راههاي گزينش همسر

بر هر انساني لازم است که يک «راهنماي دانا» برگزيند و در همه ي امور مهم زندگي اش، با او مشورت کند؛ هرچند که براي يافتن چنين راهنمايي، لازم باشد زحمتهايي را تحمل کند. زيرا «راهنما» در زندگي انسان، تأثير بسزايي دارد. تکيه به رأي خود و مشورت نکردن، براي نوجوانان خطرناک است؛ خصوصا در مسأله ي «انتخاب همسر» و ممکن است پشيمانيهاي غير قابل جبراني به بار آورد.
دوشنبه، 4 خرداد 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
راههاي گزينش همسر
راههاي گزينش همسر
راههاي گزينش همسر


راه اول: مشورت

ارزش و اهميت «مشورت»، براي عموم مردم، روشن است. پس لزومي ندارد که در اينجا وارد بحث آن شويم؛ بلکه آنچه در اينجا ضرورت دارد، بيان «چگونگي مشورت، در انتخاب همسر» است.

راهنماي دانا

بر هر انساني لازم است که يک «راهنماي دانا» برگزيند و در همه ي امور مهم زندگي اش، با او مشورت کند؛ هرچند که براي يافتن چنين راهنمايي، لازم باشد زحمتهايي را تحمل کند. زيرا «راهنما» در زندگي انسان، تأثير بسزايي دارد.
تکيه به رأي خود و مشورت نکردن، براي نوجوانان خطرناک است؛ خصوصا در مسأله ي «انتخاب همسر» و ممکن است پشيمانيهاي غير قابل جبراني به بار آورد.
خداوند در توصيف مؤمنان مي فرمايد: آنان اهل مشورتند، «و أمرهم شوري بينهم (1) و چه امري مهمتر از انتخاب همسر؟!»
پس، در همه ي مراحل ازدواج و تشکيل زندگي مشترک، بايد با اين «راهنماي دانا» مشورت کرد و مسائل را «گام به گام» با او در ميان گذارد.

صفات مشاور

با هر کسي نمي توان مشورت کرد؛ زيرا اگر «مشاور»، ويژگيهاي «مشاوره» را نداشه باشد، «مشورت کننده» را گمراه مي کند. در نتيجه: زيانش بيش از سودتش مي شود.
اينک صفات مشاور:
1- تدين: به انسان بي دين، نمي شود اعتماد کرد. انسان متدين، علاوه بر اينکه مورد اعتماد است، قضايا را از ديدگاه اسلام مي نگرد و مطابق معيارهاي اسلامي نظر مي دهد.
2- عقل وفهم.
3- نسبت به مسائل انتخاب همسر و ازدواج، آگاهي کافي داشته باشد.
4- حريت رأي. رأي و عقيده ي خود را آزادانه و بدون ترس و مصلحت انديشي غلط، بيان کند. انساني که «آزادي رأي» نداشته باشد، ممکن است مصلحتهايي را در نظر بگيرد که به زيان مشورت کننده تمام شود.
5- دلسوز و خيرخواه.
6- امين و راز دار باشد.
و...
پدران و مادران، مي توانند نقش مهمي در اين باره داشته باشند و مشاوران دلسوز و خيرخواهي براي جوانان باشند و نظرات و تجربيات خود را در اختيار فرزندانشان قرار دهند؛ اما نظراتشان را بر آنان تحميل نکنند.

تذکري مهم!

جوانان، پس از مشورت و گرفتن نظرات و تجربه هاي ديگران، تصميم نهايي را خودشان بايد بگيرند. رابطه ي مشورت کننده با مشاور، بايد مانند رابطه ي «خلبان» با «برج مراقبت فرودگاه» باشد. يعني اطلاعات و راهنمايي ها را بگيرد، اما فرمان و کنترل و تصميم به دست خودش باشد.
خداوند در اين باره به پيغمبر اسلام صلي الله عليه و آله مي فرمايد: «شاورهم في الأمر» با مسلمانان درباره ي امور مشورت کن آنگاه تصميم بگير و با توکل به خدا عمل کن «فإذا عزمت فتوکل علي الله.»(2)

راه دوم: واسطه و معرف

واسطه و معرف در امر ازدواج، کسي است که: دختر و پسري را مي شناسد و آنان را براي ازدواج، به يکديگر معرفي مي کند. و يا اينکه: علاوه ي بر معرفي، در ادامه کار نيز آنان را ياري مي نمايد. و يا اينکه: او معرفي نمي کند، اما جوان (خودش يا خانواده و بستگانش) به او مراجعه کرده و از او مي خواهد که فرد مناسبي را براي ازدواج به او معرفي کند و يا در امر انتخاب همسر، راهنمايي و کمکش نمايد.
ارزش و اهميت و ثواب اين کار، در آخر فصل چهارم بيان شد؛ لذا ديگر تکرار نمي کنيم.
اين وساطت و معرفي و مراجعه ي به معرف و واسطه، مي تواند اهميت بسزايي در امر انتخاب همسر داشته باشد. بنابراين بايد با ظرافت و دقت با آن برخورد کرد و نمي شود به هر کسي اعتماد نمود، بلکه شخص معرف و واسطه بايد خصوصياتي داشته باشد و دختر و پسر نيز وظايفي در اين باره دارند که لازم است مورد بررسي قرار گيرد:

انواع واسطه ها

اين واسطه ها و معرف ها چند نوعند:

1- خيرخواه و آگاه

اينان معيارها را مي دانند و راه و رسم اين وظيفه ي مهم را مي شناسند و بخوبي از عهده ي آن بر مي آيند. به اينها مي شود اعتماد کرد.
معيار براي شناختن و ارزشيابي اين «معرفها و واسطه ها»، همان است که در مبحث «مشورت» بيان شد؛ يعني بايد همه ي آن صفات و مشخصاتي که براي «مشاور» بيان گرديد، داشته باشند.
ممکن است «مشاور» و «معرف» يک نفر باشد و يا دو نفر جداگانه. يعني مي شود همان فردي که مورد مشورت قرار مي گيرد، بتواند معرف و واسطه هم باشد و نيز مي شود يکي از آن دو کار را انجام دهد؛ يعني صلاحيت مشاور بودن را داشته باشد، اما کسي را نشناسد که معرفي کند.

2- خيرخواه، اما ناآگاه

اينان نيتشان«خير» است و مي خواهند کاري صواب کنند و به ثواب برسند؛ اما راه و رسم آن را نمي دانند. مي خواهند «خير» برسانند، اما چون معيارها و روشهاي انتخاب همسر را نمي دانند، «شر» به بار مي آورند. نيتشان «خير» است اما عملشان «شر». «خير خواهند»، اما «ناآگاه». اعتماد به اينان، خسارتبار است و موجب پشيماني و ناراحتي.

نمونه ي تأسفبار

فردي بود «خيرخواه» و داراي نيتي پاک و همتي بلند. خيرخواهي و خيررساني و کمک به ديگران، از خصوصيات بارز او بود و در اين کار موفق هم بود.
از جمله کارهاي خير او، معرفي دختران و پسران به يکديگر و وساطت در امر ازدواج، بود؛ اما – متأسفانه- در اين قسمت از کارهايش، آگاهي و تجربه و بينش کافي نداشت و به همين دليل، وساطتها و معرفي هايي که مي کرد –معمولا- ناموفق از کار در مي آمد.
يک مورد از اين معرفي هايش اين بود:
«افسانه» را براي همسري «غلام» معرفي و خيلي هم از «افسانه» تعريف کرد. «برادر غلام» که از روحيه و خصوصيات برادرش شناخت کامل داشت و نسبت به «افسانه» نيز مقداري شناخت پيدا کرده بود، به آن «معرف» گفت: « اين دختر براي برادرم مناسب نيست و با هم جور در نمي آيند و نمي توانند زندگي موفقي داشته باشند...» اما آن «معرف و واسطه» پافشاري مي کرد و مي گفت: «بگذار با هم صحبت کنند و همديگر را ببينند، شايد به توافق برسند»! «برادر غلام» که ازضعف و بي ارادگي و ناداني برادرش با خبر بود و از حيله گري و شيطنت و زبانبازي «افسانه» نيز مقداري آگاه شده بود، به آن «واسطه» گفت: « من برادرم را خوب مي شناسم و از روحيات او خبر دارم؛ اگر با اين «افسانه» صحبت کند، فريفته ي او خواهد شد و تسليمش مي گردد و آنگاه توافق اصطلاحي صورت مي گيرد، اما اين توافق، حقيقي نخواهد بود و در آينده عواقب وخيمي به دنبال خواهد داشت.»
اما آن «واسطه» همچنان پافشاري مي کرد و در اين پافشاري و اصرار، نيت خير داشت و هيچ گونه غرض سوئي نداشت.
به هر حال، «غلام» وارد ميدان شد.؛ «آن برادر» با خود «غلام» نيز صحبت کرد و به او گفت: «برادرم! اين دختربه درد تو نمي خورد. خصوصياتي دارد که اصلا با تو متناسب نيست و اگر با او ازدواج کني، زندگي تان خراب خواهد شد.» اما –متأسفانه – تلاشهاي او به جا نرسيد و سرانجام «غلام» و «افسانه» با هم ملاقات و صحبت کردند و نتيجه هما شد که «برادر» مي گفت! «غلام» تسليم «افسانه» شد!... و بالاخره ازاواج کردند... (افسوس!)
«برادر» به «واسطه» گفت: «ديدي چه کردي؟!» «واسطه» گفت: «من قصد خير داشتم و هرگز نمي خواستم چنين شود. «برادر» گفت: «من مي دانم که تو قصد خير داشتي، اما چون توان و صلاحيت اين کار را نداري، «شر» به بار آوردي! ديگر هرگز از اين کارهاي خير نکن...»
اين «معرف» همان کسي بود که «اسماعيل و صفورا» را –که داستانشان در فصل پنجم گذشت- به يکديگر معرفي کرد!!
3- افرادي که نيت سوء دارند و غرضهاي پليد و منافع خاصي را دنبال مي کنند.
اين افراد، نيتشان «شر» است و عملشان هم «شر»، همانند «دلالان حقه بازي» هستند که با ظاهر سازي و سرهم بندي و زبانبازي و حيله گري، مي خواهند منافع و غرضهاي پليد خود را تأمين کنند.
جوانان و خانواده ها بايد کاملا مواظب باشند که دچار اين «شيادان» نشوند و فريبشان را نخورند.

تذکري لازم به جوانان:

با اينکه واسطه ها و معرفهاي گروه اول، کاملا مورد اعتمادند و کمک خوبي براي جوانان در انتخاب همسر هستند؛ اما اينطور نيست که هرچه بگويند و هر که را معرفي کنند بايد جوانان بپذيرند؛ هرگز چنين نيست. بلکه اين خود جوانان هستند که بايد «تصميم نهايي» را بگيرند. يعني وظيفه¬ي آنان فقط «معرفي» و راهنمائي و کمک است؛ اما «انتخاب» و «تصميم گيري نهايي» به عهده¬ي خود پسر و دختر مي باشد. اين نکته را هرگز فراموش نکنيد.

پي نوشت :

1- سوره ي شوري، آيه ي 38.
2- سوره ي آل عمران، آيه ي 159.





نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط