جایگاه و اهمیت اسلام در روابط بین الملل
اما باید توجه داشت که مسأله تنها مربوط به اسلام نیست، بلکه مذهب به طور کلی مورد توجه مردم قرار گرفته و نقش جدیدی در صحنه ی بین الملل یافته است. اما از آن جا که اسلام بیشترین توان و ظرفیت را برا عمل سیاسی دارد، توانسته است نسبت به رقبای خود آثار بیشتری بر جای گذارد. ضمناً باید این نکته را یاد آوری کرد که پدیده ی احیای اسلامی در زمان ما پدیده ای تازه و یگانه نیست، بلکه می توان آن را پدیده ای گردشی(1) دانست که هر وقت شرایط مساعدی یافته، بروز کرده است. اسلام در دهه های آخر قرن نوزدهم در آفریقای غربی و در دهه های دوم و سوم قرن بیستم در خاورمیانه، دوره هایی از بازخیزی را پشت سر گذراده که اهداف مطرح شده در آن جنبش ها تحت عنون مبارزه با استعمار غرب، با شعارهای اسلام گرایانه ی زمان ما شباهت دارد.
ذکر این مطلب نیز لازم است که آن چه امروز به عنوان اسلام در جهان مطرح است و ما در صدد بررسی نقش و اهمیت آن در روابط بین الملل هستیم، در غرب بیشتر به صورت بنیادگرایی اسلامی معرفی می شود که در مقدمه ی مبحث جنبش های اسلامی معاصر(2) از آن به عنوان رادیکالیسم اسلامی یاد خواهیم کرد.
1. ریشه ها و عوامل رشد مذهب در زمان حاضر
مونتگمری وات مستشرق(3) انگلیسی در هه ی 60 پیش بینی کرده بود که تا سال 2000، اسلام و چند مذهب دیگر به نیروهای سیاسی مهم و تعیین کننده در جهان تبدیل خواهند شد.(4) وی استدلال کرده است که تنها مذهب توانایی آن را دارد که پیروان خود را برای دفاع از اهداف و اعتقادات شان تا سر حدّ مرگ بسیج کند.ریچارد نیکسون نیز در کتابی با نام «فراتر از صلح» (5) نوشته است:
مذهب قرن ها محرک انسان ها بوده و توانسته است قلوب پیروانش را تسخیر نماید، در حالی که دولت از چنین کاری عاجز است.(6) وی به سیاست مداران آمریکایی توصیه کرده بود که مذهب را به عنوان عاملی برای تحقق اهداف ملی جدی بگیرند.
به عقیده ی ژیل کیپل، بازگشت به متون مقدس مذهبی به منظور بیرون کشیدن قواعد و قوانین هدایت جامعه، پدیده ای نو در ربع آخر سده ی بیستم است و یشه های مشترکی در میان مسلمانان، مسیحیان و یهودیان دارد.
در ظرف 15 سال، از 1975 تا 1990، این ادیان موفق شده اند سر در گمی پیروان خود در برابر بحران تجدد را مبدل به عقیده ی نوسازی دوباره ی جهان کنند؛ عقیده ای که ریشه ی آن به مبانی جامعه ای ایده آل که در متون مقدس مطرح شده است باز می گردد.
به نظر این نویسنده، علت این تحول و رشد عقیده ی مذهبی، از بین رفتن اطمینان خاطرهایی است که از پیشرفت علوم تکنولوژی، به خصوص از شروع نیمه ی دوم قرن بیستم ناشی شده است.(7) نظام سرمایه داری هر چند سدهای فقر و بیماری و نظایر آن را شکست، اما انفجار جمعیت، گسترش بیماری ایدز، آلودگی کره ی زمین و بحران های انرژی را جایگزین آن نمود.
عامل دیگر، از میان رفتن امید و انتظاری بود که از کمونیسم در قرن بیستم می رفت.در سال 1989 سردمداران کمونیسم رسماً اعتراف نمودند که طرح های ایشان برای پی ریزی جامعه ای ایده آل به شکست انجامیده است.
در چنین موقعیت نهضت های مذهبی نخست می کوشند ابهام و آشفتگی جهان را در نزد پیروان شان با مطرح کردن دوباره ی مکتب های مذهبی پاسخ گویند و در مرحله ی بعد، طرح هایی برای دگرگونی نظم اجتماعی با تکیه بر فرمان های انجیل و قرآن ارایه کنند.
از حدود سال 1975 به بعد، بحثی پیرامون مسیحی ساختن دوباره ی اروپا بر سر زبان ها افتاد. کارتر و ریگان برای پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری به مفاهیم و شعارهای مذهبی روی آوردند و از قدرت نهادهای مذهبی بهره جستند.
2. علل اهمیت یافتن اسلام در عصر حاضر
جدا از دلایلی که در بالا به عنوان زمینه های رشد مذهب به طور عام ذکر شد، دلایل ویژه تری وجود دارد که نقش اسلام را در عرصه ی روابط بین الملل افزایش داده است. پاره ای از این عوامل و دلایل عبارتند از:الف) انقلاب اسلامی ایران
انقلاب ایران را می توان سرآغاز رشد اسلام گرایی در دهه های اخیر دانست. به عقیده ی فرد هالیدی، انقلاب اسلامی ایران، نخستین انقلاب در تاریخ جدید(8) است که ایدئولوژی حاکم، شکل سازمان، اعضای رهبری کننده و هدف های اعلام شده ی آن، همه در ظاهر و باطن مذهبی بوده است.(9)این وجهه ی مذهبی در کنار رویدادهای هم زمان با آن، ناگهان توجه جهان را به اسلام جلب کرد. در سال 1979 افغانستان به وسیله ی نیروهای شوروی اشغال شد که با ایستادگی اسلامی ملت افغانستان رو به رو گردید؛ مسجد الحرام در مکه به تصرف مخالفان رژیم سعودی در آمد. دو سال بعد انور سادات توسط بنیادگرایان ترور شد و در سال 1982 درگیری هایی در سوریه روی داد که به قول منابع غربی، بنیادگرایی اسلامی در همه ی آن ها نقش داشت.
از طرف دیگر، انقلاب اسلامی در کشوری به وقوع پیوسته بود که غرب آن را جزیره ی ثبات در منطقه می خواند. مجموعه ی این عوامل باعث شد که انقلاب اسلامی ایران به عنوان منشأ بیدارگری اسلامی، چه برای غرب و چه برای مسلمانان، به حساب آید.
ب) شکست ایدئولوژی های غیر اسلامی
شکست کمونیسم نه تنها به عنوان از بین رفتن همه ی وعده هایی که برای برقراری عدالت اقتصادی و اجتماعی و مبارزه با سلطه داده شده بود، تلقی گردید، بلکه با فروپاشی شوروی و تقسیم آن، جمهوری های مسلمان نشین در آسیای میانه و قفقاز پدید آمدند که وجه غالب در اکثر آن ها اسلام بود.تلقی مسلمانان از علت افول کمونیسم، ویژگی ضد دینی آن بود و اینک مسلمانان می خواستند با انجام وظایف اسلامی، هویت خود را اثبات کنند. از سوی دیگر، کشورهای عرب پس از سال ها سر دادن شعار ناسیونالیسم عربی نتوانستند اسراییل را از سرزمین های اشغالی برانند و در جریان جنگ خلیج فارس وحدت آن ها عملاً از بین رفت.
در همین زمینه، شعار ناسیونالیسم در کشورهای مسلمان حتی پیش از اضمحلال کمونیسم در شوروی، خاصیت خود را از دست داده و راه به جایی نبرده بود، لذا تنها عامل اسلام مورد توجه قرار می گرفت.
ج) بحران هویت در کشورهای مسلمان
جیمز پیسکاتوری می گوید:بیشتر مسلمانان عقیده دارند که در جهان کنونی پس از آن همه تلاش به منظور در انداختن طرحی نو برای سیاست، رهبران شان هم چنان مشغول چپاول و آلوده به فسادند و مردم بازنده ی اصلی بوده اند، لذا اسلام را به عنوان عاملی نجات بخش می نگرند. این تصور عمومی در بین همه ی فرقه ها و مذاهب اسلامی وجود دارد و سه عامل در آن ها مشترک است، اسلام، سیاست و آینده(10)
راشد الغنوشی، یکی از رهبران جنبش اسلامی که توسط رژیم تونس تبعید شده است می گوید:
غریبان به ما می گویند برای این که به مدرنیزاسیون دست پیدا کنیم باید هویت خود را کنار بگذاریم. این همان کاری بود که آتاتورک در ترکیه و بورقیبه در تونس کردند. در نهایت آن ها هویت شان را از دست دادند و به مدرنیزاسیون هم دست نیافتند».(11)
یکی از تحلیل گران سیاسی دانشگاه استانبول در مورد مقبولیت حزب اسلامی رفاه در ترکیه گفته است: ترک ها خانه، تحصیلات و دیگر فرصت های یک زندگی مدرن را می خواهند؛ ترک ها همه ی احزاب را امتحان کرده اند و امیدواراند اکنون حزب رفاه خواسته هایشان را بر آورد. بسیاری از صاحب نظران بر این باورند که شکست سیاست های غربی، مسلمانان را به سوی اسلام سوق داده است.
3. اصول گرایی اسلامی جانشین کمونیسم
رییس جمهور آمریکا در گزارش سال 1991 خود به کنگره اظهار داشت که پس از سقوط امپراتوری شرق، منافع آمریکا دیگر از سوی یک ابر قدرت اتمی تهدید نمی شود، بلکه تهدیدات جدی برای منافع و امنیت ملی آمریکا عبارت است از: 1. بنیادگرایی، 2. قوم گرایی(12)، تشنجات منطقه ای.وی صریحاً گفت که آمریکا برنده ی جنگ خلیج فارس است و رد نظم نوین جهانی رهبر غرب و رهبر جهان خواهد بود(13) این جملات، آشکارا تقابل سیاست خارجی آمریکا با پدیده ی بنیادگرایی اسلامی را نشان می دهد. در مقاله ای در نیویورک تایمز به چاپ رسیده گفته شده است که بنیادگرایی اسلامی به سرعت به صورت مهم ترین تهدید فاشیسم در دهه ی 30 و کمونیسم در دهه ی 50 داشتند. هم چنین نویسنده ی مقاله، بنیادگرایی را مترادف با فناتیزم گرفته و ادعا کرده است که این پدیده اصولاً مخالف رژیم های سکولار و مدرن و در صدد از بین بردن آن هاست.(14)
این نمونه در کنار بسیاری از نمونه های مشابه، این پرسش اساسی را مطرح می کند که آیا به راستی خط بنیادگرایی اسلامی برای غرب تا چه حد مهم و جدی است؟ برخی معتقدند که غرب خود خطر بنیادگرایی را تا این اندازه دامن زده است. چرا که می بینیم آمریکا و غرب با کشورهایی مانند عربستان و پاکستان که مقررات اسلامی را بعضاً به گونه ای خشک و انعطاف ناپذیر اجرا می کنند مشکلی ندارند. از جانب دیگر، تا پیش از انقلاب اسلامی ایران و پایان جنگ سرد، جنبش های اسلامی نه تنها به عنوان خطر تلقی نمی شدند، بلکه برای غرب و آمریکا هم مفید بودند، زیرا به عنوان اهرم هایی بر ضد ملیت گرایی و کمونیسم عمل می کردند. انور سادات جنبش های اسلامی را تقویت کرد تا به کمک آن ها در برابر ناسیونالیسم ناصری در مصر بایستد؛ یا آمریکا در جریان اشغال افغانستان توسط شوروی، سه میلیارد دلار به مسلمانان افغانستان کمک کرد تا در برابر نفوذ کمونیسم مقاومت کنند.
به عقیده ی برخی، پایان جنگ سرد در آغاز دهه ی 90، استراتژیست های نظامی در غرب را بر آن داشت تا در صدد یافتن دشمن تازه ای بر آیند. آنان سرانجام به عنوان بهترین انتخاب، بنیادگرایی اسلامی را یافتند و آن را در شکل جدیدی از جنگ های صلیبی مسیحیان در مناقشات بین المللی مطرح ساختند. پاتریک بوکانان(15) در این باره می گوید:
برای بعضی از آمریکایی ها که در جستجوی یک دشمن جدید برای غرب هستند تا بتوانند بعد از مرگ کونیسم قدرت و توانشان را درباره ی آن به کار گیرند، اسلام بهترین انتخاب است. اما معرفی اسلام به عنوان دشمن ایالات متحده، اعلام جنگ سرد دومی است که هیچ معلوم نیست مانند جنگ سرد اول با پیروزی آمریکا به پایان رسد.(16)
بسیاری از صاحب نظران در رشته ی روابط بین الملل عقیده دارند که نباید همه را از خطر اسلام در دهه ی 90 ترساند و معتقد شد که حتماً برخوردی میان غرب و اسلام به وجود آمده یا جنگ های صلیبی در حال تکرار است.
برخی از این نویسندگان می کوشند بین اسلامِ ایران و لبنان با اسلامِ کشورهای دیگر فرق بگذارند و ثابت کنند که اسلام ذاتاً با غرب دشمنی ندارد.جیمز پیسکاتوری می نویسد:
غرب باید بین اسلامِ ایران و نظایر آن با اسلامِ آسیایی نظیر آن چه در مالزی وجود دارد و تفاوت قایل شود.
4. اسلام و خلأ قدرت جهانی
اهمیت اسلام در زمان حاضر را می توان از رسالتی که مسلمانان در عرصه ی مناسبات قدرت جهانی برای خود قایلند ارزیابی نمود.پس از افول ابر قدرت شرق، نوعی خلأ قدرت در نظام جهانی پدید آمد که ظاهراً آمریکا را به صورت یگانه قطب در آورد. ژاپن و کشورهای اروپایی سعی دارند به تدریج خود را به سطح یک قدرت معارض برسانند.
در کنار آن ها، مسلمانان نیز می خواهند از این خلأ قدرت بهره جویند و خود را مطرح کنند. آنان به دلایلی این توان را در خود می بینند که به یک قدرت جهانی بدل شوند. در این خصوص باید ویژگی جهان شمول بودن اسلام را در نظر داشت و دانست که اسلام هیچ گونه مرز جغرافیایی برای پیروان خود نمی شناسد.
افزون بر آن، مسلمانان بر این باورند که قرآن و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، اصول اولیه را برای پی ریختن نظام سیاسی، حقوقی و اقتصادی در اختیارشان گذاشته و از این لحاظ خود را مستقل می بینند در عین حال می دانند که بیشترین منابع طبیعی و نیروی انسانی و مناطق استراتژیک جهان در قلمرو جغرافیایی اسلام قرار دارد.
در این جا لازم است اشاره کنیم که تسلط کشورهای مسلمان بر نفت و نیاز روز افزون جهان صنعتی به آن، آسیب پذیری غرب را از این لحاظ برای مسلمانان بنیادگرا آشکار ساخته است. هم اکنون یک بشکه از هر دو بشکه ی نفت تولیدی از آنِ کشورهای اسلامی است. دلیل اقدام سریع آمریکا در بحران خلیج فارس را، در مقایسه با قضیه ی بوسنی و هرزگوین که پس از 22 ماه صورت گرفت، می توان ناشی از همین حساسیت دانست.
به طور کلی، مسلمانان، بر این باورند که اسلام بر خلاف نظام سرمایه داری، آنان را از پوچی و ابتذال و انحطاط اخلاقی حفظ می کند و حتی می تواند پاسخ گوی بسیاری از مشکلات اخلاقی و معنوی غرب باشد؛ لذا خود را بالقوه شایسته ی تبدیل شدن به یک قدرت برتر می دانند.
در اجلاس ششم سران کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی(17) که در سال 1991 و در گرما گرم بحث های افول کمونیسم و نظام دو قطبی و مطرح شدن نظم نوین جهانی، در سنگال برگزار گردید، رؤسای جمهوری اسلامی ایران و چند کشور دیگر در نطق های خود صریحاً اعلام کردند که کشورهای اسلامی باید نقش خود را در نظم نوین جهانی مشخص کنند و اسلام را به عنوان قدرت جدید در صحنه ی بین الملل مطرح سازند.
5. تأثیر اسلام گرایی در سطح کشورها و مناطق بحران زده
پس از بررسی نظریه ی فوق که نقش اسلام را در سطح بین المللی بیان می کند، به نقش اسلام در کشورها و مناطق بحران زده به عنوان بازیگر اصلی صحنه ی بین المللی نظر می کنیم.الف) آسیای خاورمیانه
از زمانی که ابر قدرت شوروی فروپاشید و جمهوری های مستقل سر برآوردند، اسلام در عرصه های مختلف به صورت یک عامل سیاسی فعّال ظاهر شد. اگر چه برخی از صاحب نظران عقیده دارند که آسیای مرکزی دیگر محل بنیادگرایی اسلامی و سکولاریزم، آن گونه که در بسیاری از مناطق جهان دیده می شود، نیست، بلکه صحنه ی نبرد رژیم های گذشته ی کمونیستی و دموکراسی است، و بر این امر پافشاری می کنند که محافظه کاران کمونیست توانسته اند حمایت مسکو و غرب را در مبارزه با تهدید بنیادگرایی جلب کنند.(18) اما باید گفت که آنان بنیادگرایی را با اسلام یکی انگاشته اند.اکثریت جمعیت در برخی از جمهوری های آسیای میانه را مسلمانان تشکیل می دهند که حتی در زمان حاکمیت کمونیسم ویژگی های اسلامی خود را حفظ کرده بودند. البته ممکن است این ویژگی در جهت گرایش های تند سیاسی مانند بنیادگرایی به کارگرفته نشود، اما در جهت هم گرایی اقتصادی نقش مهمی داشته است. این کشورها در فوریه ی 1992 به اکو پیوستند. طرح ارسال گاز این جمهوری ها از راه ایران به اروپا یا پیوستن آن ها از طریق خط آهن ایران به خلیج فارس، عمدتاً در بستری از تفاهم مذهبی پیش رفت و از دید بسیاری، موفقیت اکو در این بخش از آسیا بر اهمیت نقش اسلام خواهد افزود.
ب) فلسطین
در جریان مبارزه فلسطینیان با اسراییل، هنگامی که مردم دریافتند رهبران شان از حل بحران عاجزند به اسلام روی آوردند و از آن پس ماهیت مبارزه از ملیت گرایی و ناسیونالیسم عربی به اسلامی تبدیل شد.جنبش هایی مانند حماس و جهاد اسلامی مردم فلسطین که ویژگی اسلامی آن ها قوی بود، محبوبیت یافتند و عنوان انتفاضه که مشخصه ی چنین جنبش هایی بود اکنون به هر حرکت اسلامی در جهان اطلاق می شود.
ج) کشمیر مبارزه ی مسلمانان کشمیر که از سال 1947 برای استقلال سرزمین شان جریان دارد، با گسترش موج اسلام خواهی وارد مرحله ی جدیدی شد. مسلمانان مقاومت خود را سخت تر نمودند و در دو دهه ی اخیر عملاً هر گونه تلاش نظامی و سیاسی سلطه جویانه را عقیم گذارده اند.
د) پاکستان
هر چند پاکستان در سال 1947 به عنوان کشور مسلمانان هند پایه گذاری شد، اما اجرای احکام اسلام در این کشور در طول سالیان، فراز و نشیب های گوناگون داشته است.در مدت نزدیک به پنجاه سال، پاکستان محور منازعات احزاب و گروه های مختلف بوده، به گونه ای که همواره مشروعیت احزاب و رهبران سیاسی بر اساس میزان پایبندی آن ها به اسلام سنجیده شده و تقاضای انطباق قوانین مدنی با شریعت اسلامی مطرح بوده است.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، نهضت اجرای فقه جعفری نیز به جمع گروه هایی که این خواسته را داشتند، افزوده شد و با تظاهراتی که در اعتراض به انتشار کتاب آیات شیطانی در آن کشور انجام گرفت بنیادگرایی اسلامی در جهت تأثیر گذاری بر جامعه و دولت پاکستان شتابی فزاینده یافت.
ه) آسیای شرقی
هر چند در کشورهای آسیای شرقی، مانند اندونزی، مالزی و برونیی، اسلام رشد چشم گیری داشته، اما این رشد بیشتر در سطح نظام آموزشی، مجلس، جمع آوری زکات و کمک های خیریه برای مسلمانان محروم در جهان و رعایت ظواهر اسلامی و نظایر آن نمایان گردیده است، تا در زمینه ی مبارزات سیاسی برای سهیم شدن در قدرت یا به دست گرفتن آن.این تصویر از اسلام همان است که خوشایند برخی از نویسندگان غربی واقع شده است. آنان سعی دارند بین این نوع از اسلام و بنیادگرایی اسلامی تفکیک قایل شوند و به اصطلاح برداشت و دید غرب درباره ی اسلام را اصلاح کنند.
و) سودان
در سودان با پیروزی کودتای عمرالبشیر، دولت به حکومت اسلامی و قانون به صورت شریعت اسلامی تغییر یافت. قدرتی که از رژیم سودان حمایت می کرد جبهه اسلامی ملی(19) بود.هر چند گزینش اسلام به عنوان خط فکری حکومت، نقش مهمی در تقویت مسلمانان شمال سودان در برابر غیر مسلمانان جنوبی بازی می کند، اما باید به یاد داشت که این کشور نیز به خاطر ویژگی اسلامی اش در این مدت تحت فشارهای غرب بوده است.
6. نتیجه گیری
اسلام در زمان ما به خصوص در دو دهه ی اخیر، وارد تعاملات نظام بین المللی شده است. این سیر چه در سطح کلان سیستمی و چه خرده سیستمی، قابل مشاهده و پیگیری است.در سطح کلان، اسلام به عنوان معیاری برای اثبات هویت فراموش شده ی جوامع مسلمان و نظامی که در وضعیت خلأ، قدرت جهانی خود را مطرح کرده است، در نظر گرفته می شود. هم چنین، ابر قدرت غرب، اسلام را به عنوان جایگزین کمونیسم معرفی می کند تا بتواند حضورش را در مناطق استراتژیک مشروعیت بخشد و بازارهای جدید برای سلاح های خود بیابد.
در سطح خُرد، رهبران سیاسی و گروه ها و احزاب اسلامی بیش از پیش به عوامل شکست و پیروزی خود واقف شده اند و با تجربه ای که از نحوه ی برخورد جهان خارج با انقلاب اسلامی ایران به دست آورده اند، به جای تلاش برای تغییر دادن نظام حاکم، در راه اصلاح نظام از پایین حرکت کرده اند. این گروه ها در ترکیه و الجزایر توانستند از راه انتخابات عمومی به سوی قدرت پیش روند و حتی جنبش حماس آمادگی خود را برای شرکت در انتخابات فلسطینیان اعلام داشت.
پی نوشت :
. Cyclical phenomenon.
2. فصل پنجم این کتاب.
3 . وی یکی از مستشرقینی است که در برخی از کتاب های خود چون «محمد پیامبر سیاست مدار» در جهت تضعیف اسلام اقدام نموده است و اتهاماتی به حضرت ختمی مرتبیت صلی الله علیه و آله و سلم وارد نموده است.
4 . Watt, W.m. Islamic political Thought, Edinburgh university press, 1968, P.ix.
5 . که وصیت نامه ی سیاسی او تلقّی می شود.
6 . مجله ی اطلاعات سیاسی اقتصادی، شماره ی 80 – 79، ص 36.
7 . ژیل کیپل، اراده خداوند؛ یهودیان، مسیحیان و مسلمانان در راه تسخیر دوباره ی جهان، ترجمه ی عباس آگاه، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1370، ص 201.
8 . پس از انقلاب کبیر فرانسه در 1789 م.
9 Hallidey, F. "The Iranian revolution and itsindications", New Left Review, (Nov / Dec 87).
10 . " Making Islam the New Enemy of the west" , by pedro Brieger , Payam Mails, 2 Jan 95.
11. " Istanbul Turns to Islam for welf are, to Europe For Rays of Democracy" , The observer/20 March 94.
12 . ناسیونالیسم در اروپا.
13 . " New York Times", 28 January 92.
14. غریبان تمام جنبش های اسلامی را تحت عنوان بنیادگرایی اسلامی تحلیل می کنند، در حالی که برخی این جنبش ها را به دو شعبه ی بنیادگرایان «از وهابیت تا رشید رضا» و شعبه ی رادیکالیزم اسلامی «از سید جمال الدین اسد آبادی تا امام خمینی قدس سره» تقسیم می کنند؛ و تمایلات دسته ی دوم به گرایش های عقلی و فرآورده های دنیای مدرن را به مراتب بیشتر از دسته ی اول می دانند.
15 . Patrick Buchanan.
16 . به نقل از دکتر محمد جواد لاریجانی، نظم بازی گونه، بحثی در تحولات جهانی معاصر، انتشارات اطلاعات، تهران 1371.
17. O.I.C.
18 . از سخنان Oliver Roy در مؤسسه ی صلح آمریکا در سال 1993، به نقل از مجله ی مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، سال دوم، شماره ی یک، 1372، ص 285.
19 . N.F.I.
/س