آرمان شهر از ديدگاه مکاتب و فلاسفه
اما بايد ديد که اين انديشه، از چه زماني شروع شده و چگونه بشر مي تواند به آرزوي خود - که داشتن چنين جامعه اي است - دست يابد.
عده اي، آغاز هبوط(2) انسان از بهشت را، آغاز تفکر آرمان گرايي مي دانند؛ زيرا آدمي از همان زمان، در آرزوي بازگشت به بهشت موعود بوده است.
در آرمان ايرانيان باستان، خداوند به پادشاهي، نيکوکردار، مقام فره ايزدي (توفيق خدايي / فرخندگي) مي بخشد و پادشاه برگزيده ي حق، در اين مقام، ظلم را در زمين، محو و نابود مي کند و عدالت را براي همگان به ارمغان مي آورد.
اين طرز انديشه، در سير تحول تاريخ، در تفکر اديان توحيدي، به عالي ترين آرمان، مبدل شد. با اين توصيف، گويا بشر از ابتدا، هر زمان که ناملايمات و جنگ و دشمني، زندگي اش را به تلاطم مي انداخت، با پناه بردن به آرزو و آرمان، در تخيل خود، جامعه ي آرماني و ايده آل خود را ترسيم مي کرده است.
افلاطون، نخستين فيلسوفي است که مسئله ي ايجاد «مدينه ي فاضله» را مطرح کرده است. وي معتقد بود که حکمت و عدالت اجتماعي، دو اصل بسيار مهم و زيربنايي مدينه ي فاضله است. به اعتقاد وي، کسب فضيلت و کمال، متناسب با ميزان استعداد و تلاش هر فرد است. در مدينه ي فاضله، جواناني که اداره ي جامعه را در دست مي گيرند، بايد عدالت خواه و عاقل و عالم و پرهيزگار باشند.
آرمان شهر از ديدگاه متفکران مسلمان
اساس و زيربناي مدينه ي فاضله ي فارابي، پرداختن به امور معنوي، عدالت خواهي، پرهيز از همه ي بدي ها و خصوصا ظلم است.
رئيس مدينه ي فاضله ي وي، شخصي عالم به همه ي علوم و معارف و حقايق است که راه هاي سعادت را از طريق وحي و الهام و عقل، در مي يابد و با ايجاد وحدت بين مردم و رفع بدي ها، آنان را به سعادت حقيقي در دنيا و آخرت مي رساند.
در آرمان شهر فارابي، همه ي صاحبان حرفه ها، تحت رياست عالم ترين فرد آن حرفه قرار مي گيرند و متصدي هر کاري بايد شايستگي و توان انجام دادن آن کار را داشته باشد.
اصولا در تفکر اسلامي، سعادت جامعه ي توحيدي، در گرو برپايي عدالت و نابودي ظلم و فساد است و در آيين اسلام، آراسته بودن مردم به زيور علم و تقوا، موجب رستگاري آنها در دو جهان مي شود.
در اسلام، محور وجود، «انسان کامل» است که خليفه الله (جانشين خداوند) است؛ يعني شأن و منزلت انسان کامل، در اين مقام، با شأن و منزلت خداوند، يکي است.
در بينش مسلمانان (خصوصا شيعيان)، بنيان گذار جامعه ي آرماني اسلام، امام مهدي (ع) يا آخرين امام از خاندان پيامبر (ص) است که اکنون غايب است. وي با اراده و کمک خداوند، آشکار مي شود و قيام مي کند و ستم جهل و فقر را از جهان، ريشه کن مي سازد و با گسترش آگاهي و عدالت، حکومت واحد جهاني را تشکيل خواهد داد و با رفع فقر و تبعيض و ديگر موانع تعليم و تربيت و تعالي و توسعه، زمينه را براي رسيدن جهانيان به سعادت حقيقي، فراهم خواهد ساخت. (3)
پيامبر (ص) در حديثي مي فرمايد: «خلفا و جانشينان من، بعد از من، دوازده نفرند که اول آنها علي و آخر آنها فرزندم مهدي است. وي زمين را با نور خداوند، روشن خواهد کرد و حکومت او در تمام زمين، در شرق و غرب، گسترش خواهد يافت». (4)
امام علي (ع) در «نهج البلاغه» در توصيف روزگار مهدي (ع) و مردمان شهر موعود اسلام مي گويد: «هر صبح و شام، جام حکمت مي نوشند». (5) بدين معنا که آرمان شهر اسلام، شهر عقل و آگاهي است.
آرمان شهر از ديدگاه سوسياليزم جديد (کمونيزم)
در نظام کمونيستي، هرگونه امتياز و تفاوت براي افراد جامعه، ممنوع است و همه ي مردم، از شرايط مساوي و حقوق يکسان برخوردارند و مالکيت خصوصي وجود ندارد. در حقيقت، کمونيزم، يعني بازگشت به دوران آرماني ابتدايي بشر که در آن، اثري از مالکيت خصوصي و استثمار نبود و انسان هاي اوليه در کنار يکديگر، زندگي مسالمت آميزي داشتند.
آرمان بازگشت مجدد به دوران باستان يا کمونيزم، در سال 1940 م، به شکل عملي درآمد و نظام سياسي برخي از کشورهاي از جمله شوروي (و سپس: چين، يوگوسلاوي، کوبا، کره ي شمالي، آلمان شرقي، آلباني، روماني و ...) براساس نظريه ي بنيان گذاران کمونيزم (مارکس و انگلس) تغيير يافت.
حکومت اتحاد جماهير شوروي، پس از سال ها تبعيت از نظام کمونيستي (و نفي خدا و دين و فطرت و مالکيت خصوصي و روح و معنويت و معاد)، فروپاشيد و اين نظريه در جهان، با شکست رو به رو شد.
آرمان شهر از ديدگاه ديگر فلاسفه ي غرب
توماس مور (1478-1535 م)
آناکارسيس کلوتس (Anacharsis - Cloots)
توماس کامپانلا
فرانسيس بيکن (1561-1626 م)
فرانسيس فوکوياما
وي مدعي است که نظام دموکراسي ليبرال، هر چند داراي مشکلات و نقصان است، بر ديگر نظام هاي سياسي جهان، برتري خواهد يافت. به اعتقاد او، ملت ها، به دليل تفاوت فرهنگ در حوزه ي زبان و دين و قوميت، در مقابل اين نوع حکومت، مقاومت خواهند کرد؛ اما سرانجام، آن را خواهند پذيرفت.
نظريه ي فوکوياما از طرف برخي جنبش هاي فکري، از جمله روشن فکران مسلمان، مردود شمرده شد. وي پس از واقعه ي يازده سپتامبر، مجبور شد در نظريه ي خود تجديدنظر کند. او به ضعف الگوي موردنظر خود، اعتراف کرد؛ اما با وجود اين، همه ي گونه هاي ديگر حکومت در جهان معاصر را ارتجاعي خواند.
فيلسوفان نوميد
پی نوشت:
1. برخي نام هاي ديگر اين جامعه ي آرماني در ادبيات ما و جهان، عبارت اند از: شهر آفتاب، جزيره ي خضرا، جابلقا، جابلسا، آتلانتيس (Atlantic)، شهر موعود، مدينه، اورفاليس، مدينه ي کامله. در عالم اسلام، فيلسوفاني چون: ابونصر فارابي (م 339ق) در کتاب هاي: «سياست مدنيه» و «آراء أهل المدينه الفاضله» و «تحصيل السعاده» و ابن مسکويه ي رازي (م 421 ق) در کتاب هاي: «جاويدان خرد» و «ترتيب السعادات» و ابن باجه ي اندلسي (م 532 ق) در کتاب: «تدبير المتوحد» و سهروردي (م 587 ق) در کتاب «حکمه الإشراق» و دکتر علي شريعتي در کتاب: «امت و امامت». به نظريه پردازي در اين موضوع پرداخته اند. (بخش علمي).
2. هبوط: نزول؛ فرود آمدن.
3. در اين باره، ر.ک: جهاني شدن و دين: فرصت ها و چالش ها، ص 420.
4. ينابيع الموده، ص 477.
5. فلسفه ي تاريخ، مرتضي مطهري، ج 1، ص 253.
6. ليبرال دموکراسي؛ دموکراسي اي که تبعيت محض از خواست شهروندان دارد؛ دموکراسي اباحه گرا (بي قيد)
7. جهاني شدن و دين: فرصت ها و چالش ها، ص 91-92.
8. ماکجاآباد: مسائل امروز در عصر جهاني، ص 15.
1. سياست مدنيه، ابونصر فارابي، مترجم: سيد جعفر سجادي، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1371.
2. فلسفه ي تاريخ، مرتضي مطهري، تهران: صدرا، 1370.
3. مدينه ي فاضله به تصور غربي ها، از دائره المعارف امريکا، مترجم؛ محمود شهيدزاده ي ماهاني.
4. ماکجاآباد: مسائل امروز در عصر جهاني، گرت جونز، مترجم؛ عبدالحسين آذرنگ، تهران: سخن، 1384.
5. «آرمان شهر از ديدگاه غربيان»: www.alfabetmaxima.com
6. حکمت آرماني و نظام شناخت عقلاني سياست، مظفر نامدار طالشاني، وزارت علوم و تحقيقات و فناوري: گروه تحقيقات سياسي علوم (پايان نامه ي دکتري)، 1385.
7. آرمان شهر در تاريخ انديشه ي غرب، فردريک روويون، مترجم: عباس باقري، تهران؛ ني، 1385.
8. مهدي (ع) آخرين سفير انقلاب، ذبيح الله محسني کبير، تهران: دانشوران، 1376.
9. جهاني شدن و دين: فرصت ها و چالش ها (مجموعه مقالات چهارمين کنگره ي دين پژوهان)، محمدجواد صاحبي، قم: احياگران، 1382.
منبع: مجله حديث زندگي
/خ