تفسير سوره ي کوثر (قسمت اول)
نويسنده: آيت الله شيخ مرتضي حائري
بسم الله الرحمن الرحيم ، انا أعطيناک الکوثر. فصل لربک و انحر. ان شانئک هو الابتر. ( کوثر، 108 / 1-3)
مفاد آيه ها - بنابر اقرب نظر - اين است :
( به نام خداوند مهربان بخشنده . ما به تو - اي رسول -، کوثر عطا کرديم. پس - به شکرانه ي اين انعام - ، براي پروردگار خود - در حال استقامت و سربلندي -، نماز به جا آور [و قرباني کن ] . همانا دشمن تو کسي است که خاندان باقي ندارد).
1. نهري در بهشت است که در آن خير کثير مي باشد و خداي متعال ، به پيامبر خود - در عوض فرزند ذکور -، اعطا فرموده است.
2. مقصود قرآن است که در آن خير کثير مي باشد.
3. مقام شفاعت است که به حضرت رسول (ص) اعطا شده است.
4. حوضي در بهشت است.
5. علماي امت اسلامي مي باشند.
6. مقام نبوت است.
7. دين اسلام مي باشد که رسول اکرم (ص) به آن مبعوث گرديده است.
8. کثرت افراد مسلمين است.
9. فضايل زيادي ، از علم ، معرفت ، قدرت بر خرق عادت واخلاق کريمه است.
10.بلندي نام مبارک حضرت اوست .
11. علم است که در آن خير کثير مي باشد.
12. خلق و خوي نيکوست.
13. فقط همين سوره ي مختصر است که با کوچکي خود، معجزه اي آشکار و در بردارنده ي خبر غيبي مي باشد که دشمن رسول اکرم (ص) پايدار نخواهد بود.
14.تمام نعمت هايي مي باشد که حق متعال به پيامبر اکرم (ص) اعطا فرموده است .
15. همان زيادي فرزندان است - که به نظر نگارنده متعين مي باشد -، نه به اين مقصود که کوثر، به معناي تمام فرزندان پاک رسول خدا (ص) باشد، بلکه به حسب ظاهر، مقصود يک فردي است که از او کثرت حاصل مي شود.
مطلب اول - با استفاده از لغت و موارد استعمال ( علي الظاهر) کلمه ي کوثر مرادف با شيء کثير نيست، براي اين که شيخ طوسي (رحمه الله تعالي ) در تفسير « تبيان » کوثر را به :
«الشيء الذي من شأنه الکثرة»،- کوثر - چيزي است که زياد بودن در خور اوست. و به « خير کثير » هم معنا کرده است. (1)
ولي ظاهر اين است ، چون خير در او برکت و کثرت و زيادتي وجود دارد، بر آن کوثر هم اطلاق مي شود.
در لغتنامه هاي « لسان العرب و قاموس » موارد استعمال کوثر به قرار زير آمده :
« غبار در هم پيچيده و مرد کثير الخير - چنانچه در اين شعر است: ( وکان ابوک ابن العقائل کوثرا)- و نهري دربهشت است که نهرهايي از او جدا مي شود». (2)
از اين که مثل شيخ طوسي (قده ) به مطلق کثير معنا کرده و در لسان العرب، موارد استعمال را ذکر کرده است، ديگر براي بعضي از اهل لغت - که مطلق کثير معنا کرده اند- حجتي باقي نيست، زيرا آنان در صدد دقت در حدود معنا نيستند، بلکه در مقام بيان شرح اسم مي باشند.
مطلب دوم - ظاهر آيه ي شريفه - به دو نشانه -، مسلما وارد در نسل پيامبر است:
نشانه اول، مورد نزول است که بيشتر مفسران در تفسيرهايشان از قبيل : « تبيان » (3)، «قمي » (4) و « مجمع البيان » نقل کرده اند و نقل مجمع البيان چنين است :
گفته مي شود که سوره ي مبارکه درباره ي موضوع عاص بن وائل سهمي نازل شده و شرح آن اين گونه است : نبي اکرم (ص) از مسجد الحرام خارج مي شد و در همان هنگام، عاص سهمي وارد مي شود. نزديک در مسجد، دو نفر با هم ملاقات و مذاکره کردند. در اين هنگام ، عده اي از صناديد [دليران ] قريش در مسجد نشسته بودند. عاص بن وائل سهمي که وارد شد ، گفتند: با که صحبت مي کردي ؟ گفت : با اين مرد ابتر و اين جريان موقعي بود که تازه عبدالله ، پسر حضرت رسول (ص) که از جناب خديجه متولد شده بود - وفات کرده بود. مردم عرب، کسي را فرزند پسر نداشت، ابتر مي گفتند. پس از اين جريان ، اين -، سوره ي مبارکه نازل شد. (5)
نگارنده مي گويد : -بنابر نقل مجلسي (قده) (6)- چون گفته اند: فاطمه زهراء (س) سال دوم بعثت و عبدالله نيز بعد از بعثت متولد شده ، پس بنابر اين، درموقع وفات عبدالله، حضرت فاطمه (س) موجود بوده است. چون سن عبدالله کمتر از شش سال بوده است و مقتضاي اين داستان و همچنين آيه ي شريفه اين است که - در هنگام نزول - ديگر حضرت رسول (ص) فرزند پسر نداشته و قاسم قبلا وفات کرده بود.
نشانه ي دوم - خود آيه ي شريفه است که نزديک به صريح مي باشد و در مقابل گفته دشمنان است که مي گفتند: پيامبر (ص) ابتر است و گر نه هيچ تناسب نداشت که بعد از انّا اعطيناک الکوثر بفرمايد : انّ شانئک هو الأبتر. مثلا اگر مقصود از کوثر، علم زياد باشد، بفرمايد: دشمن تو بلا عقب است، يعني : بفرمايد: ما به تو علم زياد داديم و همانا دشمن تو بلا عقب است.
چون منافات ندارد که هر دو علم داشته باشند و هر دو بلا عقب باشند. اين واضح است که -بنابر ظاهر- حق متعال مي خواهد ، مزيتي را براي پيامبر (ص)اثبات کند و دشمن آن مزيت را نداشته و آن مزيت باقي بودن دودمان پيامبر (ص) است که دشمن از آن بي بهره مي باشد.
مطلب سوم - آيه ، ظاهر در اين است که کوثر را عطا فرموده و اين انعام تحقق پيدا کرده، چون در مقام امتنان ، فعل ماضي استعمال فرموده و مفاد آن، اين است که ما کوثر را به تو داديم. بنابراين ، معناي کوثر امت اسلامي و علماي اسلامي و غيره نيست و حتي زيادي فرزندان نمي باشد ، زيرا - زيادي فرزندان - در آن هنگام ، صورت وقوع خارجي نداشته است.
خلاصه - وعده ي اعطاي کوثر اين نيست که ممکن باشد حق متعال - در آينده - به پيامبر اکرم (ص) پسرهاي زيادي بدهد و از آنها نسلهاي زياد به وجود آيد.
بنابر اين سه مطلب انطباق اين کلمه ي شريفه ، بر فاطمه زهرا (س) - که منشاء کثرت نسل پيامبر (ص) شده اند- مسلم است و ممکن است بر موضوعات ديگر نيز منطبق باشد ، مانند: نبوت و وحي، ولي با وجود انّ شانئک هو الأبتر ديگر در غير نسل ظهور ندارد و اگر دليل متقن باشد ، قابل انطباق خواهد بود.
نکته اول - حق متعال ، دودمان پيامبر اکرم (ص) را زياد خواهد فرمود و اين در مقابل جمله بعد ، به نظر صريح مي رسد.
نکته دوم : اين دودمان باقي خواهد بود و هيچ وقت قطع نمي شود؛ در مقابل ان شانئک هو الأبتر، چون اگر پس از مدتي قطع شود، بلا عقب خواهد شد و صرف اين مطلب نيست که چند سال پس از مرگ ، داراي نسل خواهي بود و گرنه، چه بسا دشمنان پيامبر (ص) هم چند سالي داراي نسل بودند، ولي بالاخره اثري از آنها نيست ؛ به خلاف دودمان آن حضرت که به عنوان انتساب به آن بزرگوار موجودند.
نکته ي سوم : آنچه منشأ کثرت نسل است ، حق متعال عطا کرده، و اگر چه خود کثرت، هنوز تحقق نيافته و وقوع خارجي ندارد.
نکته ي چهارم: از جمله ي شريفه به دست مي آيد : آنچه از اين لحاظ مورد عنايت حق بود عطا شده است و گرنه، مقتضاي بلاغت و افحام خصم آن بود که بفرمايد : « انا اعطيناک الکوثر و نعطيک الکوثر بعد ذلک » . بنابراين کثرت نسل پيامبر اکرم (ص) از همان موجودي است که حق متعال عطا فرموده و غير از آن مصداق ديگري براي کوثر- از لحاظ نسل- نخواهد بود.
نکته ي پنجم : از فرمايش حق متعال - فصل لربک و انحر - که از لحاظ تفريح، نزديک به صريح است که بفرمايد : به شکرانه ي اين نعمت ، براي خدا نماز به پاي دار -، معلوم مي شود که ذريه ي رسول اکرم (ص) کساني هستند که دعوت و مقصد او را تقويت کرده، اسم او را زنده نگاه مي دارند و هدف مقدسش را دنبال مي کنند و گرنه، داشتن فرزنداني فاسد، نه فضيلتي براي پيامبر اسلام (ص) خواهد بود، نه قابل امتنان و نه مستلزم حکم به شکر و قدرداني است ؛ بلکه فرزندان بد و ناروا، بدتر باعث سرشکستگي و موجب ناراحتي خواهند بود و در دنيا و آخرت ، خيري از آنها به پدر و مادر نمي رسد.
با دقت درمورد نزول آيه، چنين به نظر مي رسد که آنان اين خرسندي را براي اين مي کردند که دعوت پيامبر اکرم (ص) - پس از رفتن خودش _، بدون اثر شده و کسي نيست که اين هدف را دنبال کند؛ از اين لحاظ حق متعال مي فرمايد : ما به پيامبر (ص) موجودي را عطا کرده ايم که از آن موجود، فرزنداني به وجود مي آيند که هدف او را دنبال مي کنند. بنابراين آنچه ضامن پيشرفت هدف پيامبر(ص) است، همان ذريه زهرا(ع) مي باشند که مرام و مقصد او را زنده نگاه مي دارند.
2. دلالت بر اين دارد که قرآن از طرف حق متعال است.
3. از ذريه ي فاطمه زهرا (ع) خير کثيري تحقق يافت و وجود خارجي پيدا کرد که مسلما مردمان آن روز هم، از غير ناحيه ي غيب و وحي نمي توانستند تصور کنند. در آن زمان چه عقلي - غير از خود آن بزرگواران - تصور مي کرد که تا بعد از هزار و چهار صد سال ديگر ، فرزندان حضرت زهرا(س) در هر شهري از شهرهاي اسلامي به وصف ممتاز باقي خواهند بود و شايد در ايران، کم مجلسي برپا مي شود که درآن از فرزندان حضرت فاطمه زهرا(س) موجود نباشند. چه کسي مي توانست تصور کند که از وجود پر برکت او، يازده حجت خدا به وجود خواهد آمد و يکي از آنان، سالهاي متمادي مقام خلافت الهي را دارا بوده و به قدرت معنوي خود ( باذنه تعالي ) زمين و موجود بشري را اداره مي کند و اوامر غيبي حق متعال را- با وسيله يا بدون وسيله - اجرا کرده و مستعدان را به کمالات لايقه ي خود مي رساند.
اين جانب هم اکنون فردي را در نظر دارم که فرزند يکي از علما بوده و پدر او موقع رفتن از دنيا ( الحق و الانصاف) يک شاهي از سهم مبارک امام براي او نگذاشت و با امام خود - لااقل در آن موقع - با کمال صداقت و امانت رفتار کرد، امام (ره) براي بعضي از فرزندان آن مرحوم در مواقع اضطرار، مستقيما وجوه ارسال مي فرمود و مراقب اين جزئيان مي باشد. بيش از اين پرده برداري علي الظاهر مصلحت نيست.
در اين دو جنگ بين المللي که در مدت عمر ما واقع شد و دنيا را آتش گرفت - حتي کشورهاي اسلامي سني نشين را - مملکت ايران که مفتخر به اسم تشيع و پيروي از مکتب اهل بيت است آرام، بلکه براي آنان بسيار خوب بود؛ يعني : منافع مادي جنگ به جيب آنان رفت ، بدون آن که دود اين آتش به چشمشان برود. داستان مستندي - که در نوشته هاي مربوطه به آن خواهد آمد- يکي از دليل هاي روشن مراقبت ولي عصر (عج) از وضع ايران در جنگ بين المللي گذشته مي باشد.
بيش از اين با خلق گفتن روي نيست
بحر را گنجاي اندر جوي نيست
کلّم الناس علي قدر العقول
عيب نبود کان بود کار رسول (ص) (7)
اين يک رشته ي مهم از ذريه ي کوثر است ؛ رشته هاي ديگري از قبيل سلسله سلاطين صفوي ، شريفان مکه که - اکنون - يکي از آنان پادشاه اردن است، فاطمي هاي مصر - که بنابر آنچه در دائرة المعارف از علماي نسب نقل شده، نسب شريفشان به اسماعيل بن ابي عبدالله الصادق (ع) مي رسد. (8) و بزرگان ديگري از قبيل : سيد رضي و سيد مرتضي (عليهما الرحمه )، تا علماي اين زمان که اتفاقا - مراجع فتواي معروف درنجف ،قم ، مشهد ،تهران و اهواز- هم از فرزندان حضرت فاطمه زهرا (س) بوده و هم دليل بر ولايت ذريه ي حضرت رسول اکرم (ص) مي باشند. براي اين که مقصود از ذريه ( برحسب ظاهر) فرزنداني است که دعوت آن وجود مبارک را - با بيان احکام و ولايت ظاهري و واقعي - زنده نگاه مي دارند و احياي آن به احياي تمام شئون نبوت است.
/خ
مفاد آيه ها - بنابر اقرب نظر - اين است :
( به نام خداوند مهربان بخشنده . ما به تو - اي رسول -، کوثر عطا کرديم. پس - به شکرانه ي اين انعام - ، براي پروردگار خود - در حال استقامت و سربلندي -، نماز به جا آور [و قرباني کن ] . همانا دشمن تو کسي است که خاندان باقي ندارد).
توضيح و تفسير آيه ها
معناهاي کوثر:
1. نهري در بهشت است که در آن خير کثير مي باشد و خداي متعال ، به پيامبر خود - در عوض فرزند ذکور -، اعطا فرموده است.
2. مقصود قرآن است که در آن خير کثير مي باشد.
3. مقام شفاعت است که به حضرت رسول (ص) اعطا شده است.
4. حوضي در بهشت است.
5. علماي امت اسلامي مي باشند.
6. مقام نبوت است.
7. دين اسلام مي باشد که رسول اکرم (ص) به آن مبعوث گرديده است.
8. کثرت افراد مسلمين است.
9. فضايل زيادي ، از علم ، معرفت ، قدرت بر خرق عادت واخلاق کريمه است.
10.بلندي نام مبارک حضرت اوست .
11. علم است که در آن خير کثير مي باشد.
12. خلق و خوي نيکوست.
13. فقط همين سوره ي مختصر است که با کوچکي خود، معجزه اي آشکار و در بردارنده ي خبر غيبي مي باشد که دشمن رسول اکرم (ص) پايدار نخواهد بود.
14.تمام نعمت هايي مي باشد که حق متعال به پيامبر اکرم (ص) اعطا فرموده است .
15. همان زيادي فرزندان است - که به نظر نگارنده متعين مي باشد -، نه به اين مقصود که کوثر، به معناي تمام فرزندان پاک رسول خدا (ص) باشد، بلکه به حسب ظاهر، مقصود يک فردي است که از او کثرت حاصل مي شود.
تطبيق معناي کوثر بر حضرت زهرا (س)
مطلب اول - با استفاده از لغت و موارد استعمال ( علي الظاهر) کلمه ي کوثر مرادف با شيء کثير نيست، براي اين که شيخ طوسي (رحمه الله تعالي ) در تفسير « تبيان » کوثر را به :
«الشيء الذي من شأنه الکثرة»،- کوثر - چيزي است که زياد بودن در خور اوست. و به « خير کثير » هم معنا کرده است. (1)
ولي ظاهر اين است ، چون خير در او برکت و کثرت و زيادتي وجود دارد، بر آن کوثر هم اطلاق مي شود.
در لغتنامه هاي « لسان العرب و قاموس » موارد استعمال کوثر به قرار زير آمده :
« غبار در هم پيچيده و مرد کثير الخير - چنانچه در اين شعر است: ( وکان ابوک ابن العقائل کوثرا)- و نهري دربهشت است که نهرهايي از او جدا مي شود». (2)
از اين که مثل شيخ طوسي (قده ) به مطلق کثير معنا کرده و در لسان العرب، موارد استعمال را ذکر کرده است، ديگر براي بعضي از اهل لغت - که مطلق کثير معنا کرده اند- حجتي باقي نيست، زيرا آنان در صدد دقت در حدود معنا نيستند، بلکه در مقام بيان شرح اسم مي باشند.
مطلب دوم - ظاهر آيه ي شريفه - به دو نشانه -، مسلما وارد در نسل پيامبر است:
نشانه اول، مورد نزول است که بيشتر مفسران در تفسيرهايشان از قبيل : « تبيان » (3)، «قمي » (4) و « مجمع البيان » نقل کرده اند و نقل مجمع البيان چنين است :
گفته مي شود که سوره ي مبارکه درباره ي موضوع عاص بن وائل سهمي نازل شده و شرح آن اين گونه است : نبي اکرم (ص) از مسجد الحرام خارج مي شد و در همان هنگام، عاص سهمي وارد مي شود. نزديک در مسجد، دو نفر با هم ملاقات و مذاکره کردند. در اين هنگام ، عده اي از صناديد [دليران ] قريش در مسجد نشسته بودند. عاص بن وائل سهمي که وارد شد ، گفتند: با که صحبت مي کردي ؟ گفت : با اين مرد ابتر و اين جريان موقعي بود که تازه عبدالله ، پسر حضرت رسول (ص) که از جناب خديجه متولد شده بود - وفات کرده بود. مردم عرب، کسي را فرزند پسر نداشت، ابتر مي گفتند. پس از اين جريان ، اين -، سوره ي مبارکه نازل شد. (5)
نگارنده مي گويد : -بنابر نقل مجلسي (قده) (6)- چون گفته اند: فاطمه زهراء (س) سال دوم بعثت و عبدالله نيز بعد از بعثت متولد شده ، پس بنابر اين، درموقع وفات عبدالله، حضرت فاطمه (س) موجود بوده است. چون سن عبدالله کمتر از شش سال بوده است و مقتضاي اين داستان و همچنين آيه ي شريفه اين است که - در هنگام نزول - ديگر حضرت رسول (ص) فرزند پسر نداشته و قاسم قبلا وفات کرده بود.
نشانه ي دوم - خود آيه ي شريفه است که نزديک به صريح مي باشد و در مقابل گفته دشمنان است که مي گفتند: پيامبر (ص) ابتر است و گر نه هيچ تناسب نداشت که بعد از انّا اعطيناک الکوثر بفرمايد : انّ شانئک هو الأبتر. مثلا اگر مقصود از کوثر، علم زياد باشد، بفرمايد: دشمن تو بلا عقب است، يعني : بفرمايد: ما به تو علم زياد داديم و همانا دشمن تو بلا عقب است.
چون منافات ندارد که هر دو علم داشته باشند و هر دو بلا عقب باشند. اين واضح است که -بنابر ظاهر- حق متعال مي خواهد ، مزيتي را براي پيامبر (ص)اثبات کند و دشمن آن مزيت را نداشته و آن مزيت باقي بودن دودمان پيامبر (ص) است که دشمن از آن بي بهره مي باشد.
مطلب سوم - آيه ، ظاهر در اين است که کوثر را عطا فرموده و اين انعام تحقق پيدا کرده، چون در مقام امتنان ، فعل ماضي استعمال فرموده و مفاد آن، اين است که ما کوثر را به تو داديم. بنابراين ، معناي کوثر امت اسلامي و علماي اسلامي و غيره نيست و حتي زيادي فرزندان نمي باشد ، زيرا - زيادي فرزندان - در آن هنگام ، صورت وقوع خارجي نداشته است.
خلاصه - وعده ي اعطاي کوثر اين نيست که ممکن باشد حق متعال - در آينده - به پيامبر اکرم (ص) پسرهاي زيادي بدهد و از آنها نسلهاي زياد به وجود آيد.
بنابر اين سه مطلب انطباق اين کلمه ي شريفه ، بر فاطمه زهرا (س) - که منشاء کثرت نسل پيامبر (ص) شده اند- مسلم است و ممکن است بر موضوعات ديگر نيز منطبق باشد ، مانند: نبوت و وحي، ولي با وجود انّ شانئک هو الأبتر ديگر در غير نسل ظهور ندارد و اگر دليل متقن باشد ، قابل انطباق خواهد بود.
نکته هاي آيه
نکته اول - حق متعال ، دودمان پيامبر اکرم (ص) را زياد خواهد فرمود و اين در مقابل جمله بعد ، به نظر صريح مي رسد.
نکته دوم : اين دودمان باقي خواهد بود و هيچ وقت قطع نمي شود؛ در مقابل ان شانئک هو الأبتر، چون اگر پس از مدتي قطع شود، بلا عقب خواهد شد و صرف اين مطلب نيست که چند سال پس از مرگ ، داراي نسل خواهي بود و گرنه، چه بسا دشمنان پيامبر (ص) هم چند سالي داراي نسل بودند، ولي بالاخره اثري از آنها نيست ؛ به خلاف دودمان آن حضرت که به عنوان انتساب به آن بزرگوار موجودند.
نکته ي سوم : آنچه منشأ کثرت نسل است ، حق متعال عطا کرده، و اگر چه خود کثرت، هنوز تحقق نيافته و وقوع خارجي ندارد.
نکته ي چهارم: از جمله ي شريفه به دست مي آيد : آنچه از اين لحاظ مورد عنايت حق بود عطا شده است و گرنه، مقتضاي بلاغت و افحام خصم آن بود که بفرمايد : « انا اعطيناک الکوثر و نعطيک الکوثر بعد ذلک » . بنابراين کثرت نسل پيامبر اکرم (ص) از همان موجودي است که حق متعال عطا فرموده و غير از آن مصداق ديگري براي کوثر- از لحاظ نسل- نخواهد بود.
نکته ي پنجم : از فرمايش حق متعال - فصل لربک و انحر - که از لحاظ تفريح، نزديک به صريح است که بفرمايد : به شکرانه ي اين نعمت ، براي خدا نماز به پاي دار -، معلوم مي شود که ذريه ي رسول اکرم (ص) کساني هستند که دعوت و مقصد او را تقويت کرده، اسم او را زنده نگاه مي دارند و هدف مقدسش را دنبال مي کنند و گرنه، داشتن فرزنداني فاسد، نه فضيلتي براي پيامبر اسلام (ص) خواهد بود، نه قابل امتنان و نه مستلزم حکم به شکر و قدرداني است ؛ بلکه فرزندان بد و ناروا، بدتر باعث سرشکستگي و موجب ناراحتي خواهند بود و در دنيا و آخرت ، خيري از آنها به پدر و مادر نمي رسد.
با دقت درمورد نزول آيه، چنين به نظر مي رسد که آنان اين خرسندي را براي اين مي کردند که دعوت پيامبر اکرم (ص) - پس از رفتن خودش _، بدون اثر شده و کسي نيست که اين هدف را دنبال کند؛ از اين لحاظ حق متعال مي فرمايد : ما به پيامبر (ص) موجودي را عطا کرده ايم که از آن موجود، فرزنداني به وجود مي آيند که هدف او را دنبال مي کنند. بنابراين آنچه ضامن پيشرفت هدف پيامبر(ص) است، همان ذريه زهرا(ع) مي باشند که مرام و مقصد او را زنده نگاه مي دارند.
نتيجه ي نکته هاي آيه
2. دلالت بر اين دارد که قرآن از طرف حق متعال است.
3. از ذريه ي فاطمه زهرا (ع) خير کثيري تحقق يافت و وجود خارجي پيدا کرد که مسلما مردمان آن روز هم، از غير ناحيه ي غيب و وحي نمي توانستند تصور کنند. در آن زمان چه عقلي - غير از خود آن بزرگواران - تصور مي کرد که تا بعد از هزار و چهار صد سال ديگر ، فرزندان حضرت زهرا(س) در هر شهري از شهرهاي اسلامي به وصف ممتاز باقي خواهند بود و شايد در ايران، کم مجلسي برپا مي شود که درآن از فرزندان حضرت فاطمه زهرا(س) موجود نباشند. چه کسي مي توانست تصور کند که از وجود پر برکت او، يازده حجت خدا به وجود خواهد آمد و يکي از آنان، سالهاي متمادي مقام خلافت الهي را دارا بوده و به قدرت معنوي خود ( باذنه تعالي ) زمين و موجود بشري را اداره مي کند و اوامر غيبي حق متعال را- با وسيله يا بدون وسيله - اجرا کرده و مستعدان را به کمالات لايقه ي خود مي رساند.
اين جانب هم اکنون فردي را در نظر دارم که فرزند يکي از علما بوده و پدر او موقع رفتن از دنيا ( الحق و الانصاف) يک شاهي از سهم مبارک امام براي او نگذاشت و با امام خود - لااقل در آن موقع - با کمال صداقت و امانت رفتار کرد، امام (ره) براي بعضي از فرزندان آن مرحوم در مواقع اضطرار، مستقيما وجوه ارسال مي فرمود و مراقب اين جزئيان مي باشد. بيش از اين پرده برداري علي الظاهر مصلحت نيست.
در اين دو جنگ بين المللي که در مدت عمر ما واقع شد و دنيا را آتش گرفت - حتي کشورهاي اسلامي سني نشين را - مملکت ايران که مفتخر به اسم تشيع و پيروي از مکتب اهل بيت است آرام، بلکه براي آنان بسيار خوب بود؛ يعني : منافع مادي جنگ به جيب آنان رفت ، بدون آن که دود اين آتش به چشمشان برود. داستان مستندي - که در نوشته هاي مربوطه به آن خواهد آمد- يکي از دليل هاي روشن مراقبت ولي عصر (عج) از وضع ايران در جنگ بين المللي گذشته مي باشد.
بيش از اين با خلق گفتن روي نيست
بحر را گنجاي اندر جوي نيست
کلّم الناس علي قدر العقول
عيب نبود کان بود کار رسول (ص) (7)
اين يک رشته ي مهم از ذريه ي کوثر است ؛ رشته هاي ديگري از قبيل سلسله سلاطين صفوي ، شريفان مکه که - اکنون - يکي از آنان پادشاه اردن است، فاطمي هاي مصر - که بنابر آنچه در دائرة المعارف از علماي نسب نقل شده، نسب شريفشان به اسماعيل بن ابي عبدالله الصادق (ع) مي رسد. (8) و بزرگان ديگري از قبيل : سيد رضي و سيد مرتضي (عليهما الرحمه )، تا علماي اين زمان که اتفاقا - مراجع فتواي معروف درنجف ،قم ، مشهد ،تهران و اهواز- هم از فرزندان حضرت فاطمه زهرا (س) بوده و هم دليل بر ولايت ذريه ي حضرت رسول اکرم (ص) مي باشند. براي اين که مقصود از ذريه ( برحسب ظاهر) فرزنداني است که دعوت آن وجود مبارک را - با بيان احکام و ولايت ظاهري و واقعي - زنده نگاه مي دارند و احياي آن به احياي تمام شئون نبوت است.
پی نوشت:
1.تفسير تبيان، 10 / 417.
2. لسان العرب، 5 / 13 و قاموس المحيط / 602.
3. تبيان، 10 / 418.
4. تفسير قمي ، 2 / 455.
5. مجمع البيان ، 10 / 549.
6. بحار، 22 / 152.
7. مثنوي، دفتر اول، تفسير محمد تقي جعفري ، 2 / 746.
8. دائرة المعارف الاسلاميه، ترجمه عربي ، ج 13.
/خ