داوری کنند... (مائده، 47). «الَّذِینَ یتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِی الْأُمِّی الَّذِی یجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِیلِ...»، کسانی که از این پیامبر درس نخوانده که او را نزد خود در تورات و انجیل نوشته مییابند، پیروی میکنند... (اعراف، 157).
پس تا اینجا باید نتیجه بگیریم که قرآن مجید هم کتاب نازل شده بر حضرت موسی و حضرت عیسی را تورات و انجیل نامیده و هم کتابهایی که در زمان نزول قرآن موجود بوده، که همین کتابهای فعلی بوده است. البته کتابهای دستهی دوم را نیز یکسره رد نکرده است. اما چه تفاوتی بین تورات و انجیل نازل شده و تورات و انجیل موجود در زمان نزول قرآن بوده و قرآن مجید چه سخنی در این باره دارد؟ پاسخ این پرسش را باید در دستهی چهارم از آیات قرآنی جستجو کرد.
4. آیاتی که بین کتابهای نازل شده و کتابهای موجود فرق میگذارند. آیات متعددی از قرآن مجید به گونهای نشان میدهند که بین تورات و انجیل نازل شده و کتابهای موجود تفاوت وجود دارد: «إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِیهَا هُدًى وَنُورٌ یحْكُمُ بِهَا النَّبِیونَ الَّذِینَ أَسْلَمُوا لِلَّذِینَ هَادُوا وَالرَّبَّانِیونَ وَالْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتَابِ اللَّهِ وَكَانُوا عَلَیهِ شُهَدَاءَ فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآیاتِی ثَمَنًا قَلِیلًا وَمَنْ لَمْ یحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ»، ما تورات را که در آن رهنمود و روشنایی بود نازل کردیم. پیامبرانی که تسلیم «فرمان خدا» بودند به وسیله آن برای یهودیان داوری میکردند و الهیون و دانشمندان به وسیله آنچه برای آنان از کتاب خدا حفظ شده بود، داوری میکردند (مائده، 44).
هر چند برخی از مفسران قسمت دوم آیه را به این معنا گرفتهاند که عالمان ربانی مأمور حفظ کتاب خدا از تحریف بودند، (36) اما برخی دیگر از مفسران گفتهاند که مقصود این است که پیامبران با تورات نازل شده و عالمان با مقداری از کتاب که برای آنان حفظ شده بود حکم میکردند. (37) البته اختلاف از یک بحث ادبی یعنی ترکیب آیه پدید میآید و آن اینکه جار و مجرور «بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتَابِ اللَّهِ» را متعلق به چه چیزی بدانیم. اگر «بِمَا اسْتُحْفِظُوا» را متعلق به «یحکم» بدانیم معنای دوم از کار در میآید؛ یعنی اینکه آنچه پیامبران به وسیله آن حکم میکردهاند با آنچه عالمان به وسیله آن حکم میکردهاند متفاوت بوده است. با این حال برخی از مفسران دو وجه را احتمال دادهاند (38). اما کسانی که تفسیر ادبی از قرآن ارائه دادهاند قاطعانه «بِمَا اسْتُحْفِظُوا» را متعلق به یحکم دانستهاند. (39)
به نظر میرسد که حق با این قول باشد و بنابراین کتابی که دست پیامبران بوده با آنچه نزد عالمان بوده متفاوت بوده است و پیامبران با تورات نازل شده و عالمان با آن مقدار از کتاب خدا که برای آنان حفظ شده بود، حکم میکردهاند. این سخن دقیقاً با تاریخ منطبق است، یعنی پس از دورهی اسارت بابلی دورهی عالمان یهود آغاز میشود و این همان زمانی است که کتاب فعلی به وجود آمده است.
آیهای از قرآن مجید که دوبار تکرار شده به مسئله پیدایش اختلاف در کتاب موسی (علیهالسلام) اشاره میکند: «وَلَقَدْ آتَینَا مُوسَى الْكِتَابَ فَاخْتُلِفَ فِیهِ وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَقُضِی بَینَهُمْ وَإِنَّهُمْ لَفِی شَكٍّ مِنْهُ مُرِیبٍ»؛ به راستی موسی را کتاب دادیم، پس در آن اختلاف واقع شد، و اگر از جانب پروردگارت فرمان مهلت پیشی نگرفته بود قطعاً میانشان داوری شده بود. و در حقیقت آنان دربارهی آن به شکی سخت دچارند (هود، 110 و فصلت، 45).
پس مطابق این آیه اولاً در گذشتهها اختلاف بسیار شدیدی در رابطه با کتاب حضرت موسی (علیهالسلام) به وجود آمده است و ثانیاً در زمان نزول قرآن مجید نیز پیروان این کتاب دربارهی آن سخت در شک بودهاند.
قرآن مجید در سه آیه اشاره به کسانی میکند که به آنان نصیب و بهرهای از کتاب داده شده است: «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیبًا مِنَ الْكِتَابِ یدْعَوْنَ إِلَى كِتَابِ اللَّهِ لِیحْكُمَ بَینَهُمْ ثُمَّ یتَوَلَّى فَرِیقٌ مِنْهُمْ وَهُمْ مُعْرِضُونَ»، آیا کسانی را که بهرهای از کتاب به آنان داده شده است ندیدهای که به سوی کتاب خدا فرا خوانده میشوند تا میانشان حکم کند، آنگاه گروهی از آنان به حال اعراض روی بر میگردانند (آل عمران، 23).
«أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیبًا مِنَ الْكِتَابِ یشْتَرُونَ الضَّلَالَةَ وَیرِیدُونَ أَنْ تَضِلُّوا السَّبِیلَ»؛ آیا به کسانی که بهرهای از کتاب یافتهاند ننگریستی که گمراهی را میخرند و میخواهند شما نیز گمراه شوید (نساء، 44).
«أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیبًا مِنَ الْكِتَابِ یؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَیقُولُونَ لِلَّذِینَ كَفَرُوا هَؤُلَاءِ أَهْدَى مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا سَبِیلًا»، آیا کسانی را که بهرهای از کتاب به آنان داده شده است ندیدهای که به «جبت» و «طاغوت» ایمان دارند و دربارهی کسانی که کفر ورزیدهاند میگویند: اینان از کسانی که ایمان آوردهاند راه یافتهترند (نساء، 51).
مفسران مصداق این آیات را اهل کتاب دانستهاند و از سیاق آیات، این امر به روشنی بر میآید. مقصود از «نَصِیبًا مِنَ الْكِتَابِ»، همانطور که صاحب تفسیر المیزان بیان کرده، این است که کتاب به طور کامل و سالم به دست آنان نرسیده است. (40)
همین مفسر از آیهی سوم سوره آل عمران برداشت کرده است آنچه در زمان نزول قرآن بوده، یعنی همین تورات و اناجیل فعلی، که مورد تصدیق قرآن مجید قرار گرفته غیر از تورات و انجیل نازل شده است که در قسمت دوم آیه، مورد اشاره قرار گرفته است. (41) ایشان در ذیل همین آیه و نیز آیهی 48 از سورهی مائده میگویند که کتابهای موجود در آن زمان که همین کتاب فعلی است هر چند عین کتابهای نازل شده نبوده، اما به کلی غیر آنها نیز نبوده و فی الجمله مطالب حقی از آنها را دربرداشته هر چند مطالبی افتاده یا اضافه شده است. (42)
به نظر میرسد از مجموعه آیات قرآنی و روایات اسلامی باید نتیجهای شبیه سخن مفسر فوق بگیریم و بگوییم مطابق قرآن مجید دو کتاب از سنخ قرآن مجید به نامهای تورات و انجیل بر دو پیامبر بزرگ الهی نازل شده و کتابهایی با همین نامها در زمان نزول قرآن در دست اهل کتاب بوده است. کتابهای موجود نه عین کتابهای نازل شده بوده و نه به کلی غیر آنهاست. مطالب حق و مهمی که زیر بنایی و اساسی بودهاند، مانند توحید و معاد و اعمال صالح در این کتابها موجود بوده که ریشه در وحی الهی داشته است. اما از سوی دیگر نه این کتابها همه وحی الهی را در برداشته و نه از مطالب زاید و باطل پیراسته بوده است. به همین دلیل قرآن مجید و روایات اسلامی گاهی با عنوان تورات و انجیل به کتابهای نازل شده اشاره میکنند، که البته اوصافی شبیه قرآن مجید را برای آنها به کار میبرد، و گاهی با همین نامها اشاره به متون موجود در آن زمان میکنند که البته آنها را نیز به صورت اجمالی تأیید و تصدیق میکنند.
بنابراین آنچه آیات قرآنی و روایات اسلامی درباره چیستی و ماهیت متون مقدس پیشین بیان میکنند با دستاوردها و تحقیقات نقادان و محققان جدید غربی هماهنگ است. محققان جدید قائلاند که همهی متون عهد قدیم بعد از اسارت بابلی با استفاده از منابعی تألیف یا تدوین نهایی شدهاند، اما این محققان نمیتوانند بگویند هیچ یک از مطالب آن منابع و مآخذ ریشه در وحی الهی نداشته است. همینطور محققان میگویند مجموعهی عهد جدید طی دههها به وسیله افراد مختلف و احیاناً با استفاده از منابع موجود نوشته شدهاند. اما اینکه آن منابع دقیقاً چه بوده و آیا مطالب آنها یا بخشی از مطالب آنها ریشه در وحی الهی داشته، مطلبی است که محققان نتوانستهاند سخن روشنی درباره آن بگویند؛ چرا که از حیطه کار آنان، یعنی بررسی علمی تاریخی، خارج است.
پس مطابق متون اسلامی، متون موجود در عین اینکه ریشه در وحی الهی داشتهاند، عین متون نازل شده نبودهاند. اما پرسش این است که متون اسلامی به چه میزان این متون را تأیید، تصدیق و یا رد میکنند؟
پینوشتها:
1. طریحی، مجمع البحرین، ج 3، ص 314؛ طباطبایی، المیزان، ج 5، ص 141.
2. مجمع البحرین، ج 3، ص 314.
3. ر.ک.: سنن النسائی، ح 1329.
4. ر.ک.: هیلنز، فرهنگ ادیان جهان، ص 76.
5. انجیل شریف (عهد جدید)، تهران: انجمن کتاب مقدس، 1981.
6. المیزان، ذیل آل عمران، 3.
7. همان، ذیل مائده، 43.
8. ر.ک.: تاریخ کلیسای قدیم، ص 77؛ باستانشناسی کتاب مقدس، ص 16.
9. ر.ک.: مسیحیت و بدعتها، فصل دوم.
10. ر.ک.: بقره، 185؛ آل عمران، 4؛ الفرقان، 1.
11. ر.ک.: تفسیر جلالین، ذیل اعراف، 145.
12. لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ذیل اعراف، 154.
13. ر.ک.: طبرسی، تفسیر جوامع الجامع، ذیل اعراف، 145.
14. ر.ک.: طبرسی، مجمع البیان، ذیل اعراف، 145.
15. ر.ک.: همان، ذیل اعراف، 154.
16. ر.ک.: شبر، تفسیر القرآن الکریم، ذیل اعراف، 145.
17. ر.ک.: کاشانی، زبدهی التفاسیر، ذیل اعراف، 145.
18. ر.ک.: تفاسیر المیزان، نمونه، الفرقان و... ذیل اعراف، 145-154.
19. برای نمونه ر.ک.، طالقانی، پرتوی از قرآن، ذیل بقره، 53.
20. ابن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ذیل اعراف، 145.
21. ر.ک.: مراغی، تفسیر المراغی، ذیل اعراف، 145.
22. برای نمونه ر.ک.: بحارالانوار، ج 3، ص 326؛ ج 9، ص 89؛ ج 10، ص 20 و غیره.
23. برای نمونه ر.ک.: همان، ج 11، ص 43، 48، 56، 60 و 223؛ ج 65، ص 326؛ ج 57، ص 243.
24. برای نمونه ر.ک.: همان، ج 13، ص 198، 209 و غیره.
25. برای نمونه ر.ک.: همان، ج 5، ص 160؛ ج 9، ص 341؛ ج 10، ص 34؛ ج 13، ص 257-278 و 286؛ ج 14، ص 251؛ ج 16، ص 366؛ ج 22، ص 21 و 26؛ ج 49، ص 77 و 78؛ ج 87، ص 192، 305 و غیره.
26. برای نمونه ر.ک.: سنن الترمذی، ح 3322 و 3403؛ سنن ابن ماجه، ح 3821 و 3862؛ سنن ابی داوود، ح 4392؛ صحیح مسلم، ح 888؛ مسند احمد، ح 8603 و 10503.
27. برای نمونه ر.ک.: سنن ابن ماجه، ج 2318، 2319، 2548، 4302 و 77؛ صحیح بخاری، ح 4116 و 4367؛ مسند احمد، ح 9610، 9416، 8733 و 7315؛ سنن ابی داوود، ح 4079؛ صحیح مسلم، ح 4793، 4795 و غیره.
28. برای نمونه ر.ک.: آل عمران، 3-4 و 65.
29. معرفت، التمهید فی علوم القرآن، ج 8 (صیانة القرآن من التحریف)، ص 129.
30. فصلنامه هفت آسمان، ش 12-13، ص 23.
31. مسیحیت و بدعتها، ص 43.
32. ر.ک.: همان، ص 154-156؛ سرگذشت مسیحیت در طول تاریخ، ص 108-109؛ تاریخ تمدن، ج 3، ص 771.
33. ر.ک.: بقره، 53؛ آل عمران، 3-4 و 65؛ اعراف، 145 و 154؛ انعام، 91 و 154؛ مائده، 44 و 46 و غیره.
34. ر.ک.: بقره، 97؛ آل عمران، 3؛ مائده، 48؛ فاطر، 31؛ یونس، 37؛ یوسف، 111؛ احقاف، 30.
35. ر.ک.: بقره، 41، 89، 91 و 101؛ آل عمران، 81؛ نساء، 47.
36. ر.ک.: المیزان و تفسیر جلالین، ذیل آیهی فوق.
37. ر.ک.: مغنیه، تفسیر الکاشف، ذیل آیهی فوق.
38. ر.ک.: فخر رازی، مفاتیح الغیب؛ ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ذیل آیهی فوق.
39. ر.ک.: دعاس و دیگران، اعراب القرآن الکریم؛ درویش، اعراب القرآن و بیانه، ذیل آیهی فوق.
40. ر.ک.: المیزان، ذیل آل عمران، 23.
41. ر.ک.: همان، ذیل آل عمران، 3.
42. ر.ک.: همان، ذیل آل عمران، 3 و مائده، 48.
سلیمانی اردستانی، عبدالرحیم؛ (1396)، بررسی متنی و سندی متون مقدس یهودی - مسیحی، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)، پژوهشکدهی تحقیق و توسعهی علوم انسانی، چاپ اول.